Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش سرویس سیاسی جام نیـوز، فرمانده عملیات جمع‌آوری اجساد قربانیان حادثه ایرباس می‌گوید: در جعبه سیاه اخطاری نبوده و فرصت و زمانی هم به خلبان داده نشده که تغییر مسیر دهد چون بعد از هشت دقیقه پرواز مورد اصابت موشک واقع شد.

امید کرمانی‌ها: درست در یکی از روزهای پایانی جنگ تحمیلی که زمزمه پذیرش قطعنامه 598 مطرح بود، هواپیمای مسافربری ایرباس مدل A300 متعلق به خطوط هوایی جمهوری اسلامی ایران روز یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۶۷، ساعت ۱۰:۱۷ دقیقه با 253 مسافر ایرانی، 13 مسافر اماراتی، 10 مسافر هندی، 6 مسافر پاکستانی، 6 مسافر یوگسلاوی ، یک فرانسوی و یک ایتالیایی فرودگاه بین المللی بندرعباس را به این امید ترک کرد که طبق روال سفرهای گذشته 23 دقیقه دیگر در فرودگاه دوبی به زمین بنشیند اما 8 دقیقه بعد مورد اصابت دو موشک ناو وینسنس آمریکایی قرار گرفت و مسافران و کادرپروازی آسمانی شدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

امیر دریادار دوم ناصر سرنوشت فرمانده عملیات جمع‌آوری اجساد قربانیان حادثه ایرباس روز گذشته میهمان کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین بود. او که این عملیات آخرین فرماندهی‌اش در زمان جنگ تحمیلی بود، می گوید آن صحنه‌ها همیشه جلوی چشم من هست. در هنگام بازگویی خاطرات خود چندین مرتبه اشک در چشمانش حلقه زد و جاری شد.

می گوید روزی که خرمشهر از دشمن بعثی پس گرفته شد آنجا بود و بالارفتن پرچم ایران را مشاهده کرد و انتظار داشت آخرین عملیاتش مشابه فتح خرمشهر باشد اما روزگار تقدیر دیگری رقم زد.

مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.

*ظاهرا شما در حال اجرای تمرین یک عملیات برون‌مرزی بودید در روزی که ناو وینسس به هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران حمله کرد.

ساعت 10:17 صبح 12 تیر 67 این اتفاق افتاد و بلافاصله به ما ماموریت ابلاغ شد که برای عملیات نجات برویم.

*درواقع آن عملیات برون مرزی لغو شد تا این عملیات انجام شود؟

قرار بود که ما برای عملیات پایگاه شعیبیه عراق برویم. بعد که می‌خواستیم آن عملیات را انجام دهیم با برنامه آتش‌بس مصادف شد.

*پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران که 27 تیرماه 67 انجام شد.

بله، ‌همان برنامه‌ای که می‌خواستیم اجرا کنیم همزمان با زمزمه پذیرش قطعنامه بود. در نتیجه این زمزمه‌ها روی عملیات ما هم تاثیرگذار شده بود.

*یعنی زمانش جابه‌جا می‌شد؟

بله، عملیات ما هم عملیاتی بود که با زیردریایی انجام می‌شد. مثل همان عملیاتی که برای شهید دوران پیاده کردیم. ما با زیردریایی دونفره غواصی ام‌القصر و بصره را از درون آب فیلمبرداری کردیم. بعد آن فیلم را به نیروی هوایی دادیم و نیروی هوایی بر مبنای آن فیلم‌های شناسایی ما، آن مناطق را مورد اصابت قرار داد. من خودم غواص هستم و در آن دوره، فرمانده غواصی نیرو هم بودم و تیم‌های برون‌مرزی تاکتیکی غواصی را برای عملیات برون‌مرزی تربیت می‌کردیم، علتی هم که بعضی موقع‌ها بچه‌ها می‌گویند چرا صداوسیما راجع به ما صحبت نمی‌کند، می‌گویم بخاطر اینکه تمام عملیات‌های ما طبقه‌بندی شده است. عملیات‌های ما اگر گفته شود،‌ در حقیقت داریم اسرار نظامی را فاش می‌کنیم.

ما برای جمع آوری اجساد و بقایای هواپیما نیازی به کمک خارجی نداشتیم و به اندازه دو تا ناو لنگر انداخته بودند، دو تا هاورکرافت، سه تا هلی کوپتر و هشتاد غواص در اختیار داشتیم.

* قرار بود در آن عملیات‌ها که تمرینش را انجام می دادید، چه اقدامی بکنید؟

قرار بود آن طرف پایگاه شعیبیه در خاک عراق را شناسایی کنیم. بر همین اساس به تکاوران و غواصان تمرین رزمی می دادیم تا آماده شوند. همین طور که در حال تمرین بودیم، یکباره جانشین فرمانده نیرو تماس گرفت که «ناصر آماده باش برای یک عملیات دیگر» پرسیدم که چه شده؟ گفت که ساعت 10:17 صبح هواپیمای ایرباس را زده‌اند، شما مستقیما از کوهک به فرودگاه بروید. ما با همان وضعیت به فرودگاه رفتیم و ساعت 12:30 در بندرعباس فرود آمدیم. با هلی‌کوپتر ما را به صحنه آوردند درحالی که 80 غواص در صحنه داشتیم. دو تا ناو، دو تا هاورکرافت، 3 تا هلی‌کوپتر باضافه یدک‌کش و کشتی‌های نجات و مسافربری در اختیار من بود. من فرمانده نیرو و گروه ماموریت جمع‌آوری و نجات اجساد هواپیمای ایرباس شدم.

*پیدا کردن اجساد چند روز طول کشید؟

50 روز. در واقع چون اجساد متلاشی شده بود، بقایای اجساد را پیدا می‌کردیم درحالی که در معرض خطر حمله کوسه و سفره ماهی ها بودیم بنابراین شب ها سعی می کردیم که عملیات انجام دهیم.

*آیا شهید یا جانبازی بر اثر حمله کوسه داشتید؟

خوشبختانه یکی از خوبی های خلیج فارس این است که تاکنون گزارشی نشده که کوسه به غواص حمله کرده باشد. یعنی روابط خیلی حسنه ای با کوسه ها داریم. کوسه وقتی ما را می بیند، کار خودش را می کرد، ما هم کار خودمان را. ضمن اینکه لباس غواص مشکی است باضافه تجهیزات و وسایلی که در پشت دارد، ابهتی به او می دهد که کوسه با دیدن غواص از او دور می شود.

*باوجود عملیات طولانی مدت و گسترده ای که داشتید چرا یک سوم اجساد مسافران هواپیما پیدا شد.

جسد 178 نفر از 297 نفر مسافر هواپیما را پیدا کردیم. عزم جزم شده آمریکا این بود که به هر نحوی شده این هواپیما در هوا پودر شود، به همین منظور موشک استاندارد زد. یک موشک استاندارد با برد 300 مایل است و برای یک هواپیما که هیچ برای سفینه هم کافی است. در واقع یک موشک برای هدف قرار دادن ایرباس کافی بود ولی همزمان دو تا موشک زد. یکی به بال هواپیما زد و یکی به دم هواپیما. وقتی موشک ها به هواپیما خورد، تمام پوست کله ها کنده شد و همه مسافران درجا و در همان هوا مردند، تعداد زیادی متلاشی شدند. خود مردم بومی منطقه می گفتند که ما دیدیم هواپیما متلاشی شد و بقایای آن در آب می ریخت. یعنی وقتی که درون آب ریخت، 297 نفر نبودند بلکه آن چیزی را که توانستیم در آب جمع و شناسایی کنیم، 187 جسد بود.

*فکر می کنید چرا آمریکا دست به چنین اقدامی زد؟ بالاخره شما می گویید آن روزها زمزمه های پذیرفته شدن قطعنامه به گوش می رسید و 12 تیر سال 67 این اتفاق رخ داد حال آنکه ایران 27 تیر قطعنامه را پذیرفت. آیا آمریکا برای فشار به ایران عمدا این اقدام را انجام داد؟

با تجزیه و تحلیلی که روی مسئله انجام دادیم باید به یکسال قبل از این واقعه برگردیم که هواپیمای عراقی ناو استارک را به اشتباه در خلیج فارس با میراژ و موشک اگزوسه زد. آمریکایی ها دیدند که یکسری سیستم های دفاعی شان اشکال دارد و از آن به بعد هر هواپیما یا هر هدفی که به آنها از هوا نزدیک می شد، به قول خودشان خطر محسوب می کردند. کمااینکه در ناو موشک انداز خودم سال 61 تا 63، 5 تا میگ عراقی را همینطوری زدم. هر هواپیمایی که روی من دایو می کرد، می زدم. به خلبان های نیروی هوایی خودمان که همه هم دوره های خودم بودند، گفته بودم که در دریا مبادا روی ناوچه من دایو بکنید. حتی به شوخی هم دایو نکنید. به جایی رسیده بودیم که با سه تا گلوله توپ، هواپیمای جنگی را می زدیم.

*اما هواپیمای ایرباس در حال دایو کردن نبود بلکه در حال اوج گرفتن بود.

آمریکایی ها هر هواپیمایی که به سمت شان می آمد، دشمن حساب می کردند. از یکسال قبل به بعد پالیسی شان عوض شد. یک کریدور، کریدور تجاری بندرعباس به دوبی است. هواپیمای ایرباس ایرانی هم 17 دقیقه تاخیر در پرواز داشت و این 17 دقیقه تاخیر در پرواز باعث شک فرمانده آمریکایی به این پرواز شده بود که ممکن است جایگزین شده باشد یا اینکه چرا دیر حرکت کرده است؟ در این کریدوری که 23 دقیقه طول پرواز از بندرعباس به دوبی است باید هواپیما به 11 هزار پایی برسد و دوباره ارتفاعش را کم کند و بنشیند. وقتی هواپیما بلند شد، دقیقا روی جزیره قشم قرار گرفت درست در زاویه ای که به سمت دوبی می رفت. ناو آمریکایی هم در همان راستا بود و احساس کرد هواپیما دارد به او نزدیک می شود، درحالی که هواپیما در حال تیک آف و اوج گرفتن بود.

*آیا ناو وینسنس برای زدن ایرباس ایران دستور داشتند؟

از آنجا که عراقی ها اشتباه کرده بودند و ناو آمریکا را زدند و 37 نفر آمریکایی کشته شدند بعد از آن کشتی واژداک را آوردند که از همه آنها فیلم داریم که روی آن ناو مغروغه پرده کشیدند و از خلیج فارس برای تعمیر بردند. چیزی که بررسی کردند دیدند که یک جای سیستم شان اشکال دارد و برای سال بعد چنین اتفاقی افتاد. یعنی احساس کردند که مورد حمله واقع می شوند. ضمن اینکه در نظر بگیرید که چهار ماه روی ناو جنگی با 300 نفر پرسنل و دائم بالا پایین رفتن دریا، احتمال برخورد با مین، هر روز با قایق های تندرو، هلی کوپتر و هواپیمای گشت ایرانی مواجه شدن اینها همه فاکتورهایی بود که روی فرمانده ناو آمریکایی تاثیر گذاشت که باید هواپیمای ایران را با دو موشک بزند تا چیزی از آن باقی نماند. چند ماه قبل از آن اتفاق نفتکش کویتی که پرچم آمریکا را بالا برده بود به مین دریایی خورد.

* اما در همان ناو وینسنس، ناخدا دوم کارلسون در خاطراتش آورد که تجاری بودن هواپیما برایش محرز و این را به راجرز گفته بود ولی با این وجود راجرز تصمیم به شلیک دو موشک گرفت.

بله، به طور کلی رسم است در هوا و دریا هر واحد تجاری، ناو جنگی یا هرهواپیمای جنگی که نزدیک می شود اول روی فرکانس های اضطراری به او اخطار دهند تا راهش را تغییر دهد.

*گویا روی فرکانسی بوده که ایرباس قابلیت گرفتنش را نداشته، در واقع هواپیمای مسافربری باید روی فرکانس دیگری دریافت پیام را انجام می داد.

فرکانس اضطراری هوایی، یک فرکانس بین المللی است. حتی کشتی هم در دریا آن فرکانس را به گوش است و دریافت می کند. این فرکانس 121 مگاهرتز است. در واقع هرکس وارد دریا می شود این فرکانس اضطراری را روشن می کند.

*آیا هواپیما به این اخطارها جواب نداده بود؟

اصلا فرکانس اضطراری پخش نشده بوده و اخطاری نداده بودند.

در میان این اجسادی که جمع می کردم، اکثر این جسدها، پوست سرشان کنده شده بود و دل و روده شان روی آب شناور بود. یعنی غواص ما 30، 40 متر دل و روده جسد را که روی آب شناور بود، جمع می کرد و آن جسد را در کیسه می گذاشت. نکته دیگر آنکه اجساد قابل کفن کردن نبودند چون آنقدر باد کرده بودند که در کفن پارچه ای هم نمی توانستیم قرار دهیم و مجبور بودیم داخل پلاستیک بگذاریم. بوی تعفن و گرمای 52 درجه سطح آب از فاکتورهای مهم بود. ضمن اینکه 80 غواص هر روز در حال جستجو بودند و مهمتر از همه اینها اینکه هر روز جستجوی ما سخت تر می شد چون جریان آب، بقایای اجساد را حرکت می داد و جابجا می کرد و دایره جستجوی ما وسیع تر و بازتر می شد. حتی شب ها و روزها غسل می کردیم و تمام اینها را جمع آوری می کردیم.

*پس چرا سه ناو آمریکایی که در آن منطقه بودند اعلام کردند که 11 اخطار به ایرباس دادند که 8 اخطار برای وینسنس بود؟

از نظر من که فرمانده موشک انداز در جنگ بودم، هم به هوا و هم به دریا آشنایی دارم، اگر روی فرکانس اضطراری تقاضای کمک شود، تمام برج های مراقبت اطراف این پیام را می گیرند.

*پس چطور ایرباس ما اخطار را نگرفت؟

چون اصلا چنین پیامی نبوده است.

*یعنی بدون اخطار زدند؟

بله اگر بود برج مراقبت دوبی و ابوظبی و عمان این پیام را می گرفت. اگر اخطاری داده بودند، باید یک نوار صدا در جایی موجود باشد اما نه در دوبی، نه در عمان، نه در ابوظبی و نه در پایگاه هوایی بندرعباس هیچ نواری موجود نیست. پایگاهی هوایی ما در ارتش و نیروی هوایی این فرکانس را مانیتور می کند. اگر هم هواپیمای آمریکای وارد هوای ما شود، روی همین فرکانس به او اخطار می دهد. می گوید هواپیمای آمریکایی الان در هوای سرزمینی ایران وارد شده ای و برگرد. این اخطارها، بین المللی است ضمن اینکه فرکانس بین المللی را همه ضبط می کنند. در واقع این ادعاست و اگر چنین چیزی وجود دارد، صدای آن را نشان دهند.

* در واقع دادن پیام اخطار ادعایی است که فقط آمریکایی ها دارند.

حتی یک ناو انگلیسی به فرمانده ناو آمریکایی گفت که هواپیما احتمالا تجارتی است و موشک نزند.

* تعدادی از مسافران ایرباس پرواز 655 اماراتی، پاکستانی، یوگسلاو، ایتالیایی و فرانسوی بودند. بعد از این اتفاق با حضور نمایندگان این کشورها یک گروه تحقیقی شکل گرفت. خروجی کار آن تیم تحقیقاتی چه بود؟

بله وقتی اجساد را بالا می آوردیم، یکی از اجساد وابسته نظامی پاکستان بود که دو روز قبل با او در ستاد نیروی دریایی جلسه داشتم. در گذشته بخصوص در زمان جنگ وقتی که تیم تحقیقاتی یک کاری را انجام می داد نتیجه تحقیقات بنا به مصالح برخی کشورها من جمله آمریکا بایکوت می شد تا مسئله با جبران خسارت حل شود، معتقدم در نهایت نتیجه این بررسی ها به محکومیت آمریکا ختم شد لذا واقعیات را ضبط کرد و از آن در هیچ جا خبری نیست. اگر بود الان شما آن گزارش را داشتید. گروهی تحقیقات کردند اما نتیجه تحقیقات چه شد؟ بالاخره اینها هزینه داشته و هزینه را چه کسی پرداخت کرد و نتیجه گزارشات شان را به چه کسی ارائه دادند؟ این سوالات مطرح است.

*آیا شما در تیم تحقیقاتی بودید؟

نه، نبودیم به دلیل اینکه نظامی ها به طور کلی در زمان جنگ آنقدر درگیر بودند که اصلا به این چیزها نمی رسیدند. کمااینکه من تمام هشت سال در جنگ فرماندهی داشتم. در نتیجه به هیچ وجه در کارهای سیاسی، تحقیقاتی و بررسی دخالت نمی کردم.

وقتی موشک ها به هواپیما خورد، تمام پوست کله ها کنده شد و همه مسافران درجا و در همان هوا مردند، تعداد زیادی متلاشی شدند. خود مردم بومی منطقه می گفتند که ما دیدیم هواپیما متلاشی شد و بقایای آن در آب می ریخت. یعنی وقتی که درون آب ریخت، 297 نفر نبودند بلکه آن چیزی را که توانستیم در آب جمع و شناسایی کنیم، 187 جسد بود.

*از آنجا که مسئول عملیات نجات اجساد مسافران بودید، از شما برای توضیح دعوت شد که به مرجع خاصی توضیحی دهید؟

نه. این جزو پایه و اساس ارتش است، کاری که نیروی دریایی انجام می دهد جز فرمانده اش به کسی دیگری گزارش نمی کند. همه اطلاعات طبقه بندی شده و محرمانه به بالاست در نتیجه ماموریتی که رفته ام را به هیچ وجه گزارش نکردم و چنانچه کسی چیزی از من می خواست باید اول سلسله مراتب را طی می کرد.

* منظور آنکه آیا سلسله مراتب طی شده بود؟

با من تماسی گرفته نشد.

*پس اینکه می گویند خطای انسانی بود را قبول ندارید و معتقدید فرمانده وینسنس براساس دستوری که از یکسال قبل داشت چنین تصمیمی گرفت و اقدام کرد.

اینها فاکتورهایی بوده که باید بررسی و روی آن فکر شود.

*ناو آمریکایی در آب های ایران بود؟

نه در آب های بین المللی بود. آمریکایی ها جرات نداشتند و باید همیشه نیز مواظب باشند که ذره ای پایشان را این طرف تر نگذارند.

*ظاهرا راجرز کلا ماجراجو بود و سابقه درگیری با ناوچه جوشن را هم داشت.

آنچه مسلم است اینکه او از جایی دستور می گرفت. سیستم کامند آمریکایی ها طوری است که سلسله مراتب شان فرق نمی کند راجرز باشد یا جان. هرکه باشد باید یکسری مراتب را طی و دستوراتی را اجرا کند. پرسنلش هم همینطوری اند. آنچه برای ما مسلم است اینکه آنها دنبال حفظ منافع خودشان در تنگه هرمز بودند و به هیچ وجه هم حتی یک قدم قصد عقب نشینی نداشتند. کمااینکه وقتی جلو آمدند و مقاومت ما را دیدند، ناوچه جوشن ما را هم با سه تا موشک زدند و بعد ناوشکن سهند ما آمد آن را هم زدند. بعد درگیری ها دیگر علنی شد و دیدند که مسئله دارد از کنترل خارج می شود اگر یک مقدار دیگر جلو می رفتند، جنگ منطقه ای می شد و در این صورت منافع خودشان را در خلیج فارس از دست می دادند.

*چرا هیچ مرجع بین المللی به این قضیه رسیدگی نکرد؟

کلا خود مرجع بین المللی تحت نفوذ آمریکا است. کدام مرجع بین المللی را می گویید؟ آن مرجع بین المللی که از آن یاد می کنید با دلار کار می کند. مگر غیر از این است؟ یعنی مرجع بین المللی باید یک تیم بین المللی تعیین کند، نتیجه بررسی ها چه شد؟ چرا تابحال کاری نکرده اند؟ چون به نفعشان نبود.

*آیا ایران می تواند این قضیه را پیگیری کند؟

البته ولی نوشدارو بعد از مرگ سهراب است. چون ما به هدفی که می خواستیم رسیدیم و به آنها ثابت کردیم که ما ایستاده ایم و به قول معروف پیرو خط سالار شهیدان هستیم.

جعبه سیاه را هم درآوردیم و تحویل مسئولین مربوطه دادیم. چون همه آنچه به درد می خورد و قابل ارزش بود را با هلی کوپتر منتقل می کردیم. در نهایت اعلام کردند که در جعبه سیاه اخطاری نبوده و فرصت و زمانی هم به خلبان داده نشده که تغییر مسیر دهد.

*اما آمریکایی ها با وقوع یک اتفاق با واسطه و بی واسطه آن را به ایران ربط می دهند و سعی می کنند با اخذ حکم در مجامع بین المللی از ما غرامت های سنگین طلب کنند. برخی می گویند چون ما غرامت آن حادثه را از آمریکا گرفتیم نمی توانیم به لحاظ حقوقی دعوی داشته باشیم.

به نظرم این مطالبی که الان عنوان می کنید یک حوزه بسیار بسیار قوی در وزارت امور خارجه به اسم «پژوهش جنگ» است که در تمام این مباحث جواب دارد. یعنی الان این بحثی است که از نظر من نظامی نیست. یعنی من هیچ موقع در چنین مبحثی ورود پیدا نمی کنم چون به من مربوط نمی شود. من الان یک غواص هستم و اگر بگویند که ناو دشمن را منهدم کنم، می کنم.

*پس به نظر شما به عنوان یک نظامی قابل پیگیری است؟

بله.

*نکته دیگری که وجود دارد در مورد مشاهدات خودتان است. آیا صحنه ای را دیدید که بسیار شما تحت تاثیر قرار داده باشد و شما واقعا با دیدن این صحنه خیلی غمگین و به لحاظ احساسی و عاطفی تحت تاثیر قرار گرفته باشید؟

بله من در میان این اجسادی که جمع می کردم، اکثر این جسدها، پوست سرشان کنده شده بود و دل و روده شان روی آب شناور بود. یعنی غواص ما 30، 40 متر دل و روده جسد را که روی آب شناور بود، جمع می کرد و آن جسد را در کیسه می گذاشت. نکته دیگر آنکه اجساد قابل کفن کردن نبودند چون آنقدر باد کرده بودند که در کفن پارچه ای هم نمی توانستیم قرار دهیم و مجبور بودیم داخل پلاستیک بگذاریم. بوی تعفن و گرمای 52 درجه سطح آب از فاکتورهای مهم بود. ضمن اینکه 80 غواص هر روز در حال جستجو بودند و مهمتر از همه اینها اینکه هر روز جستجوی ما سخت تر می شد چون جریان آب، بقایای اجساد را حرکت می داد و جابجا می کرد و دایره جستجوی ما وسیع تر و بازتر می شد. حتی شب ها و روزها غسل می کردیم و تمام اینها را جمع آوری می کردیم. درحالی که نمی توانستیم اجساد را نگه داریم و به محض اینکه از آب بالا می آوردیم، منفجر می شدند. وقتی که خبرنگاران و فیلمبرداران می آمدند از بوی تعفن محل نمی توانستند طاقت بیاورند ولی ما در آب بودیم و وظیفه مان جمع آوری اجساد بود که سریعا منتقل شان کنیم.

*آیا غواصان به شرایط موجود و سختی عملیات اعتراض نمی کردند درحالی که می گویید در کنار خطر حمله کوسه، درجه دمای آب بالا بود و بوی تعفن شدید در منطقه وجود داشت؟

ما نظامی هستیم و همه ما نظامی ها بخصوص غواصها کسانی هستند که آمده اند و مشاغل سخت را انتخاب کرده اند و با همه این مسائل و مشکلات کاملا آشنا هستند. وقتی دستور داده می شود باید دستور اجرا شود.

*آیا روحیه غواص ها تا روز آخر حفظ شده بود؟

بله، روحیه بسیار بالا بود. اینها همان غواصهایی بودند که البکر و الامیه را تصرف کردند، اینها همان غواص هایی بودند که در عملیات آزادسازی خرمشهر به عنوان تکاور عمل کردند. اینها همان غواصهایی بودند که جزو گروه اول دکتر چمران برای شناسایی و گذشتن از کارون وارد عمل شدند. اینها همان غواصانی بودند که در عملیات های مختل، شناسایی و نجات کشتی های خودمان فعالیت داشتند.

*فکر می کردید آخرین عملیات شما در جنگ تحمیلی چنین عملیاتی باشد؟ در واقع خودتان دوست داشتید آخرین عملیاتی در آن حضور دارید چه طور عملیاتی باشد باشد؟

وقتی که عملیات آزادسازی خرمشهر پیروز شد و پرچم ایران بالا رفت و ما آنجا حضور داشتیم فکر می کردیم با بالا رفتن پرچم روی گنبد مسجد خرمشهر، پیروزی ما دیگر تمام است و دشمن دیگر سر تعظیم فرود آورد و این آخرین مراحل این جنگ خواهد بود. بالطبع در پایان جنگ هم من انتظار داشتم یک چنین صحنه هایی را ببینم، نه اینکه صحنه ای ببینم که بچه خردسال 8، 9 ساله ای پوست بدنش کنده شده و موهایش سوخته و عروسکش هم به فاصله دو، سه متری روی سطح آب غوطه ور بود یا کسی که نصف بدنش رفته و نصف دیگرش مانده بود یا گذرنامه ها و پاسپورتهایی که روی آب شناور بود درحالی که صاحبانشان دیگر زنده نبودند. وقتی جسد خلبان رضائیان را از آب گرفتیم و بالا آوردیم، فکر نمی‌کردم که بتوانیم اصلا او را پیدا کنیم. در نتیجه اینها همه از مواردی بود که روی من اثر می گذاشت و هنوز هم که هنوز است وقتی یاد جمع آوری اجساد می افتم،‌ متاثر می شوم. وقتی یک تعداد انسان را در اثر اشتباه تصمیم گیری یک فرمانده روی سطح آب متلاشی می دیدم، درحالی که انسان هایی نبودند که در جنگ نقش داشته باشند، یادآوری این مسئله آدم را متأثر می کند. اگر چنانچه یک نظامی از طرف مقابل مرا بکشد، برای جنگیدن رفته بودم ولی اینها مسافر و غیرنظامی و زن و بچه و خانواده بودند.

کلا خود مرجع بین المللی تحت نفوذ آمریکا است. کدام مرجع بین المللی را می گویید؟ آن مرجع بین المللی که از آن یاد می کنید با دلار کار می کند. مگر غیر از این است؟ یعنی مرجع بین المللی باید یک تیم بین المللی تعیین کند، نتیجه بررسی ها چه شد؟ چرا تابحال کاری نکرده اند؟ چون به نفعشان نبود.

*تاکنون خواب این حادثه را دیده اید؟

جهت اطلاع چون از روز اول جنگ داوطلبانه در منطقه حضور داشتم و جزو تی

منبع: جام نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۹۰۰۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«مصلای تهران» یا «شهرآفتاب» داستان یک تلخی بی‌پایان

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، یکی از موضوعاتی که هرساله با قرار گرفتن در آستانه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران داغ می شود بحث محل برگزاری نمایشگاه است.

نمایشگاه کتاب تهران به عنوان مهمترین رویداد فرهنگی کشور در قریب به ۴۰ سال که عمر خود را سپری میکند هیچگاه محل ثابتی برای خود نداشته و همیشه مستاجر مصلای تهران بوده است.

سال ۱۳۹۴ که شهر آفتاب به بهره برداری رسید و همه حدس و گمان ها بر این بود که نمایشگاه کتاب بالاخره صاحب یک مکان دائمی شد اما طولی نکشید تا پس از برگزاری ۲ دوره این نمایشگاه در شهر آفتاب، دوباره نمایشگاه به مصلای تهران منتقل شد و همه محاسبات در خصوص جانمایی این نمایشگاه برهم ریخت.

ساخته شدن مصلای امام خمینی برای کار و منظوری دیگر و همچنین قرار گرفتن مصلا در منطقه‌ای شلوغ و پرترافیک از جمله دلایل مهمی است که باعث می شود این مکان محل مناسبی برای برگزاری نمایشگاه کتاب با آن حجم عظیم از حضور مردم نباشد.

اما در ۲سال اخیر این موضوع ابعاد جالب تری پیدا کرده است.

اوایل سال ۱۴۰۱ بود که عبدالمطهر محمدخانی سخنگوی شهرداری تهران با انتشار توییتی ضمن اعلام برگزاری نمایشگاه ۱۴۰۱ در مصلای تهران، خبر برگزاری نمایشگاه ۱۴۰۲ را در شهر آفتاب اعلام کرد.

وی در صفحه توییتر خود نوشت:

«نمایشگاه کتاب امسال در مصلی تهران برگزار خواهد شد و شهرداری تهران نیز به امید خدا با همه توان در کنار وزارت ارشاد، خادم اصحاب فرهنگ و مردم عزیز خواهد بود. در عین حال تلاش می‌کنیم با تمهید بهترین امکانات، زمینه انتقال این رخداد بزرگ فرهنگی را از سال ۱۴۰۲ به شهر آفتاب فراهم کنیم.»

پس از این اعلام موضع سخنگوی شهرداری تهران همه منتظر بودند تا سال بعد یعنی نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ در شهر آفتاب برگزار شود.

تا اینکه با قرار گرفتن در آستانه نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲، یاسر احمدوند معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حاشیه اختتامیه بیست و دومین جشنواره صنعت چاپ درباره انتخاب مکان نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ عنوان کرد: از مدتی قبل، مکاتباتی با شورای شهر و شهرداری تهران داشتیم و نیازهای نمایشگاه کتاب درباره فضای مسقف و خدمات مورد نیاز خود را مطرح کردیم.

وی افزود: در نامه‌ای که تابستان به شهرداری تهران ارسال کردیم، گفته بودیم اگر می‌خواهند در «شهر آفتاب» میزبان نمایشگاه باشند، شرایط این مجموعه را به شرایط ما ـ معاونت امور فرهنگی و مجری برگزاری نمایشگاه ـ نزدیک کنند تا بازدیدی هم داشته باشیم.

احمدوند با اشاره به بازدیدی که چند روز گذشته از مجموعه شهر آفتاب انجام شد، توضیح داد: در این بازدید مشخص شد وضعیت شهر آفتاب نسبت به قبل فعال شده و در حال پیشرفت است؛ البته از مصلا هم بازدید داشتیم و شرایط مصلی را برای برگزاری نمایشگاه دقیق‌تر می‌دانیم.

علی رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب و قائم مقام و سخنگوی سی و چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران نیز در صفحه شخصی خود اعلام کرده است: نمایشگاه از بیستم تا سی‌ام اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲ در مصلی بزرگ امام خمینی برگزار می‌شود.

به این ترتیب و برخلاف همه تصورات، نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ همچنان در مصلای تهران برگزار شد و بازهم شهرآفتاب رنگ نمایشگاه کتاب را به خود ندید.

با قرار گرفتن در آستانه نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ یاسر احمدوند معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در مصاحبه ای ضمن اعلام مصلا به عنوان محل برگزاری نمایشگاه کتاب گفت: برای انتخاب مکان برگزاری، بازدیدی از مجموعه «شهر آفتاب» و «مصلی امام خمینی (ره)» داشتیم، مصلا شرایط بهتری برای میزبانی دارد.

ناصر امانی عضو شورای اسلامی شهر تهران نیز طی مصاحبه‌ای با بیان اینکه معتقدم با رفع اشکالات نمایشگاه بین‌المللی شهرآفتاب باید در سال‌های آینده نمایشگاه کتاب را به آنجا منتقل کرد، افزود: به نظرم در حال حاضر با توجه به کمبودهایی که در مجموعه نمایشگاهی شهرآفتاب داریم این مکان برای برگزاری نمایشگاه کتاب فضای مناسبی نیست؛ دو دوره‌ای هم که آنجا برگزار شد مشکلاتی ایجاد کرد. مدیریت شهری باید نمایشگاه شهرآفتاب را کامل کند و دسترسی و ظرفیت‌های آن را بهبود ببخشیم و اصلاح کنیم.

عباس تقدسی نژاد مدیرعامل نمایشگاه بین المللی شهرآفتاب در گفت‌وگو با خبرنگار ایسکانیوز در خصوص فراهم نبودن زیرساخت های نمایشگاهی برای برگزاری نمایشگاه کتاب گفت: اینطور نیست و سال گذشته ۴۰ نمایشگاه تاثیرگذار در این محل برگزار کردیم که برای مثال نمایشگاه خودرو به لحاظ کمی میزبان طیف گسترده ای از بازدیدکنندگان بود.

تقدسی نژاد افزود: مجموعه شهرآفتاب کاملا آماده همکاری با کلیه ارگان ها است و اگر مجموعه‌ای صلاح نداند با ما همکاری کند کاری از دست ما ساخته نیست.

وی با بیان اینکه ما یک مجموعه دولتی هستیم و این محل از پول بیت المال ساخته شده بیان کرد: تمام تلاش ما این است تا بتوانیم باری از دوش تهران برداریم.

مدیرعامل نمایشگاه بین المللی شهرآفتاب در پاسخ به این سوال که چرا می گویند شهرآفتاب آماده برگزاری نمایشگاه کتاب نیست افزود: برید از خودشان بپرسید و من قبلا دفاعیات خودم را بارها اعلام کرده‌ام.

حال با توجه به انتظارات چند ساله و همچنین ادعاهای معاون فرهنگی وزارت ارشاد در خصوص شرایط بهتر مصلی تهران برای برگزاری نمایشگاه کتاب و ادعای مدیرعامل شهرآفتاب در خصوص آمادگی برای میزبانی از نمایشگاه کتاب باید دید چه دلیلی باعث جلوگیری از انتقال نمایشگاه کتاب به محل شهرآفتاب می شود و آیا سال آینده وعده انتقال نمایشگاه به این محل محقق خواهد شد.

انتهای پیام/

کیانوش رضایی کد خبر: 1228727 برچسب‌ها کتابخوانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

دیگر خبرها

  • «مصلای تهران» یا «شهرآفتاب» داستان یک تلخی بی‌پایان
  • زلزله در اسرائیل در آستانه صدور حکم بازداشت نتانیاهو و مقامات ارشد اسرائیل/ افشای طرح ارتش اسرائیل برای حمله به رفح/شمار شهدای نوار غزه به ۳۴ هزار و ۴۵۴ تن افزایش یافت
  • زلزله در اسرائیل در آستانه صدور حکم بازداشت نتانیاهو و مقامات ارشد اسرائیل/ افشای طرح ارتش اسرائیل برای حمله به رفح/شمار شهدای نوار غزه به ۳۴ هزار و ۴۵۴ نفر افزایش یافت
  • گرامیداشت یاد و خاطره شهدای روحانی در مدرسه علمیه رضویه قم
  • جلد سوم تاریخ شفاهی دفاع مقدس به زودی چاپ می‌شود
  • آماده باش تمام عیار حماس برای نبرد با اسرائیل در رفح/ حمله موشکی حزب‌الله لبنان به سربازان اسرائیل/چرا حمله به رفح برای ارتش اسرائیل خطرناک است؟/آمار شهدای غزه به ۳۴ هزار و ۳۸۸ نفر رسید
  • آغاز عملیات اجرایی هدایت آب‌های سطحی چهارراه شهدای محمودآباد
  • هلی کوپتر ایرباس رکورد سرعت را شکست
  • گورهای جمعی بیمارستان ناصر در غزه/ احتمال ربوده شدن اعضای بدن شهدای فلسطینی توسط اسرائیل + عکس های وحشتناک
  • روایت العربی الجدید از طرح اضطراری مصر درباره تهاجم قریب‌الوقوع به رفح