انتقاد حامیان و منتقدین دولت از حمله لفظی به رئیس جمهور / استدلالهای صالحی امیری و زیباکلام در رد تشابه روحانی و بنیصدر / چرا روحانی سپاه را با تعبیر «دولت با تفنگ» هدف قرار داد؟ / درخواست از دولت برای از سرگیری غنی سازی 20 درصد / روحانی مانع «هزارفاميل
تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۸۱۸۲۲
روزنامههای صبح امروز بر متن و حواشی روز قدس، پیامهای راهپیمایی این روز و همچنین حملات لفظی که در جریان حضور برخی مسئولان از جمله رئیس جمهور و معاون اول رئیس جمهور در این راهپیمایی رخ داد، پرداختهاند اما این تنها خبر مهم روزنامههای صبح شنبه نیست.به گزارش «تابناک»؛ راهپیمایی روز قدس و همچنین نمایش توان موشکی ایران در این راهمپیمایی پرشکوه، یکی از محورهای اصلی مورد توجه روزنامه صبح شنبه سوم تیرماه بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روزنامه جوان نیز در گزارشی از روز قدس با تیتر «مرگ اسرائيل با حکم جلودار»، چنین آورده است: «راهپيمايي روز قدس امسال تهران نتوانست بي تأثير از پرتاب موشكهاي ايراني به سوي مقر داعش باشد و اوج اين حس خوب غرور ملي در چهارراه وليعصر به استقبال مردم رفت. جايي كه دو موشك از موشكهاي ميانبرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به نمايش درآمدند؛ مردم مستقيم و بي واسطه ذرهاي از خدمت پاسدارانشان را به ملت ميديدند. بسياري از مردم با سه فروند موشك بالستيك سپاه (از انواع ذوالفقار و قدر) عكسهاي يادگاري گرفتند و نيز توانستند شعارهايشان را روي آنها بنويسند. اين صحنههاي «با هم عليه استكبار جهاني» را دنيا ميبيند و آنها هم ميدانند از اين حضور مردمي بيشتر از آن موشكها بايد بترسند. مردم با ديدن سرلشكر جعفري، فرمانده كل سپاه از او بهخاطر زدن مقر داعش با موشكهاي بالستيك تشكر ميكردند.»همچنین حمیدرضا آصفی سخنگوی اسبق وزارت امورخارجه در سرمقاله روزنامه جام جم نوشته است: «...موضوع فلسطین ریشه در انقلاب اسلامی و حتی پیش از آن و در آغاز نهضت اسلامی دارد و سخنرانیهای پرشور و کوبنده امام در مخالفت و افشای ماهیت رژیم صهیونیستی طی سالهای 41 و 42 همچنان در خاطرهها زنده است. یکی از دلایل مهم توجه و اقبال جهان اسلام به جمهوری اسلامی ایران حمایت از مردم مظلوم فلسطین است و امت اسلامی که سالها با تحقیر حکمرانان خود خشم فروخوردهای داشتند اکنون فرصت آن را یافتهاند که آرمانهای خود و حمایت از مردم مظلوم فلسطین را با صدای بلند فریاد کنند.پس از برملا شدن توطئههای آل سعود و همکاری آنان با رژیم صهیونیستی از یکسو و حمایت گسترده آنان از تروریسم با حمایت و چراغ سبز دولت ایالات متحده آمریکا، میتوان حضور میلیونی مردم کشورمان را آن روی سکه به هلاکت رساندن تروریستها در دیرالزور توسط موشک های ایران و در تکمیل آن دانست.
مردم ایران اسلامی نشان دادند آنجا که لازم باشد از طریق راهپیمایی وحرکتهای مسالمتآمیز، امنیت و منافع خود را صیانت و حفظ میکنند و هر جا که لازم باشد و منافع مردم و کشور از سوی دشمنان تهدید شود با روشهای قهری و کوبنده بر دشمنان سیلی زده و با آنها برخورد میکنند؛ همچنان که در حملات موشکی به دیرالزور شاهد آن بودیم.» پس از حضور حسن روحانی در راهپیمایی روز قدس و برخی حملات لفظی و شعارهایی که علیه رئیس جمهور در جریان این راهپیمایی داده شد، برخی روزنامهها و به ویژه روزنامههای حامی دولت بر این حملات تمرکز کردند. در همین زمینه اعتماد تیتر یک خود را «اتفاق تلخ و زشت» قرار داده و ذیل این تیتر در گزارشی آورده است: «روزي كه بايد روز اتحاد ملت ايران عليه رژيم اشغالگر قدس و موج حمايت از حقوق ملت فلسطين باشد، براي عده كمي دستاويز حمله به منتخب ملت در ٢٩ ارديبهشت شد و به جاي شعار «مرگ بر اسراييل» شعار عليه حسن روحاني سر دادند. ديروز در راهپيمايي روز قدس در حالي كه مردم براي حمايت از حقوق اساسي مردم فلسطين به خيابان آمده بودند، عدهاي با سر دادن شعار عليه حسن روحاني و چهرههاي دولتي و حاميان او فضاي روز قدس را به سوي ديگري منحرف كردند. اقدامي كه واكنش رسمي وزير كشور را به همراه داشت و دستور پيگيري ماجرا را به معاون امنيتي خود صادر كرد. اين خبر ابتدا در فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي منتشر شد با انتشار فيلمي از حضور حسن روحاني در راهپيمايي روز قدس. حسن روحاني از خيابان وصال به راهپيمايي پيوست و عدهاي با دوره كردن او شعارهايي نظير «مرگ بر منافق»، «مرگ بر آخوند امريكايي» و «روحاني، بني صدر پيوندتان مبارك» سر دادند. شعاري كه با واكنش حاميان روحاني مواجه شد و آنها شعار درود بر روحاني سر دادند. پس از آن فيلمهاي ديگري يكي پس از هم منتشر شدند. عدهاي در اطراف اسحاق جهانگيري، معاون اول رييسجمهور، شعار «مرگ بر سازشگر» سر دادند و عده ديگري هم در اطراف علي مطهري، نايبرييس مجلس شعار «مرگ بر فتنهگر». فيلمهاي توهينكنندگان به سرعت در فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي دست به دست ميشد و موج حمايتي از حسن روحاني را در شبكههاي اجتماعي بار ديگر تازه كرد و كاربران در توييتر با هشتگ «حامي روحانيام» شروع به اظهارنظر كردند. ديروز اما در راهپيمايي روز قدس، همزمان با اينكه عدهاي عليه رييسجمهور و حاميانش شعار سر دادند از حضور احمدينژاد با شعار «صلي علي محمد ياور رهبر آمد» استقبال شد. بررسي فيلمها اما نكات ديگري از اتفاقات ديروز را نيز روشن كرد. در ميان عده قليلي كه عليه روحاني، جهانگيري و مطهري شعار ميدهند يك چهره آشنا ديده شد. انتخاب گزارش داده است فردي كه در بسياري از برنامهها در كنار احمدينژاد است، ليدر اصلي شعاردهندگان عليه مسوولان در روز قدس بود. به نظر ميرسد اقليتي از حاميان سرسخت احمدينژاد در اين حاشيهسازيها دخيل بودند.»
در بخش دیگری از گزارش اعتماد پس از بازخوانی واکنشها به این اتفاق، آمده است: «اين روزها توهين به حسن روحاني تنها به داستان عده كمي از شركتكنندگان در راهپيمايي روز قدس ختم نميشود. ديروز از تريبون نماز جمعه هم به رييسجمهور حمله شد و مداحي كه پيش از آغاز سخنراني و خطبههاي نماز جمعه پشت تريبون قرار گرفت عليه حسن روحاني و برجام مداحي كرد. در اين ميان اما از قم هم خبرهاي ديگري ميرسد. انتشار شبنامههاي توهينآميز عليه رييس جمهور و منتخب ملت همچنان ادامه دارد. ديروز در راهپيمايي روز قدس در شهر قم تصاوير و شبنامههاي توهينآميز عليه حسن روحاني توزيع شده است و سوژه اين مطلب همچنان سند ٢٠٣٠ است. به گزارش ايلنا، برخي در راهپيمايي روز قدس در حال توزيع تراكتهايي عليه دولت بودند. در اين تراكتها كه مشخص نيست از سوي چه كساني توزيع ميشود در حالي به سياست دولت در قبال سند ۲۰۳۰ حمله شده كه اجراي اين سند در جلسه شوراي انقلاب فرهنگي به رياست روحاني متوقف شده است. همچنين تصاوير توهينآميزي از حسن روحاني و شبيهسازي او با ابوالحسن بنيصدر به صورت گسترده منتشر و توزيع شده است.»این روزنامه همچنین در سرمقاله خود که امضای شورای نویسندگانش را دارد، بر وحدت در شرایطی که دشمن خارجی علیه ایران اقداماتی میکند، تاکید کرده و نمونههای تاریخی این بایستگی را ذکر کرده است. در این یادداشت آمده است: «يك قاعده كلي وجود دارد كه هرگاه موجوديت يك جامعه به عنوان يك موجود زنده از طريق عامل خارجي تهديد شود، به طور طبيعي اجزاي آن جامعه واكنش هماهنگي را عليه عامل بيگانه نشان ميدهند و يكي از طبيعيترين واكنشها افزايش انسجام و همبستگي ميان مردم و كنار گذاشتن اختلافات است. يك نمونه مهم آن در جنگ جهاني دوم است كه توسعهطلبي نازيهاي آلمان و هيتلر، موجب شد كه جناحهاي گوناگون كشورهايي كه موجوديت آنها از سوي هيتلر در خطر بود، به يكديگر نزديك شوند. از جمله نزديك شدن كمونيستها و ليبرالهاي برخي از كشورها شاهد اثبات اين مدعا است. كساني كه پيش از حمله هيتلر دشمن خوني يكديگر بودند. علت روشن است؛ انسان به طور ذاتي خطرات عليه خود را اصلي و فرعي ميكند. هرگاه يك خطر جديد و مهم پيش آيد، سعي ميكند اختلافات ديگر را ناديده بگيرد و با مخالفان قبلي خود عليه خطر جديد متحد شود.
ولي به نظر ميرسد كه اين قاعده در مورد جامعه ما يا حداقل در شرايط كنوني صادق نيست و هرچه خطر خارجي بيشتر و بيشتر ميشود، برخي از نيروهاي داخلي به جاي كاهش اختلافات داخلي و منجمد كردن آنها و در كنار هم قرار گرفتن در برابر دشمن خارجي حملات عليه يكديگر را تشديد ميكنند. بروز چنين رفتارهايي در مقاطعي از تاريخ جهان سابقه داشته است. در اواخر جنگ جهاني اول، دولت آلمان در توافقي ضمني توانست لنين و مجموعه كمونيستهاي روسيه آن زمان را از اروپاي غربي به خاك روسيه منتقل كند، تا با براندازي حكومت تزار، روسها مجبور به صلح با آلمان و امتياز دادن به آلمان شوند و همين طور هم شد. براي كمونيستهاي روس رسيدن به قدرت و براندازي حكومت روسيه تزاري مهمتر از مبارزه با دشمن خارجي يا آلمان بود. حتي حاضر شدند كه امتيازات خوبي به اين دشمن بدهند، هرچند در لفظ و شعار خود را دشمن خارجيها به ويژه رژيمهاي سرمايهداري معرفي ميكردند. با اين مقدمه بايد گفت كه وضعيت سياست داخلي در ايران بسيار عجيب و غيرقابل فهم است. از يك سو مردم يكي از مهمترين انتخابات را به خوبي و خوشي به سرانجام رساندهاند و قدرت سياسي ايران را تبديل به يك قدرت دفاعي و نظامي كردهاند. از سوي ديگر رجزخوانيهاي امريكاييها و نيز وابستگان منطقهاي آن مثل عربستان بيشتر شده است. تروريسم داعشي نيز فعالتر شده و حتي اقداماتي را در داخل كشور انجام داده است و... هركدام از اينها به تنهايي كافي است كه اختلافات داخلي را فراموش كنيم و تا حد ممكن به نقاط اشتراك خود چنگ بزنيم، ولي در مقابل شاهد آن هستيم كه برخي از نيروها نه تنها چنين روندي را تجربه نميكنند، بلكه برعكس لبه تيز انتقادات و هجوم را متوجه دولت و رييس دولت كردهاند، به طوري كه در راهپيمايي روز قدس نيز از اين وضع سوءاستفاده كردند و دست به تحركاتي زدند كه نهتنها موافق فلسفه اين روز نبود، بلكه ميتوان مدعي شد كه سبب خشنودي مخالفان اين روز نيز گرديد. اين اقدامات به وضوح جرم است...»روزنامه ایران متعلق به دولت با تیتر «انزجار ملی از شعارهای سازماندهی شده علیه رئیس جمهوری» من انعکاس واکنشها نسبت به این اتفاق، یک خط را پیگیری کرده و آورده است: «اتفاقات دیروز در شبکه های مجازی یک بار دیگر باعث یادآوری حادثه حمله به سفارت عربستان شد. رخدادی که بارها رئیس جمهوری و مقامات دولتی از تبعات منفی آن برای کشور سخن گفتند. حادثه حمله به سفارت عربستان هم در روزهای نخست «خودجوش» معرفی شده بود اما پس از چندی مشخص شد که این حادثه از برخی جاها سازماندهی می شده و سازماندهان اصلی آن نیز در ارتباط نزدیک با برخی از شخصیتهای متنفذ سیاسی بوده اند.»قانون نیز همین خط را دنبال کرده و در بخشی از گزارش خود تحت عنوان «علیه جمهور» به تریبونهایی اشاره کرده که روحانی را هدف قرار داده بودند: «گذشته از اين دسته كه معروف به دوست نادان هستند، بنابه اخبار رسيده از خبرگزاريها، برخي تريبونهاي راهپيمايي نيز به صورت سيستماتيك و با برنامه دست به تخريب رييسجمهور زده بودند. براي مثال فردی که بلندگو به دست داشت ميگفت: «روحانی میگوید!» و مردم در قبال اظهارات او پاسخ میدادند: «مرگ بر آمریکا». مجری سپس گفت:« آن روحانی را نگفتم! روحانیت را گفتم، کسانی که میگویند شعار مرگ و این اظهارات باید جمع شود لباس زنانه بپوشند از مملکت بروند».» این روزنامه همچنین یادداشت هایی از چهار وکیل دادگستری درباره تبعات حقوقی حمله به رئیس جمهور در روز قدس و نقش مدعی العموم در برخورد با جرایم آشکار، ذیل صفحه یک خود منتشر کرده است.
روزنامه جوان را شاید بتوان تنها نشریه منتقد دولت تلقی کرد که به این ماجرا پرداخته و عبدالله گنجی در یادداشت اصلی این روزنامه با تیتر در «نکوهش یک حاشیه» آورده است: «شعار عدهاي عليه رئيسجمهور در روز قدس دل هر نيروي مؤمن به انقلاب و زمانشناس را به درد ميآورد كه چگونه عدهاي سطحيگرا، ظاهربين، زماننشناس و هزينهساز، حزبالله را از جايگاه سنگ زيرين آسيا خارج و به چهرهاي هيجاني بيمنطق و غيرقابل كنترل تبديل ميكنند. ماجراي شعار عليه رئيسجمهور از دو منظر نكوهيده است؛ اول اينكه متأسفانه عدهاي سعي ميكنند آن را به حساب تبيين اخير مقام معظم رهبري بنويسند و در مقابل عدهاي سطحيگرا بدون تحليل مسئله، به مصداقسازي رويآوردند. آنچه مقام معظم رهبري درباره سال 95 فرمودند، استفاده از تجربيات تاريخي براي تقويت منطق هشدار بود. قاعده پيشگيري از دوقطبيسازي و اصرار بر وحدت ملي سيره 28ساله مقام معظم رهبري است. عدم دوقطبيسازي جامعه اينقدر براي ايشان مهم است كه عدم ورود رئيسجمهور سابق به گردونه انتخابات را با آن مفهومسازي كردند و مانع حضور وي شدند.
لذا سيره رهبري از يك قاعده پيروي ميكند. اينكه عدهاي «هشدار پيشگيرانه» را به مثابه «مصداق اكنوني» فرض نموده و به كف خيابان بكشانند، بدترين برداشت از تبيين رهبري و جفاي مضاعف به راهبرد آتش به اختيار است. ايشان بارها از شخصيتهاي مثبت و منفي تاريخي براي گويا كردن سخن خويش بهره بردهاند اما نبايد با مثالها اينگونه سطحيگرايانه برخورد كرد. دوم اينكه راهپيمايي روز قدس نماد و نشان يكپارچگي ملت ايران عليه صهيونيستها و حاميان آنان است. حال ميتوان باور كرد كه جمعي به عنوان حزبالله با حاشيهسازي، اين روز مهم و اهداف آن را به حاشيه ببرند و دهها بهانه و تحليل انحرافي را جايگزين آن نمايند؟ حزبالله از اين جماعت «خود تكليفگرا» يا «سرخود تكليفگرا» خصوصاً در پروسه مردمسالاري كم ضربه نخورده است و منبعد بايد در اولين فرصت برائت خود را با صداي رسا ابراز نمايد. متأسفانه همانگونه كه روحاني وحدت ناشي از غرش ملت ايران عليه تروريستها را دچار حاشيه كرد، عدهاي نيز روز قدس را به بدترين وجه ممكن به سخره گرفتند.
اگر اين اقدام را مشكوك نخواهيم بدون ترديد سطحيگرايي نقيصهاي است كه همچنان براي نيروهاي مؤمن به انقلاب اسلامي هزينه توليد ميكند. اصلاح وضع موجود فقط از نيروهاي ريشهدار انقلاب برميآيد ولاغير. جماعتي كه بارها رهبري به آنان هشدار دادند كه: «اين كارها به ضرر كشور است» بيتقيدي خود را نشان دادهاند و لذا نميتوانند نماينده حزبالله محسوب شوند. خداوند بر درجات شهيد آويني بيفزايد كه ميگفت:«حزب الله سنگ زيرين آسيا است» يعني حزب الله هرجا به ميدان نميآيد، زمان را به خوبي ميشناسد، از هزينه و فايده اقدام خود آگاه است و براي آنچه انجام ميدهد حجت و منطق دارد. قبلاً در يادداشتي ديگر به رئيسجمهور محترم توصيه كرديم كه اگر شما به دنبال رهايي از حواشي و عمل به توصيه و نصيحت مقام معظم رهبري هستيد با كار از روي منتقدان عبور كنيد. اما گويي ايشان نيز از تحريك سطحيگرايان بدش نميآيد و هر روز يك حاشيه را توليد ميكنند. يعني چه كه اقتصاد را به صاحبان تفنگ داديم. در حالي كه معاون اول ايشان ميگويد:«اين ما هستيم كه به سپاه پروژه ميدهيم، ميتوانيم ندهيم و چند پروژه را هم پس گرفتيم». اين تعارضات و هجمهها واقعاً لزومي دارد؟ قطعاً براي شخص رئيسجمهور نيز جز تقليل جايگاه به يك «دعواكننده» آوردهاي نخواهد داشت. اميد است روحاني پرچم كار را بلند نمايد و هركس دلسوز انقلاب اسلامي و ملت ايران است در اين ميدان او را ياري كند. انشاءالله.»
آرمان نیز با تیتر یک «...دوباره خودسرها» گزارشی درباره این حواشی رفته است. این روزنامه بر این نکته از منظر خود توجه کرده است که: «...نکته قابل تامل آنجاست که فیلم هجمه به رئیسجمهور و افراد شعاردهنده از فاصله خیلی نزدیک گرفته و بهسرعت در صفحات مجازی بهویژه گروههای تلگرامی منتشر شد. بهطور طبیعی در فضایی که عده قلیلی مشغول شعار دادن علیه رئیسجمهور هستند، فرصت و اجازه فیلمبرداری از فاصله نزدیک داده نمیشود، اما فیلمهای کوتاهی که از رفتار خودسرها پخش شد، از فاصله بسیار نزدیک بود که سبب تعجب آگاهان شد و این سوال را مطرح کردند که چگونه میشود از فاصله نزدیک به اتومبیل رئیسجمهور فیلمبرداری شود. انتشار این فیلم لزوم تقویت حفاظت از رئیسجمهور و دیگر مسئولان را دوچندان کرد...»روحانی و بنی صدر؛ قیاس مع الفارق؟
آرمان همچنین یادداشت رضا صالحی امیری با تیتر «قیاس مع الفارق» را منعکس کرده که به رد تشابه بنی صدر و روحانی پرداخته است. در بخشی از این یادداشت آمده است: «وجه تمایز آقای روحانی با بنیصدر خود را در چندین اصل بنیادین نشان خواهد داد. در حوزه اندیشه دکتر روحانی از تبار اندیشه امام و از رهروان راه اوست، در حالی که بنیصدر از تبار اندیشه غرب است. دکتر روحانی از تبار روحانیت و فرزند حوزه و فقاهت است و بنیصدر از تبار اندیشه لیبرالیستی است. دکتر روحانی در کنار شهید بهشتی، مطهری و هاشمی، اما بنیصدر در کنار منافقین و ضدانقلاب تعریف میشود. دکتر روحانی اولین کسی بود که حضرت امام را «امام» نامید، در حالی که بنیصدر اولین کسی بود که در مقابل امام ایستاد. دکتر روحانی در پیش از انقلاب برای پیروزی انقلاب و حین و پس از پیروزی در دفاع از آرمانهای امام و ملت با تمام توان و ظرفیت جهاد میکرد؛ بنیصدر در شکلگیری انقلاب اسلامی هیچ نقش موثری ایفا نکرد، بلکه با کمترین تغییر شرایط، فرار را بر قرار ترجیح داد. همان زماني كه بنيصدر درخدمت منافقين به ناامنسازي كشور دامن میزد، روحاني باتمام توان به امنيت مردم ميانديشيد. دکتر روحانی در اندیشه فقهی و اخلاقی در چارچوب تفکر علوی و اندیشه نبوی حرکت میکند، در حالی که بنیصدر با اندیشه لیبرالیستی و غربی حرکت میکرد. تیم همکاران دکتر روحانی از صادقترین و وفادارترین نیروهای انقلاب و با تمام توان در خدمت مردم بوده و هستند، در حالی که بنیصدر دارای یک تیم بیهویت و معلومالحال بود. تمام اندیشه فکری و ذهنی دکتر روحانی مبتنی بر حرکت در چارچوب مردمسالاری دینی و استقرار نظام اسلامی در دنیای پرتلاطم امروز میباشد، در حالی که بنیصدر دغدغه انقلابی و دینمداری نداشت. دکتر روحانی بهعنوان یکی از صاحبان انقلاب اسلامی شناخته میشود، در حالی که بنیصدر وامدار و خوشهچین انقلاب بود. بنابراین چنین تشبیهی معالفارق و فاقد هرگونه استدلال عقلی، فلسفی و اعتقادی است. در حقیقیت وجه تمایز دکتر روحانی و بنیصدر به خاستگاه گفتمانی آنان باز میگردد. خاستگاه سیاسی روحانی مبتنی بر اندیشه سیاسی امام، حاکمیت اندیشه ولایت فقیه، حفظ و گسترش مردمسالاری دینی و تداوم سرمایه اجتماعی است و از این منظر هرگونه تشابهی میان این دو، فاقد استدلال عقلی و بیپایه میباشد. بنیصدر برای تداوم حیات سیاسی به غرب و منافقین پناه برد، در حالی که روحانی به امام، رهبری و مردم پناه میبرد.»صادق زیباکلام نیز یادداشتی در همین راستا در اعتماد با عنوان «دو دليل در رد تشابهسازي ميان روحاني و بنيصدر» چنین نوشته است: «...دو تفاوت اساسي بين وضعيت آقاي روحاني و بنيصدر وجود دارد. نخستين و مهمترين آنها اين است كه اكثريت قريب به اتفاق مجلس اول در سال ٦٠ با توجه به حوادث و رويدادهاي آن زمان مخالف بنيصدر بودند. در حالي كه فكرنمي كنم مجلس دهم حتي اگر كار بالا بگيرد و مجلس ايشان را استيضاح كند شايد تعدادي از اصولگرايان راي به بركناري او بدهند و معتقدم جدا از فراكسيون اميد بسياري از اصولگرايان ميانه رو در فراكسيون مستقلين از آقاي روحاني حمايت خواهند كرد.
نكته دوم اينكه در سال٦٠ بنيصدر پايگاه مردمياش را كاملا از دست ميدهد در حالي كه آقاي روحاني يك ماه قبل ٢٤ ميليون راي آورد و كسر قابل توجهي از اين ٢٤ ميليون همچنان از او حمايت ميكنند يا دست كم دليلي نميبينند كه ايشان بركنار شود. لذا معتقدم اين قياس وارد نباشد. البته اميدوارم كار به اينجا كشيده نشود و مسوولان اصولگرا طرفداران تندرو خودشان را بتوانند مهار كنند...»انتظار از دولت
غنیسازی 20 درصد اولین گام در پاسخ به تحریمها
کیهان در یادداشت صفحه اصلی خود با طرح انتقاد فراوان از عملکرد دولت در قبال عهدشکی مکرر آمریکا و نقض برجام، بر لزوم اقدامات قاطع تاکید کرده است. در بخشی از یادداشت کیهان آمده است: «...متاسفانه دولت تاکنون از اقدام متقابل در برابر عهدشکنیهای مکرر آمریکا امتناع کرده است. اقدامات دولت تاکنون به فشار ایمیلی، پیام توئیتری، نامه نگاری و برگزاری جلسات نمایشی خلاصه شده است. اقداماتی که موجب گستاخترشدن طرف مقابل و در نهایت تشدید تحریمها شده است. ایمیلها و نامههای تعارف آمیز دیپلماتیک نمیتواند جای الزام و تعهد حقوقی را بگیرد. اگر توافقی مانند برجام نمیتواند مانع بدعهدی آمریکا شود، فشار ایمیلی و پیام توئیتری چه خاصیتی میتواند داشته باشد؟!...»کیهان در نهایت خواستار از سرگیری غنی سازی 20 درصد به عنوان پاسخ محکمی در قبال نقض برجام از سوی آمریکا شده و در این زمینه تاکید کرده است: «همانطور که پیش از این نیز اشاره شد، واکنش منفعلانه دولت یازدهم در قبال عمل نکردن دولت آمریکا به تعهدات خود، این گزاره را در ذهن دولتمردان آمریکایی تقویت کرده است که نه تنها میتوانند به تعهدات خود عمل نکنند، بلکه بدون اینکه آب از آب تکان بخورد، میتوانند برخلاف تعهداتشان نیز عمل کنند و مطمئن باشند که از سوی ایران، واکنش عملی مشاهده نخواهد شد. اکنون دولت میبایست براساس مصوبه مجلس همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هستهای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد. همانطور که مقامات دولت نیز اشاره کردهاند، باید غنیسازی 20 درصد در دستور کار قرار گیرد. وظیفه حراست از منافع ملی و عزت ایرانی ایجاب میکند که به آمریکا اجازه ندهیم که به این مدل برجامی عادت کند.» چرا روحانی در این شرایط سپاه را هدف قرار داد؟ شماری از نشریات امروز در یادداشتهایی نسبت به تعابیری که روحانی در سخنرانی اخیرش به کار برده، واکنش نشان دادند و با بیان اینکه منظور روحانی از «دولت با تفنگ» سپاه پاسداران بوده، از تعابیری که رئیس جمهور به کار برده به شدت انتقاد کرده و این تعابیر را نابجا و غیرمنصفانه خوانده اند. در همین زمینه روزنامه جوان در گزارشی با تیتر «پيشاهنگي حاشيهها به جای پيشقراولی خدمت» آورده است: «...آقاي روحاني به بهانه اصل 44 و خصوصي كردن امور اقتصادي، در همان شب گفته است: «از آن دولتي كه تفنگ نداشت ميترسيدند چه برسد به اينكه اقتصاد را به دولتي داديم كه هم تفنگ دارد و هم رسانه را در اختيار دارد و همه چيزي دارد و كسي جرئت ندارد با آنها رقابت كند.»
نيازي به واكاوي ندارد كه مخاطب اين بخش از گفته آقاي روحاني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است، ايشان فقط رويشان نشده است و ملاحظه جوانب امر را كردهاند كه به جاي «دولت تفنگدار» نگفتهاند «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي»؛ اما همزماني تحريم چندباره سپاه در سناي امريكا با موضعگيري خشن رئيسجمهور عليه سپاه، هم قصه غصهدار ديگري است.
اولاً بايد نوشت دولتي كه توان بازپسگيري اقتصاد از نهادهاي به تعبير آقاي روحاني تفنگ و رسانه به دست را ندارد، در واقع كلاهش پس معركه است، چراكه چنين دولتي در قدم اول به ناتواني و كمعرضگي خودش اعتراف ميكند و اين موضوع را هم دارد هوار ميكشد. بماند كه معاون اول دولت بارها گفته است ما براي انجام پروژههاي بزرگ اقتصادي و خدمترساني به مردم به دست بوسي سپاه ميرويم و «مگر خود سپاه ميتواند به زور بيايد جاده بسازد؟! ما از سپاه ميخواهيم بسازد، خيلي جاها هم از بقيه بهتر عمل كرده است» و...
ثانياً سابقه تاختن آقاي روحاني به سپاه به مناظرات انتخاباتي برنميگردد كه گفته بود «شهرهاي موشكي را نشان دادند و روي موشكها اسرائيل بايد محو شود نوشتند تا برجام را زمين بزنند»، بلكه ايشان و وزراي دولت از همان سال 92 عليه قواي نظامي موضع گرفته و نطقاً و عملاً مانعتراشيهايي در پيشبرد امور نظامي – دفاعي ايران كردند.
ثالثاً نوشتن اين موضوع هم لازم است كه در شرايط فعلي فقط چهار دسته كلي عليه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي موضع گرفته و ميگيرند: رژيم كودككش اسرائيل، سناتورهاي ضدايراني امريكا، رژيم سعودي و متحدان منطقهاي فريب خورده اين رژيم و شوربختانه دسته چهارم رئيسجمهور كشورمان به همراه عدهاي ديگر در دولت. جمع اين چهار دسته هم در كنار يكديگر گوياي مواردي است كه راقم اين سطور از اشاره جزئيتر به آنها ابا دارد. فقط اي كاش لااقل مواضع رئيسجمهورمان با دو دسته ديگر همزمان نميشد و وقتي اجنبيهاي چپ و راست از چپ و راست در حال بايكوت سپاه پاسداران هستند، رئيسجمهور كشورمان همصدا با ايرانيان از سپاه و اقداماتش در برخورد با عناصر تكفيري – تروريستي داعش نه تقدير، حداقل در اين رابطه سكوت ميكرد... ...ساز ناكوك رئيسجمهور در چند
منبع: تابناک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۸۱۸۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دوقطبیسازی بین رهبری و دفتر ایشان؛ حمله روزنامه نزدیک به سپاه به شریعتمداری!
روزنامه اصولگرای جوان از آنها که به دنبال دوقطبی سازی بین رهبری و دفتر ایشان هستند انتقاد کرد.
این روزنامه نوشت: نه آنکه بگوییم دفتر، خود آقاست؛ طبعاً چنین نیست، اما اینکه آنان در بیان مواضع رهبری، نقش مستقل یا خودسرانه دارند و میتوانند نظری مخالف نظر رهبری را به عنوان نظر رهبری به جامعه قالب کنند و رهبری هم توانایی برخورد و کنترل اوضاع را ندارند، قابل پذیرش نیست.
سه روز از توییت یک عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبری درباره تذکر به مسئولان میگذرد و هنوز بحثها پیرامون گشت ارشاد و دلیل تذکر رهبری و چرایی انتشار این توییت و موج حملاتی – شاید سازمان یافته- علیه دفتر حفظ و نشر آثار رهبری کم و بیش داغ است.
در ورای این بحث و مجادله، موضوعی مهمتر رخ نموده که اهمیت آن این قدرت را دارد که کل موضوع توییت و تذکر در برخی نحوههای اجرایی گشت ارشاد را صرفاً به عنوان یک «مصداق» از مفهوم خود قرار دهد. اما این موضوع مهم چیست؟ تلاشی منفور برای القای دوقطبی رهبری و دفتر رهبری.
دفتر رهبری یا دفتر حفظ و نشر آثار ایشان طبعاً همچون خود رهبری نیستند، اما این هم که تصور شود رهبر و دفتر دو قطب مخالف یکدیگر هستند، دور از تعقل و سیاستورزی و همراه با تبعات خطرناکی است.
آنچه پس از توییت عضو دفتر نشر، در فضای مجازی از سوی جریانی تندرو غلبه یافت، القای خودسری این فرد و علنی کردن تذکر برخلاف نظر رهبری بود. برخی از مردم عادی هم، چون تذکر رهبر معظم انقلاب به فراجا را قابل هضم در چارچوب فکری خودساختهشان ندیدند، این تحلیل کذایی را به عنوان خبر صادق پذیرفتند که آن توییت خودسرانه زده شده است.
اما هیچ کس از میان این جمع نخواست به این موضوع فکر کند که مگر میشود خودسری در دفتر رهبری تا این حد برسد که علنی، رسمی و به اسم دفتر نشر، نسبتی –به زعم این افراد- خلاف واقع به رهبر انقلاب وارد شود و رهبر قدرت ساماندهی موضوع و برخورد با آن را نداشته باشند؟! و حتی پس از جنجال بسیار، آن فرد باز توییت دیگری بزند و بر توییت قبلی تأکید کند و باز رهبری و اطرافیان معتمد ایشان ساکت بمانند و او را توبیخ و مواخذه نکنند و به مردم نگویند که فریب او را نخورید؟!
کسانی که بر طبل دوقطبی «آقا و دفتر آقا» میکوبند، اعتبارزدایی از مواضع غیررسمی رهبری را همپای اعتبارزدایی از دفتر رهبری پیش میبرند. اکنون درباره آگاهانه یا ناخودآگاه بودن چنین اقدامی نمیخواهیم اظهارنظر کنیم، اما پیشینهای که از این اقدامات در خاطره سیاسی ما مانده، نشان میدهد که دفتر رهبری بهانه است. اینکه چرا میخواهند اعتبار این مواضع رهبری را دچار خدشه کنند، میتواند دلایلی داشته باشد که در این نوشتار صرفاً دلیلی برآمده از نگاه خوشبینانه ذکر میشود و باقیاش بماند برای بعد!
با نگاه خوشبینانه، ما با جماعتی مواجه هستیم که مطابق با نگاه خود و برای خود یک آیتالله خامنهای ساختهاند که البته با آیتالله خامنهای موجود، به لحاظ فکری متفاوت است. این جمع وقتی در برابر موضعی از رهبر قرار میگیرند که با نظرات خودشان مخالف است، به جای تطبیق خود بر ولایت، تلاش میکنند ولایت را بر اصول پذیرفته شده خود منطبق کنند و حداقل در دلشان برای عبور از نظر رهبری، توجیهی وجدانپسند دست و پا کنند.
یک دورهای قصه ارشادی و مولوی بودن دستورات، ولی فقیه را علم و سعی کردند آن را تئوریزه هم بکنند، اما بازارش گرم نشد. تفسیر به رأی هم که همیشه شیوهای مرسوم بوده است. اما در مواردی هم که مواضع رهبری با واسطه نقل میشدند، مسیر خدشه بر اعتبار راوی را طی کردند تا جایی که رهبری خود مواضع را علنی و به قولی «پشت بلندگو» بیان کنند.
در ماجرای نهی رئیسجمهور اسبق از کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری یک نفر از اعضای دفتر و نیز یکی از نزدیکان رهبر را به اقدام خودسرانه بیاطلاع رهبری متهم کردند. در ماجرای برجام یک عضو دیگر دفتر رهبری را، حالا در موضوع تذکر به برخی مسئولان، یک عضو دفتر نشر را.
در موضوع واکسن گفتند رهبر مخالف واکسن بوده و مجبورشان کردهاند مقابل دوربینها آب مقطر بزنند، در موضوع تعطیلی حرمهای اهلبیت برای کرونا، مقابل نمایندگان رهبری ایستادند و... چه آنکه در همه موارد ذکر شده، پذیرش این موضوع که رهبری نظری خلاف نظر آنان دارد، برایشان دشوار بود. هر کسی را هم که با آنها موافق نبود، تکفیر کردند، چنانکه اکنون هر منتقدی به بخشی از عملکرد گشت ارشاد را دنبالهروهای اسرائیل و یهودی و اشاعه دهنده فحشا و منکر میدانند!
تبعات خطرناک این تندرویهای تکفیری، به همین جا ختم نمیشود. امام خمینی هنوز در قید حیات بودند که برخی – از نهضت آزادی تا بیت آیتالله منتظری- به احمد آقا، فرزند ایشان تهمت جعل دستخط امام را زدند، چه آنکه آن نظرات را برنمیتافتند. آن تهمتها در ظاهر به مرحوم احمد خمینی بود، در باطن، اما به خود امام میخورد که آن همه از اقتدار خویش دور مانده که نزدیکانشان توانایی جعل دستخطشان را یافتهاند و ایشان حتی پس از اطلاع عموم هم توانایی برخورد با جاعل و جاعلان را ندارند! هیهات!
اکنون هم اینگونه است. رهبری که این جماعت میخواهند باید نقطهضعفی داشته باشد. هیهات! آیتالله خامنهای رهبر قدرتمندی است که به یک اشارهاش، خاکی که رژیم صهیونیستی اشغال کرده، هدف قرار میگیرد و معادلات سیاسی و نظامی جهان را تغییر میدهد، حال بگوییم اعضای دفترش میتوانند به ایشان دروغ ببندند و بساطشان هم جمع نشود؟! از سویی، چه استبعادی است که این اعتبارزداییها بعدتر به همان تهمتهای جعل دستخط نرسد و حکایت تلخ علیه امام را علیه رهبری هم نشنویم؟
تبعات خطرناک دوقطبیسازی از آقا و دفتر آقا را میبینید؟ نه آنکه بگوییم دفتر، خود آقاست؛ طبعاً چنین نیست، اما اینکه آنان در بیان مواضع رهبری، نقش مستقل یا خودسرانه دارند و میتوانند نظری مخالف نظر رهبری را به عنوان نظر رهبری به جامعه قالب کنند و رهبری هم توانایی برخورد و کنترل اوضاع را ندارند، قابل پذیرش نیست.