«ترور» زندگی مشترک چند ماههام را نابود کرد
تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۹۴۱۹۷۷
عجیب است آدمهایی که روزگاری نه چندان دور چندین هزار نفر از هموطنانشان را ترور کردهاند، حالا طلبکار از آب درآمدهاند که چرا نظام اسلامی تعدادی از آنها را به سزای عملشان رسانده و اعدام کرده است.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - عجیب است آدمهایی که روزگاری نه چندان دور چندین هزار نفر از هموطنانشان را ترور کردهاند، حالا طلبکار از آب درآمدهاند که چرا نظام اسلامی تعدادی از آنها را به سزای عملشان رسانده و اعدام کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
متولد خلخال
با همسرم همشهری بودیم. در یکی از کوچههای قدیمی و سنتی خلخال با همسایههایی که غالباً همدیگر را میشناختند، روزگاری ساده اما پر از محبت و مهربانی را طی میکردیم. من از کودکی پدرم را از دست داده بودم و مادر و برادرهایم حسابی هوایم را داشتند. طوری که لوس بار آمده بودم. یادم است یکبار میخواستم آش درست کنم. پدر سبقتالله قد و قوارهام را نگاهی کرد و از سر شوخی گفت: دختر جان مگر تو بلدی آش درست کنی؟ با جسارت گفتم: بله که بلدم. ایشان هم خندید و گفت: آفرین تو حتماً عروس من میشوی.
نمیدانم چرا حرفش به من بر خورد. در دلم گفتم هیچ وقت عروستان نمیشوم. در حالی که همسرم علنی گفته بود بالاخره با او ازدواج خواهم کرد! آن موقع سن و سال کمی داشتم. اوایل دهه 60 بحث خواستگاری شان پیش آمد و آن موقع 15 سال داشتم. من متولد سال 45 هستم و سبقت الله هم متولد سال 40 بود.
خواستگار سمج
گذشت تا اینکه یک روز خانواده همسرم مرا از مادرم خواستگاری کردند. مادرم راضی به این ازدواج نبود و سنم را بهانه کرد. چند وقت بعد یکنفر دیگر به خواستگاری ام آمد. سبقتالله تا موضوع را فهمید رفت پیش خواستگارم و از من بد گفت! کاری کرد که رفتند و پشت سرشان را نگاه نکردند اما سنم به حدی رسیده بود که خواستگارها یکی بعد از دیگری از راه میرسیدند. همسرم اوضاع و احوال را که دید، دوباره به خواستگاری ام آمد. این را هم بگویم که برادرهایم هم راضی نبودند. به مادرم میگفتند چرا با خانواده تیمورنیا رفت و آمد میکنی. نکند فکر کنند غیر مستقیم میخواهی مهوش را به سبقتالله بدهی.
نمیدانم چطور شد که مادرم به حرف برادرهایم گوش نداد. شاید قسمت بود که به خواستگاری دوم سبقت الله جواب مثبت بدهد. البته این بار قدرت الله برادر بزرگتر همسرم پا پیش گذاشته بود و مادرم به قول خودش نمیتوانست روی او را زمین بیندازد. نهایتا قبول کرد و اواخر سال 62 به عقد و ازدواج سبقت الله درآمدم.
رزمندهای منتظر
بعد از ازدواج به تهران آمدیم. چند روزی که از ازدواجمان گذشت، همسرم را بیشتر شناختم. فهمیدم که دو سال خدمت سربازیاش را در جبهه بوده و باز هم سودای رفتن دارد. میگفت: «محیط جبهه را هیچ کجای دیگر نمیتوانی بیابی. من باید باز به جبهه بروم.» چون باردار شده بودم، گفتم بگذار بچه به دنیا بیاید کمی زندگی مان را جمع و جور کنیم بعد برو. چه میدانستیم که قسمت است در همین تهران به شهادت برسد.
فروردین 63
نوروز 63 تازه تحویل شده بود و سه ماه از ازدواج من و سبقت الله میگذشت. روزهای واقعا شیرینی را پشت سرمیگذاشتیم. چون هنوز زندگی مان سر و سامان درستی نگرفته بود، قرار شد روز ششم فروردین که تعطیلات رسمی تمام میشد با هم به میدان راه آهن برویم و کمی وسایل برای خانهمان بخریم.
من آن روز خیلی خوشحال بودم. سبقتالله هم همین طور. یک جور ذوق و شوق خاصی برای خرید کمبود وسایل خانهمان داشتیم. با هم رفتیم و مشغول خرید بودیم که یکدفعه نفهمیدم چطور شد صدای انفجاری شنیدم و از هوش رفتم. گویا منافقین در میان مردم بمب منفجر کرده بودند. به هوش که آمدم دیدم دست و پایم شکسته و سه روز است که در بیمارستان بستری هستم. برادرهایم مرا پیدا کرده بودند. سراغ سبقتالله را گرفتم، حرف را پیچاندند. تا یک ماه که از بیمارستان مرخص شدم، نمیدانستم که همسرم به شهادت رسیده است. حتی خانواده همسرم وقتی پیشم میآمدند لباسهای سیاه را درمیآوردند تا متوجه فقدان همسرم نشوم.
بالاخره فهمیدم که همسرم را در اول زندگی مشترکمان از دست دادهام. من مانده بودم و نوزادی که هنوز چند ماه به تولدش مانده بود. بر اثر فشارهای روحی نوزادم را خیلی نحیف و ضعیف به دنیا آوردم. همسرم، تکیهگاه زندگیام، پدر فرزندم و همه وجودم را به این خاطر از دست دادم که یک عده منافق خدانشناس عقده خود را با ترورهای کور درمان میکردند. آنها زندگی مشترک ما را به هم زدند اما چرا؟
منبع: روزنامه جوان
منبع: مشرق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۹۴۱۹۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشت پرده مسلمان شدن مورایس سرمربی سپاهان
مربی پرتغالی سپاهان، به لحاظ اخلاقی بی تردید یکی از متفاوتترین مربیان خارجی است که در سالهای اخیر به فوتبال ایران آمده است. فارغ از آرامش و ادبیات مودبانهای که او در برابر سوالات غالباً چالشی، یکی از ویژگیهای قابل تحسین او، علاقهای است که نسبت به فرهنگ، هنر و موسیقی ایرانی بروز میدهد.
این طرز تفکر، دقیقاً نقطه مقابل برخی مربیان اروپایی است که حتی با وجود سالها حضور در ایران، نگاه بالا به پایین و اظهارنظرهای توام با نیش و کنایه را حفظ میکنند.
حادثهای که زندگی مورایس را تغییر دادبه گفته برخی نزدیکان این مربی، ماجرای عجیبی زندگی او را تحت تاثیر قرار داده است. ماجرایی که کمتر درباره آن صحبت شده است.
او پیش از اینکه پیشنهاد سپاهان را بپذیرد و به ایران سفر کند، در یک سانحه رانندگی دچار وضعیتی شبیه بیهوشی و کما میشود و پس از بهبودی، نوع نگاه وی به زندگی به کلی متفاوت شده است.
میخواهم مسلمان شوماما آنچه که مدیران باشگاه سپاهان را شگفت زده کرد، این بود که مورایس چندی پیش به باشگاه مراجعه کرده و میگوید: «من میخواهم مسلمان شوم. باید از کجا شروع کنم؟»
به منظور راهنمایی این مربی پرتغالی، ابتدا از طریق بخش فرهنگی باشگاه سپاهان، مسائلی در خصوص عرف، شرع و قانون در ایران و دین اسلام برای وی توضیح داده شده و بلافاصله مقدمات شرعی تشرف مورایس به دین مبین اسلام انجام شده است. وی همچنین در محضر یکی از علما، شهادتین را به زبان جاری ساخته و شرعا مشرف به دین اسلام شد و شیعه گردیده است.
نکته دیگر اینکه به موازات این اقدامات، یک مشاور مذهبی با آشنایی کامل به زبان انگلیسی در کنار وی، فرآیند آشنایی و آموزش مبانی اعتقادی و نیز پاسخگویی به سوالات مورایس را برعهده داشته است.
ازدواج با دختر ایرانیاز مدتها قبل زمزمههایی مبنی بر ازدواج قریب الوقوع ژوزه مورایس با یک بانوی ایرانی در جریان بود. موضوعی که همراه با خبر تشرف او به دین اسلام، پررنگتر شد و رسانهها نیز درباره آن صحبت کردند.
در این خصوص گفته میشود مسائل شرعی ازدواج مورایس با همسر ایرانی اش اتفاق افتاده و طی چند روز آینده این مراسم به صورت رسمی برگزار میشود.
منبع: همشهری آنلاین
tags # سپاهان سایر اخبار اسرار تکامل آلت جنسی؛ رابطه جنسی انسانهای اولیه مثل گوریلها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غولپیکری که توسط انسانها به وجود آمد! اتفاق عجیب که همزمان با انقراض دایناسورها در زمین رخ داد! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟