Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - هفته نامه کرگدن - اسم نويسندگان، به متن رجوع شود: اگر صداي چکاچاک شمشير از اين مطلب مي شنويد تعجب نکنيد؛ اين صفحه درباره انيمه سريالي است به نام «افرو سامورايي»؛ انيمه اي که قهرمانش يک سامورايي سياهپوست تنهاست.

سياهپوست کيمونوپوش

رامبد خانلري: چند روز پيش در خيابان آقاي ژاپني يا کره اي يا چيني را ديدم که روي تيشرتش به فارسي نوشته شده بود: «ميهن».

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آدم هاي زيادي درخواست مي دادند که با او عکس بگيرند يا از او عکس بگيرند. به گمانم اين عکس ها را براي صفحه اينستاگرامشان مي خواستند. وقتي همين حرف را به يکي از دوستانم گفتم، او از من پرسيد که يک آدم ژاپني يا کره اي با اين تيشرت چه جذابيتي دارد؟ من جواب سوالش را مي دانستم، اما موفق به گفتن آن چه از ذهنم مي گذشت، نمي شدم.





يادم هست که چند سال پيش مردم دنيا از ديدن عکس يک کودک سياهپوست در کنار يک آدم برفي کيفور شدند و اين عکس تا مدت ها ميان کاربران فضاي مجازي دست به دست مي شد. ديدن يک عرب با دشداشه و لباس عربي پشت يک لامبورگيني يا فراري تا حدي خنده دار است، در حالي که بازار اول تمام ماشين هاي لوکس و لاکچري عرب ها هستند.

ماجرا همين جاست که نژاد با توجه به مختصات براي آدم ها محدوديت هايي درست مي کند و گذر از اين محدوديت ها گاهي مي تواند براي ديگران خنده دار يا جذاب باشد. انيمه «افرو سامورايي» بر گذر از همين محدوديت اقليمي سوار است. سامورايي بودن يک شغل سنتي تمام وقت ژاپني است و ديدن هر سامورايي غيرژاپني جذاب است.

سال ها پيش تماشاي انيمه هاي سريالي را با «يوگي اوه» شروع کرده بودم. انيمه هاي زيادي بر مبناي بازي هاي کارتي وجود دارد که يوگي اوه در کنار «ديجيمون» از معروف ترين آن هاست. بعد از دو فصل تماشاي يوگي اوه، تماشاي انيمه را فراموش کردم. در مقابل «آواتار» و «ناروتو» و «بليچ» مقاومت کردم. چند مرتبه خواستم ناروتو را تماشا کنم، اما جلوي خودم را گرفتم که مبادا تجربه تله يوگي اوه تکرار شود. تا اين که به اصرار يکي از دوستانم تماشاي انيمه و انيميشن پنج قسمتي افرو سامورايي را شروع کردم.

موقع تماشاي انيمه و انيميشن طراحي فضاها و شخصيت ها براي من بسيار مهم است و يکي از دلايلي که من را وادار به تماشاي اين انيمه پنج قسمتي کرد، همين طراحي فضاها و شخصيت هايش بود. فضاهاي شبه نوآر اين انيميشن و شباهت هايي که ميان افرو سامورايي و «شهر گناه» چه از نظر ترکيب رنگي و چه از نظر شخصيت ها و محتوا وجود دارد و صداي «ساموئل ال. جکسون» که روي شخصيت اصلي خوش نشسته است، برايم جذاب بود. در کل بايد گفت اين انيمه از آن آثاري است که بايد به تماشاي آن نشست، چون فقط خودش به خودش شبيه است.

شما به بهانه اين پنج قسمت در سفري قهرمان را همراهي مي کنيد. اين انيمه براساس مانگايي به همين نام ساخته شده است. کهنه سربازي در ژاپن فئودال به خونخواهي پدر با سه سرباز مبارزه مي کند. داستان اثري تمثيلي است و تمي مذهبي دارد. همان طور که من به تماشاي انيمه علاقه مند شدم، شما هم بعد از تماشاي افرو سامورايي به دنياي انيمه علاقه مند خواهيد شد و آنوقت مي توانيد دو تا از پيشنهادهاي قبلي ما به نام هاي «ديگري» و «حمله به تايتان ها» را جدي بگيريد.

دنياي انيمه، دنياي داستان است؛ داستان هايي پر از اتفاق، پر از ماجرا و پر از سحر و جادو. خود من هر وقت فکرم زيادي مشغول است، به تماشاي انيمه مي نشينم، چون اين همه اتفاق عجيب و غريب من را از فکر بيرون مي آورد و با خودش به همراه مي برد.




داستان يک سربند پهلواني

روناک حسيني: بچه که بوديم سريالي از تلويزيون پخش مي شد به اسم «پهلوانان نمي ميرند» که اتفاقا داستانش درباره مرگ پهلوانان بود. در عالم کودکي هم براي ما سوال بود که اگر قرار است انقدر رک و صريح پهلوانان نميرند، پس چرا يکي يکي در طول داستان کشته مي شوند؟

البته موضوع اين سريال ظاهرا دسيسه جاسوسان خارجي بود، اما آنچه پهلوانان را مي کشت، طمع رفقايشان به چيزي بود که تنها يک پهلوان مي توانست داشته باشد؛ بازوبند پهلواني. اين بازوبند را مي شد در يک کشتي عادلانه و جوانمردانه از آن خود کرد. يک راه ديگر هم اين بود که پهلواناني را که صاحب اين بازوبند مي شدند، يکي يکي در دالاني تاريک، مخفيانه با ضربه چاقو از پشت سر غافلگير کرد و از ميان برداشت.

سريال «افرو سامورايي» البته ربط چنداني به رسم و رسوم پهلواني ايراني ندارد، اما جنگ بر سر نشان قدرت، آدم را ياد داستان بازوبند پهلواني مي اندازد. در داستان افرو سامورايي، دو سربند قدرت وجود دارد. سربند شماره يک را قوي ترين فرد به پيشاني مي بندد و سربند شماره دو را نفر دوم.

تنها کسي که مي تواند با صاحب سربند شماره يک مبارزه کند و در صورت پيروزي سربند را صاحب شود، کسي است که سربند شماره دو را به پيشاني بسته است. براي به دست آوردن سربند شماره دو، هر کسي مي تواند با صاحب آن مبارزه کند و در صورتي که پيروز شد، اجازه مبارزه با قدرتمندترين فرد را پيدا مي کند. البته اين جا وقتي از پيروزي مي گوييم، قريب به يقين درباره مرگ بازنده حرف مي زنيم، چرا که تنها در اين صورت است که مدعي اصلي از سر راه برداشته مي شود.

داستان از اين قرار است که پدر افرو، صاحب سربند شماره يک است و قوي ترين فرد. اين سربند قدرتي به همراه دارد که دردسرهايش کمتر از حلقه جادوي فرودو نيست. روي نامبارک قدرت، گريبانگير پدر افرو مي شود و باقي داستان، شرح مبارزه هاي افرو در قالب يک جنگجوي ماهر، قوي و سختدل است که زندگي ماجراجويانه اي براي خود انتخاب کرده است. او در اين مسير با انواع و اقسام جنگجوها درگير مي شود و خرده روايت هايي هم در کنار اين مبارزه ها به جريان مي افتند.





اين سريال، در قالب انيمه ساخته شده است، اما به شيوه اي که همه چيز بسيار شبيه به ژاپن مدرن است و فرهنگ شخصيت هاي داستان تلفيقي است از فرهنگ مردمان شرق و غرب. همان قدر که گيتار الکتريک در اين انيمه جا دارد، براي کاتانا هم امکان عرض اندام هست.

ساختار اين انيمه بسيار شبيه به ساختار سنتي انيمه است. تصاوير ثابت مي مانند و آدم ها حرف مي زنند و ما صداي فکرهايشان را هم مي شنويم. اگر بخواهيم با معيار خواب و بيداري اين انيمه را بسنجيم، بايد بگويم ممکن است آنقدر جذبتان نکند که بتوانيد بر خواب و خستگي غلبه کنيد. حتي ممکن است در ميانه يکي، دو قسمت اول خوابتان ببرد و اصلا برايتان مهم نباشد که بالاخره پهلوانان، سامورايي ها، قهرمان هاي افسانه اي يا مبارزهاي سرسخت مي ميرند يا نمي ميرند.

اين سريال، فضايي سرخ و تيره دارد و از انواع صحنه هاي مبارزه و دو نيم کردن آدم ها خالي نيست. از اين رو احتمالا تماشاي آن براي افراد رقيق القلب مناسب نيست.

اينا چيه مي بينيد؟

الميرا حسيني: هيچ وقت نفهميدم اين ميزان از خشونت براي چيست؟ چرا در يک فيلم، سريال يا انيمه بايد کسي دستش را بکند توي چشم ديگري، سر و دست و پا قطع کند و بعد هم با آرامش در جوي خوني که از مردم ساخته، قدم بزند و مثلا به سمت هدفش حرکت کند. بعد هم دوربين زوم کند روي چهره هاي وحشت زده بي و دست و پا يا از کمر جداشده که جان به جان آفرين تسليم کرده اند. خب که چي؟ يعني ما همان طور که قهرمانمان انگشتش را مي کند توي چشم رقيب، بلديم خشونت را توي چشم مخاطب فرو کنيم؟ مثلا مخاطب قرار است بترسد؟ هيجان زده شود؟

بي خيال! اگر مخاطب اين صحنه ها من باشم، پوفي مي کنم، بالشم را از اين رو به آن رو بر مي گردانم که ور خنکش زير سرم باشد و پشت به صفحه نمايش فيلم، خواب مبسوطي به بدن مي زنم. شمشيرکش قهار را هم با کرور کرو بينواي بخت برگشته که قرار است تکه تکه شوند، به حال خود رها مي کنم تا هر چقدر که دلش مي خواهد، بزند و بکشد و سلاخي کند، ببينم کجاي دنيا را مي گيرد! گيرم که اين انيمه سريالي، «افرو سامورايي» باشد و کلي طرفدار داشته باشد و آن را براساس يک مانگاي کاردست ساخته باشند.





مانگا و انيمه نديده که نيستيم! مثلا انيمه «ديگري» خون و خونريزي و کشتار داشت، بسيار هم داشت، ولي پايه و اساسش چيز ديگري بود و داستان جذابي را دنبال مي کرد که اين اتفاقات براي پيش بردن آن داستان جذاب لازم بودند؛ اما انيمه اي که اُس و اساسش شقه شقه کردن آدم هاست، لااقل براي من هيچ جذابيتي ندارد.

ادعا نمي کنم که اين روحيه ام جهان شمول است و هيچ کسي نمي تواند با انيمه افرو سامورايي ارتباط مفيد برقرار کند و از تماشايش لذت ببرد. مي دانم که اين ادعا از فرط بي اساسي، پايه هايش روي ابرهاست، بلکه براساس شواهد و قراين احتمالا امثال من اندکند، چون هم مانگايش پرطرفدار شده- که اگر پرطرفدار نبود، انيمه ساختنشان چه بود؟- هم انيمه اش دل خيلي ها را برده و هم يک بازي براساسش ساخته شده که جمع مشتاقان بازي را دور خودش جمع کرده است و سرشان را گرم.

بازي اش هم مثل انيمه و مانگا، پايه اش روي شرحه شرحه کردن آدم هاست. تازه اين آپشن را در اختيارتان مي گذارد که چطور و از کجا دست به کار تقسيم آدم ها به قطعات نامساوي شويد. براي خودش معيار و ملاک نيز دارد. مثلا اگر ضربه تان درست و حرفه اي باشد، خون بيشتري از طرف مقابل روي زمين ريخته خواهدشد و اگر خوب نباشد، خون کمتر است.

افروي بازي انواع سلاح هاي سنتي را هم دارد و از در و ديوار و صخره و سنگ بالا مي رود که همه فن حريف تر جلوه کند و دل بازي دوستان را ببرد. هر چند اين چيزها نه تنها دل من را نمي برد که بيشتر حس اشمئزاز و چندش مي دهد. طرفدار «چشم در برابر چشم، دنيا را کور مي کند» و «خون را که با خون نمي شوند» نيستم، ولي اين ها ديگر شورش را درآورده اند.

بعد جالب است که خيال کرده اند همين که روي کله اين سامورايي جنايتکار موهايي به قاعده پشمک بزرگ بگذارند، جذابيتش تکميل است؛ آن هم از اين پشمک بزرگ ها که قديم ترها توي شهربازي دست بيشتر بچه ها بود. نخير؛ نه آن چهره آفتاب سوخته و لباس پاره پوره و ابروهاي درهم گره شده به کمکتان مي آيد، نه خونسردي و سکوت افرو.

دوستان طرفدار اين سريال اعتقاد دارند که با نوشتن اين يادداشت پنبه خودم را زده ام و از چشم خواهم افتاد، بس که اين انيمه حرفه اي و جذاب است، اما باکي نيست. من که اين سريال را با يک خواب دل انگيز تاخت مي زنم و انيمه را نيمه کاره رها مي کنم که حساب کار دستشان بيايد با کشت و کشتار صرف نمي شود مخاطب را راضي نگه داشت.

مختصر مفيد درباره سريال «افرو سامورايي»

تهيه و ترجمه: مستانه تابش

• تاکاشي اکازاکي، نويسنده و تصويرساز ژاپني، اولين قسمت از مانگاي «افرو سامورايي» را در سپتامبر سال 1999 در مجله نونو هائو منتشر کرد. اين مانگا در ده قسمت منتشر شد و انتشار آن تا ماه مي سال 200 به طول انجاميد.





• تصويرسازي و شخصيت پردازي اين مانگا از علاقه اکازاکي به موسيقي هيپ هاپ و سول و رسانه آمريکايي الهام گرفته شده است. او از دوران نوجواني طرح شخصيت هاي دوست داشتني و آفريقايي- امريکايي خود را روي کاغذهاي باطله و جعبه هاي دستمال کاغذي مي کشيد.

• در سال 2007 کمپاني گونزو که يکي از استوديوهاي مشهور پويانمايي ژاپني است، اين مانگا را در پنج قسمت براي پخش در تلويزيون ساخت. کارتون هايي همچون «باسيليسک»، «به ان اچ کي خوش آمديد»، «گانتز»، «گانکوتسو» و «هلسينگ» از ديگر ساخته هاي اين استوديو است.

• پس از پخش اين انيمه، در سال 2009 پخش انيمه سينمايي «افرو سامورايي: رستاخيز» شروع شد که توانست براي دريافت دو جايزه امي نامزد شود.

• به دنبال پخش اين مانگا، تاکاشي اکازاکي داستان اصلي را در دو جلد دوگانه براي انتشار آماده کرد تا فقط در امريکاي شمال منتشر شود.

• با توجه به موفقيتي که پخش تلويزيوني اين مانگا به دست آورد، يک بازي ويدئويي نيز براساس اين داستان ساخته و در سال 2009 وارد بازار شد.

• بخشي از موسيقي سريال افرو سامورايي توسط گروه موسيقي وو- تِنگ کلن ساخته و اجرا شده است که با سبک هيپ هاپ در نيويورک فعاليت مي کند. آهنگ هاي اين گروه آن قدر محبوب هستند که در سال 2008 سايت About.com، آن ها را بهترين گروه رپ تاريخ ناميد.

• با توجه به صحنه هاي خشني که در افرو سامورايي نمايش داده مي شود، سايت آي ام دي بي در صفحه مربوط به راهنماي والدين، ديدن اين سريال را تنها به بزرگسالان و نوجوانان بالاي هفده سال توصيه کرده است. صحنه هاي خشن همراه با خونريزي اين انيمه باعث شده است در بخش خشونت 10 امتياز کامل را از آي ام دي بي بگيرد.

• شرکت آي جي ان (Imagine Games Network) که در سانفرانسيسکو مستقر است و در توليد و پخش بازي ها و محصولات سرگرم کننده کامپيوتري فعاليت مي کند، در سال 2009 افرو سامورايي را در فهرست صد انيمه برتر تاريخ قرار داد. صحنه هاي خشن و شخصيت هاي جذاب و داستان عجيب و غريب اين مانگا دليل قرارگيري آن در اين فهرست بود.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۹۴۲۸۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پورشه 911 وقتی الهام بخش طراحی یک ربات شود (عکس)

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • عکس| وقتی ۲۰۰ تومانی ارزشمند بود
  • پورشه 911 وقتی الهام بخش طراحی یک ربات شود (عکس)
  • وقتی دیگر زمین جایی برای زندگی نیست و شهر فضایی می شود! (عکس)
  • داستانِ یک افطاری ساده در زاهدان
  • (عکس) «گوی اژدها»؛ یک شهربازی عجیب در عربستان سعودی!
  • حکایت شنیدنی بهلول و مرد عطار!
  • (تصاویر) ساخت اولین شهربازی دنیا با الهام از انیمه Dragon Ball در عربستان
  • بن‌سلمان با الهام از یک بازی شهربازی می‌سازد/ عکس
  • "گل یا پوچ" رئالیتی شوی بعدی مهران مدیری
  • "گل یا پوچ" ریالیتی شوی بعدی مهران مدیری