ماجراجوییهای بن سلمان برای رسیدن به قدرت بود/ احتمالا سیاستهای منطقهای عربستان تغییر محسوسی نمیکند
تاریخ انتشار: ۲ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۷۶۰۲۹
دکتر حسین آجرلو در گفتوگو با خبرنگار شفقنا اظهار کرد: در مورد تحولات اخیر و انتخاب شاهزاده محمد بن سلمان به ولایتعهدی عربستان سعودی مطالب زیادی مطرح میشود اما آن چیزی که مشخص است این است که بعد از فوت ملک عبدالله زمانی که ملک سلمان به قدرت رسید روندی را تا امروز آغاز کرد تا اینکه پسر خود را به جانشینی انتخاب کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او در ادامه افزود: خب در ابتدا انتقال قدرت از فرزندان عبدالعزیز به نسل دوم مساله مقبولی بود یعنی در تمام دنیا این امر پذیرفته شد و ایالات متحده و همسایگان هم پذیرفتند که پادشاهی به نسل دوم انتقال پیدا کند چرا که پادشاهانی که فرزندان عبدالعزیز بودند به دلیل سن بالا توانایی اداره کشور را نداشتند اما در همان زمان بسیاری از کارشناسان این مساله را زمینهای برای جانشین کردن محمد بن سلمان میدانستند. به نظر میآید آن حلقه تکمیل شد و شرایط داخلی و خارجی آماده شد تا این اتفاق رخ داد.
آجرلو در پاسخ به اینکه چه عواملی موجب شد تا شرایط برای ولیعهدی بن سلمان آماده شود اظهار کرد: عربستان سعودی در چند سال اخیر به شدت درگیر مسایل داخلی خودش است اعم از اختلاف بین شاهزادگان، بحران اقتصادی و درگیر شدن در جنگ یمن ولی به نظر میآید که ملک سلمان توانسته است در خاندان سعودی یک وحدت و اقتداری را ایجاد کند تا بتواند افراد پر نفوذی مثل مقرن بن عبدالله رییس گارد ملی عربستان، بندر بن سلطان رییس سابق سازمان امنیت، سعود الفیصل که فوت شدند و وزیر خارجه بودند را از کار برکنار کند و سفرای مختلف و امرای مناطق مختلف عربستان را تغییر داد. افراد پر نفوذ خاندان را کنار زدند و به جای آن افراد جوان و حتی خارج از خاندان را وارد حکومت عربستان سعودی کردند و همین مساله باعث شد که حکومت به طور یک دست در اختیار محمد بن سلمان و آقای ملک سلمان قرار بگیرد.
او سفر ترامپ به عربستان را هم در این تغییرات موثر دانست و گفت: قبل از ترامپ لابیهای ترکی بن سلطان، بندر بن سلطان، مقرن بن عبدالله و شاهزاده محمد بن نایف در دولت آقای اوباما قوی بودند و قدرت آنها مانع میشد تا با تغییرات این چنینی موافقت شود و همین مساله باعث شد که این مانعی بر راه انتخاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهدی باشد. ولی با روی کار آمدن ترامپ این نقیصه بر طرف شد. علت اینکه آقای ترامپ با محمد بن سلمان موافقت کرد یعنی چیزی که باعث شد محمد بن سلمان موافقت را از ترامپ و تیم جدید کاخ سفید بگیرد این بود که تیم جدید تجربه کافی نداشت و همین عدم تجربه باعث شد که فضا ایجاد شود تا بن سلمان لابیهای خود را در عربستان فعال کند همینطور که ما در خبرها هم میدیدم که لابی عربستان سعودی در یک سال اخیر بسیار فعال شده است و چندین شرکت را برای خودش استخدام کرد.
او ادامه داد: همچنین محمد بن سلمان مقدمات سفر ترامپ به عربستان را تهیه کرد و بن سلمان بعد از ورود آقای ترامپ به ریاض و برگزاری اجلاس با قراردادهای بسیار سنگینی که بست به نوعی توانست موافقت و اعتماد ترامپ را جلب کند. عوامل دیگری هم در این تغییرات وجود داشت مثلا ملک سلمان با کسالتی که دارد احساس کرده شاید عمری ندارد و همین باعث شده که زودتر برای ولیعهدی محمد بن سلمان اقدام کند. اقدامات دیگری که ملک سلمان انجام داد این است که در حوزه خارجی، خالد بن سلمان پسر ۲۸ ساله خود را به عنوان سفیر عربستان در آمریکا انتخاب کرد تا بتواند مستقیم با کاخ سفید در ارتباط باشد و لابیهای دیگر آل سعود را در آمریکا کنترل کند. در نهایت مجموع این عوامل باعث شد زمینه داخلی و خارجی برای انتخاب محمد بن سلمان به ولایتعهدی آماده شود.
این کارشناس مسایل خاورمیانه تصریح کرد: در دو سال اخیر محمد بن سلمان با حمایت ملک سلمان تقریبا قدرت را در عربستان قبضه و شاهزادههای دیگر را به حاشیه رانده بود. به نظر میرسد بعد از تحولات اخیر شاید شاهد تداوم سیاستهای عربستان سعودی در منطقه باشیم یعنی شاهد تغییری محسوس نباشیم اما یک مساله وجود دارد اینکه بعضی از اقدامات محمد بن سلمان در منطقه مثل چشماندار ۲۰۳۰، بعضی از درگیریها با جمهوری اسلامی ایران و بعضی از این مباحث ماجراجویانه برای این بود که بن سلمان خود را در عرصه جانشینی مطرح کند و خودش را در میان لابیهای اسراییلی آمریکایی نشان دهد.
آجرلو در پایان خاطرنشان کرد: شاید ما شاهد تداوم سیاستهای عربستان در منطقه باشیم اما امکان دارد که حتی بعضی از این سیاستها تعدیل هم شود چون محمد بن سلمان نیازی به این مسایل ندارد و در این چند وقت اخیر حرکتهای ماجراجویانه و فرافکنی بسیار زیادی داشته است که به نظر میآید با قبضه قدرت و نهایی شدن جانشینیاش مقداری از این ماجراجویی ها کم شود اما به نظر نمیآید سیاستهایش نسبت به ایران و محور مقاومت تغییری کرده باشد.
منبع: ایلنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۷۶۰۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
محمد صدر: ایران با اسرائیل درگیر نشد، با ناتو رو در رو شد
سیدمحمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است که در شرایط فعلی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید بهشدت فعالتر شود و ضمن در پیش گرفتن دیپلماسی متوازن و متعادل با همه کشورهای جهان، بهدنبال خنثی کردن تلاشهای حامیان (رژیم) اسرائیل برای افزایش فشار علیه ایران باشد.
به گزارش هم میهن، این دیپلمات پیشین معتقد است که وزارت امور خارجه باید تلاش برای احیای برجام و خروج از لیست سیاه FATF را در اولویت کارهای خود قرار دهد، چراکه این دو پرونده باعث شدهاست که استمرار تحریمهای گسترده علیه ایران باعث مشکلات عدیده اقتصادی برای کشور شود.
سیدمحمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نکاتی را مطرح کرده است که میخوانید:
به نظر میرسد فاز نظامی رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل به پایان رسیدهاست. فکر میکنید که دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در این شرایط چه مسئولیتی بر عهده دارد؟
شرایط بهگونهای است که موقعیت نظامی و جایگاه ایران در منطقه تا حدی مورد توجه کشورهای منطقه و جهان قرار گرفتهاست. الان شرایطی پدید آمدهاست که باید فعالیتهای جدی دیپلماتیک در زمینههای مختلف آغاز شود. حامیان (رژیم) اسرائیل، چه در آمریکا و اروپا و چه در نهادهایی مانند اتحادیه اروپا و گروه ۷ سعی میکنند که از این وقایع سوءاستفاده کنند و فشارها را بر تهران افزایش دهند.
این کشورها و نهادها بههیچوجه نگران حمله (رژیم) اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق نبودند، اما حالا بهگونهای رفتار میکنند که انگار پاسخ مشروع ایران به این اقدام نظامی باعث نگرانی آنها شدهاست. با توجه به اینکه جو تبلیغاتی علیه ایران تشدید شده و این کشورها قصد دارند بهدنبال تحریم ایران بروند، باید کارزار جدی دیپلماتیک در زمینههای مختلف، هم در منطقه و هم در اروپا و سازمان ملل داشتهباشیم تا بتوانیم اقدامهایی را که کشورهای غربی قصد دارند علیه ایران انجام دهند، خنثی شود.
در عین حال دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی باید تمام تلاش خود را به کار گیرد که قضایای مسکوت و معطلمانده از گذشته مانند برجام و FATF را نیز حل و فصل کند، چراکه تا این قضایای دیپلماتیک حلوفصل نشود، ما از تحریمها و مشکلات اقتصادی شدید ناشی از آن رنج خواهیم برد.
فکر میکنید با تحولات اخیر آیا آمریکاییها حاضر خواهند بود باز هم پای میز مذاکره بنشینند و در مورد برجام صحبت کنند؟
الان آمریکا در شرایط خاصی قرار دارد. در شش ماه گذشته هم مشخص شد که آمریکاییها به دنبال مشارکت در جنگ یا گسترش بحران در منطقه نیستند و تا این حد مشخص شدهاست که سیاست آمریکا این است که جنگ غزه در سراسر خاورمیانه گسترش پیدا نکند، پای کشورهای دیگر به آن کشیدهنشود و آمریکا درگیر یک منازعه جدید در منطقه نشود.
در این زمینه به نظر میرسد که انگیزههای ایران و آمریکا مشابه یکدیگر باشد و ایران هم علاقهای به گسترش منازعه در منطقه ندارد. اما در مورد برجام و مسائل مرتبط با آن، شاید هنوز وقت گفتوگو در این مورد فرا نرسیدهباشد. در چارچوب تعامل دیپلماتیک شاید هم لازم نباشد که در گام نخست سراغ احیای برجام برویم.
الان اولویتهای مهمی وجود دارد. آمریکا که ۶ سال است از برجام خارج شدهاست و عضو این توافق نیست، این امکان وجود دارد که با طرفهای باقیمانده در برجام برای اجرای احکام معطلمانده آن تعامل کرد و در این زمینه مذاکرات را با جدیت پی گرفت.
برای این مهم لازم است که کارشناسان خبره سیاست خارجی وارد کار شوند و دولت از ظرفیتهای دیپلماتهای باتجربه و نخبه کشور برای مذاکرات در مورد برنامه هستهای ایران استفاده کند و اجازه بدهد که چه در حوزه مذاکرات هستهای و چه در حوزه خارج شدن از فهرست سیاه FATF وضعیت از حالت توقف خارج شود و کارها پیش برود.
ارزیابی شما از عملکرد ۷ ماه گذشته دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی بعد از عملیات طوفانالاقصی و جنگ غزه چیست؟
این سوال خیلی کلی است و نمیتوان به سادگی به آن پاسخ قاطعی داد. قضایای مختلف در حوزه سیاست خارجی با هم مرتبط است. دستگاه سیاست خارجی موظف است که منافع بینالمللی کشور را در همه حوزهها با جدیت پیگیری کند. همانگونه که عرض کردم چه در حوزه برجام و FATF و چه در حوزه جلوگیری از افزایش فشار به ایران پس از پاسخ نظامی ایران به (رژیم) اسرائیل، دستگاه دیپلماسی باید مقتدرانه پیگیر منافع ایران باشد.
در عین حال باید در حوزههای دیگر مانند روابط دوجانبه مثل روابط با سوریه، روابط با روسیه و چین، دستگاه دیپلماسی ما فعالانهتر عمل کند. مهمترین مسئله این است که باید از این محدودیتهایی که برای سیاست خارجی ایجاد شدهاست، خارج شویم و باید روابط خارجی خود را خیلی جدی با همه کشورها گسترش دهیم. نباید روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به یکی دو کشور خاص محدود شود.
اگر روابط ما مثل شرایط کنونی محدود باقی بماند، قدرتهای دیگر از این محدودیت سوءاستفاده خواهند کرد. دستگاه دیپلماسی باید به صورت جدی در این زمینهها فعال شود و تغییرات جدی به وجود بیاورد.
عملیات وعده صادق تا چه اندازه باعث شد که اسرائیلیها نسبت به عملکردشان در آینده محتاطتر شوند؟
بسیار مؤثر بود. اسرائیلیها باور نمیکردند که ایران دست به اقدامی چنین گسترده در واکنش به اقدامات آنها بزند. اسرائیل بعد از جنگ ۱۹۷۳ پوشش امنیتی قدرتمندی برای خودش ایجاد کردهبود و هم متحدانش چه در غرب از طرف آمریکا و اروپا و چه در شرق از طریق شوروی و بعد از آن روسیه، کمکهای گسترده نظامی و دفاعی در اختیار اسرائیل قرار میدادند.
قدرتهای جهانی پذیرفتهبودند که موجودیت (رژیم) اسرائیل و امنیت اسرائیل از اولویتهای اصلی خودشان است. این موضوع در آمریکا به یک سیاست دوحزبی و اجماعی تبدیل شدهبود و کار تا جایی پیش رفت که از اسرائیل با عنوان ایالت پنجاهویکم آمریکا یاد میشد. در نیم قرن گذشته به جز یک مورد پرتاب موشکهای عراق به سمت اسرائیل، هیچ حملهای به اسرائیل نشدهبود و اسرائیل تصور میکرد که سازوکار بازدارندگیاش صددرصد موفق بودهاست.
برای کل قدرتهای جهانی، بهویژه آمریکا جا افتادهبود که (رژیم) اسرائیل باید از لحاظ نظامی و بهخصوص از نظر توانمندی نیروی هوایی از همه کشورهای منطقه قویتر باشد. پاسخ نظامی ایران نشان داد که این حجم از تلاشها بیفایده بوده و اسرائیل ضربهپذیر است و اگر مرتکب اشتباهی شود، ضربات دیگری هم خواهد خورد.
مشارکت ائتلاف آمریکا، بریتانیا و فرانسه با حمایت برخی کشورهای عربی در رهگیری و انهدام موشکها و پهپادهای ایرانی باعث شد که برخی تحلیلگران این موضوع را مطرح کردهاند که اسرائیل و آمریکا یک گام به ایجاد یک ائتلاف منطقهای با مشارکت اسرائیل و کشورهای عربی برای مقابله با ایران نزدیکتر شدهاند. نظر شما در مورد این مسئله چیست؟
منازعهای که بین ایران و اسرائیل پیش آمد، در واقع فقط بین ایران و (رژیم) اسرائیل نبود، بلکه بین ایران و ناتو بود. تمام ظرفیتهای کشورهای عضو ناتو به کمک اسرائیل آمد و به همین دلیل هم بود که موفق شدند برخی از پهپادها و موشکهای ایران را منهدم کنند. صرفاً خود اسرائیل در عملیات ایران مدافع نبود، بلکه ظرفیت بزرگی از کشورهای عضو ناتو در این دفاع مشارکت کردند. همین موضوع نشاندهنده توان و قدرت موشکی و پهپادی ایران بود، چراکه برای بیاثر کردن این عملیات کل ظرفیت کشورهای متحد اسرائیل در ناتو با همه امکانات وارد صحنه شدند.
بعضی از کشورهای عربی مثل اردن از (رژیم) اسرائیل دفاع کردند و برخی کشورهای عربی هم آسمان خودشان را در اختیار آمریکا و انگلیس و فرانسه قرار دادند و سعی کردند که در این حمله اسرائیل ضربات کمتری بخورد. اسم این ائتلاف را هر چیزی بگذاریم، چه به آن بگوییم ناتوی خاورمیانه یا ناتوی عربی یا هر چیز دیگر، در این شرایط شاهد بروز عملی آن بودیم.
ولی اینکه در آینده قرار باشد چنین تشکیلاتی واقعاً شکل بگیرد، به شرایط آینده منطقه بستگی دارد و از الان نمیتوان پیشبینی کرد؛ بهخصوص اینکه کشورهای منطقه هم میدانند که اگر بخواهند وارد فاز یک ائتلاف شوند، آنگاه باید امنیت و آینده خود را دربست در اختیار آمریکا و اسرائیل قرار دهند و خودشان را با آنها همسرنوشت کنند. همانگونه که در سالهای گذشته مشاهده کردهایم، همه سیاستهای آمریکا و اسرائیل همیشه برای همه کشورهای عربی قابل پذیرش نیستند.