سرمايه گذاري آمريکا روي کدام جريان؟
تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۸۰۸۳۷۸
خبرگزاري آريا - رهبر انقلاب، اخيرا به مسؤولان هشدار دادهاند که نبايد بهگونهاى موضعگيرى کنند که دو صداى متفاوت از ايران شنيده شود. يکى صداى مقاومت که صداى اصلى مردم ايران است و ديگرى صداى سازش که هزينههاى بسيارى را به کشورمان تحميل کرده و مىکند. به گزارش خبرگزاري تسنيم، ايالات متحده آمريکا که در سالهاى گذشته بهويژه پس از امضاى برجام، پروژه نفوذ در کشورمان را با جديت دنبال مىکند، در هفته گذشته بهصراحت، از طرح خود براى براندازى در کشورمان رونمايى کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در دولت قبلى ايالات متحده، دولتمردان با احتياط بيشترى مواضع خود را بيان مىکردند، ولى در اين دولت، مقامات مسؤول بدون هرگونه پردهپوشى، نيات واقعىشان را بر زبان مىرانند که تأييدکننده پيشبينى رهبر معظم انقلاب درباره کليدخوردن پروژه نفوذ، پس از امضاى توافق هستهاى است.
در هفته گذشته، رکس تيلرسون، وزير خارجه آمريکا گفته بود: «سياست ما در قبال ايران، حمايت از عناصرى در داخل اين کشور است که به تغيير مسالمتآميز رژيمشان منجر مىشود.» او که در کميته امور خارجى مجلس نمايندگان سخن مىگفت، بهخوبى مراد خود از تغيير مسالمتآميز رژيم را بيان کرده و مدعى شده است: «سياست در قبال ايران در دست تدوين است و هنوز به رئيس جمهور ارائه نشده است اما مىتوانم به شما بگويم که ما قطعاً به حضور ادامهدار بىثباتکننده ايران در منطقه، پرداختهايش به جنگجويان خارجى، صدور نيروهاى شبهنظامى به عراق، سوريه و يمن، حمايتشان از حزبالله واقف هستيم و در پاسخ به هژمونى ايران، اقدام مىکنيم. تحريمهايى عليه افراد و ديگران وضع شده است... ما دائماً امتيازات و پيامدهاى ديپلماتيک و بينالمللى تروريست اعلام کردن سپاه پاسداران ايران را بررسى مىکنيم... سياست ما در قبال ايران، پس زدن اين هژمونى، مهار کردن توانايىشان براى ساخت سلاح هستهاى و تلاش براى حمايت از عناصرى در داخل ايران است که به تغيير مسالمتآميز رژيمشان منجر مىشود.»
با نگاهى گذرا به اظهارات اين مقام آمريکايى، روشن است که هدف از يارگيرىهاى داخلى واشنگتن چيست؟ درواقع آنها مىخواهند در ايران از جريانى حمايت کنند که مدعى مذاکرات منطقهاى، بده بستان سياسى با رژيمهاى مرتجع و نيز امتيازدهى در جريان تحولات غرب آسيا هستند. تيلرسون در اين اظهارنظر خود، بهصراحت از سپاه پاسداران و مواضع جريان مقاومت در منطقه انتقاد کرده و از جريانى در داخل کشورمان حمايت کرده که خود را در برابر ايندست نهادهاى انقلابى تعريف مىکند.
اينکه وزير امور خارجه ايالات متحده پس از رسوايى جنايتکارانه رئيس جمهور اين کشور در سفر به منطقه و حمايت از رژيمهاى کودککش، به خود اجازه مىدهد که با صراحت از حمايت از برخى جريانات داخلى در کشورمان سخن گفته و حتى سياستى در پنهانسازى مواضع اصلى کاخ سفيد به خرج ندهد، حکايت از آن دارد که دستگاه ديپلماسى کشورمان در قريب به شش ماه گذشته از روى کار آمدن دونالد ترامپ، قاطعيت کافى را در برخورد با مواضع و عهدشکنىهاى واشنگتن نداشته است.
از ديگر سو، اظهارنظرهاى برخى جريانات داخلى درباره نحوه مواجهه با تحولات منطقهاى و بهويژه اظهارنظر در تضعيف عملکرد مدافعان حرم، آمريکا را به وسوسه انداخته تا از گزاره حمايت از جريانات داخلى ضد جمهورى اسلامى در کشورمان دفاع کند. روشن است که وقتى برخى سياستمداران بهوضوح از برجام منطقهاى سخن گفته و دم از کاهش سطح تنش با آمريکا و امتيازدهى به غرب مىزنند، کاخ سفيد به اين فکر مىافتد که از طريق نفوذ در اين جريان، سعى در يارگيرى داخلى در کشورمان کند. در همين راستاست که رهبر انقلاب، اخيرا به مسؤولان هشدار دادهاند که نبايد بهگونهاى موضعگيرى کنند که دو صداى متفاوت از ايران شنيده شود. يکى صداى مقاومت که صداى اصلى مردم ايران است و ديگرى صداى سازش که هزينههاى بسيارى را به کشورمان تحميل کرده و مىکند.
رکس تيلرسون، وزير خارجه آمريکا روز چهارشنبه 24 خردادماه در نشست استماع سناى اين کشور تأکيد کرد که آمريکا از عناصر داخلى ايران براى تغيير نظام سياسى ايران حمايت مىکند. او که اين سخنان را براى توجيه طرح تحريمهاى جديد آمريکا عليه سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و توان موشکى ايران مطرح مىکرد، ريشه نگرانى آمريکا را توسعه و گسترش هژمون ايران در منطقه دانست و تأکيد کرد: «سياست ما در قبال ايران مقابله با اين هژمون و حمايت از عناصرى در داخل ايران است، بهنحوى که به تغيير صلحآميز آن نظام سياسى منجر شود که مىدانيم چنين عناصرى در داخل ايران هستند.»
اظهارات تيلرسون را بايد مکمل خبرى دانست که هفته قبل از آن، روزنامه نيويورکتايمز مبتنى بر اقدام سازمان سيا براى انتخاب يکى از نيروهاى با سابقه اين سازمان براى «دفتر امور ايران» گزارش کرده بود. بر مبناى اين گزارش و اعلام برخى مقامات شوراى امنيت ملى کاخ سفيد، مأموريت اين دفتر، پيشبرد سياست آمريکا براى تغيير نظام ايران است.
اين جماعت داخلي که با آمريکايىها در تغيير رژيم جمهورى اسلامى همگرايى دارند، چه کسانى هستند؟ اين سؤال را بايد وزارت اطلاعات و دستگاههاى امنيتى پاسخ دهند. در اينکه آمريکايىها تغيير رژيم را يکبار در فتنه 18 تير 78 و 10 سال بعد در فتنه 88 تست کردند، شکى نيست، لذا حرف تيلرسون شوخى نيست. اما اينکه چرا بايد آنرا يک شوخى بىمزه تلقى کرد، براى اينکه از آمريکا و عناصر خودفروخته داخلى آنها کارى ساخته نيست. آنها 40سال است از اين حرفها مىزنند! آمريکايىها بايد بدانند با يک انقلاب نمىتوان جنگيد بهويژه آنکه آن انقلاب، پسوند اسلامى دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار خانوادههاى شهداى امنيت کشور فرمودند: «سردمداران آمريکا از ابتداى پيروزى انقلاب در تلاش براى سرنگونى نظام بودند اما اين آرزو را به گور خواهند برد.» تجربه حيات پر ثمره و شکوهمند نزديک به 4 دهه انقلاب اسلامى نشان داده است خواب «تغيير» نظام، «تعبير» نمىشود. بهويژه امروز که جمهورى اسلامى پاسخ وزش بادهايى از اين قبيل را با توفان مىدهد.
با نگاهى گذرا به اظهارات اين مقام آمريکايى روشن است که هدف از يارگيرىهاى داخلى واشنگتن چيست. در واقع آنها مىخواهند در ايران از جريانى حمايت کنند که مدعى مذاکرات منطقهاى، بده بستان سياسى با رژيمهاى مرتجع و نيز امتيازدهى در جريان تحولات غرب آسيا هستند. تيلرسون در اين اظهارنظر خود، بهصراحت از سپاه پاسداران و مواضع جريان مقاومت در منطقه انتقاد کرده و از جريانى در داخل کشورمان حمايت کرده که خود را در برابر ايندست نهادهاى انقلابى تعريف مىکنند.
مىشود شيوه آمريکا براى مقابله با نظام و تغيير در جمهورى اسلامى و حيطه پروسه و پروژه براندازى را رصد کرد و فهميد چه کسانى در اين مسير گام برمىدارند و صدور بيانيه در اين مورد البته لازم اما کافى نيست.
آمريکايىها در اتاق فکر براندازى نظام، چند مسأله را عملياتى کردند و براى آن در کشور پول خرج مىکنند:
1 - اهانت به مقدسات نظام و اسلام و تحريف حقايق اسلام و خط امام(ره).
2 - ترويج حاکميت دوگانه و دوقطبىسازى در جامعه بهمنظور هدف قرار دادن وحدت ملى و انسجام اسلامى.
3 - فعال کردن شکافهاى قومى و مذهبى و زيست منافقانه در اين شکافها براى اخلال در امنيت ملى.
4 - هدف قرار دادن اصل ولايت فقيه و مصداق کارآمد آن و مخدوش کردن مفهوم مبانى ولايت و امامت در جامعه.
5 - زير سؤال بردن کارآمدى نظام بهويژه ايام حيات پر افتخار امام خمينى(ره) بنيانگذار جمهورى اسلامى و به حاشيه بردن نام و ياد امام(ره.)
6 - تبليغ و ترويج ليبراليسم و سکولاريسم در جامعه و نفوذ دادن زيست اين تفکرات الحادى در کارکردهاى دستگاههاى دولتى بهويژه دستگاههاى فرهنگى.
7 - زير سؤال بردن اقتدار منطقهاى و جهانى انقلاب اسلامى و اثبات بىفايده بودن مبارزه با استکبار جهانى.
8 - حمله به سپاه پاسداران بهعنوان ستون اصلى خيمه نگهبانان جمهورى اسلامى، به بهانههاى واهى بهعنوان مکمل تصويب تحريمهاى جديد سنا عليه سپاه پاسداران.
تصريح بر اين استراتژى کاخ سفيد در شرايطى است که همزمان طرح تشديد تحريمهاى اقتصادى عليه ايران و بهويژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامى مطرح مىشود که معناى آن اين است که لازمه تحقق اين سناريو، تضعيف مؤلفهها و نمادهاى اقتدار ايران است که تاکنون در شکست سياستهاى آمريکا و مزدوران منطقهاىاش نقش اساسى داشتهاند.
اگرچه آمريکايىها طى سى و هشت ساله گذشته از هيچ راهبردى براى شکست نظام اسلامى فروگذار نکرده و بخت خود براى براندازى نظام ايران را هم در کودتا، هم در حمله مستقيم به ايران و هم در تشويق صدام به حمله به ايران و هم بهرهگيرى از ابزارهاى تهاجم فرهنگى و جنگ نرم آزمودهاند و در فتنه 88 هم با تمام توان به حمايت از جريان فتنه داخلى براى براندازى نظام جمهورى اسلامى ايران برخاستند، اما بهرغم همه تجربيات ناموفق گذشته، تصريح اينگونه بر تلاش براى تغيير نظام ايران با بهرهگيرى از عناصر داخل ايران، بيانگر چند نکته اساسى است:
1. اعلام قصد تغيير نظام ايران با بهرهگيرى از عوامل داخلى در شرايطى است که دولت جديد آمريکا فعاليت خود را با تهديد ايران آغاز کرد و از همان روزهاى نخستين در زمستان گذشته سعى کرد با تهديد به حمله نظامى و ارعاب، از ايران امتياز بگيرد. دولت ترامپ از همان روزهاى نخست، سياست تعامل دولت اوباما را زير سؤال برد و آنرا ناموفق و باجدادن به ايران ارزيابى کرد، اگرچه در همان زمان (در 15 بهمنماه) ترامپ رسماً در گفتوگو با فاکسنيوز عمق سياستهاى ارعابگرايانه آمريکا را آشکار کرد و رسماً اعلام داشت که «ايران اگر با آمريکا باشد،آمريکا نه با برنامه هستهاى و نه با برنامه موشکى ايران مشکلى ندارد.»
2. بهطور قطع فضاى انتخابات گذشته و بهويژه سطح تخريبى که نسبت به گذشته نظام در تبليغات انتخاباتى صورت گرفت، در اميدوارى دشمنان به نتيجهگيرى از راهبرد حمايت از يک جريان داخلى براى تغيير در نظام ايران بىتأثير نبوده است، چراکه از منظر دشمنان بيرونى، مهمترين عاملى که در توفيق يک جريان داخلى براى مقابله با نظام مستقر مىتواند مؤثر باشد، بىاعتماد شدن مردم و بهويژه نسل جوان آن به کارآمدى و قابليت آن نظام سياسى است و اين نکتهاى است که با سياهنمايى گذشته نظام و مترادف دانستن آن با اعدام، قتل، زبان بريدن و گردن زدن و يا فاسد نشان دادن آن حاصل شد.
3. تأکيد تيلرسون بر وجود «عناصرى در داخل ايران» که مىتوانند در «تغيير صلحآميز نظام سياسى ايران» به آمريکا کمک کنند، مىتواند به معنى اين باشد که کسانى از داخل براى آمريکايىها پالس فرستادهاند، همانگونه که در جريان فتنه 88 اينگونه شد و آمريکايىها اسناد آنرا نيز افشا کردند، اما بستر اصلى اين پروژه را بايد همان عنصر نفوذ دانست. مقام معظم رهبرى سال گذشته، پيشاپيش اينراهبرد دشمن را افشا مىکنند و يادآور مىشوند: «دشمن در پازل نفوذ که مرحله جديد «جنگ نرم» عليه ايران اسلامى است، بهدنبال اين است که تا با از بين بردن «عناصر قدرت نظام» ما را به تبعيت بکشاند. تلاش در اين جنگ نرم زمينهسازى براى تهى شدن نظام از عناصر قدرت است. وقتى عناصر قدرت در او نبود، وقتى اقتدار نبود، ديگر از بين بردنش و کشاندنش به اين سمت و آن سمت کار مشکلى براى ابرقدرتها نخواهد بود، مىخواهند او را وادار کنند به تبعيت» و در جاى ديگر مىفرمايند: «در اين ميان دشمن روى «عناصر داخلى» حساب ويژهاى باز کرده است. سعىشان اين است که با وسايل گوناگون به دست خود کسانىکه توى اين انقلاب بودند و هستند، از اين محتوا ذره ذره بکنند.»
4. نگرانى از گسترش حوزه نفوذ ايران که تيلرسون از «هژمون ايران» در منطقه از آن ياد مىکند، نشانگر اين است که آنچه آمريکا را عصبانى کرده و اينگونه بهصراحت دم از تغيير در ايران مىزند، همان حفظ و تقويت روحيه انقلابيگرى در ايران و گسترش آن در منطقه است، که البته در داخل مخالفانى نيز دارد، در اين صورت است که شايد بتوان آدرس سرپلهاى داخلى که آمريکا به آنها اميد بسته است را آسانتر پيدا کرد.
5. تأکيد صريح وزير امور خارجه آمريکا، در عين حال تأکيد بر حقانيت نظام اسلامى در مواجهه چهار دهه گذشته با سلطهگرى قدرتهاى استکبارى و ايستادگى در برابر راهبرد آنها براى تغيير و براندازى نظام اسلامى است. نکتهاى که هنوز هم بهرغم صراحت دشمن، برخى در داخل منکر آن هستند و حتى اکنون نيز دشمنى آمريکا با نظام اسلامى را انکار و مخالفان با سلطهگرى آمريکا را به تندروى و تندگويى متهم مىکنند.
اينگونه است که با توجه به اظهارات اخير رکس تيلرسون، جريانات انقلابى در کشورمان بايد با دقت بيشترى روند تحولات را پيگيرى کرده و نگذارند برخى غفلتها و حاشيهسازىها و لجبازىهاى کودکانه، کاخ سفيد را در عمل به نقشه قديمىاش براى يارگيرى داخلى در کشور و نفوذ در تفکرات مسؤولان موفق کند.
نقد سازنده و جدى سياست خارجى ايران، پيگيرى مطالبه حمايت از جريان مقاومت در منطقه، آسيبشناسى نقاط ضعف کشورمان در برخورد قاطع با آمريکا و نيز رصد دقيق تحرکات داخلى، ازجمله راهکارهايى است که بايد از سوى نيروهاى انقلابى پى گرفته شود تا دسيسه تازه دونالد ترامپ و کابينهاش براى عملياتى کردن راهبرد متوهمانه «تغيير رژيم» در ايران با شکست روبهرو شود.
شايد با علم به توانمندى بالاى نيروهاى انقلابى است که حتى نشريه آمريکايى «نشنال اينترست» در گزارشى تحت عنوان «آمريکا بايد سياست خارجىاى را دنبال کند که بر تغيير نظام کشورهاى ديگر متمرکز نباشد»، نوشته: «آمريکا در حال پى بردن به اين موضوع است که تغيير نظام کارساز نيست.»
انتهاي پيام/
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۰۸۳۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دیپلمات صهیونیست: دنیا تغییر کرده است/ باید مشخص کنیم در کدام سمت هستیم
از زمان شروع عملیات طوفان الاقصی، شرایط منطقه ای و جهانی، شاهد تغییراتی بوده است که این تغییرات در امتداد تغییرات نظام جهانی قرار دارد.
سرویس جهان مشرق - مایکل پلیورت کارشناس مسائل اروپای شرقی، تحلیگر سیاسی، دیپلمات سابق اسرائیلی در مسکو، در گزارشی به مسئله نظم جدید جهانی و تغییرات قابل توجه در روابط اسرائیل با روسیه، همزمان با تغییرات روابط ایران و روسیه نسبت به سالهای گذشته میپردازد. پلیورت در این گزارش می نویسد:
از زمان وقایع ۷ اکتبر، نه تنها اسرائیل، بلکه کل جهان به واقعیت جدیدی رسیده است. این واقعیت، تا حد زیادی، از فوریه ۲۰۲۲ - تقسیم جهان به بلوک های جدید - شروع به شکل گیری کرد. کشورهای غربی، اوکراین، اسرائیل، استرالیا و آرژانتین، در برابر روسیه، چین، ایران، برزیل، آفریقای جنوبی و کره شمالی. در ۱۳ اکتبر، رئیس جمهور روسیه، در جریان سفر خود به بیشکک، اولین سفر خارج از مرزهای روسیه پس از صدور حکم بازداشت بین المللی از سوی دادگاه کیفری لاهه، پوتین بیشتر سخنرانی خود را به درگیری بین اسرائیل و فلسطینیان اختصاص داد.
پرده آهنین جدیدی بر جهان فرود آمدپوتین گفت: «اسرائیل یک حمله بیسابقه از سوی حماس را تجربه کرده است. غیرقابل قبول است که غزه مانند لنینگراد در جنگ جهانی دوم در محاصره باشد». وی افزود: «دلیل اصلی این رویدادها شکست سیاست آمریکا در خاورمیانه» است. از ماه اکتبر، مقامات ارشد دولت روسیه و شخص پوتین اغلب به جنگ در خاورمیانه اشاره کرده و آن را به عنوان نمونه ای از شکست "نظم آمریکا"، "شکست جهان تک قطبی" ذکر کرده اند.»
در کلام، آنها از خشونت بین طرفین ابراز تاسف می کنند، اما در واقع تنش در مناطق ما به خوبی به نفع روسیه است. چرا؟ دولت های غربی را از هم جدا می کند، توجه و منابع عظیم آن را از جبهه اوکراین منحرف می کند و معضلات دشواری را در مورد اولویت بندی جبهه ها ایجاد می کند.
در واقع دو موضوع، روابط روسیه و اسرائیل را شکل می دهد - جنگ در اوکراین و اتحاد سیاسی با ایران. هر دو یک تهدید واقعی برای امنیت ملی ما هستند. دو سال پیش، اسرائیل از ترس واکنش روسیه، به بی طرفی عملی در رابطه با جنگ در اوکراین پایبند بود. اسرائیل کمک های بشردوستانه و غیرنظامی ارائه کرد، اما تا به امروز از ارائه سیستم هایی که توسط روس ها به عنوان عبور از خط قرمز تلقی شود، خودداری کرده است.
انتظار اسرائیل نیز این بود که روس ها نیز از انتقال سلاح های قدرتمند به دشمنان ما خودداری کنند. یک مقام ارشد اسرائیلی بسیار به من گفت: "بدیهی است که ما انتظار طرفداری از اسرائیل از سوی روس ها را نداریم، اما احتمال آسیب به ما از سوی آنها بی نهایت است."
از آن زمان این موقعیت به سختی تغییر کرده است - هیچ انتظاری برای بهبود روابط وجود ندارد، بلکه تلاشی برای جلوگیری از وخامت شرایط است. برای روس ها، اسرائیل پیوست نظامی و سیاسی ایالات متحده در خاورمیانه است. نگرش نسبت به ما برگرفته از رابطه بین ابرقدرت هاست. آنچه در دو سال گذشته تغییر کرده است، روابط ایران و روسیه است - و از آن زمان به بعد فقط عمیق تر شده است.
سکوت عمیق پوتین در مورد حمله ایران به اسرائیل، حمایت از حمله ایران به اسرائیل توسط سفیر روسیه در سازمان ملل متحد و بسیج کانال های تبلیغاتی دولت روسیه علیه اسرائیل که به ادعای آنها، اسرائیل "استانداردهای دوگانه" را اعمال میکند، همه نشان می دهد که اتحاد روسیه و ایران در حال تشدید است. بخش عمده همکاری ها در حوزه نظامی و سیاسی است، اما در سال های اخیر افزایش محسوسی در روابط اقتصادی بین کشورها مشاهده نشده است.
به عقیده من، تا زمانی که جنگ در اوکراین ادامه دارد، محتمل ترین سناریو این است که وخامت روابط اسرائیل با روسیه ادامه خواهد داشت. پرده آهنین جدیدی بر جهان فرود می آید و بادهایی که در روابط بین الملل می وزد قویتر از ماست. بهتر است به این ایده عادت کنیم که در آینده قابل پیش بینی هیچ نکته خوبی از بزرگترین کشور جهان برای ما وجود نخواهد داشت. تصادفی نیست که پهپادهای ایرانی هم به اوکراین و هم به اسرائیل حمله می کنند. شاید این فرصتی نیز باشد تا به خود یادآوری کنیم که می خواهیم به کدام بلوک تعلق داشته باشیم و از چه ارزش هایی نمی توانیم دست بکشیم.