ضرب المثل شريك دزد و رفيق قافله
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۶۷۴۸۴۹
خبرگزاري آريا -
داستان ضرب المثل شريك دزد و رفيق قافله
مورد استفاده:
در مورد اشخاصي به كار ميرود كه با طرفين دعوا زدوبند داشته باشند.
روزي روزگاري، در دورهاي كه مردم براي تجارت و رفت و آمد بين شهرها و كشورها از حيواناتي مثل شتر استفاده ميكردند. خطر غارت اموالشان توسط راهزنان زياد بود. اين گروهها در كمينگاههايي در مسير كاروانيان مخفي ميشدند و در يك وقت مناسب بر سر راه كاروانهاي تجاري قرار ميگرفتند و تمامي اموال آنها را غارت ميكردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
يك روز كارواني متشكل از چند تاجر از شهري به قصد تجارت حركت كردند و با خود اجناسي كه در شهرشان توليد شده بود ميبردند تا در شهر ديگري بفروشند و اجناسي كه لازم دارند از آن شهر بخرند و بياورند آنها ميخواستند با اين خريد و فروش سود كنند. در ميان اين تجار، تاجر جواني هم بود كه براي اولين بار قصد سفر براي تجارت را داشت، او تا آن موقع غارتگران را كه به كاروانيان حمله ميكردند نديده بود. ولي با حرفهايي كه از همسفرانش شنيده بود به شدت از اينكه توسط غارتگران غافلگير شود، اموالش به سرقت رود و حتي به خودش حمله شود ميترسيد.
ولي با همه شنيدههايش نميتوانست از سودي كه با اين خريد و فروش نصيبش ميشد چشم بپوشاند چند روزي كاروان به آسودگي حركت كرد. تا اينكه به جادهاي كوهستاني و پرپيچ و خم رسيد. در جادههاي كوهستاني به خاطر اينكه كمينگاههاي بيشتري وجود داشت احتمال غافلگير شدن توسط راهزنان بيشتر بود. با رسيدن به اين مسير ترس و دلشورهي جوان تاجر هم بيشتر شد.
غروب بود كه به پايين جادهي كوهستاني رسيدند. كاروانيان تصميم گرفتند شب را آنجا استراحت كنند تا فردا صبح زود با انرژي و توان بيشتري از پيچ و خم آن عبور كنند. آنها بارهايشان را از اسب و حيوانات ديگر پايين آوردند تا حيوان هم استراحتي كند. چون احتمال حضور راهزنان در آن جاده زياد بود، تجار تصميم گرفتند كالاهاي ارزشمندشان را پنهان كنند تا اگر نيمه شب در خواب مورد حملهي غارتگران قرار گرفتند تمام اموالشان را از دست ندهند.
با تاريك شدن هوا تجار شروع به پنهان كردن كالاهاي ارزشمندشان در اطراف محل اقامتشان كردند. هركس مشغول كار خودش بود و حواسش به ديگري نبود. تاجر جوان كه خيلي ميترسيد اموالش را ببرد فكري به ذهنش رسيد و تصميم گرفت به جاي اينكه اموالش را پنهان كند، گشتي در كوهستان بزند و غارتگران را پيدا كند و با آنها صحبت كند. همين كار را هم كرد. به مخفي گاه آنها رفت و به رئيس آنها گفت آمدهام معاملهاي با هم بكنيم. دزد گفت: گوش ميكنم.
تاجر جوان گفت: ما يك كاروان تجاري هستيم كه در پايين كوهپايه اطراق كرديم تا شب را در آنجا استراحت كنيم. دزد گفت: اين را كه خودم ميدانم. از معاملهات بگو. جوان گفت: من ميدانم كه شما امشب يا فردا صبح به ما حمله ميكنيد. من جوان هستم و اين اولين باري است كه به قصد تجارت سفر ميكنم همهي داراييام را هم با خود آوردهام، اگر شما اجناس مرا بدزديد من شكست بزرگي ميخورم.
ولي همراهانم همه از تجار بزرگ شهر هستند آنها امشب از ترس حملهي غافلگيرانه شما همهي اموال و اجناس با ارزششان را پنهان كردند. من ميروم جاي اموال پنهان شده آنها را علامت ميزنم شما نيمه شب به ما حمله كنيد و آنها را برداريد. دزد گفت: خوب در ازاء اين اطلاعات از ما چه ميخواهي؟ تاجر جوان گفت: مي خواهم اموال من را دست نزنيد و اينكه من هم مثل يكي از افراد گروه شما از تقسيم اموال دزديده شده يك سهم داشته باشم.
راهزن گفت: صبر كن بايد با دوستانم مشورت كنم. آنها گفتند: خوب، خيلي راحت بدون درگيري و خونريزي اموال اين كاروان را غارت ميكنيم و يك سهم هم به اين تاجر جوان ميدهيم. راهزن نتيجهي مشورت با گروهش را به تاجر خبر داد و جوان با شادي رفت.
جوان به سراغ همراهانش رفت و جاي تك تك اموالشان را پيدا كرد، حتي به برخي در پنهان كردن اموالشان كمك كرد ولي خودش خونسرد روكشي روي اموالش انداخت و كنار آنها خوابيد.
نيمهي شب گذشته بود و نزديك صبح بود كه گروه راهزنان از فرصت استفاده كردند موقعي كه كاروانيان خواب بودند به آنها نزديك شدند و جاهايي كه علامت گذاري شده بود گشتند اموال را برداشتند و بردند آنها تقريباً اموال همهي تجار را بردند.
تاجر جوان كه بيدار شد همراهانش هنوز خواب بودند. سريع خود را به كمينگاه راهزنان رساند، سهم خود را گرفت و به سرعت پايين آمد و آنها را ميان اموالش پنهان كرد. تجار ديگر كم كم بيدار شدند و خبردار شدند كه ديشب غارتگران به آنها حمله كردند و اموال پنهان شدهشان را بردهاند.
در نهايت كاروانيان به راه افتادند. در طول مسير همه از بلايي كه بر سر اموالشان آمده بود، ناله ميكردند. تاجر جوان گفت: شما من را عصباني ميكنيد همهاش ناله ميكنيد. من حوصله شما را ندارم من سريعتر ميروم به شهر بعدي شما را در كاروانسراي شهر ميبينم. تاجر جوان به سرعت خود را به شهر بعدي رساند و اموالي كه سهمش از غارت راهزنان بود را به بازار برد و فروخت.
چند ساعت بعد كاروانيان به شهر رسيدند بعضي از تجار كه قبلاً به آن شهر آمده بودند و در بازار شناخته شده بودند. آمدند تا سري به بازار بزنند و ببينند چه طوري ميشود پولي به دست آورند كه بتوانند به شهر خودشان بازگردند.
يكي از اين تجار وارد حجرهي يكي از دوستانش شد تا از او كمك بگيرد. همين طور كه نشسته بود و از بلايي كه بر سر او و همراهانش آمده بود تعريف ميكرد. يك لحظه چشمش به پارچهها و ظروف خودش كه ديشب پنهان كرده بود و توسط غارتگران دزديده شده بود افتاد. رو كرد به دوستش و گفت: اين پارچهها و ظروف را از كجا خريدي؟ مرد حجره دار گفت: جواني غريبه امروز صبح آورد، قيمت خوبي پيشنهاد كرد من هم خريدم. تاجر كه ديشب متوجه غيبت همراه جوانش شده بود و رفتار امروز جوان هم برايش عجيب بود. گفت: اگر دوباره او را ببيني ميشناسي؟ حجرهدار گفت: بله امروز صبح او را ديدم.
تاجر به كاروانسرا بازگشت و ماجرا را براي تجار ديگر تعريف كرد. آنها تصميم گرفتند همه با هم نزد قاضي شهر روند و از تاجر جوان به خاطر خيانتي كه كرده شكايت كنند. قاضي دستور داد او را دستگير كنند. سپس دادگاه او را محكوم به پرداخت غرامت به تك تك همراهانش كرد. تا تو باشي شريك دزد و رفيق قافله نشوي.
جوان كه چارهاي نداشت مجبور شد تمام اموال و اجناس خودش را بفروشد تا بتواند غرامت را پرداخت كند و از زندان رفتن نجات پيدا كند.
منبع:rasekhoon.net
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۷۴۸۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نماینده مجلس: هر مرد ترکیه 15 شریک جنسی دارد!
تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 بازدید 12 امیرحسین بانکیپور نماینده مجلس و عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی که مواضع جنجالیاش درباره حجاب در یک سال اخیر بحث برانگیز بوده، در گفت و گویی مدعی شد: «رهاورد کشف حجاب آتاتورک، این شده که در ترکیه به طور متوسط هر مردی با ۱۵ زن شریک جنسی است؛ این متوسط است، یعنی ممکن است یکی ۵۰ تا داشته باشد و یکی ۵ تا!» اظهارات عجیب این نماینده اصفهان در مجلس شورای اسلامی را میبینید و میشنوید.