Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-05-01@18:39:54 GMT

دود سیگار در سرویس بهداشتی مدرسه!

تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۸۵۷۶۳۳

این‌روزها که معضل اعتیاد به سیگار، قلیان و مواد مخدر حتی از رگ گردن به دانش‌آموزان نزدیک‌تر شده است، به نظر می‌رسد که اقدامات پیشگیرانه را باید جدی تر گرفته و آتش را در نطفه خفه کرد.

خبرگزاری مهر: زنگ دبیرستان‌ که به صدا درمی‌آید، عده‌ای از بچه‌ها موقع ترک مدرسه گوشی‌های موبایل‌شان را بیرون می‌آورند، عده‌ای سیگارهایشان را روشن می‌کنند و عده‌ای دیگر به کافه‌ها می‌روند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
این تصویر وحشتناک، زمانی کابوس پدر و مادرها بود که این‌روزها نرم نرمک دارد به حقیقت می‌پیوندد.

چشم می‌گفت هست، آمار سکوت می‌کرد، چشم می‌گفت هست، آمار صعود می‌کرد. همه‌مان می‌بینیم و می‌شنویم صدای زنگ خطری را که حالا از رگ گردن به بچه‌ها نزدیک‌تر است، اما دستگاه‌های مرتبط و مسئول در این زمینه سعی می‌کنند تا جایی که امکان دارد آمارها درز پیدا نکنند تا اینکه به تازگی آماری از سوی آموزش و پرورش درباره دانش‌آموزان معتاد و در معرض خطر منتشر شد.

چند ماه پیش مدیرکل دفتر پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی آموزش و پرورش گفت ۱۳۶ هزار نفر از دانش‌آموزان در کل کشور در معرض خطر ابتلا به مصرف مواد مخدر هستند و از این تعداد ۳ هزار و ۶۰۰ نفر حداقل یک بار مصرف‌کننده مواد مخدر بوده‌اند.

بی‌شک می‌توان ادعا کرد اکثر آنانی که در معرض خطر ابتلا به مصرف مواد مخدر هستند، مصرف‌کننده سیگار و قلیان هستند؛ راهی که دربست افراد کم سن و سال را پای مواد مخدر هم می‌برد. می‌دانیم همه‌چیز از سیگار و قلیان لعنتی شروع می‌شود، پس لازم است بین ممنوعیت پدیده‌ای مثل گوشی موبایل و سیگار و... در مدرسه تفاوت‌هایی قائل شویم.

به هرحالت نمی‌توان سختی زندگی و مشکلات آن را دلایلی موجه دانست برای نوجوانانی که سیگار و قلیان و حتی مواد مخدر می‌کشند ولی می‌توان از حرف‌های آنان استفاده کرد تا راه‌حلی اندیشید.

می‌خواستم بگویم بزرگ شده‌ام

یکی از دانش‌آموزان پایه دهم که بیش از دوسال است به سیگار و قلیان اعتیاد دارد درباره عوامل رفتن دانش‌آموزان به سمت سیگار می‌گوید: معمولا وقتی در دوره نوجوانی فرد احساس می‌کند که دیگر بزرگ شده و باید این بزرگ‌شدن را به طریقی نشان بدهد، به سیگار و قلیان و کافه‌ها روی می‌آورد که برخاست و نشست با دوستان بزرگ‌سال نیز در این موضوع کم‌اثر نیست.

وی ادامه می‌دهد: سال اول برای نشان دادن خودش و بزرگی‌اش سیگار وقلیان می‌کشد ولی به دوسال که می‌رسد، دیگر نیکوتین موجود در سیگار به خون نفوذ کرده و در اثر همین مضوع و نیاز بدن به این ماده، دیگر نمی‌تواند کنار بگذارد.

او همچنین درباره اینکه آیا انگیزه‌ای برای ترک دارد، می‌گوید: انگیزه ترک دارم و مدام با خودم می‌گویم که دیگر نمی‌کشم و این آخرین نخ است اما وقتی دست کسی می‌بینم باز وسوسه شده و سراغش می‌روم. انگار آن اراده اصلی و انگیزه واقعی را ندارم.

این دانش‌آموز دوره متوسطه با بیان اینکه خانواده نمی‌تواند پس از معتاد شدن مانع مصرف شود، تشریح می‌کند: مثلا من می‌روم یک‌جایی پنهانی سیگار می‌کشم و وقتی برمی‌گردم به تنم عطر می‌زنم و آدامس می‌جوم تا بوی سیگار از لباس‌ها و دهانم نیاید و بدین‌ترتیب خانواده‌ام نیز نمی‌فهمند که من اعتیاد پیدا کرده‌ام.

مدرسه نمی‌تواند مانع شود برای مثال ما در مدرسه‌ می‌بینیم که دانش‌آموزان پیش‌دانشگاهی در سرویس بهداشتی سیگار روشن کرده و می‌کشند
وی اعلام می‌کند: مدرسه به‌هیچ وجه نمی‌تواند مانع شود! برای مثال ما در مدرسه‌مان می‌بینیم که دانش‌آموزان پیش دانشگاهی به راحتی در سرویس بهداشتی سیگار روشن کرده و می‌کشند؛ این یعنی مدرسه عملا هیچ تاثیری ندارد.

دانش‌آموز پایه دهم در ادامه بیان می‌کند: هرگز به سمت مشروبات الکلی یا مواد مخدر نرفته‌ام چون احساس می‌کنم نهایت بدبختی هستند. سیگار بدبختی نیست چون فقط‌ ریه‌ها را خراب می‌کند ولی مواد مخدر تا حدی فرد را از خود بیخود می‌کنند که شخص برادر یا خواهر را دیگر نمی شناسد.

وی در پایان می‌افزاید: واقعا الان می‌فهمم ارزشش را ندارد که صرفا بخاطر نشان دادن بزرگ‌شدنمان برویم سراغ سیگار. باید سعی کرد که شروع نکرد وگرنه بعد از ابتلا دیگر رهایی خیلی سخت است؛ حتی با زور و کتک!

اعتیاد به معنای واقعی کلمه بین دانش‌آموزان اتفاق نمی‌افتد

اینکه این پسر نوجوان اعتراف می‌کند اعتیاد به مواد مخدر اوج بدبختی است ولی سیگار در آن حد نمی‌تواند آسیب‌ زا باشد، از یک سو غلط است زیرا اغلب از همین رهگذر وارد وادی اعتیاد شده اند و از سوی دیگر اما اینکه نوجوان به درستی از فاجعه‌های بزرگ مواد مخدر اطلاع دارد خود یک امتیاز مثبت برای مقاومت در برابر این مواد به شمار می رود.

هرچند به عقیده این دانش‌آموز مدرسه و اولیا پس از ابتلا نمی‌توانند نقش بسزایی در ترک‌دادن داشته باشند ولی بی‌شک ابتلا یا عدم ابتلا نوجوانان در آغاز، خود مسئله‌ای است که بخشی از آن به نحوه تربیت و پرورش آن‌ها باز می گردد.

برای اطلاع هرچه بیش‌تر از برنامه‌های آموزش و پرورش برای دانش‌آموزان مصرف‌کننده یا در معرض خطر، سراغ مدیر بهداشت آموزش و پرورش آذربایجان شرقی می‌رویم. حکیمی در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار می‌دارد: به دلیل اینکه آمارها را گاهی پنهان می‌کنند و هم واقعیت قضیه این است که اعتیاد به معنای واقعی کلمه در بین دانش‌اموزان اتفاق نمی‌افتد، نمی‌توان آمار دقیقی عنوان کرد.

وی تاکید می‌کند: چیزی که در بین دانش‌آموزان بسیار بیش‌تر رواج دارد و روز به روز نیز افزایش می‌یابد، سیگار و قلیان است و می‌توان گفت دختران در این‌باره زمینه بیش‌تری برای اعتیاد دارند.

فروش سیگار در مغازه‌های مقرر در شعاع صدمتری مدارس ممنوع است

مدیر بهداشت آموزش و پرورش آذربایجان شرقی ادامه می‌دهد: تفاوت‌هایی نیز درباره نواجوانان مناطق مختلف در نوع اعتیاد وجود دارد. برای مثال در روستا آمار اعتیاد تقریبا صفر است. در مناطق بالای شهرقلیان و در حاشیه شهر نیز سیگار بین دانش‌آموزان بیش‌تر است.

وی همچنین درباره زمینه‌های اعتیاد دانش‌آموزان نیز تصریح می‌کند: زمینه معتادشدن فقط رفاه مالی یا کمبود مالی نیست؛ بلکه پرخاش و خشم و... هم می‌توانند عوامل روی آوردن به سیگار، قلیان و مواد مخدر باشند.

حکیمی درباره اقداماتی که برای پیشگری از ابتلا دانش‌آموزان به اعتیاد مواد مخدر انجام می‌شود اعلام می‌کند: سوپرمارکت‌هایی که در شعاع صدمتری مدارس قرار دارند، از فروش سیگار منع شده‌اند و در صورت مشاهده و گزارش، از طرف ادارت مسئول رسیدگی‌های لازم انجام می‌گیرد.

وی با بیان اینکه اصلی‌ترین وظیفه آموزش و پرورش برای مقابله با اعتیاد فرهنگ‌سازی است، تشریح می‌کند: سعی می‌کنیم در سه‌ماهه اول سال تحصیلی برای تبیین و تشریح خطرات مواد مخدر و سیگار مسابقاتی از جمله مسابقه نقاشی برگزار کنیم. همچنین کمپین‌های نه به سیگار و قلیان و مواد مخدر نیز با همراهی برخی بیمارستان‌ها برگزار می‌شود.

مدیر بهداشت آموزش و پرورش استان در ادامه می‌گوید: با همکاری بیمارستان بهبود تبریز قرار است کمپینی به نام کمپین ته سیگار نیز برگزار کنیم که هدف از برگزاری آن نیز تبیین خطرات ته‌مانده‌های سیگار برای محیط زیست است.

اعتیاد دانش‌آموزان بیش‌تر تفننی است

وی خبر می‌دهد: نمایشگاه‌های مختلف موقت و دائمی نقاشی و خوشنویسی و .... نیز در همین راستا هم برای اولیا و همکاران و هم برای دانش‌آموزان برگزار می‌شود که در تشریح خطرات اعتیاد تاثیرات بسزایی دارد.

حکیمی همچنین به بحث اقدامات پس از ابتلا به اعتیاد دانش‌آموزان اشاره می‌کند و اعلام می‌دارد: اسامی و آمار دانش‌آموزانی که در هر مدرسه اعتیاد دارند توسط مربیان پرورشی مدارس به مشاوران ارائه می‌شود تا مشاوران نیز در ابتدا با خود بچه‌ها صحبت کرده و اقدام به اگاه‌سازی و حل مسئله آن‌ها کنند.

وی ادامه می‌دهد: در صورتی که مسئله به وسیله صحبت با خود دانش‌آموز به نتیجه نرسید، با اولیا آن‌ها صحبت می‌شود که در صورت نیاز به مراکز درمانی که در سطح شهرها و روستاها وجود دارند معرفی می‌شوند ولی چون اعتیادی که بین دانش‌آموزان رواج دارد بیش‌تر تفننی هست، معمولا کار با مشاوره و .... به پایان می‌رسد و حل می‌شود.

اعتیادهایی که از قرص ریتالین شروع می‌شوند

مدیر بهداشت آموزش و پرورش استان ضمن بیان این موضوع که آغاز بسیاری از اعتیادهای دانش‌آموزان با قرص‌هایی جهت بیدار ماندن در شب‌های امتحان و نیز داروهایی مشابه است، تاکید می‌کند: داروهایی مثل ریتالین مثل سایر مواد مخدر خطرات بسیار زیادی ندارند ولی وقتی که تداوم پیدا کرده و تبدیل به اعتیاد می‌شوند و بسیار خطرناک می‌شوند.

وی توضیح می‌دهد: معمولا قبل از آغاز فصل امتحانات سعی می‌کنیم از طریق رسانه‌ها یا بروشورها دانش‌آموزان را به استفاده از مواد مغذی و دمنوش‌های طبیعی برای دچار نشدن به مشکل کم‌خوابی دعوت می‌کنیم ولی باز هم آمار استفاده از این قرص‌ها زیاد است.

برای پیشگیری از اعتیاد دانش آموزان خوب است که اعتبارات لازم را به آموزش و پرورش اختصاص دهند تا این دستگاه با برنامه‌های تفریحی و تخصصی، خطر اعتیاد را رفع کند
حکیمی صحبت‌های خود را اینگونه پایان می‌دهد: معمولا در ایام قدیم افرادی که پا به سن می‌گذاشتند به اعتیاد روی می‌آوردند ولی اکنون متاسفانه این موضوع به سن نوجوانی در جامعه کاهش یافته است. برای پیشگیری از این معضل اجتماعی بزرگ خوب است که دستگاه‌های کلان و سیاست‌گذاران، اعتبارات لازم را به آموزش و پرورش اختصاص بدهند تا این دستگاه با برنامه‌های تفریحی و تخصصی که برگزار می‌کند، خطر اعتیاد را ریشه‌کن کند وگرنه دادن اعتبار به دستگاه‌های دیگر باعث حیف و میل می‌شود.

همانطور که در آمارها نیز اعلام شده، میزان دانش‌آموزان در معرض خطر ابتلا، بیش از صد برابر دانش‌آموزانی است که مصرف کرده‌اند و این دقیقا بدان معناست که زنگ خطر باید برود قبل از تعویض جای این آمار به صدا دربیاید.

هرچند امروز در استانی مثل آذربایجان شرقی از نظر مردم اولویت اول نگرانی‌هایشان از معضلات اجتماعی بیکاری است و اعتیاد به درجه‌های دیگر یعنی چهارم و پنجم منتقل شده است، اما هرگز نمی‌توان از ارتباط تنگاتنگ آسیب‌های اجتماعی و همینطور راه‌حل نسبتا مشترک آن‌ها چشم پوشید .

وقتی آموزش و پرورش خواستار اعتبار بیش‌تر برای ایجاد فضایی کاملا بانشاط جهت نرفتن دانش‌آموزان سراغ مواد مخدر می‌شود، باید دید اعتباراتی که قبلا اختصاص داده شده چقدر در ثبات یا کاهش آمار تاثیرگذار بوده است.

دانش‌آموزان غیر از آگاهی درمورد اعتیاد و مواد مخدر و مضرات آن‌ها، دلایلی هم می‌خواهند که به سوی آن‌ها نروند و همچنین دلایل بزرگ‌تری برای ترک. باید نحوه تربیت در حدی باشد که یک کودک یا نوجوان را با کتک هم نتوان به مصرف مواد مخدر وادار کرد وگرنه بعد از ابتلا جاهای پنهان زیادی در شهر وجود دارند که با جان و دل پذیرای دخترها و پسرهای فراری از خانه می‌شوند.

منبع: فردا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۵۷۶۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت «ایران» از زندگی در باغچه‌بان

مثل «باغچه‌بانی» که از نگاه کردن و رسیدگی به تک‌تک درختان باغش سیر نمی‌شود و از به بار نشستن آنها حظ می‌کند، چشم‌های او هم هر بار به سمت دانش‌آموزی سُر می‌خورد، می‌شکفد و غرق در شادی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، سال‌هاست روی ویلچر نشسته و اما شانه به شانه دانش‌آموزانش راه می‌رود و به امید به بار نشستن تلاش‌هایش، درست مثل یک باغبان آنها را می‌پروراند. با خنده‌های «بی‌صدای» شأن می‌خندد و حرف‌های ناگفته‌شان را به خوبی می‌شنود و به آنها پاسخ می‌دهد.

«ایران جابری» حدود ۲۵ سالی است که هر روز به عشق دانش‌آموزانش مسیر خانه تا مدرسه را با ویلچر طی می‌کند تا به دبستان «باغچه بان» برسد؛ مدرسه‌ای که نامش همه را یاد جبار باغچه‌بان که اولین مدرسه ناشنوایان ایران را راه اندازی

اتاق خبر صبا - نستوه - ویرایش خبرگزاری - نسخه ۷.۴.۷، ساخت ۲۰۲۳۰۷۰۱.

Informationخبر «روایت «ایران» از زندگی در باغچه‌بان (۷۴۹۶۳۶)» ذخیره شد


کرد، می‌اندازد.

در روزهایی که نام معلم بیش از هر زمان دیگری بر زبان‌های جاری می‌شود، گروه ایمنا مسیر هشتاد کیلومتری را پیمود تا در سفر نیم‌روزه‌ای به شهرضا، روایت‌گر زندگ ی «ایران جاوری» معلم دارای معلولیتی باشد که زندگی را موهبت خداوند به خود می‌داند، باشیم.

لبانش خندان و چشمانش پر از شور و عشق زندگی کردن بود، این را به وضوح می‌توانستی ببینی، دلیل‌اش معلوم است، در طول تدریس، حضور بچه‌ها، دنیای پاک و شیطنت‌های خاصشان به او روحیه می‌دهد و هیچ چیز به اندازه موفقیت بچه‌ها خوشحالش نمی‌کند، این معلم فداکار با وجود بیماری نادر «دیستروفی عضلانی پیشرونده» که از سال‌ها قبل درگیر آن شده و ویلچرنشین است، باعشق و علاقه فراوان و انگیزه بسیار بالا هر روز سرکار خود حاضر شده و اوقات بسیار زیادی را برای خدمت به دانش‌آموزان معلول آموزشگاه باغچه‌بان شهرضا صرف می‌کند.

جاوری به سادگی شروع به معرفی خود می‌کند: در ششم بهمن ۱۳۵۱ در اصفهان به دنیا آمدم و از سن ۱۲ سالگی به تدریج دچار بیماری نادر «دیستروفی عضلانی پیشرونده» شدم، دیستروفی عضلانی به بیماری ژنتیکی بازمی‌گردد که موجب ضعف پیشرونده و تباهی عضلات اسکلتی بدن (یعنی همان عضلاتی که هنگام حرکت ارادی به کار می‌گیریم) می‌شود. در طول دوران تحصیل تا قبل از سن ۱۲ سالگی همواره در مدرسه به عنوان دونده و کوهنورد مشهور بودم و هیچیک از دانش‌آموزان پای رقابت با من را نداشتند، به طوری که یک روز با یکی از دانش‌آموزان کلاس پنجم با تعیین مسافتی توسط معلمان مسابقه دو برگزار شد و دوستم با گریه از معلم درخواست تعویض مرا داشت، چرا که می‌دانست برنده مسابقات هستم، بسیار خرسند بودم که در آن مسابقه برنده می‌شوم و رتبه کلاس‌ام بالا می‌رود، هنگامی که سوت مسابقات نواخته شد هر دو شروع به دویدن کردیم، اما در میانه مسیر بدون هیچ‌گونه اتفاقی، دیگر نتوانستم مسافت را طی کنم و نتایج مسابقات به نفع دوستم تمام شد، در مسیر بازگشت به منزل به دلیل شدت ناراحتی و استرس به زمین خوردم و شروع بیماری‌ام هم از آنجا بود، افراد که به این بیمار مبتلا هستند بارها بر زمین خوردن‌ها مکرر را تجربه می‌کنند، در دیسترفینوپاتی‌های شدید، ضعف عضلانی به تدریج باعث ایجاد جمع‌شدگی و انحراف در ستون فقرات و دست و پا می‌شود و این تغییر شکل‌ها حمل و نقل بیمار را مشکل‌تر می‌کند و شدت ضعف عضلانی بازهم افزایش می‌یابد.

او ادامه می‌دهد: در دوران تحصیل چه در مدرسه و دانشگاه با وجود اعتماد به نفس بالایم هیچ نگاه ترحم‌آمیزی به من نشد، همه اینها را مدیون خانواده‌ام هستم که با نوع تربیتشان مرا قوی بار آوردند، در طول دوران تحصیل همواره سعی داشتم از گوشه‌گیری پرهیز کنم، به همین خاطر رابطه خوبی با همکلاسی‌هایم برقرار کردم و دوستان زیادی دارم، برای کنار آمدن با این بیماری دوران بسیار سختی را گذراندم، چرا که همیشه خاطرات مسابقات دو و کوهنوردی یادآور روزهای خوش زندگی‌ام بود، اما دیگر نمی‌توانستم بدوم یا از کوه بالا بروم!

جاوری بیان می‌کند: از بچگی می‌خواستم معلم شوم و با گرفتن گچ در کنار تخته سیاه با دانش‌آموزان زندگی کنم و اکنون بدون اینکه احساس کنم بیمارم، زیباترین احساسات را نثار زیباترین گل‌های باغچه علم و دانش می‌کنم، در سال ۷۰ در رشته علوم انسانی دیپلم گرفتم، همان سال در دانشگاه تهران قبول شدم و در رشته الهیات لیسانس گرفتم و تا پایان تحصیلات، به جز سختی‌هایی که برای بالا رفتن از پله‌های دانشگاه متحمل شدم، مشکل خاصی نداشتم و تنها به دلیل وجود پله‌های دانشکده، مجبور به استفاده از ویلچر شدم، اما بعد از گرفتن لیسانس، به دلیل تحصیل در رشته الهیات با گرایش تاریخ و تمدن ملل اسلامی باید در سازمان ارشاد و به تبع آن ادارات استخدام می‌شدیم با توجه به این رشته و علاقه شدیدی که به شغل معلمی داشتم، ابتدا به اداره ارشاد و کتابخانه‌های سطح شهر مراجعه کردم، اما من را نپذیرفتن و در ادامه برای پیدا کردن شغل هر هفته از سال ۷۴ تا ۷۹ به اداره آموزش و پرورش استان می‌رفتم، اما به علت شرایط بیماری‌ام کاری که مناسب من باشد، پیدا نمی‌شد تا اینکه در این رفت و آمدها مکرر یکی از مسئولان آموزش و پرورش، حضور در مدارس استثنایی را پیشنهاد دادند.

این معلم پر تلاش می‌گوید: پس از روزها و سال‌ها بالاخره در ششم اردبیهشت سال ۷۹ که به هیچ وجه نیروی از سوی آموزش و پرورش جذب نمی‌شد، به طور معجزه آسایی یک ابلاغیه هشت ساعت حق‎‌التدریس در مدرسه استثنایی باغچه‌بان به عنوان معلم پرورشی صادر شد، با وجود وضعیتم مدیر مدرسه با خوبی استقبال کردند و حتی با خنده بدون اینکه حتی کوچک‌ترین اشاره‌ای به وضعیت جسمی‌ام کند، مرا پذیرفت.

شعرخوانی دانش‌آموزان ناشنوا با استفاده از شیوه‌های ابتکاری و خلاق

این معلم پرورشی فداکار روزهای اولیه شروع دوران معلمی‌اش را این‌گونه روایت می‌کند: مدرسه باغچه‌بان ویژه افراد ناشنوا، نابینا، کم توان ذهنی و چند معلولیتی بود، به دلیل تحصیل در رشته الهیات، هچ‌گونه آشنایی با این محیط نداشتم، اما چون در دوران دانشگاه خط بریل را یکی از دوستان دوره تحصیل دانشگاهی آموخته بودم و به خط بریل برای او نامه می‌نوشتم تا حدودی به آن آشنا بودم، اما با حرکات ایما و اشاره دانش‌آموزان ناشنوا به هچ‌وجه آشنایی نداشتم که با کمک همکاران و در کنار دانش‌آموزان طی دو هفته زبان اشاره را آموختم و سر کلاس درس رفتم.

او می‌افزاید: در طول تدریس، حضور بچه‌ها، دنیای پاک و شیطنت‌های خاصشان به من روحیه می‌داد و هیچ چیز به اندازه موفقیت بچه‌ها خوشحالم نمی‌کرد، اگر خوشحال بودند از صمیم قلب برایشان خوشحال می‌شدم، از سال ۷۹ تا ۸۴ به عنوان معلم پرورشی حق‌التدریس توانستم از سوی آموزش و پرورش استان عنوان معلم نمونه را کسب کردم و در دوران خدمتم ضمن یادگیری رشته کامپیوتر، فعالیت‌های مورد نیاز مدرسه را انجام می‌دادم.

جاوری با اشاره به اینکه تلخ و شیرین کار با کودکان استثنایی زیاد است، می‌گوید: شیرینی لحظه سخن گفتن یک دانش‌آموز ناشنوا را با هیچ حس لذت‌بخش دیگری عوض نمی‌کنم، زیرا دنیای این کودکان خاص، بی‌ریا و پر از صداقت است، این دانش‌آموزان با چشمان خود می‌شنوند و با دستان خود سخن می‌گویند، به همین دلیل سعی کردم با کمک آنها گروه سرودی را در مدرسه تشکیل دهم که باورش برای بعضی از افراد سخت بود، چرا که معتقدم این بچه‌ها با چشمانشان می‌شنوند و با دست‌هایشان حرف می‌زنند؛ دنیای آن‌ها آنقدر متفاوت است که فارغ از هیاهوی مردم این جهان به گفت‌وگو با هم می‌نشینند.

او معتقد است: هر صدایی برای خودش ارتعاش خاصی دارد و تمام استخوان‌های بدن ما ارتعاش را درک و حس می‌کنند؛ چون گوش ما می‌شنود، ما یاد گرفته‌ایم که صداها را از طریق گوش بشنویم، اما افراد کم‌شنوا از طریق کل استخوان‌های بدنشان قادر به در یافت ارتعاش صداها هستند، از این‌رو گروه سرود ناشنوایان مدرسه باغچه‌بان استثنایی شهرضا را با استفاده از شیوه‌های ابتکاری و خلاق به جایگاهی برتر در سطح شهر رساندم.

این مربی توانا نحوه آموزش اجرای سرود و انتقال جان کلام به ناشنوایان و تشکیل گروهی سرودی موفق را این گونه بیان می‌کند: روزی که کنار تخته سیاه تدریس می‌کردم، احساس کردم بچه‌ها لذتی از خواندن شعر نمی‌برند و خیلی سعی کردم که احساس شعر را به بچه‌ها انتقال دهم؛ اما نشد تا اینکه ریتم شعر را با اجرا و با کمک معلمان روی دستانم آوردم و چندین ماه آموزش اشعار به دانش‌آموزان را پیگیری کردم و وقتی بچه‌ها اجرا داشتند، کسی باورش نمی‌شد که بتوانند محتوای شعر را این قدر زیبا و با احساس با دستانشان بیان کنند.

جاوری هدف از آموزش به این کودکان را وارد کردن آنها به جامعه عادی عنوان می‌کند و می‌گوید: معلمان آموزش و پرورش استثنایی، افرادی صبور، فداکار و با والدین هم در ارتباط هستند، مسئولیت عمده این معلمان، ارائه آموزش و تمرین‌های درمانی به دانش‌آموز است.

جامعه معلولان شهرضا را راه‌اندازی کردم / ‏‬آموزش زبان انگلیسی و عربی به دانش‌آموزان روشن‌دل

او ادامه می‌دهد: بازه زمانی که وارد آموزش و پرورش نشده بودم از سال ۷۴ تا ۷۹ جامعه معلولان شهرضا را راه‌اندازی کردم و در این دوران به مرکز بهزستی شهرضا مراجعه می‌کردم که متوجه وجود اتاق‌های بدون کارایی شدم و از مسئولان آن اداره درخواست کردم که یکی از اتاق‌ها را برای تدریس زبان انگلیسی در اختیارم بگذارند، البته بعضی روزها عصرها در منزل خود بدون هیچ هزینه‌ای مکالمه زبان انگلیسی و آموزش زبان عربی، قرآن به زبان انگلیسی را برای دانش‌آموزان نابینا انجام می‌دادم و تاکنون زبان‌آموزان نابینای زیادی را تربیت کرده‌ام، همچنن سعی کردم در جذب دانش آموزان به مسائل دینی و آموزش احکام نماز و روزه بسیار خلاق عمل کنم تا دانش‌آموزان با اشتیاق بیشتری در این مسیر گام بردارند.

این معلم فداکار که در آستانه بیست و پنجمین سال خدمت در آموزش وپرورش به سر می‌برد، همچنین نویسنده کتاب بازی‌های بومی و محلی است که با استقبال زیاد جامعه فرهنگی و دانش‌آموزان مواجه شده و حکم قهرمانی در رشته ورزشی بوچیا را نیز در کارنامه فعالیتی خود دارد، می‌گوید: به واسطه معلولیتم و درک متقابل درد و رنجی که این دانش‌آموزان متحمل می‌شوند و عشق و علاقه به آنها، هر روز با انگیزه بیشتری بر سرکار خود حاضر می‌شوم.

جاوری که خوش خلقی و حسن رفتارش زبانزد همکاران، والدین و دانش‌آموزان است، در ادامه از دغدغه خود برای دانش‌آموزان استثنایی می‌گوید: آرزویم فراهم شدن امکانات کافی برای دانش‌آموزان کم توان ذهنی و معلول است و دوست دارم شرایط کاری برای آینده آنها فراهم شود، همچنین به مدارس فنی و حرفه‌ای مختص آن‌ها نیاز داریم، چرا که باید در آینده استقلال پیدا کنند، دغدغه آینده آنها بزرگترین نگرانی ما و خانواده‌هایشان است و البته با توجه به نیازی که در آن‌ها دیده می‌شود، شرایط گفتار و درمان برای آن‌ها فراهم شود.

او می‌افزاید: گاهی برخی خانواده‌ها خسته و ناامید می‌شوند و صبر و تحمل‌شان کم می‌شود، بنابراین براساس نیاز هر ماه جلسه‌ای با خانواده آن‌ها می‌گذاریم و سعی می‌کنیم با تک تک خانواده‌ها صحبت و به نوعی تزریق روحیه کنیم، البته راهکارهایی را پیش پای خانواده‌ها می‌گذاریم و با توجه به اینکه به اخلاق این کودکان به خوبی آگاهیم، سعی می‌کنیم بهترین راه حل را به آنها پیشنهاد کنیم و به آنها می‌گوئیم که این کودکان با دیگران هیچ فرقی ندارند و تنها پیشرفت کاریشان کمی کند است و در هر جلسه با پیشرفت‌هایی که از کودکان به آنها نمایش می‌دهیم، امید به آینده در دل خانواده‌ها جانی دوباره می‌گیرد.

این معلم ایثارگر در پایان، بدون احساس خستگی از ۲۵ سال تلاش در راه تعلیم و تربیت کودکان ناشنوا می‌گوید: من عاشق کارم هستم و هیچ وقت نشده که بعد از ساعت‌ها کار احساس خستگی کنم، برای من کار با این بچه‌ها خود زندگی است که با هر کلمه جدیدی که بچه‌ها یاد می‌گیرند، دریچه‌ای تازه از امید به رویم باز می‌شود، بهترین صدا برا من، صدای کودکان ناشنوایی است که می‌کوشند تا به همه بگویند شنواترین هستند، بهترین تصویر برای من تصویری است که کودکان نابینا با آن خدا را وصف می‌کنند.

کلام آخر باغبان مهربان باغچه‌بان که با بغضی در گلو و اشک بر زبان جاری می‌شود: دغدغه‌ام آینده کودکان باغچه‌بان است که روزها و ماه‌ها را در کنارشان گذراندم، همیشه به فردای آنها می‌اندیشم، مهم است که نگاهی ویژه‌تر به آن‌ها داشته باشیم و خودمان را جای والدین این کودکان قرار دهیم، چرا که آن‌ها هم فرزندان همین آب و خاک هستند و نیاز به رشد دارند، پس هر آنچه را که برای کودکان عادی خواسته‌ایم و فراهم کرده‌ایم، را باید برای کودکان با نیازهای ویژه هم فراهم شود تا شاهد پیشرفت چشمگیر آنها نیز باشیم.

گزیده‌ای از همراهی یک روزه ایمنا با ایران جاوری را می‌توانید در اینجا مشاهده کنید.

کد خبر 749636

دیگر خبرها

  • رویداد ملی نوآوری اجتماعی در پیشگیری از اعتیاد برگزار می‌شود
  • معلم عشایری که پدرانه مشق علم و ادب می‌کند
  • روایت «ایران» از زندگی در باغچه‌بان
  • کلاس این آقا معلم در مدرسه تشکیل نمی شود
  • جهادگرانی که درس زندگی می‌دهند/ معلمان باید در قله کوه باشند
  • دستان هنرآفرین دانش‌آموزی
  • این دروغ را درباره کاهش افسردگی باور نکنید
  • (ویدئو) روش خطرناک دانش آموزان یک روستا برای رفتن به مدرسه
  • بدهکاری سینما و تلویزیون به روز معلم
  • ویپ و خطراتی فراتر از آسیب به ریه و مغز