نامه حسن رنانی به آقای روحانی
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۶۹۴۷۱۵
تین نیوز |
وبلاگ محسن رنانی- اقتصاددان برجسته در سال 1392 یک ماه پیش از تحلیف حسن روحانی به عنوان رییس جمهور نامه ای به رییس جمهور منتخب نوشته بود. این اقتصاددان پس از انتخاب مجدد حسن روحانی نامه خود با مقدمه ای بر آن بازنشر کرده است.
متن نامه منتشر شده توسط محسن رنانی به شرح زیر است:
بی پرده با حضرت تدبیر و امید
به بهانه انتشار نامه رنانی به آقای روحانی
مقدمه
من در کنار فعالیت های علمی دانشگاهیام در حوزه اقتصاد سیاسی نیز نوشته ها و سخنرانی های فراوانی دارم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دیگری نامه ای با عنوان «به استقبال رویدادگی برویم» که در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ و یک روز بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی، خطاب به ایشان و آقای خاتمی نوشتم؛این نامه و واکنشهای به آن را در اینجا و اینجا بخوانید.
و سومی نامه ای که پیش از انتخابات مجلس (اسفند ۱۳۹۴) با عنوان«آینده ایران در دستانی لرزان» خطاب به فقهای محترم شورای نگهبان تدوین کردم؛ این نامه را در اینجا بخوانید.
از مدتها پیش تصمیم گرفته بودم از حوزه اقتصاد سیاسی فاصله بگیرم و به صورتی تدریجی اما منظم وارد حوزه «توسعه» شوم.«توسعه» حوزه مظلومی است که برخی مقامات ما برداشتی کاملا ناقص از آن دارند و برخی دیگر نیز اصولا با آن مخالفت می ورزند و معتقدم تا تکلیف نظام سیاسی با این مساله روشن نشود ما همچنان درجا می زنیم. پای بندی به این تصمیم اقتضا می کرد که از آن پس به تدریج حجم نوشته هایم در حوزه اقتصاد سیاسی را کاهش دهم. بنابراین اولین آزمون عملی این تصمیم این بود که درباره انتخابات ۹۶ چیزی ننویسم.
ضمن این که در سالهای اخیر متوجه شده بودم که سخت بیمارم. نام این بیماری را «سندروم خود خداانگاری» نهاده ام، این بیماری البته در کشور ما سابقه تاریخی دارد اما در سالهای پس از انقلاب در بین مقامات و فعالین سیاسی کشور به صورت خیلی گسترده شایع شده است؛ آنقدر شایع که دیگر عادی شده است. علایم بالینی این بیماری در من به صورت «شهوت سخنرانی» و «شهوت نوشتن» بروز کرده بود. پس از تشخیص این بیماری در خودم، برای درمان آنتصممیاتی گرفتم. مثلا سخنرانی هایم را از ۶۵ سخنرانی درسال ۹۴ به ده سخنرانی در سال ۹۵ رساندم و اکنون هم تصمیم دارم به صفر سخنرانی در سال ۹۶ برسانم. دیگر این که تصمیم گرفتم کمتر بنویسم. اما البته بیماری «شهوت نوشتن» مرضی نیست که بهطور کامل قابل درمان باشد، اما میشود آن را تخفیف داد. راستش از شما چه پنهان، یک سالی است چارچوب اصلی مقاله «سندروم خودخداانگاری و شکست توسعه در ایران» را هم نوشته ام اما هنوز نمی دانم که تکمیل و منتشرش بکنم یا نه.در هر صورت یکی از دلایل آنکه در ایام انتخابات اخیر هیچ مطلبی ننوشتم همین بود.
به همین دلیل، با آنکه با درخواستهایی از طرف اقوام، دوستان، کنشگران مدنی و حتی برخی از مقامات دولتی روبهرو بودم که در این انتخابات فعال عمل کنم و تحلیلهایی برای ترغیب جامعه به رای به آقای روحانی بنویسم، و علی رغم خارخار نفس برای نوشتن در زمانهای که هر نوشته انتخاباتی طی چند ساعت با ولع تمام توسط صدها هزار نفر مخاطب در فضای مجازی خوانده میشود، مقاومت کردم و هیچ ننوشتم و هر آنچه در ایام این انتخابات به نام من منتشر شد یا جعلی بود (که آنچه متوجه شدم را تکذیب کردم) و یا برگرفته از نوشته های سالهای قبل بود که توسط دیگران بازتوزیع میشد. البته، باز، نگرانی از آینده نگذاشت آرام بمانم، در روزهای آخر شروع کردم به نوشتن مطالبی با عنوان «من روحانی را دوست ندارم، اما به او رای می دهم» که اگر انتخابات به دور دوم کشید منتشر کنم. و خدا را شکر که چنین نشد.
اما البته برای این که در انتخابات ۹۶ هیچ کنش اجتماعی یا فکری نداشته باشم دلیل مهمتری داشتم. در واقع به این دلیل تصمیم گرفتم در انتخابات ۹۶ فقط مشاهدهگر باشم که معتقد بودم که این انتخابات، «امتحان نهایی» جامعه ایران پس از یکصد سال نشستن بر سر «کلاس دموکراسی» است و مانند همه امتحان نهاییها، باید مداخله نکرد و نشست و نظاره کرد و نتیجه را دید. از انقلاب مشروطیت به این سو یکصد و ده سال است که جامعه ما دارد آموزش نظری و عملی برای بازی عقلانی در بستر دموکراسی میبیند. در این مدت نظام آموزش سنتی و مکتب خانه ای را به نظام فراگیر و نوین آموزش و پرورش تبدیل کردیم و سپس تا توانستیم دانشگاه ساختیم و در بعد از انقلاب هم که دانشگاه هایمان را تا روستاها بردیم. در این مدت تحولات عظیمی مانند «استبداد صغیر»، کودتای ۱۲۹۹، تغییر سلطنت قاجار به سلطنت پهلوی، نهضت ملی شدن نفت، کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی، موج اصلاحطلبی ده ه هفتاد و نهایتا تجربه «پوپولیسم کبیر» سالهای اخیر، تجارب مهم و بسیار پر هزینهای بودند که ملت ما در یک قرن گذشته پشت سر نهاده است و برای کسب این تجربهها نیز البته بخش اعظم منابع طبیعیمان از نفت گرفته تا معادن و منابع آب زیرزمینی و جنگلها و زمین های کشاورزی مان را مصرف یا نابود کرده ایم.
گمانم بر این بود که اگر ملت ایران از این همه آموزش و تجربه هنوز درس کافی نگرفته باشد و باز فریب وعدههای عوامانه سیاستمداران را بخورد و باز بیصبری کند و باز گمان کند که با به هم زدن صحنه بازی سیاست و با جانشین کردن یک گروه یا یک فرد به جای دیگری، به آرمانشهر خویش می رسد، آنگاه فعلا نباید امیدی به آمادگی این جامعه برای ورودی تازه و پرقدرت به فرایند گذار به سوی توسعه داشته باشیم و باید چندین دهه دیگر و چندین تجربه پر هزینه دیگر را صبوری کرد تا جامعه ما به بلوغ تاریخی لازم برسد. بنابراین چنین نتیجهای دستاوردش برای من این بود که بیش از این انرژی و توان خود را برای کمک فکری به افتادن جامعه روی ریل توسعه هدر ندهم و آرام گیرم و منتظر بمانم تا جامعه ایران با تجاربی دیگر، آرام آرام وارد مرحله بلوغ تاریخی خود شود.
بر این اساس، این انتخابات از نظر من «امتحان نهایی» یکصد سال کلاس تمرین دموکراسی برای ملت ایران بود. به همین علت تصمیم گرفتم در این انتخابات هیچ کنشی نداشته باشم و فقط و فقط مشاهده گر باشم. و البته سختتر از همه مقاومت در برابر فشار همسرم بود که روزانه جگر مرا میخورد و یکریز میگفت اگر با نوشته تو حتی یک نفر هم ترغیب شود که رای بدهد باید این کار را بکنی. اما نه تنها مقاومت کردم بلکه از قضای روزگار به علت گم شدن شناسنامه ام، حتی نتوانستم خودم نیز رأی بدهم. و البته برای گریز از فشارها، از اسفند ماه تقریبا گم شدم و تمام راه های ارتباطی خود به بیرون را بستم.
نتیجه انتخابات البته نه تنها امیدوار کننده بلکه حیرتانگیز بود. گرچه هنوز مطمئن نیستم که اگر امتحان گیرندهها به جای آقایان روحانی و رئیسی، آقایان روحانی و احمدی نژاد میبوند، آیا باز ملت ایران در این آزمون قبول میشد؟ پاسخ روشنی ندارم اما شواهد مربوط به توزیع آراء در سه انتخابات اخیر (۹۲، ۹۴ و ۹۶) حاکی از استحکام یافتن رای طبقه متوسط شهری و دگردیسی تدریجی آرای روستاییان است. بسیاری از پیشبینیها میگفت که ۹۰ درصد روستاییان به آقای رئیسی رای خواهند داد اما در عمل چنین نشد. در واقع شواهد، گویای شکلگیری تدریجی یک «هشیاری عمیق» در جامعه است که می تواند ضریب امیدواری ما را نسبت به آینده دموکراسی در ایران بالا ببرد.
اکنون گمانم بر این است که برای این که این امیدواری و عقلانیت ملتما با تجربه شکست خورده دیگری آسیب نبیند همه باید همت کنیم. در واقع گمانم بر این است که اگر همه همت نکنیم تا دولت روحانی موفق شود و برخی بحرانهای عاجل اقتصاد ایران را حل و فصل کند، حداکثر تا دو سال دیگر، فرایند «ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران» آغاز می شود. بنابراین دوستان و هواداران روحانی باید مراقب خطاهای دولت دوازدهم باشند و شمشیر نقد خود را آخته نگهدارند و محبت سیاسی کورشان نکند و هر جا خطایی دیدند گوشزد کنند و نگذارند دولت دوازدهم به سوی تبارگماری و رانت خواری و عدم شفافیت برود. و البته رقیبان و منتقدان روحانی و مهمتر از همه، سایر قوای نظام سیاسی و گروه های قدرت نیز بدانند که مسیری که از هم اکنون برای تخریب و زمین گیر کردن دولت روحانی در پیش گرفته اند مسیری است که فقط انرژی دولت را مستهلک میکند و توانایی دولت برای مدیریت بحران ها را از بین می برد و سقوط اقتصاد ایران را تسریع میکند و آنگاه همه با هم سقوط خواهیم کرد.تفصیل این مطلب را اگر عمری و توفیقی باشد، در آینده در نوشتاری با عنوان «ما پیروز نشدیم، ما فقط سقوط را به تعویق انداختیم» بازخواهم گشود.
به همین علت همه باید بسیج شویم برای «کمک» و «نظارت» بر دولت دوازدهم. چپ و راست، اصلاح طلب و اصولگرا، شهری و روستایی، بنیادهای حکومتی و نهادهای مدنی، مردم عادی و نخبگان، همه و همه باید دست به دست هم دهیم، هم دولت را یاری کنیم و همه امکانات خود را در اختیاراش قرار دهیمو موانع حرکتش را برداریم و هم با نظارت مستمر خویش نگذاریم این دولت خطا کندو البته همه این نظارتها نیز نه به قصد تخریب بلکه به قصد کمک به مدیریت بحران باشد. در عین حال دولت نیز هر جا نتوانست، باید صادقانه با جامعه گفتوگو کند و آن را به یاری بطلبد.
بنابراین من نیز در جهت ادای وظیفه نظارتی ام،نقد خود را فعلا در نخستین گام با انتشار نامه ای که چهارسال پیش برای آقای روحانی نوشته ام شروع می کنم. در بیستم تیر ماه ۱۳۹۲ کمتر از یک ماه بعد از انتخابات و یک ماه مانده به مراسم تحلیف، که هنوز آقای روحانی رسما رئیسجمهور نشده بود، نامه ای مفصل با عنوان «بی پرده با حضرت تدبیر و امید» برای ایشان نوشتم و از طریق یکی از نزدیکانشان تقدیم کردم. البته از آن زمان تا کنون هیچ واکنشی نسبت به آن نامه ندیده ام. اما اکنون که نگاه می کنم برخی از نکات و پیشنهادهای آن نامه در دولت یازدهم مورد توجه قرار گرفته و برخی کاملا مغفول افتاده است. با توجه به این که به گمانم هنوز آن نکات تازه و مهم است، تصمیم گرفتم آن نامه را منتشر کنم.
متن نامه محسن رنانی به آقای روحانی در تیر ماه ۱۳۹۲
بی پرده با حضرت تدبیر و امید
حضرت آقای دکتر روحانی
رئیس جمهور منتخب و محترم
سلام بر شما
بسیار متاسفم که من هم یکی از کسانی بودم که با نوشتن مقاله در مطبوعات و نامه به اصلاح طلبان و اعتدال خواهانو امضای نامهی حمایت جمعی اقتصاددانان، سهم اندکی در پیروزی شما داشتهام و با مشارکت در موج حمایت، شمارا در امواج بلایی انداختیم که به سلامت بیرون شدن از آن، هم توفیق الهی میخواهد و قران سعدین، هم تدبیر میطلبد و امید، هم سرمایه اجتماعی میخواهد و اعتماد مردم، و هم همدلی رقباو همکاری سایر قوا همراه با عزمیراسخ در کلیت نظام را نیازمند است. و من اکنون به تاوان سهمی که در این جفاداشتهام تصمیم گرفتهام که از هماکنون و پیش از آغاز به کار دولت تدبیر و امید، کار خود را آغاز کنم، شاید بدینوسیله اندکی از آن جفا جبرانشود. ما شما را به میانه درانداختیم و ردایی را که خود توان حملش را نداشیتم و از پوشیدن دیگران نیز هراس داشتیم،بر دوش شما انداختیم و اکنون در پیش وجدان خویش شرمندهایم که این عمل گرچه واجد خیری جمعی بود امابیگمان آسیبها و دشواریهای جدی و خطرناکی برای بسط وجودی شما در پیخواهد داشت. باور کنید عشق به این انسانهای نجیب و دیدن رنج روزانه مردمی پرشکیب و هراس از آینده دشواری که در پیش روی این دیار است،چشمانمان را کور کرده بود و ندانستیم با کار ما و با رای ما چه جفایی در حق شما میرود. و البته امید داریم که بتوانید با تدبیر از این آزمون جانکاه سربلند بیرون بیایید. تا نه ما از کرده خویش پیشمان شویم و نه شما در آوردن خویش به این آوردگاه خطیر دچار خسران گردید.
و نمیدانم چرا این روزها به یاد شما که میافتم غزل عرفانی جلال الدین محمد مولوی را با آوای روحانی جمال الملک شهرام ناظری مکرر زمزمه می کنم:
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون/ دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون
چـه دانستم که سیـلابی مـرا نـاگـاه بِـرْبــایـد/ چــو کشتی ام درانـدازد میان قـُلزُم پــرخـون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد / که هر تخته فرو ریزد ز گردشهای گوناگون
......
چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم / که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون
و چنین بود که تصمیم گرفتم وظیفه خود را در برابر شما از روز اول به انجام رسانم. آقای خاتمی را که دوست داشتم از همان ماههای اول شروع کردم به نوشتن و نقد؛ برخی را در مطبوعات منتشر کردم و برخی را پوشیده برای خودشان فرستادم. آقای احمدی نژاد را خوش نداشتم پس یک سال اول را سکوت کردم. بعد هم تنها همراه با 57 اقتصاددان منتقد، زنهار نامه دادیم و سیاستها را نقد کردیم که اُشتلُم فرمودند و فهمی دم که آن دولت را به نقد ما نیازی نیستو بود تا آن که بحث هدفمندی شد. دیگر سکوت جایز نبود، از نگرانی برای این اقتصاد فرتوت کمر بستم و نقد کردم و زنهار دادم و شاید یکی از پرکارترینها در این حوزه بودم تا آنکه هدفمندی شروع شد آنگاه رها کردم نقد را -نقد میکردم که بلکه شروع نشود و آنگاه که شد دیگر نقد را سودی نبود و بیشتر به «نق» میمانْد تا نقد. اما شما راچون خیلی دوستتر میدارم از همین روز اول و پیش از شروع به کار دولتتان دست به قلم میشوم؛ چون فرصت چندانی نداریم، پس در کار بیان مصلحت عمومی دِلْ دِلْ نمیتوان کرد. بنابراین با اجازه شما و پیش از آنکه مسئولیتها را تقسیم کنید من پیشاپیش مسئولیت خود را در دولت شما انتخاب و فعالیتم را آغاز میکنم. چرا که اکنون دولت تدبیر و امید، برآمده از تلاش جمعی اکثریت گروه های سیاسی، فکری، اجتماعی و قومی است و همه باید همت کنیم تا موفق شود، پس نباید بگذاریم تا خطا کند و میگوییم و مینویسیم و نقد میکنیم تا خطا نکند،چون دیگر فرصت خطا کردن نداریم. ما پیش از این فرصتهای تاریخی خویش را سوزاندهایم و اکنون اگرمیخواهیم بمانیم تنها یک راه داریم: اینکه موفق شویم.
راستش نوشتن این متن را یک روز پس از انتخاب شما شروع کردم و نامش را هم «نقد زودهنگام دولت آقای روحانی» گذاشته بودم و قرارم بود تا پیش از تحلیف آن را در مطبوعات منتشر کنم. اما دوستان مشفق توصیه کردند که هم عنوانش را عوض کنم و هم انتشارش را بگذارم تا مدتی دیگر. پس برای این که وقت نگذرد و شما نیز اگر نقد مرا مشفقانه یافتید ترتیب اثر دهید اکنون آن را پوشیده خدمت شما میفرستم. و البته برای این که مردم خوب ما نیز در جریان دیدگاهها باشند و نقدهای ما کمکی باشد به ارتقای بصیرت عمومی و به فراگیر شدن گفتوگوی جمعی ــ و برای اینکه تمرین کنیم تا به جای سکوت کردن و منتظر ماندن و سپس ناامید شدن و آنگاه تولید انبوه پیامکهای طنز بر علیه دولت، تلاش کنیم تا رفتار دولت را زیر نگاه تیزبین جامعه بگذاریم و از این طریق شما را در پیگیری موفقیتآمیز اهداف اعلام شدهتان یاری کنیم ــ شاید من نیز این نوشته را در آینده منتشر کنم. و البته پس ازآن نیز سعی خواهم کرد به صورت انفرادی یا همراه با سایر اقتصاددانان دستکم سالی یک متن تحلیلی در ارزیابی و نقد سیاستهای اقتصادی دوران شما منتشر کنم. اجازه میخواهم متن کنونی را در چند بخش تقدیم کنم.
الف) اندر باب دولتِ گذارِ یازدهم
همه حکومتهای پس از مشروطیت در ایران، حکومت دورهی گذار، گذار از عصر ماقبل مدرن به دنیای مدرن، بودهاند و جمهوری اسلامی نیز بهطور اولی چنین بودهاست. و البته اکنون جمهوری اسلامی در میانهی دو دوره گذار است:یکی گذار به عصر مدرن و دیگری ورود به ایستگاه اول خط تاریخی توسعه. و متاسفانه اکنون ساختار نظام سیاسی ما دارای چهار ویژگی است که نسبتش را با توسعه در ابهام میگذارد. این ساختار از منظر ایفای وظایف حاکمیتی دربرابر وظایف مدرن، «متناقض» رفتار میکند، از حیث نسبتش با توسعه «مردد» عمل میکند از نظر کسب و تقسیم منابع و منافع اقتصادی، «رانت جویانه» عمل میکند و از حیث منظرتقسیم قدرت سیاسی، از نوع «نفوذهای ناهمگن»است. این چهار ویژگی مانع عملکرد سازگار و کارآی نظام تدبیر کشور میشود و بنابراین علیرغم صرف هزینههای کلان وتاریخی، به شهادت شاخصها، فاصلهی ما با شکلگیری فرایند توسعه (با رشد اقتصادی اشتباه نشود)همچنان عمیق است و ما بعد از انقلاب هنوز وارد ایستگاه نخست (فاز صفر) توسعه هم نشدهایم.
و البته دولت شما در دو نقطه عطف تاریخی به دنیا آمده است و «آخرین دولت گذار دوره پیشاتوسعه» تلقی میشود. در واقع در دولتشما سرنوشت نهایی دو مساله، همزمان روشن میشود: «سرنوشت توسعه» و «سرنوشت جمهوری اسلامی». یعنی تا سالپایانی دوره دوم ریاست جمهوری شما باید روشن شده باشد - یعنی عملکردها نشان داده باشد-که آیا ماهیت جمهوری اسلامی با اقتضائات توسعه سازگار است یا نه. یعنی در پایان دولت شما ما از دالان های تاریک و پر پیچ وخم موجود عبور کرده و به ایستگاه اول توسعه رسیدهایم یا نه. در این صورت در پایان دوره دوم(مفروض) ریاست جمهوری شما جمهوری اسلامی یا با پذیرش اقتضائات توسعه همراه با جامعه ایران وارد مراحل تاریخی توسعه شده است یا همچنان مردد است و مقاومت میکند. که اگر این دومی باشد، تداوم آن با دشواری روبه رو میشود و بقایآن منوط به قلب ماهیت کنونی آن میشود. و البته این قلب ماهیت، زمانی موثر میبود که درآمدهای سرشار نفت هم میبود. و اکنون که سال 2020 سال چرخش نظام جهانی و ترک اعتیاد غرب نسبت بهنفت و نقطه عبور نهایی اقتصادجهانی از سوخت های فسیلی و تغییر نظام انرژی است، دیگر جمهوری اسلامی با قلب ماهیت هم نمیتواند در وضعیت بی نفتی دوام بیاورد.
پس به گمان من، بهعنوان یک دانش پژوه سیستمهای اجتماعی و اقتصادی، دولت شما آخرین دولت در جمهوری اسلامی با ساختار کنونی است. جمهوری اسلامی باید بین ماندن و تن دادن به اقتضائات توسعه درقرن بیست و یکم و گزینههای محتمل دیگر، یکی را انتخاب کند. و این است که کار شما و جمهوری اسلامی رابسیار دشوار میکند. روشن است که دیر یا زود، سریع یا آرام، کمهزینه یا پرهزینه،توسعه رخ خواهد داد و این جمهوری اسلامی است که باید تکلیف خود را با این فرایند روشن کند.
نخست اینکه باید نظام را از این چرخش بزرگ اجباری آگاه کنید و دیگر اینکه توافق و همکاری همهی ارکان نظام را برای این چرخش جلب کنید. و مهمتر این که جامعه را برای ورود به دورهای از تحولات بزرگ آماده کنید. موفقیت دولت شما در این امر، به منزله ورود نظام به ایستگاه نخست توسعه است و البته موفقیت بزرگی است. و شکست شما به منزله شکست فرایند توسعه و نقطه پایانی بر توسعه در چارچوب نظام جمهوری اسلامی است. در پایان دوره شما جهان از اعتیاد به نفت عبور کردهاست گرچه نفت میخرد اما نه چنان امروز و نه چنین گران پس امیدی به درآمدهای سرشار نفت نمیماند. یعنی در دوره دوم، شما باید منتظر سقوط قیمت نفت باشید - در آن زمان آمریکا و برخی کشورهای اروپایی کمتر از نصف امروز نفت میخرند. و البته به لحاظ سیاسی نیز وقتی غرب از نفت عبور کند، خلیج فارس دیگر ارزش ژئوپلتیک امروز را نخواهدداشت و ما میمانیم و حوضمان. و همین یک فرصت را داریم (از اکنون تا سال ، 2020)تا خیلی از کارهای عقب ماندهمان را انجام دهیم و البته نمیدانم مقامات کشور مابه این شرایط خطیر تفطن دارند یا نه. نظام باید متوجه شود که 2020 سال پایانی فرصتهای ماست. این را شما بایدهم با مردم هم با مقام معظم رهبری بهطور جدی مطرح و چارهجویی کنید. شاخصهای بیشماری این را تایید میکند.
در واقع شما باید جبهههای متعددی را مدیریت کنید. نخست مساله خروج از «تله بنیانگذار» است. نظام تدبیر مااکنون هم نظامی متصلب و هم از جنس حکومت نفوذهای ناهمگن است که هر پارهاش اهداف ویژه خویش را پیمیگیرد و فاقد یک مجموعه اهداف یکدست و سازگار است. در عین حال این نظام سیاسی وارد «تله بنیانگذار» هم شدهاست یعنی پیکره آن با مدیران ارشد آن در نحوه مدیریتش همداستان نیستند و مجموعه مدیریت ارشد در برابرخواست تغییر پیکره، به موضعی دفاعی یا تهاجمی رفته است و بنابراین مجموعه سیستم اقتصادی و سیاسی کشور دروضعیتی قرار گرفته است که در علم مدیریت به آن «تله بنیانگذار» میگویند. وقتی سیستمی در تله بنیانگذار است امکان اصلاح آن بسیار ضعیف میشود. ماموریت اول شما این است که طبقه هیئت حاکمه کشور را به خطرناکبودن ماندن بلند مدت در این وضعیت واقف کنید و موافقت آنها را برای تحول و خروج از تله بهدست آورید. در یک کلام، بدون عزم مدیریت ارشد کشور برای خروج از این بنبست، هیچ اصلاح ساختاری ممکن نیست. بنابراین ماموریت اول شما خروج کشور از وضعیت تله بنیانگذار است. بدون آن، دیگر ماموریتهای شما نیز ناکام میماند.
دشواری کار در این است که قدرت حقیقی در دست یک گروه معین نیست و قدرت سیاسی بین بخشهای متعددی از حکومت تقسیم شدهاست و هر بخش به شدت از سهم خود مراقبت میکند. شما یک راه دارید: نخست ارکان اصلی نظام سیاسی را با خود همراه کنید و سپس با تکیه به نیروی جادویی مردم، بخشهای ناهمگون قدرت را اصلاح یا سازگار کنید. بدون همراهی دیگر ارکان قدرت، سخن گفتن با مردم ناممکن میشود و بدون همراهی مردم درافتادن با گروههای ناهمگون قدرت، پر هزینه و خطرناک میشود. و بدون وجود یک ساختار قدرت همگون،بیرون کشیدن کشتی طوفان زده اقتصاد و جامعه ایران از ورطههای هولناک در پیش رو، در این نقطه عطف تاریخی که جهان دارد پوست میاندازد، کاری ناممکن مینماید.
دوم این که: اقتصاد ما در «افق رویداد» دست و پا میزد که ضربه بزرگ انتخابات یازدهم از راه رسید و مانع ازآن شد که در سرازیری تکینـِگی (بخوانید تــَـکینهگی) به سیاهچالهای بی بازگشت درغلتد. اما این توقف، طولانی نخواهد بود. چشمهای بازِ بازیگران اقتصادی تمام حرکات و سکنات دولت شما را دنبال میکند و منتظر است تانخستین و مهمترین دستاورد دولت شما را که همانا نتایج مذاکرات بعدی در قضیه مناقشه اتمی است، ببیند. در واقعم همترین آوردگاه اقتصادی شما مذاکرات اتمی است. اقتصاد ما اکنون در دام سیاست گرفتار است و سیاست ما دردام مناقشه اتمی. تمامی چشمهای کوشندگان اقتصادی به نمایندهای است که برای مذاکرات بعدی میرود و به نتایجی که از مذاکرات حاصل میشود. سرنوشت لبخندی که این روزها اقتصاد به انتخاب شما زدهاست در نخستین مذاکرات اتمی رقم میخورد. اقتصاد، توانایی شما را در ساماندهی خودش، در آوردگاه مناقشه اتمی محک میزند.میداند که تا مسائل آن جا حل نشود چیزی در اقتصاد تغییر نخواهد کرد. پس این لبخندی که با پیروزی شما بر لبان اقتصاد نشست و این امید و انتظار بهبودی که ایجاد شد، خود را تا مذاکرات بعدی میکشاند و بعد تصمیم میگیردکه به کدام سو بغلتد. به سوی امیدواری و بهبود و رونق یا به سوی یاس و احتیاط و رکود و تورم. میدانید چرا؟ چون امروزه اصلیترین شاخص «عدم اطمینان» که یک شاخص مهم اقتصادی است، در کشور ما
منبع: تین نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tinn.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «تین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۹۴۷۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۵ کاروان اهل سنت از استان کرمانشاه عازم حج تمتع می شوند
به گزارش خبرنگار حوزه استان های خبرگزاری تقریب، امسال ۵ کاروان اهل سنت از استان کرمانشاه عازم حج تمتع می شوند.
تعداد زائرین به شرح زیر است: ۴ کاروان ۱۲۰نفره و یک کاروان۱۳۵نفره که مجموعا تعداد حجاج ۵ کاروان ۶۱۵ نفر خواهد بود.
براساس برنامه ریزی های صورت گرفته مدیران کاروان های اهل سنت به سرزمین وحی بدین شرح است:
علی علیزاده؛ مدیر کاروان حجاج شهرستان پاوه
صدیق حقگوی؛ مدیر کاروان حجاج شهرستان جوانرود
حاج راوند؛ مدیر کاروان حجاج شهرستان جوانرود
کیوان فتحی؛ مدیر کاروان حجاج شهرستان روانسر
بهرام علیمرادی؛ مدیر کاروان حجاج شهرستان های کرمانشاه و سرپل ذهاب
ماموستایانی که به عنوان روحانی کاروان عازم این سفر معنوی می شوند نیز به شرح ذیل هستند:
ماموستا ملامحمدمحمودی؛ امام جمعه شهرستان روانسر به عنوان روحانی کاروان پاوه
ماموستا ملاهادی زکائی؛ عضو شورای روحانیت و افتاء به عنوان روحانی کاروان جوانرود
ماموستا محمدصدیق حسامی به عنوان روحانی کاروان جوانرود
ماموستا ملایحیی شهبازی؛ عضو شورای روحانیت و افتاء به عنوان روحانی کاروان روانسر
ماموستا ملاعظیم آزادی؛ عضو شورای روحانیت و افتاء به عنوان روحانی کاروان کرمانشاه
گفتنی است که تاریخ پرواز این ۵ کاروان حجاج کرمانشاهی از ششم خرداد تا ۱۲خرداد خواهد بود.
انتهای پیام/