شبکههای بینالمللی و قدرت نرم در عرصه جهانی
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۸۸۵۰۷۳
شبکههای بینالمللی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، طی سالهای اخیر رشد کردهاند. در گذشتهای نه چندان دور، تنها شبکههای جام جم فارسیزبان، العالم به زبان عربی و پرستیوی به انگلیسی بود.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، شبکههای بینالمللی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، طی سالهای اخیر رشد کردهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مبارزه
با دروغهای امپریالیسم رسانهای
امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطاتگفت: به نظر میرسد که تمام شبکههای بینالمللی که صداوسیمای ما تأسیس کرده، تأثیر گذار بودهاند. من مثالی را درباره پرس تی وی عرض میکنم؛ این شبکه ابتدا در لندن به صورت کابلی اداره میشد. یعنی به این صورت که بینندهها بابت تماشای این شبکه هزینه پرداخت میکردند و میشد تعداد مشتریهای آن را رصد کرد. پرس تی وی کار خود در لندن را با مخاطبهای بسیار کمی شروع کرد. اما بعد از مدتی تعداد انبوهی از مردم در انگلستان از این شبکه استفاده میکردند. دلیلش هم این بود که رسانههای خودشان همه اخبار را نمیگفتند و این جمهوری اسلامی ایران بود که واقعیتها را به اطلاع آنها میرساند. رفته رفته حجم مخاطبهای این رسانه به قدری افزایش پیدا کرد که دولت انگلیس مجبور شد جلوی پخش این شبکه را بگیرد. آنها یک پرونده واهی علیه پرس تی وی تشکیل دادند و به خاطر مسئلهای که هیچ ربطی به این شبکه نداشت، پرس تی وی را غیر قانونی اعلام و آن را در انگلیس ممنوع کردند!
وی تصریح کرد: آنچه مسلم است اینکه شبکههای بینالمللی ما واقعا تأثیرگذار هستند. چون تمام تلاش شبکهها و خبرگزاریهای امپریالیستی و چند ملیتی این است که اخبار را در جهت منافع خودشان مدیریت کنند. هدف آنها این است که همه واقعیتها به دست مخاطب نرسد و با شگردهای مختلفی مثل برجسته سازی و حتی دروغگویی سعی میکنند مخاطب را در مسیر نادرست مدنظر خودشان قرار دهند. اما شبکههای خبری و ماهوارهای جمهوری اسلامی ایران، اخبار واقعی و درست را به مردم جهان میگوید.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی اضافه کرد: حتی شبکههای فارسی زبان ما که از فضای ماهواره استفاده میکنند هم تأثیرگذار بودهاند. به همین دلیل هم دولتهای غربی تلاش زیادی کردند تا برای پخش این شبکهها مشکل و مانع ایجاد کنند تا تصاویر آنها به مردم آزادیخواه دنیا نرسد. این اتفاق نشان دهنده آن است که رسانهها ما در خارج از کشور موفق عمل کردهاند.
مسعودی درباره نقاط ضعف شبکههای بینالمللی صداوسیما هم اظهار داشت: بخشی از مشکلات ما سخت افزاری است. به هر حال برخی از امکانات پیچیدهای که رقبای ما در سطح جهان دارند را ما نداریم. البته طی سالهای اخیر امکانات سخت افزاری ما رشد خوبی پیدا کرده، اما همچنان به خاطر تحریمها نوعی شکاف دیجیتالی بین رسانههای ما و رسانههای رقیب دیده میشود.
وی افزود: اما مشکل اصلی ما در عرصه نرمافزار است. به خصوص در حوزه محتوا خیلی بیشتر از این باید کار شود. به ویژه با تنوعی که در اندیشه اسلامی و فرهنگ ایرانی هست، میتوان تعداد بیشتری مخاطب را جذاب کرد.
این کارشناس ارتباطات درباره مخاطبهای شبکههای بینالمللی ایران گفت: ما با سه نوع مخاطب روبرو هستیم؛ یک دسته مخاطبهای فعال ما هستند که در خارج از کشور با ما ارتباط دارند. دسته دوم، یک سری مخاطبهای منفعل هستند که شبکههای غربی را هم دنبال میکنند اما اگر امکانات و کیفیت شبکههای ما افزایش یابد میتوانند جذب شبکههای بینالمللی ما شوند. دسته سوم، مخاطبهای مخالف ما هستند که جذب آنها نیاز به کار بسیار زیادی دارد. به طور مثال در زمینه خبررسانی ما در عرصه بینالمللی، خبرگزاری محکم و پیشرفتهای نداریم. یا اینکه من در برخی از کشورهای اروپایی دیدهام که همکاران ما در دفاتر صداوسیما در آن کشورها با کمترین امکانات فعالیت میکنند. اگر قصد افزایش نفوذ و تأثیرگذاری خود بر افکار عمومی مردم کشورهای دیگر را داریم، باید این گونه کمبودها را بر طرف کنیم.
مسعودی در نقد تکنیکهای خبری شبکههای خبری ایران هم بیان کرد: یکی از مسائلی که در حوزه خبر خیلی به آن نیاز داریم، سرعت است. ما خبرنگارها دچار یک تناقضنمایی هستیم که یا سرعت داریم و دقت نه و یا دقت داریم و از سرعت جا میمانیم. ما باید به خبرنگارهای خود آموزش دهیم که سرعت و دقت را با هم داشته باشند.
وی ادامه داد: یکی از نقاط ضعفی که هم در شبکههای خارجی و هم داخلی و هم در مطبوعات ما دیده میشود، عدم تخصصگرایی است. یعنی بسیاری مواقع خبرنگارهای ما درباره هر موضوعی که میتوانند خبر و گزارش تهیه میکنند، بدون اینکه اطلاعات عمیقی درباره آن موضوع داشته باشند. اما واقعیت این است که هم حوزههای خبری و هم سبکهای رسانهای، تخصصی هستند. به طور مثال، انرژی هستهای یک حوزه تخصصی است و خبرنگاری که قصد کار درباره این موضوع را دارد باید نسبت به آن اطلاعات فراوانی داشته باشد. خبرنگاری که در حوزه مسائل حقوقی کار میکند، حتما باید با مبانی حقوق آشنا باشد و ... اما متأسفانه کشور ما در این زمینه ضعیف است و خبرنگار متخصص، کم داریم. اما شبکههای رقیب دارای متخصص هستند. به طور مثال، در شبکه سی ان ان، یک نفر متخصص مصاحبه است و کارش تهیه مصاحبههای جذاب و دیدنی با شخصیتهای مهم دنیاست. اما ما در سبکها هم نتوانستهایم خبرنگار متخصص پرورش دهیم. یکی از دلایل میل برخی از مردم به استفاده از شبکههای خبری رقیب، توجه آن شبکهها به تخصص گرایی است. در کشور ما حتی منابع خبری ما که روابط عمومیها هستند نیز شدیدتر دچار این مشکل هستند. خبرنگاری میتواند به سرعت و با جذابیت یک خبر یا گزارش را تهیه کند که تخصص داشته باشد و از تکنیکهای اطلاعرسانی هم استفاده کند.
این استاد ارتباطات تصریح کرد: یکی از تکنیکهای مهمی که «بی بیسی» انجام میدهد «واقعنمایی رویدادها»ست. در این تکنیک، روشهایی چون تحریف، دروغ، برجستهسازی و ... به کار میرود. خبرنگارهای متخصص متوجه این موضوع میشوند. اما مخاطبهای عادی، ممکن است که جذب چنین شگردهایی شوند. صداوسیمای ما حتما باید یکی از برنامه هایش این باشد که تکنیکهای رسانههای غربی را برملا کند. همین تکنیکها هستند که ما را وارد حوزه جنگ نرم میکنند. این یک نقطه آسیب پذیر است که اگر مخاطبهای ما سواد رسانهای پیدا نکنند و خبرنگارهای ما متخصص و حرفهای بار نیایند، ما از رقبای خودمان جا میمانیم.
شبکههایی برای شکستن اطلاع رسانی یک طرفه
حسن بهشتی پور، کارشناس مسائل بینالملل و دبیر شورای سیاستگذاری و مدیر سابق دفتر پرس تی وی در تهران نیزگفت: اهداف راه اندازی شبکههای بینالمللی ما متفاوت بوده است. شبکه «العالم» در سال 81 راه اندازی شد تا کشورهای اسلامی خودشان تولیدکننده اخبار خویش باشند. چون یکی از مشکلات عمده کشورهای اسلامی این بود که اخبار خود را از کشورهای غیراسلامی میگرفتند و منبعشان غرب بوده است. هدف ایران این بود که با راه اندازی العالم یک مرجعیت خبری برای جهان اسلام ایجاد کند. چون عمده کشورهای اسلامی عرب زبان هستند، زبان این شبکه هم عربی تعیین شد. اما «پرس تی وی» به زبان انگلیسی کار خود را شروع کرد و هدفش این بود که حاکمیت یک طرفه کشورهای غربی بر خبر را بشکند.
وی افزود: با توجه به اینکه خبررسانی در جهان و توسط رسانههای غربی یک طرفه بود و این شبکهها به افکار عمومی در جهان جهت میدادند، تأسیس شبکه پرس تی وی ضروری بود. لازم بود که شبکهای وجود داشته باشد تا دیدگاه ایران و کشورهایی که معترض به جریان یک سویه خبر در جهان بودند را پشتیبانی کند. شعار شبکه پرس تی وی هم این بود که صدای بیصداها باشد. یعنی تریبون کسانی باشد که حرف برای گفتن دارند اما رسانهای برای بیان رساندن حرف خود ندارند. پرس تی وی همیشه به این شعار پایبند بوده و تا به حال نیز آن را اجرا کرده است.
این کارشناس بینالملل درباره نقاط ضعف شبکههای بینالمللی صداوسیما هم ابراز داشت: ضعف شبکههای بینالمللی ما این است که اسیر مسائل ایران هستند. درحالی است که این شبکهها زمانی میتوانند موفق باشند که به موضوعات ایران هم مثل سایر کشورها بپردازند، چون مخاطب اصلی آنها خارج از کشور هستند. به نظرم پخش شبکههایی چون العالم و پرستیوی در داخل عامل ایجاد این مشکل است. درحالی که شبکهای مثل «صدای آمریکا» داخل آمریکا پخش نمیشود. چون هدف اصلی این شبکه کار کردن روی افکار عمومی در خارج از آمریکاست. پرس تی وی هم هدفش کار روی افکار عمومی انگلیسی زبانهای دنیاست اما وقتی داخل پخش میشود باید ملاحظات داخل کشور را هم رعایت کند. با این وضعیت نمیتوان کار بینالمللی درخور و اقناعکننده انجام داد. منظورم این نیست که آرمانها و اصول خود را در این شبکهها زیر پا بگذاریم. بلکه منظورم از نظر سیاستگذاری خبری و حساسیتهای موجود و اولویتهای خبری است. بنابراین ، شبکههای پرس تی وی و العالم نباید در داخل کشور پخش شوند تا دستشان برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب جهانی بازتر شود و استانداردهای حرفهای خبررسانی و تحلیل را ارائه دهند.
وی ادامه داد: نکته دوم، اختصاص دادن بودجه و امکانات لازم به این شبکهها برای افزایش نیروهای حرفهای و کاربلد و بالا بردن استانداردهای کاری است. به نظر من اگر شبکههای پرس تی وی و العالم بودجه بیشتری در اختیار داشته باشند میتوانند سیاستهای ایران را به طور حرفهای تری منتشر کنند و باعث شوند بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
بهشتی پور اضافه کرد: نکته سوم، آموزش مستمر است. با توجه به اینکه در عصر دیجیتال، هر پنج سال شاهد یک جهش در فناوری هستیم، لازم است که متناسب با این جهشها، آموزش حرفهای به نیروی انسانی داده شود که امروز چنین آموزشهایی داده نمیشود. همه نیروهای فعال در شبکههای بینالمللی ما ازجمله مدیر، سردبیر و مدیر خبر نیاز به آموزش و به روزرسانی سواد و اطلاعات دارند.
منبع:کیهان
انتهای پیام/
بازگشت به صفحه سایر رسانهها
R41383/P41383/S9,1299/CT12منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۸۵۰۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تظاهرات در دانشگاههای آمریکا به چه معناست؟
فرارو- شمار قابل توجهی از تئوریسنها و تحلیلگران عرصه روابط بین الملل بر این باورند که نظام بین الملل در شرایط کنونی وضعیت به شدت حساس و خاصی را سپری میکند. در حقیقت، آنها بر این باورند که جهان در یک پیچ حساس تاریخی است که روند تحولات در آن سمت و سوهای جدیدی را نوید میدهند و به تدریج باید انتظار ظهور واقعیتهای تازهای را نیز داشت.
به گزارش فرارو، در این چهارچوب، جهان غرب به عنوان بنیانگذار اصلی نظام بین المللی کنونی جهان، موقعیت خود را به شدت در معرض خطر و تهدید میبیند. به بیان ساده تر، نظام بین المللی غربی جهان، تکانههای سختی را تجریبه میکند و هیچ بعید نیست که در سالهای آتی شاهد فروپاشی هژمونی این نظام بین الملل در عرصه جهانی باشیم.
در این رابطه، برخی اندیشکدههای معتبر غربی حتی به این مساله اشاره داشته اند که تا پایان دهه ۲۰۲۰ میلادی، هژمونی جهانی آمریکا از بین میرود و این کشور از حیث قدرت بین المللی، سقوط قابل توجهی را تجربه خواهد کرد.
با این همه، به طور خاص میتوان ۳ نشانه مهم و محوری از در خطر بودن هژمونی جهان غرب در چهارچوب معادلات کلان نظام بین الملل را شناسایی کرد.
۱. افول اخلاقی و اقناعیِ هژمونی غربیشاید هیچگاه به اندازه وضعیت کنونی، افول اخلاقی و قدرت اقناعی هژمونی جهانی غرب، آشکار نشده است. جنگ اوکراین در نوع خود نشان داد که تا چه اندازه قدرتهای غربی با لغات بازی میکنند و ملتهایی نظیر اوکراین را سپر بلای اهداف و منافع کلان خود میکنند.
با این حال، جنگ غزه تیر خلاصی به جهانی از تئوری پردزایهای غربیها با محوریت برسازی تصویری انسانی و آرمانی از خود در جهان بشریت بود. جهانی که مدعی بوده نقطه اوج کلیه ارزشهای متعالی و انسانی است و اساسا جهانِ مقابل آن چیزی جز اردوگاه شَر نیست. اکنون به وضوح مشخص شده که نه تنها دیگر ملتهای جهان آگاهی قابل توجهی را در مورد نفاق و استانداردهای دوگانه قدرتهای غربی پیدا کرده اند بلکه حتی در خاک خودِ قدرتهای غربی نظیر آمریکا نیز جامعه دانشگاهی و افکار عمومی، به نحوی گسترده علیه نظام حکمرانی این کشور و همدستی آن با جنایات گسترده صهیونیستها در جنگ غزه به پا میخیزند و یک نَه بزرگ را به آنچه دموکراسی و رویای آمریکایی ادعا شده و میشود، میگویند.
موضوعی که حقیقتا ضربهای بزرگ به گفتمان حکمرانی و سیاسی آمریکا است و تا حد زیادی موقعیت و جایگاه این کشور در عرصه نظام بین الملل را تضعیف و پوشالی بودن شعارهای دور و دراز و متعالی اش را پیش چشم همگان قرار داده است.
۲. ضعف اهرم رسانه برای هژمونی غربیهژمونی غربی در نظام بین الملل تا حد زیادی متکی به ابزار رسانه و تبلیغات بوده است. این در حالی است که در شرایط کنونی جریانهای سیاسی و رسانهای غربی دست به هر اقدامی میزنند تا افکار عمومی خود را قانع کنند که خروش و قیام علیه نظامهای حکمرانی غربی، گزینه خوب و درستی نیست و واقعیتها دقیقا همان چیزیهایی هستند که این نظامهای حکمرانی مطرح میکنند.
در سطوح نخبگانی و عمومی در جوامع غربی روندها و رویههای متفاوتی در حال شکل گیری هستند. موضوعی که هم تحت تاثیر استانداردهای دوگانه جهان غرب و هم متنوعتر شدن منابع دریافت اخبار و واقعیتها است. معادلاتی که همه و همه یک رکن مهمِ هژمونی غرب در نظام بین الملل که همان عنصر و اهرم تبلیغات است را از کار انداخته و از واقعیتهای تازهای رونمایی کرده است.
۳. حملات معنادار به جهانِ غیرغربیدر سالهای اخیر نظامهای حکمرانی در غرب و به طور خاص در آمریکا، حملات گسترده و بیمنطقی را علیه گسترش حضور و نفوذ و قدرت دیگر قطبهای قدرت در عرصه روابط بین الملل در دستورکار قرار داده اند. به عنوان مثال، جهان غرب به شدت نسبت به توسعه نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا و یا مناطقی نظیر آفریقا و آمریکای لاتین حساس بوده و انواع و اقسام حملات تبلیغاتی و رسانهای را در این رابطه علیه ایران معطوف کرده است. در مورد چین نیز سال هاست که توسعه نفوذ این کشور در قارهای نظیر آفریقا، با حملات سنگین تبلیغاتی همراه شده و سعی شده تصویر یک بازیگر خطرناک از چین در قاره آفریقا ارائه شود. در مورد روسیه نیز عینا یکچنین رویکردی رواج دارد.
در این چهارچوب، همینکه جهان غرب و هژمونی غرب در عرصه نظام بین الملل، به این نقطه رسیده که با حملات تبلیغاتی و رسانهای به مصاف رقبای بین المللی خود میرود، گواهی روشن بر تضعیف اهرمهای میدانی و در دسترس آن است. موضوعی که به زعم برخی تحلیلگران برجسته حوزه روابط بین الملل، نمودی عینی از دست پاچگی غرب در مواجهه با واقعیتهای جدید نظام بین الملل را نیز به نمایش میگذارد.