Web Analytics Made Easy - Statcounter

مازندمجلس:الهه محمدی:  اگر جریان اصلاحات در مقطعی بر روی چهره های شاخصشان سرمایه گذاری می کردند حالا چندسالی هست که رو به مدل شورایی آورده اند. از تشکیل شورای هماهنگی جبهه اصلاحاتگرفته تا اعلام موجودیت شورای مشورتی و حالا شورای عالی سیاستگذاری

اما به همین میزان هم اختلافاتشان درباره این مدل شورایی ادامه دار بوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آخرین اختلافات هم مربوط به همین شورای عالی است؛ شورایی که گرچه توانسته از سهانتخابات گذشته سربلند بیرون بیاید اما همچنان ندای تفاوت نظر از میان آن بلنداست.

رسول منتجب نیا، قائم مقام حزب اعتماد ملی یکی از مخالفان ادامه کار شورای عالیسیاست گذاری است. او معتقد است تفکر رهبری اصلاحات یک تفکر ارتجاعی، استبدادی وفردگرایی است و  شورای عالی سیاستگذاری  باید تا زمان انتخابات مجلس یازدهم رسما منحل شود.

این فعال سیاسی اصلاح طلب تحزب گرایی را بهترین راه برای ادامه مسیر اصلاح طلبانمی داند و معتقد است شورای عالی سیاست گذاری نمودی از یک نوع استبداد رای وفردگرایی است و اختلافات در انتخابات هیات رئیسه مجلس هم میوه تلخ شورای عالی بودهاست.

او علاوه بر این رهبری شخصی جریان اصلاحات را قبول ندارد و معتقد است برای چپگرایان باید  دیگر دست از فردگرایی بردارندو سراغ خرد جمعی و جمع گرایی بروند که در قالب تحزب معنا و مفهوم پیدا می کند.

مشروح گفت وگوی خبرآنلاین با رسول منتجب نیا رادر زیر می خوانید؛

 

***

آقای منتجب نیاانتخابات تمام شده و حالا بعد از اینکه مجموعه اصلاح طلب توانست برای بار سومتجربه خوبی را پشت سر بگذارد، اما نشانه هایی وجود اختلافات جدید بین چهره هایاصلاح طلب با یکدیگر وجود دارد. اختلافاتی که بیشتر متوجه عملکرد شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان است، گویی چندصدا بودن در این روزها در اردوگاه اصلاح طلبانبیشتر به چشم می خورد. شما معتقد به شنیدن این چندصدایی ها هستید؟

من معتقدم که اصلاح طلبان باید به شعارشانپایبند باشند و عمل کنند. شعار اصلاح طلبی، جامعه چندصدایی، آزادی، دموکراسی،آزادی بیان، ادب و اندیشه است. این شعار اختصاصی اصلاح طلب ها است که همیشه دراظهارات و شعارهایشان بر آن پافشاری می کردند و می کنند. در قبال جریان های دیگرکه معتقد به جامعه چندصدایی نیستند در درون اصلاحات هم باید آزادی و چندصدایی وجودداشته باشد. اگر ما بگوییم همه اصلاح طلب ها علی رغم گستردگی که دارند تابع یکصدا، اندیشه و فکر باشند، این خود یک نوع دیکتاتوری سیاسی، سلب آزادی اصلاح طلبانو استبداد به رای است. البته بین اصلاح طلبان یک وجه مشترکی وجود دارد و آن جریاناصلاح طلبی است.

اصلا یک بُعد جریان اصلاح طلبی، تکثر و چندصدایی است. اگر مااصلاحات را به معنای تک صدایی معنا کنیم که این اصلاحات از معنا و مفهوم خودش خارجشده. بنابراین بنده معتقدم که اولا چند صدایی را باید در جریان اصلاحات بپذیریمهمانطور که در سطح کشور هم باید بپذیریم و پذیرفتیم و قانون هم این مسئله را تائیدکرده است.

منظورتان از اینچندصدایی بودن تعدد اظهارنظرهای شخصی یا همان فردگرایی است یا تحزب گرایی در درونجریان اصلاحات؟

ببینید! یک مسئله مهم دیگر تحزب است. آنچه که دراصلاحات خیلی پررنگ مطرح شده و می شود، مسئله تحزب، دموکراسی و توسعه سیاسی است.همه در دنیا می دانند که توسعه سیاسی بدون دموکراسی و دموکراسی بدون تحزب معنا ومفهوم ندارد. ما نباید در کشورمان با عنوان اصلاحات و به بهانه وحدت اصلاح طلبان،احزاب را به حاشیه برانیم. باید بار مسئولیت فعالیت سیاسی بر دوش احزاب باشد و همهتلاش کنند که در این کشور تحزب جا بیفتد و ریشه بدواند و همه خودشان را موظفبدانند که فعالیت سیاسی خودشان را در قالب احزاب و بصورت قانونمند اجرا کنند. اینیک مسئله بسیار بدیهی در دنیاست. معنا ندارد که کسی در هر سطحی که باشد، بخواهدفعالیت سیاسی کند ولی با تحزب و حزب گرایی مخالف باشد. حتی معنا ندارد کسی بخواهدفعالیت سیاسی و تشکیلاتی کند و خودش در هیچ حزبی نباشد.

من معتقدم که بزرگتریناشکال برای چنین فردی همین است که در احزاب وارد نشده است. باید از او پرسید اگرشما توسعه سیاسی را قبول دارید، باید در قالب حزب فعالیت کنید. اگر توسعه سیاسی راقبول ندارید، پس می توانید خارج از حزب فعالیت فرهنگی داشته باشید اما فعالیتسیاسی باید در قالب احزاب و بصورت قانونمند باشد. مسئله دیگر اینکه وقتی احزابفعالیت سیاسی خودشان را توسعه می دهند، می توانند در مقاطع مختلف ائتلاف کنند وهماهنگی داشته باشند. نظیر شورای هماهنگی احزاب که باهم می نشینند و تبادل نظر میکنند ولی هر حزبی کار خودش را انجام می دهد به صورت مستقل در آن جلسه و شورا با همهماهنگی می کنند که این اشکالی ندارد. اما اگر ما یک نهاد غیرقانونی یا هیاتی راجایگزین احزاب کنیم و یا آنها برای احزاب تصمیم گیری کنند، این معنا صددرصد بهاستبداد سیاسی می انجامد و این دیکتاتوری سیاسی و جبهه ای است. ما نباید راضیباشیم که به نام وحدت و انسجام و به نام اصلاح طلبی، غرب گرایی و استبداد ودیکتاتوری را رواج دهیم. شخصیت های ارزشمند ما در کشور ارزش شان به آن است کهقانونمند عمل می کنند و در کنار مردم هستند. بنابراین در اصلاح طلبان هم شخصیتهاباید در قالب احزاب فعالیت کنند یا اینکه فعالیتی نداشته باشند. یا فعالیت نکنندیا فعالیتشان در قالب احزاب باشد. بدتر از همه این است که برخی شخصیتها در احزابدخالت می کنند.

خودشان خارج از گود باشند ولی دست اندازی کنند و احزاب را بهمبریزند یا افراد را در احزاب جابه جا کنند یا اینکه تصمیم گیرنده نسبت به احزابباشند. اینکه بدتر از هرگونه دیکتاتوری است.

منظورتان از ایندیکتاتوری و استبداد چیست؟ آیا شنیدن این چندصدایی بودن در میان اصلاح طلبان بهمعنی نفی حرکت های جمعی و شورایی است مثل آن چیزی که در شورای عالی سیاست گذاریاصلاح طلبان اتفاق افتاده است؟

شورای عالی سیاستگذاری اگر در حد ائتلاف احزابباشد، قابل قبول است آن هم نه همیشه و فقط در دوره انتخابات. در دوره انتخابات بهعنوان یک کمیته انتخابات دور هم جمع شوند، دبیران احزاب و احیانا چند نفر ازشخصیتهایی که خارج از احزاب هستند ولو اینکه این علامت سوال روی آنها هست که چراخارج از احزاب هستند ولی می توانند ائتلاف کنند و وقتی انتخابات تمام شد دیگر بایدکار را تمام کنند و به احزاب ارجاع دهند. معنا ندارد که ما یک شورای انتصابی تشکیلدهیم که عده ای افراد حقیقی را در کنار دبیران احزاب قرار دهیم و بگوییم که شمابرای احزاب تصمیم گیری کنید. من معتقدم این تصمیم، تصمیم ارتجاعی و بسیار کهنه وعقب افتاده ای است.

یعنی اگر در افغانستان در دهه های گذشته لویی جرگه درست میکردند این بدتر از آن است. آن ها حداقل 10، 20 نفر ریش سفید و شخصیت ملی را میآوردند که هر کدامشان در جامعه یک مجموعه و بدنه ای داشتند. ما بیاییم هر 10، 15نفر را انتصاب کنیم و بگوییم اینها بنشینند و به جای احزاب تصمیم گیری کنند! اینیک تصمیم عقب افتاده و کهنه و ارتجاعی و بازگشت به قبل از مشروطیت است. لذا منمعتقدم که رسما اعلام کنند شورای عالی سیاستگذاری منحل است و نامی از آن برده نشودتا زمان انتخابات مجلس در آینده که دو سال و اندی دیگر مانده است که در آن زماناحزاب بنشینند و ائتلاف کنند. اینکه این شورا به عنوان یک نهاد بنشیند و تصمیمبگیرد، رهنمود بدهد و دستور صادر کند، امر غلطی است. مسئله دیگر اینکه در اصلاحاتاصلا ما رهبر نداریم. یکی از ویژگی های اصلاحات این است که همه اصلاح طلبان خودشانرهبری دارند، عاقل و هوشیارند. ما در کشوری زندگی می کنیم که یک رهبر انقلاب ونظام داریم که تمام کشور را رهبری می کنند. اگر بنا شود که دائم شقه شقه شویم واصلاح طلبان یک رهبر و اصولگرایان یک رهبر داشته باشند و جریان مستقلی بوجود بیایدکه آنهم یک رهبر داشته باشد منجر به تعدد رهبران در کشور شده و بین شان اختلاف وکشمکش بوجود می آید.

علاوه بر اینکه اصلا ماهیت اصلاح طلبی این است که با فردگراییبه شدت مخالف است و رهبریت به این معنا سر از فردگرایی و شخصیت گرایی در می آورد. بنابرایناینطور هم مسئله غلطی است. بنابراین اصلا روح و ماهیت اصلاح طلبی با فردگرایی واینکه قائل به شخص یا اشخاصی باشد، به شدت مخالف است و مغایرت دارد. اما اینکه فرضکنیم غیر از شخصیتها، افراد دیگری رهبری یک جریان را داشته باشند را هم قبولندارم. من معتقدم اصلا در بین اصلاح طلبان هیچکس رهبر جریان اصلاحات نیست. اصلاحطلبان همه عاقل و هوشیار هستند باید بنشینند و نظر دهند. نظر جمع و خرد جمعی مهماست.

خرد جمعی هم در قالب احزاب ممکن است و بصورت آزاد نمی شود که افرادی را منتسبکنیم و بگوییم که شما رای دهید. احزاب هستند که افراد خودشان را جمع می کنند وآموزش می دهند و نظر حزبی یک نظر جمعی است و خرد جمعی می تواند کارگشا و راهنمایجریان باشد.

اصلاح طلبان قبلا شورایهماهنگی جبهه اصلاحات، شورای مشورتی را داشته اند وحالا به شورای عالی سیاستگذاری رسیده اند. این خرد جمعی که از آن صحبت می کنید، چگونهباید نمود پیدا کند. می بینیم که مثلا در انتخابات مجلس اصلاح طلبان نتوانستند باجریان مستقلین وارد لابی شوند یا اینکه در فراکسیون امید دچار چنددستگی شدند. اینبی نظمی چگونه باید ساماندهی شود؟

اینها همه میوه های تلخ شورای عالی سیاستگذاریاست. آنچه در مجلس به وجود آمد و آنچه در انتخابات 94 مجلس به وقوع پیوست در بخشاثباتی که نمایندگانی وارد مجلس شدند و لیستی تهیه شد، میوه تلخ شورای عالیسیاستگذاری است. آنچه در لیست ناهمگون شورای شهر تهران و بعضی استانها به وجود آمدهم میوه دوم تلخ شورای عالی سیاستگذاری است اما خرد جمعی به این معنا نیست که ما10، 12 نفر را به عنوان کمیته راهبردی انتخاب کنیم و بگوییم که شما بروید برای کلکشور تصمیم گیری کنید. این خرد جمعی نیست.

10 نفر منصوب اند و انتصابی، نهانتخابی. یا شورای مشورتی که 10، 20 نفر را به عنوان مشاور کنار خودم قرار دهم وهمه کشور مقید به پذیرفتن هر نظری که آنها دادند، باشند، استبداد است و نه خردجمعی. بلکه خرد فردی یا خرد چندین فردی است. خرد جمعی این است که افکار و اندیشهها در قالب احزاب، چکش کاری و مورد بررسی واقع شود، به صورت مصوب درآید و احزاب درشورای هماهنگی بیایند. شورای هماهنگی مرکب از دبیران احزاب است. دبیران احزابمصوبات احزاب را در یک ائتلاف و جلسه هماهنگی می اورند که تبادل نظر کنند که اینعین دموکراسی و خرد جمعی است. از یک طرف، تصمیم از پایین به بالا و نه از بالا بهپایین است. یعنی در احزاب، کمیته ها، دفاتر، تصمیم اتخاذ می شود و آن تصمیم توسطنماینده حزب یعنی دبیرکل در شورای هماهنگی مورد بحث واقع شده و به وحدت نظر میرسد. این عین دموکراسی است اما در شورای سیاستگذاری اینطور نیست. در شورایسیاستگذاری بیش از نیمی از اعضای شورا انتصابی هستند. یعنی شخصیت ها آنها را تعیینکرده اند و نه احزاب. مثلا من 10 نفر را انتخاب کرده ام و شما هم 10 نفر را واینها هر کدامشان در کنار احزاب نشسته اند.

50 نفر جمع شده اند که 20 نفرشان ازطرف حزب و 30 نفرشان هم انتصابی هستند که این خرد جمعی نیست. این یک نوع استبدادرای، فردگرایی است که با روح دموکراسی، توسعه سیاسی و اصلاحات کاملا مغایرت دارد ومتاسفانه بعضی که نمی خواهند در قالب احزاب کار کنند و صلاح خودشان را در هزینهپرداختن سیاسی نمی دانند، بر این مسئله پافشاری می کنند که شورای سیاستگذارینهادینه و ماندگار شود و جای احزاب را بگیرد. پس باید اعلام کنند که ما از تفکراصلاح طلبی خارج شدیم، اصلاح طلبی را قبول نداریم، قانون اساسی را هم قبول نداریم،دموکراسی و توسعه سیاسی را هم قبول نداریم و راه ارتجاع و افغانستان ده ها سال قبلرا دنبال می کنیم. آنها نمی توانند شعار اصلاح طلبی بدهند، یا باید شعار اصلاحطلبی بدهیم و پای تحزب و دموکراسی بایستیم و به لوازمش عمل کنیم و یا اگر عمل نمیکنیم، حق نداریم که شعار اصلاح طلبی بدهیم ولی عمل مان ارتجاعی و لویی جرگه باشد.

شما عنوان کردید که جریاناصلاح طلبان لیدری را قبول ندارد ولی می بینیم که این جریان با پشتیبانی و ظهورافرادی مثل آقای خاتمی پا به عرصه گذاشته است. الان که رهبران قدیمی اصلاحات نمیتوانند بروز و ظهور داشته باشند آیا کسانی مثل آقای عارف توانسته لیدری این جریانرا داشته باشد یا اینکه شما اصلا رهبری کسانی مثل آقای خاتمی و دیگران را هم قبولندارید؟

من اصلا رهبری هیچ فردی را قبول ندارم. یعنی اگراز بنده بپرسند که شایسته ترین فرد بین اصلاح طلبان چه کسی است؟ 3، 4 نفر را ناممی برم که یکی از آنها قطعا آقای خاتمی است. کمااینکه قبلا هم خود من پیشنهاد کردمکه حدود  5 نفر دور هم جمع شوند و پدریکنند و نه رهبری. ببینید! من روی بحث فرد بحثی ندارم و نمی گویم که حسن باشد یاحسین بلکه می گویم که این تفکر رهبری اصلاحات یک تفکر ارتجاعی، استبدادی و فردگراییاست و با روح اصلاح طلبی کاملا مغایر است.

جناب آقای خاتمی، مرحوم آیت الله هاشمی،آقایانی که در حصر هستند و آقای عارف همگی شخصیت های بسیار ارزشمندی هستند ولیهیچکدامشان حق ندارند خودشان را رهبر منحصر به فرد اصلاح طلبان بدانند و انتظارداشته باشند که دیگران از آنها تبعیت کنند. اصلا تبعیت در اصلاح طلبی معنا ندارد.تبعیت باید از خدا و قانون باشد. بیش از این نیست و در سطح کشور از ولایت فقیه.اما در موارد اصلاح طلبی باید تبعیت در خرد جمعی باشد. هر کسی که در اصلاحات آمد وخودش یا دیگری را رهبر دانست، بدانید که اصلاح طلبی و اصلاحات را نفهمیده است.اصلا اصلاح طلبی کاملا با رهبری گرایی و فردگرایی مغایرت دارد. قوام اصلاح طلبی برخردجمعی، دموکراسی، آزادی اندیشه و بر انتخاب است و نه بر انتصاب. آنچه که گفته میشود متاسفانه ریشه در استبداد و دیکتاتوری دارد و این مسئله در کشور ما سابقهدارد.

ما قبل از انقلاب هزاران سال دچار فردپرستی بودیم و به مجرد اینکه می خواهیمبه سمت دموکراسی برویم، باز مجددا روحیه فردپرستی و شخص گرایی در ما ظهور و بروزپیدا می کند. البته شخصیتهای عزیز ما محترم و موثر هم هستند ولی به این معنا نیستکه آنها رهبری داشته باشند و اصلاح طلبان موظف باشند که کورکورانه از آنها تبعیتکنند. آنها می توانند نظر دهند. همه اصلاح طلبان باید نظر دهند و اظهارعقیده واظهار نظر کنند و در بعضی موارد از آنها رای آزاد و انتخابات آزاد گرفته شود و نهانتخابات فرمایشی. اما در بعضی دوره های انتخابات، در استانها افرادی را انتصابکرده ایم و بعد گفته ایم که شما انتخاب کنید. این انتخاب نیست و انتصاب است. درحقیقت 100 نفر را جمع کرده ایم و گفته ایم هرچه شما گفته اید، اصلاح طلبان بایدبپذیرند! اما چرا ما این 100 نفر را انتصاب کرده ایم؟ پس این انتصاب، ریشه و زمینهانتخاب آنهاست و این انتخاب، انتخاب غلطی است.

آقای منتجب نیا! قبول ندارید که جریان اصلاحات عملا تجربه کافی و چندانمثبتی از تحزب گرایی از سر نگذارنده است؟

ببینید! احزاب باید دور هم جمع شوند، البته وزناحزاب هم باید مشخص شود. ما احزاب فراگیر داریم که در سراسر کشور نفوذ دارند.هزاران یا ده ها هزار عضو دارد، در عین حال حزب هم داریم که در یک فولکس واگن میگنجد. بعضی از احزاب هم داریم که تنها یک فرد با یک پروانه حزبی است که در جیبشقرار داده و اینها با هم یکسان نیستند. باید احزاب قدرتمند و فراگیر در کشور باشندو در همه جا شعبه و شاخه داشته باشند و با هم رقابت کنند. خدا رحمت کند مرحوم آیتالله هاشمی که به ما گفت «من معتقدم باید احزاب قدرتمند در کشور بوجود بیاید وجایش خالی است و اگر بعد از انتخابات 96 بودم، خودم یک تنه وارد صحنه می شوم وتلاش می کنم چند حزب قدرتمند را تشکیل دهم که اینها با هم بتوانند رقابت کنند» کهاجل مهلت نداد و دست ما از ایشان کوتاه شد.

بنابراین آنچه گفته شد اینکه خردجمعیبه تحزب برمی گردد و هیچ منافاتی با شخصیت های ارزشمند ما که اثرگذارند، ندارد.البته اصلاحات را هیچکس در صحنه نیاورده است. این تفکر خط امام است که شخصیتها راشخصیت کرده. در سال 76 مردم آمدند و شخصیتها را وارد صحنه کردند و اصلاحات رابوجود آوردند نه اینکه شخصیتها اصلاحات را وارد صحنه کردند. مردم از جریاناتانحصارطلبانه به تنگ آمده بودند و در دوم خرداد وارد صحنه انتخابات شدند و بهنیروهای خط امام و به کاندیدای خط امام رای دادند.

قبلا اسمش نیروها و جبهه خطامام بود و بعد از دوم خرداد به جریان اصلاحات تغییر نام داد. پس هیچکدام ازشخصیتها نبودند که اصلاحات را به وجود آوردند. بلکه اصلاحات و تفکر امام این افرادرا به کرسی مسئولیت رساند و برایشان محبوبیت ایجاد کرد. بنابراین باید آنها هم بهموطن و خاستگاه خودشان که مردم، آزادی و دموکراسی است، وفادار و پایبند باشند.

 اگر این اتفاقبیفتد، آیا معتقد نیستید که ممکن است اختلافات بین اصلاح طلبان بیشتر شود یا اینکهوجهه عمومی شان در میان مردم کاسته شود و دیگر نتوانند در انتخابات های آتی، موفقشوند؟

اگر کسی خودش را رهبر اصلاح طلبان بداند و بگویدباید شما کورکورانه از من تبعیت کنید و من باید دستور دهم، اولا دیگر از اصلاح طلبیخارج شده و حق ندارد که شعار اصلاح طلبی بدهد و بعد هم مردم دست او و طرفدارانش راخواهند خواند که بیخود شعار اصلاح طلبی می دهد بلکه مسئله استبداد را رواج می دهد.خدا نکند که چنین مسئله ای پیش بیاید و مطمئن هستم که هیچکدام از شخصیتهای ارزشمندما چنین داعیه ای ندارند. ممکن است یک عده افراد جاهل و نادان چنین تعابیری را بهکار ببرند ولی شأن شخصیتهای ما بلندتر از این است که خودشان را رهبر اصلاحاتبدانند و بگویند که شما باید کورکورانه از ما تبعیت کنید. به چه دلیل؟

فرض کنید کهعقل من بیشتر از شماست و عقل شما بیشتر از دیگری است. درحالی که عقل همه محدود استو همه باید خرد و عقل مان را روی هم بریزیم و در مجموع تصمیم گیری کنیم که اینتصمیم اصلاح طلبانه است. تصمیم اصلاح طلبانه مبتنی بر خرد جمعی است. خرد جمعی هم دردموکراسی و تحزب است و همه باید در چارچوب احزاب باشند. من امیدوارم که شخصیتهایارزشمند ما هم شجاعانه و ایثارگرایانه حزب تشکیل دهند و خودشان مسئول یک حزب شوند.به جای اینکه از بالا دستور دهند، در قالب یک حزب فعالیت خودشان را آغاز کنند وتوسعه دهند و حزبی را به عنوان الگو و مدل به کشور و جهان ارائه کنند. یک حزبقدرتمند و موجهی را ایجاد کنند و با فردگرایی به شدت مقابله کنند تا افراد ناداناز وجود و محبوبیت آنها سوءاستفاده نکنند.

 در حالی وجود جریان رهبری در میان اصلاح طلبان را قبول ندارید که چندی پیش آقایرهامی به خبرآنلاین گفتند که خودش و آقایان هادی خامنه ای و منتجب نیا و تعداد زیادی ازدوستان دیگر بخشی از جریان اصلاحات را هدایت و رهبری می کنیم. این در تناقض باحرفهای شماست...

من این حرف را قبول ندارم و ایشان اشتباه کردهاند. چنین ادعایی نداریم که ما رهبری و هدایت می کنیم. تفکر ما، تفکر دموکراسی وخردجمعی و تحزب است و با هرگونه فردگرایی حتی نسبت به خودمان به شدت مخالفیم.هرکسی به بنده بگوید که رهبر 4 نفر هستم، من نفی می کنم و می گویم که من رهبر خودمهم نیستم تا چه رسد به رهبر دیگران! ما باید عقل و دانش محدودمان را کنار دانشدیگران بگذاریم و با تضارب افکار و تعامل بتوانیم راه خودمان و جامعه را تشخیصدهیم. این تعبیر اشتباهی است و ایشان اشتباه کرده اند که چنین فرموده اند. نهبنده، نه آقای سیدهادی خامنه ای، نه شخص ایشان و نه دیگران، چنین داعیه و ادعایینداشتیم و نخواهیم داشت. ما فقط می گوییم افراد دیگر دست از فردگرایی بردارند وسراغ خرد جمعی و جمع گرایی بروند که در قالب تحزب معنا و مفهوم پیدا می کند.

29219

 

 

منبع: مازند مجلس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mazandmajles.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مازند مجلس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۹۹۲۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اصلاحات اساسی در اقتصاد برق، راهکار برون رفت از مشکلات بخش توزیع

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از توانیر، محسن ذبیحی با اشاره به اینکه اصلاح روابط مالی صنعت برق می‌تواند به سرعت گردش منابع نقدینگی و حذف بروکراسی امکان برنامه‌ریزی و برآورد منابع برای کل سال بهبود نقدینگی بر اساس تلاش شرکت‌ها در وصول استفاده از اعتبار گردش نقدینگی در حساب شرکت‌ها انگیزه وصول معوقات رسوب شده در استان‌ها و حمایت مقامات سیاسی استان بیانجامد، گفت: تأمین منابع مالی در حوزه جاری با توجه به نیازهای منطقی هر شرکت با تعیین ضرایب محاسبه و تعیین شده، انجام خواهد شد و متناسب با آنها منابع لازم در اختیار شرکت‌ها قرار خواهد گرفت.

وی افزود: در حوزه سرمایه‌ای سعی شده تا با بهره‌گیری از تمام ظرفیت‌های قانون موجود، برنامه‌های مصوب سالیانه بر اساس منابع در دسترس، اجرا و از طریق کنترل حجم سرمایه گذاری شرکت‌ها از افزایش بدهی‌ها جلوگیری شود.

ذبیحی در عین حال بزرگترین تهدید در راه اجرای طرح مالکیت و استقلال مالی شرکت‌های توزیع را عدم توجه کافی احتمالی برخی از شرکت‌های توزیع به مناسبات و نحوه خرید برق از بورس انرژی و عدم مراقبت و مدیریت دقیق تناسب منابع و مصارف عنوان کرد و در خصوص بدهی سالیان گذشته شرکت‌های توزیع به سازندگان و پیمانکاران نیز گفت: حل اساسی این بدهی‌ها مستلزم اصلاحات اساسی اقتصاد صنعت برق در هزینه انشعاب و دریافت بهای تمام شده قیمت برق است.

وی در همین زمینه افزود: اما در کوتاه مدت استفاده از رسوب معوقات فروش برق و وصول آن در شرایط حاضر، راه حل کوتاه مدت است، ضمن آنکه امیدواریم بخشی از بدهی‌ها نیز از طریق ظرفیت‌های قانونی در دسترس قابل تحقق، در آینده تأمین شود.
معاون هماهنگی توزیع توانیر در پایان تأمین برق تعهدات ایجاد شده در حوزه مشترکین جدید را اولویت نخست کارهای حوزه توزیع نیروی برق در کشور اعلام کرد و خاطرنشان ساخت: طرح‌های مرتبط با گذر از اوج بار سال ١٤٠٣، هوشمندسازی و کنترل پذیری بار و طرح‌های تبدیل شبکه‌های سیمی مسی به کابل خود نگهدار نیز در زمره برنامه‌های اولویت دار سال جاری است.

کد خبر 6089929 فاطمه صفری دهکردی

دیگر خبرها

  • گل هری کین به آینتراخت فرانکفورت روی فرصت طلبی و پاس لایمر (بایرن مونیخ 1-0 آینتراخت فرانکفورت)
  • زبانه کشیدن شعله‌های آتش حق طلبی از دانشگاه‌های کلمبیا و اوهایو
  • اصلاحات اساسی در اقتصاد برق، راهکار برون رفت از مشکلات بخش توزیع
  • تشکیل کانون‌ نقد و کانون‌های شورش!
  • محمدرضا مقدسی عضو شورای سیاستگذاری جایزه ملی سرآمدان ایران شد
  • تصمیمات نادرست در وزارت کار، چرا دستمزد ۱۴۰۳ اصلاح نمی شود؟!
  • چرا دستمزد ۱۴۰۳ اصلاح نمی‌شود؟!
  • عملیات «وعده صادق» موجب شادی تمام حق طلبان شد
  • لزوم بازنگری در زمان اجرای مالیات بر عایدی سرمایه
  • شارلاتان‌بازی نشریات توقیف‌شده به روایت اصلاح‌طلبان