Web Analytics Made Easy - Statcounter

پروپاگاندای اصلاحات با روش بمباران خبری مخاطب و آتش شدید توپخانه‌های رسانه‌ای این جریان علیه رقیب یکی ازحربه‌های این جریان است.

سرویس سیاست مشرق - پروپاگاندای رسانه‌ای اصلاح‌طلب وسیله‌ای برای منکوب و بیرون کردن رقیب از صحنه و فضای سیاسی کشور است. در این زمینه توپخانه‌های رسانه‌ای این جریان با سیاه نمایی و مسموم‌سازی افکارعمومی دست به تخریب رقیب و حتی منتقدان در جناح خود می‌زنند تا جایی که وجهه او را به طور کل از بین ببرند و درواقع با بمب‌باران خبری مخاطب، توان فکر کردن را از او سلب می‌کنند و به نوعی درحالی که از آزادی بیان و آزادی رسانه صحبت می‌کنند اما در جهت استبداد و استثمار فکری جامعه قدم بر می‌دارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

البته این جریان استبداد فکری نیز حالت برعکس هم دارد و اصلاح‌طلبان طوری برای عوامل و عناصری که طرفدار و در راستای جریان آنان عمل می‌کنند، وجهه سازی می‌کنند که به وی حالت قدسی می‌دهند و به نوعی با جایگاه والایی که به وی می‌بخشند اجازه هر نوع انتقاد را از آن شخص می‌گیرند و به اصطلاح با اعطای یک نوع مصونیت آهنین وی را روئین تن و منتقد را خلع سلاح می‌ کنند که این موضوع نیز جنبه دیگری از استبداد و پروپاگاندای رسانه‌ای اصلاحات است.

این ماجرا مصداق‌های فراوانی در عرصه سیاسی کشور از زمان تولد جریان اصلاحات به نام امروز دارد که به برخی از این موارد می‌پردازیم.

خاطره ناطق نوری پروپاگاندای اصلاح‌طلبان؛ به من گفتند طالبان!/ آزادی فکر مردم را گرفتند

ناطق نوری که روزگاری رقیب رئیس‌ دولت اصلاحات بود و در آن دوره اصلاح‌طلبان وی را نماینده طالبان و افراطی می‌نامیدند امروز از سوی همین جریان به «شیخ نور» شهرت یافته است. وی که تجربه این نوع پروپاگاندای خبری علیه خود را دارد در کتاب خاطراتش درباره رقابت در انتخابات سال ۷۶ اینگونه می‌نویسد:

جنگ روانی علیه من بسیار شدید بود و متاسفانه کسی هم این ها را پیگری نکرد. بیش ترین تهمت ها به من زده شد و انعکاس آن به این صورت بود که دیگران خیلی مظلوم واقع شدند. مثلا اینکه اگر فلانی بیاید، مثل طالبان عمل می کند. آنها با تبلیغات خود فرصت فکر کردن و اندیشیدن را از مردم گرفتند که این از مصادیق استثمار فکری است. این را اختناق می گویند این ضد آزادی است که با بمباران تبلیغاتی جلوی فکر مردم را بگیرند، اصلا از آنها آزادی فکر را گرفتند و افکار مردم را به یک سو کانالیزه کردند.

به قدری علیه من تبلیغ بود که مردم فکر نکردند، این آقای ناطق یک دفعه و از یک جای ناشناخته نیامده، این همان ناطقی است که مجلس را اداره می کند؛ اصلا کسی در مدیریت ایشان حرف ندارد؛ اگر بنا بود طالبان باشد در اداره مجلس و در تصویب قوانین و مصوبات با شیوه ی طالبان عمل می کرد یا زمانی که وزیر کشور بود یک عده در خیابان ها زن و بچه مردم را می زدند. مقابل آنها نمی ایستاد که مملکت نباید هرج و مرج باشد. من به هر قیمتی که هست نمی‌گذارم امنیت اجتماعی به خطر بیفتد و هرج و مرج... واقعا هم به قیمت آبرویم تمام شد؛ چون آن موقع معروف شده بود که من مقابل حزب الله ایستادم، خوب این همان ناطق است. همچنین می شد که اگر این بیاید دانشگاه ها را چه کار می کند، مانتو و روسری را بر می دارد و چادر را اجباری می کند و امثالهم.

دختران من در دبیرستان در بمب باران تبلیغاتی و در اقلیت بودند، از یک طرف می‌دیدند که جریان این نیست که اینها می گویند از خود سوال می کردند که پس این حرف هایی که می زنند، چیست؟ البته اینکه اینها خودشان در اقلیت یادر فشارقرار می‌گرفتند مشکلی نبود، اما ضرری که کردیم این بود که اعتقاد آنها نسبت به بسیاری از افرادنظام خدشه دار شد.

اصلاح‌طلبانی که پیش از این ناطق نوری را نماینده طالبان می‌خواندند لقب «شیخ نور» به وی اعطا کردند

این وضعیت روی ایشان تاثیر منفی گذاشت و اعصابشان خرد بود و به هر حال داشتند منفجر می شدند. یا در دانشگاه به قدری جو منفی علیه من درست کرده بودند که پسر من – مجتبی که در دانشکده اقتصاد و در مقطع لیسانس درس می خواند- واقعا اعصابش به هم ریخته بود، گاهی نزد من می‌آمد و فقط رویش نمی شد که گریه کند. به علت چنین جوی بودکه حتی بچه های من می خواستند درس را رها کنند.

بررسی چهار دهه کارنامه ناطق نوری که نماینده افراط خوانده می‌شد با عنوان «‌ناطق اخلاق» توسط روزنامه اصلاح‌طلب

دوستان ما به آقای هاشمی انتقاد زیادی می کردند و به ایشان هم می گفتند. البته من از آقای هاشمی و دولت ایشان در مجلس، چه برای لوایح و چه برای کابینه و همچنین از خود شخص آقای هاشمی هم – چون مورد حمله و هجمه بود- مفصل دفاع می کردم. در یک مقطعی تحکیم وحدت و جریان های مقابل، حمله به آقای هاشمی را شدید کرده بودند و نسبت های امریکایی و غیر آمریکایی و این حرف ها را به ایشان می دادند. یک سال جلوی لانه جاسوسی ، بخش عظیمی از سخنرانی ام در دفاع از شخص آقای هاشمی بود. گفتم:« شما که می گویید ایشان آمریکایی است، این را بدانید او کسی بود که در پرونده حسنعلی منصور دستگیر شد. او کسی است که پیشکسوت است، کسی است که در حمله مسلحانه ضد آمریکایی آن موقع حضور داشته است ماجزو نوچه ها و دست پروده های او در انقلاب هستیم.»[۱]

هجمه سخت به هاشمی رفسنجانی/ از عالیجناب سرخ‌پوش تا علی‌دایی دنیای سیاست

با روی کار آمدن دولت اصلاحات در خرداد ۱۳۷۶ شخصیت‌ها، گروه‌ها و احزابی که این روزها داعیه‌دار حمایت از مرحوم هاشمی رفسنجانی هستند حمله‌ای سنگین و همه‌جانبه را علیه رئیس‌جمهور سابق تدارک دیدند.

این حمله‌ها روزبه روز گسترده‌تر از پیش شد تا آنجا که در انتخابات مجلس ششم به اوج خود رسید، افرادی نظیر اکبر گنجی که اینک در آمریکا مشغول وطن‌فروشی هستند در سلسله مقالاتی که روزنامه‌های زنجیره‌ای آن روزها از جمله صبح امروز، مشارکت، عصر آزادگان و...این یادداشت‌ها را منتشر می‌کردند هاشمی را عالیجناب سرخ پوش خوانده و به صورت مستقیم و یا به تلویح مسئولیت قتل‌های زنجیره‌ای را به دوش او انداختند.

البته این تنها اکبر گنجی نبود که حمله به هاشمی را در روزنامه‌های زنجیره‌ای مدیریت و هدایت می‌کرد، افرادی که این روزها در جبهه اصلاح‌طلبان و نان‌خور تشکل‌هایی چون کارگزاران هستند مانند محمد قوچانی نیز دستی بر آتش داشته و مقالاتی علیه او می‌نوشتند و منتشر می‌ساختند! این تخریب‌ها تا جایی بود که قوچانی با قلم زدن علیه هاشمی رفسنجانی به شهرت رسید.

کتاب «پدرخوانده و چپ‌های جوان» مقالاتی است که قوچانی در آن از دی ماه سال ۷۸ تا خرداد ماه ۱۳۷۹ به گفته خود به مبارزه‌ای برای نقد قدرت دست زده است.

اکثر مقالات این کتاب در نقد بی‌رحمانه هاشمی نگاشته شده و یا به نحوی به هاشمی و خانواده‌اش مرتبط می‌شود، قوچانی در مقاله‌ای با نام «هاشمی‌ها خانواده‌ای در قامت یک حزب» که در شماره روز ۱۳ دی ماه سال ۱۳۷۸ عصر آزادگان منتشر شده بود با حمله به تک تک اعضای خانواده هاشمی به مرعشی عضو برجسته حزب کارگزاران می‌رسد و می‌نویسد: «سیدحسین مرعشی پسرعموی همسر اکبر هاشمی رفسنجانی دست کم در سال‌های اخیر سه موقعیت کاملا نزدیک به وی را به دست آورده است او که استانداری کرمان را وانهاد تا با ریاست دفتر رئیس‌جمهور هاشمی مقدمات پرش به سکوی نمایندگی مجلس را فراهم سازد اینک جانشین دبیرکل کارگزاران سازندگی و عضو برجسته حلقه کرمانی‌ها در این حزب است و مانند سیم رابطی میان خانواده و حزب عمل می‌کند تا هاشمی رفسنجانی یک حزب را از چند مجرا کنترل کند.»

قوچانی بعد از ذکر مصادیق به اصل ماجرا می‌رسد و می‌نویسد: «خانواده هاشمی رفسنجانی نمادی از روابط قدرت در جامعه‌ای است که هنوز دیپلماسی پنهان روش دیرین سیاستمداران آن است و مشروعیت حکومت به جای رقم خوردن در صندوق‌های انتخابات در اتاق‌های پشتی خانواده‌های مقتدر شکل می‌گیرد در پناه این اقتدار فرمانفرمایی است که هنوز سلول تشکیلاتی حکومت نه احزاب سیاسی که خانواده‌های قدرت است و طبیعتا در این میان نقش احزابی چون کارگزاران سازندگی و اعتدال و توسعه تا زمانی که مانند فرزندان وفادار خانواده گوش به فرمان پدر هستند جز رنگ و لعابی بر چهره چروکیده مناسبات کهنه قدرت نیست. « هاشمی‌ها خانواده‌ای در قامت یک حزب، عصر آزادگان، ۱۳ دی ۱۳۷۸»

انتقادات قوچانی به هاشمی به دوره اصلاحات محدود نیست، وی بعد از شکست هاشمی در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز در مقاله‌ای در روزنامه هم‌میهن با مقایسه هاشمی با علی دایی نوشت: «قهرمان شدن علی دایی در لیگ فوتبال ایران به ‌همان اندازه شگفت‌انگیز است که اول شدن هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری و علی‌دایی در میان اهل ورزش همان اندازه نامحبوب است که هاشمی رفسنجانی در میان اهالی سیاست. این درحالی است که اکنون قوچانی در شورای مرکزی حزب کارگزاران که جریان متبوع هاشمی رفسنجانی آنرا ساخت و پرداخت عضو شده است.»

چنان چه گفته شد این تنها محمد قوچانی نبود که هاشمی را به شدت می‌نواخت که او ادامه‌دهنده راهی بود که اکبر گنجی‌ها از مدت‌ها پیش آغاز کرده بودند و روزنامه‌نگار جوان اصلاح‌طلب آینده سیاسی خود را در آن می‌دید که همانند دیگر هم‌مسلکانش هاشمی را بکوبد چنان که امروز نیز آینده را با جهت وزش باد به‌گونه‌ای دیگر و در حمایت بی‌حد و حصر از خاندان هاشمی تفسیر می‌کند.
اکبر گنجی یکی از اصلاح‌طلبان پناه‌گرفته به دشمن است که در دوره اصلاحات مجموعه مقالات او علیه هاشمی و خانواده‌اش در کتابی تحت عنوان «عالی‌جناب سرخپوش و عالی‌جنابان خاکستری» جمع و منتشر شد.

گنجی در مقاله‌ای دیگر دوره هاشمی را سپری شده خواند و نوشت «هاشمی با دوپینگ به مجلس راه یابد یا نیابد، رئیس‌مجلس شود یا نشود، مردم به او و سیاست‌هایش رای منفی داده‌اند و او را نماد عصر سپری شده تاریک‌خانه‌ای می‌دانند.» ( آفتاب امروز، ۴ اسفند ۱۳۷۸)

و یا در مقاله‌ای دیگر نوشت: «آقای هاشمی در دهه اول انقلاب پس از حضرت امام و در دهه دوم انقلاب پس از مقام رهبری نیرومندترین مرد نظام جمهوری اسلامی ایران بود. عالی‌جناب سرخپوش می‌خواهد تا در دهه سوم انقلاب همچنان قدرتمند باقی بماند و برای بسط قدرت در صدد تصاحب همزمان کرسی ریاست مجلس و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام است تا از این طریق به عضویت بسیاری از دیگر نهادها و ارگان‌های تصمیم‌گیر اصلی نظام درآید. ولی متاسفانه ایشان حاضر به پاسخگویی به پرسش‌های شهروندان و روزنامه‌نگاران نیست. قدرت غیر پاسخگو برای هر ملتی مضر و خطرناک است.»

گنجی همچنین نوشت: «آقای هاشمی و کارگزاران اینک که به پایگاه اجتماعی و مشروعیت دوم خردادیان نیاز دارند هیچ‌گونه انتقادی را از ایشان برنمی‌تابند اگر ایشان بر کرسی ریاست مجلس تکیه زند با چنین شخصیتی چه نوع رابطه‌ای می‌توان برقرار کرد؟»
بر اساس استدلال اصلاح‌طلبان در نشریات زنجیره‌ای «آیا هاشمی رفسنجانی غیر از تبعیت محض نوع دیگری از رابطه را به رسمیت می‌شناسد؟» (عالی‌جناب سرخپوش و عالی‌جنابان خاکستری، صفحه ۱۴۳)[۲]

چماق اصلاح‌طلب بدلی بالای سر عارف

جالب اینجاست که گروه انحصارطلب قدرت در جریان اصلاحات هر کسی ولو از بدنه اصلاحات که بر خلاف منافع آن کار کند را با پروپاگاندای شدید رسانه‌ای مقهور می‌کند. محمدرضا عارف یکی از این افراد اصلاح‌طلب است که طعم چوب این گروه را در اصلاحات چشیده است. همین گروه وی را «اصلاح‌طلب بدلی» و «اصلاح‌طلب‌نما» خواندند.

در این راستا واژه «اصلاح‌طلب بدلی» از زمانی بر زبان اصلاح‌طلبان تندرو نقش بست که محمدرضا عارف در برزخ تردید خیلی از شخصیت های اصلاح‌طلب درخصوص ورود به انتخابات گام مؤثری برداشت.

سعید حجاریان، محمد رضا خاتمی، سید محمد موسوی خوئینی‌ها، شیخ قدرت‌الله علیخانی، محمدرضا تابش، صادق زیباکلام و سایر شخصیت‌های تندرو اصلاح‌طلب کسانی بودند که وی را عنصری غیرقابل اعتماد و به نوعی «اصلاح‌طلب بدلی و امنیتی» نامیدند و فشارهای زیادی در ماه‌های آغازین رقابت‌های ریاست جمهوری بر وی آوردند.

عارف خود درباره برخوردی که این طیف سیاسی اصلاح‌طلب با وی در جریان انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری چنین سخن می‌گوید: «برچسب‌هایی هم به من زده شد، اصلاً جواب، ندادم از جمله اینکه گفتند عارف زود اعلام کاندیداتوری کرده، جواب ندادم. گفتند اصلاح‌طلب بدلی است جواب ندادم. هرچه گفتند را با نگاهی که به آینده داشتم جواب ندادم.»

حجاریان در این زمینه در گفتگو با روزنامه اعتماد با بیان اینکه اصلاحات احتیاج به راهبرد تازه دارد می‌گوید: «آن‌ها در کل می‌دانند چه باید بکنند اما نمی‌دانند از چه طریقی. بعضی‌ها اصلاح‌طلب نما هستند. به زبان دیگر اصلاح‌نما طلب هستند.»

زیباکلام هم با حمله به عارف می‌گوید:‌«اصولگرایان در این میان حرف‌های انتخاباتی اصلاح طلبان بدلی را با آب و تاب منعکس می‌کنند تا بگویند که حتی جناح رقیب نیز در انتخابات شرکت کرده‌اند. اما واقعیت این است که از سوی دیگر به هیچ وجه راضی به حضور اصلاح طلبان اصیل نمی‌شوند، چراکه می‌دانند حضور آن‌ها ممکن است بار دیگر اتفاق دوم خرداد ۷۶ را برای کشور رقم بزند!»

مصاحبه جنجالی صادق خرازی و لیست اصلاح‌طلبان وطن فروش

مصاحبه مردادماه سال ۹۴ صادق خرازی، موسس حزب ندای ایرانیان با هفته نامه مثلث جنجالی شد و واکنش های تندی را از سوی اصلاح طلبان در پی داشت.

وی در بخشی از این مصاحبه گفته بود: «من اصلاح‌طلبی که نمادش خارج از کشور باشد و پول بگیرد را قبول ندارم. اینکه بروند و اتهام بزنند و بدو بیراه بگویند و شانتاژ کنند را قبول ندارم. کسانی را یادم است که در دورانی که سفیر بودم با خارجی‌ها مذاکره می‌کردند و به دشمن ‌گرا می‌دادند؛ من آنها را به‌عنوان اصلاح‌طلب قبول ندارم. لیست‌شان را هم دارم و اگر قرار باشد روزی ارائه دهم، ارائه خواهم داد.»[۳]

این صحبت ها کافی بود که اصلاح طلبانی از جمله احمد پورنجاتی، محمد علی ابطحی، عبدالله رمضان زاده به وی حمله کرده و هدف او از این صحبت‌ها را درخواست برای سرلیستی در انتخابات مجلس آتی عنوان کنند.

همچنین برخی رسانه‌های اصلاح طلب از جمله روزنامه«آرمان» در روز چهارشنبه ۲۱/۵/۹۴ در گزارشی با عنوان «رفتارصادق‌خرازی به سبک‌احمدی‌نژادی» واکنش تندی به سخنان خرازی نشان داد و در بخشی از مقاله خود نوشت: «چند صباحی است که جیب و لیست با هم نسبتی نزدیک پیدا کرده‌اند؛ لیستی که در جیب است و فقط صاحب کت یا کاپشن خبر دارد که در آن لیست اسامی چه کسانی است، اما نمی‌گوید؛ همانطور که محمود احمدی‌نژاد زمانی که بر مسند ریاست‌جمهوری نشسته بود مدعی شد لیست مفسدان و متخلفان اقتصادی را در جیبش دارد اما کسی ندانست چرا رئیس‌ دولت‌های نهم و دهم سرآخر آن را رو نکرد. اکنون بار دیگر این جیب ها هستند که به واسطه لیست‌های درونشان ارزش پیدا کرده‌اند و این‌بار صادق خرازی مدعی یک لیست شده است!»

همچنین سایت خرداد نیز در باره صادق خرازی نوشت: «این روزها همه جا هست، از آنتن صدا و سیما تا صفحه یک رسانه های تندرو و البته در کنار دیپلمات ها، نه آقای دوربینی است نه آن مرد کاپشن پوشی که علاقه وافری داشت که هر روز روی تیتر رسانه های داخلی و خارجی جا خوش کند ....

در همین حال صادق زیبا کلام نیز در گفتگویی با خبرگزاری آریا، خرازی را عزیز دل اصولگراها نامید اما سایت ندای ایرانیان ساعتی بعد، گفتگویی از زیبا کلام را روی خروجی خود قرار داد که در آن زیبا کلام به تشریح دلایل مصاحبه اخیرش پرداخت.

زیباکلام گفت: «ما اصلاح طلبان باید بیش از هر چیز بدانیم جریان اصول گرا خصوصا بخش تندروی آن تا انتخابات اسفند ماه برای تحت تاثیر قرار دادن فضای انتخابات و بر هم زدن هر گونه اتحاد جریان های اصلاح طلب به صورت چند لایه و چند مرحله ای هستند که یکی از تاکتیک های آن ها مخدوش کردن چهره ها و شخصیت های اصلاح طلب است.»

در همین رابطه عبدالله رمضان‌زاده عضو حزب منحله مشارکت در صفحه شخصی خود در فیسبوک نوشت: «به نظر شما لیست دیپلمات‌های قاچاقچی نسخ خطی کتاب‌های قدیمی در جیب کیست؟!»

از سوی دیگر احمد پورنجاتی، یکی دیگر از اعضای حزب منحله مشارکت نیز متن طنزی خطاب به خرازی نوشت: «شوخی با یک فقره آقاصادق» که این روزها توی بورس سرسره بازی روی پوست خربزه «اونا»ست! اگه گفتی چرا «این» لیست داره؟ واسه اینکه تو دیکته بیست میاره! اگه گفتی که شغل و کار «این» چیست؟ کلاسیکه، «عتیقه»س بی‌خودی نیست! اگه گفتی چرا اخم کرده طفلک؟ چو دستش خالیه، رفته توی لک! اگه گفتی چه شد «آن آقاصادق ز دست یکی»! اگه گفتی دوای درد او چیست؟ بیاد کاندید بشه، آن هم سر لیست!

محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر رئیس‌جمهور دولت اصلاحات نیز در واکنش به اظهارات خرازی، در صفحه شخصی فیس‌بوکش نوشت: «صادق خرازی در ادامه حرف های شیرین و متناقضش گفته که لیست اصلاح طلبانی که به دشمن گرا می داداند را در جیبش دارد.

از این شیرین زدن ها قبلا هم در گفته هایشان بود. عبدالله رمضان زاده در این رابطه نوشته لیست دیپلمات های قاچاقچی نسخ خطی کتاب های قدیمی در جیب کیست.البته قاچاق زیر خاکی هم اضافه کنید راه دوری نمی رود. بهترین تلنگر را رمضانزاده برای اصلاح طلبی بدلی ندا داده است.

واقعیت دیگر هم این است که تقسیم کنندگان شغل در کشور نه تنها با این تعابیر، که اگر کسی بگوید لیست اصلاح طلبان قاتل مظلومان بوسنی و فلسطین و افغان راهم در جیب دارد، باز هم در دادن پست افاقه نمی کند.

حزب ندایی های خوبی که واقعا اصلاح طلب بودند و فقط امکانات نداشتند، در این موارد نمی‌خواهند موضع بگیرند؟»

[۱] http://www.fardanews.com/fa/news/۳۱۰۱۸۷

[۲] http://kayhan.ir/fa/news/۱۰۲۶۴۰

[۳] http://www.khabaronline.ir/%۲۸X%۲۸۱%۲۹S%۲۸vtzf۱۴wxdnfyn۴lwoi۴bei۵x%۲۹%۲۹/detail/۴۴۲۳۶۱

منبع: مشرق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۶۲۵۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 11 اردیبهشت بیستمین سالگرد خاموشی کیومرث صابری فومنی است؛ نام ماندگار طنز در ایران بعد از انقلاب 57 که از حسن اعتماد رهبران جمهوری اسلامی به خود و سابقه دوستی با شهید رجایی بهره برد و در فضای جنگ جسارت کرد و با حمایت سید محمود دعایی ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات به راه انداخت و بعد از چند سال در ادامۀ آن مجلۀ «گل آقا» را منتشر کرد که برای خیلی‌ها یادآور دوران «توفیق» بود.
  
   نسل تازه‌ شاید نداند کیومرث صابری فومنی (که بر خلاف خیلی‌های دیگر نام شهرستان زادگاه را حذف نمی‌کرد و کامل می‌آورد) چه نقشی بر جای گذاشت و در تمام دهۀ 70 یکی از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی و مطبوعاتی بود و از خشکی و زُمُختی و عبوسیِ سیاست در دهۀ 60 هم می‌کاست چه رسد به دهۀ 70 که حال و هوا تغییر کرده بود.
  
  روزنامۀ اطلاعات نزد برخی به عنوان روزنامه‌ای خنثی شناخته می‌شد و می‌شود اما همین روزنامه کارهایی کرده کارستان که از هر کسی برنمی‌آمده و یکی هم ستون «دو کلمه حرف حساب» با محتوای طنز در این روزنامه است. آن هم در چه سالی؟ 23 دی 1363 بود. در گرماگرم جنگ که روزنامه‌ها و خود سیاست عبوس بود و رابطۀ مردم با طنز در برنامه‌ "صبح جمعه با شما"ی رادیو خلاصه می‌شد و شوخی با گوشت 75 تومانی (75 تا تک تومان و نه 75000 یا 500 هزار تومان!) و کمی دیگر از این دست؛ پس از اتفاقات سال 60 همه دست به عصا شده بودند.

«دو کلمه حرف حساب» یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب است که طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد و اگر سابقۀ نویسندۀ آن در دوستی با شهید رجایی چه در دبیرستان کمال و چه دوران وزارت آموزش و پرورش و نخست‌وزیری و ریاست جمهوری او و بعد هم دوران کوتاهی در دورۀ ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای نبود این امکان هرگز فراهم نمی‌آمد و نقش مرحوم سید محمود دعایی هم از این نظر ستودنی است.

 او ستون‌های روزنامه را به نویسندگان منتقدی داد که با اصل انقلاب و نظام مشکل نداشتند هر چند که در صفحات لایی نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی یا اسلامی ندوشن و چهره‌های کلاسیک دیگر نیز می‌نوشتند.

  از آن پس تا روزنامۀ اطلاعات را می‌خریدیم اول و قبل از آن که کاملا باز کنیم گوشه سمت راست صفحۀ 3 را کنار می‌زدیم تا ببینیم "دو کلمه حرف حساب" دارد یا نه و گاه در همان حالت می‌خواندیم. مثل حالا نبود که در گوشی تلفن همراه به هر سو سرک بکشی و تازه در این روزگار هم نویسندگان صاحب سبک همچنان متفاوت‌اند.

  کیهان هم البته بعدها یک ستون را در صفحۀ ماقبل آخر به طنزنویسی داد که ارزش کار صابری را بیشتر نشان می‌داد و گویا نویسندۀ آنها وفاداری خود را به طرقی دیگر نشان داده بود و البته دلی نمی‌ربود.

  این که در اوج جنگ و در روزنامه‌ای که سرپرست آن را امام خمینی تعیین کرده طنز سیاسی بنویسی کاری نبود که از هر که برآید ولی صابری فومنی انجام داد و «گل آقا» فراتر از آن که خاطره توفیق را زنده می کرد یادآور امضای دهخدای بزرگ بود: "دخو" در دورانی که «چرند و پرند» را در روزنامۀ "صور‌اسرافیل" می‌نوشت.

  خیلی‌ها نمی‌دانستند نام اصلی «گل‌آقا» چیست و لو هم نمی‌داد مگر مواقعی که در همان ستون جدی می‌نوشت و لوگو نداشت اما مشخص شد که او کیست.

 با این حال تصویری از او منتشر نمی‌شد و فراموش نمی‌کنم که اول بار وقتی در یکی از جلسات ماهانۀ خانۀ عمویم او را از نزدیک دیدم مدام آن جثۀ کوچک با ظاهر غیر حزب‌اللهی و ریش تراشیده و با لهجۀ گیلکی را ورانداز می‌کردم و نمی‌توانستم باور کنم گل‌آقا هم او باشد و بعدتر که به خاطر فعالیتی که در کار گل و گیاه داشتم به خانۀ او بالای پل صدر در خیابان شریعتی رفتم او را صمیمی‌تر هم یافتم و وقتی دانست نه به اندازۀ او اما اهل ادبیات هم هستم حرف‌هامان بیشتر گل انداخت خاصه درست در یکی از روزهای عید نوروز 1368 که هر دو از خبر استعفا یا برکناری آیت‌الله منتظری شوکه شده بودیم و کار به سخن گفتن از سیاست هم کشید و با این که 24 سالی بزرگ‌تر بود اختلاف سنی زیادی حس نمی‌کردم. از گل و گیاه و فضای سبز به شعر و ادبیات تا مطبوعات و روزنامه‌نگاری و البته سیاست و انطباق تصویر گل‌آقایی که در نوشته‌ها می‌شناختم با آن کاراکتر ذهن مرا درگیر کرده بود.

  گل‌آقا اما بیش از آن که یادآور آن ستون باشد به خاطر «مجلۀ گل‌آقا» بر سر زبان‌ها افتاد. نشریه ای با حال و هوای "توفیق"  که 6 سال بعد از راه‌اندازی آن ستون و اول آبان 1369 با شمارگان صد هزار نسخه به قیمت 15 تومان روی دکه رفت و به سرعت به فروش رسید و به چاپ دوم و شاید سوم رسید و تجدید چاپ شد. صابری البته مجله را با همکاری مرتضی فرجیان راه انداخت اما چنان با صابری شناخته می‌شد که پایان همکاری آن دو چندان که تصور می‌شد سر و صدا نکرد. هر چند به خاطره ای تلخ بدل شد و برخی معتقدند در حق مرحوم فرجیان جفا شد.

غم بزرگ زندگی او البته از دست دادن فرزند جوان خود -آرش- در سانحۀ رانندگی بود و نمی دانم چرا بزرگان ادبی ما که به سوگ فرزند نشسته اند کم نیستند. با این حال همین که ذوق او در پی این سوگ مرد افکن نخشکید و دوباره نوشت، کاری ساده نبود و حالا زندگی او بیش از پیش «پوپک» بود که برای روشن نگاه داشتن چراغ گل آقا پس از پدر کوشید اما او هم یک جا متوقف کرد چون زمانه، دیگر شده بود.
   
  گل‌آقا در تمام دهۀ 70 نشریه‌ای مهم و خواندنی و تأثیر‌گذار بود که مطالب آن نقل می‌شد و از توقیف‌های 1379 نیز جان به در برد اما دو سال بعد در دوم آبان 1381 و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله خود صابری تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتۀ او نه گل‌آقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیت‌هایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپ‌های مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!

  او هیچ‌گاه دلیل توقف انتشار نشریه‌ای را که به یک نهاد تبدیل شده بود اعلام نکرد اما همان موقع برخی حدس زدند پس از دوم خرداد 76 و در پی ظهور طنزنویسانی چون سید ابراهیم نبوی ذائقۀ مردم تغییر کرده بود و نه می‌توانست مانند آنها باشد و نه شکل گذشته مخاطبان را سیراب می کرد ولی دلیل اصلی چیز دیگری بود. این که انتظار داشت نه تنها تحمل شود بلکه او را قدر بدانند که توجه مردم را به داخل جلب کرده ولی حاکمیت و سلیقه ها چندان دوپاره شده بود که اعتماد سابق به او هم زایل شده بود. 
  
  انکار نمی‌کرد که ایفای نقش سوپاپ برای جلوگیری از انفجار اجتماعی بد نیست ولی وقتی آدمی با مشخصات سعید مرتضوی به جان مطبوعات افتاده بود نه می‌شد با او در افتاد و نه نادیده‌اش گرفت و ادامۀ انتشار عملا ممکن نبود. اگر از نهادهای غیر دولتی انتقاد می‌کرد چه بسا سراغ او می‌آمدند و اگر از خاتمی با اقتدارگرایان هم‌سو می‌شد. در این فضا گویا حسن حبیبی که حامی و در عین حال سوژۀ گل‌آقا بود توصیه کرد فتیله را پایین بکشد.

  این احتمال هم جدی است که وقتی شنید به سرطان مبتلاست نمی‌توانست ادامه دهد و کمتر از دوسال بعد درگذشت. جالب این که مشهورترین جمله دربارۀ گل‌آقا سخنی است که هرگز نگفت و ننوشت: "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق!"

  در آستانۀ دوم خرداد 1376 این شایعه به شکلی بسیار گسترده پیچید که گل‌آقا نوشته "بنویسید خاتمی بخوانید ناطق" یعنی قرار نیست آرا درست شمرده شود حال آ‌ن که چنین جمله‌ای را ننوشته بود اما ضرب‌المثل و به گل‌آقا منتسب شد.

  در دوران "دو کلمه حرف حساب" روزنامۀ اطلاعات و بعد از آن که رهبران نهضت آزادی را افراد مسلحی ربودند و گویا شبه تیربارانی دروغین به قصد ترساندن برای آنان ترتیب دادند این خبر در رسانه ها قابل نقل نبود و از اینترنت و کانال تلگرامی و شبکۀ ماهواره‌ای هم البته خبری نبود اما گل‌آقا در قالب طنز نوشت که "شاغلام پیشنهاد داد دسته جمعی به بهشت‌زهرا برویم و زیارت اهل قبور کنیم و گفتیم: نه! خطرناک است. مگر نشنیده‌ای که می‌زنند؟ شاغلام پاسخ می‌دهد ولی ما پنج نفریم در حالی که آنها 9 نفر بودند. گل آقا هم می‌گوید: درست است ولی آنها اول می‌زنند بعد می‌شمرند!"

  از ویژگی‌های صابری این بود که نثری بسیار فاخر داشت و با ادبیات کلاسیک و معاصر نیک آشنا بود و بی‌شک برخی از نوشته‌های او در کتاب‌های درسی به عنوان نمونۀ نثر پیراسته قابل درج و تدریس است اگر ذوقی مانده باشد. کافی است اشاره شود که وجه ادبی منحصر به خود صابری هم نبود.تا جایی که ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از بالیدگان گل آقاست که او هم ناباورانه چشم از جهان بست و از بیشتر ویژگی‌های صابری برخوردار بود و راز توقف انتشار گل آقا را هم او فاش کرد وقتی صابری رفته و خود نیز با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.

  الگوی اصلی گل‌آقا اما نه توفیق‌ها که  علی اکبر‌خان دهخدا بود. مشروطه‌خواه، اهل ادبیات، نویسنده، ملی، روزنامه‌نگار و البته فرهنگ‌نویس و صابری فومنی فرصتی برای انجام این آخری پیدا نکرد.
  

  از خاطرات قابل توجه کیومرث صابری یکی این بود که چند ماه مانده به درگذشت امام خمینی همراه با مرحوم دعایی به دیدار رهبر فقید انقلاب می‌رود. در حالی که بعد از قبول قطعنامه 598 و تعبیر جام زهر تمام دیدارهای عمومی امام لغو شده بود و به خاطر آن و نیز بیماری سرحال نبود و صابری می‌گوید بسیار خسته و حتی افسرده به نظر می‌رسید و نگاه‌مان نمی‌کرد و دعایی گفت: پس ما برویم چون شما نگاه مان هم نمی‌کنید ولی آقا! این آقا گل‌آقاست ها و تا امام نام او را شنید نگاهی کرد و لبخند زد و خندید.

  آدم‌هایی چون کیومرث صابری فومنی در گذر زمان بیشتر شناخته می‌شوند و در این 20 سال عیار او روشن‌تر شده است و نثر او همچنان گواه است. نثری که جا دارد در کتاب های درسی بیاید بلکه دانش آموزان هم از این همه ملولی کتاب های درسی به درآیند.
---------------------
* طرح نمایه از هادی حیدری کارتونیست برجستۀ مطبوعات که خود از دست پروردگان و همکاران گل آقا بوده و در این 20 سال هیچ گاه از یاد او فرونکاسته. 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: دیدار گل آقا و آیت الله خامنه ای (+عکس)

دیگر خبرها

  • آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند
  • کرباسچی: مهدی نصیری تعادل ندارد؛ او فقط به درد تبلیغات بی‌بی‌سی می‌خورد
  • کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!
  • مرغ آمریکایی‌ها غاز است!
  • خیز اصلاح طلبان رادیکال به سوی خیابان به بهانه طرح نور/ روزنامه آرمان ملی: مسئله مذاکره با آمریکا و حجاب باید حل شود!
  • انتقاد تند جهره شاخص اصلاح‌طلبان از سوپر افراطی حزب‌اللهی دیروز!
  • اصلاح‌طلبان درباره روند بررسی صلاحیت‌ها چه گفتند؟
  • رابط اصلاح‌طلبان با رهبری بعد از فوت هاشمی‌رفسنجانی چه کسی است؟
  • فاکتور اشتباه و شیطنت آمیز اصلاح طلبان در خصوص شرایط امید در جامعه/ آغاز کنش‌های انتخاباتی رادیکال‌ها پس از عملیات تحریم!
  • فاصله نجومی قهرمانی‌های ایران با رقبا؛ آقایی فوتسال در آسیا