Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایلنا»
2024-05-04@23:37:12 GMT

زندگی و مرگ بهمن محصص دست‌مایه یک ناشر خارجی

تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۸۵۵۱۳۷

زندگی و مرگ بهمن محصص دست‌مایه یک ناشر خارجی

به گزارش خبرنگار ایلنا، کتاب «بهمن» عنوان کتابی است درباره‌ی بهمن محصص؛ نقاش و مجسمه‌ساز ایرانی. از این کتاب که نوشته‌ی آرمان خلعتبری است در 9 تیرماه 96 در گالری شیرین رونمایی شد.

آرمان خلعتبری (نویسنده‌ی کتاب بهمن)، در گفتگو با خبرنگار ایلنا گفت: این کتاب را در سال 1389 کمی بعد از فوت بهمن محصص شروع کردم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با مطالعه‌ی اسناد و مدارک اولیه، جراید، روزنامه‌ها، مجلات، مصاحبه با کسانی که به نوعی با او در ارتباط بودند، سعی کردم این حوزه‌ی مغفول‌مانده را پوشش بدهم. نسخه‌ی اولیه‌ی این کتاب، در سال 1391 به اتمام رسید، اما کار به درازا کشید و تا همین سال 96 پژوهش بر روی آن ادامه پیدا کرد و قسمت‌هایی به کتاب اضافه شد. در این کتاب، سعی شده که یک متن دقیق و پژوهشی حول این شخصیت تاریخی نوشته شود. هیچ‌گاه فرصتی دست نداد که با محصص دیداری از نزدیک داشته باشم. ولی فراموش نکنید که آقای محصص سال‌های سال در ایتالیا زندگی می‌کرد. البته بعد از انقلاب کوتاه‌مدتی به ایران بازگشت، ولی متأسفانه فرصت دیدار با او را نداشتم.

خلعتبری در پاسخ به این سؤال که آیا به پیشنهادِ مؤسسه‌ یا دانشگاهی به این پژوهش دست زده یا خیر، گفت: من براساس علاقه‌ی شخصی‌ام شروع به این کار کردم. مرگ او در سال 89 تلنگری بود. سال‌ها بود که حول محصص مطالعه می‌کردم، و درضمن چون وارد دوره‌ی کارشناسی ارشد هم شده بودم، فرصتی بود که منسجم‌تر روی این پروژه کار کنم. در این کتاب، رویکردِ تاریخ‌نگارانه‌ای داشته‌ام. اطلاعات دقیق و منسجمی از زندگی و کار این افراد به ندرت وجود داشته است.

وی افزود: بعضی از خبرگزاری‌ها به اشتباه عنوان کرده‌اند که من، قبلاً کتابی دوزبانه توسط انتشارات لوک منتشر کرده‌ام؛ که این کاملاً اشتباه است. این نخستین کتاب من است. این کتاب توسط نشر لوک (look) چاپ شده است. لوک یک انتشارات خارجی است. چاپ کتابی این چنین، با کیفیت بالا و طبیعتاً هزینه‌‌های بالا، در ایران مقدور نبود. کتاب را اگر ورق بزنید، متوجه می‌شوید که خارج از گرافیک رایج کار شده است. همین امر، هزینه‌ها را بالا می‌برد. هم‌چنین، کتاب کاملاً در چارچوب موازین داخلی چاپ شده، و ممیزی‌هایی هم در کتاب اعمال شده است. برای مثال، تصویر بعضی از آثار، یا تصاویری از نمایشگاه‌های قبل از انقلاب محصص که افراد مختلف در آن عکس‌ها بودند، از کتاب حذف شد.

این پژوهشگر در رابطه با چندوجهی بودنِ شخصیت محصص، و ضرورت پرداختن به زندگی‌نامه‌ی چنین هنرمندی گفت: بهمن محصص ازجمله هنرمندان فوق‌العاده مطرح نسل خودش است. او از چهره‌ها و پیشگامانِ تأثیرگذاری است که در حوزه‌های مختلفی چون نقاشی، مجسمه‌سازی، ترجمه‌ی کتاب، کارگردانی تئاتر، و برخی دیگر از حوزه‌ها فعال بوده است. متأسفانه پژوهش در ایران چندان صورت نمی‌گیرد. باید پیش از این که همین اندکْ‌ اطلاعات هم نابود می‌شدند، پژوهشی روی این هنرمند صورت می‌گرفت. براساس همین ضرورت‌ها و تأثیرگذاری و اهمیت در تاریخ هنر بود که به سراغ محصص رفتم.

وی ادامه داد: نمایشگاه‌های انفرادی بهمن محصص بسیار اندک بوده است. ما بیشترین تمرکز خود را بر مطبوعات آن دوره گذاشتیم. مجلات، کتاب‌هایی که ترجمه کرده، احیاناً کاتالوگ نمایشگاه‌هایش، و هم‌چنین گفتگو‌هایی که با بعضی از افراد داشتیم. خیلی از این گفتگو‌ها کلی بوده، و به صورت مصاحبه در کتاب نیامده است. روال کار این‌گونه بود که ما برای مراجعه به سندی تاریخی به افرادی مراجعه می‌کردیم و گفتگوهایی هم در این میان با آن‌ها پیش می‌آمد. ولی هیچ‌ کدام در قالب پرسش و پاسخ در کتاب نیامده است. از اقوام آقای محصص ما با چند نفر مصاحبه کردیم، که توانستیم اطلاعاتی از پیشینه‌ی خانوادگی‌ هنرمند کسب کنیم. همین‌طور با خانم لیلی گلستان، خانم طاهباز، آقای شهروز نظری و دیگران نیز گفتگوهایی داشتیم. فهرست منابع این کتاب، چندین صفحه را شامل می‌شود که در انتهای کتاب آمده است، و تمام رفرنس‌ها هم مشخص است. تلاش‌ شده که تک تک این اطلاعات با منابع موثقی همراه باشد. بخش عمده‌ای از منابع این کتاب، جراید بوده‌اند. به گنجینه‌ی موزه‌ی هنرهای معاصر، یا مجموعه‌های دولتی‌ای که آثاری از محصص را داشتند، نیز مراجعه کردیم.

این پژوهشگر گفت: منبع تصویری ما برای این کتاب، دو کتاب‌ از مجموعه آثار بهمن محصص بود که در خارج از ایران، در ایتالیا در دهه‌های 50 و 80 شمسی منتشر شده بود. تصاویر کتاب عموماً از این دو منبع است تا اصالت آثار کاملاً برای ما محرّز باشد. هم‌چنین تعدادی از کاتالوگ‌های نمایشگاه‌هایی که محصص خارج از ایران برگزار کرده بود، نیز جزو منابع خارجی این کتاب بوده است. اما عمده‌ منابع این کتاب، منابع فارسی‌ است.

این کتاب، کاملاً یک کتاب تاریخی است. به عنوان مثال در این کتاب آمده که در چه سالی، چه نمایشگاهی برگزار شد. کتاب «بهمن»، بیشتر زندگی و کار محصص را دنبال کرده است؛ با پیشینه‌ی خانوادگی محصص شروع می‌شود، در دوران کودکی‌ ادامه پیدا می‌کند، دوران نوجوانی و جوانی، سپس سفر به ایتالیا، ادامه‌ی تحصیلات‌، بازگشت‌ به ایران، در ادامه برگزاری نمایشگاه‌ها، ترجمه‌ی کتاب، اجرای تئاتر، و دوباره‌ خروج‌ از ایران، ادامه‌ی فعالیت‌ها در خارج از کشور، مجسمه‌سازی، بازگشت‌ دوباره به ایران، و دوباره خروج، و در نهایت مرگ.

در بسیاری از موارد سعی شده که در این تاریخ‌نگاری، یک متن پایه برای قضاوت‌های بعدی فراهم کنیم، ولی سعی کرده‌ام که یک رویکرد تاریخ‌نگارانه‌ داشته باشم، و از اظهار نظر‌های شخصی خودداری کنم. صرفاً در بخش تحلیل آثار، نقدهایی روی کارها انجام داده‌ام. ولی در بخش عمده‌ی کار سعی شده که رویکردی تاریخ‌نگارانه و بدون قضاوت باشد.

کتاب بهمن؛ کتابی درباره‌ی بهمن محصص

آرمان خلعتبری متولد 1364 است. او دوره‌ی کارشناسی را در دانشگاه هنر، و کارشناسی ارشد را در دانشگاه علم و فرهنگ گذرانده است. این نخستین کتاب این پژوهشگر است. به گفته‌ی وی، این پژوهشگر کتاب‌های دیگری نیز در دست انتشار دارد. کتاب «بهمن» با قیمت 130 هزار تومان روانه‌ی بازار کتاب ایران شد.

منبع: ایلنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۵۵۱۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش

پایگاه خبری جماران: مرحوم آیت الله ضیاءالدین نجفی تهرانی موسس و مدیر حوزه علمیه نبی اکرم (ص)، از دوستان مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌ سید احمد‌ خمینی، محقق و مؤلف بیش از ۵۰ اثر ارزشمند فقهی، اصولی، امام شناسی، عقائد، تربیتی و اخلاقی و استاد با سابقه حوزه و دانشگاه بودند که هفته گذشته دارفانی را وداع گفت.

پایگاه خبری جماران ضمن تسلیت به حوزه‌های علمیه، بیت شریف و شاگردان و ارادتمندان ایشان، گفت‌و‌گویی منتشر نشده از آن مرحوم را منتشر می کند:

لطفا در ابتدا بفرمایید که چرا حضرتعالی طلبگی و روحانیت را انتخاب کردید؟

من دارای سابقه روحانیت خانوادگی هستم. با پدرم به بعضی از مجالس می‌رفتم. لذا علاقه شدیدی به طلبگی و روحانیت پیدا کردم. گذشته از این‌که من درس کلاسیک را دیدم و خانواده ما یعنی دایی‌ها، عمه‌ها و خاله‌های من فرزندان متجدد داشتند و علاقه‌مند بودند که من هم به دانشگاه بروم و حتی مخالفت می‌کردند از این‌که من روحانی شوم، اما من علی‌رغم مخالفت بستگان، با تشویق پدر و مادرم اظهار علاقه کردم تا در کسوت مقدس روحانیت دربیایم. خداوند والدین من را رحمت کند؛ مادرم بسیار به گردن ما حق دارد و خیلی برای ما زحمت کشید، مخصوصاً در زمینه تحصیلات.

تاریخ تولد حضرتعالی چه زمان است؟

تاریخ تولد من ۲۵ فروردین سال ۱۳۲۵ است. زمانی که آسید ابوالحسن فوت کرده بود و آیت‌الله بروجردی به قم تشریف آورده بودند.

درباره تحصیلات‌تان بگویید.

من ۴ ساله بودم که پدرم به من قرآن یاد داد. ایشان در کنار قرآن، رساله عملیه «انیس المقلدین» مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی را به من آموزش داد. اولین رساله‌ای که در قم از آیت‌الله بروجردی چاپ شد، رساله انیس المقلدین بود. انیس المقلدین یک رساله کوچک با خطوط سنگی بود و چاپی نبود. پدرم بعد از این کتاب، گلستان سعدی را به من داد و من بسیاری از اشعار سعدی و خطبه کتاب گلستان را حفظ هستم. خطبه گلستان این است: هر نفسی که بر می‌آید ممد حیات است و چون فرو می‌رود مفرح ذات است پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. «اعملو آل داوود شکراً و قلیل من عبادی الشکور»

بنده همان به که ز تقصیر خویش/ عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش/ کس نتواند که به جای آورد

کتاب سعدی را از چهار تا هفت سالگی خواندم.

من در دوران کودکی به مکتب‌خانه هم رفته‌ام. مکتب‌خانه زندان داشت و هر کس که شلوغ می‌کرد را آنجا حبس می‌کردند. استاد یک تَرْکه‌ی بزرگی داشت، شاگردان را با آن می‌ترساند و ما باید سکوت می‌کردیم. وقتی پنجشنبه و جمعه می‌شد به سر زبان ما یک مُهر می‌زد، ما کوچک بودیم و متوجه نبودیم، می‌گفت: این مهر تا شنبه هست، اگر در خانه بازیگوشی کنید و پدر و مادرتان را اذیت کنید، این مهر پاک می‌شود و من شما را در زندان مکتب‌خانه حبس می‌کنم. یک بار من مقداری بازیگوشی کرده بودیم و مادر من به استاد شکایت کرده بود. صبح که به مکتب‌خانه رفتم، استاد تَرْکه‌ را به سر من زد و گفت بدو برو زندان! آنجا فرش یا چیز دیگری نبود فقط خاک و محل رفت و آمد و موش بود. من هم بچه ۷ ساله بودم و نزدیک بود قلبم از ترس بایستد. زندانِ مکتب‌خانه تاریک بود و هیچ چراغی نداشت. من را داخل زندان فرستادند. خیلی خاطره‌انگیز است؛ من در گوشه‌ای کز کردم، نشستم و می‌دیدم که موش‌ها می‌رفتند و می‌آمدند. من یک ساعتی آنجا بودم. بعد از یک ساعت من را بیرون آوردند و گفتند: دیگر در خانه شیطنت نکن!

منظور این‌که ما مکتب‌خانه را هم دیدیم، بعد هم به مدرسه رفتیم. ریاضی من خیلی خوب بود و به دقت مسائل ریاضی را حل می‌کردم. سابق مسئله می‌دادند و می‌گفتند مساله‌ها را حل کنید. از ۷ سالگی تا ۱۴ سالگی در کنار دروس مدرسه، جامع المقدمات را به مرور زمان می‌خواندم. «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه». آن زمان که جامع المقدمات می‌خواندم استاد می‌گفت که درس را باید حفظ کنید و تحویل دهید، ما هم حفظ می‌کردیم. من در سن ۱۴ سالگی رسماً وارد حوزه شدم و دروس حاشیه، سیوطی، مغنی و مطول را خواندم. من آن زمان بسیاری از اشعار مطول را حفظ می‌کردم.

منزل ما نزدیک مدرسه حاج ابوالفتح تهران بود و آقای لنگرودی مدرسه را اداره می‌کردند. یک سال در مدرسه حاج ابوالفتح درس خواندم اما دیدم که مقداری شلوغ است لذا به مدرسه مروی رفتم. زمانی که در مدرسه حاج ابوالفتح تهران بودم آقای فلسفی هم آنجا می‌آمد و تدریس می‌کرد. آقای فلسفی از نجف آمده بود، در مسجد لرزاده نماز می‌خواند و این‌جا هم تدریس می‌کرد به همین دلیل بسیاری از آقایان می‌آمدند و درس کفایه را از محضر ایشان استفاده می‌کردند.

خلاصه، ما به مدرسه مروی رفتیم. میرزا احمد آشتیانی بزرگ مسئول مدرسه مروی بود و مجری ایشان پسرشان آمیرزا باقر آشتیانی بود؛ هر دو بزرگ بودند. آن زمان در مدرسه مروی بسیاری از بزرگان تدریس می‌کردند، آقا رضی شیرازی که منظومه حاجی را تدریس می‌کرد و آقای مطهری اسفار را تدریس می‌کرد. لذا بخشی از آشنایی من با آقای مطهری از مدرسه مروی است و بخش دیگر به حسینیه ارشاد مربوط می‌شود که پایگاه ایشان بود.  

مرحوم آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله شیخ عبدالرزاق قاینی را مثل مرحوم آقای بروجردی به تهران فرستاده بود. ایشان آقای احمد خوانساری را به بازار تهران فرستاد و آقای قاینی را به مسجد مهدیه فرستاده بود که امکاناتی مثل درمانگاه و دارالایتام مهدیه داشت. من لمعتین را نزد آیت‌الله شیخ عبدالرزاق قاینی خواندم و استاد دیگر من آقای آسید هاشم حسینی تهرانی بود که هم‌دوره و از یاران وی بود. مسائل مدرسه فیضیه که پیش آمد و نواب را شهید کردند، آسید هاشم حسینی تهرانی خودش را جدا کرد و مشغول به تدریس بود. من بخشی از لمعتین را از محضر ایشان استفاده کردم.

چه زمان برای تحصیل به قم تشریف بردید و اساتید شما چه کسانی بودند؟

من دهه ۴۰ برای تحصیل رسائل و مکاسب به قم رفتم. البته سال ۳۶ یا ۳۵ بود که به قم رفتم که آقای بروجردی زنده بودند. آقای(امام خمینی) خمینی هم جزء اساتید بزرگ قم بودند. من بسیار علاقه مند بودم در قم بمانم اما نوجوان بودم و مشکلاتی داشتم، لذا نتوانستم بمانم. من همۀ رسائل را نزد شیخ مصطفی اعتمادی خواندم. قوانین را نزد حاج آقا محسن دوزدوزانی خواندم که بعدها آیت‌الله العظمی شد.

کتاب بیع مکاسب را نزد آقای فاضل لنکرانی تلمذ کردم. ایشان آن زمان درس خارج نمی‌گفت بلکه سطح تدریس می‌کرد؛ مکاسب را در زیر گنبد مسجد اعظم می‌گفت و کفایه را در صحن بزرگ داخل حجره‌ها تدریس می‌کرد. خیلی‌ها به درس آقای فاضل می‌آمدند و ما هم جزء مستشکلین درس ایشان بودیم؛ سید احمد خمینی، سید محمد خاتمی و بزرگان دیگر در درس آقای فاضل لنکرانی شرکت می‌کردند که بعدها از بزرگان و رجال شهرها و شهرستان‌ها شدند. من جزء مستشکلین درس آقای فاضل لنکرانی بودم، ایشان خیلی به من علاقه داشت و من هم خیلی به ایشان علاقه داشتم. کفایه را نزد آقای سید محمدباقر طباطبایی بروجردی خواندم و مراجع فعلی مثل آقایان مکارم، سبحانی و نوری همدانی کفایه را پیش ایشان خوانده‌اند.

آقای سید محمدباقر طباطبایی به من گفت که من کفایه را ۲۷ دوره در مسجد امام تدریس کردم و سه دوره آخر را در منزل خودم تدریس کردم. من دوره بیست و هشتم را در منزل از محضر ایشان استفاده کردم. ایشان کفایه را دو دوره هم تدریس کرد و دیگر ادامه نداد. آقای سید محمدباقر طباطبایی به من دستخط داد و تجلیل کرد، و از ایشان اجازه روایی دارم.

در ادامه در درس خارج آقایان گلپایگانی، اراکی و آمیرزا هاشم آملی رفتم. من یک دوره هفت ساله در درس اصول آمیرزا هاشم آملی شرکت کردم و همزمان ۷ سال در درس خارج فقه آقای گلپایگانی حضور داشتم. همچنین ۶ سال دوره طهارت را در درس یکی از مراجع بزرگ آن زمان شرکت کردم. درس آقایان اراکی و مرعشی نجفی را به صورت مقطعی رفتم تا ببینم وضعیت تدریسی این بزرگان چگونه است. آقای نجفی بسیار عالی درس می‌گفت. آقای اراکی سکته کرده بود و به زحمت حرف می‌زد. من ۱۵ سالی که در قم حضور داشتم با همه آقایان مراجع، اساتید و بزرگان آشنا بودم.

در قم تدریس هم می‌کردید؟

بله، در مسجد اعظم درس عمومی داشتم. ساعت ۱۱ صبح تعداد زیادی از طلاب بعد از درس آقایان مراجع می‌آمدند و در درس من شرکت می‌کردند. همچنین عصرها در فیضیه مباحثه درس اصول داشتم، تا دورانی که به تهران آمدیم.

درباره علت اینکه از قم جدا شدید و به تهران آمدید بفرمایید.

ما در دوران انقلاب به تهران آمدیم و از قم جدا شدیم. جدا شدن از قم خیلی برای من مشکل بود. علت جدا شدن من این بود که جمعی از تهران آمده بودند و طومار بزرگی نوشته بودند که من را به تهران ببرند. آقای گلپایگانی من را خواست و سه جلسه با من صحبت کرد و فرمود که ما دوست دارم شما به تهران بروید. آقای گلپایگانی من را متقاعد کرد و نوشته‌ای به ما داد که «ایشان در حوزه علمیه قم زمان طولانی تحصیلات داشتند و به مراتب عالیه از کمال نائل شدند.» همچنین ایشان به من اجازه‌ای دادند و نامه‌ای به تهرانی‌ها نوشتند. ما با اساتید خودمان خداحافظی کردیم. آقای صدر مرقومه‌ای نوشتند و از ایشان خداحافظی کردیم. آقای شیخ علی‌پناه اشتهاردی استاد ما بود از ایشان هم خداحافظی کردیم. همچنین آقای نجفی مرعشی، خلاصه من از خداحافظی با آقایان خاطرات زیادی دارم.

در تهران چه فعالیت‌هایی داشتید؟

در تهران مسجد جامع نبی اکرم (ص) را تجدید بنا کردیم. این مسجد کوچک بود، حیاتی داشت اما امروزه مسجد معظمی در شرق تهران است. همان مهندسی که مسجد الغدیر تهران را در خیابان میرداماد ساخت، این مسجد را بنا کرد. زمین حوزه علمیه نبی اکرم(ص) را من خریدم و ساختمان آن را ساختم. در دوره‌ی بیش از ۳۰ سال که حوزه علمیه فعال است، حدود ۵۰۰ نفر طلبه تربیت کردم که برخی از آن‌ها جزء اساتید حوزه و دانشگاه در شهرهای مختلف هستند.

ما مسجد، حوزه علمیه و مردم را اداره کردیم. در دوران دفاع مقدس شاید ۱۰۰ کامیون و تریلی، اجناس مختلفی به جبهه‌ها فرستادم. در رابطه با وجوهات با امام تماس داشتیم و الان با مقام معظم رهبری و مراجع معظم قم تماس داریم. آقایان و مراجع قم به ما اظهار لطف دارند و مرتب در تماس هستیم.

من شاید هزار جوان دانشگاهی را در پایگاه مسجد تربیت کردم که امروزه در مصادر امور خدمت می‌کنند.

ما به انقلاب، حوزه علمیه و آقایان احترام می‌کنیم. ما در شرق تهران به صورت خاص و در کل تهران به صورت عام مورد توجه هستیم. مرکز امور مساجد برای ما همایشی برگزار کرد که بسیاری از بزرگان قم تشریف آوردند و بسیاری از آقایان مثل آیت‌الله علوی بروجردی، آقای محقق داماد، آقای جواد فاضل لنکرانی و آقا جواد گلپایگانی پیام فرستادند. از تهران آقایان یحیی عابدی و جلالی خمینی پیام فرستادند. پیام‌های بزرگان و نوشته‌های مراجع را در کتابی منتشر شد که اجازه آقای گلپایگانی در آن آمده است. آقای میرزا هاشم آملی به من اجازه اجتهاد داد که بعد از فوت ایشان، دو تن از مراجع قم آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی آن را تایید کردند. همچنین آقای گلپایگانی و پدرم برای من اجازه اجتهاد مرقوم فرمودند. من اجازه اجتهاد و اجازه امور روایی متعددی دارم و الان در تهران مرکز امور اجازه روایی هستم. از شهرستان‌ها از طریق اینترنت به من مراجعه می‌کنند و از من اجازه امور روایی می‌خواهند و من اجازه امور روایی به آن‌ها می‌دهم.

وضعیت من در تهران، تعامل با مردم و انقلاب، هر کدام فصلی دارد.

درباره تألیفات‌تان بگویید.

در اصول، فقه، اعتقادات، تاریخ، زندگی ائمه(ع) و نظرات خاصی که در فقه دارم، هر کدام رساله شده و حدود ۲۵ جلد کتاب و رساله دارم. آثار من در همایشی که برگزار شد به صورت رنگی منتشر شد و حاوی کتاب‌ها، خدمات و اجازات من است. همچنین ارتباطاتی که با آقایان و بزرگان داشتم مثل علامه طباطبایی که مقداری از محضرشان استفاده کردیم یا آقایان رفیعی قزوینی، میلانی، علامه سمنانی، علامه شوشتری، علامه بهبهانی و بزرگان دیگر در این آثار آمده است.

من هنوز کتاب‌هایی را در دست تالیف دارم که برای چاپ آماده می‌کنم. الان دو جلد کتاب زیر چاپ داریم که عنوان یکی از آن‌ها «عشق دیدار» درباره امام زمان(عج) است. این اثر تلخیص بعضی از کتاب‌ها است که آقای خطاط مقداری به ما کمک کردند.  

قضیه هدیه کتاب‌های خود را به کتابخانه مسجد اعظم تشریح کنید.

من از کودکی به کتاب بسیار علاقه‌مند بودم و از اول عمر کتاب‌های فراوانی تهیه کردم. مرحوم والد ما  ۵۰۰ جلد کتاب‌های رحلی و خطی آقایان نجف را دارا بود. پنج هزار و پانصد جلد تعداد کتاب‌های کتابخانه شخصی من بود که جمعاً حدود ۶۰۰۰ جلد کتاب شد و آن‌ها را به کتابخانه مسجد اعظم هدیه دادم. من با کتابخانه مسجد اعظم آشنا بودم و به آنجا می‌رفتم و مطالعه می‌کردم. در کتابخانه مسجد اعظم دو فرش بود که قائم مقام‌الملک برای آقای بروجردی فرستاده بود. در زمان حیات آقای بروجردی در افتتاح کتابخانه، آن دو فرش گران‌قیمت و ارزشمند را قائم مقام الملک از فرش‌های شخصی خود برای آقا فرستاد که تا انتهای کتابخانه می‌رسید. ما با کتابخانه مسجد اعظم ارتباط داشتیم، لذا گفتیم که بهترین جا آنجاست؛ هم کتابخانه آیت‌الله بروجردی است و هم مسجد اعظم است و آقای علوی را دوست داریم. آقایان تهران مثل آقای خطاط، آقای روحانی و دیگران برای بسته‌بندی و ارسال کتاب‌ها بسیار کمک کردند. مسئولان و عوامل کتابخانه هم خیلی به ما کمک کردند. خود آقای علوی عنایت زیادی فرمودند. عوامل کتابخانه هم آقایان مثل آقایان دیگر خیلی کمک کردند.

از جمله کتاب‌هایی که اهدا شد، ۶۰ کتاب خطی بود. بعضی‌ از کتاب‌ها ریاضی قدیم بود. یک قرآن خطی وجود داشت که ۴۰۰ سال قدمت دارد. البته چند صفحه اول آن خراب شده که باید بازسازی شود. من به قم کتاب‌های زیادی فرستادم. حدود ۳۰۰ جلد کتاب از کتاب‌های پدر مرحوم آقای فلسفی در اختیار من بود که برای کتابخانه آقای نجفی مرعشی ارسال کردم. دکتر محمود، آقازاده آقای نجفی مرعشی برای من نامه نوشت و اظهار تشکر کرد. یک مقدار کتاب ضالّه متعلق به بهایی‌ها را به کتابخانه آقای سیستانی اهدا کردم که آقای شهرستانی مسئول آن است. از جمله یک قرآن خطی خوش‌خط با ترجمه بود که حدود ۱۵۰ سال قدمت داشت را به آقای شهرستانی دادم. آقای شهرستانی صفحه اول آن را باز کرد و گفت این قرآن ۱۵۰ سال قدمت دارد و تاریخ آن فلان زمان است.

ما برنامه داشتیم که کتابخانه آقای بروجردی و کتابخانه آقای گلپایگانی تغذیه شوند و کتاب‌های ما یک جا مستقر نشود. بخش از کتاب‌ها هم برای کتابخانه خوانسار فرستاده شد. البته از کتابخانه آیت‌الله بروجردی و کتابخانه آیت‌الله گلپایگانی، کتاب‌هایی که لازم نداشتند را برای خوانسار ارسال کردند. الان هم دست من خالی نیست و موسسه من کتابخانه بزرگی حدود ۲۰۰۰ جلد کتاب دارد.

دیگر خبرها

  • زندگی و زمانه آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی در «شمع محفل»
  • تور‌های بازدید از نمایشگاه کتاب تهران در دیگر کشور‌ها را فعال کنیم
  • ناشران خارجی به نمایشگاه آمدند
  • تورهای بازدید نمایشگاه کتاب تهران در دیگر کشورها فعال شوند
  • تورهای بازدید نمایشگاه کتاب تهران در دیگر کشورها شوند
  • جلوه‌ای از شکوه زندگی امام صادق(ع)
  • روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش
  • نمایشگاه کتاب ظرفیت جذب گردشگران خارجی را دارد
  • رونمایی از کتاب هزار و چهارصد و خیلی زود در شیراز
  • کتاب «معجزه شکرگزاری» کلید رضایت خاطر درونی را بیان می‌کند