نصب کاشی ماندگار وقتی خوشحالکننده است که نقشه فرهنگی شهر را پدید آورد/ انسانها به خشونت بیدلیل عادت کردهاند
تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۸۰۸۲۰۸
جواد مجابی (شاعر، نویسنده و پژوهشگر) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، در ارزیابی خود از نصب کاشی ماندگار بر سر در منازل برخی چهرههای فرهنگی و هنری گفت: در مورد کاشی ماندگار باید بگویم که نفس این کار و اینکه چنین اقدامی آغاز شده، مثبت است. در اینکه اقدام اخیر ازسوی سازمان میراث فرهنگی کلید خورده و دنبال میشود، باید با خوشبینی به آن نگاه کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او افزود: به هرحال این اقدام نوعی از سپاسگزاری نمادین از آنهایی است که زندگی و عمر خود را وقف فرهنگ و هنر کشور کردهاند. به گمان من این اقدام کار تازهای نیست بلکه پیشنهادیست که یونسکو عنوان کرده و در بسیاری از کشورها هم اجرایی شده و میشود و حالا در ایران هم کلید خورد و دنبال میشود. البته باید این کار با سعهصدر و دقت بیشتری ادامه پیدا کند و بیشتر از بعد فرهنگی به نصب کاشیهای ماندگار نگاه کنیم تا بعد تبلیغاتی یا کسب شهرت و ...
خالق «عین حب نبات» همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا ثبت ملی منزل یک چهره فرهنگی در کنار نصب کاشی نمیتواند کامل کننده این طرح باشد، اظهار داشت: به هرحال همینکه بر سر در یک خانه کاشی ماندگار نصب میشود و رهگذاران متوجه میشوند یک چهره فرهنگی و هنری در این خانه سکونت داشته یا هنوز هم زندگی میکند، نوعی یادآوری خاطرات ادبی و هنری کشور است. منتها اینکه نصب کاشی ماندگار به ثبت ملی خانهها هم بیانجامد؛ ممکن است مشکلاتی از نظر حقوقی برای مالکان خانهها به وجود بیاورد. مانند مسئله ورثه و ارث و مسائلی از این دست که شاید برای مالک محدودیتهایی ایجاد کند.
این نویسنده تاکید کرد: این کاشی میتواند مقدمهای شود برای اینکه اگر افرادی که کاشی ماندگار بر سر منزلشان نصب شده، مایل بودند، خانهشان ثبت ملی هم شود. این آزادی عمل و انتخاب موضوعی است که نکات حقوقی به دنبال دارد درغیر اینصورت؛ خانه به خانه غیرقابل فروش تبدیل میشود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به لزوم ثبت برخی خانههای فرهنگی اشاره کرد و گفت: در مورد خانهای مثل خانه صادق هدایت؛ این خانهها حتما باید ثبت ملی شوند تا از گزند تاریخی در امان بمانند ولی برخی افراد ممکن است تمایلی نداشته باشند تا محدودیتهای ثبت ملی منزلشان را قبول کنند لذا با تفاهم و انتخاب طرفین میتوان این موضوع را دنبال کرد. اما در کل اصل ماجرای نصب کاشی ماندگار اقدام درستی است و به ترویج فرهنگ کمک میکند. همچنین وقتی از اهالی فرهنگ قدیمی تجلیل میشود، میتواند انگیزهای شود برای نسل جوان که در فعالیتهای فرهنگی و هنری ثابت قدم باشند و با علاقه و عشق خلق اثر فرهنگی و هنری را ادامه بدهند.
مجابی در توضیح درباره آخرین آثارش که آماده چاپ هستند یا در نوبت انتشار قرار دارند نیز گفت: «تاریخ طنز ادبی ایران» در دو جلد به تازگی توسط نشر ثالث منتشر شده است. این کار پروژهای زمانبر بود و نزدیک به ۲۰ تا ۳۰ سال گردآوری آن به طول کشید. حتی میتوان گفت اولین مقالهای که در کتاب آورده شده مربوط به سال ۵۴ است که در روزنامه اطلاعات آن زمان منتشر شده بود، یعنی نزدیک به ۴۰ سال پیش. بنابراین سالها برای کتاب «تاریخ طنز ادبی ایران» کار کردم و سعی داشتم تحلیلی از شوخیهای ایرانی در گذر زمان به دست آورده باشم. این اثر درواقع دنباله یک کار پژوهشی دیگر به نام «۹۰ سال نوآوری در هنرهای تجسمی» بود که از سال ۱۳۰۰ تحولات نقاشی مدرن ایرانی را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده بود.
او همچنین از چاپ سه مجموعه شعر و دو رمان تازه نیز خبر داد و اضافه کرد: در زمینه رمان و شعر هم سه مجموعه شعر این اواخر از سرودههای من منتشر شده است. نشر چلچله مجموعهای از شعرهای قدیمیترم که مربوط به سال ۸۸ هستند را زیر چاپ برده و دو مجموعه شعر دیگر را هم نشر بوتیمار منتشر کرده است. دو رمان «در این تیمارخانه» و «گفتن در عین نگفتن» هم قرار است توسط نشر ققنوس منتشر شوند. یکی از این رمانها مجوز چاپ دریافت کرده و دیگری نیز روال دریافت مجوز را میگذراند. یک کتاب درباره طنزهای قدیمی هم کارهایش تمام شده و قرار است در چهار جلد احتمالا در پاییز توسط نشر بهنگار منتشر شود.
این نویسنده در توضیح بیشتر خود درباره رمان «در این تیمارخانه» گفت: رمان «در این تیمارخانه» با استفاده از شیوه کلاژ نوشته شده است. شیوه کلاژ کموبیش پیشتر هم در رمان فارسی به کار رفته است. مثلا صادق چوبک بخشهایی از شاهنامه را در رمان «سنگ صبور» خود استفاده کرده است. در رمان «در این تیمارخانه» هم تکههای مختلف متنهای ادبی،عرفانی یا تاریخی قدیمی ما که با حال هوای زمان داستان همخوانی داشته به کار رفته گرفتهام. درواقع گویی یک همزمانی بین زبان متنهای قدیمی با متن امروزی داستان را شاهد هستیم و بخشهایی از ادبیات قدیمی ما در زبان امروزی و ادبیات معاصر هم جاری شده که نشان دهنده تکرار تاریخ وگذر زندگی از یک مسیر مشخص برای بارها و بارهاست.
خالق مجموعه داستان «لطفا درب را ببندید» همچنین درباره رمان «گفتن در عین نگفتن» بیان کرد: رمان «گفتن در عین نگفتن» هم که تازهترین رمانی است که نوشتهام و نگارش آن سال گذشته تمام شد که به عنوان یازهمین رمانم آن را به نشر ققنوس تحویل دادهام. این داستان روایت تحولات عجیب و غریب روحی یک نقاش را روایت میکند که زندگیاش تقریبا تمثیلی از سبوعیت انسان معاصر و خشونت بیحد و حصریست که انسان معاصر نسبت دیگری انجام میدهد. خشونتی که گاهی بیسبب است و دلیلی ندارد و تنها انسانها عادت کردهاند بیرحم باشند و نسبت به همدیگر ستم کنند. رمان «گفتن در عین نگفتن» تحلیل جامعهای است که تقریبا از راستی و درستی و صلح و مدارا تهی شده و به سبوعیت و دغلبازی دچار است.
مجابی که این روزها مشغول آمادهسازی اسناد و تصاویر برای کتابی درباره خاطرات خود با اهالی فرهنگ و هنر و اندیشه است، درباره این کتاب نیز گفت: تازهترین کاری هم که در حال حاضر مشغول آن هستم، کتابی است با عنوان «خاطرات نسل آخر» که شامل خاطرات مشترک من با هنرمندان معاصر از ۵۰-۴۰ سال پیش تا امروز است. در این کتاب خاطراتم با چهرههای مطرح هنر، فرهنگ و اندیشه از استاد پورداود، احمد شاملو، غلامحسین ساعدی، مهدی اخوانثالث، موسی کریمی و استاد شجریان گرفته تا جوانترین هنرمندان امروز را گردآوردهام. سعی دارم خاطراتی که میتواند به روشن کردن بخشی از فصای حاکم بر فرهنگ معاصر ایران کمک کند را در این کتاب نقل کنم. در حال حاضر مشغول آمادهسازی اسناد مرتبط با این خاطرات مثل عکسها و ... هستم و نشر ثالت هم این کتاب را منتشر خواهد کرد.
منبع: ایلنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۰۸۲۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پدر، مادر، ما متهمیم ...
وقتی در اتوبوس انسانهایی را میبینی که بعد از دوران پرتلاطم کرونا علیرغم مریضی هنوز با ماسک و دستمال بیگانهاند و با عدم رعایت خود دهها نفر را در این شرایط سخت درگیر بیماری میکنند ، وقتی در کوچه تنگ ، با ماشین کنار میکشی تا ماشین روبرو بدون دردسر عبور کند و در ادامه نگاه طلبکارانه را دشت میکنی، وقتی در جشن چهارشنبهسوری ،به جای آتش بازی و جشن و شادی و استفاده از وسایل امن امروزی با مواد محترقه وحشتناک و خطرناک جشن تاریخی با فوت بیش از ۲۰ نفر و مشکلات بیمارستانی بیش از ۲۰۰۰ نفر را نظاره می کنی ، وقتی در عصر حاضر هنوز بنا به عدم رعایت بدیهیات و اصول اولیه بهداشت فردی باید با بوی نامطبوع و کثیفی بسوزی و بسازی ، وقتی در زندگی امروزی هنوز اصول اولیه آپارتمان نشینی را جانیفتاده میبینی ، وقتی توانایی و درک و فهم مردم از روابط متقابل در تمامی نقشها را در مرز فاجعه رصد میکنی ، وقتی آمارهای فرهنگی ، اجتماعی را به گِل نشسته میبینی ، وقتی ...
چندیست به رفتار و کردار عموم مردم بیشتر حساس و دقیق شدهام و گویی هرچه بیشتر دقیق میشوم عمق دردناک ماجرا بیشتر هویدا میشود.
آنچه میبینم چیزی جز زوال فرهنگی نیست. دیگر کار از معضلات بزرگ فرهنگی گذشته، مشکلات به عدم رعایت سطوح ابتدایی فرهنگ رسیده.هرچند دیدن این زوال در جامعه ایی که کتاب در آن تبدیل به کالای لوکس شود و خرید کتاب فراموش شود و لیست کتاب های پرفروشش هم بنا به محتوای کتاب برق شوقی در چشمت نمی اندازد، جامعه ایی که پرفروش ترین فیلمهایش فیلم های کمدی دم دستی هستند و فیلم های اخلاقی و فرهنگی حوصله دیده شدن نمی یابند ، جامعه ایی که کافه هایش از پاتوق بحث های روشنفکری به پاتوق بازی های مافیایی تغییر جهت داده ، جامعه ایی که از زنگ هنر و فرهنگ در ساختار آموزشی اش چیزی جز اسمی نمادین باقی نمانده ، جامعه ایی که اساتید دانشگاهی که الگوهای جذاب سنین جوانی هستند از تهی سرشار شده و چیزی به تعداد انگشتان دست از آنها باقی نمانده، جامعه ایی که رسانه اش خوراک فرهنگی تزریق نمی کند و بنا به شکاف عمیق کارسازی اش را از دست داده پیش بینی این وضعیت چندان عجیب نبوده و نیست.
قطعا نگاه ایده آل گرایانه ندارم و می دانم در هر جامعه ایی (حتی جوامع پیشرفته فرهنگی) هم فیلم های کمدی و تفریحات سرگرم کننده طرفداران خودش را دارد و همچنین آگاهم که بخشی از این تغییرات حاصل مناسبات و اقتضائات زندگی امروزه است اما صحبت از تناسب و تعادل است. وقتی تناسب و تعادل به کلی برهم خورد و فیلمها و صفحات و تفریحات دم دستی و سطحی فاصله ی کیلومتری با موارد تحلیلی و قابل تامل و فاخر می یابد نتیجه متفاوت و غم انگیز می شود.
آری، در هر جامعهایی حاکمیت و دولت با فرهنگسازی از طریق دو ابزار قدرتمند رسانه و فضای آموزشی که در دستانش است نقش اساسی ایفا می کند و برکمتر کسی پوشیده نیست که فرهنگسازی در وهله اول وظیفه دولت و حاکمیت است تا با ابزارهای قدرتمندش فرهنگ سازی کند و جهت دهد و در ادامه نیز خانواده. اما وقتی در ساختار کلان این هدف را کم رنگ وکارکرد تاثیرگذاری اش را کم رمق می یابی، یا جهت دهی اش را جهت دهی مناسب تحلیل نمیکنی و خانواده را نیز به عنوان بازیگر فعال بعدی، به دلیل حضور در همین بستر اقتصادی فرهنگی در اکثر موارد غیرموثر و پیرو می یابی چه باید کرد؟
آیا باید ایستاد و این سقوط دهشتناک را نظاره کرد ؟ آیا همچون اقتصاد و ... کاری از دستمان برنمی آید؟
نقش افراد (به ویژه بنا به فراگیر شدن فضای مجازی ) در ریز موارد چه می شود؟
در این خصوص شاید نتوان در بُعد کلان کاری کرد و این فرصت بنا به موارد گفته شده در حیطه و توان ما نباشد یا در نگاه بدبینانه تر از دست رفته باشد و فرآیندی جدی تر و قوی تر و متفاوت تر برای احیایش نیاز باشد ، اما در خصوص ریز موارد و خرده فرهنگها نقش افراد کمرنگ نیست
اینکه در رانندگی اینچنینیم، اینکه بدیهیات بهداشتی اولیه را نمی دانیم، اینکه موارد ابتدایی آداب و معاشرت را بلد نیستیم ،اینکه با هنر رابطه نا آشناییم ، پای چیزی بیش از کمکاری دولت و حاکمیت در میان است..
به نظرم برخلاف اقتصاد و سیاست های کلان سیاسی که نمیتوان در بعد فردی چندان کارساز بود، در بحث فرهنگی شاید بتوان تلنگر و جریانی ایجاد کرد. جریانی هرچند کوچک.
شاید در عصری که فضای مجازی محرومیت و محدودیت های دانستن و یادگیری را از بین برده و از طرفی هر صفحه مجازی خودش نقش یک بیلبورد را ایفا می کند ،عضویت در گروههای منتشر کننده مطالب مفید ، خواندن و بازنشر تلنگرهای فرهنگی در فضاهای مجازی مان می تواند خود به خود نقش موثری در بیداری ما و در ادامه، جامعه ایجاد کند. باید از فضای مجازی نه فقط در جهت خرید وسرگرمی و پُرکردن اوقات فراغت که گاها برای دِین فرهنگی مان بهره ببریم.
باید آستین ها را بالا زد، زوال فرهنگی با سرعتی عجیب در حال پیشروی ست . معضلی که تحملش از زوال اقتصادی و سیاسی به مراتب سخت تر است چرا که اگر دلخوشی و تکیه گاه فرهنگی مان هم از دست دهیم، تحمل بار اقتصادی ،سیاسی دیگر غیرممکن خواهد بود.
پس، از آنچه داریم برای آنچه میتوانیم اصلاحش کنیم نهایت استفاده را ببریم.
همرفیق ،همشهری، همکار و هم میهنی عزیز ، حداقل با رعایت موارد اولیه فرهنگی و اضافه کردن چند پیجِ خوب ادبی، روانشناسی ، تحلیلی و اندیشه ایی به صفحات مورد علاقه خود و اضافه کردن عادت مطالعه روزنامه و کتاب خوب چرخه زوال فرهنگی را به سهم خود بشکن و در سال جدید از فضای مجازی ،درکنار استفاده کاری یا پُر کردن اوقات فراغت برای خواندن ، تامل کردن ،تغییر کردن و در ادامه بازنشر مسائل فرهنگی برای استفاده دیگر دوستان بهره ببر . ساده ترین و کمترین کارهایی که بدون هزینه یا با حداقلی ترین هزینه می توانیم انجام دهیم و جای هیچ بهانه جویی در آن نیست.
قصد شعار دهی های کلیشه ایی ندارم اما چاره ایی نیست، تا دیرنشده خانه تکانی فرهنگی کنیم و برای نجات تتمه بارقه های سوسو زننده فرهنگی بکوشیم.
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
*فعال اجتماعی
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903032