«شهرزاد 2»؛ دوشنبههاي دلچسب ايرانيها در راه است
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۰۶۹۷۵
خبرگزاري آريا - هفته نامه همشهري شش و هفت - سعيد مروتي: قرار دوشنبههاي شهرزاد از فردا دوباره شروع ميشود. سري دوم سريال شهرزاد در حالي روانه شبكه نمايش خانگي خواهد شد كه تهيهكنندهاش از جزئيات پخش فصل جديد اين سريال از شبكههاي تلويزيوني خارجي خبر داده است. اتفاقي كه در اين سالها براي سريالهاي تركيهاي رخ داده، شايد در مورد شهرزاد هم قابل تكرار باشد؛ سريالي كه حالا خيليها چشم انتظار سري دومش هستند و نبايد فراموش كرد كه حفظ موفقيت از رسيدن به آن دشوارتر است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
1: سال گذشته در چنين روزهايي سريال شهرزاد بهعنوان مهمترين دستاورد شبكه نمايش خانگي در يك دهه اخير در حالي به پايان راهش رسيد كه در اين مدت توانست مخاطبان بسياري را با خود همراه كند؛ مخاطباني كه پس از رودستهاي فراواني كه از سريالهاي ناكام و ناموفق شبكه نمايش خانگي خوردند، اين بار از اعتمادشان پشيمان نشدند؛ اعتمادي كه راحت بهدست نيامد و حسن فتحي و گروهش با زحمت و تلاش فراوان توانستند سريالي جذاب، پركشش و خوش ساخت را با نظمي درخور تحسين روانه شبكه نمايش خانگي كنند. تب شهرزاد در جامعه آ نقدر بالا گرفت كه بتوان آن را فراتر از يك سريال و به مثابه پديدهاي اجتماعي مورد بررسي قرار داد. در دوراني كه تلويزيون به دلايلي پرشمار و متنوع كمتر توانسته سريالهاي جذاب و پرمخاطب روانه آنتن كند و عدهاي سليقه مخاطب عام را با اندازههاي اغلب حقير مجموعههاي شبكههاي فارسي زبان ماهوارهاي اندازهگيري ميكردند، شهرزاد با ساختاري فاخر و ارزشمند از راه رسيد و چنان گل كرد كه بازار راكد شبكه نمايش خانگي را بهتنهايي رونق ببخشد. نكته مهم و كليدي در مورد شهرزاد، توليد آن توسط بخش خصوصي است.
درحاليكه سريالي از اين جنس و با اين پروداكشن عموما جز از مجاري رسمي و دولتي به سرانجام نميرسد، شهرزاد به واسطه احترامي كه سازندگانش از همان ابتداي شكلگيري ايده اوليه تا آخرين مراحل توليد به مخاطب گذاشتند به توفيق دست يافت؛ اينكه هيچ بخشي، بخش ديگر را تحتالشعاع قرار نداد و مهمتر و كليديتر از همه، فيلمنامه، فداي شتاب و سهلانگاريهاي مرسوم و متداول نشد. شهرزاد نشان داد كه قصه عشق اگر با دقت و ظرافت روايت شود و اگر پسزمينه سياسي- اجتماعي آن با شناخت و آگاهي شكل گيرد، ميتوان عاشقانهاي از دهه 30 را با چنان حس و حالي به نمايش گذاشت كه انبوه سليقههاي مختلف و متنوع هم از تماشايش رضايتخاطر داشته باشند. ميان سليقه مخاطبي كه پيگير سريالهاي شبكههاي ماهوارهاي فارسي زبان است تا تماشاگري كه محصولات سينماي جهان را دنبال ميكند و سريالهاي روز آمريكايي را ميبيند، فاصلهاي زياد وجود دارد و هنر شهرزاد اين بود كه هر دو طيف را با تمام تفاوتها در سلايق و علايقشان كنار هم قرار داد و حدود هشت ماه دوشنبهها با افسونش ايرانيها را با خود همراه كرد.
2: اما شهرزاد در چه شرايطي به مرحله توليد رسيد؟ چه شد كه حسن فتحي و گروهش اين جسارت را كردند تا سريالي تاريخي را روانه شبكه نمايش خانگي كنند؟ در انتهاي دهه 80 وقتي مهران مديري با تلويزيون به بنبست رسيد و سراغ شبكه نمايش خانگي رفت، داستان شكل ديگري داشت. سريال «قهوه تلخ» با شروعي طوفاني كارش را آغاز كرد. استقبال مردم از كار تازه مهران مديري به پشتوانه محبوبيت اين هنرمند و البته تداوم حضوري 20 ساله در تلويزيون، حكم پشتوانهاي را داشت كه سازندگان قهوه تلخ از آن بيشترين بهره را بردند. در دوراني كه خيلي از مخاطبان در بند تهيه نسخه اصلي نبودند و بسياري بهجاي نسخه اصلي از كپيهاي ارزان قيمت بهره ميگرفتند و سريالها و فيلمها را در اينترنت دانلود ميكردند، وقتي مديري از مردم خواست تنها محصول اصلي را بخرند، بسياري به اين توصيه عمل كردند.
قهوه تلخ از تمام سريالهاي تلويزيون موفقتر و پربينندهتر بود ولي به مرور كه از جذابيت داستان كاسته ميشد، پاي بد عهدي هم به ميان آمد و در اتفاقي عجيب اين سريال كه ميليونها نفر آن را دنبال ميكردند نيمهكاره رها شد. دود اختلاف مديري با تهيهكنندگان كه ظاهرا دليل اصلياش بدقوليهاي مالي بود، به چشم مخاطبان رفت. قهوه تلخ نيمهكاره ماند و در كنارش سريال «قلبيخي» هم با چندبار تعويض كارگردان و بازيگران، آنقدر نامرتب توزيع شد كه قسمتهاي پاياني اثر هنگامي پخش شد كه بسياري جزئيات قسمتهاي قبلي را از خاطره برده بودند. در سالهاي بعد هم سريالهاي «ابله» و «عشق كافي نيست» تتمه اعتماد مردم به شبكه نمايش خانگي را از ميان بردند؛ سريالهايي كه با بلندپروازيهاي بسيار و حضور عواملي محبوب و حرفهاي ساخته شدند ولي نتيجهشان تنها شكست بود و ناكامي.
در مورد ابله خيليها روي تواناييهاي بارها اثبات شده كمال تبريزي حساب باز كرده بودند. قريحه طنز تبريزي در كنار حضور چهرههاي محبوب و سرشناسي چون محسن تنابنده باعث شد ابله با سروصدا و تبليغات فراوان كارش را شروع كند ولي پخش چند قسمت اوليه كافي بود تا اثبات شود حاصل كار يك كمدي مغشوش و آشفته است.
درنهايت هم سريالي كه قرار بود در سه سري 12 قسمتي توليد و توزيع شود، به سختي توانست همان 12 قسمت اول را راهي شبكه نمايش خانگي كند. اين بار هم مثل قهوه تلخ ميان كارگردان و سرمايهگذاران اختلاف افتاده بود، با اين تفاوت كه در مورد سريال مديري ميشد اطمينان داشت كه كار سودآور بوده و مشكل هرچه هست فرامتني است. درحاليكه سريال تبريزي در برقراري ارتباط با مردم شكست خورده بود و بهنظر ميرسيد سرمايهگذاران بهواسطه نداشتن توجيه اقتصادي از ادامه همراهي در توليد ابله منصرف شدهاند. عشق كافي نيست به كارگرداني بيژن بيرنگ و با حضور محمدرضا گلزار و مهناز افشار سرنوشت بدتري يافت. همه خاطره خوشي كه مخاطبان از بيرنگ با سريالهاي «همسران» و «خانهسبز» داشتند با تماشاي قسمت اول عشق كافي نيست رنگ باخت. تقليدي ناشيانه از سريال آمريكايي «دوستان» آنقدر بيكيفيت بود كه پرونده مجموعه بيژن بيرنگ پس از توزيع قسمت پنجم بسته شد و در اقدامي كمسابقه بازيگران سريال عليه كارگردان و تهيهكننده موضع گرفتند. پيش از اين مجموعه، سريال «ساخت ايران» هم باوجود بهره گرفتن از ستارگان سينما در جذب مخاطب ناكام مانده بود.
مهران مديري هم پس از نيمه كاره گذاشتن قهوه تلخ، دو مجموعه «ويلاي من» و «شوخي كردم!» را روانه شبكه نمايش خانگي كرد؛ مجموعههايي كه هر دو شكست خوردند. در شرايطي كه بازار شبكه نمايش خانگي بهشدت ضعيف شده بود، داوود ميرباقري با «شاهگوش» كمي اميدوار كننده ظاهر شد و همين توفيق نسبي باعث شد تهيهكنندگان شاهگوش سراغ پروژه بلندپروازانهتري بروند. شهرزاد در حالي وارد پيشتوليد شد كه بهنظر ميرسيد اين سريال هم در نهايت به سرنوشت مجموعههاي قبلي شبكه نمايش خانگي دچار ميشود. حسن فتحي بهعنوان سازنده سريالهاي موفقي چون «شب دهم»، «ميوه ممنوعه» و «مدار صفر درجه»، در گام اول اشتباه كارگردانان ديگر را تكرار نكرد. اغلب سريالها با طرح كلي و نوشته شدن چند قسمت اول فيلمنامه جلوي دوربين ميرفتند و بعد شتاب در نگارش متنها نخستين و شايد بتوان گفت مهمترين آسيب را به سريالها وارد ميكرد. سازندگان شهرزاد اما در اين دام نيفتادند. حسن فتحي طرح شهرزاد را در اختيار نغمه ثميني گذاشت تا او فيلمنامه را بنويسد. فيلمنامه در آرامش نوشته و همزمان كارهاي پيش توليد آغاز شد.
3: اينطور كه فتحي روايت كرده، ايده شهرزاد 10 سال پيش به ذهن او خطور كرده؛ زماني كه مشغول تماشاي مجدد فيلم «عصيان» ساخته ماساكي كوباياشي بوده است. عصيان درباره فئودالي است كه همسرش را طلاق ميدهد و از يكي از ساموراييهاي زيردستش ميخواهد او را به ازدواج پسرش درآورد. پس از اين اتفاق فئودال از تصميماش پشيمان ميشود و تصميم ميگيرد همسرش را پيش خود بازگرداند. اين درحالي است كه خانواده سامورايي حاضر به پذيرش فرمان ارباب خود نميشوند. تغييرات مكرري كه فتحي در طرح شهرزاد به عمل آورد در نهايت باعث شد چيز زيادي از كوباياشي در متن باقي نماند، جز همان ايده اوليه. جالب اينكه فتحي ابتدا قصد داشت شهرزاد را در تلويزيون بسازد ولي پس از مدتها مذاكره، درنهايت به اين نتيجه ميرسد كه شهرزاد را نميتواند آنطور كه دلخواهش است در جايي كه بيش از دو دهه خانهاش بوده كارگرداني كند.
از سال 92 فتحي به همراه نغمه ثميني كار روي طرح شهرزاد و نگارش فيلمنامه را آغاز ميكنند. با اين شيوه كه طرح هر قسمت توسط فتحي به ثميني ارائه ميشود تا او فيلمنامه را بنويسد. وسواسهاي فتحي كار را به بازنويسيهاي مكرر ميكشاند. تأثير اين وسواس و دقت را بينندگان سريال شهرزاد بهخوبي مشاهده كردهاند؛ سريالي كه يكي از نقاط قوتش تبحر در قصهگويي است و خلق شخصيتهايي كه شناسنامه و هويت دارند. بهاين ترتيب شهرزاد، فرهاد، بزرگآقا، قباد، شيرين، آذر، حشمت و... بر بستري از قصهاي عاشقانه كه زمينههاي سياسي- تاريخي آشكاري هم دارد خلق ميشوند.
4: قصه شهرزاد در سالهاي پس از كودتاي 28 مرداد سال 32 روايت ميشود. شهرزاد سعادت، دانشجوي رشته پزشكي است و نامزدش فرهاد دماوندي، دانشجوي ادبيات. فرهاد شاعر و روزنامهنگار است و در دوران ملتهب پس از كودتا تاپاي اعدام پيش ميرود ولي بزرگآقا او را نجات ميدهد؛ نجاتي كه البته يك نتيجه تلخ را به همراه دارد. بزرگآقا كه دخترش شيرين بچهدار نميشود تصميم ميگيرد شهرزاد را به همسري دامادش قباد كه برادرزادهاش نيز هست در آورد. از اينجا به بعد قصه عشقي كه به فراق ميانجامد در بستري از رخدادهاي سياسي و شبكه پيچيدهاي كه بزرگ آقا در مقام يك پدرخوانده ايراني سركلافش را در دست دارد پيش ميرود.
نكته اساسي در سريال شهرزاد، استحكام دراماتيك آن است. برخلاف بسياري از مجموعههاي ايراني كه قسمتهاي زيادي صرف مقدمهچيني ميشود، در شهرزاد بيننده از همان يكي، دو قسمت اول كاملا با شخصيتها و سير حوادث همراه ميشود. فتحي و ثميني از همان شروع داستان ميتوانند همه شخصيتها را توصيف كنند؛ هم فضا را به باور بنشانند و هم قصه را بدون لكنت روايت كنند. مايه عاشقانه اثر به عنوان موتور محركه درام لحني تغزلي به سريال داده و اين اتفاق با ديالوگهاي آهنگين شهرزاد تشديد ميشود. در دوراني كه اين خرافه به غلط جا افتاده كه مخاطب امروز علاقهاي به ديالوگهاي آهنگين ندارد و تنها با گفتوگوهايي كاملا واقعگرا و فاقد لحن شاعرانه ارتباط برقرار ميكند، حسن فتحي و فيلمنامهنويساش شايد به تأسي از سينماگراني چون علي حاتمي و مسعود كيميايي انبوهي از جملات قصار را ميآفرينند كه در حافظه تماشاگر ثبت ميشوند.
ديالوگهايي چون «من و تو تلاش كرديم دنيامون رو عوض كنيم، ولي دنيامون داره مارو عوض ميكنه...» در عين سادگي و قابل فهم بودن، زيبا و همراه با صناعاتهاي ادبي است. به خصوص اينكه معمولا در سريالهاي تاريخي- سياسي نوشتن ديالوگ چالش بزرگي محسوب شده است. ميشود از سريال «معماي شاه» مثال زد كه تقريبا همزمان با «شهرزاد» پخش آن از تلويزيون آغاز شد و گفتوگوهايش ميتواند نمونه مثالزدني ديالوگهايي باشد كه از فرط توضيح واضحات و كوشش ناكام در انتقال همه چيز از طريق كلام، لحن به ظاهر جدي سريال را به سطح يك كمدي ناخواسته تنزل ميدهد.
5: سريال شهرزاد فستيوال بازيگري است. مجموعهاي از بهترين بازيگران سينما و تلويزيون در يك همنشيني و همراهي بهياد ماندني كنار يكديگر قرار گرفتهاند تا بالاترين سطح حضور در سريالهاي شبكه نمايش خانگي را رقم بزنند. علي نصيريان بازيگر نسل طلايي تئاتر، سينما و تلويزيون، مثل همه اين سالها توانسته تواناييهاي تازهاي از خود بروز دهد؛ تواناييهايي تازه آن هم پس از گذشت نيم قرن فعاليت هنري.
بزرگآقا با تمام دقت و ظرافتي كه نويسندگان در پردازش كاراكترش صرف كردهاند، بدون اجراي دقيق و استادانه نصيريان ميتوانست تبديل به يكي از همين پدرخواندههاي قلابي سريالهاي ايراني شود. ميشود گفت تجربه و وقاري كه نصيريان با خود به شهرزاد آورده، روي كيفيت حضور بازيگران نسلهاي بعدي هم تاثير گذاشته است؛ بازيگراني كه البته تعدادي از آنها چون شهاب حسيني از بهترينهاي اين دوران هستند. نقش پيچيده و دشوار قباد با اجراي گرم و تصور درست شهاب حسيني از كاراكتر، باعث شده قطب به ظاهر شر سويه ماجراي عاشقانه اثر، باورپذير و حتي سمپاتيك از كار درآيد. به طوري كه ميتوان گفت بعد از علي نصيريان، بهترين بازي سريال را شهاب حسيني ارائه داده است. از ترانه عليدوستي به ندرت ميتوان بازي ضعيف به خاطر آورد. نقش مركزي شهرزاد كه در واقع كانون بسياري از رخدادهاي سريال است، با اجرايي خوددار و خودآگاه از سوي عليدوستي همراه شده است، با غروري در لحن و نگاه كه در مقاطعي با افسردگي تركيب ميشود و تنها جايي كه اين لحن تغيير مييابد، در مواجهه با فرهاد است. به واقع تنها با عشق است كه شهرزاد لحن عوض ميكند و نگاه از بالايش را كنار ميگذارد.
مصطفي زماني بيش و پيش از هر بازيگر ديگري در شهرزاد توانست قابليتهاي خود را به نمايش بگذارد. آن هم پس از مدتها حضور بلاتكليف و باري به هر جهت كه حاصلش نقشها و بازيهايي بود محو و كمرنگ و به خاطرنماندني. در چنين شرايطي زماني از فرصت مغتنمي كه فتحي در اختيارش گذاشته بهترين بهره را گرفته. زماني در نقش فرهاد كه شمايلي از نسل جوان روشنفكر و فرهيخته جامعه ايران در دهههاي 30 و 40 است، بهترين حضور كل كارنامه سينمايي و تلويزيونياش را ارائه داده است.
پريناز ايزديار زماني به گروه سازنده شهرزاد پيوست كه هنوز خبري از ابد و يك روز نبود. به اين ترتيب سريال شهرزاد مقدمهاي بود بر درخشش پريناز ايزديار كه سطح خود را از بازيگر ملودرامهاي سطحي تلويزيوني بالاتر بكشد. در نقشي كه تندخويي و پرخاش بخشي از مؤلفههايش است، پريناز ايزديار موفق ظاهر شده است. ديگر بازيگران شهرزاد هم اغلب حضوري قابل قبول مقابل دوربين دارند؛ از غزل شاكري كه در قسمتهايي نقش پررنگي برعهده داشت گرفته تا جمشيد هاشمپور كه سالهاست هر فرصت كوتاهي را به مجالي مغتنم و ارزشمند تبديل ميكند؛ مجالي براي مشاهده حرفهايگري و توانمندي بازيگري كه نقشهاي معمولي را هم با اجرايي فوقالعاده همراه ميسازد.
6: اگر به حافظهتان رجوع كنيد، تقريبا هيچ اثر عاشقانهاي را به ياد نميآوريد كه موسيقي و احيانا ترانهاش به يادماندني نبوده باشد. به تعبير دقيقتر تصوير عشق، معمولا با حاشيه صوتي شنيدني و گوشنوازي همراه و برتاثيرش اضافه شده است. بنابراين طبيعي بود كه در مورد عاشقانهاي چون شهرزاد هم چنين اتفاقي در مورد موسيقي و ترانههايش رخ دهد. جالب اينكه سريال شهرزاد2 آهنگساز و دو خواننده داشت. در قسمتهاي اول موسيقي فردين خلعتبري و آواز عليرضا قرباني كه ترانه زيباي مرغ آمين را هم با مهارت اجرا كرده بود و هم اينكه ترانه به لحاظ مفهومي با حالوهواي سريال تناسب داشت، به نوعي يادآور همكاريهاي قبلي اين دو با حسن فتحي بود. مساله شناخت از سليقه و ديدگاههاي كارگردان و تأمل كافي در فضاي سريال و رسيدن به موسيقي و ترانهاي متناسب با آن، امتياز تيم خلعتبري و قرباني بود كه البته نبايد نام زندهياد افشين يداللهي را به عنوان ترانهسرا از قلم بيندازيم. بنابه دلايلي بعد از چند قسمت اول، خلعتبري و قرباني جاي خود را به امير توسلي و محسن چاوشي دادند.
اينكه اين دلايل چه بود و چه شد كه رشته همكاريهاي مداوم خلعتبري و قرباني با حسن فتحي گسسته شد، يك داستان است و آنچه بر شهرزاد گذشت داستاني ديگر. واقعيت اين است كه اقبال عمومي نسبت به سريال از همان اولين قسمتي كه ترانه كجايي؟ چاوشي با شهرزاد پخش شد، بالاتر رفت. تفاوتي كه شايد نشانه تفاوت جايگاه موسيقي سنتي و كلاسيك با موسيقي پاپ هم باشد. بدون بحث ارزشگذاري، نميتوان انكار كرد كه پاپ به خصوص در ميان جوانها پرطرفدارتر است و به همين نسبت محسن چاوشي نسبت به عليرضا قرباني. اينكه با هر متر و معياري جز محبوبيت در ميان عامه، قرباني را به چاوشي ترجيح ميدهيم، نميتواند منكر اين حقيقت شود كه در مورد سريال شهرزاد، آمدن چاوشي هم باعث افزايش مخاطبان و هم بالا رفتن تأثر و تاثير عاطفي مورد نظر و مورد نياز در روايت قصه عاشقانه شهرزاد شد. موسيقي امير توسلي را هم شايد اهل فن نسبت به موسيقي فردين خلعتبري دمدستي ارزيابي كرده باشند ولي به لحاظ گرما و حس و حال مورد نياز سريال، تناسبي بيشتر با شهرزاد دارد.
7: شهرزاد چه در زمان توليد و چه در ايام پخش، با حاشيههاي زيادي مواجه شد. از همين تغيير تيم آهنگساز- خواننده گرفته تا فضاي پرتنش حاكم بر پشت صحنه كه دلخوريها و اختلافاتي ميان عوامل به همراه داشته و داخل پرانتز بايد گفت اگر فضاي پشت صحنه با تنش همراه بوده اين را بايد كاملا طبيعي دانست. ساختن سريالي با قصهاي تاريخي و با اين كيفيت در بخش خصوصي، طبيعي است كه فشار فراواني را به عوامل تحميل ميكند و در دل چنين فضايي طبيعي است كه مشكلاتي هم پيش آمده باشد. مثل آنچه در مورد ابوالفضل پورعرب رخ داده و در نهايت به كنارهگيري او از سريال شهرزاد انجاميد. يكي، دو حاشيه هم به هنگام پخش پيش آمد كه به خوبي مديريت شد. مهمترين آن سوءتفاهمي در مورد مردم كرمان بود كه با عذرخواهي سريع و به موقع كارگردان و ديگر عوامل خيلي زود جمع شد و كار به جاي باريك نكشيد. فراموش نكنيم كه سريال «سرزمين كهن» تبريزي با سوءتفاهمي مشابه قرباني شد. حاشيه ديگر كه رنگ و بوي سياسي هم به خود گرفت به اشتباهي بازميگشت كه در مورد حسين شريعتمداري مدير مسئول روزنامه كيهان پيش آمد.
نمايش چهره شريعتمداري جوان در ايام زندان به عنوان يك مبارز ماركسيست جنجالهايي را به همراه داشت و حتي مشكلاتي هم ميان يكي از تهيهكنندگان و كارگردان پيش آمد كه البته اين يكي هم به خير گذشت. اما مهمترين حاشيه سريال شهرزاد درست در آغاز توليد سري دوم رخ داد و آن دستگيري محمد امامي تهيه كننده سريال بود؛ اتفاقي كه باعث شد نام سريال شهرزاد با بانك سرمايه و صندوق ذخيره فرهنگيان گره بخورد. حالا كه در آستانه پخش سري دوم شهرزاد مشكل پرونده اقتصادي محمد امامي ظاهرا حل شده و او نهتنها از زندان بيرون آمده كه به تازگي به تورنتو كانادا هم سفر كرده، در فضاي مجازي كمپينهايي با عناويني چون «نه به شهرزاد»، به راه افتاده است. با اين منطق كه مردم سريال شهرزاد را خريداري نكنند؛ چون منابع مالي اين سريال نامشخص است. هنوز زود است كه بتوانيم درباره تاثير اين حاشيهها بر شهرزاد2 قضاوت كنيم. نكته اينجاست كه اگر چالشي به وجود بيايد بيشتر به كيفيت سريال بازخواهد گشت تا حاشيههايي از اين جنس. بنابراين اگر كيفيت سري اول شهرزاد حفظ شده باشد ميتوان با اطمينان گفت شهرزاد 2 هم با اقبال عمومي مواجه خواهد شد.
8: با مرگ بزرگآقا در انتهاي سري اول، غيبت علي نصيريان در شهرزاد 2 قطعي بهنظر ميرسيد. با توجه به سهم پررنگ علي نصيريان در توفيق شهرزاد بايد ديد بدون حضور او، سريال چه سر و شكلي پيدا ميكند. در مقاطعي گفته شد كه نصيريان هم در شهرزاد2 بازي خواهد كرد و تعدادي فلاشبك در سريال گنجانده شده كه بزرگآقا در آنها حضور دارد. كمي بعد اما خود نصيريان اعلام كرد با توجه به اينكه بزرگآقا در سري اول از دنيا رفته، دليلي براي حضورش در شهرزاد2 وجود ندارد.
بقيه بازيگران اصلي شهرزاد اما در سري دوم حضور دارند. شهرزاد2 فرصتي فراهم ميكند تا همچنان سرنوشت فرهاد، شيرين، قباد و البته خود شهرزاد را پيگيري كنيم. در روزهاي سخت توليد سري دوم، ترانه عليدوستي، شهاب حسيني، مصطفي زماني و پريناز ايزديار پشت سريال ايستادند و از آن حمايت كردند. در سري دوم امير جعفري، رضا كيانيان، رويا نونهالي و آتنه فقيهنصيري هم به جمع بازيگران اضافه شدهاند.
سرنوشت شهرزاد2 تا حد قابلتوجهي به كار نغمه ثميني بستگي دارد. اگر فيلمنامه سري اول و جادوي قصهگويي و نوشتن ديالوگهاي شاعرانه و جذاب و درست درآوردن مايه عاشقانه اثر در كنار ارجاعهاي سياسي- اجتماعي هوشمندانه، در سري تازه هم به چشم بخورد، ميشود به سرنوشت شهرزاد2 اميدوار بود. در يك كلام اگر فيلمنامه سري دوم شهرزاد به خوبي قسمت اول باشد، تكرار موفقيت سري اول، كمترين انتظاري است كه ميتوان از اين سريال داشت.
9: در اين نوشته اشارههاي زيادي به تم عاشقانه شهرزاد شد و شايد لازم باشد كمي هم از حالوهواي جنايي معمايي سريال گفته شود. سريال شهرزاد بخشي از توفيق خود را مديون گرهافكنيها و گرهگشاييهاي متناسباش بود. سازندگان شهرزاد قواعد بازي را به خوبي رعايت كردند و با ايجاد تعليق و كشش داستاني، تماشاگر را با حس كنجكاوي و علاقهمندي به تماشاي قسمتهاي مختلف آن كشاندند. معماهاي ريز و درشتي كه در شهرزاد طراحي و اجرا شدند و اغلب هم با مقدمهچيني درستي همراه بودند، به شكل متناسبي گسترش يافتند و به فرجام مناسبي هم رسيدند. وقتي ملودرامي جنايي را روايت ميكنيد بايد حواستان باشد كه در انتهاي ماجرا به مخاطب احساس رو دست خوردن و دستكم گرفته شدن دست ندهد. هم حسن فتحي و هم نغمه ثميني در شهرزاد 1، حواسشان به اين موضوع بود و بايد ديد در شهرزاد2 چه كردهاند.
10: شهرزاد با اوج گرفتن كينهها و دشمنيها و البته زنده شدن عاشقانهها به پايان رسيد. آنچه در انتهاي سري اول شهرزاد شاهدش بوديم نشستن قباد بر صندلي بزرگآقا و كينه و عداوت شديدش به شهرزاد بود. بايد ديد در شهرزاد2 مسير طولاني اما پيوسته عشق تا نفرت چگونه طي ميشود؟ عاشقانههايي كه با خون دلهاي فراوان به ثمر نشسته چه فرجامي مييابند؟ قباد با نشستن در جايگاه بزرگآقا، چگونه قطب شر داستان را رهبري ميكند و از سوي ديگر شهرزاد چه ميكند؟ شايد مهمتر از همه اينها جمله معروف حميد هامون باشد و بايد ديد در شهرزاد2 به سر عشق چه ميآيد؟!
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۰۶۹۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پخش سریال ترکیهای از شبکه تهران
«۵۰ متر مربع» یک سریال خانوادگی در گونه اکشن، کمدی و خانوادگی است و در آن بازیگرانی چون: انگین اوزتورک، تولگا تکین، آیبوک پوسات و... نقش آفرینی میکنند.
در خلاصه داستان این سریال ترکیهای آمده است: گولگه، یک قاتل حرفهای جوان است که چیزی از گذشته و سرگذشت پدر و مادرش نمیداند. او همواره در حال جست و جو و کسب اطلاعات در مورد والدینش است. گولگه توسط مرد ثروتمندی به نام سروت بزرگ شده و اکنون به دست راست او تبدیل شده و به کارهای غیر قانونی او رسیدگی میکند. او نام گولگه به معنی سایه را خودش انتخاب کرده چرا که از هویت واقعی خودش اطلاعی ندارد. گولگه در حین جست و جو در مورد خانوادهاش و اقای سروت به حقایق عجیبی پی میبرد و در محلهای در یک مغازه خیاطی متروکه که صاحب آن فوت کرده است پنهان میشود. او مجبور میشود مدتی با هویتی ساختگی در آن محله زندگی کند به طوری که افراد آن محل فکر میکنند او پسر خیاطی است که قبلا درگذشته است.
این سریال با ترکیب ژانر کمدی و اکشن توانسته داستان جالب و جذابی را به مخاطبان ارائه دهد و سر و شکل استاندارد و خوبی دارد. فیلمنامه تعلیق و کشمکش خوبی دارد و ذهن مخاطب را درگیر میکند. انتخاب موضوع خوب است، موضوعی که در آن داستان مرد جنایتکاری روایت میشود که پسری را دزدیده و او را مانند پسر نداشته خود بزرگ میکند و حالا که پسر راز او را فهمیده نمیتواند از او دل بکند و...
این سریال هر شب ساعت ۲۳ روی آنتن میرود و روز بعد ساعت ۱۱ و ۱۹ بازپخش میشود.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیون