محمد سلامتی: اصلاحطلبان در اشتباهاتخود تجدید نظرکردند
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۱۱۷۳۴
به گزارش صدای ایران روزنامه آرمان در مطلبی آورد؛ اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری اخیر از همه ظرفیت خود در جهت پیروزی آقای روحانی استفاده کردند. به نظر میرسد با پیروزی مجدد آقای روحانی مطالبات اصلاحطلبان نیز از دولت دوازدهم تغییر کرده و این جریان به دنبال مطالبات جدیدی از دولت است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی مطالبات اصلاحطلبان از دولت آقای روحانی، با محمد سلامتی، وزیر کشاورزی در دولتهای رجایی، باهنر و مهدوی کنی گفتوگو کردیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مهمترین مطالبات جریان اصلاحات از آقای روحانی در چهار سال آینده چیست؟ آیا مطالبات اصلاحطلبان از دولت در چهار سال آینده با گذشته متفاوت خواهد بود؟
مهمترین مطالبه اصلاحطلبان از آقای روحانی این است که به وعدههایی که به مردم داده و برنامههایی که ارائه کرده عمل کند. در دولت نخست آقای روحانی هم اصلاحطلبان به دنبال این بودند که آقای روحانی به وعدههایی که به مردم داده عمل کند. این وضعیت در شرایط کنونی که دولت آستانه تشکیل کابینه است و همچنین در آینده، ادامه خواهد داشت. در دولت نخست آقای روحانی، جریان اصلاحات تمام امکانات و پتانسیل خود را در جهت حمایت از آقای روحانی به کار گرفت تا ایشان بتواند برنامههای خود را اجرایی کند. بدون شک در دولت آینده نیز همین اتفاق خواهد افتاد و اصلاحطلبان در تمام ابعاد از دولت آقای روحانی حمایت خواهند کرد تا دولت به وعدههایی که به مردم داده است عمل کند. برنامههای جریان اصلاحات برای اداره کشور با برنامههای مدیریتی آقای روحانی قرابت و نزدیکی بسیار زیادی دارد. در نتیجه تفاوت نمیکند که یک اصلاحطلب این برنامهها را اجرایی کند یا اینکه یک اصولگرای معتدل این کار را انجام بدهد.
در سال پایانی دولت یازدهم، برخی اصلاحطلبان بر این باور بودند که دولت آقای روحانی باید از شخصیتهای اصلاحطلب بیشتری در بین مدیران خود استفاده کند و سهم بیشتری به جریان اصلاحات بدهد. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
مهمترین دلیل مطرح کردن این مساله این است که در دولت نخست آقای روحانی، برخی مدیران دولت به برنامههای آقای رئیسجمهور به صورت کامل اعتقاد نداشتند و به همین دلیل در برخی زمینهها با آقای روحانی همراهی نمیکردند. البته سخن بنده بدین معنا نیست که اصلاحطلبان به دنبال سهمخواهی از دولت آقای روحانی هستند. اصلاحطلبان هیچگاه به دنبال سهمخواهی از دولت نبوده و در آینده نیز نخواهند بود. با این وجود به دلیل اینکه برنامههای آقای روحانی برای مدیریت کشور اصلاحطلبانه است، بهتر است اصلاحطلبان نقش پررنگتری در اجرا کردن آن داشته باشند. وضعیت در دولت گذشته به شکلی بود که برخی اصولگرایان در زمینه اجرای برنامههای اصلاحطلبانه دولت با آقای روحانی همکاری لازم را انجام نمیدادند. به همین دلیل آقای روحانی باید در انتخاب اعضای دولت دوم خود تغییرات اساسی انجام بدهد و از افرادی در دولت آینده استفاده کند که اراده لازم را برای اجرای برنامههای دولت داشته باشند.
یکی از وعدههای آقای روحانی در مبارزات انتخاباتی باز کردن فضای سیاسی است. به نظر شما آیا آقای روحانی در دولت دوم خود وقت و انرژی بیشتری برای این مساله خواهد گذاشت؟
انتظار اصلاحطلبان و مردم از آقای روحانی این است که در زمینه فضای باز سیاسی تلاش بیشتری از خود نشان بدهد. این در حالی است که به نظر میرسد در دولت دوازدهم این اتفاق رخ بدهد و آقای روحانی در این زمینه اقدامات جدیتری انجام بدهد. به هر حال در دولت یازدهم، اغلب وقت و انرژی دولت صرف مساله برجام و برداشته شدن تحریمها شد. این در حالی است که آقای روحانی در دولت دوازدهم میتواند تمرکز بیشتری بر زمینه فضای باز سیاسی داشته باشد و اقدامات موثرتری انجام بدهد. در چهار سال گذشته آقای روحانی بهخوبی به پیامدهای عدم وجود فضای باز سیاسی پی برد و متوجه شد عواملی که در این زمینه به کار گرفته دارای کارکرد قابل قبولی نبوده است. البته از این نکته نیز نباید غافل شد که برخی از فضای باز سیاسی وحشت دارند و به شکلهای مختلف اجازه نمیدهند فضای باز سیاسی در کشور شکل بگیرد. این وضعیت بیشتر درباره اصولگرایان صادق است. اصولگرایان هیچگاه با فضای باز سیاسی موافق نبودهاند، چه در مقاطعی که قدرت را در دست داشتهاند و چه در زمانی که قدرت در اختیار اصلاحطلبان بوده است با فضای باز سیاسی مخالف بودهاند. نمونه بارز این وضعیت در دولتهای نهم و دهم آقای احمدینژاد وجود داشت که این دو دولت به صورت کامل با فضای باز سیاسی مخالف بودند. این در حالی است که فوائد فضای باز سیاسی در مرحله اول به اصولگرایان خواهد رسید. بدون شک در فضای باز سیاسی، مفاسد اقتصادی و سیاسی راحتتر قابل رصد و کنترل است که این مساله در نهایت به سود همه کشور و نظام خواهد بود. به نظر من آقای روحانی بیش از گذشته به اهمیت فضای باز سیاسی پی برده است و عزم جدی برای گشایش در فضای سیاسی ایران در دولت دوم خود خواهد داشت.
بدون شک یکی از مهمترین مسائل پیش روی آقای روحانی انتخاب اعضای کابینه آینده است. به نظر شما آقای روحانی در این زمینه چه ضرورتهایی را باید در نظر بگیرد؟
در کابینه اول آقای روحانی، برخی مدیران با سیاستهای دولت همراه نبودند. برای مثال تیم اقتصادی دولت نسبت به استفاده از ظرفیتهای داخلی برای رونق اقتصادی چندان عنایت نداشت و به همین دلیل نیز عملکرد قابل قبولی از خود نشان نداد. تیم اقتصادی دولت آقای روحانی ضمن توجه به ضرورت جذب سرمایه خارجی، باید دارای بینش خوداتکایی در زمینه اقتصادی باشد. از سوی دیگر، دولت آقای روحانی باید نگاه ویژهای بر صنایع کوچک و متوسط داشته باشد و تلاش کند به این صنایع رونق تازهای بدهد. این در حالی است که در دولت نهم و دهم صنایع کوچک و متوسط ضربات بسیار سنگینی خوردند. متاسفانه دولت آقای روحانی تا سال چهارم نیز توجه زیادی به صنایع کوچک و متوسط نکرد و اولویتهای دیگری را برای خود در زمینه اقتصادی طراحی کرد. این در حالی است که اگر دولت تلاش میکرد به صنایع کوچک و متوسط توجه کند، میتوانست در زمینه رشد تولید و ایجاد اشتغال نتایج بهتری بگیرد. دولت دوازدهم از بسیاری جهات با مشکلات اقتصادی زیادی روبهرو خواهد بود. این در حالی است که در شرایط کنونی مهمترین مطالبه مردم از دولت آقای روحانی بهبود وضعیت معیشتی مردم است و این مساله در کارنامه دولت آقای روحانی تأثیر بسزایی خواهد داشت. از سوی دیگر، برخی عنوان میکنند سن اعضای کابینه دولت یازدهم بالا بوده است. به نظر من نیز این مساله در دولت یازدهم وجود داشت، اما نمیتوان کارآمدی یا ناکارآمدی دولت را به سن اعضای کابینه تقلیل داد. جوان کردن کابینه حلال مشکلات نخواهد بود. آقای روحانی در دولت دوم خود باید از افرادی استفاده کند که برنامه کلی دولت را قبول داشته باشند. در مرحله دوم این مدیران باید در راستای برنامه کلی دولت برنامههای خود را نیز ارائه کنند و در مرحله بعد در زیرمجموعه خود از مدیرانی استفاده کنند که توانایی اجرای این برنامهها را داشته باشند. از سوی دیگر، دولت باید نظارت و پیگیری خود را در مسائل مختلف شدت بدهد و از مدیران خود مطالبهگری کند. آقای روحانی باید این نکته را در نظر داشته باشد که کارنامهای که از خود به یادگار میگذارد در سرنوشت آینده ایران تأثیر بسیار زیادی خواهد گذاشت. اگر آقای روحانی موفق شود کارنامه قابل قبولی از خود به جای بگذارد، این موفقیت به نام جریان اصلاحات به عنوان جریان اصلی حامی آقای روحانی نوشته خواهد شد و مردم در آینده نیز به اصلاحطلبان اعتماد خواهند کردند، اما اگر این اتفاق رخ ندهد و مردم از عملکرد آقای روحانی ناامید شوند، ممکن است اصلاحطلبان نتوانند دوباره اعتماد مردم را به دست بیاورند.
آیا احتمال این وجود دارد که پس از هشت سال دولت روحانی، دوباره یک دولت راستگرای رادیکال در ایران به قدرت برسد؟ اصلاحطلبان برای جلوگیری از تکرار اتفاقات سال84 چه تدابیری باید بیندیشند؟
بخش مهمی از 24میلیونی که در انتخابات 96 به آقای روحانی رأی دادند یک «نه» بزرگ به جریان رادیکال اصولگرا گفتند. به نظر من جریان اصولگرا باید در عملکرد خود تأمل کند که چرا مردم برای اینکه آنها قدرت را به دست نگیرند از شخص دیگری حمایت میکنند. این در حالی است که اصولگرایان خود را به خواب زدهاند و حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند که مردم دست رد به سینه آنها زدهاند. بخشهایی از جریان اصولگرایی فاقد توانایی برای تأمل و تغییر و همواره به دنبال این هستند که برنامههای خود را به صورت رادیکال به پیش ببرند. این در حالی است که بخشهایی از این جریان که توانایی این کار را دارند نیز این اراده را از خود نشان نمیدهند. دولت اصلاحات رشد اقتصادی را در اولویت خود قرار داده بود. با این وجود به صورت طبیعی هنگامی که یک کشور در وضعیت رشد اقتصادی قرار میگیرد بخشهایی از جامعه با مشکل مواجه میشوند و ممکن است برنامههای درازمدت اقتصادی باعث نابسامانی اقشاری از جامعه شود که به دنبال دغدغههای اقتصادی در کوتاهمدت هستند. در نتیجه، در پایان دولت دوم اصلاحات، بخشهایی از جامعه نسبت به این وضعیت نگرانی داشتند. این در حالی است که در این مقطع زمانی، احمدینژاد و اصولگرایان با شعارهایی که مطرح میکردند موفق شدند از نگرانی این بخش از جامعه برای خود پایگاه رأی ایجاد کنند و به همین دلیل نیز در انتخابات به موفقیت رسیدند. با این وجود مردم که امید خود را به دولت اصولگرای احمدینژاد بسته بودند، خیلی زود به این نتیجه رسیدند که دولت احمدینژاد برخلاف شعارهایی که به مردم داده است عمل میکند و نمیتواند مطالبات آنها را تحقق بخشد. به نظر من رمز موفقیت آقای روحانی در پایان چهار سال دوم خود مسائل اقتصادی است و اگر ایشان میخواهد کارنامه قابل قبولی از خود به جای بگذارد، باید در این زمینه موفق شود و بتواند مطالبات مردم را تحقق ببخشد.
آیا اصولگرایان نمیتوانند با توجه به پایگاه رأی16 میلیونی خود در انتخابات ریاستجمهوری سال96 برای اصلاحطلبان در انتخابات آینده خطرآفرین باشند؟ ارزیابی شما از وضعیت جریان اصولگرایی در چهار سال آینده چیست؟
به نظر من اصولگرایان در کوتاهمدت نمیتوانند برای اصلاحطلبان و دولت آقای روحانی خطرآفرین باشند. در شرایط کنونی بافت جامعه ایران نسبت به گذشته تغییر کرده است. این در حالی است که جوامع مختلف جهان دچار تحولات مهم سیاسی و اجتماعی شدهاند. در شرایط کنونی طبقه متوسط در تصمیمگیریهای جامعه ایران نقش تعیینکنندهای پیدا کرده است. در دهه گذشته و بهخصوص در دولت احمدینژاد طبقه پایین جامعه نقش تعیینکنندهای در فضای کلی جامعه داشت. طبقه پایین جامعه نیز معمولا به حداقلها مانند حداقل درآمد، حداقل مسکن و حداقل امکانات اکتفا میکند. این در حالی است که طبقه متوسط به حداقلها اکتفا نمیکند و نگاه بلندمدت به سرنوشت خود دارد. طبقه متوسط تنها نگاه اقتصادی و معیشتی به مسائل کلان جامعه ندارد، بلکه به مسائلی مانند توسعه سیاسی، بالا رفتن سطح کیفی زندگی، برابری و عدالت نیز توجه میکند. در نتیجه کسی میتواند مطالبات طبقه متوسط را نمایندگی کند که تفکر بسته نداشته باشد، بلکه دارای تفکر باز و مدرن باشد. اگر اصولگرایان قصد دارند در آینده سیاسی ایران تأثیرگذار باشند باید طرحی نو دراندازند و با رویکرد جدیدی وارد عرصه سیاسی شوند. اصلاحطلبان با حذف اصولگرایان از صحنه سیاسی موافق نیستند و معتقدند حضور دو جریان ریشهدار و قدیمی انقلاب اسلامی، اصلاحات و اصولگرایی، در کنار هم میتواند سبب اعتلای نظام جمهوری اسلامی شود.
پس از سال92 و پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری، ما با یک چرخش در فضای سیاسی ایران از اصولگرایی به اصلاحطلبی مواجه شدهایم. به نظر شما چگونه باید از این فرصت استفاده کرد و اجازه نداد برخی اشتباهات گذشته تکرار شود؟
خوشبختانه در شرایط کنونی بخشهایی از جریان اصلاحات که در گذشته سبب برخی مشکلات شدهاند اشتباهات خود را پذیرفتهاند و در رویکرد خود تجدیدنظر کردهاند. نکته دیگر اینکه آقای روحانی یک شخصیت اصلاحطلب نیست و خاستگاه اصلاحطلبی ندارد. ایشان یک اصولگرای معتدل هستند که دارای دیدگاههای نزدیکی به جریان اصلاحات است. در نتیجه دولت آقای روحانی یک دولت اصلاحطلب نیست، بلکه ترکیبی از اصلاحطلبان، اعتدالگرایان و اصولگرایان معتدل است. با این وجود در دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران، لیست اصلاحطلبان با اقبال بالای مردم به صورت کامل به پیروزی دست پیدا کرد. در نتیجه این اتفاقات نشان میدهد که در شرایط کنونی مردم خواستار حضور اصلاحطلبان در کانونهای تصمیمگیری جامعه هستند. در نتیجه اصلاحطلبان باید از فرصت اعتماد مردم نهایت استفاده را ببرند و در تحقق مطالبات مردم جدیتر از گذشته باشند. اصلاحطلبان باید از اشتباهات گذشته درس بگیرند و به شکلی رفتار نکنند که برخلاف انتظار مردم باشد. بدون شک اگر اصلاحطلبان همچنان در مسیر عقلانیت و اعتدال حرکت کنند، میتوانند به بسیاری از مطالبات مردم رنگ واقعیت بدهند.
دلایل شکست اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر یعنی دو انتخابات ریاستجمهوری سال92 و 96، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران چیست؟ چرا اصولگرایان در حال کنار رفتن تدریجی از قدرت در ایران هستند؟
اصولگرایان باید در شیوه نگرش خود به مدیریت جامعه تغییر ایجاد کنند. با این وجود، جریان اصولگرایی دچار دگماتیسم شده است و به همین دلیل نمیتواند در گفتمان خود تغییر ایجاد کند. نخبگان این جریان نیز فاقد اراده لازم برای این تغییرات مهم هستند. جریان اصولگرایی مدتهاست مطالبات نسل جدید جامعه را نادیده میگیرد و همچنان بر اصول گذشته خود پافشاری میکند. این در حالی است که مطالبات جامعه هر روز در حال تغییر است و نسل جدید دغدغههایی پیدا کرده که با دغدغه نسلهای گذشته تفاوتهای معناداری پیدا کرده است. از سوی دیگر، جریان اصولگرایی مدتهاست از افراطیگری رنج میبرد و این مساله در تحلیل کلی جریان اصولگرایی نقش مهمی پیدا کرده است. بدون شک هرچه جریان اصولگرایی به سمت اعتدال و میانهروی حرکت کند، بهتر میتواند در آینده سیاسی ایران تأثیرگذار باشد.
منبع: صدای ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۱۱۷۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
محمد رهبری، پژوهشگر شبکههای اجتماعی: گشت ارشاد بیشتر از حمله ایران به اسراییل مورد توجه قرار گرفت/ جامعه از زمان ماجرای مادر قمی به مسأله حجاب حساس شده/ در ایتا یک جزیره جدا از جامعه شکل گرفته است
به گزارش جماران؛ رویداد24 نوشت: شبکههای اجتماعی کمتر از یک دهه است که بدل به مهمترین سکوی بیان آزاد نظرات شهروندان تبدیل شدهاند. علیرغم فیلترینگ گسترده، روندهای این شبکهها هنوز شاخص مهمی برای فهم تحولات جامعه ایران است.
شبکههای اجتماعی، نمونه مهمی برای بررسی جامعهشناسیاند. این شبکها اثرات روانی بسیاری بر کاربران میگذارند که این تأثیرات در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، سبک زندگی و... بروز و ظهور دارد. از جمله در شبکههای اجتماعی داخلی که برخی مدعیاند با توجه به نظریه پژواک، مدیران این مجموعه از تاکتیک جامعهی همفکر برای القا نظریات خود و تزریق نگاه افراطی استفاده میکنند. در نمونه دیگر بررسی محتوایی و آماری رفتار کاربران در توییتر نیز نشان میدهد ک جامعه با وجود شرایط بحرانی جنگی، حساسیتهای اجتماعی و فرهنگی خود را از دست نداده و واکنشها نسبت به طرح نور، بسیار جدی است.
به جهت بررسی موضوع فوق، گفتگو کردیم با محمد رهبری، جامعهشناس و پژوهشگر شبکههای اجتماعی، که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
در یک نگاه کلی، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در چند ماه اخیر، از نظر محتوا، محدودیت و کاربران در چه وضعیتی قرار داشت؟
در چند ماه اخیر بحث انتخابات مجلس و تنش ایران و اسراییل را در پیش داشتیم که در فضای اجتماعی از جمله توییتر، جلب توجه کرده بود. در کنار آن بحث آقای صدیقی، طرح نور، ماجرای حجاب درمانگاه قم و بازگشت گشت ارشاد به خیابان نیز بسیار مطرح شده است. در هر کدام از این موضوعات، کاربران مختلفی مشارکت داشتند.
در انتخابات مجلس عمدتاً جریان اصولگرایی بیشترین فعالیت را داشتند، البته بخشی از کاربران اصلاحطلب نیز کار کردند. در موضوع مربوط به آقای صدیقی و مباحثی که راجع به ایشان و زمین ازگل مطرح شده بود نیز، اصولگرایان و اصلاحطلبان حضور پررنگتری داشتند.
در موضوع مربوط به تنش میان ایران و اسراییل، حجم بسیار زیادی از داده منتشر شد و بر اساس میزان واکنشها به آن، میتوان آن را یکی از مهمترین موضوعات یکسال اخیر تلقی کرد. تمام گروهها و جریانات سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، اصلاح طلبان و منتقدین و اصولگرایان و جریان انقلابی با تنوع درونی این گروهها، به بحث تنش میان ایران و اسراییل پرداخته بودند. فقط در فاصله 24 ساعت ابتدایی پس از حمله ایران به اسراییل، حدود 1 میلیون توییت و ریتوییت به زبان فارسی منتشر شد که اهمیت این مسأله را نشان میدهد. به لحاظ محتوایی نیز تنوع داشتیم، از افتخار و شادمانی برای حمله به اسراییل تا انتقاد نسبت به این مسأله که توسط طیفهای مختلف منتشر شده بود.
طرح نور در فضای مجازی بازتاب بسیاری یافت، وسعت برخورد کاربران با این پدیده در شبکههای اجتماعی چگونه بود؟
نکته قابل توجه در چند ماه اخیر بحث برخوردها در زمینه حجاب است که از قبل عید و در جریان درمانگاه قم، قابل مشاهده شده که جامعه نسبت به آن حساس شده است و این را از واکنشهای عمومی به آن موضوع فهمید. به لحاظ تنوع هم تمام طیفهای سیاسی داخل و خارج به آن ماجرا توجه کرده بودند. بعد از عید با آغاز طرح نور این حساسیت به قدری اوج گرفت که بعد از حمله ایران به اسراییل و در روزهایی که پیشبینی میشد اسراییل به ایران پاسخ دهد، مسأله اصلی فضای توییتر، بازگشت گشت ارشاد به خیابان بود. بیشترین محتوایی که در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه پیش از پاسخ اسرائیل به ایران در فضای توئیتر مطرح بود، مسأله گشت ارشاد بود که بیشتر از اسراییل مورد توجه قرار گرفت.
نکته خیلی جالب در بررسی دادهها، حضور کاربران روزمرهنویس در واکنش به فعالیت دوباره گشتهای ارشاد است. این کاربران به ندرت در مسائل سیاسی ورود میکنند و عمدتا به مسائل خودشان میپردازند، اما در این ماجرا شاهد هستیم که این طیف نیز توییتهای زیادی داشتند. بعد از یکسال دوباره شاهد بازگشت حساسیتها نسبت به حجاب و سیاسیتر شدن کاربران روزمرهنویس به دنبال این مسأله هستیم.
آیا میتوان ادعا کرد که توییتر بر فضای سیاسی و فضای سیاسی بر توییتر اثر تعیینکننده میگذارد؟
توییتر و بهطور کلی شبکههای اجتماعی، به دلیل تغییر شکل روابط انسانی، تأثیرات عمیقی بر عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، داشتهاند. از آنجایی که عمده روابط انسانی به فضای آنلاین منتقل شده، این امر بر روی مسائل سیاسی و اجتماعی نیز تأثیر خود را خواهد داشت.
یکی از این تأثیرات، قطبی شدن فضای عمومی است. شبکههای اجتماعی میتوانند باعث قطببندی در جامعه شوند. قطببندیها در جامعه ما در توییتر بازنمایی و تشدید میشود. محیط توییتر و سایر شبکههای اجتماعی امکاناتی را فراهم میکنند که اجتماعات همفکر در آنجا شکل بگیرد. کاربران، کسانیکه را که با آنها اختلاف دارند دنبال نمیکنند و در مواردی مسدود (بلاک) میکنند. این رفتارها در شبکههای اجتماعی باعث تشدید قطببندیها در جامعه میشود. از آنجاییکه بسیاری از کاربران توییتر، کنشگران سیاسی و مدنی هستند، قطببندیها را به فضای واقعی نیز میرسانند. در نتیجه ما شاهد شکلگیری چرخه قطببندی هستیم؛ به این شکل که قطببندی موجود در جامعه وارد شبکههای اجتماعی شده و آنجا تشدید میشود و کاربرانی که در عرصه عمومی اثر دارند، این قطببندی تشدید شده را به آن محیط نیز منتقل میکنند و در ننتیجه قطببندی به شکل تشدید شدهتر به جامعه بازمی گردد و مرتبا شاهد افزایش قطببندیهای سیاسی هستیم.
نظریه «اتاق پژواک» در شبکههای اجتماعی چگونه تعریف میشود و تا چه حد بر رفتار کاربران اثرگذار است؟
افراد عموماً ترجیح میدهند که در محیطی قرار بگیرند که همفکرانشان درآنجا حضور دارند و مواضع همدیگر را تأیید کنند. در نتیجه هر فردی که درون اجتماع افراد همفکر با خودش قرار گرفته، مرتبا انعکاس و پژواک صدای خود را از دیگر بخشهای شبکه (همان کاربران همفکر) میشنود. به همین خاطر به این پدیده، اتاق پژواک میگویند. این فضا باعث میشود افراد حس کنند که اکثریت هستند و در نتیجه خود را برحق میدانند. تمام اینها باعث میشود تحملشان نسبت به نظرات دیگر کمتر شود و عقیدههایشان محکمتر شود. وقتی چنین اتفاقی میافتد، شاهد تشدید قطببندیها هستیم. در محیطهای قطبی گرایش به دیدگاههای رادیکال بیشتر است و کاربران تمایل دارند به کسانی بپیوندند که مواضع رادیکالتری دارند.
این پدیده تا چه حد در شبکههای اجتماعی داخلی نظیر ایتا، دیده میشود؟
ابتدا باید بگویم که این امر تا حدی در شبکههای اجتماعی مختلف و پیامرسانها دیده میشود. در توییتر ممکن است اجتماع همفکر میان چندین گروه مختلف شکل میگیرد؛ اما آنچه در ایتا شاهد هستیم شکلگیری یک اتاق پژواک بزرگ و اجتماع افراد همفکر بزرگ در کل این شبکه هست. بنظر میرسد آنچه در خصوص کاربران فعال در ایتا مشاهده میشود، شکلگیری یک جزیره جدا از کل جامعه است چرا که دیدگاههای مختلف در آنجا مطرح نمیشود و همین امر باعث تشدید قطببندی سیاسی و در نتیجه افزایش رادیکالیسم میشود. در نتیجه احتمال اینکه کاربران فعال ایتا به مرور گرایش به مواضع افراطی پیدا کنند، بیشتر میشود.
مواضع افراطی برخی کاربران شبکههای اجتماعی داخل، مشخصاً در چه حوزههای بروز و ظهور دارد و مثال آن چیست؟
ما در ایتا میبینیم که درباره علم پزشکی عقاید خیلی خاصی جریان دارد؛ بحثهایی که درباره دلارزدایی مطرح میشود در ایتا خیلی جدی است. در حوزه سیاسی نیز همینطور است و برخی تحلیلگران، نتیجه انتخابات مجلس در تهران را نتیجه رأی کاربران ایتایی میدانند که به جریانی خاص رای دادند.
راهکار عبور کاربران از فضای افراطی گلخانهای درون برخی شبکههای اجتماعی و جلوگیری از دیدگاههای تنشآمیز چیست؟
سه راه حل بیشتر نمیتوان پیشنهاد کرد؛ اول اینکه پلتفرمهای داخلی بسته شود که من موافق این ایده نیستم. راه حل دوم متکثر کردن کاربران پلتفرمهای داخلی است تا در آن دیدگاهها و عقاید متنوعی طرح شود که میبینیم که این هم جواب نداده است. جریان قدرتمند حامی ایتا سالها تلاش کرده گروههای مختلف در آنجا حضور داشته باشند اما با وجود تمامی حمایتها از ایتا، فقط گروه خاصی در آنجا فعال است. راه حل سوم این است که تلاش شود کاربران ایتا در پلتفرمهای دیگر حضور داشته باشند که این امر با رفع فیلترینگ محقق میشود. اساسا بخش مهمی از کاربران ایتا پس از فیلترینگ به آنجا پیوستند و اگر سهولت دسترسی از ایتا، در استفاده از سایر شبکههای اجتماعی وجود داشته باشد و این کاربران در سایر پلتفرمها در معرض عقاید دیگر قرار بگیرند، شاید بخشی از مسأله حل شود. بنابراین رفع فیلتر شبکههای اجتماعی چاره کار است.
نظریه سرمایهداری نظارتی که مدعی است دولتها با استفاده از اطلاعات کاربران، برای آنها استراتژی تعیین کرده و شهروند را تبدیل به یک الگو خاص خود میکنند، تا چه حد در ایران جریان دارد؟
در دوران جدید، اطلاعاتی که در شبکههای اجتماعی وجود دارد، یک منبع بزرگ برای دولت هاست که شهروندان خود را بشناسند و کاربران کشورهای دیگر را نیز شناسایی کنند. این شیوه در تمام کشورها جریان دارد و هم استفاده و هم سوءاستفاده میشود. وقتی مردم از اینترنت و شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، یعنی اطلاعات خود را در معرض دید حکومتها قرار میدهند.