عزل بننایف با توطئه بنسلمان
تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۰۸۸۹۳۸
به گزارش خبرگزاری بسیج، روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» در گزارشی نوشت که «محمد بن سلمان» پسر پادشاه عربستان و ولیعهد جدید این کشور برای کنار زدن و عزل رقیب خود «محمد بن نایف» که ولیعهد سابق عربستان سعودی بود، توطئه کرده است.
بر اساس این گزارش، محمد بن نایف که در مسیر قرار گرفتن در جایگاه پادشاهی عربستان قرار داشت و عادت به گرفتن دستور نداشت، یک شب در ماه ژوئن به کاخی در مکه احضار شد و ساعت ها تحت فشار قرار گرفت تا از خواسته خود برای رسیدن به تاج و تخت پادشاهی دست بکشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محمد بن نایف تا سپیده دم فردای آن شب در برابر اعمال فشارها تسلیم شد و بعد از آن بود که خبر روی کار آمدن ولیعهد جدید در عربستان منتشر شد و محمد بن سلمان پسر ۳۱ ساله پادشاه عربستان جانشین نایف شد.
حامیان ولیعهد جوان عربستان سعودی ارتقاء سمت سلمان را به عنوان تفویض قدرت یکپارچه یک رهبر جاه طلب مورد ستایش قرار دادند اما بر اساس اعلام مقامات سابق و فعلی آمریکا و دوستان خانواده پادشاهی عربستان، از تاریخ ۲۱ ژوئن و ترفیع سلمان بود که نشانه هایی برملا شد مبنی بر اینکه محمد بن سلمان خلع ید ولیعهد سابق عربستان را توطئه و طراحی کرده بود و انتقال قدرت از ولیعهد سابق به ولیعهد جدید در عربستان دشوارتر از آن چیزی بود که در دیدگاه عموم به نمایش گذاشته شده بود.
نیویورک تایمز به نقل از نزدیکان خانواده پادشاهی عربستان نوشت که به منظور تقویت حمایت ها از این تغییرات ناگهانی در مسیر جایگزینی قدرت در عربستان بود که به برخی از شاهزادگان ارشد این کشور گفته شد که محمد بن نایف به دلیل اعتیاد مناسب سمت پادشاهی در این کشور نبوده است.
تصمیم برکنار کردن محمد بن نایف و برخی از همکاران نزدیک وی نگرانی هایی را در میان مقامات مبارزه با تروریسم در آمریکا ایجاد کرد زیرا این مقامات آمریکایی شاهد این بودند که قابل اعتماد ترین تماس های آنها با سعودی ها در حال ناپدید شدن است و بنابراین، مجبور شدند تا روابط جدیدی را در میان سعودی ها بنا کنند.
از طرف دیگر، تجمیع تمام قدرت ها توسط یک سلطان جوان یعنی محمد بن سلمان موجب آشفتگی یک خانواده سلطنتی شده است؛ خانواده ای که مدت های طولانی تحت هدایت عقاید و ملاحظات افراد ارشد و مسن تر قرار داشت.
با این وجود، یکی از مقامات ارشد عربستان سعودی با صدور بیانیه ای مکتوب در پاسخ به سوالات روزنامه نیویورک تایمز، اخباری که مربوط به تحت فشار قرار گرفتن محمد بن نایف برای کناره گیری از سمت ولیعهدی عربستان است را تکذیب و اعلام کرد که شورای وفاداری عربستان که نهادی متشکل از شاهزادگان ارشد است، تغییرات در سمت ولیعهدی این کشور را به نفع ملت تائید کرده اند.
در ادامه این بیانیه آمده است که محمد بن نایف اولین کسی بود که به ولیعهد جدید عربستان اعلام وفاداری کرد و تاکید داشت که از لحظه اعلام وفاداری اش، فیلم برداری شود و این فیلم منتشر شود.
نیویورک تایمز در ادامه این گزارش نوشت که رقابت میان شاهزادگان سعودی در سال ۲۰۱۵ میلادی و زمانی شروع شد که ملک سلمان به پادشاهی رسید و قدرت فوق العاده ای را در اختیار پسر مورد علاقه اش قرار داد. در آن زمان بود که محمد بن سلمان در سمت جانشین ولیعهد عربستان قرار گرفت و به عبارتی در جایگاه دوم برای رسیدن به سمت پادشاهی در عربستان بود.
محمد بن سلمان در عین حال وزیر دفاع عربستان نیز بود و مسئولیت یک شورای اقتصادی قدرتمند را بر عهده داشت و بر «آراماکو» که شرکت انحصاری نفت عربستان است نیز نظارت می کرد.
محمد بن سلمان اعتبار کاری خود را با سفر به چین، روسیه و آمریکا و دیدار با «مارک زوکربرگ» رئیس اجرایی فیس بوک و شرکت در مراسم شام با حضور «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا ارتقاء داد. او همچنین هدایت «ویژن ۲۰۳۰» که طرحی بلند پروازانه برای آینده پادشاهی عربستان محسوب می شود و هدف از آن ایجاد تحول در اقتصاد عربستان و بهبود زندگی شهروندان این کشور است را بر عهده داشت.
جنگ یمن و بحران قطر؛ حاصل قدرت طلبی ولیعهد جدید عربستان
منتقدان محمد بن سلمان او را فردی عجول و نسنجیده و تشنه قدرت می دانند و می گویند که ولیعهد جدید عربستان، کشور را درگیر جنگی پرهزینه و شکست خورده در یمن کرده است؛ جنگی که به کشتار بسیاری از غیرنظامیان منجر شده است.
منتقدان ولیعهد جدید عربستان، محمد بن سلمان را عامل درگیری ریاض با قطر نیز می دانند.
این در حالیست که هیچ خروج روشنی برای عربستان از جنگ یمن و درگیری ها با قطر دیده نمی شود.
عزل نایف برنامه ریزی شده بود
نیویورک تایمز با اشاره به اینکه محمد بن سلمان به قیمت برکناری نزدیکان مسن تر از خودش یعنی محمد بن نایف ۵۷ ساله روی کار آمد، نوشتدر حالی که حذف نایف از سمت ولیعهدی عربستان با تعجب خیلی ها همراه بود اما این عزل طراحی شده بود.
بر اساس اظهارات مقامات آمریکایی و نزدیکان خاندان سلطنتی، در شب ۲۰ ژوئن بود که گروهی از شاهزادگان ارشد و مقامات امنیتی عربستان بعد از اینکه مطلع شدند که ملک سلمان می خواهد آنها را ببیند، در کاخ صفا در مکه جمع شدند.
نزدیک پایان ماه رمضان بود و سعودی ها مشغول انجام امور مذهبی اشان بودند و بسیاری از خانواده های سلطنتی قبل از اینکه برای تعطیلات عید فطر به خارج سفر کنند، در مکه جمع شده بودند. تحلیلگران بر این باورند که این بازه زمانی برای اعمال تغییرات در سمت ولیعهدی عربستان مناسب به نظر می رسید و شبیه کودتا در شب کریسمس بود.
بر اساس اظهارات منابع آگاه، قبل از نیمه شب بود که به محمد بن نایف اطلاع داده شد که قرار است با پادشاه عربستان دیدار کند. نایف به اتاق دیگری که هدایت شد در حالی که مقامات دادگاه سلطنتی تلفن همراه او را گرفتند و ولیعهد سابق عربستان را برای ترک سمت هایش در مقام وزیر کشور و ولیعهد تحت فشار قرار دادند.
نایف در ابتدا از پذیرش فشارها سر باز زد اما او که مبتلا به دیابت است و از تاثیرات مربوط به تلاش برای ترور سال ۲۰۰۹ میلادی توسط یک بمب گذار انتحاری رنج می برد، در برابر اعمال فشارها خسته شد.
در عین حال، مقامات دادگاه سلطنتی اعضای شورای وفاداری که وظیفه تائید تغییرات در سلسله مراتب قدرت در عربستان را بر عهده دارند فرا خوانده شدند و به برخی از اعضای این شورا گفته شد که نایف اعتیاد دارد و مناسب سمت پادشاهی نیست.
دوستان نزدیک محمد بن نایف سال ها درباره وضعیت سلامتی او ابراز نگرانی و اعلام کرده بودند که از زمان تلاش برای ترور او، نایف از دردهای مداوم رنج می برد و نشانه هایی از استرس های ناشی از ضربه روحی در او دیده می شود. شرایط او منجر شد که مجبور به استفاده از داروهایی شود که برخی از دوستانش می گویند به این داروها اعتیاد پیدا کرده است.
مخالفت نایف با تحریم قطر حذف او از ولیعهدی عربستان را سرعت بخشید
یک مقام آمریکایی و یکی از مشاوران پادشاهی عربستان می گویند محمد بن نایف مخالف تحریم قطر بود و این مخالفت منجر شد که احتمالا روند برکناری او از قدرت تسریع شود.
نیویورک تایمز نوشت که میزان حمایت ها از ارتقاء محمد بن سلمان در میان خاندان سلطنتی اش مشخص نیست و در حالیکه رسانه های خبری دولتی عربستان اعلام کرده اند که ۳۱ نفر از ۳۴ عضو شورای وفاداری از تغییر سمت ولیعهد حمایت کرده اند اما تحلیلگران می گویند که بسیاری از مقامات پادشاهی عربستان مردد هستند که بر خلاف امیال پادشاه عربستان رای بدهند.
عدم حضور پادشاه و ولیعهد جدید عربستان در نشست گروه ۲۰ هامبورگ
برخی از مقامات آمریکایی و سعودی ها می گویند که شکایت هایی از نارضایی در تغییر ولیعهد عربستان دیده می شوند و تحلیلگران نیز به برخی از این موارد اشاره کرده اند.
این روزنامه در ادامه گزارش خود به عدم حضور ملک سلمان و پسرش در نشست گروه ۲۰ در هامبورگ آلمان اشاره کرد و نوشت بر اساس اعلام تحلیلگران، اختلافات خانوادگی ممکن است علت عدم حضور این مقامات در نشست گروه ۲۰ باشد و شاید علت دیگر این باشد که آنها نخواستند با حضور در این نشست، به دلیل منزوی کردن قطر به همراه ۳ کشور عربی دیگر، در معرض انتقاد قرار بگیرند.
منبع: بسیج نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت basijnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بسیج نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۰۸۸۹۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فاشیسم با یک سلاح جدید بازگشته است: نظریه توطئه!
فرارو- جهان در حال آغاز یک تغییر است. سیاستها و ایدئولوژیهای راست افراطی از حاشیه طیفهای سیاسی بیرون میآیند و در حال قرار گرفتن در متن و جریان اصلی سیاست هستند. این یک تغییر خطرناک است به ویژه با دانستن مسیری که به فاشیسم در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی منتهی شد. فاشیسم مدرن که اغلب از آن تحت عنوان نئوفاشیسم یاد میشود علیرغم ارتباط با میلیتاریزاسیون (نظامی سازی) و فتوحات سرزمینی، ایدئولوژیهای امپریالیستی را کنار گذاشته است. در عین حال، به نظر میرسد که نئوفاشیسم سلاح کاملا جالبی را در دست گرفته است: نظریههای توطئه.
به گزارش فرارو به نقل از فِرآبزرور، رهبرانی مانند "ویکتور اوربان" نخست وزیر مجارستان و "دونالد ترامپ" رئیس جمهور پیشین ایالات متحده نظریههای توطئهای را تداوم میبخشند که باعث قطبی شدن پایگاه رای دهندگان میشود و بر شدت دفاع از ایدئولوژیهای ملی گرایانه افراطی میافزاید. به نظر میرسد که فاشیسم چهره جدیدی به خود گرفته است. دیگر نظریه پردازان توطئه و نئوفاشیستها محصور در گوشههایی از فضای مجازی نیستند. مقامهای منتخب اکنون به طور فزایندهای ایدههای راست افراطی را عادی سازی کرده و آن را تبدیل به جریان میسازند. در سرتاسر عرصه بین المللی گروههای راست افراطی بی سر و صدا به جریان اصلی نفوذ کرده اند بدون آن که باعث ایجاد خشم ناگوار ناشی از یک کودتا شوند.
نقطه اتصال بین نئوفاشیسم و نظریه توطئه"بنیتو موسولینی" ایدئولوژی فاشیسم را در دهه ۱۹۲۰ معرفی کرد. فاشیسم پاسخی ارتجاعی به کمونیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم بود. نئوفاشیسم تکرار مدرن آن است. نئوفاشیسم طیفی از باورها و عملکردهای ملی گرایانه افراطی را در بر میگیرد و مواضع چپ، چپ میانه و راست میانه را رد میکند. این شکل مدرن فاشیسم با برتری نژادی، پوپولیسم، اقتدارگرایی و بومی گرایی مشخص میشود. نئوفاشیسم به شدت با لیبرال دموکراسی، مارکسیسم، کمونیسم و سوسیالیسم مخالف است و اغلب ایدههای بیگانه هراسانه و دیدگاههای مهاجرستیزانه را ترویج میکند. نئوفاشیستها تمرکز متعصبانهای بر کشور خود و مسائل آن دارند و مهاجران، لیبرالها و افراد دارای هویتهای نژادی مختلف را مقصر معضلات کشورشان قلمداد میکنند.
ابزار رایج نئوفاشیسم نظریه توطئه است. نظریه پردازان توطئه معتقدند که یک موقعیت یا رویداد نتیجه یک نقشه مخفیانه توسط بازیگران تاثیرگذار است که اغلب با انگیزههای سیاسی انجام میشود. هر نظریه در مورد توطئه یک نظریه توطئه نیست. بلکه این اصطلاح حاکی از تکیه بر تعصب یا شواهد ناکافی است. اغلب نظریههای توطئه با استدلالهایی تقویت میشوند و جایی که شواهدی با نظریه توطئه مغایرت دارند از ان استدلالها به عنوان پشتیبان تفسیر نظریه توطئه استفاده میشود.
بسیاری از جناحهای نئوفاشیست از نظریههای توطئه برای افراطی کردن افراد و تقویت دستورکار و برنامههای شان استفاده میکنند. سپس در فرایند رادیکالیزه یا افراطی کردن فرد ایدههای مرتبط با وجود خطر و ضرر به فرد القا میشود. نئوفاشیستها به دنبال متقاعد کردن افراد به پذیرش این باور هستند که شیوه زندگی انان در معرض خطری فوری قرار دارد.
نظریه "جایگزینی بزرگ" "رنو کامو" نویسنده فرانسوی مبتنی بر این فرض است که "نخبگان" در حال تنظیم جایگزینی اروپاییهای سفیدپوست با غیراروپاییها هستند.
"برنتون تارانت" ۲۹ ساله پیش از تیراندازی در تاریخ ۱۵ مارس ۲۰۱۹ به سوی مسجد النور و مرکز اسلامی لینوود واقع در کرایست چرچ در نیوزیلند نظریه "جایگزینی بزرگ" را در قالب یک مانیفست مورد تاید قرار داده بود. "جایگزینی بزرگ" با روایت "نسل زدایی سفیدپوستان" پیوند پیچیدهای دارد که بر برتری نژاد سفیدپوست تاکید میکند و ترس از جابجایی جمعیتی را ترویج مینماید.
گروههای نئوفاشیست از این نظریه استفاده میکنند تا با تداوم ایجاد ترس افراد را به طور مستقیم رادیکالیزه کنند. احزاب جناح راست اغلب این ایدهها را پرورش میدهند و تبلیغ میکنند تا حمایت رای دهندگان را از یک دولت قدرتمند برای ایفای نقش ناجی تضمین نمایند.
بنابراین، نئوفاشیسم و ترویج نظریههای توطئه دست به دست یکدیگر میدهند. آنها یکدیگر را برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی جدید بین دو گروه تقویت میکنند: بخشی از جامعه که با ترس به جهان لیبرال دموکراتیک مینگرد و احزاب سیاسی که بازگشت نئوفاشیسم را تنها راه توقف انحطاط و هرج و مرج جهان میدانند.
بازگشت فاشیسم در اروپاحزب فیدز تحت رهبری اوربان از سال ۲۰۱۰ میلادی در قدرت بوده است. تحت رهبری او مجارستان نه تنها به یکی از ضد اروپایی ترین، طرفدار روسیهترین و طرفدار چینترین کشورهای اتحادیه اروپا تبدیل شده بلکه به یکی از محافظه کارترین و ضد مهاجرتترین کشورها نیز تحت دفاع فرضی از ارزشهای سنتی و کاتولیک تبدیل شده است.
مجارستان علیرغم عضویت در اتحادیه اروپا آن اتحادیه را تهدیدی برای چشم انداز ترسیمی اوربان به منظور داشتن یک جامعه و اقتصاد ملی گرا قلمداد میکند. اوربان در طول کارزار انتخاباتی اروپا در سال ۲۰۱۹ میلادی پوستری با چهره "جورج سوروس" سرمایه گذار و کنشگر سیاسی مجارستانی "ژان کلود یونکر" رئیس وقت کمیسیون اروپا راه اندازی کرد. روی پوستر نوشته شده بود:"شما این حق را دارید که بدانید بروکسل در حال برنامه ریزی برای انجام چه کاری است". در آن زمان "مارگاریتیس شیناس" سخنگوی ارشد یونکر دولت مجارستان را به طرح نظریههای توطئه علیه اتحادیه اروپا متهم کرد.
آن پوستر به سهمیههای اجباری جابجایی مهاجران اشاره داشت که توسط اتحادیه اروپا تعیین شده بود. از دید حزب فیدز تحت رهبری اوربان یونکر از نفوذ و سرمایه خود برای نابودی فرهنگ اروپایی از طریق طرحهایی برای پذیرش دسته جمعی پناهجویان استفاده میکرد. اتحادیه اروپا اخراج مهاجران مجارستان را غیرقانونی اعلام کرد، اما مجارستان اتحادیه اروپا را به حمله علیه ارزشهای آن کشور متهم کرده بود.
شهروندان مجارستان این نگرانی را دارند که ارزش ها، فرهنگ و هویت شان به مثابه یک ملت از سوی اتحادیه اروپا مورد هجمه قرار گیرد. رهبران بروکسل در عمل مجارها را منزوی کرده و آنان را از رهبری اتحادیه اروپا ناامید ساخته اند. آنان از خود میپرسند چگونه میتوانند از رهبری اتحادیه اروپا پیروی کنند در حالی که به نظر میرسد آن اتحادیه از هویت ملی آنان محافظت نمیکند؟ اینجاست که فریبنده بودن رهبری فردی مانند ویکتور اوربان نمایان میشود.
سادگی روایات اخلاقی اوربان جذابیت او را بیش از پیش تقویت میکند و جهت روشنی را ارائه میدهد و اتحادیه اروپا را به عنوان نهادی که هدف پاکسازی هویت قومیتی مجاری را در سر دارد به مردم مجارستان معرفی میکند. این موضوع باعث ایجاد کیش شخصیتی شده که در آن اوربان نماینده کامل هویت مجارستانی است. این امر همراه با شخصیت رهبری قوی اوربان، مجارهای میانه رو را جذب میکند و آنان را به این نتیجه میرساند که او مصمم به حفظ هویت و ارزشهای مجارستان است. از این رو حتی مجارهای میانه رو نیز به سمت جناح راست سوق پیدا میکنند موضوعی که اصول دموکراتیک مجارستان را تهدید خواهد کرد. جذابیت اوربان ناشی از نظریههای توطئه به افراد سرخورده و افراطی اجازه میدهد تا تقصیر را به گردن اتحادیه اروپا انداخته و ان نهاد را برای پاک کردن هویت قومی مجاری مصمم بدانند. اوربان یک بدیل را ارائه میدهد.
او در کنفرانسی با حضور نمایندگان جریانهای راستگرای اروپایی گفته بود: "اگر اثبات شود رهبری بد است باید جایگزین شود". برای یک مجار سرخورده که احساس میکند هویت اش در معرض خطر قرار دارد اوربان راستگرا و نئوفاشیست به مثابه یک پناه قلمداد میشود. فقدان رهبران جذاب شهروندان میانه رو را به سمت رهبران سیاسی شجاع و ضد سیستمی سوق میدهد که راه حلهای تند و تیز و انقلابی برای مشکلات سیستمی ارائه میدهند از آنجایی که تودههای میانه رو بیش تری به سمت رهبران رادیکال و نئوفاشیست روی میآورند دموکراسی در پرتگاهی خطرناک قرار گرفته است.
دموکراسی در ایالات متحده مورد حمله قرار گرفته استپدیده نئوفاشیسم محدود به مرزهای اروپا نیست. علیرغم مشکلات حقوقی بی شمار دونالد ترامپ پیشتاز جمهوری خواهان برای راهیابی دوباره به کاخ سفید است تا تبدیل به چهل و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده شود. البته ممکن است تا زمان برگزاری انتخابات اتفاقات زیادی رخ دهند با این وجود، نتایج تمام نظرسنجیها نشان میدهند که ترامپ از بایدن جلوتر است. او در اکثر ایالتهای نوسانی نامزد پیشتاز است. شرکت کنندگان در نظرسنجی ترامپ را بیش از بایدن در زمینه اقتصاد قابل اعتماد میدانند.
هم چنین، واضح است که ترامپ از زمانی که کاخ سفید را ترک کرد نظرش را به خصوص درباره ادعای تقلب انتخاباتی تغییر نداده است. او کماکان از این نظریه دفاع میکند که نتایج انتخابات ۲۰۲۰ میلادی به سرقت رفته است. ترامپ علیرغم مواجهه با ۹۱ فقره اتهام کیفری از جمله یک پرونده فدرال در مورد سازماندهی توطئه برای کلاهبرداری و فریب درون سیستم انتخاباتی امریکا معتقد است که "قربانی یکی از بزرگترین کارزارهای بدنام کننده افراد در طول تاریخ ایالات متحده" قرار گرفته است.
این در حالیست که هیچ گونه شواهد و مستنداتی وجود ندارند که نشان دهند ادعای او درباره تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ صحت دارد. با این وجود، بسیاری از گروه ها، سازمان ها، پلتفرمهای رسانهای و گروههای شبه نظامی در جناح راست هنوز از این ادعای ترامپ و از شخص او حمایت میکنند. نامزدی ترامپ ریشه محکمی در آرمانها و ایدههای جنبش موسوم به MAGA (امریکا را دوباره عظمت ببخش) دارد. در میان اعضای آن جنبش میتوان طرفداران نظریه جایگزینی بزرگ را یافت که معتقدند یک توطئه بین المللی وجود دارد که هدف آن "مهندسی مهاجرت افراد غیر سفیدپوست به کشورهای از نظر تاریخی با جمعیت سفیدپوست" است. آنان این به زعم خود توطئه را تلاشی برای "جایگزینی" سفیدپوستان با نژادهای دیگر میدانند. ایده آنان این است که در این باره باید بر سوء ظن ناشی از ترس از "دیگران" که متفاوت از "ما" هستند تاکید نمایند.
برای جمعیتی که از قبل عمیقا نگران ریشه کن شدن ازادیهای فردی شان از سوی دولت فدرال امریکا هستند نظریههای توطئه راهی برای فرو نشاندن سرخوردگی راست میانه ارائه میدهد. در این میان بخش عمده خشم اجتماعی مردان سفید پوست محافظه کار به سوی طرفداری از این جریان سوق پیدا کرده است. محافظه کاران از ترس از دست دادن ازادی شان خشم خود علیه دولتهایی که به زعم شان اجاره ورود مهاجران از نژادهای دیگر را به کشور میدهند هدایت میکنند؛ بنابراین برای چنین پایگاه رای دهنده راستگرای آشفتهای دیگر رهبران سیاسی میانه رو مورد علاقه نیستند. ترامپ نامزد مناسبی برای پر کردن این خلاء است.
کاریزمای رهبری مانند ترامپ از ایده اغوا کننده محافظت از پاکی ملت "واقعی" در برابر "انحطاط خارجی" ناشی میشود. رای دهندگان جناح راست در ایالات متحده به طور فزایندهای رهبران سیاسی میانه رو جریان خود را ناتوان از ارائه راه حلهای عملی برای مشکلاتی که در جامعه میبینند تصور میکنند. این وضعیت مسیری عالی را برای رهبران پوپولیست و افراطی مانند ترامپ هموار میکند. برای جناح راست افراطی هیچ گزینه دیگری قابل اجرا نیست.
یک راه رو به جلورهبران افراطی و نئوفاشیست به درگیریهای خشونت آمیز در جوامع از پیش قطبی شده دامن میزنند. بنابراین، چالش اصلی تلاش برای بازگرداندن اعتدال است. محافظه کاری انتقادی، منطقی و بالغ سالم باید از بیعقلی نئوفاشیسم و مردم سرخورده نجات یابد.
دولتها باید نارضایتیهای اجتماعی را جدی بگیرند. ما باید همه چیز را از شرایط ملموس مانند هزینههای دلهره آور زندگی گرفته تا مسائل عمیقی مانند اولویت دادن به سیستمها بر فرد مورد بررسی قرار دهیم. تنها هوشیاری و مشارکت فعال در فرهنگ مدنی و زندگی عمومی میتواند بلایی، چون نئوفاشیسم را سرکوب کند. ما باید از ظهور خطرناک نئوفاشیسم درس بگیریم.