Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام نیوز»
2024-05-05@02:19:20 GMT

مفهوم حکومت در کلام امام علی(ع)

تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۱۶۲۰۷

مفهوم حکومت در کلام امام علی(ع)

به گزارش جام نیوز، احمد عبدالله‌پور، وابسته فرهنگی ایران در «حیدرآباد» پاكستان در مطلبی با عنوان «مفهوم حکومت در سخنان علی(ع)» آورده است: یکی از مسائلی که حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه بر روی آن تأکید فراوان دارد، مسئله حکومت و رهبری در جامعه است. حکومتی که علی(ع) بر بنای آن اهمیت می‌دهد، غیر از آن چیزی است که در فرهنگ متداول جهان کهن و جهان امروز معنا شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حکومت از نظر علی(ع) معنایی بسیار والا دارد.


حکومت از نظر این پیشوای الهی، فرمانروایی و سلطه نیست، تحکّم و برخورداری از امتیازات زندگی و مزایای مادّی نیست. حاکم در فرهنگ نهج‌البلاغه برخلاف تعبیرات رایج در عربی، نه سلطان است که از بُعد سلطه‌گری، کسی غیر از او حق دخالت در شئون و امور مردم را نداشته باشد و نه مَلِک است که مردم یا سرنوشت آن‌ها را تملک کرده باشد.

در نهج‌البلاغه و کلمات ارزنده امام(ع)، از حاکم جامعه اسلامی هرگز به عنوان مَلِک یا سلطان سخنی به میان نیامده است، بلکه تعبیراتی از قبیل: امام به معنای پیشوا و رهبر، والی امّت یا رعیّت که امور مردم را به عهده دارد و با آنها پیوسته است و ولیّ امر که متصدی حکومت است و برای این تصدی هیچ امتیازی در نظر گرفته نشده است و متصدی امور مردم از نظر علی(ع) همانند سایر اعضای جامعه است و هیچ امتیازی را طلب و توقع نمی‌کند و در عمل نیز از لحاظ وضع زندگی و بهره‌مندی‌های ماد‌ی از هیچ‌گونه مزیتی نسبت به دیگران برخوردار نیست. بلکه در منطق علی(ع) رهبر وظیفه دارد که مانند ضعیف‌ترین فرد جامعه زندگی خود را سپری کند.


حکومت از نظر علی(ع) وقتی امتیاز به حساب می‌آید که حاکم جامعه اسلامی، وظیفه‌اش را به خوبی انجام دهد و هر مقدار بیشتر حیثیت معنوی کسب کند، به همان مقدار بر درجه و منزلتش افزوده می‌گردد. از نظر علی(ع) کسی که در رأس امور مردم قرار می‌گیرد و حکومت اسلام را عهده دار می‌شود، تکلیف بسیار مهمی را تقبل کرده است و بیشترین مسئولیت و سنگین‌ترین بار را بر دوش خود نهاده است. او در حالی که باید در اوج تقوا و خودسازی باشد و بیشترین فضایل اخلاقی را در زندگی دارا باشد، در عین حال در اوج فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی نیز باشد و از نظر علی(ع) حاکم جامعه اسلامی، هرگز به بهانه تقوا، زهد، عبادت و کسب معنویت از جامعه کنار نمی‌کشد، بلکه با کمترین بهره‌مندی از امکانات مادی، بیشترین فعالیت را در جامعه اسلامی برای رسیدن به اهداف مقدس اسلام و هدایت مردم و اجرای حق و عدالت گستری دارد و در ایجاد رفاه و امنیت، رعایت حقوق مردم و رساندن آنها به سعادت دنیا و آخرت، بی‌وقفه در حال تلاش و کوشش است و در این مسیر نه در پی عنوان و شهرت است و نه به دنبال کسب قدرت.


خداوند متعال بشر را آفریده است و از این آفرینش هدفی دارد و برای رسیدن به این هدف یک راه درست را نمایانده است و قوانین و مقرراتی را وضع کرده و برای اجرای این دستورات و قوانین، انسان‌های وارسته و پیشوایان الهی را تعیین فرموده است. در بین انسانها، همیشه کسانی یافت می‌شوند که مایلند برای خود حیثیت و قدرتی فردی کسب کنند و می‌خواهند به مزیّت‌ها و منافعی بیشتر برسند و از ضرورت‌هایی که یک زندگی جمعی برای آنها معین کرده است، رهایی داشته باشند و تن به زیر بار قراردادها و نظام حاکم بر اجتماع ندهند. چنان که تاریخ بشر نشان می‌دهد، اینگونه انسانها با چنین گرایش‌هایی، همیشه در طول تاریخ بوده‌اند و امروزه هم هستند و در آینده نیز وجود خواهند داشت. مگر اینکه انسان‌ها ساخته شوند و به فضایل اخلاقی برسند. وقتی که در نهج‌البلاغه از حکومت و ضرورت رهبری سخن به میان می‌آید، گویا در مقابل چنین جریان‌هایی بوده است، زیرا وقتی اینگونه جریان‌ها و گرایش‌ها در جامعه محل بروز پیدا کنند، سرانجام آن به هرج و مرج و ناامنی و بی نظمی می‌انجامد و کاروان جامعه بشری را از رسیدن به ساحل نجات باز می‌دارد.


یکی از جریان‌های بسیار خطرناکی که در زمان امام(ع) ضرورت حکومت و لزوم رهبری را نفی میکرد جریان خوارج بود که در باطن از گرایش قدرت‌مداری، قدرت‌گرایی و زورگویی نشئت می‌گرفت. امّا در ظاهر لعابی از فلسفه و تقدس و گرایش قرآنی بر روی آن کشیده بود. علی(ع) با تمام شهامت در مقابل این انسان‌های مقدس نما ایستاد و با تفکر جاهلانه آنها با جدّیت به مبارزه پرداخت و در مقام نابودی و ریشه‌کن کردن چنین افکار خطرناکی برآمد و آنجا بود که در مقابل شعاری که آنها سر می‌دادند و به نظر خودشان با استناد به آیه شریفه قرآن، به غیر از حکومت خدا، هیچ حکومتی را نمی‌پذیرفتند و از علی(ع) که به عنوان رهبر حکومت اسلامی بود، درخواست کناره‌گیری از حکومت می‌نمودند. امام(ع) با درایت کامل و اندیشه عمیق خود، هرگز تسلیم شعار فریبنده آنها نگشته و از کیان حکومت مقدس الهی دفاع کرد. شعار خوارج عبارت بود از: «لا حُکْمَ إِلاَّ ِللَّه» که از آیه ۵۷ انعام اقتباس کرده بودند: «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ». آنها با نیّت باطل و رأی نادرستی که داشتند، این آیه شریفه را به رأی باطل خود تفسیر کردند و ضرورت حکومت و رهبری را در جامعه که به عنوان اجرای دستورات الهی انجام وظیفه می‌کند، انکار می‌کردند.


علی(ع) در مقابل شعار باطل آنها، در ضرورت حکومت و رهبری در جامعه می‌فرماید: «کَلِمَهُ الْحَقِّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ. نَعَمْ إِنَّهُ لاَ حُکْمَ إِلاَّ لِلَّهِ. وَ لکِنْ هوُلاءِ یَقُولُونَ لاَ إِمْرَهَ إِلاَّ لِلَّه: وَ إِنَّهُ لاَ بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ اَمِیرٍ بِرٍّ اَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُوْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ. وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا اْلاَجَلَ. وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْءُ، وَ یَقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ. وَ تَاْمَنُ بِهِ السُّبُلُ. وَ یُوْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَی یَسْتَرِیحَ بِهِ بِرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ: سخنِ حقی است که از آن باطل خواسته می‌شود. آری، حُکم جز از آنِ خدا نیست، لیکن این‌ها می‌گویند فرمانروایی را جز خدا روا نیست، در حالی که وجود یک حاکم نیکوکار یا تبهکار در بین مردم از ضروریات است و باید باشد، تا در حکومت او مردِ با ایمان کار خویش کند و کافر بهره خود ببرد، تا آنگاه که وعده حق سر رسد و مدت هر دو برسد. در سایه حکومت او مالیات جمع‌آوری می‌شود و با دشمنان پیکار می‌گردد و راهها از امنیت برخوردار می‌شوند و به نیروی او حق ناتوان از توانا گرفته می‌شود تا نیکوکار در آسودگی زندگی را بسر برد و از گزند تبهکار در امان باشد.»


مقام معظم رهبری، حضرت آیه‌اللَّه خامنه‌ای حَفِظه اللَّه در مقاله‌ای به مناسبت دومین کنگره هزاره نهج‌البلاغه در بحث ضرورت حکومت و سخنان علی(ع) در مقابل جریان خوارج می‌فرماید: «خوارج، عده‌ای صادقانه و از روی اشتباه و یقیناً عده‌ای از روی غرض می‌گفتند لا حکم الاّ للَّه و در حقیقت یعنی ما در جامعه حکومتی لازم نداریم. امیرالمؤمنین(ع) این کلمه «لا حکم الاّ للَّه» را برایشان معنی می‌کند و اشتباه آنها را توضیح می‌دهد. باور نمی‌کنیم که اشعث بن قیس، رئیس خوارج در اشتباه باشد. اینها می‌گفتند حکومت خاص خداست، ما حکومت نمی‌خواهیم. ولی مقصود واقعی آنها نفی حکومت علی(ع) بود. اگر آن روز علی(ع) تسلیم این مغلطه واضح می‌گشت یا تسلیم هیجان اجتماعی مردمی که ساده‌دلانه این سخن باطل را قبول کرده بودند، می‌شد و از صحنه کنار می‌رفت، آن وقت همان‌هایی که گفته بودند حکومت لازم نداریم، مدعیان حکومت می‌شدند و قدم در صحنه می‌گذاشتند.


علی(ع) می‌گوید: نه، در جامعه حکومت لازم است. «کلمه حقٍّ یراد بها الباطل: این سخن حق است، بیان قرآنی است: «ان الحکم الاّ للَّه…»، حکم و حکومت متعلّق به خداست امّا به این معنا نیست که جامعه مدیر نمی‌خواهد.


«نعم انه لا حکم الاَّ للَّه ولکن هولاء یقولون لا إِمْرهَ الاّ ِللَّه» اینها می‌خواهند بگویند اداره جامعه را هم خدا خودش باید به عهده بگیرد و هیچ کس غیر از خدا حق ندارد مدیر جامعه باشد. یعنی جامعه بدون مدیر بماند: «و انه لابدّ للناس من امیر برٍّ او فاجر». این یک ضرورت اجتماعی است، یک ضرورت طبیعی و انسانی است که جامعه به یک اداره کننده احتیاج دارد، مدیر خوب باشد یا بد. اینها که «لا حکم الاّ للَّه» را می‌گویند در حقیقت می‌خواسته‌اند حکومت علی(ع) را که از آن ناراضی بودند، نفی کنند. در حالی که «لا حکم الاّ للَّه»، «انداد للَّه» را نفی می‌کرد. حاکمیتی در عرض حاکمیت خدا و رقیب حاکمیت اللَّه را نفی می‌کرد. حاکمیت علی(ع)، حاکمیتی است در طول حاکمیت خدا، سرچشمه گرفته از حکومت اللَّه و این مسئله را علی(ع) روشن می‌سازد.

ایکنا

منبع: جام نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۱۶۲۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)

امام جعفر صادق(ع) با بنیان نهادن فقه جعفری در دوره‌ای که کسب دانش هم‌چون الماس گرانبها و دور از دسترس بود، انقلاب بزرگی را در عرصه علمی و فرهنگی آغاز کردند، که امروز شاهدیم انقلاب اسلامی تبلور ارزش‌های مکتب امام صادق(ع) تلقی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، به مناسبت فرارسیدن بیست و پنج شوال _سال‌روز به شهادت رسیدن امام جعفر صادق (ع) _ پایه گذار «مکتب جعفری‌» ابعادی از حیات اجتماعی و سیاسی آن امام بزرگوار را در کلام رهبر انقلاب به رشته تحریر درمی‌آوریم؛ امامی که در دوران خود موجب نوسازی و احیای تعلیمات اسلامی شد.

زمانیکه حکومت بنی امیه در سراشیبی سقوط قرار گرفت، یک فضای باز سیاسی ایجاد شد که در این مرحله فشار بر روی مخالفین مخصوصاً امام صادق (ع) کاهش یافت و امام از فرصت به دست آمده، حداکثر استفاده از تحولات دوران جابه‌جایی حکومت را بردند. امام صادق (ع) به‌عنوان یکی از پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه‌داران فرهنگ اصیل دینی دست به اقدامات سیاسی همانند، تقویت جایگاه امامت و ایجاد ولایت‌پذیری، ایجاد واقعیت‌نگری سیاسی، طاغوت‌ستیزی، زنده‌نگه‌داشتن حماسه عاشورا و تقیه بین شیعیان زدند.

به‌طور کلی موارد زیر را به‌عنوان برجسته‌ترین و محوری‌ترین فعالیت‌های دوران حیات امام صادق (ع) می‌توان برشمرد:

۱. تبیین و تبلیغ مسئله امامت

۲. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی و تفسیر قرآن با بینش شیعی

۳. ایجاد تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک سیاسی

امامِ مکتب

امام صادق (ع) مرد مبارزه، علم و دانش و تشکیلات بود، اما مرد علم و دانش بودنشان را بسیار شنیده‌ایم. محفل درس امام صادق (ع) و میدان آموزشی که آن بزرگوار به‌وجود آورد هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بی‌نظیر بود. همه حرف‌های درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآنی که در طول یک قرن و اندی توسط مغرضان و مفسدان یا جاهلان تحریف شده بودند، امام صادق (ع) به شکل درست بیان کرد و همین موجب شد که دشمن از او احساس خطر کند.

امامِ مبارزه

مرد مبارزه بودن امام را کمتر شنیده‌ایم. امام صادق (ع) مشغول یک مبارزه دامنه‌دار و پیگیر بود؛ مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به‌وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق (ع) زمینه را آماده می‌کرد تا بنی‌امیه را از میان ببرد و به جای آن‌ها حکومت علوی را که همان حکومت راستین اسلامی است بر سر کار بیاورد. این در زندگی امام صادق (ع) برای کسی که دقت و مطالعه کند بسیار آشکار است.

امامِ تشکیلات

اما آن بُعد سومی که بسیاری نشنیده‌اند، مرد تشکیلات بودن امام است. امام صادق (ع) یک تشکیلات عظیمی از مومنان به خود، از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود؛ تشکیلاتی که امام صادق (ع) هرزمان اراده می‌کرد آنچه را که او می‌خواهد مردم بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم منتقل می‌کردند. یعنی از همه‌جا وجوهات و بودجه برای اداره مبارزه سیاسی عظیم آل‌علی جمع می‌شد. وکلا و نمایندگان امام صادق (ع) در همه شهرها وجود داشتند که مردم و پیروان ایشان بتوانند به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند. تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجب‌الاجراست. آن کسی که برای ما واجب‌الاطاعه و ولی امر است فتوای مذهبی و اسلامی‌اش در باب نماز، زکات، روزه، بقیه واجبات، با فتوای سیاسی‌اش و فرمانش در زمینه جهاد، روابط سیاسی، روابط داخل کشور، و همه مسائل یکسان است، همه واجب‌الاطاعه است. امام صادق (ع) یک چنین تشکیلات عظیمی را به‌وجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در این تشکیلات بودند، با دستگاه بنی امیه مبارزه می‌کرد.

سیاست امام صادق (علیه السّلام) در گام اول، یک سیاست فرهنگی_تشکیلاتی و در جهت پرورش اصحابی بود که از نظر فقهی و روایی از بنیان‌گذاران تشیع جعفری به شمار آمده‌اند. تلاش‌های سیاسی امام (ع) در برابر قدرت حاکمه در آن وضعیت، در محدوده نارضایتی از حکومت موجود، عدم مشروعیت آن و ادعای امامت و رهبری اسلام در خانواده رسول خدا (ص) بود. از نظر امام صادق (ع) تعرض نظامی علیه حاکمیت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم جز شکست و نابودی نتیجه دیگری نداشت. برای این کار به‌راه‌انداختن یک جریان شیعی فراگیر با اعتقاد به امامت، لازم بود تا براساس آن، قیامی علیه حاکمیت آغاز و حصول به پیروزی از آن ممکن باشد وگرنه یک اقدام ساده و شتاب‌زده نه تنها دوام نمی‌آورد، بلکه فرصت‌طلبان از آن بهره‌برداری می‌کنند.

شبکه گسترده تبلیغاتی و سیاستِ تقیه

باوجود تبلیغات گسترده‌ای که از سوی بلندگوهای رژیم خلافت اموی انجام می‌گرفت و حتی نام علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) به عنوان محکوم‌ترین چهره اسلام، در منابر و خطابه‌ها یاد می‌شد، بدون وجود یک شبکه تبلیغاتی قوی آیا ممکن بود اهل‌بیت (ع) در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنین محبوب و پرجاذبه باشند که افرادی محض دیدار و استفاده از محضر آنان و نیز عرضه کردن دوستی و پیوند خود با آنان راه‌های دراز را بپیمایند و به حجاز و مدینه روی آورند؟ دانش دین را فراگیرند و در موارد متعددی بی‌صبرانه اقدام به جنبش نظامی _و به زبان روایت، قیام و خروج_ را از امام بخواهند؟ اگر تسلیحات شیعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه بود، پس درخواست قیام نظامی چه معنایی داشت؟

ممکن است سوال شود اگر به راستی چنین شبکه تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتاً ماجرایی از آن نقل نشده است؟

دلیل این بی نشانی را نخست در پایبندی وسواس‌آمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی «تقیه» باید جست که هر بیگانه‌ای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع می‌شد.

فعالیت‌های امام (ع) به‌طور عمده در پنهانی انجام می‌گرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت (ع) دستور می‌داد، به‌طوریکه روایات زیادی در این زمینه از آن حضرت نقل شده است. رهبری شیعه به طور مسلم دارای برنامه‌ها و فعالیت‌های پنهانی در جهت انسجام مذهبیان بود؛ چیزی که در دوره‌های بعد آثارش هویدا گشت. امام (ع) معمولاً از رفت‌وآمد به دربار خلفای عباسی جز در موارد معدودی سرباز می‌زد و به همین سبب هم از طرف آنها مورد اعتراض قرار می‌گرفت. بدین‌گونه بود که امام نارضایی خود را نسبت به حکومت آنها ابراز می‌داشت و با توصیه‌های سیاسی به افراد مانند: «اَیّاکَ وَ مُجَالِسَةُ الْمُلُوکِ» (بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی)، یاران خود را نیز از همنشینی با سلاطین برحذر می‌داشت و نیز می‌فرمود: «کَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ، اَلْإِحْسَانُ إِلَی الْاِخْوَانِ» (کفاره همکاری با سلطان، نیکی به برادران است).

انحرافِ انقلاب

در دوران حکومت بنی‌امیه، مبارزات امام به شکل آشکار بود، اما در دوران بنی‌عباس _که طولانی‌تر بود_ این کار به صورت مخفیانه‌تری انجام می‌گرفت. بنی عباس آن جریان انحرافی بودند که از فرصت انقلاب سوءاستفاده کردند. یعنی همان انقلابی را که امام صادق (ع) داشت به‌وجود می‌آورد، منحرف کردند و این خطر همیشه انقلاب‌ها است. آن خط درست انقلاب که منطبق با معیارها و ضوابط اصلی انقلاب است گاهی جای خود را به یک خط عوضی منحرف فاسد باطل با شعارهای حق می‌دهد. این است که انسان حواسش باید جمع باشد. مردم آن زمان حواسشان جمع نبود. تا سال‌ها بعد، شاید تا سی سال بعد یا بیست سال بعد، مردم مناطق دوردست خیال می‌کردند که این حکومت بنی عباس محصول مبارزات آنها است. خیال می‌کردند حکومت آل‌علی همین است و خبر نداشتند که اینها غاصب‌اند.

امام صادق (ع) در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی نقش مهمی را در جهان اسلام ایفا کردند. می‌توان گفت که بیشتر مردم فقط چهره فقهی و دینی امام (ع) را می‌شناسند و کمتر نقش سیاسی ایشان مورد بررسی قرار گرفته و حتی از آن غفلت نیز شده است، اما واقعیت این است که امام صادق (ع) و پدر بزرگوارشان در عرصه سیاست یک الگوی مناسبی را ترسیم کرده که می‌تواند امروزه نقشه راه سیاستمداران قرار گیرد.

کد خبر 750440

دیگر خبرها

  • امام صادق(ع) آغازگر جهاد در عرصه فقه و تربیت جامعه اسلامی بود
  • تاکید بر قرآن محوری و فهم کلام وحی در حج
  • «سیزیف» به مردم ایران چه می آموزد؟ / ورود ایرانیان به دالان باریک آزادی / مهمترین پروژه توسعه ایران توانمندسازی جامعه
  • تاریخ بشریت ادامه راه انبیاء در مبارزه با جریان استکبار است
  • علم‌الهدی : اگر امام صادق(ع) در امور سیاسی مداخله نمی‌کرد، به او ظلم نمی‌شد/ امامت سیاسی دشمن دارد
  • امام صادق(ع) آغازگر جهاد فقه و نهضت علمی اسلامی است
  • انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)
  • در زمانه ای که حکومت حاکمان به نام دین بود، امام صادق (ع) چه کردند؟
  • نشست تخصصی «نگاهی به مفهوم امت در کلام و سیره امام صادق(ع)» برگزار می‌شود
  • طرح نور مبنای شرعی عقلی دارد و مورد حمایت رهبر و مراجع و مردم است