انقلابی باشید؛ یعنی پای کار بیایید/ چهار نکته به بهانه دو سالگی برجام
تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۰۵۴۶۴۴
رسانه های دوم خردادی دل و دماغ درستی از اجرای برجام در ۲ سالگی آن نشان نمی دهند. دیگر از آن تیترهای جنجالی و چشم پر کن نمی زنند.
سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
********
انقلابی باشید؛ یعنی پای کار بیایید
محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:
۱- «صلاح و فساد» امور و «ثبات و امنیت یا بیثباتی و ناامنی» دلمشغولی مهمی است. همواره برای دلسوزان جوامع این پرسش مطرح میشود که جامعه ما محکوم به قهقرا و فناست؛ یا بقا و ارتقا و اعتلا و پیشرفت؟ بیتردید پرسشهایی از این قبیل، دغدغه یک ملتِ جویای پیشرفت و نشانه حیات اوست؛ اینکه عوام و خواص جامعه رصد کنند که آیا روند امور به سامان و صلاح است یا میل به نابسامانی (تباهی فرصتها و تولید ناامنی و بیثباتی) دارد؟
۲- فساد فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و اخلاقی کمش هم زیاد است؛ درست مانند میوه گندیده درون یک سبد که اگر به موقع پالایش نشود، میوههای سالم را هم متعفن و تباه میکند. برخی از این عفونتها، عوام و خواص ما را متاثر و هوشیار میکند (مانند جنایت وحشیانه پارسال و امسال علیه دو کودک معصوم به نامهای ستایش و آتنا) و برخی دیگر، حساسیت کمتری برمیانگیزد. از شنیدن خبر جنایت جنسی علیه دو کودک بشدت به هم میریزیم_ و حق هم همین است _ اما بعضا در قبال ترویج فساد در شبکههای انبوه ماهوارهای و مجازی که مانند افروختن آتش جرم و جنایت و خیانت یا ریختن بنزین روی آن است، حساسیت خود را از دست دادهایم. حتی برخی مدیران ما به نحوی به ماجرا نگاه میکنند که لاجرم، خروجی ذهن و قول و عمل آنها، بسترسازی تولید انبوه فساد است.
۳- درباره فساد دو تلقی وجود دارد. اولی بر آن است که انواع مفاسد، به شکل طبیعی اتفاق میافتد و هیچ مهندسی و نقشهای پشت آن نیست؛ هرچه هست متعلق به سازوکار خود ماست. اما نظریه دوم ضمن پذیرش عوامل عادی و طبیعی، این گمانه مستند به انواع شواهد را مطرح میکند که پشت سر برخی ناهنجاریها و مفاسد، طراحی بدخواهانهای نیز علیه ملت و نظام ما وجود دارد. یعنی دشمنانی که ما را حریف قدرتمندی در مقابل یکه تازی جهانی خود میبینند، ترویج انواع مفاسد یا نابسامانیهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را به عنوان «راهبرد بیثباتسازی» و « تضعیف اقتدار ملی ایران» در دستور کار قرار دادهاند.
۴- یک قرینه این است که طیف بدخواه خارجی-داخلی در اغلب مفاسد، یا سهیم است و یا در مقابل مبارزه و برخورد با آن، هوچیگری و کارشکنی میکنند تا جایی که دست مسئولان برای مبارزه بلرزد. کار سوم این جبهه در عرصه پیام و رسانه، بزرگ کردن و چند برابرنمایی فساد است به نحوی که احساس غرقشدگی مصنوعی و ناامیدی و فشلی به مردم و مسئولان دست دهد. ترکیب این ۳ اتفاق، پدیده خطرناکی است که وقتی با بیعملی و انفعال برخی مسئولان همراه شود، میتواند راه اصلاح امور را ببندد و ترمز راه پیشرفت شود.
۵- همین جا باید به تاکید گفت که الزاما هر سوء تدبیر یا تخلف و فسادی، توطئه نیست. چه بسا سوءتدبیرها و مفاسدی که حاصل «طغیان شهوات» در افراد یا « مستی اشرافیت» است. اما ماجرا از جایی تبدیل به پروژه میشود که پای شگرد «آلوده سازی» عمومی یا خواص از سوی دشمن به میان میآید و نشانههایی از ریلگذاری دشمن دیده میشود؛ یا دستکم در مواجهه با فساد و انحراف، هیاهو و کارشکنی دیده میشود. در عین حال، درهر دو فرض طبیعی یا مهندسی شده بودن نابهنجاریها، اگر توانستیم بسیج اجتماعی مقابلهجویانه و برخورد قاطع حاکمیتی را تدارک کنیم، راه فسادگری و بیثباتسازی سد خواهد شد و بیتردید – حتی اگر جایی هم خطا و کمکاری کرده باشیم - روند حرکت کلی ما رو به صلاح و پیشرفت خواهد بود. اما اگر در این بسیج دو سویه کوتاهی کردیم، نقطه پایان بر پویش تمدنسازی ملی خود گذاشتهایم.
۶- اشرافیت چه در شکل فردی و چه در وجه سیاسی آن، میل به قانونشکنی، دست درازی و خودکامگی دارد. اگر این روحیه سرکش و طغیانگر مهار نشود، ابتدا عرصه را بر آمران به معروف و ناهیان از منکر و سپس بر نهادهای نظارتی حاکمیتی تنگ میکند. چنین اشرافیتی تا آنجا جسور میشود که مثلا جناب ابوذر را به خاطر اعتراض به بدعتها و زراندوزیها، به بیابان ربذه تبعید میکند و تنها امیرمومنان و حسنین (علیهم السلام) جرئت میکنند این صحابی صریح و صادق پیامبر(ص) را بدرقه کنند. یا؛ ولید حاکم کوفه با مستی به نماز جماعت میایستد اما اشرافیت غالب جرئت میکنند در پایتخت (مدینه) شاهدان معترض را به باد تنبیه و کتک بگیرند!
۷- چرا این انحراف و انحطاط پیش آمد؟ به تعبیر سعدی « درختی که اکنون گرفتست پای - به نیروی شخصی برآید ز جای/ و گر همچنان روزگاری هلی - به گردونش از بیخ بر نگسلی/ سر چشمه شاید گرفتن به بیل - چو پر شد، نشاید گذشتن به پیل». پس از رحلت پیامبر اعظم (ص)، وضعیت بغرنجی به واسطه کجروی برخی اصحاب و انفعال و تعلل و محافظهکاری برخی دیگر پدید آمد که امیرمومنان(ع) را خانهنشین کرد. صبر و سکوت پرغصه امیرمومنان و امام حسن (ع)، بیتردید برترین مصلحت آن روزگار بود اما آیا اگر اصحاب پیامبر (ص) در همان روز رحلت حضرت پای حق میایستادند و صریح سخن میگفتند و به تدریج در مارپیچ سکوت (زبان در کام کشیدن به خاطر احساسِ در اقلیت بودن) گرفتار نمیشدند، کار به شهادت حضرت زهرا (س) و تبعید جناب ابوذر و تنبیه شاهدان بدمستی ولید میکشید؟ یا اگر همه به رسم عمار روشنگری میکردند، معاویه و عمروعاص غالب میشدند؟
۸- از فتح مکه تا جنایت کشتن فرزند رسول خدا (ص) در کربلا، نیم قرن سال فاصله است. این انحراف و جنایت بزرگ به تدریج ساخته شد. عبدالله بن سعد بن ابی سرح، برادر رضاعی یکی از صحابه بود. هنگامی که پیامبر(ص) وارد مکه شد، فرمان عفو عمومی حتی برای امثال ابوسفیان صادر کرد اما با همه عطوفت، به حکم الهی فرمود شش مرد و چهار زن باید مجازات شوند که عبدالله بن سعد یکی از آنها بود. او جزو کاتبان وحی بود، امّا پس از مدتی مُرتَدّ شد و به مکه بازگشت و ضمن تحریف قرآن، به سبّ پیامبر پرداخت تا آنجا که آیه توبیخآمیز « وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ افْتَرَی عَلَی الله کذِباً أَوْ قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یوحَ إِلَیهِ شَیْ ءٌ...» نازل شد.
۹- پیامبر پس از فتح مکه به حکم پروردگار فرمود عبداللّه را بکشند، حتی اگربه پرده کعبه آویخته باشد. عبدالله به برادر رضاعی خود پناه برد. آن صحابی، عبدالله را نزد پیامبر آورد و امان خواست. رسول خدا(ص) دیرزمانی ساکت ماند و سر بلند نکرد، تا اینکه سرانجام پذیرفت. آن صحابی و برادرش بازگشتند. پیامبر (ص) روی به حاضران کرد و فرمود «من سکوت کردم تا مگر یک تن از شما برخیزد و گردن او را بزند». اصحاب در پاسخ گفتند «ایما و اشارهای به ما میکردی تا گردنش را بزنیم». و رسول خدا(ص) فرمود «شایسته نیست پیامبر به گوشه چشم ایما و اشاره کند». این قبیل بیعملی و تعلل اصحاب موجب شد تا همان مرتد محکوم به اعدام، در زمان خلیفه دوم و سوم به امارت مصر برسد!
۱۰- عبیدالله بن زیاد هنگامی که همراه چند نفر به شکل ناشناس به کوفه آمد، حتی اقلیت هم محسوب نمیشد اما با تطمیع و تهدید و فریب، اکثریت ساخت. او امثال شریح قاضی را به خدمت گرفت تا با شهادت دروغ درست سربزنگاه، عوام و خواص را متحیر و منفعل و خلع سلاح کنند. سلیمان بن صردهایی هم بودند که تردید دینی کردند آیا صلاح است به کمک امام بشتابند یا نه! ابنزیاد ظرف چند هفته در کوفه کودتا کرد و سپس جنایت کربلا را پدید آورد. امام حسین(ع) یک سال قبل از قیام کربلا، در منا خطاب به ۷۰۰ نفر از اصحاب پیامبر(ص) و تابعین، درباره تکرار سرنوشت علما و بزرگان لعنت شده یهود که امر به معروف و نهی از منکر را تعطیل کرده بودند، هشدار داد و فرمود شما به اعتبار دین آبرو پیدا کردهاید اما در برابر زیر پا ماندن احکام الهی و حقوق مردم اعتراض نمیکنید، هر چند که در قبال تعصبات جاهلی و قبیلهای خود، به خشم و غیرت در میآیید.
۱۱- رهبر حکیم انقلاب ۲۱ سال قبل به تبیین نقش دوگانه خواص در اعتلا و انحطاط جامعه پرداختند و فرمودند «تصمیمگیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه لازم؛ اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات میدهد و حفظ میکند. در لحظه لازم، باید حرکت لازم را انجام داد. اگر تأمّل کردید و وقت گذشت، دیگر فایده ندارد». ایشان در چند سال اخیر نیز از همه (دانشجویان، اساتید، علما و اعضای مجلس خبرگان، دولتمردان، نمایندگان مجلس، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، سفرا و دیپلماتهای جمهوری اسلامی و ....) یک مطالبه راهبردی داشتهاند؛ صریح باشید، انقلابی بمانید و انقلابی عمل کنید. از متن این راهبرد کلان، هرگز دعوت به عدم تحلیل، چشم بستن بر نفوذطلبی دشمن یا رخنهجویی مفسدان و جماعت زد و بندچی با اجنبی، و تردید و تعلل به جای اقدام و عمل در نمیآید.
۱۲- در مقابل نابهنجاریها و مفاسد و سوءتدبیرها مخصوصا آنجا که مقیاس ملی پیدا میکند، نمیتوان بیتفاوت یا منفعل بود و یا نظارتهای قانونی و مطالبات رسانهای قانونمند را به تعطیلی کشاند. برخی مدیران مایلند ضمن پنهانکاری و مدیریت تاریکخانهای، جامعه را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند و ضمنا با پیشدستی در قبال سؤال و مواخذههای بعدی، از خود و عملکرد خویش، امر مقدس بسازند. ما این رویکرد را در ماجرای برجام و سپس تعهد یواشکی به FATF و یونسکو (سند فرهنگی ۲۰۳۰) و برخی قراردادهای محرمانه گاز و نفت و خودرو و ... مشاهده میکنیم. رهبری بارها به صراحت میفرمایند «من در جزئیات دخالت نمیکنم ... ما چیز محرمانهای نداریم... مسئولین امر باید مراکز نظارتی را در جریان جزئیات قرار دهند و روال قانونی را طی کنند و نظر منتقدان را (مثلا در موضوع برجام یا قراردادهای جدید نفتی و ... ) بشنوند». اما باز هم برخی مدیران ادعا میکنند که همه چیز با جزئیات هماهنگ شده است! (حتی اگر مثلا درست در زمان میزبانی فرانسه از منافقین، با شرکت فرانسوی قرارداد ببندند و امضاکننده هم محکوم پرونده فساد کرسنت باشد و...). به عنوان یک تجربه، ۲۹شرط برای قبول و اجرای برجام از سوی نظام تعیین شد اما دولت، توافق را بدون رعایت اغلب آن شروط به اجرا گذاشت، حالاهم که کار گره خورد و خسارتها آشکار شده، با بیصداقتی میگویند این تصمیم کل نظام بود و تخطئه برجام و روند اجرای آن، تخطئه کل نظام است!
۱۳- برخی متولیان امر که باید دستگاههای نظارتی و نخبگان اجتماعی و رسانهای را ترغیب به امر به معروف کنند، بعضا به خاطر تشخیص اشتباه، تبدیل به ترمز مؤاخذه و مطالبه میشوند. این به دور از مطالبه رهبری است. تنگ کردن عرصه نقد منصفانه، مطلوب بدخواهان خارجی و داخلی است. فراتر از مصادیق نقد، باید در مقابل این خودکامگی اشرافیت آلوده به نفوذ ایستاد. اگر توانستیم فریضه امر به معروف و نهی از منکر را (که «تقام بها الفرائض» است) در مقیاس ملی و اجتماعی و سیاسی برپا کنیم، بیتردید بالنده و رو به پیشرفت هستیم حتی اگر خطا و نقصان در برخی امور ما باشد. اما اگر این مهم به حاشیه افتاد، بیتردید میل به قهقرا کردهایم، حتی اگر مثلا در ظواهر اقتصادی و تمدنی پیش برویم.
تجار دولتمردان خوبی نمیشوند!
صادق فرامرزی در روزنامه وطن امروز نوشت:
۱- وزیر بهداشت «عصبانی» است؛ این را کسی نمیگوید بلکه کافی است به رفتار چند ماه پیش او در برخورد با یکی از مسؤولان دولتی شهرستان بدره که در مقابل انتقاد از وضع نامساعد این شهر مرزی جمله «اگر گذاشتم یک روز دیگر اینجا بمانی، بیشعور! » را از وزیر شنید، نگاه کنیم. البته آنچه رخ داد به یک مصداق قابل اغماض محدود نشد و چندی بعدترش نیز این وزیرحاشیهساز در جواب سوال خبرنگار روزنامه قدس جواب قانعکنندهای داد و گفت: «شما مگر مزدورید؟ هر چرتی را که به شما میدهند نباید بپرسید، آدم از گرسنگی بمیرد بهتر از این است که برای این روزنامه کار کند». حالا هم داستان از «بیشعور» و «مزدور» بودن طرفهای سوالکننده گذشته و این وزیر در خوانشی جدید اساسا سوال و مطالبهگری را چه از سمت مقام دولتی، چه از سمت روزنامهای کمحاشیه «کتککاری» تفسیر کرده است و با گلایه از حجم کتکهایی که خورده تهدید به پایان فعالیت دولتی خویش کرده و گفته: «اگر بخواهم صادقانه سخن بگویم باید به این موضوع اشاره کنم که اینطور نمیشود کار کرد که ما زندگی و امور شخصیمان را بگذاریم و وسط میدان بیاییم و ۴ سال کار کنیم آن هم برای مردم، ملت و انقلاب و در عین حال کتک هم بخوریم. من این مدلی کار نمیکنم».
نه سخنان وزیر میلیاردر دولت برای «صرفه نداشتن» ادامه وزارت، جدید است نه رفتار او با خبرنگاران و مقامات محلی؛ آنچه امروز از زبان قاضیزادههاشمی بیرون آمد را چند ماه پیش هم طیبنیا به زبان آورده بود و مدعی شده بود: «در دولت بعدی نخواهم ماند. امکان ندارد.
بمانم که چه؟ میروم دانشگاه درسم را میدهم، انتقادم را میکنم، کارهای پژوهشیام را پیش میگیرم، حقوقم هم بیشتر است، فحش هم کمتر میخورم. » و ایضا آنچه از ناحیه او نسبت به خبرنگاران صورت گرفت در دولتی که مفتخر به داشتن «عباس آخوندی»، «بیژن زنگنه» و «اکبرترکان» است حرکت جدیدی نیست!
۲- وزیر بهداشت دقیقا از چه چیزی عصبانی است؟ جواب چندان دشوار نیست چرا که اینبار نه کمبود بودجه، نه ممانعت در پیگیری برنامهها و نه مواردی از این دست باعث عصبانیتش شده است، بلکه وزیر از ۲ چیز عصبانی است: «کتککاری»ای که رسانههای مزدور و مسؤولان بیشعور نسبت با او داشتند و «صرفه نداشتن» کار دولتی وزارت در مقابل امور شخصی. گویا کدورت خاطر وزیر محترم از رسانههایی که بابت افشا کردن مساله حقوقهای نجومی به «حزب توده» تشبیهشان کرده بود، آنقدر مضاعف شده که هر سوال و نقدی را به مثابه کتککاری خویش میبیند و از خود سوال میکند آیا باید کسی را که با فداکاری(!) مسؤولیت دولتی را قبول کرده است مورد سوال قرار داد؟
۳- واقعیت آن است که نه فقط برای وزیر بهداشت، بلکه برای قاطبه مسؤولان دولتی نیز این شبهه مطرح است که چرا باید مقابل فداکاری آنها در قبول مسؤولیت دولتی، رسانهها جای تقدیر، مطالبه را سرلوحه اقدام خود قرار دهند؟ و شاید شاهکلید جواب این سلسله سوالات نیز به آنجا بازگردد که چرا اساسا مسؤولان دولتی خود را بابت قبول سمت وزارت و معاونت «فداکار» فرض میکنند؟ جواب چندان دشوار و دور از ذهن نیست، چرا که در دوگانه ارزشی دولت مستقر،
«خادم - مخدوم» جای خود را به
«اشراف - رعیت» داده است و در این میان «ولینعمتان» جامعه نه رعیت که اشرافی هستند که حرفه اصلی خود یعنی تجارت را کنار گذارده و چند سالی به کار مردم میپردازند.
نگاه «تاجرمسلکانه» وزرایی که برابر هر سوال و نقد، گوینده را تخطئه و تحقیر میکنند و انتظار تقدیر از خود را بابت قبول شغل وزارت «با حقوق کمتر» نسبت به دریافتی سابقشان دارند، عنصر غالب بر منظومه نظری دولت اشرافسالار است. دولت اشرافسالاری که برای «خدمت» شأن ویژه قائل نباشد حقوق نجومی را تطهیر و در اثبات الزامش برای کارآمدی، آن را تئوریزه میکند. دولت اشرافسالار شأن همهچیز را در حد مناسبات تجاری خویش نازل و سطحی میکند تا مقام مسؤول بهجای حس بدهکاری نسبت به مردم، خود را طلبکار مازاد حقوقی بداند که میتوانسته بهرهمند آن باشد اما قبول مسؤولیت او را از آن محروم کرده است. دولتی که بهدست تجار بیفتد حتی صدای «آدام اسمیت» را هم درمیآورد، او که عمر خود را صرف تئوریزه کردن منطق بازار آزاد کرده بود نیز گفته بود: «دولت، تاجر خوبی نیست، همانطور که تجار نمیتوانند دولتمردان خوبی باشند! »
۴- نمیشود به تمام مصادیق رفتاری دولت نگاه کرد و غافل از آن بود که نگرش «خدمتمحور» برآمده از گفتمان اسلام تبدیل به حلقه مفقودهای در مشی رفتاری تاجرمسلکانه جریان تکنوکرات شده است. نگاهی که همه چیز را با مناسبات بازاری میسنجد، مطالبهگری(طلبکاری) مردم را کتککاری و گذشتن از زندگی شخصی خویش را همچون بدهیای از جانب مردم زیر دین میبیند. مسؤولی که قبول مسؤولیت را «منت» بر سر مردم میبیند، طبیعی است برابر هر پرسشی عصبانی شود و گوینده را در طیفی بنشاند که باید میان بیشعوری و مزدوری یکی را انتخاب کند.
دولت اشرافسالار حکومت را نه حق مردم که لطف طبقه ممتاز بر رعایایی میبیند که سپاسگزار آنها در گذشتن از حقوق بالاتر و قبول مسؤولیت حکومتی باید باشد. دولت اشرافسالار، دولت تاجرانی است که حق خود را برابر وظیفه حکمرانی از کیسه نجومی بیتالمال طلب میکنند. آنها همیشه طلب میکنند، چرا که دولت تجار اساسا همیشه طلبکار است. برای یک تاجر کاری که «صرفه نداشته باشد» و ۲ تا را ۳ تا نکند عبث و غیرمعقول است.
چهار نکته به بهانه دو سالگی برجام
سید مسعود علوی در روزنامه رسالت نوشت:
۱- رسانه های دوم خردادی دل و دماغ درستی از اجرای برجام در ۲ سالگی آن نشان نمی دهند. دیگر از آن تیترهای جنجالی و چشم پر کن نمی زنند. دیگر سخنی از فتح الفتوح، تدبیر بر پیشانی برجام، انفجار امید، خورشید درخشان و سیب و گلابی برجام نیست. انگار نه انگار آنها ۲ سال پیش چنین حرف هایی زدند. آنها امروز مشغول سهم خواهی در مورد قدرتی هستند که با تشویش اذهان، نشر اکاذیب و ایراد تهمت و اهانت به منتقدین دولتی به دست آوردند. تیم مذاکره کننده هم زیاد جلوی دوربین نمی آیند و رغبتی به آنتن نیز ندارند.
دبه کردن آمریکایی ها، دستاورد تقریباً هیچ برجام را رقم زده است. این را دیگر منتقدین نمی گویند بلکه بارها سیف، صالحی و ظریف به آن اعتراف دارند. روزنامه های دوم خردادی و اصلاح طلب و حتی ارگان دولت هم اذعان دارند؛
الف - آمریکایی ها به عهد و پیمان خود پایبند نیستند؛
ب - هنوز مشکلات وجود دارد و تحریم های بانکی برداشته نشده است؛
ج - موانعی جدی بر سر راه فعالیت های غیر نفتی وجود دارد؛
د - تردید بانک های خارجی برای ارتباط محدود مالی با ایران بر اثر فشار آمریکایی ها از بین نرفته است.
۲- قرار بود با برجام فصل جدیدی از مناسبات با غرب آغاز شود، آنها از خر شیطان خصومت ورزی با ملت ایران پایین بیایند، ایران هراسی نداشته باشند، شیعه هراسی نکنند، تعامل سازنده داشته باشند. اما آن هم نشد!
آمریکایی ها در ۲ سالگی برجام رسماً از براندازی و تغییر نظام جمهوری اسلامی سخن می گویند و وزرای خارجه و جنگ آمریکا بی پروا از تغییر نظام ما می گویند و حتی اعتراف می کنند با پسران نیویورکی در تهران و نیز مخالفان نظام و ضد انقلاب در سرنگونی نظام مشارکت دارند. آنها در پاریس میتینگ سرنگونی نظام برگزار می کنند و رجال و نساء سیاسی، نظامی آمریکا، فرانسه و انگلیس در آن شرکت می کنند. ترامپ رئیس جمهور آمریکا در ایام ۲ سالگی برجام به عربستان می رود و طبل ایران هراسی را به صدا درمی آورد و به داعش فرمان حمله به تهران و انجام عملیات تروریستی صادر می کند. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا رسماً می گوید؛ واشنگتن در سر راه ارتباط ایران با کشورهای دنیا اخلال
می کند. اموال و دارایی های ایران در آمریکا و اروپا مصادره می شود.
روزنامه شرق در برابر این همه پرسش های سهمگین، دو سال پیش در تیتر درشت صفحه اول خود نوشته بود:
«اینک بدون تحریم»!
عکس جناب آقای ظریف وزیر محترم امور خارجه را در صفحه اول دیروز در حالی که مشت خود را گره کرده، درج نموده و از قول او می نویسد:
«گزینه دیگری جز برجام نبود»!
آیا واقعاً گزینه دیگری جز برجام نبود!؟ آیا فکر می کنند این حرف ها پاسخ آن پرسش ها را کفایت می کند؟
۳- سازمان ملل، سازمان انرژی اتمی، اتحادیه اروپا و... همه گزارش
داده اند که ایران تمام و کمال به تعهدات خود عمل کرده است و حتی فراتر از برجام، مشتاقانه کارهایی برای اعتمادسازی کرده است، اما یک کلمه از بدعهدی و نقض عهد آمریکایی ها، فرانسوی ها، انگلیسی ها و... که طرف قرارداد ما هستند، نمی گویند.
عقل حسابگر در هر قراردادی می گوید تضمین اجرا در هر قراردادی باید در متن قرارداد باشد. یعنی بین داده و ستانده باید تناسب مقداری، زمانی و مکانی وجود داشته باشد. مثلاً اگر ما در تأسیسات اراک بتن می ریزیم، در ازای آن، همان زمان نه دو سال دیگر، باید چیزی را بگیریم. یا اینکه وقتی تعداد سانتریفیوژها را از فلان تعداد به فلان تعداد فرومی کاهیم، باید نقداً همان موقع در برابر این داده، ستانده ای داشته باشیم. یا اینکه اگر غلظت اورانیوم غنی شده را به مقداری که طرف های ما خواسته اند کاهش می دهیم، باید این داده در ازای ستانده ای باشد.
اما این عقلانیت قراردادی اصلاً در اجرا و عمل و حتی متن دیده
نمی شود! چرا؟ برای اینکه به آمریکایی ها اعتماد شد! به اتحادیه اروپا اعتماد شد! برای اینکه این طرف میز حسن نیت بود و آن طرف میز، سوء نیت، خصومت ورزی و بی اعتمادی!
یکی نیست این وسط بگوید با آن همه سابقه خصومت غرب با ایران، این اعتماد و حسن نیت را حضرات از کجا آورده اند!؟
۴- یکی از شیرین کاری های برجام این بود که طرف های مقابل بپذیرند ایران در فعالیت های هسته ای هیچ گونه انحرافی نداشته است و تهران قصد ساختن بمب ندارد. سه شنبه ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۴ آمانو مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی بیانیه صادر کرد و رسماً اعلام نمود آژانس مدرکی دال بر نظامی بودن برنامه هسته ایران نیافته است.
پس آنها هم پذیرفتند فعالیت های هسته ای ما انحراف نداشته و ساخت بمبی در کار نبوده است! سؤال این است که اگر پذیرفتند باید به ملت ایران و افکار عمومی جهان پاسخ دهند چرا تحریم های ظالمانه علیه ایران وضع کردند و تا سرحد تهدید نظامی پیش رفتند؟ اگر پذیرفتند چرا تحریم ها را ادامه دادند و حتی بر خلاف برجام، بر آن هنوز پای می فشارند؟ اگر پذیرفتند فعالیت های هسته ای ایران صلح آمیز است، چرا می خواهند تأسیسات هسته ای ما را ۱۰-۱۵ سال زیر دوربین های نظارت سازمان انرژی اتمی بین المللی نگه دارند و محدودیت های علمی و فنی در سر راه پیشرفت های هسته ای ایران وضع کرده اند؟
صدر و ذیل توافق هسته ای با هم نمی خواند. داخل این صدر و ذیل هم مبهم و چندپهلوست. به مواردی هم که صراحت دارد، اصلاً
عمل نمی کنند.
نگاه طرف های برجام به ویژه آمریکا به ایران در مذاکرات هسته ای، نگاه به مجرمی بود که به دلیل انحراف در فعالیت های هسته ای می خواست بمب هسته ای بسازد، یک سری مجازات را نیز با شرکای بین المللی خود اعمال می کردند، بعد که خودشان اعتراف کردند چنین چیزی نبوده است، باید پوزش می خواستند و بساط اتهامات و مجازات ها را جمع
می کردند. اما چنین کاری نکردند. چرا؟ اگر ایران می خواست بمب بسازد، اصلاً مذاکره نمی کرد. مثل کره شمالی می رفت بمب خود را می ساخت و کاری هم به مذاکره نداشت. همین دلیل کافی بود که آنها بفهمند انحرافی در فعالیت های هسته ای ما نیست. اما خودشان را به خریت زدند و یک دوره مذاکره نفسگیر با نتایج تقریباً هیچ را به ما تحمیل کردند.
حال چه باید کرد؟ این سؤالی است که دولت و دیپلمات های ما هنوز نمی خواهند به آن پاسخ دهند. مردم می گویند؛ مقاومت! دولت چه می گوید؟
چشم بینای نظام
عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت:
اصل ۹۱ قانون اساسی در عباراتی کوتاه، منشأ تشکیل نهادی مهم و منحصر به فرد در نظام جمهوری اسلامی شده است که با گذر زمان و فاصلهگیری از زمان پیروزی انقلاب، اهمیت و نقش آن در حفظ و صیانت از نظام جمهوری اسلامی روز به روز آشکارتر شده و متناسب با آن حملات دشمنان بیرونی و معاندان داخلی نیز علیه آن مضاعف شده است. مبتنی بر این اصل ودیگر اصول قانون اساسی، شورای نگهبان در جایگاه یکی از ارکان قانون اساسی، مسئولیت بسیار حساس و کلیدی در پاسداری از «اسلامیت» و «جمهوریت» نظام اسلامی دارد و وظایف و اختیارات مهمی در قانون برای آن لحاظ شده است.
در طول ۳۸ ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نقش شورای نگهبان به عنوان چشم بیدار نظام اسلامی و نقطه کانونی صیانت از اسلامیت و جمهوریت نظام، هیچ گاه مانند این روزها که دشمنان نظام اسلامی اینگونه از اهدافشان برای نفوذ و براندازی نظام از درون سخن میگویند واجد اهمیت ودقت وتأمل نبوده است، زیرا تا زمانیکه آنها بر اقدامات نظامی وامنیتی یا حتی تحریم اقتصادی برای تضعیف یا براندازی نظام تأکید دارند، طبیعی است که این نیروهای نظامی و امنیتی و یا دستگاههای اقتصا
منبع: مشرق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۰۵۴۶۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
لیگ قهرمانان آسیا لغو شد!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ محمد حسین عراقیزاده درباره احتمال برگزار نشدن جام باشگاههای فوتسال آسیا برای پنجمین سال متوالی توسط کنفدراسیون فوتبال آسیا (AFC) اظهار داشت: در صورتی که امسال نیز جام باشگاههای فوتسال در تقویم AFC محلی از اعراب نداشته باشد، به نوعی فاجعه رخ داد.
به نقل از تسنیم وی در ادامه اظهارات خود تصریح کرد: با دست فرمانی که آقایان جلو میروند، یعنی فوتسال باشگاهی را به قهقرا بردن و پس از آن باعث بیانگیزگی باشگاهها میشوند. آقایان از سال 1398، کرونا را بهانه کردند. این در حالی بود که در همان زمان، در اروپا و آمریکای لاتین جام باشگاهها در حال برگزاری بود.
قائممقام باشگاه گیتیپسند اصفهان خاطرنشان کرد: سال قبل که بازهم بهانهگیریهای آقایان پابرجا بود در اصفهان جام باشگاههای هندبال برگزار شد. سه ماه قبل از کمیته فوتسال سراغ گرفتیم و گفتند جام باشگاههای فوتسال امسال برگزار میشود. گفتند قرار است برگزاری این مسابقات در حاشیه جام ملتهای فوتسال آسیا تصویب شود، اما تاکنون که خبری نشده است .
عراقیزاده در پایان عنوان کرد: انشاءالله در روزهای آینده جلسه فوقالعاده هیئت مدیره باشگاه را برگزار میکنیم تا در صورت ادامه این روند، پیشنهاد خروج از لیگ برتر فوتسال را ارائه میکنیم و به رشته های دیگر وارد میشویم.
257 251
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900344