امام علی (ع) در چه سالی به شهادت رسید؟
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۶۹۱۳۰۷
شبهای پر فضیلت قدر و نزول قرآن کریم، مصادف است با غم جانسوز از دست دادن پدر شیعیان امام علی (ع) و نمایش نامردیهای مردم کوفه. علامه طبرسى در خصوص شهادت امام علی (ع) میگوید: على (ع) شصت و سه سال عمر و پس از بعثت، بیست و سه سال با رسول خدا (ص) زندگانى را سپری کرد. سیزده سال در مکه پیش از هجرت در امتحان و گرفتارى به سر برد و سنگین ترین بار رسالت آن حضرت را به دوش کشید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حضرت علی (ع) در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجرى با ضربت شمشیر به شهادت رسید. عبدالرحمن بن ملجم مرادى (لعنة الله علیه) در مسجد کوفه او را ضربت زد. بدین قرار که آن حضرت در شب نوزدهم به مسجد رفت و مردم را براى نماز صبح بیدار مى کرد و ابن ملجم ملعون از آغاز شب در کمین حضرتش بود. چون حضرت در مسجد عبورش به او افتاد، او که مطلب خود را پنهان مى داشت و از روى نیرنگ خود را به خواب زده بود ناگهان از جاى جست و ضربتى با شمشیر زهر آلود بر فرق مبارکش زد. آن حضرت (ع) روز نوزدهم و شب و روز بیست و یکم را تا نزدیک ثلث اول شب زنده بود، آن گاه به شهادت رسید و در حالى که محاسن شریفش به خون سرش رنگین بود، مظلومانه به دیدار خداى خود شتافت.
سبب کشتن امام علی (ع) را داستانى دراز است که اینجا گنجایش ذکر آن را ندارد. حسن و حسین (ع) به امر آن حضرت مراسم غسل و تکفین او را عهده دار شدند و بدن شریفش را به سرزمین غرى در نجف انتقال دادند و شبانه پیش از سپیده صبح در همان جا به خاک سپردند.
حسن و حسین و محمد پسران آن حضرت و عبدالله بن جعفر (رضى الله عنه) وارد قبر شدند و بنا به وصیت حضرتش اثر قبر پنهان گردید. این قبر پیوسته در دولت بنى امیه پنهان بود و کسى بدان راه نمیبرد تا آنکه امام صادق (ع) آن را نشان داد. ساعات پایانی زندگی امام شیعیان
اصبغ بن نباته گوید: هنگامى که امیرمؤمنان (علیه السلام) ضربتى بر فرق مبارکش فرود آمد که به شهادتش انجامید، مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار کشتن ابن ملجم بودند. امام حسن (علیهالسلام) بیرون آمد و فرمود: اى مردم! پدرم به من وصیت کرده که کار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم. اگر پدرم از دنیا رفت، تکلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند، خودش در حق او تصمیم میگیرد. پس بازگردید خدایتان رحمت کند.
مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: اى اصبغ! آیا سخن مرا درباه پیام امیر مؤمنان نشنیدى؟ گفتم: چرا. ولى چون حال او را مشاهده کردم دوست داشتم، به او بنگرم و حدیثى از او بشنوم، پس براى من اجازه بخواه خدایت رحمت کند.
امام داخل شد و چیزى نگذشت که بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو. من داخل شدم. دیدم امیرمؤمنان (علیهالسلام) دستمال زردى به سر بسته که زردى چهره اش بر زردى دستمال غلبه داشت و از شدت درد و کثرت سم پاهاى خود را یکى پس از دیگرى بلند مى کرد و زمین مى نهاد. آن گاه به من فرمود: اى اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدى؟ گفتم: چرا، اى امیرمؤمنان، ولى شما را در حالى دیدم که دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثى از شما بشنوم. فرمود: بنشین که دیگر نپندارم که از این روز به بعد از من حدیثى بشنوى.
بدان اصبغ، که من به عیادت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) رفتم. همانگونه که تو اکنون آمدهاى. به من فرمود: اى اباالحسن، برو مردم را جمع کن و بالاى منبر برو و یک پله پایینتر از جاى من بایست و به مردم بگو: «گوش دارید، هر که پدر و مادرش را ناخشنود کند لعنت خدا بر او باد. گوش دارید، هر که از صاحبان خود بگریزد لعنت خدا بر او باد. گوش دارید هر که مزد اجیر خود را ندهد لعنت خدا بر او باد.» اى اصبغ، من به فرمان حبیبم رسول الله عمل کردم. مردى از آخر مسجد برخاست و گفت: اى اباالحسن، سه جمله گفتى، آن را براى ما شرح بده. من پاسخى ندادم تا به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رفتم و سخن آن مرد را بازگو کردم.
اصبغ گفت: در اینجا امیرمؤمنان علیهالسلام دست مرا گرفت و فرمود: اى اصبغ، دست خود را بگشا. دستم را گشودم. حضرت یکى از انگشتان دستم را گرفت و فرمود: اى اصبغ، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نیز همین گونه یکى از انگشتان دست مرا گرفت، سپس فرمود: هان، اى اباالحسن، من و تو پدران این امتیم. هر که ما را ناخشنود کند لعنت خدا بر او باد. هان که من و تو مولاى این امتیم هر که از اجرت ما بکاهد و مزد ما را ندهد، لعنت خدا بر او باد. آن گاه خود آمین گفت و من هم آمین گفتم.
اصبغ گوید: سپس امام بیهوش شد، باز به هوش آمد و فرمود: اى اصبغ آیا هنوز نشستهاى؟ گفتم: آرى مولاى من. فرمود: آیا حدیث دیگرى بر تو بیفزایم؟
گفتم: آرى خدایت از مزیدات خیر بیفزاید. فرمود: اى اصبغ! رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در یکى از کوچه هاى مدینه مرا اندوهناک دید و آثار اندوه در چهره ام نمایان بود. فرمود: اى اباالحسن! تو را اندوهناک میبینم؟ آیا تو را حدیثى نگویم که پس از آن هرگز اندوهناک نشوى؟
گفتم: آرى، فرمود: چون روز قیامت شود خداوند منبرى بر پا دارد برتر از منابر پیامبران و شهیدان، سپس خداوند مرا امر کند که بر آن بالا روم، آن گاه تو را امر کند که تا یک پله پایینتر ازمن بالا روى، سپس دو فرشته را امر کند که یک پله پایینتر از تو بنشیند و چون بر منبر جاى گیریم احدى از گذشتگان و آیندگان نماند جز آنکه حاضر شود.
آن گاه فرشته اى که یک پله پایینتر از تو نشسته، ندا کند: اى گروه مردم، بدانید هر که مرا مى شناسد که مى شناسد و هر که مرا نمى شناسد، خود را به او معرفى مىکنم. من «رضوان» دربان بهشتم، بدانید که خداوند به منّ و کرم و فضل و جلال خود مرا فرموده که کلیدهاى بهشت را به محمد (ص) بسپارم و محمد مرا فرموده که آنها را به على بن ابیطالب بسپارم، پس گواه باشید که آنها را بدو سپرده ام.
سپس فرشته دیگر که یک پله پایینتر از فرشته اولى نشسته بر مى خیزد و به گونه اى که همه اهل محشر بشنوند، ندا کند: اى گروه مردم، هر که مرا مى شناسد که مى شناسد و هر که مرا نمى شناسد خود را به او معرفى مىکنم. من «مالک» دربان دوزخم. بدانید که خداوند به من و فضل و کرم و جلال خود مرا فرموده که کلیدهاى دوزخ را به محمد بسپارم و محمد مرا امر فرموده که آنها را به على بن ابىطالب بسپارم. پس گواه باشید که آنها را بدو سپردم.
پس من کلیدهاى بهشت و دوزخ را مىگیرم. آن گاه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: اى على، تو به دامان من مى آویزى و خاندانت به دامان تو و شیعیانت به دامان خاندان تو مى آویزند. من (از شادى) دست زدم و گفتم: اى رسول خدا، همه به بهشت مىرویم؟ فرمود: آرى به پروردگار کعبه سوگند.
اصبغ گوید: من جز این دو حدیث از مولایم نشنیدم که حضرتش چشم از جهان فرو بست. درود خدا بر او باد.
منبع: افکارنيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۹۱۳۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بیست و پنجم شوال، سالروز شهادت رئیس مذهب شیعه
به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای استان خوزستان، امام جعفرصادق علیهالسلام، ششمین پیشوای شیعیان در ۱۷ ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری در مدینه متولد شد، پدر ایشان امام باقر علیهالسّلام و مادرش ام فروه است.
ایشان در سال ۱۱۴ هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید و دوران امامتش با اواخر حکومت بنیامیه و اوایل حکومت بنیعباس مصادف بود.
جامعه اسلامی در زمان آن حضرت از نظر سیاسی _ اجتماعی با فراز و نشیبها و تحولات مهمی روبرو بود و امام صادق (ع) از اوضاع آشفته دستگاه خلافت اموی استفاده و برنامه اصلاحی و نهضت فرهنگی خود را آغاز کرد و با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی بهوجود آورد و در رشتههای مختلف علمی شاگردان بزرگی تربیت کرد.
سرانجام در سال ۱۴۸ هجری قمری، منصور دوانیقی بهوسیله انگوری که آن را به زهرآلوده کرده بود، امام صادق (ع) را مسموم کرد و به شهادت رساند.
ایشان در سن ۶۵ سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش را در قبرستان بقیع کنار قبر پدرش امام محمدباقر (ع) به خاک سپردند.
از امام سجاد (علیهالسّلام) پرسـیدند: امـام بعد از شما کیست؟ فرمود: محمدباقر که علم را میشکافد. پرسیدند: امام بعد از او چه کسی خواهد بود؟ پاسـخ داد: جعفر که نام او نزد اهل آسمانها «صادق» است! حاضران با شگفتی پرسیدند: شما همه راسـتگو و صادق هستید؛ چرا او را «بـخصوص» بـهاین نام میخوانید؟
امام سجاد (علیهالسّلام) به سخنی از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره کرد و فرمود: «پدرم از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرد که: وقتی فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن حسین متولد شد، او را صادق بنامید؛ زیرا فرزند پنجم از او جعفر نـام خواهد داشت و ادعای امامت خواهد کرد؛ به دروغ و از روی افترا به خدا، او نزد خدا جعفر کذاب افترا زننده برخداست.»
امام صادق (علیهالسّلام) مدت ۱۲ تا ۱۵ سال بنا بر اختلاف با امام سجاد (علیهالسّلام) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت ۱۹ سال با امام باقر (علیهالسّلام) زنـدگی کـرد و توانست به مقدار لازم از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشهچینی نماید. مدت امامت ایشان ۳۴ سال به طول انجامید؛ که ۱۸ سال در دوره اموی و ۱۶ سال در دوره عباسی بوده است.
امام صادق (علیهالسّلام) از نظر رخسار شبیه پدرش امام باقر (علیهالسّلام) بود؛ البته کمی لاغراندام و بلندقـامت. مـردی بود میانهبالا، افروختهروی و پیچیدهموی بود، صورتش همیشه مانند خـورشید مـیدرخشید و موهایش سیاه بود و محاسن معمولی داشت. دندانهایش سـفید و بـین دو دنـدانپیشین او فاصله بود. بسیار لبخند میزد و با شـنیدن نـام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رخسارش زرد و سبز میشد.
چنان سیمای با ابهتی داشت که وقتی مناظرهکنندگان بـا او روبـهرو میشدند، زبانشان بند میآمد.
القـاب حـضرت: صابر، فـاضل، طـاهر، صادق و کنیهاش ابوعبدالله بود؛ و نقش نگینش الله ولی و عـصمتی من خلقه بود.
آشنایی با شخصیت امام صادق (ع)
امام صادق (علیهالسّلام) دارای شخصیتی ممتاز و بینظیر بود و مورد مدح و ستایش صاحبنظران قرار گرفته است. مالک بن انس (از پیشوایان چهارگانه اهلسنت) میگوید: هرگز چشمی مانند جعفر بن محمد را ندیده و گوشی نظیر او را نشنیده و هرگز بر قلب انسانی برتر از جعفر بن محمد، از نظر دانش و عبادت و پرهیزگاری، خطور نکرده است.
در دوران قبل از امامت، حضرت شاهد فعالیتهای پدر خویش در نشر معارف دینی و تربیت شاگردان وفادار و با بصیرت بود. امام باقر (علیهالسّلام) در مناسبتهای مختلف به امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق (علیهالسّلام) تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به پیروی از او فرا میخواند؛ لذا احادیث زیادی مبنی بر نص امامت حضرت صادق (علیهالسّلام) نقل شده است.