روياپردازي جوانان بيتجربه؛ جنگ محرمانه اماراتي - سعودي براي تصاحب رهبري جهان عرب/ سنگ تمام امارات براي به دست آوردن دل آمريکا و اسرائيل/ «بن زايد» زير پاي «بن سلمان» را خالي خواهد کرد؟
تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۸۵۵۱۹۱
خبرگزاري آريا - مرحله جديدي در تاريخ معاصر عربي به وجود آمده، مرحلهاي که در آن رقابت و درگيري با اسرائيل ديگر معنايي ندارد و رقابت بين رژيمهاي عربي براي جلب توجه و نزديک شدن به اسرائيل و خدمت رساني به آمريکا است.
سرويس جهان مشرق - همچنان موضوع کشورهاي حاشيه خليج فارس در ميان افکار عمومي شرق و غرب با موضوع نفت عجين شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کاهش واردات نفت کشورهاي حاشيه خليج فارس به آمريکا، اين قدرت بالاي تئوري را کاهش نداد، البته آمريکا نيز به ويژه پس از استخراج نفت صخرهاي، تکيه خود به نفت اين کشورها را کاهش داده است. از سوي ديگر ممنوعيت صادرات نفت اين کشورها به آمريکا در سال 1973 باعث شد که رهبران اين کشورها ديگر به هيچ وجه به دنبال تحريم نفتي کشورهاي غربي بر نيايند. آمريکاييها به آنها فهمانده اند که ممنوعيت مجدد صدور نفت به آنها به معني تسلط واشنگتن بر منابع نفتي کشورهاي خليجي است. اين بدان معنا است که آمريکا به دنبال کمک کردن به نفوذ نفتي عربستان نيست، با اين وجود عربستان به همراه ديگر کشورهاي حاشيه خليج فارس خدمات زيادي به کاخ سفيد در زمينه تعيين سقف توليد نفت و تعيين قيمت آن ارائه مي دهد.
تفاوتهاي نسل دوم و نسل اول حکام خليج فارس
نسل دوم حاکمان خليج فارس نسخه اي کاملاً متفاوت از نسل اول در زمينه فساد و سوء مديريت و تکيه به خارج هستند. بين اين دو نسل به ويژه در ميان رژيمهاي پادشاهي تفاوتهاي اساسي در مراحل و فعاليت هاي سياسي آنها وجود دارد. نسل اول در دوره زعامت جمال عبدالناصر رئيسجمهور مصر زندگي ميکرد که در جريان آن حاکميتهاي مرتجع کشورهاي خليج فارس با دو موضوع تلخ مواجه بودند. آنها از سويي نسبت به حاکميت مردمي جمال عبدالناصر و تأثيرات آن بر تخت پادشاهي خود نگران بودند و از سويي ديگر همواره نسبت به سرنوشت و ثبات تخت پادشاهي خود مردد بودند ، به ويژه که اين دوره شاهد تلاشهايي براي کودتا و ترورهاي گسترده بود. اين نگراني در رفتارها و ترديدها و وحشت آنها و ملاحظاتشان به ويژه در زمينه تعامل با غرب مشخص بود.
نسل اول در تعامل با آمريکا و به ويژه دشمن صهيونيستي ملاحظه کاري بيشتري از خود نشان مي داد و اين رفتارها را به صورت محرمانه دنبال مي کرد. رژيم آل سعود تماس با نمايندگان دشمن صهيونيستي را در دهه 60 قرن گذشته ميلادي از طريق ديدارهاي محرمانه در هند آغاز کرد.
نسل اول با زندگي سخت و خشني مواجه بودند ، آنها سالهاي طولاني و سختي را پشت سر گذاشتند که باعث شده بود از واقعيت زندگي ساکنان فقير کشور اطلاع پيدا کرده و تجربه بالايي براي تسلط و سرکوب رويکردهاي قومي مردم به دست آورند. آنها آرمانگرايي کمتري نسبت به نسل دوم داشتند. نسل اول در ظاهر تلاش داشتند اجماع رسمي عربي را حفظ کنند، چرا که ميدانستند که مراکز قدرت متعددي در ميان جريانهاي رسمي عربي وجود دارد. بعد از مرگ جمال عبدالناصر نظام عراق و سوريه و الجزاير و تا حدي ليبي به عنوان مراکز قدرت در برابر هژموني آل سعود و اعمال معيارهاي آن ظاهر شدند.
نسل دوم از حاکمان و پادشاهان رژيمهاي عربي حاشيه خليج فارس، از ضوابط و محدوديتها گريزان هستند. آنها در کاخهاي مجلل و با انبوهي از اسراف و تبذير و خودنمايي بزرگ شده و هرگز با روش زندگي مردم عادي آشنا نشدهاند. آنها در فرودگاهها پياده راه نرفتهاند و به مصاحبت با مردم عادي و ملاقات با فقرا غير از فيلم ها عادت ندارند. آنها همچنين در تجربه حاکميت خود بعد از افول مرحله سلطنت جمال عبدالناصر و سقوط رژيم صدام حسين در عراق و بروز جنگ خونين در سوريه با ثبات سياسي مواجه هستند. به اين ترتيب آنها رقيبي براي نفوذ خود در عرصه عربي ندارند و رقابت منحصر به خود حاکمان خليج فارس ميشود. به همين علت رقابت در ميان آنها گسترش پيدا کرده است. همچنين صحبت در رابطه با خطر ايران حالتي از اعتماد به نفس را در ميان نسل دوم شاهزادگان عرب به وجودآورده است، اين در حالي است که آنها منطقه عربي را تحت سلطه و هژموني آمريکا قرار داده و به اين ترتيب ميخواهند از دست تنها دشمني که براي خود تراشيدهاند، رها شوند. به همين علت است که مذاکرات آنها با مقامات آمريکايي تنها منحصر به رها شدن از خطر ايران است. اين موضوع را اسناد افشا شده سايت ويکي ليکس نشان مي دهد.
نسل اول با مفاهيم و واژگان نرمش و ملايمت در داخل خاندان حاکم آشنا بودند. به اين ترتيب حاکميت با شاخههاي مختلف و متنوع خاندان حاکم و قبايل مختلف با نرمي برخورد ميکردند ، اين در حالي است که نسل دوم با تعداد بسيار اندکي از افراد داخل خاندان حاکم، به تسلط خود ادامه ميدهند. اين موضوع معمولاً مربوط به همسر نور چشمي حاکم قبلي در ميان ساير همسران مي شود. در مورد محمد بن زايد وليعهد امارات نيز اين اتفاق خود را نشان ميدهد. او در نشستهاي مهم همواره از سوي عبدالله بن زايد و طحنون بن زايد برادران تني خود احاطه شده است. نسل دوم سياستهاي بستهتري دارند و نرمش و سعه صدر کمتري در تعامل با ديدگاهها و نظرات مختلف از خود نشان ميدهند.
شکي نيست که نسل دوم حاکمان عرب پس زمينه اي محدودتر از نسل اول دارند. نسل اول روش مذاکره و سازش با قبايل و مناسبات ديپلماتيک را بلد بودند، اما نسل دوم ائتلاف قبايل و دولت ها را در طبقي از طلا دريافت کرده اند. اين نسل به علت اينکه باسوادتر از نسل قبل هستند، خودکامه و مستبد و متکبر هستند. البته آموزش نسل دوم به روش تحصيلات سنتي نيست، به عنوان مثال محمد بن نايف از دانشگاه لوئيس اند کلارک فارغ التحصيل نشده است، بلکه دوره ويژهاي را در "اف بي آي" پشت سر گذاشته است. ترکي بن فيصل بن عبدالعزيز نيز تحصيلات خود را در دانشگاه جورج تاون به پايان نرساند. پادشاه اردن نيز مدرکي از اين دانشگاه ندارد، بلکه چند واحد را در برنامه آموزشي مخصوص پشت سر گذاشته است. البته بر اساس زندگينامه ، ملک عبدالله پادشاه اردن و محمد بن زايد از دانشکده ساند هرست انگليس فارغالتحصيل شده اند. اما آنها مانند ملک حسين يا خالد بن سلطان با تحصيل در اين دانشکده ها به مدرک تحصيلي دست پيدا نکردند. آنها از طريق برنامههاي عادي و دانشگاهي اين دانشکدهها فارغالتحصيل نشدهاند، بلکه برنامهاي آسان و مختصر براي آنها تدوين شده است. با اين وجود آنها به زبان انگليسي صحبت ميکنند و همين موضوع احساس برتري به آنها مي دهد.
آرمانگراييها و پروژههاي سلطه طلبانه محمد بن زايد
محمد بن زايد به سرعت خود را ارتقا داده و با کمک آمريکا و اسرائيل خود را براي رهبري منطقة عربي آماده کرده است. او هرگز از نظام ال سعود دل خوشي نداشته است. اختلافات ميان خاندان آل سعود و آل نهيان تاريخي است ، اما نظام آل سعود سعي کرده بزرگترين رشوه تاريخ را به آل نهيان بدهد تا از منطقه البريمي دست بردارند. به همين علت بود که متن توافق امضاء شده بين عربستان و امارات به صورت کامل منتشر نشد. دولت عربستان هرگز از مداخله در امور داخلي امارات دست برنداشته است. بنا به اسناد منتشر شده از طريق ويکي ليکس رياض حاکم شارجه را که مذهبي حنبلي دارد، و مانند حاکميت ابو ظبي مالکي نيست، تامين مالي مي کند. اختلافات بين عربستان و امارات طي سالهاي اخير نيز مسکوت نبوده و در نهايت باعث کنار رفتن امارات از اتحاديه نقدينگي خليج فارس شد، اقدامي که در اعتراض به عدم انتخاب اين کشور به عنوان مقر بانک مرکزي کشورهاي حاشيه خليج فارس صورت گرفت.
محمد بن زايد احتمالاً امروز قويترين حاکمان عرب باشد. وي ميداند که مناسبات نفتي براي ايجاد اتحادهاي استراتژيک با آمريکا کافي نيست. به همين علت سعي دارد نقش اسرائيل را در مأموريتهاي امنيتي و اطلاعاتي براي دولت آمريکا بازي کند. متحد اردني ديگر براي آمريکا کارآيي ندارد، اين موضوع تنها به علت توانمنديهاي ذهني و سياسي محدود حاکميت اردن نيست، بلکه براي آن است که اين کشور سعي داشته طي دهه هاي گذشته و در دوره حاکميت ملک حسين رهبران فلسطيني و نمايندگي آنها را براي خود به دست آورد. با اين وجود ملک عبدالله اقدام به تأسيس نيروهاي ويژه کرد که اين نيروها به آمريکا در جريان عمليات نظامي اشغالگران در منطقه عربي کمک ميکند.
محمد بن زايد اما خدماتي بسيار بيشتر از اين موارد به آمريکا ارائه کرده است. اين کشور اختيار محمد دحلان را نيز در دست دارد که به عنوان يکي از مهرههاي فلسطيني باعث رضايت صهيونيستهاي کنگره آمريکا شده است. علاوه بر اين که وي مثل شاه اردن نيست که هزينه خدمات خود را از آمريکا طلب کند. در موضوع اسرائيل ديگر پادشاه اردن تنها حاکميتي نيست که همکاريهاي امنيتي و سياسي با دشمن صهيونيستي داشته باشد. اسناد ويکي ليکس نشان ميدهد که مواضع محمد بن زايد در پرونده درگيريهاي عربي و اسرائيلي حتي از مواضع " اعتدال گرايانه " حاکميت سعودي نيز فراتر رفته است. آنها هيچ دشمني غير از ايران ندارند. آنها اين موضوع را از تجربه قطر آموخته و آن را گسترش داده اند. اگر قطر در سياست خارجي خود به دنبال نزديک شدن به واشنگتن از طريق اسرائيل و عادي سازي روابط به صورت تدريجي با اين رژيم بود، اما دولت امارات در اين زمينه بسيار فراتر از قطر عمل کرده است.
محمد بن زايد مي خواهد نمونه عربي رژيم صهيونيستي شود، اگر دولت قطر با تامين مالي مستقيم خود با شاخه دموکرات لابي صهيونيستي (يعني موسسه بروکينگز به رياست مارتين انديک) ائتلاف کرده، محمد بن زايد ائتلاف ها و تامين مالي خود را شامل بسياري از مراکز و مؤسسات صهيونيستي مرتبط با سياست خارجي کرده است. وي در اين زمينه از فعاليتهاي يوسف العتيبه سفير فعال خود بهره برده است. او فرزند وزير نفت امارات در دهه 70 و 80 قرن گذشته ميلادي است و متخصص جمعآوري مدارک مختلف براي خود است. او 33 ديوان شعر به نام خود منتشر کرده، اما احتمالا خودش حتي يک قصيده نيز نسروده است. او فعاليتهاي زيادي براي افزايش نفوذ امارات در واشنگتن انجام داده است. بهعنوان مثال العتيبه طي يک هفته چهار بار با وزير جنگ آمريکا ديدار کرده، اين افتخاري! است که سفير کمتر کشور عربي مي تواند به آن نائل شود.
العتيبه نماينده پروژه محمد بن زايد در ائتلاف مستحکم با طرفهاي صهيونيستي و افراطي در آمريکا است. مناسبات يوسف العتيبه با سازمان دفاع از دموکراسي ها بهترين دليل در مورد افق سياسي محمد بن زايد است. اين سازمان نسبت به همتايان خود به تازگي تاسيس شده و پس از حوادث 11 سپتامبر و روي کار آمدن جريان افراطي نو محافظهکار در آمريکا تأسيس شده است. محوريت فعاليتهاي اين سازمان اسلامهراسي تحت عناوين مختلف و فعاليت بر ضد ايران و سوريه و حزبالله و حماس است. اين سازمان در ميان لابيهاي صهيونيستي آمريکا به ايجاد ارتباط بين ياسر عرفات و اسامهبنلادن معروف است. افرادي نظير وليد فارس و افراطگراياني از ميان نو محافظهکاران آمريکا که خارج از روند فعاليتهاي سياسي هستند، در اين سازمان عضويت دارند. رويکرد اين سازمان به حدي تند است که کارشناسان آمريکايي و حتي مسئولان اين کشور به علت وجهه بد و افراط گرايانه اي که اين سازمان در تعامل با مسائل مختلف خاورميانه دارد، از حضور در کنفرانس هاي آن خودداري ميکنند. مناسبات ويژه العتيبه و اين سازمان نه تنها نشان دهنده رويکرد صهيونيستي خاندان بن زايد است، بلکه افراط گرايي صهيونيستي محمد بن زايد را نشان مي دهد.
محمد بن زايد از تجربه شرکت بندر دبي در سال 2006 درس زيادي گرفت. اين شرکت تلاش داشت قراردادهايي براي مديريت شش بندر اصلي آمريکا با اين کشور امضا کند. افکار عمومي و مطبوعات آمريکايي در آن زمان به علت اينکه يک شرکت عربي نميتواند چنين قراردادي را امضا کند ، با آن به مخالفت برخاستند. با وجود تشويقهاي دولت بوش براي اجراي اين پروژه و با وجود يادآوري خدمات گسترده دولت امارات به آمريکا براي اعضاي کنگره ، اما کميته تشکيل شده در کنگره آمريکا اين پروژه را با 62 رأي منفي در برابر دو رأي مثبت رد کرد. نحوه تعامل محمد بن زايد با اين موضوع جالب بود. او شرکت اماراتي را به يک شرکت آمريکايي فروخت.
محمد بن زايد متوجه شد که بايد براي تغيير وجهه دولت و رژيم امارات و خاندان حاکم اين کشور در آمريکا کاري بکند. لذا سرمايهگذاريهاي گستردهاي را در شرکتهاي روابط عمومي و لابيها و مراکز مطالعاتي و آمريکايي آغاز کرد. در همين راستا سفير امارات مناسبات ويژه با روزنامهنگاران مطرح برقرار کرده و آنها را به سفرهاي فرا قاره اي با هواپيماهاي ويژه و هتلهاي گرانقيمت برد. امارات همچنين توافقنامههايي را با شرکتهاي روابط عمومي و لابيهايي نظير "کمپ گولد بير" و "هيل اند نولتون" و "کامستول گروپ" و ديگر شرکتهاي تبليغاتي منعقد کرد.
امارات همچنين مراکز مطالعاتي نظير "آتلانتيک کانسل"، "بروکينگز"، "موسسه رند"، "مرکز مطالعات سياسي و استراتژيک" و "مرکز اسپن" و "آمريکن پروگرس" و "استمسن" و "آکادمي خاورميانه" را در دلارهاي نفتي خود غرق کرد. آکادمي خاورميانه در ابتدا براي مبارزه با لابي اسرائيلي در آمريکا از سوي خارجي هاي آمريکا تأسيس شده بود، اما در نهايت با دلارهاي امارات به تريبوني براي رژيمهاي خليج فارس تبديل شد که هيچ رويکرد انتقادي نسبت به اشغالگري اسرائيل در فلسسطين ندارد. امارات همچنين مرکز مطالعات ويژهاي با عنوان "آکادمي کشورهاي خليج" تاسيس کرد. مأموريت اصلي اين مراکز جذب مسئولان آمريکايي سابق از دو حزب مختلف اين کشور در ازاي مبالغ مالي سنگين است. به اين ترتيب ميتوان گفت اظهارات رابرت گيتس وزير خارجه سابق آمريکا در مؤسسه دفاع از دموکراسي ها نيز رايگان نبود.
محمد بن زايد يکي از مهمترين داوطلبان عرب زبان براي خدمت رساني به اشغالگري آمريکا در افغانستان و عراق بود. اين همان نقش برجسته اي بود که محمد بن زايد در رفتار به سبک اسرائيل به دنبال آن است و اين موضوع را از طريق خدمات و مأموريت هايي انجام مي دهد.
اول: خدمات داوطلبانه اطلاعاتي: رژيم صهيونيستي از قصور در ارائه خدمات جاسوسي در رابطه با دشمنان کنوني آمريکا رنج ميبرد. اين رژيم در همين راستا نيروهاي جدا شده از کمونيست ها را جذب کرده بود تا اطلاعات جاسوسي را به آمريکاييها برسانند، اما نفوذ در مؤسسات شوروي سابق براي يهوديان ساده تر بود. به اين ترتيب نقش موساد در واشنگتن کاهش پيدا کند و اينجا بود که نقش سرويسهاي اطلاعاتي عربي برجسته شد. سرويسهاي اطلاعاتي اردن و مصر و امارات و عربستان را مي توان تنها شاخههايي از سرويس اطلاعاتي آمريکا دانست، البته وقوع انتفاضههاي عربي در سال 2011 سرويسهاي اطلاعاتي آمريکا را در معرض انتقادات گسترده قرار داد، به اين ترتيب آنها مأموريت خود را به برخي سرويس هاي عربي واگذار کردند.
دوم: توسعه نفوذ امارات و تلاش براي تسلط اين رژيم و تعدادي از کشورهاي عربي با هدف ترويج نفوذ متحده آمريکا در اين کشور دنبال ميشود. امارات از طريق سلاح و پول به دنبال افزايش نفوذ خود در فلسطين و اردوگاههاي فلسطيني در کشورهاي ديگر از جمله تونس و ليبي و مصر و يمن است. اين رژيم در چالشي آشکار در برابر حاکميت سعودي بخش هايي از يمن را حق خود مي داند. دولت امارات خود را به عنوان نيروي ضربتي به نيابت از آمريکا در منطقه عربي مي داند.
سوم: افزايش سطح ائتلاف با دشمن اسرائيلي و پايين آوردن شرايط سازش با اين رژيم. اسناد ويکي ليکس نشان ميدهد که سقف پذيرش روند سازش با دشمن صهيونيستي از سوي امارات کمتر از شرايط طرح صلح عربي عربستان است، اما امارات براي جلوگيري از بروز اختلافات خود با عربستان در کنار اين کشور قرار گرفته است.
چهارم: ضربه زدن به ديدگاههاي مترقي و انقلابي از طريق الگو قرار دادن امارات. آمريکاييها همچنين از اين طريق تلاش دارند اين گونه در برابر جوانان عرب وانمود کنند که ايجاد آرمان شهرهاي عربي از طريق برقراري روابط با شرکتهاي آمريکايي و اروپايي امکان پذير است. در همين راستا روزي نيست که امارات در ليستها و رتبههاي بالاي جذاب براي جوانان قرار نگيرد و از افراطگرايي در ازاي نمونههاي عنانگسيخته سرمايهداري و استقبال مطلق از سرمايه گذاري غربي در اين کشور تمجيد نشود. اماراتي ها در همين راستا تبليغات سطحي از نوع تشکيل وزارت سعادت و وزارت تسامح را دنبال مي کنند، اما هيچ کس اين نکته را يادآور نمي شود که در اين کشور قوانيني نيز وجود دارد که شهروندان بر اساس آن به علت اعلام همبستگي خود با قطر به 15 سال زندان محکوم مي شوند يا تيسير النجار روزنامه نگار اماراتي به علت انتقاد از مواضع دولت در قبال جنگ غزه زنداني مي شود.
پنجم: آرمانگرايي آقاي محمد بن زايد در ايفاي نقش اسرائيل به عنوان نيروي ضربتي آمريکا در خاورميانه و خارج از اين منطقه دنبال مي شود. بر اساس اسناد منتشر شده ويکي ليکس محمد بن زايد در همين رابطه در گفتوگو با آمريکاييها از خودداري برخي کشورهاي ديگر نظير عربستان در ايفاي اين نقش انتقاد ميکند.
ششمين و مهمترين نکته اي که محمد بن زايد از طريق تسلط بر حاکميت عربستان به دنبال آن است که خود را به عنوان حاکم جهان عرب نشان دهد. وي در تلاشي شکست خورده بعد از مرگ ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان سعودي با متعب بن عبدالله ابراز همبستگي کرد تا بتواند حاکميت کشور را به دست بياورد. مجتهد در اين راستا فاش کرده که امارات نظر تعدادي از شاهزادگان آل سعود را نيز در اين راستا خريده بود. اما با شکست وي بلافاصله به سمت محمد بن سلمان گرايش پيدا کرده و اين گونه نشان داد که ميخواهد واشنگتن را براي انتقال اطمينان از محمد بن نايف به محمد بن سلمان قانع کند.
به اين ترتيب مرحله جديدي در تاريخ معاصر عربي به وجود آمده است، مرحلهاي که در آن زمان رقابت و درگيري با اسرائيل ديگر معنايي ندارد و رقابت بين رژيمهاي متنفذ عربي براي جلب توجه و نزديک شدن به اسرائيل و ايفاي نقش تاريخي آن در خدمت رساني به منافع آمريکا است. به اين ترتيب رژيمهاي رسمي آينده در منطقه رژيم هايي اسرائيلي با پوشش عربي خواهند بود و رقابت بين آل سعود و آل زايد براي تامين اين رويکرد است.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۵۵۱۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ریاض: به توافق امنیتی با آمریکا نزدیک شدهایم
به گزارش گروه سیاست خبرگزاری علم و فناوری آنا به نقل از الجزیره، «فیصل بن فرحان» وزیر خارجه عربستان سعودی امروز دوشنبه بعد از دیداری که در ریاض با همتای آمریکایی داشت، از نزدیکی موعد امضای توافق امنیتی میان این کشور و آمریکا خبر داد.
وی در این باره اعلام کرد: ما در حال حاضر به مراحل نهایی درباره توافق دوجانبه با آمریکا نزدیک شدهایم.
این اظهارات درحالی بیان شده است که «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا، امروز در ریاض گفت: آمریکا و عربستان سعودی طی یک ماه گذشته درباره عادیسازی روابط میان ریاض و اسرائیل اقداماتی انجام دادند.
وی افزود: اقدام دوطرفه عربستان و آمریکا در رابطه با پرونده عادیسازی روابط با اسرائیل در مراحل پایانی است.
دولت بایدن به هموار کردن مسیر یک توافق بالقوه برای عادیسازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی ادامه میدهد، اما اکثر مقامات آمریکایی آن را یک رویا تلقی میکنند.
موانع پیش روی این توافق شامل جنگ در غزه، وابستگی نتانیاهو به شرکای ائتلاف راست افراطی خود و سیاست داخلی آمریکا است.
سعودیها به صراحت اعلام کردهاند که برای پیشبرد عادیسازی روابط با رژیم اسرائیل، جنگ غزه باید پایان یابد و کابینه این رژیم به یک مسیر غیر قابل بازگشت به سمت راهکار «دو دولتی» متعهد شود.
انتهای پیام/