Web Analytics Made Easy - Statcounter

صراط: متن پیش‌ِرو مصاحبه 6 ساعته تسنیم با سردار فروتناولین سخنگوی سپاه و رئیس زندان اوین است که از منظرتان می‌گذرد:

باسلام و تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید. در انتهای دهه چهارم انقلاب هستیم و نگاهی به گذشته نشان می‌دهد که در این 4 دهه شاید بیش از یک قرن بر ملت ما گذشته است. در این بین، دهه 60 دهه پرتلاطم و پرماجراریی بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

درباره این دهه اخیراً رهبر معظم انقلاب در سخنرانی‌شان در حرم امام راحل(ره) فرمودند "دهه‌ی 60، یک دهه‌ی مظلوم است.... دهه‌ فوق‌العاده مهم و حسّاس و درعین‌حال ناشناخته و اخیراً به‌وسیله‌ی برخی از بلندگوها و صاحبان بلندگوها مورد تهاجم؛ دهه‌ 60 را مورد تهاجم قرار می‌دهند. دهه‌ی 60، دهه‌ آزمونهای بزرگ و دهه‌ پیروزی‌های بزرگ است." به نظر شما دهه شصت چه ویژگی‌هایی دارد که رهبر انقلاب توجه ویژه به آن را گوشزد کردند؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم.اگر تاریخ 300 سال گذشته را دقیق ورق زده و مورد مداقه قرار دهیم و اتفاقات این 4 دهه را یا 300-400 سال گذشته مقایسه کنیم، آن وقت متوجه می‌شویم که این 4 دهه براستی بیشتر از چند قرن بر ما گذشت. ویژگی‌های دهه 60، دو بعددارد، طرف جنایت‌ها و طرف دیگر شکوفایی‌های آن دهه. اولین مطالبی که باید عرض کنم این است که تاریخ باید با دقت و به شکل صحیح تدوین شود. اگر ما نتوانیم تاریخ را به درستی تدوین کنیم، باید بگویم که به نسل‌های آینده خودمان به نوعی خیانت کرده‌ایم. این خیانت ممکن است آگاهانه باشد یا ناآگاهانه که گونه دومبسیار شایع است. ضربه‌ای که ما تاکنون به علت تدوین نادرست تاریخ خورده‌ایم، بسیار زیاد بوده است. تکرار، یکی از مسائل مهم است برخلاف اینکه می‌گویند موضوعی زننده است ولی اگر ما در قرآن نیز توجه کنیم در می‌یابیم که قرآن نیز نوعی تکرار است. حتی پیامبران همواره در حال تکرار مطالبی بودند که از جانب خدا به آنها وحی شده بود.

شما از اول قرآن نگاه کنید، می‌بینید که تمام فرازها و فرودها در سوره‌های مختلف قرآن نوعی تکرار است که در حال بیان تاریخ است. مثلا قصه منافقین، اصحاب خوب و اصحاب بد را بیان می‌کند. چون ما انسانها اصولا فراموش کار هستیمباید مطالب برایمان تکرار شود. از اوایل 57 تا دهه 60 آنقدر اتفاقات عجیب در کشور افتاده که هزاران صفحه کتاب باید برای آن بشود بنابراین دهه شصت دو رو دارد؛ یک رو خوشی‌ها و پیروزی‌ها و مثبت‌ها وشکوفائی‌ها و یک روی دیگر ظلم‌ها و جنایت‌ها و نامردی‌ها.

اگر ما در دهه 60 توسط منافقین نزدیک به 17 هزار شهید دادیم اما 17 هزار شهید در مقابل آنچهبه دست آوردیم چیزی نیست. البته از دست دادن این هموطنان برای ما بسیار دردآور بود.

بگذارید صحبت‌هایم را در این زمینه با ذکر مثال و داستانی برایتان تعریف کنم؛ حضرت امام در مقطعی که بنده مسئول زندانها بودم و تعدادی از سران حزب توده را زیر نظر داشتم مانند کیانوری و همسرش (مریم فرمانفرماییان) پرتویی، عمویی، نامه‌ای به گورباچف نوشتند.

ماجرای جمله که برای همسر کیانوری در زندان سخت تمام شد

مریم فرمانفرمائیان که در ضربه واحد اطلاعات سپاه به حزب توده و بعدها شاخه نظامی آن در 17 بهمن ماه 1361 دستگیر شد؟

بله دقیقاً؛ خاطره اولین برخوردم با این زن جالب است. او زن مغرور و متکبری بود که در زندان او را تنها برای هواخوری بیرون می‌آوردند. در همان روز اول مسئولیتم در اوین حین سرکشی از بندها دیدم او را تنها در محوطه آوردند. به او گفتم اسمتان چیست؟ با یک غرور و تکبری گفت نمی‌شناسی من چه کسی هستم!گفتم کی هستی؟ گفت مریم فرمانفرمائیان.خواهری که مسئول بند او بود به من گفت این خانم، همسر آقای کیانوری است.گفتم همان «سوسیال امپریالیست معروف»؛ این جمله من خیلی برای خانم مریم فرمانفرمائیان سخت تمام شد.مکتب سوسیالیسم که روشن است و مکتب امپریالیسم هم روشن است اما سوسیال امپریالیست قابل درک نبود که با ازدواج این دو نفر قابل درک شد. (کیانوری از بزرگان سوسیالیسم بود و فرمانفرماییان از بزرگان امپریالیسم.) ازدواج این دو از برگ‌های عبرت‌انگیز تاریخ است.

ماجرای گریه‌ و تعبیرجالب یک توده‌ای با سابقه برای امام خمینی در زندان

وقتی امام به گورباچف نامه نوشتند،عمویی را که افسر زمان رزم‌آرا بود، صدا کردم. کسی که نزدیک 29 سال از عمر 61 ساله خود را در زندان سپری کرده بود. به او گفتم نظرتراجع به این نامه چیست؟

خدا را شاهد می‌گیرم که پس از این سوال من، چندین دقیقه گریه کرد و مدام به حزب توده لعن می‌کرد. هفت یا هشت بار لعن فرستاد. پس از‌ آن حرف عجیبی به من که مسئول زندان و از مسئولان نظام بودم زد. به من گفت که شما نمی‌فهمید که امام خمینی چه شخصیتی دارد! گفتم چه طور این حرف را می‌زنی؟ گفت زیرا {literal}{{/literal}امام{literal}}{/literal} خمینی مانند شطرنجبازی ماهر در حالی که بیش از 200 سال شرق و غرب تلاش کردند که علیه اسلام حرف بزنند تا اسلام را به انزوا ببرند ولی ایشان با جابجایی مهره‌ای موفق شد شرق و غرب را کیش و مات کند.

او در ادامه گفت من که این خانم(مرحوم مرضیه دباغ عضو هیئت اعزامی امام به شوروی) را نمی‌شناسم اما امام خمینی با فرستادن زنی به عنوان سفیر خود تمام تبلیغات گسترده و چند دهه‌ای شرق و غرب را علیه اسلام مبنی بر اینکه اسلام به زنان بی‌توجه است و آنها را آدم حساب نمی‌کند را خنثی کرد. این مطلب را فردی توده‌ای برجسته می‌زند!

در ادامه عمویی گفت که امام خمینی درباره شوروی به قدری اطلاعات دقیقی دارد که گویی هر روز در کاخ کرملین رفت و‌آمد می‌کند و فروپاشی شوروی قطعا به زودی محقق خواهد شد. او می‌گفت طرح پرفسور نپ -که در حقیقت ایدئولوگ استالین و لنین بود و به طرح یوگوسلاوی‌ها فائق شد- حدود 30-25 میلیون آدم کشتند یعنی قتل عام چند ده میلیونی تا موفق شدند.در شرایطی که در کل جنگ ما کمتر از 300 هزار نفر شهید شدند. انقلابی که کل دنیا را دگرگون کرد آنهم با 200، 300 هزار شهید با این همه پیروزی با شوروی که برای برقراری امپراطوری خود 20، 30 میلیون نفر را کشت، واقعا قابل قیاس است؟!

این اتفاقات از عظمت امام و انقلاب و جزو برگ‌های از کتاب دهه 60 یا بهتر بگویم تاریخ معاصر کشور است؟

بله؛ به نظرم دهه 60 تاریخ دنیا را عوض کرد. خیلی‌ها در مورد حضرت امام(ره) تعابیر گوناگون به کار می‌برند و می‌گویند "تاریخ را اصلاح کرد"، "بعضی می‌گویند تاریخ را ورق زد و صفحه دیگری از تاریخ را خواند" ولی من می‌گویم امام(ره) کتاب تاریخ سیاسی، اجتماعی، انسانی، فرهنگ را عوض کرد. او تاریخ و مکتب انبیاء الهی را زنده کرد. در مکتب امام(ره) که همان مکتب انبیاء الهی است الفاظ معنی واقعی خود را پیدا کردند.

آن زمان که بنده سخنگوی سپاه بودم، حضرت امام در رابطه با موضوع بسیج تازه فرمان داده بودند و رسانه‌های خارجی مدام درباره شعار ارتش 20 میلیونی بسیج از من می‌پرسیدند که شما سلاح برای تجهیز این ارتش 20 میلیونی از کجا تامین کرده‌اید؟ بنده هم گفتم که ما مسلح هستیم! به سلاحی تجهیز شده‌ایم که شما غربی‌ها نمی‌توانید آن را درک کنید. آنهافکر می‌کردند این اسلحه مثلا کلتی چیزی است نمی‌دانستندکه سلاح ما الله اکبر است.

فالاچی به من گفت"می‌خواهم به کردستان بروم تا شهادت را ببینم"

اوریانا فالاچی که برای مصاحبه با امام به تهران آمده بود، به من گفت من می‌خواهم بروم کردستان. ارتش به من اجازه نداد و خواستم که از طریق مکاتبه با سپاه بروم و به من گفتند باید با شما هماهنگ کنم. از او پرسیدم کردستان برای چه می‌خواهی بروی؟ گفت می‌خواهم شهادت را ببینم. من خنده‌ام گرفت. بعد سوالی از او پرسیدم که جا خورد، گفتم باید مادر باشی تو شهادت و شهید شدن را از نزدیک حس کنی.

شهادت قرص نیست که من به تو بدهم. شما وقتی اعتقاد نداشته باشی تصور می‌کنی که او خودکشی کرده. این واقعیات برای دهه 60 است که باید تدوین شود. دهه 60 معادلات کلی دنیا را دگرگون کرده است.

هیچ‌کدام از دولتمردان واقعیات دهه 60 را نفهمیدند

به نظرتان علت فراموشی رخدادهای تاریخی چیست؟ چرا با توجه به اینکه تنها 30 سال از پایان دهه شصت می‌گذرد، رهبر انقلاب به عوض شدن جای شهید و جلاد هشدار می‌دهند؟

دو دلیل دارد. ما در تدوین تاریخ دهه 60 ناموفق بوده‌ایم. یکی اینکه کار خیلی سنگین است و دوم اینکه ماضعیف عمل کرده‌ایم. بسیاری از وزرا و روسای جمهور ما نمی‌توانند دهه 60 را بفهمند، تعارف که نداریم!

بسیاری از دولتمردان ما، واقعیات دهه 60 را نفهمیدند البته اینکه نمی‌فهمند از کم‌هوشی آنها نیست بلکه اعتقاد قلبی ندارند. این موضوع را باید گفت و خجالت هم نکشید. بنده قصد توهین به این افراد را ندارم البته کار سنگینی است چرا که نزدیک به 300 سال کشور را ویران کردند. از فرهنگ گرفته تا اقتصاد، بنابراین ما سالیان باید زحمت بکشیم تا عقب‌ماندگی‌ها جبران شود ولی این دلیل نمی‌شود که رئیس جمهور‌ها نیز کم‌کاری نکرده باشند. دهه 60 را پیرزنی می‌فهمدکه 10 عدد تخم مرغ که دارایی او بود را برای جبهه می‌فرستاد. دهه 60 را بچه بسیجی می‌فهمد که جان خود را فدای این انقلاب کرد.

ماجرای شهادت نوجوانی که مادرش دختر شایسته زمان شاه و پدرش کارمند فرح بود

در خاطرات شهدا هست که نوجوانی 15 ، 16 ساله چون در میان بچه‌های بسیج بوده و معارف محدودی از دین را یاد گرفته بود، می‌رود و در راه حفظ ارزشهای این انقلاب شهید می‌شود. این در شرایطی است که مادر این نوجوان دختر شایسته زمان فرح و پدر او کارمند دفتر فرح بود و نام او مدتها مخفی بود و وقتی که سراغ پدر و مادر او می‌روند والدین او می‌گویند ما چنین پسری نداریم و فرزند مادر حال حاضر آمریکا است در نهایت معلوم شد که او از خانه فرار کرده بوده و به جبهه می‌رود. دهه 60 همچنین جوانانی را درست کرد.

آن روی سکهنیز در دهه 60 وجود داشت. اشخاصی کاملا انقلابی که حتی در بحث لانه جاسوسی اقدامات ارزنده‌‌ای انجام داده ولی وقتی مسئولیتی به آنها داده شد کم آوردند و منحرف شدند.

البته در دهه 60 افرادی مانند بهزاد نبوی وجود داشتند که در زمان تاسیس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به شهید بهشتی که در قید حیات بود، فحش می‌داد و بنده بهاین رفتار او اعتراض کردم. بنده با مرحوم مهندس بازرگان آشنا بودم و می‌دانم که وی چطور در زمان شاه زندانی و محاکمه شد ولی چرا اتفاقی افتاد که اینها از مسیر انقلاب منحرف شدند. چه شد که شهید فلاحیکه آموزش‌های شاهنشاهی را به آموزش‌های دینی ارجحیت می‌داد،به یک باره در 7 تیربا لباس نظامی و پای بدون کفش و اشک‌ریزان در مراسم تشییع جنازه شهدای 7 تیر داخل مردم حضور پیدا می‌کند و تمام آن خصلت‌های نظامی را زیرپا می‌گذارد.دهه 60 این رویش‌ها را هم داشت.

انحراف خوئینی‌ها از مسیر انقلاب

از طرفی دیگر موسوی خوئینی‌ها این همه سخنرانی انقلابی در لانه جاسوسی انجام داد، چه اتفاقی افتاد که افرادی مانند او از مسیر منحرف شدند؟ شهدای دهه 60 هرگز نباید فراموش شوند. هر فردی که باعث فراموشی دهه 60 شود به شهدای آن دوران خیانت کرده است. باید اتفاقات آن دوران برای مردم تشریح شود.

با تشکر از صحبتهایتان درباره دهه شصت، کمی به سوابقحضرتعالی پیش از انقلاب بپردازیم. شما در آن دورانعلاوه بر تشکل‌های دانشجویی، باسازمان مجاهدین خلق هم ارتباطی داشتید؟

من از اول سازمان مجاهدین را کم و بیش می‌شناختم و خیلی از مواقع دفاع هم می‌کردم. این مسائل البته برای همان اوایل بود. رابطه تشکیلاتی نداشتم. هیچ وقت به عنوان عضوی از این سازمان نبودم و تنها طرفداری می‌کردم. باید بگویم که بنده از ابتدا وارد جریانها به شکل کامل و تمام وقت نمی‌شدم.

وقتی از شکنجه کردن حسن و محبوبهیا برادران رضائی‌ها و...خبر دار شدم. از چگونگی مبارزات افرادی چون بدیع‌زادگان، سعید محسنو... خبردار می‌شدم، خیلی تحسینمی‌کردم و بخاطر دارم که بدور از چشم صاحب‌خانه در سرمای زمستان شهر هامبورگ آلمان از اطاق بیرون می‌رفتم و گاهی در برف برای مدتی می‌نشستم و به خودم نهیب می‌زدم که تو کجا و اینها کجا؟چطور می‌توانی در اطاق گرم و تخت‌خواب گرم بخوابی!

پس از جریان شهادت شریف واقفی ما متوجه انحرافات مجاهدین خلق شدیم. بعدها نیز متوجه شدیم که نهضت آزادی و جبهه ملی نیز به همین صورتی دارای انحرافاتی شده افرادی چون بنی‌صدر هم جزو این افراد منحرف شده بود.

نقطه اشتراکمان با کنفدراسیون مبارزه علیه رژیم شاه بود

در زمانی که شما در خارج کشور تحصیل می‌کردید، دو گروه مبارز ایرانی در بین دانشجویان وجود داشت. یکی کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور و دیگری اتحادیه انجمن‌های اسلامی اروپا. تفاوت این دو گروه در چه بود و آیا برخوردی با بچه‌های کنفدراسیون داشتید؟

بله؛ یکی بچه‌های اتحادیه انجمن‌های اسلامی در اروپا بود که ما جزو آنها بودیم و دیگری کنفدراسیون که در کنفدراسیون از هر طیفی وجود داشت و نقطه اشتراکشان با ما مبارزه علیه رژیم امپرالیستی شاه بود.

اتحادیه انجمن‌های اسلامی در اروپا توسط دکتر بهشتی تشکیل شده بود. از اعضای آن اتحادیه که هم دوره‌ای ما بودند می‌توان از‌ آقایان دکتر خاتمی، نمازی، نواب، محمودزاده نام برد. در آن زمان بحث و جدل و دعوا با گروه‌های چپ و غیره بسیار رایج بود و اغلببه درگیری هم ختم می‌شد ولی بنده هم به شخصه با این گونه بحث‌ها موافق نبودم چرا که خروجی قابل توجهی نداشت.

اتحادیه2 یا 3 جلسه نشست سالیانه و چند جلسه منطقه‌ای و سمینارهای گوناگون داشت که ما در این سمینارها از آقایان بنی‌صدر، قطب زاده، آقای دکتر حبیبی و دکتر بهشتی دعوت می‌کردیم که افراد ذکر شده سخنگویان ما بودند.

همسر و دختر بنی‌صدر تقیدی به مسائل شرعی نداشتند

گویا در جایی گفته‌ بودید در همان سفرهای بنی‌صدر به آلمان می‌دیدید که خانواده او مسائل شرعی را رعایت نمی‌کنند؟

بله؛ ما با بنی‌صدر که از فرانسه به هامبورگ می‌آمد آشنا بودیم خانواده او مثلا دخترش فیروزه از همان ابتدا به اصول دینی پایبند نبود و در نوع لباس پوشیدن و ظاهر به هیچ عنوان اسلامی عمل نمی‌کرد. خانم او روسری سر می‌کرد ولی اصولا اعتقادی به اسلام نداشت. ولی در آن روزها بحث ما بر سر نوع پوشش خانواده او نبود موضوع ما با او بر سر مسائل فکری و فرهنگی کلان بود.

هاشمی رفسنجانی گفت با ساواک صوری همکاری کن!

پس از دوران دانشجویی فعالیت شما در دوران انقلاب اسلامی چگونه پیش رفت؟

من اواخر سال 1356 به ایران آمدم. رشته اول بنده نقشه‌کشی عالی و رشته دوم تاسیسات بود. بنده تمام واحدهایم را پاس کرده بودم ولی پایان نامه خود را تنظیم نکرده بودم در همین شرایط به دلیل اینکه ساواک از فعالیتهای من علیه رژیم شاه در هامبورگ خبر داشت و می‌دانست که من فرد تحصیل کرده‌ای هستم، سعی در جذب من داشت و می‌خواست که به نوعی جاسوس آنها در هامبورگ باشم.

به هر حال طی مشاوره‌ای که بامرحوم هاشمی رفسنجانی داشتم، اوبه من گفت عیبی ندارد شما برو تعهد بده تا به فعالیت‌هایت بتوانی برسی. به اوگفتم اگر تعهد بدهم پایم گیر می‌شود و او گفت من هم از این تعهدات زیاد داده‌ام! اتفاقی برایت نمی‌افتد مثلا می‌گفت من تعهد دادم روی منبر سخنرانی نکنم ولی ایستاده سخنرانی کردم.(می‌خندد)

آنها از من تعهد گرفتند که خبرهای انجمن را در خارج از کشور به آنها بدهم. ساواک وقتی فهمید من به آنها به شکل صوری تعهد داده‌ام در همان هامبورگ مرا تهدید کردند و گفتند که روزگارم را سیاه خواهند کرد همین کار را هم کردند تمام مدارک تحصیلی و سوابق تحصیلی من و خانمم را ضبط کردند و اجازه فعالیت‌های اجتماعی به ما ندادند. این شرایط حاکم بود تا اینکه به ماههای پیروزی انقلاب نزدیک شدیم و رفته رفته وضعیت مملکت به طور کلی دگرگون شد. دوستانمبه من پیشنهاد دادند که فعالیتهای سیاسی را کنار بگذارم و مدیر فنی یک کارخانه شوم. بنده نیز قبول کردم تا اینکه وضعیت به گونه‌ای تغییر کرد که فضای باز سیاسی اتفاق افتاد.

آقای دکتر بهشتی مرا دعوت کرد و به من گفت که کسانی که می‌خواهند برای پیروزی انقلاب کار کنند باید تمام تعلقات خود را کنار بگذارند به همین دلیل بنده نیز از مسئولیتم در کارخانه استعفا دادم و عضو ستاد راهپیمایی‌های بزرگ شدم. تقریبا 5 الی 6 قطعنامه راهپیمایی را خواندم و بعد از نماز عید فطر معروف در قیطریه به عنوان عضو ستاد استقبال از امام انتخاب شدم و پس از آن عضو ستاد کمیته مرکز و معاون آقای مهدوی کنی شدم. در همان روزها بود که آن 7 گروه معروف سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند که بنده نیز به همراه آقای الویری جزو گروه فلاح بودم. بعد از آن پیشنهاد حضور در سپاه به من شد و بنده عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدم.

اولین اعلامیه تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی

آقای الویری هم عضو شورای فرماندهی سپاه بود؟

الویری که مسئول یکی از آن 7 گروه مورد نظر شورای انقلاب بنام فلاح بود، عضو سازمان مجاهدین انقلاب شد. من هم عضو گروه فلاح بودم. تازه مدت کمی بود که این سازمان اعلام موجودیت کرده بود یعنی ماه‌های اول 1358. در همان زمان بود که بنابر دستور حضرت امام(ره) قرار شد تشکیلات نظامی مورد اعتمادی به نام سپاه ایجاد شود. با توجه به اختلاف‌نظرها در آن مقطع قرار شد هر یک از اعضای این گروه (سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) یک نفر را برای شکل دادن سپاه پاسداران به شورای انقلاب معرفی کنند.

آقای الویری برای راه‌اندازی سپاه از قبل اقداماتی کرده بود و در طرح تشکیلات سپاه اقدام کرده بود، من را به عنوان نفر مربوط به فلاح برای تشکیلات سپاه معرفی کرد و از تاریخ 2/2/58 که سپاه پاسداران رسمیت پیدا کرد من به عنوان عضو شورای فرماندهی سپاه معرفی شدم و آقای الویری از این تاریخ در سپاه هیچ حضوری نداشت.

به عبارت دیگر آقای الویری قبل از رسمیت و یکپارچه شدن سپاه در طرح اولیه حضور داشت ولی بعد از تاریخ 2/2/58 که سپاه رسمیت پیدا کرد او هیچ نقشی نداشت و بجای او از گروه فلاح من بودم.

در همین جا بحث، سئوال ما این است که زمینه‌های شکل‌گیری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ابتدا مقابله اسمی و رسمی با سازمان مجاهدین خلق بود گرچه بعدها و در دهه 70 جریان چپ این تشکیلات، سازمان جدیدی با نام مجاهدین انقلاب درست کردند که کاملا منحرف از مسیر انقلاب بودند. نظر شما در این باره چیست؟

شهید مطهری گفت "مجاهدینخلق نه التزامی به خلق دارند و نه جهاد"

ببینید آن روز که شهید مطهری آمدند و جلسه شورای انقلاب بود. ایشان گفت منافقین(مجاهدین خلق) از اول منافق بودند و ما باید تشکیلاتی را بوجود آوریم و تمام القابی که اینها به دروغ روی خود گذاشته‌اند را از اینها بگیریم. مثلا خلق برای قرآن است. مجاهد برای قرآن است و این گروه که هیچ التزامی به قرآن و خلق خدا ندارند، نباید از این القاب به نفع خود سوء استفاده کنند.

پس از مدتی ما متوجه شدیم که 7 گروه شاخص مبارز با هماهنگی بزرگانی چون شهید مطهری، گروهی واحد را تحت عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تشکیل دادند و با اضافه کردن پسوند اسلامی به سازمان ایجاد شده مرز میان خود و مجاهدین خلق را بیشتر نشان دهند.

بهزاد نبوی علناً به شهید بهشتی توهین می‌کرد

البته بنده در جلسات سازمان به دلیل توهین علنی به آیت‌الله بهشتی از طرف بهزاد نبوی،به نشانه اعتراض با دلخوری و بحث با آنها جلسه را ترک کردم و دیگر در جلساتشان شرکت نکردم. بعد از آن ماجرا بحث تشکیل سپاه شد وقرار شد که در جلسه‌ای در پادگان امجدیه یکنفر از هرکدام از گروه‌های هفت‌گانه به نمایندگی از گروه متبوعشان انتخاب شوند و شورای نمایندگی کل سپاه را ایجاد کنند.

الویری جز کسانی بود که از فلاح انتخاب شده بود ولی چون علاقه‌ای به فعالیتهای نظامی نداشت، نام مرا به جای خود مطرح کرد. در جلسه‌ای که بنده حضور نداشتم شهید مطهری گفتند که من را نمی‌شناسند ولی شهید بهشتی که با بنده و فعالیتهایم آشنایی داشت مرا تایید کرد از آن زمان حکم به نام من صادر شد و اولین اطلاعیه سپاه را در تاریخ 58/2/2بنده به عنوان مسئول روابط عمومی کل سپاه صادر کردمو به پلیس اعلام کردیم که هر گروه دیگری به غیر سپاه اعلامیه بدهد از لحاظ قانونی اعتبار ندارد.

بنی‌صدر من را از شورای فرماندی سپاه اخراج و بعدها پیشنهاد کرد معاون فرهنگی‌اش شوم

در آن مقطع یعنی حضورتان در سپاه، شما از مخالفان بنی‌صدر به شمار می‌رفتید. علت اختلاف شما با بنی‌صدر که منجر به خروجتان از شورای فرماندهی سپاه شد، چه بود؟

من در مقطعی به شکل همزمان هم رئیس ستاد سپاه بودم و اداره آن را انجام می‌دادم و هم عضو شورای فرماندهی کل سپاه و همچنین سخنگو و مسئول روابط عمومی سپاه بودم و پس از مدتی مسائل بنی‌صدر پیش آمد. بنده با بنی‌صدر اختلافاتمان از پاریس شکل گرفته بود و در دوران ریاست جمهوریش نیز به دلیل بحث بر سر فرماندهی کل سپاه که او قصدداشت ابوشریف را به عنوان فرماندهی کل انتخاب کند و ما موافق نبودیم، بنده را اخراج کرد.

در دوران ریاست جمهوری با اینکه مرا می‌شناخت ولی چون قصد جذبم را داشت به من پیشنهاد معاونت فرهنگی ریاست جمهوری را قبل از آقای گرمارودی داد. حتی آقای روغنی زنجانی به من گفت که من حکم تو را هم زده‌ام ولی بنده قبول نکردم و از این حکم سرباز زدم. بر سر جریان ابوشریف دوباره بحث میان ما بالا گرفت که در نهایت هم آقای مرتضی رضایی به عنوان فرماندهی کل سپاه انتخاب شد. ایشان که فرمانده شد آمد پیش من و گفت که "بنی‌صدر گفته شما را از ستاد اخراج کنم اما من شما را ازکل سپاه اخراج نمی‌کنم" همینطور هم شد و بنده از ستاد منفک شدم اما در سپاه ماندم ولی محسن رضایی را نتوانست اخراج کند. البته فرماندهی مرتضی رضایی هم 6 ماه بیشتر طول نکشید.

قبل از اینکه به این شکل بنده از ستاد اخراج شوم بنی‌صدر در جلسه شورای عالی امنیت موضوع اخراج مرا مطرح کرده بود. آیت‌الله خامنه‌ای که آن زمان نماینده امام در

منبع: صراط نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۰۵۹۴۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اعزام زائران خانه خدا پس از ۹ سال انتظار از فرودگاه اصفهان

عصر امروز _سه‌شنبه یازدهم اردیبهشت_ اولین پرواز حج عمره پس از نه سال وقفه در فرودگاه شهید بهشتی راهی عربستان شد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، عصر امروز _سه‌شنبه یازدهم اردیبهشت_ اولین پرواز حج عمره پس از نه سال وقفه در فرودگاه شهید بهشتی راهی عربستان شد؛ این گروه زائران حج عمره از استان‌های اصفهان و چهارمحال و بختیاری بودند که از این فرودگاه به مقصد مدینه منوره اعزام شدند.

بنا بر اعلام قبلی، اعزام ۲۵۵ زائر عمره مفرده از فرودگاه اصفهان در قالب ۳ کاروان ۸۵ نفری و توسط شرکت هواپیمایی ایران‌ایر در ساعت ۱۷ انجام شد و زائرین اعزامی در روز بیست و یکم اردیبهشت ماه به اصفهان باز می‌گردند.

کد خبر 749470

دیگر خبرها

  • تصویب راه‌اندازی دانشکده خانواده در دانشگاه‌های شهید بهشتی و شریف همچنین تهران
  • رفاقتی در میان راهپیمایی‌ها/ از تدریس برابر چشم ساواک تا تشکیل شبکه‌های زیرزمینی
  • برنامه پروازهای فرودگاه اصفهان امروز ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ + جدول
  • اصول فکری شهید مطهری برای جامعه دانشگاهی بسیار کارآمد است
  • ببینید | جزئیات جدید از طراحی ترور شهید آیت الله بهشتی در سال ۵۴
  • اعزام زائران خانه خدا پس از ۹ سال انتظار از فرودگاه اصفهان
  • دفتر مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و دانشگاه جامع انقلاب اسلامی تفاهم‌نامه امضا کردند
  • حاجی‌صادقی: دنیا در برابر عملیات وعده صادق کم آورد
  • برنامه پروازهای فرودگاه اصفهان امروز ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ + جدول
  • همایش عقیدتی سیاسی سپاه روح‌الله استان مرکزی