آیتالله هاشمی موافق تقویت نقش احزاب بودند
تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۹۸۴۹۱۴
ساعت 11 یکشنبه بود که به دفتر قائممقام حزب اعتماد ملی رفتیم. استقبالی گرم در دفتر ساده و بیریا از سوی او صورت گرفت، دفتری که در آخرین جمعه ماههای قمری محل سخنرانیهای اوست. دفتری که با عکس امامخمینی(ره) و فرزند شهیدش آن را «حسینیه» نامیده است. شاید در ابتدا تصورمان از منزل و دفتر نماینده سابق مجلس و یکی از چهرههای شاخص جریان اصلاحات بسیار مجللتر بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرهیختگان، وی قائممقام و از اعضای موسس حزب اعتماد ملی است و در شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز عضویت داشته که پس از تاسیس اعتماد ملی از مجمع روحانیون استعفا داده و در حال حاضر نیز مدیرگروه فقه و اصول دانشگاه شاهد است و بیشتر وقتش را به تدریس در دانشگاه مشغول است.
منتجبنیا، نماینده سه دوره اول مجلس شورای اسلامی، رئیس کمیسیون دفاع مجلس سوم، نماینده امامخمینی(ره) و رئیس سازمان عقیدتی-سیاسی شهربانی کل کشور، مشاور رئیسجمهوری در دولت خاتمی، قائممقام ستاد قرارگاه خاتم و ستادکل پدافند، عضو حزب جمهوری اسلامی و نماینده رهبری در انجمن اسلامی معلمان بوده است.
منتجبنیا از اواسط سال 77 انتقادهای تندی را نسبت به احزاب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین مطرح کرد و میتوان گفت وی یکی از چهرههای مخالف تندروی و افراطیگری در جریان اصلاحات بوده و هست. از شورای سیاستگذاری اصلاحات بسیار ناراحت است و از وجود این شورا احساس خطر میکند. معتقد است یک حلقه چندنفره در حال سوءاستفاده از رئیس دولت اصلاحات هستند و جز بیآبرویی برای او چیز دیگری ندارند. منتجبنیا به ما میگوید: «به این شورای شهر امید ندارم چون از خود اختیاری ندارند و رانتی هستند.» از او جزئیات دیدارش از طرف اصلاحطلبان با رهبر معظم انقلاب را پرسیدیم که گفت: «ایشان در این دیدار به ما لطف داشتند و گفتند هر زمان کاری یا درخواستی بود، بگویید یا ارسال کنید.»قائممقام حزب اعتماد ملی بر این باور است که شاید به اسم دو انتخابات گذشته را شورای سیاستگذاری برده است ولی در آینده مردم قضاوت خواهند که تصمیمگیری مستبدانه چه بلایی سر جریان اصلاحات خواهد آورد. همانطور که برخی اصلاحطلبان بعد از دوم خرداد چندین سال جریان اصلاحطلبی را به عقب انداختند. وی همچنین از خارجنشینانی که خود را اصلاحطلب میخوانند تبری میجوید و علت آن را این میداند که گفتمان اصلاحطلبی هنوز درست تعریف نشده و هر فردی تعریف مورد علاقه خود را میگوید. در ادامه این گفتوگوی حزبی داغ را در روزهای گرم تابستان میخوانید.
اگر موافق باشید برای شروع بحث گریزی به انتخابات 96 داشته باشیم. به نظر شما چه شد که حسن روحانی برای بار دوم انتخاب شد؟
درخصوص انتخابات 96 و بهخصوص انتخابات ریاستجمهوری عواملی در پیروزی روحانی موثر بوده است. طبیعتا یک عامل شخصیت خود ایشان بود که جاذبههایی دارد و طبیعتا بخشی از مردم به ایشان علاقهمند هستند. بخشی مربوط به وقار، ادبیات، گفتمان فاخر و ارزشمند، سوابق و خدمات پرارزش ایشان در قبل انقلاب و دوران دفاع مقدس و بعد از آن و در دوران چهارساله ریاستجمهوری ایشان است که انکارناپذیر است.
بخشی از آن مربوط به عملکرد دولت بهخصوص مقایسهای که دولت روحانی با دولت نهم و دهم در افکارعمومی به وجود آورد، است. یکی از شانسهای روحانی این بود که بلافاصله بعد از دولت دهم روی کار آمد، با آن ادبیات و وضعیتی که وجود داشت و بحثهایی از قبیل اختلاس و مفاسد و تشنجهای داخلی و خارجی موجود بود. مردم ما مردمی متمدن و مترقی و صاحب ادبیات ارزشمندی هستند و به عبارت دیگر اخلاقمدار هستند و وقتی ببینند دولتمردان اینها با اخلاق و ادبیات انسانی و اسلامی با داخل و خارج برخورد میکنند طبیعتا به آنها علاقهمند میشوند. روشی که ایشان در دولت اول بهکار برد دقیقا نقطه مقابل دولت نهم و دهم در زمینههای مختلف بود. این امر هم یکی از عوامل موفقیت ایشان بود. عامل دیگر حامیان روحانی بودند. حمایتهایی که به دست آورده بود در دوره قبل یعنی سال 92 مرحوم آیتالله هاشمی و اصلاحطلبان و شخصیتهای اصلاحطلب دست به دست هم دادند و از ایشان حمایت کردند. همان حمایت را در سال 96 داشتند. مرحوم هاشمی بهرغم اینکه در قید حیات نبودند ولی توصیههای لازم را درخصوص انتخابات 96 به روحانی و اصلاحطلبان کرده بودند و این در ذهن مردم وجود داشت. این هم یکی از عوامل پیروزی بود. یکی دیگر از عوامل پیروزی این بود که رقیب ایشان کسی نبود که بتواند افکارعمومی را اقناع کند. قبل از انتخابات این را ذکر میکردم که یکی از شانسهای روحانی این است که اصولگرایان نمیتوانند به وحدت برسند و چهره شاخص پرجاذبه هم ندارند. همین هم شد. دو تا سه نفر را وارد صحنه کردند که اینها میخواستند بمانند. حتی من شنیدم قالیباف هم میخواست بماند و بر او تحمیل کردند که کنارهگیری کند و با اکراه کنارهگیری کرد. هم کاندیداهای متعدد و هم فقدان کاندیدایی که جاذبه بیشتری داشته باشد دست به دست هم داد و روحانی توانست با رایی بالاتر از سال 92 پیروزی را به دست آورد.
دولت در چهار سال اول چه برنامه متفاوتی ارائه کرد که باعث محبوبیتش بین مردم باشد؟ آیا این برنامه را میتوان در همه حوزهها پیگیری کرد؟
قضاوت نسبت به دولتها خیلی دشوار است و نمیتوان بهطور کلی و مطلق نفی یا اثبات کرد. در زمان احمدینژاد از ابتدا من ایشان را لایق این پست نمیدانستم. در مصاحبهها هشدار میدادم که احمدینژاد کسی نیست که بتواند عهدهدار مسئولیت دولت باشد ولی در عین حال وقتی حملات به او میشد و همه کمبودها و نابهسامانیها را معلول دولت او میدانستند، مصاحبه کردم و گفتم خلاف انصاف است و انصاف این است آنچه مربوط به دولت میشود به او نسبت دهیم. آنچه مربوط به دولت نمیشود حق نداریم به دولت نسبت دهیم و این بیانصافی است. لذا این کار دشواری است. نمیتوان گفت روحانی در دوره قبل صددرصد موفق بود و نمیتوان قضاوت کرد، ایشان کاری انجام نداده یا تنها کار مثبت دولت برجام بوده است. به هر حال دولت مجموعهای از وزراست که چهار سال تلاش کردند و بدنه دستگاه اجرایی تلاش کرده و انسان بگوید هیچ کاری انجام نداد، انصاف نیست. این تعبیر درستی نیست. برجام تصمیم نظام بود و هرکس نظام را قبول دارد باید به تصمیمات آن پایبند باشد کما اینکه در دوران دفاع مقدس یک زمانی نظام تصمیم به جنگ گرفت و یک زمانی نظام تصمیم گرفت که آتشبس شود و قطعنامه را بپذیرد. در راس نظام رهبری است ولی اینگونه نیست که تنها رهبری یا تنها رئیسجمهوری تصمیمگیری کنند. کلیت نظام مینشینند و فرآیندی دارد که به این تصمیم میرسند. مساله برجام تصمیمی است که تمام مراحل قانونی را طی کرده و به تصمیمی از نظام رسیده است. من از کسانی که دم از حمایت نظام و رهبری و امام میزنند و خیلی صریح و شفاف میگویند برجام خیانت به نظام و ملت است و عزت و شرافت ما را به باد داده است، تعجب میکنم. همه را محکوم میکنند که از شخص رهبری و رئیسجمهور و روسای قوا تا زیرمجموعههای این ارگانهاست در حالی که اینچنین نیست. اگر برجام تصمیم اشتباهی هم باشد تصمیم کلیت نظام است؛ اگر هم درست باشد و کار خوبی باشد همه در آن سهیم بودند. دولتها نقش موثری در زمینهسازی و ارتباطات دارند که تصمیمی گرفته شود یا نشود، چنانچه در دولت گذشته زمینههایی فراهم شد که تصمیم دیگری گرفته شود. غیر از برجام کارهای زیادی انجام شد. دستگاهها فعال بودند و ستاد اقتصادی کار کرده است، وقتی ادعا میکنند تورم را از 44 درصد به زیر 10 درصد رساندند با دعا و امنیجیب و دعای توسل نبوده است و تلاش شده است. وقتی رشد اقتصادی چنین شده است یا دستگاههایی خوابیده بود و تا حد زیادی فعال شدند اینها همه نشان میدهد کار شده است. ضمن اینکه اداره کشور بدون کار نمیشود. مدیریت اجرایی کشور کار دشوار و طاقتفرسایی را میطلبد.
تمام دولتها باید از رئیس دولت تا وزرا و زیرمجموعه شبانهروز تلاش کنند. اداره خانه شبانهروزی است و مرد خانه باید زحمت بکشد تا زن و چهار، پنج بچه خود را اداره کند و اگر یک روز کنارهگیری کند نان و آب نخواهند داشت. چطور اداره یک کشور 80 میلیونی کار سادهای است؟
در انتخابات 96 مشاهده شد جهانگیری خود را نامزد جبهه اصلاحات معرفی کرد، بعد از مناظره سوم هر دو جناح اذعان داشتند جهانگیری در مناظرات خوب ظاهر شد. شورای عالی سیاستگذاری به او فشار آورد کنارهگیری کند. به نظر شما جبهه اصلاحات تا چه زمانی قرار است غیرمستقیم وارد انتخابات ریاستجمهوری شود؟
اینکه برخی به صورت پوششی یا احتیاطی در کنار کاندیدای رسمی ظاهر میشوند، رویهای است که اشکالی ندارد. بالاخره در مدت تبلیغات انتخابات بعد از تایید صلاحیتها و حتی قبل از تایید هرگونه احتمالی برای کاندیداها وجود دارد که ممکن است حادثهای رخ دهد یا ردصلاحیتی پیشآید یا ممکن است در یکماه تبلیغات انتخاباتی که درمورد نمایندگان داشتیم، کاندیدا تصادف میکند و فوت میشود یا مریض میشود و نتوانسته وارد صحنه شود. در این موارد دست مردم خالی مانده است چون کس دیگری نبوده و مجبور بودند کسی را انتخاب کنند که نمیپسندیدند. در ریاستجمهوری اگر یک جناح به یک کاندیدا اکتفا کند ممکن است یکی از حوادث رخ دهد و دست آن جناح خالی بماند. این کاری عاقلانه است و هیچ اشکالی ندارد. اینکه به ایشان فشار آورده شد و جهانگیری کنارهگیری کند، نبوده، جهانگیری با فشار کسی کنار نرفت. بین جهانگیری و عارف در سال 92 تفاوت مشخصی وجود داشت. هر دو کاندیدای اصلاحطلبان بودند و با پرچم و شعار اصلاحطلبی آمدند. در این امر تردیدی نیست. در سال 92 عارف آمده بود که بایستد و رئیسجمهور شود و وضع بدی هم نداشت. اگر کاندیدایی در حد روحانی نبود چهبسا عارف برنده انتخابات میشد. بالاخره اصلاحطلبان در انتخابات 92 به این جمعبندی رسیدند که یکی از این دو نفر کنارهگیری کند و قرعه به نام عارف زده شد. از عارف خواسته شد کنارهگیری کنند و ایشان هم تا اندازهای که من اطلاع دارم رضایت چندانی نداشت و بر ایشان کنارهگیری تحمیل شد. جهانگیری از ابتدا نیامده بود که در مقابل روحانی بایستد. ایشان آمده بود که اگر مشکلی برای روحانی پیش آمد مقاومت و ایستادگی کند و اگر روحانی وارد صحنه شد و مشکلی پیش نیامد کنارهگیری کند. با این پیشفرض وارد صحنه انتخابات شد نظیر آنچه درمورد مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی و روحانی رخ داد. آقای هاشمی وقتی ثبتنام کرد، روحانی هم ثبتنام کرد و بالاخره این احتمال داده میشد با آن شرایطی که برای آقای هاشمی به وجود آورده بودند ممکن است ایشان را به هر دلیلی نگذارند وارد صحنه انتخابات شود. همین هم شد و پیشبینیای که آقای هاشمی کرده بود و خود ایشان هم به روحانی تاکید کرده بود که ثبتنام کنید و اگر بودم کنارهگیری کنید و اگر من نبودم وارد صحنه شوید. ...بنابراین این تصمیم عاقلانه گرفته شد و جهانگیری هم واقعا در مناظرات و برنامهها و برخورد با مردم درخشید وخود را نشان داد. ما جهانگیری را واقعا میشناختیم و چند دوره در مجلس بودیم و در دفاع مقدس و جاهای دیگر با هم همکاری داشتیم و این فرد شایستهای است و شکی در این نیست، منتها در این مرحله بهتر و بیشتر از گذشته خود را نشان داد و لیاقت و کفایت خود را به اثبات رساند. لذا انشاءالله در آینده از وجود ایشان استفاده شود. او نیروی بسیار خوبی است و میتواند جزء سرمایههای نظام باشد.
درخصوص ثبتنام آقای هاشمی گویا در موقع ثبتنام، روحانی یا اخوی ایشان از این ثبتنام شوکه شده بودند.
اخوی ایشان را کاری نداریم ولی آنچه خود آقای هاشمی برای ما میگفت همین بود که با برنامه و پیشنهاد خود آقای هاشمی بود که ایشان کاندیدا شوند که اگر مشکلی پیش آمد ایشان وارد صحنه انتخابات شوند.
بله، درست میفرمایید. شاید این مطلب گفته میشد چون تا دقیقه آخر آقای هاشمی بنا بر ثبتنام نداشتند.
وقتی ثبتنام کردند این سوءتفاهم صورت گرفت. یعنی گفته بودند شما ثبتنام کنید که اگر من ثبتنام کردم و مشکلی پیش نیامد میمانم یا کنار میروم. تاکید بر اینکه آقای روحانی ثبتنام کنند از ناحیه آقای هاشمی هم بوده است.
اشاره کردید جهانگیری آمده بود که اگر برای روحانی مشکلی پیش آمد ایستادگی کند که عدهای به نام پوششی بودن تفسیر کردند. گفتید در سال 92 کنارهگیری بر عارف تحمیل شد. تا چه زمانی این قربانی کردن ادامه پیدا خواهد کرد؟
بدونشک هر جناحی اگر کاندیدای خودش عضو آن جناح و مقید به آرمانهای آن جناح باشد این مطلوب خواهد بود تا کاندیدایی که اجارهای تعبیر میشود و از فرد دیگر استفاده کند. در عین حال وقتی به واقعیت کشور توجه میکنیم میبینیم یکسری واقعیات وجود دارد که نمیتوان انکار کرد. بالاخره یک فرد اصلاحطلب که صددرصد اصلاحطلب باشد و با این جریان مو نزند ممکن است آفات و آسیبهایی در روند کاندیدا شدن داشته باشد که یکی مساله ردصلاحیت است.
اگر منحصر به او شود ممکن است موضعگیریای که دستگاههای اجرایی و نظارتی دارند کاری کنند که آن جریان را خلع سلاح کنند و دست آنها خالی بماند. باید به چیزهایی که در تصمیمسازی در کشور موثر است و به همه واقعیتها توجه کند و به این جمعبندی میرسد که ما بهعنوان اصلاحطلب یک سلسله آرمانها و ایدههایی داریم که میخواهیم اینها پیاده شود و این میخواهد به دست هر کسی باشد.
اگر فردی اصلاحطلب بود و این ایدهها را پیاده کرد بهتر است اما اگر ریسک خطرناکی بود و احتمال ناموفق بودن وجود داشت ، کسی که شعار اصلاحطلبی نمیدهد ولی ایده اصلاحطلبان را میدهد و عمل اصلاحطلبانه دارد، هدف ماست. وقتی روحانی در سال 92 همان حرفهایی که ما میزنیم و نه حرفهایی را که در دوران اصلاحات زده میشد بیان میکند، عاقلانه است فردی را حمایت کنند که ریسکهای خطرناک در آن وجود ندارد.
اگر به جایی برسیم که این ریسکها نباشد و برخی واقعیتها تغییر یابد یعنی ردصلاحیت همیشه بهعنوان خطری بالای سر اصلاحطلبان نباشد چون این خطر منحصر به اصلاحطلبان است چه در مجلس و چه در ریاستجمهوری و چه در خبرگان چنین است، در جریان اصولگرا به جز تعدادی که مفاسدی داشته باشند و پرونده بدی داشته باشند که نتوان آنها را تایید کرد مابقی احساس خطر نمیکنند. میدانند از آن فیلتر به سرعت عبور میکنند و این اصلاحطلبان هستند که این خطر آنها را تهدید میکند. همیشه خطر ردصلاحیت بالای سر اصلاحطلبان است. اگر به جایی برسیم که این توازن به وجودآید و انصاف و عدالت بین دو جناح ایجاد شود و اگر خطری باشد هر دو احساس خطر کنند و اگر نباشد که نباید باشد، گیردادنهای بیخود و نظارتهای قانونی وجود نداشته باشد اینکه شما میفرمایید درست است و مطلوبتر همین است که فردی وارد صحنه شود که هم اصلاحطلب باشد و هم آیدهها و آرمانهای اصلاحطلبانه را پیاده کند لذا برخی دنبال این هستند و مطرح میکنند برای دوره بعد جهانگیری مناسبترین فرد است چون ایشان اصلاحطلب است و آرمان ایشان هم اصلاحطلبانه است و با روحانی هم هماهنگ است.
جهانگیری کاندیدای اصلی جریان اصلاحات در سال 1400 خواهد بود؟
الان نمیتوان قضاوت کرد. تقریبا یکسال قبل از انتخابات سال 96 این جمله را گفتم که سر زبانها افتاد که ما چک سفید امضا به روحانی نمیدهیم. اساسا معتقد نیستم که زود قضاوت کنیم. هنوز مشخص نشده و چهار سال مانده تا این دولت تمام شود و این دولت کار خود را شروع نکرده است و ما نمیتوانیم برای سال 1400 تصمیم بگیریم. در این چهار سال کشور تا اندازهای بالا و پایین میشود و در افراد تغییر ایجاد میشود که نمیتوان قضاوت کرد. بهترین روش این است که در زمان خود انتخابات افراد را ببینیم.
ممکن است فردی الان جزء بهترینها باشد و فردی بهتر از او در آن زمان خود را نشان دهد. یا همان که میگوییم بهترین است در چهار سال خود را بهخوبی نشان ندهد و خیلیها از او بازگردند. الان نمیتوان تضمین کرد و وعده کرد که چهار سال آینده بهترین چه کسی است.
بحث ردصلاحیت را مطرح کردید که در سال 96 شاهد بودیم یک اصلاحطلب مانند آقای هاشمیطبا تایید صلاحیت شد و از آنسو رئیس دولت و وزرای دولت نهم و دهم یا اصولگرایان مانند زاکانی و حاجیبابایی ردصلاحیت شدند. این امر دوطرفه نیست؟ فرمودید در سال 92 اصلاحطلبان نامزد واقعی به نام عارف داشتند و تایید صلاحیت شد و ریسک در سال 92 صفر بود چون همان اندازه که عارف شانس برای برنده شدن داشت روحانی هم شانس داشت هرچند آقای هاشمی پشت روحانی آمد که شانس ایشان بالا رفت. سال 96 هم گمان میکنم به همین صورت بود. سال 96 هم اصلاحطلبان گزینه تایید صلاحیتشده به نام جهانگیری داشتند. شاید اگر کل اصلاحطلبان میآمدند رای جهانگیری بیشتر از روحانی میشد.
در رابطه با سال 92 جواب خود را دادید. همین که در سال 92 آقای هاشمی پشت روحانی قرار گرفت و بخش زیادی از اصلاحطلبان از آقای هاشمی حمایت میکردند و اینجا شکاف بین اصلاحطلبان ایجاد میشد و مجموعهای از عارف و مجموعهای از روحانی حمایت میکردند. اینجا عاقلانه نبود دو نفر در صحنه بمانند. ممکن است بگویید چرا روحانی کنار نرفت؟ آن مربوط به ما نمیشود و عارف حاضر به کنارهگیری شد. معلوم نبود روحانی چنین کند.
ایشان از آقای خاتمی تبعیت کردند؟
بله، با اکراه کنارهگیری کرد. با میل و رغبت نبود و بر ایشان تحمیل شد. معلوم نبود روحانی این امر را بپذیرد. یا باید هر دو کاندیدا میماندند و شکست میخوردیم یا یک نفر باید می رفت. یک نفری که باید کنارمی رفت، روحانی نبود. تنها منحصر به عارف میشد.
یعنی احتمال کنارهگیری روحانی نزدیک به صفر بود؟
چون آقای هاشمی از ایشان حمایت میکرد و خاتمی از عارف حمایت میکرد. در عین حال وقتی احساس شکست شد همان کسی که از عارف حمایت میکرد گفت عارف کنارهگیری کند تا از روحانی حمایت شود.
این صرفا نظر رهبر جریان اصلاحات بود یا نظر بدنه هم بود؟
این نظر هم در شورای مشورتی خاتمی مطرح شد و به جمعبندی رسیدند و هم در شورای هماهنگی اصلاحطلبان که مرکب از دبیران احزاب اصلاحطلب است به این جمعبندی رسیده بودند منتها این را عرض کنم زیرمجموعه تا چند روز دچار نگرانی بودند. در برخی استانها مطلع شدیم عدهای از بچههای ستاد عارف حاضر نبودند برای روحانی کار کنند. حق هم داشتند چون چند ماه کار کرده بودند و یکباره گفتند عکس را بردارید و عکس کاندیدای دیگری را بزنید. این برای آنها دشوار بود. لذا پادرمیانی میشد و دوستان صحبت میکردند و خود من با چند مورد صحبت و ارتباط برقرار کردم تا وحدت ایجاد شود. در سال 96 همان مشکل وجود داشت. روحانی کاندیدای اصلی بود و از قبل هم اعلام شده بود که کاندیدای اصلی اصلاحطلبان ایشان است و جهانگیری با تعبیر پوششی وارد شدند. منطقی نبود به روحانی که رئیسجمهور هستند بگویند کنارهگیری کنید و فرد دیگری را میخواهیم جایگزین کنیم. ایشان چهار سال کار کرد.
هرچند نارضایتی از سوی اصلاحطلبان وجود داشت.
نارضایتی وجود داشت ولی در عین حال روحانی را موفق میدانستند. نارضایتی طبیعی است. منطقی نبود به روحانی بگویند شما کنار بروید تا کاندیدای اصلاحطلب ناب وارد صحنه کنیم. بهتر همین بود که جهانگیری کنار گذاشته شود و اگر مشکلی نبود کنارهگیری کند و چهار سال کنار روحانی بایستد و برخی از ضعفها را جبران کند.
جهانگیری بدون تردید بازوی قدرتمندی برای روحانی بود و هست و خواهد بود. علاوهبر وجهه اجتماعی که در این مدت کسب کرد الان بیشتر از گذشته میتواند از تجربیات و افکار و اندیشه و طرحها برای کمک به روحانی استفاده کند و مجموعه خوبی برای جبران ضعفهای دولت اول باشند.
با توجه به اولویت کشور که به نظر میرسد بحث اقتصادی باشد، به نظر شما در شرایط فعلی چقدر توسعه اجتماعی و اقتصادی یا سیاسی اهمیت و ضرورت دارد؟
درباره سوال اول شما عرض کنم وقتی از توسعه اسم میبریم ممکن است در مقطعی یک بعد از توسعه اولویت داشته باشد؛ فرض کنید مردم در جایی حساسیت کمتری دارند و بر توسعه سیاسی تکیه شود یا در زمینه اقتصادی مشکل است باید این را در اولویت قرار داد ولی توسعه باید همهجانبه باشد. نمیتوان به یک بخش اکتفا کرد. دولت که دستگاه اجرایی کشور است همانطور که نگاه به مسائل سیاسی داخلی دارد باید به مسائل سیاست خارجی هم توجه داشته باشد، همانطور که به مسائل سیاسی توجه میکند به مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هم توجه کند. هیچکدام نباید به دست فراموشی سپرده شود ضمن اینکه میتواند به لحاظ اینکه ضرورت بیشتری دارد اولویتها را مشخص کند و به برخی اهمیت بیشتری بدهد.
الان یکی از مسائل مردم مشکل اقتصادی است. مشکل اقتصادی فقط تورم و رشد اقتصادی نیست. من همیشه این مساله را به دوستان تذکر داده و یادآوری کردهام که فریب گزارشهای کارشناسان را نخوریم که آنها بگویند ضریب جینی چه بوده و رشد اقتصادی و تورم چه بوده است، اینها معادلات علمی و اقتصادی است که بهجای خود محترم است و باید مورد توجه قرار گیرد. آنچه برای رئیس دولت و وزرا خیلی مهم است سفره مردم است یعنی آنچه مردم میبینند. هرچه بگوییم تورم زیر 10 درصد رسیده و رشد اقتصادی با 10 درصد رسیده است ولی مردم آثار را نبینند فایدهای ندارد.
باید به این مسائل بیشتر توجه شود و این مساله را از زمان دولت آقای هاشمی به دوستان میگفتم که توجه به این مسائل باید وجود داشته باشد. در دوره اول یا دوم آقای هاشمی بود که یکی از نمایندگان گفت ما در کمیسیون تخصصی تصمیم گرفتیم سوبسید را از روی نان برداریم. سیاست دولت هم بر همین است. من خیلی متاثر شدم. بخواهید سوبسید را بردارید و نان 500 تومانی بهیکباره پنج تا 6 برابر میشود. در کشور فاجعه رخ میدهد. قدری تعجب شد در حالی که آن شخص دکتر بود و ادعا هم داشت. گفت کارشناسان گفتند. من هم گفتم کارشناسان غلط کردند. بدون توجه به مردم چنین نظری نباید داد.
در دولت اصلاحات هم میگفتم تنها توجه به گزارشهای مکتوب کارشناسان نداشته باشید و به مردم توجه کنید. الان هم روحانی و دولت او باید به این مساله توجه کنند. یک زمانی میخواهیم افکارعمومی را فریب دهیم و تبلیغات انتخاباتی کنیم و سیبزمینی و آرد پخش کنیم که فریب است ولی دولت وقتی مستقر شد موظف است رضایت مردم را جلب کند. رضایت مردم تنها بحثهای سیاسی و فرهنگی نیست. بالاخره در خانهای که مردم زندگی میکنند باید احساس کنند وضعیت معیشت اینها بهتر شده و وضعیت شغل فرزندان آنها بهتر شده است و بیکاری محسوس از بین برود. این افتخار نیست که بگوییم در خانه هر کسی دو تا سه بیکار تحصیلکرده وجود دارد. باید به این مسائل توجه شود. در دولت اول روحانی ضعفهایی بوده و باید هیات دولت پالایش شود و در آن تغییر ایجاد شود، طبیعی است که مصادیقی دارد و کلی نیست.
به نظر شما چرا جریان اصلاحات به طبقات محروم جامعه کمتر توجه میکند؟
درخصوص اینکه چرا اصلاحطلبان به محرومان کمتر توجه دارند باید بگویم یکی از اشکالاتی که ما همواره مطرح میکنیم این است که چرا روی شعارهای انقلاب و امام(ره) که الان مورد تاکید رهبری هم هست، تکیه نمیشود. بالاخره باید به این مسائل توجه شود وقتی درون انقلاب هستیم و همین شعارها و فرمایشات امام بود که ملت و کشور را نجات داده است. کمتر هفتهای است که من صحیفه نور امام را مطالعه نکنم. هر بار به این کتاب مراجعه میکنم علاقهام به امام(ره) بیشتر میشود. این پیرمرد روشنضمیر بود و خداو
منبع: تابناک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۹۸۴۹۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کل مشکلات مربوط به مالکیت استقلال و پرسپولیس امروز حل خواهد شد
به گزارش خبرنگار مهر، «کیومرث هاشمی» وزیر ورزش و جوانان، امروز در حاشیه جلسه هیأت دولت در جمع خبرنگاران با اشاره به خصوصیسازی دو باشگاه پرسپولیس و استقلال اظهار کرد: کل مشکلات پرسپولیس و استقلال از نظر مالکیتی امروز حل خواهد شد و امروز رسماً مراسمی در وزارت اقتصاد و دارایی به همین منظور برگزار میشود.
وی افزود: غیر از مالکیت، سایر مشکلات پرسپولیس و استقلال را در جلساتی که با مدیران عامل این دو باشگاه و سایر مسوولین داریم، برطرف خواهیم کرد.
وزیر ورزش اظهار کرد: باید بگویم که فیفا این خصوصیسازی را میپذیرد و پرسپولیس و استقلال را بخش خصوصی قلمداد خواهد کرد؛ این موضوع یکی از افتخارات دولت سیزدهم در حوزه ورزش است.
هاشمی ادامه داد: امیدواریم که این روند به خوبی انجام شود و من فکر میکنم این اتفاق بسیار مبارکی در ورزش کشور است و همه تیمهای باشگاهی ما از جمله این دو باشگاه قدرتمند در جام باشگاههای آسیا حضور خواهند داشت.
وزیر ورزش تاکید کرد: دولت هیچ سهم دیگری در پرسپولیس استقلال ندارد.
در حال تکمیل...
کد خبر 6087550