خشونت شخصیت ناصر برای فیلم لازم بود/ سنجش روانی مخاطبان
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۴۹۲۷۱
احسان بیگلری و ناصر هاشمی کارگردان و بازیگر فیلم سینمایی «برادرم خسرو» درباره ویژگیهای فیلمنامه و شخصیتپردازی اثر صحبت کردند.
خبرگزاری مهر-گروه هنر: فیلم سینمایی «برادرم خسرو» اولین ساخته بلند سینمایی احسان بیگلری بعد از گذشت بیش از یک سال از تولید آن در سینماهای کشور اکران شده است. در این فیلم که برای اولین بار در بخش نگاه نو سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کرد، بازیگرانی چون ناصر هاشمی، هنگامه قاضیانی، شهاب حسینی، بیتا فرهی حضور دارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از احسان بیگلری کارگردان و ناصر هاشمی بازیگر این اثر سینمایی دعوت کردیم تا در خبرگزاری مهر حضور پیدا کرده و در مورد این اثر سینمایی به گفتگو بنشینیم.
احسان بیگلری معتقد است این فیلم داستان خانواده یک فرد بیمار دوقطبی است و خسرو به عنوان بیمار تنها دری برای ورود به این خانواده است. ناصر هاشمی نیز در بخشی از این نشست بیان کرد شخصیت ناصر در این فیلم می تواند بهترین نماینده از عموم جامعه باشد. این شخصیت در این فیلم اگر مهربانی زیاد داشته باشد، تبدیل به یک داستان و اتفاق سبک می شود، خشونت بیش از حد نیز قابل قبول نیست. در حالی که ناصر هر دوی این موارد را با خود دارد.
با ما در بخش نحست این مصاحبه همراه باشید:
*در سال های اخیر سینمای ایران به سمت سایکودرام و فیلم هایی که بیشتر فضای شخصی بیماران را به تصویر می کشند رفته است، اما شما در «برادرم خسرو» جهان بیرونی بیمار و به ویژه خانواده او را به تصویر کشیدید که به نظرم این مهمترین نقطه قوت اثر است.
احسان بیگلری: انتخاب ما در این فیلم به تصویر کشیدن فضای خانواده یک بیمار بود و از ابتدا نیز شخصیت اصلی فیلم برای ما «ناصر» با بازی ناصر هاشمی و خانواده او بود و حضور «خسرو» با بازی شهاب حسینی به عنوان یک بیمار اتیکت دار بهانه ای برای ورود به این خانواده بود؛ خانوادهای که آن را می توان یک اشل کوچک از جامعه امروزی دانست. برای ما در این فیلم، مهمتر از هرچیز این بود که نشان دهیم خانواده ای که به ظاهر موفق است تا چه اندازه مشکلات ناپیدا دارد.
حضور «خسرو» با بازی شهاب حسینی به عنوان یک بیمار اتیکت دار بهانه ای برای ورود به این خانواده بود؛ خانوادهای که آن را می توان یک اشل کوچک از جامعه امروزی دانستیک آدم با حضور ۲ هفته ای و بعد از آن زمانی که طولانی تر می شود، بهانه خوبی برای ورود به قصه بود. البته با توجه به اینکه در ابتدا اعلام کردند که «برادرم خسرو» داستان یک بیمار با اختلال دوقطبی است این فرض ایجاد شد که فیلم درباره یک بیمار دوقطبی است در صورتی که داستان درباره خانواده ای است که مجبورند از یک بیمار دو قطبی مراقبت کند.
تاکید می کنم که در این دو فیلم هر دو برادر از اهمیت بسیاری برخوردار بودند و قرار بود که ما سبک زندگی ۲ برادر را در طول فیلم ببینیم و از درون آن به گذشته و شخصیت های این برادران دست پیدا کنیم و هم اینکه بدانیم میزان تحمل این خانواده نسبت به نگهداری آدمی با آن شرایط تا چه اندازه است. مساله مهمی که وجود دارد این است که میزان تحمل این خانواده نسبت به بیمار مورد نظر، می تواند اشلی کوچکتر از میزان تحمل جامعه نسبت به این بیماران باشد.
*شخصیت ناصر در این فیلم به گونه ای است که با توجه به پنهان کاری هایی که از خود نشان می دهد، گاه این برداشت می شود که خود ناصر نیز ممکن است تعادل روانی نداشته باشد، در غیر این صورت چرا باید برخی از برخوردها و پنهان کاری ها از او بروز کند.
ناصر هاشمی: در این داستان و بین شخصیت ها مسایل پنهانیای وجود دارد که ما آن را نمی دانیم. زمانی مخاطب در یک فیلم عملی از کاراکتر فیلم را به چشم می بیند و با خود می گوید من این عمل خطا را از او دیده ام، اما گاهی در یک سکانس تنها درباره یک اتفاق صحبت می شود و کسی نمی داند که درست و یا غلط این صحبت ها کدام است، همان طور که در «برادرم خسرو» شاهد چنین سکانس هایی بودیم. فکر می کنم نسبت این مساله بین دو برادر تقریبا یکسان است و هر کدام از شخصیت ها درباره یک مساله ای دو برداشت متفاوت دارند و مخاطب نمی داند کدام یک از برداشت ها درست است.
البته این را هم باید بگویم که در سناریو اول با توجه به اینکه سن ناصر و خسرو به هم نزدیک بود، یک رقابت و حسادتی نیز بین آنها وجود داشت اما در فیلمی که امروز می بینیم دیگر چنین مواردی وجود ندارد و شاید یکی از علل اصلی این اتفاق انتخاب من به عنوان برادرِ خسرو است اما باز هم در این داستان یکسری پنهان کاری ها وجود دارد.
من زمانی که به ناصر نگاه می کردم و آنچه که سعی کردم بازی کنم این بود که ناصر یک آدم طبیعی مانند دیگران است و سال ها تلاش کرده است تا زندگی خود را به جایی رساند و در چنین شرایطی نمی تواند آدمی را که ضد خود است تحمل کند. البته با تماشای ناصر، من از خودم می پرسم به عنوان یک انسان اگر در چنین شرایطی قرار بگیرم تا چه اندازه می توانم تحمل داشته باشم.
تاکید می کنم که شخصیت ناصر در این فیلم می تواند بهترین نماینده از عموم جامعه باشد. این شخصیت در این فیلم اگر مهربانی زیاد داشته باشد، تبدیل به یک داستان و اتفاق سبک می شود و خشونت بیش از حد نیز قابل قبول نیست، در حالی که ناصر هر دوی این موارد را با خود دارد.
پنهان کاریای که در این فیلم وجود دارد می توان از این زاویه دید که ناصر برای رفاه حال خانواده خود بسیار تلاش می کند و پنهان کاری او تنها برای رعایت برخی از مسائل استدر مورد پنهان کاری که درباره ناصر به آن اشاره کردید، باید بگویم که این پنهان کاری در همه ما وجود دارد، حتی در مورد پنهان کاری که نسبت به همسر خود دارد. من شخصا نیز گاهی پنهان کاری هایی را نسبت به همسر خود انجام می دهم، من می دانم که همسر من بسیار حساس است پس به او نمی گویم که در مسیری که بودم نزدیک بود که تصادف کنم. پنهان کاریای که در این فیلم وجود دارد می توان از این زاویه دید که ناصر برای رفاه حال خانواده خود بسیار تلاش می کند و پنهان کاری او تنها برای رعایت برخی از مسائل است.
*ناصر هرچند برادر ِخسرو به شمار می رود، اما نه تنها حس دلسوزی و همدردی برادرانه در این شخصیت دیده نمی شود بلکه از جایی به بعد می بینیم که ناصر به دنبال آرام نگه داشتن خسرو با دارو می رود و در نهایت هم تلاش می کند او را حذف کند.
بیگلری: اینکه تا چه اندازه ناصر در این فیلم دلسوز بوده است یا خیر، بستگی به نگاه مخاطب دارد. مخاطبان احساسی تر از ابتدا با ناصر همراه نمی شوند و کسانی که در آنها احساس کمتر و کنترل شده تری وجود دارد به خوبی ناصر را درک کرده و حداقل تا نیمه اول فیلم رفتار این شخصیت را درست و موجه می دانند، چراکه می بینیم دو هفته ای را که قرار است خسرو در کنار خانواده او زندگی کند بسیار معقول است و خود را کنترل می کند.
این شخصیت برای زندگی خود قاعده هایی را چیده است و آدم هایی که با نظم تر هستند نمی توانند به راحتی شرایطی را بپذیرند که قوانین آنها را تغییر میدهد. ناصر تا نیمه اول فیلم به برادر خود احترام می گذارد و هیچ کار عجیبی از او سر نمی زند ولی از جایی که ۲ هفته حضور خسرو در خانه، به ۲ ماه تغییر می کند و یک بی برنامگی در بازگشت خواهرشان برای بردن خسو پیش می آید و با توجه به گذشته خسرو که می تواند چه خطرهایی به همراه داشته باشد، با تغییر رفتار ناصر رو به رو می شویم. ناصر از ابتدا این ترس را دارد که نکند خسرو به هم بریزد، حال فکر کنید با چنین پیش فرض هایی با واکنش هایی جدیدی از ناصر مواجه می شویم. در این فیلم به خوبی متوجه می شوید که وسواس بیش از حد و قاعده مندی بیش از حد سبب می شود تا فرد نتواند برای یک مدتی مساله ای خاص را بپذیرد.
مساله این است که ناصر دچار اختلال وسواس شدید است و آنقدر قاعده مندی اطراف خود را دوست دارد که حتی حاضر به حذف شخصیت برادر خود می شود و این شخصیت خطرناک ناصرها است که در جامعه الگوهای منطقی و دموکرات به نظر می آیند اما به وقتش اصلا چنین شخصیت هایی نیستند و حاضر هستند فرد مقابل خود را تخریب و یا حذف کنند.
رسیدن به چنین پیامی برای ما بسیار مهم بود و برای به تصویر کشیدن شخصیت ناصر با آقای هاشمی جدل داشتیم، آقای هاشمی معتقد بود که این شخصیت باید مثبت و محق بازی شود و البته من نیز موافق این امر بودم، اما در بخش هایی از فیلم تاکید داشتم تا مسایلی را از ناصر خارج نکنم. البته ناصر هاشمی این نقش را به خوبی بازی کرد و خیلی ها که این فیلم را دیده اند نسبت به شخصیت ناصر دید خاصی دارند.
این شخصیت خطرناک ناصرها است که در جامعه الگوهای منطقی و دموکرات به نظر می آیند اما به وقتش اصلا چنین شخصیت هایی نیستند و حاضر هستند فرد مقابل خود را تخریب و یا حذف کنند می توان گفت در متن و جهانبینی داستان اینگونه آمده است که ناصر آرام آرام به دلیل شرایط موجود طغیان می کند. البته این را هم می توان گفت که ناصر بیشتر برای زندگی خود سیاست به خرج می دهد و این سیاست او است که چنین برخوردهایی را برای کنترل زندگی دارد.
*مساله مهم در «برادرم خسرو» این است که هرچند خانواده ناصر او را به خوبی می شناسند و زندگی آرامی دارند، اما بعد از ورود خسرو به خانه آنها، دیگر خیلی از رفتارها و تصمیم های ناصر را تایید نمی کنند.
هاشمی: من ناصر را در این فیلم در موقعیتی می بینم که می خواهد به هر طریق به هدف خود دست یابد که مثال آن مانند عاشق شدن است، یعنی آدمی که عاشق می شود از همه چیز می گذرد تا به هدف خود دست یابد. آدم هایی که در مسیر هدف خود قرار دارند تنها به رسیدن به هدف خود فکر می کنند و چیزی به غیر از آن نمی بینند. من نمی خواستم شخصیت ناصر در این فیلم مثبت باشد بلکه می خواستم این شخصیت حق به جانب باشد. معتقدم شخصیت ناصر حق دارد و باید به گونه ای باشد که وقتی تماشاگر آن را می بیند با خود فکر کند اگر جای ناصر بود چه کار می کرد.
بیگلری: اگر در فیلم هنگامه قاضیانی در نقش میترا در بخش هایی که چالش وجود دارد با ناصر همراه می شد و او را درک می کرد و همه شخصیت ها در زمین خسرو نبودند، شاید تاثیرگذاری بیشتری داشت. البته این را هم باید بگویم زمانی که از ابتد این فیلمنامه نوشته می شد دوست داشتیم کاراکترهایی مانند ناصر را نقد کنیم. به همین دلیل ممکن است این نقد شخصیت ناصر ناخودآگاه در متن آمده باشد و در کاراکترهای دیگر نیز تاثیر گذاشته باشد، اما مساله این است که درست است به ادبیات مدرن معتقدم و اینکه هیچ کاراکتری منفی نیست و همه ابعاد پیچیده خود را دارند، اما می خواستم در تجربه اول خود این شیطنت را داشته باشم تا ناصرهایی که در زندگی و جامعه خود دیده ام در این فیلم نقد و تکلیف خود را با آنها روشن کنم.
در تمام دنیا کاراکترهای منفی بسیار خوبی در فیلمنامه ها نوشته می شود، اما در ایران به دلیل کاراکترهای خوب اصغر فرهادی همه سعی می کنند به همه کاراکترهای خود حق بدهند ولی «برادرم خسرو» یک اثر اجتماعی به آن معنا نیست و درباره معضل اجتماعی روز صحبت نمی کند. از نظر من مدل این فیلم برای به تصویر کشیدن چنین شرایطی درست است و از فضای آن کاملا مشخص است که نمی خواهد شبیه یک سری از فیلم ها باشد به همین دلیل به خوبی در دل خود یک کاراکتر پیچیده می سازد که باعث می شود تماشاچی از آن کاراکتر خوشش نیاید. البته این بد آمدن به دلیل قدرت ناصر هاشمی است که توانسته است این حس را در مخاطب بیدار کند.
هاشمی: من فیلم هایی را که در آن همه حق دارند دوست ندارم و فکر می کنم که یکی از بهترین سکانس های فیلم در آشپزخانه و سرمیز غذا است. ناصر ناگهان با خسرو برخورد فیزیکی می کند که چنین اتفاقی باعث می شود در ذهن مخاطب یک لکه سیاه نسبت به ناصر بوجود آید که دیگر پاک نشود. ضربه ای که در این سکانس به مخاطب وارد می شود خیلی خوب است زیرا تماشاچی به این نتیجه می رسد که با یک کاراکتر خشن مواجه است. معتقدم رفتار ناصر در این فیلم قابل قبول نیست اما او این رفتار خود را ادامه می دهد تا خسرو را به عنوان یک بیمار آرام کند. این اتفاق در کشور ما بسیار رخ می دهد و برخورد بسیاری از افراد نسبت به این بیماران همین گونه است. معتقدم خشونت شخصیت ناصر در این فیلم به درد فیلم و سینما می خورد و اگر چنین خشونتی به تصویر کشیده نمی شد شاهد یک داستان معمولی بودیم.
معتقدم خشونت شخصیت ناصر در این فیلم به درد فیلم و سینما می خورد و اگر چنین خشونتی به تصویر کشیده نمی شد شاهد یک داستان معمولی بودیم*با توجه به شرایط و موضوع این فیلم، تحقیقات برای نگارش فیلمنامه چگونه صورت گرفت؟
بیگلری: از نظر من این فیلم یک سنجش روانی برای تماشاگر است. از ابتدا نیز به این فکر می کردیم که باید در «برادرم خسرو» مسیری را طی کنیم که به یک سنجش روانی در تماشاگر دست پیدا کنیم. خانواده هایی هستند که این تجربه را داشته اند و با بیمار سر و کله زده اند، اما مهم این بود که با دیدن این فیلم جمع کثیری از مردم که در چنین موقعیتی قرار نداشته اند، در این شرایط سهیم شوند و از دل داستان و ماجراهای پیش آمده خود را قضاوت کنند.
برای این فیلم درباره بیماران و خانواده های آنها تحقیقات گسترده ای داشتیم، به گونه ای که به بیمارستان ها سر می زدیم و با خانواده بیماران صحبت می کردیم. حتی خود من از دل خانواده خودم و اطرافیانم چنین تجربه هایی را پشت سرگذاشته ام و می توان گفت در چنین فضایی بزرگ شده ام و یکی از دغدغه های من برای ساخت چنین فیلمی همین بود و به همین دلیل است که دوست دارم در این فضا کار کنم و فیلم های متنوعی در این زمینه بسازم.
من چنین فضایی را از نزدیک لمس کرده ام و این لمس به من برای به تصویر کشیدن چنین فیلمی کمک کرده است. همین مساله سبب شده است تا خانواده هایی که با چنین شرایطی مواجه هستند بعد از دیدن فیلم حالشان بد شود و گریه کنند. زمانی که در یک سالن با چنین صحنه ای مواجه می شوم پیش این گروه از افراد می روم و از آنها عذرخواهی می کنم. تاکید می کنم که تا زمانی که فردی از نزدیک با این گروه از بیماران زندگی نکنند فکر می کنند که این بیماران تا چه اندازه می توانند افراد سرزنده و شوخی باشند و هیچ کس از این منظر نگاه نمی کند ناصر با چه فشارهایی رو به رو است. کنار آمدن با این بیماران کار آسانی نیست و آنها به راحتی خلقشان تغییر می کند و در چنین شرایطی خانواده ها هستند که بیشتر از بیماران رنج می برند. کسی که این فیلم را می بیند شاید از منظر یک سوپراستاری می بیند که نقش خسرو را بسیار جذاب بازی می کند و فکر می کند چقدر خوب بود که او در خانه ما نیز بود. چنین فضایی از نگاه بچه در فیلم آمده است، خسرو از نظر برادرزاده اش بسیار جذاب است اما برادرِ خسرو که از گذشته چالش هایی با او داشته است و همچنین خانواده هایی که با این بیماران زندگی کرده اند به خوبی می دانند تحمل چنین شرایطی بسیار سخت است.
متاسفانه این روزها بیماران روحی روانی در کشور تعدادشان بسیار زیاد شده و اگر یک روز به بیمارستان دولتی روزبه سر بزنید می بیند که تخت خالی برای بستری کردن بیماران وجود ندارد. بیمارستان های خصوصی نیز هزینه های بسیار زیادی دارند که بسیاری از خانواده ها توانایی پرداخت این مبلغ را ندارند.
ادامه دارد...
منبع: مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۴۹۲۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی جدید از مرگ پرابهام خواننده مشهور | ناگفتههای همسر ناصر عبداللهی از دلیل مرگ او | میگفتند کار ما بوده ؛ ناصر را زده بودند اما ....
به گزارش همشهری آنلاین، او در اولین مصاحبه خود روایتی جدید از مرگ پرابهام خواننده مشهور دارد. کسی که به گفته خودش در تمام این سالها متهم به قتل همسرش بوده اما قانون به او اجازه نداده تا او را پیگیری قضایی کند. این پرونده عبداللهی بدون پیگیری پدر و پسران عبداللهی مختومه اعلام شد و هرگز عاملان مرگش شناخته و مجازات نشدند.
پس از ۱۸ سال اما «فاطمه فهیمی» همسر«ناصر عبداللهی» ناگفتههای زیادی را به زبان میآورد.
زندگی ناصر عبداللهی بعد از جدایی از همسر اولفاطمه فهیمی میگوید: «همسر اول ناصر بعد از جدا شدن، تمام زندگی، خانه و اسناد داخل خانه که برای ناصر و بچهها بود را شبانه جمع کرد. به جز وسایل خیلی کوچک که آن هم برای اتاق خواب بچهها بود، حتی برخی از وسایل بچهها را که میتوانست برده بود. ایشان شبانه رفتند و مدتها خبری از او نبود، ۶ سال بچهها در کنار من و تا زمانی که پیش ناصر بودم زندگی میکردند. از بچهها نگهداری کردم و هیچ خبری از آن زن نبود».
او ادامه میدهد: «زمانی که ما به بندر آمدیم مدتها در خانه پدرم ساکن بودیم تا زمانی که بتوانیم خانهای تهیه کنیم. چون رفتن ما به بندر یک دفعه اتفاق افتاد. ناصر گفت ۱۰ سال میشود در تهران است و میخواهد به بندر برگردد. وقتی به بندر آمدیم، پدرم نمازخانهای را که در پایگاه فرهنگی داشت به ما داد تا ما بتوانیم وسایل را آنجا بگذاریم. بعد از آن تا وقتی که ما خانه پیدا کردیم در منزل پدرم ساکن شدیم».
فهیمی میگوید: «روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد من در منزل پدرم بودم و خانه خودم نبودم. من به خواسته خود ناصر به خانه پدرم رفتم و ناصر گفت من در حال تنظیم قطعهای هستم، شما برو و من هم تا غروب خودم را میرسانم. همه بچهها در خانه بودند (نوید، نازنین و نامی)».
او با بیان اینکه یکی دو ماه بعد از رفتن به خانه خودمان این اتفاق افتاد، ادامه میدهد: «روزی که این اتفاق افتاد بچهها به مدرسه رفتند و من با دخترم نینا برای خرید رفتیم که ناصر بهمن گفت شما برو من خودم به دنبالت میآیم. وقتی من رفتم، بعد از آن با ناصر تماس گرفتم و جوابی نداد. با بچهها که تماس گرفتم آنها خانه بودند. یکبار گفتند پدرشان خواب وبار دیگر گفتند در حال کار کردن است. فردای آن روز به من گفتند شما در سورو بمان پدر خودش به دنبالت میآید».
همسر ناصر عبداللهی میگوید: «فردای صبحی که من به خانه پدرم رفته بودم خانواده ناصر به منزل پدرم آمدند؛ فکر میکنم برادر ناصر بود که به دنبال پدرم آمد و پدر من نیز رفت. هرچه تماس گرفتم با پدرم که بپرسم چرا خانواده ناصر به دنبالش آمدند پاسخی نداد. بعد فهمیدم که ناصر در بیمارستان است که آن هم پدرم به من گفت. هیچکس به من حرفی نمیزد، حتی مادر ناصر به من گفت حال ناصر خوب است و گفته فعلا به خانه نیا با وجود اینکه ناصر در بیمارستان بود».
تن بیجانی که روی تخت بیمارستان افتاده بود…او ادامه میدهد: «وقتی من به بیمارستان رفتم ناصر اصلا اوضاع خوبی نداشت. سر تا پای او دچار مشکل شده بود. حالا چه اتفاقی برایش افتاده بود واقعا متوجه نشدم. خانواده من نیز متوجه نشدند چه اتفاقی افتاده است. اما حاشیهها زیاد بود. میگفتند کار ما بوده و ما ناصر را زدهایم».
فاطمه فهیمی میگوید: «تنها یک تن بیجانِ بدون جمجمه، کتف، زانو و مچ پا را در بیمارستان دیدم. صورت ناصر زخمی و کلیهها از کار افتاده بود. من این جسمی که کاملا بیجان است را در بیمارستان دیدهام. اینکه چه بلایی سر این آدم آمده بود را تا به امروز من نفهمیدهام».
او ادامه میدهد: «ناصر یک سنی مذهب معتقد به اهل بیت بود. حتی زمانی که میخواست موزیک احمد سانی را بخواند وقتی با پدر من مشورت کرد، پدرم به او گفت حمایتت میکنم و حالا ما را به اینکه ناصر را کشتهاید محکوم میکنند».
قانون به فاطمه فهیمی اجازه پیگیری نداد!همسر ناصر عبداللهی میگوید: «وقتی من بهخاطر پرونده ناصر به تهران رفتم و پیگیری کردم؛ گفتند شما نمیتوانید بهعنوان همسر پیگیری کنید، فقط پدر، مادر و پسر ارشد او میتوانند پیگیر پرونده ناصر باشند. حتی قانون به من اجازه پیگیری نداد».
او ادامه میدهد: «بارها به کسانی که من را مقصر دانسته و حاشیه میسازند گفتهام اگر من قاتل ناصر هستم چرا باید زنده بگردم؟ مگر ناصر پدر، مادر و خانواده نداشت؛ چرا هیچکدام از من شاکی نشدند؟ مگر به من نمیگویید قاتل؟ بالاخره آدم باید یک سرنخی را بگیرد تا به واقعیت برسد. وقتی من برای پیگیری میروم، میگویند شما نمیتوانید، باید فامیل درجه یک باشد؛ من که زن ناصر بودهام فامیل درجه یک محسوب نمیشوم. میگویند مادر، پدر، خواهر، برادر و پدر، اینها میتوانند پیگیر پرونده ناصر باشند».
فاطمه فهیمی میگوید: «وقتی من برای پیگیری میروم و میگویند شما نمیتوانی و حق این کار را ندارید، چطور پیگیر پرونده ناصر باشم؟ اگر قانون این اجازه را بهمن میدهد من پیگیری کنم! به من که هیچ اختیار عملی داده نشد، آنها هم که اختیار داشتند نرفتند، نمیدانم چرا، فقط میشنوم که به من میگویند خانم فهیمی برادر ناصر گفته است که شما ناصر را کشتید. من هم به آنها گفتم برادر ناصر تا دوسال بعد از فوت او در حمایت و پیش ما بود. پس چرا چیزی نگفت؟ چرا در آن دو سالی که ما به او کمک کردیم نگفت که ما قاتل هستیم، اکنون میگوید؟ برادرهایش میتوانند این موضوع را پیگیری کنند، اما اینکار را نمیکنند».
پزشکی قانونی؛ دلیل مرگ نامعلوم، پرونده مختومه است!فاطمه فهیمی با اشاره به اینکه خانواده ناصر گفتند ما پیگیری کردیم پرونده مختومه است و دیگر نمیشود پرونده ناصر ادامه داشته باشد، ادامه میدهد: «حالا چه دلیلی داشت، من نمیدانم و متوجه نمیشوم. گواهی پزشکی قانونی گرفتم دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. بچههاهم بعد از این اتفاق رابطه خودشان را با من قطع کردند و هیچکدام جواب درستی به من ندادند. من نمیتوانم در خصوص اینکه آیا آنها خبر دارند که چه اتفاقی افتاده است، نظری دهم؛ زیرا متوجه نشدم چه اتفاقی برای ناصر افتاد».
او میگوید: «از خانواده عبداللهی تنها کسی که میتوان از او بهعنوان یک انسان حرف زد تنها ناصر بود. من هیچ چیز خوبی در این خانواده ندیدهام. من هم دوستدارم بدانم چه اتفاقی برای همسرم افتاد. چه چیزی شد که ناصر آن شکلی شد و چه کسی این بلا را سر ناصر آورد؟ برای منی که محکوم به قتل ناصر هستم نیر سوال است. حتی نمیدانم که چرا پسرهایش به دنبال این موضوع نمیروند».
فهیمی با بیان اینکه من بهخاطر تمام شدن حاشیهها میروم سراغ پرونده، ادامه میدهد: «اما نمیشود، زیرا تمام پروندههای قانونی ناصر دست برادر و خانواده او است. آنها هم یک کلام میگویند پرونده بسته شده و این اختیار بهمن داده نمیشود».
مرگی که نه خودکشی بوده و نه بر اثر اعتیاداو با تاکید بر اینکه ناصر اهل خودکشی نبود و به هیچ عنوان اعتیاد هم نداشت، ادامه میدهد: «ناصر را زده بودند، اما اینکه چه کسی اینکار را کرد من هیچوقت نفهمیدم. هیچکس پیگیری نکرد. من میدانم به ناصر حمله شده است از آثاری که در بدن ناصر دیده میشد مشخص بود. هیچکس نمیتواند جوری به سر خودش بزند که جمجمهاش ترک خورده و نرم شود. هیچکس جوری که یک تکه گوشت از صورتش کنده شود خود را نمیزند. هیچکس نمیتواند در این حد خود را بزند که هر دو کتف، زانو و مچ پا را خورد کند».
همسر ناصر عبداللهی میگوید: «من در کسی دشمنی با ناصر ندیده بودم وقتی چیزی ندیدهام نمیتوانم کسی را محکوم کنم. پزشک قانونی حتی حمله را تایید نکرد و دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. مسئله ناصر به لحاظ قانونی و پیگیری مشکل داشت».
او با اشاره به قتل روحالله داداشی، ادامه میدهد: «چند سال پیش وقتی که روحالله داداشی را کشتند و زمانی که قاتل او را دستگیر و اعدام کردند من در تهران بودم. برای یک کار قانونی رفته بودم و همانجا گفتم که قاتل روحالله داداشی یک شبه با اینکه متواری شده و فرار میکند پیدا میشود؛ زیرا به لحاظ قانونی پیگیری شده و او را پیدا کردند. اما برای ناصر با آن همه شدت جراحتی که روی بدناش بود هیچ پیگیری انجام نشد»
محکومیتِ بی اساسفاطمه فهیمی میگوید: «بردار من آن زمان هیچ سنی نداشت و الان میگویند او قاتل است. چرا کسی را نبردند؟ اگر میگویند ما قاتل هستیم چرا ما را نبردهاند؟ خیلیها من، برادر و پدرم را محکوم میکنند. ناصر تمام زندگیاش با من و خانوادهام بود. اما نمیدانم یکدفعه چه اتفاقی افتاد که گفتند ما او را کشتهایم. اگر بحث اختلاف با زن بود بله ناصر با زن اول خود خیلی اختلاف و مشکل داشت. اما با من و خانواده من هیچجوره مشکلی نداشت. من آنها را هم محکوم نمیکنم با اینکه مشکلاتی بین آنها بوده من میگویم بالاخره زن و مرد بودند».
او ادامه میدهد: «من کسی را محکوم نمیکنم، اما تیر محکومیت تا آخرین لحظه سمت من است. با اینکه من تا آخرین لحظه کنار ناصر بودم و یک لحظه از او جدا نشدم. بعد میآیم کاری کنم که ناصر نباشد؟ اما اکنون همه میگویند کار زن دوم او و داییهایش بود».
اخباری که میتواند خانمانسوز باشدفهیمی در ارتباط با اخباری که به گفته او کذب و دروغ بوده است، میگوید: «برادر من با ارشاد صحبت کرد و آنها گفتند کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که در ارتباط با سایتهای خبری قانونی پیگیر شوید که کسی به خودش اجازه ندهد همچین کاری را کند. وقتی نهاد قضایی میگوید پرونده ناصر مختومه است و پیگیری نمیشود کنید از ما چه کاری بر میآید؟ چرا بعد از ۱۸ سال دل بچهاش را آزار میدهید؟ طرف آمده به دختر من پیام داده است، سکوت میکنی، چون مادرت قاتل است؟».
او ادامه میدهد: «نینا بهدلیل این اتفاقات یک دفعه دچار حمله عصبی میشود. او را پیش دکتر بردهام و میگوید لقمه عصبی در گلویش در آورده است و این میتواند بچه را دچار خفگی کند. به دلیل استرس، بغض و شوکهای عصبی. خدا میداند من چگونه با کمک خانوادهام در تمام این ۱۸ سال نینا را بزرگ کردهام و نگذاشتیم کمبودی داشته باشد. اما الان که بزرگ شده است هر کسی یک چیزی به او میگوید».
ابهاماتی که با گذشت ۱۸ سال، هنوز برملا نشده استهمسر ناصر عبداللهی با اشاره به اینکه روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد همه دیدند، آنجا بودند، میگوید: «خانوادهاش اولین کسانی بودند که او را در بیمارستان دیدند. پرسنل صدا و سیما، ارشاد، دوستان ناصر حتی از تهران همه آمدند و ناصر را در آن وضعیت دیدند. من فقط میدانم این اتفاق نه از سر خودکشی است نه اعتیاد».
او ادامه میدهد: «ناصر دچار مرگ مغزی شده و پشت جمجهاش نرم شده بود. آدم چه ضربهای میتواند به خودش بزند که پشت سرش نرم شود؟ هیچکس این شکلی نمیتواندا خودکشی کند. اگر انگشت اشاره سمت خانواده من است پس چرا وقتی خانواده ناصر حق پیگیری دارند، پیگیری نمیکنند؟ چرا در گوش همه میگویند کار خانواده زنش است. چرا بعد از ۱۸ سال هنوز پیگیری نکردهاند؟».
منبع: فراز