اروپا و آمریکا در حال عقب نشینی و فروپاشی
تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۰۹۸۶۴۹
لیبرالیسم غربی در خطر است؛ اروپا در راه فروپاشی و آمریکا در حال عقب نشینی و لیبرال دموکراسی در حال افول است و روسیه هیجان زده و چین خود را رهبر جهان میداند اینها از امور واقعی دنیای امروز ماست چگونه آن موضوعات به این شرایط رسیده است؟
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل کوگانا لیبرالیسم غربی در خطر است؛ اروپا در راه فروپاشی و آمریکا در حال عقب نشینی و لیبرال دموکراسی در حال افول است و روسیه هیجان زده و چین خود را رهبر جهان میداند اینها از امور واقعی دنیای امروز ماست چگونه آن موضوعات به این شرایط رسیده است؟ این سوال مهمی است که ادوارد لوسی در چهار بخش و مقدمه ی مطرح شده در سراسر کتاب برجسته ی خود افول لیبرالیسم غربیبه آن پاسخ داده است .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نویسنده کتاب خود را با برشمردن خاطراتش از دیوار برلین که یک نقطه عطف در تاریخ معاصر که در آن قرار بود برای از بین بردن بی عدالتی باید هرکس در آن حتی سهمی کوچک داشته باشد آغاز می کند
معرفی مولف کتاب افول لیبرالیسم غربی ادوارد لوسی روزنامه نگار انگلیسی و تحلیلگر متخصص نقض حقوق بشری ایالات متحده آمریکا در واشنگتن دی سی است. پیش از این رئیس دفتر واشنگتن فدرال رزرو و رئیس اداره جنوب آسیا در نیو دهلی بوده است.
لوسی با نقل عبارت معروف فوکویاما پایان تاریخ که اعلام کرد آنچه که جهان شاهد آن است پایان جنگ سرد نیست بلکه در پایان تحول ایدئولوژیکی بشر و جهانی شدن لیبرال دموکراسی غرب به عنوان یک شکل نهایی حکومت بشری قرارداریم.
حکومت های کمونیستی اروپا سقوط کردند دوران لیبرال تک قطبی وارد عرصه جهانی شد ولی ناگهان پس از دهه از آن تاریخ نویسنده (لوسی )رپس از به منصب رسیدن دونالد ترامپ خودرا در کنفرانس بین المللی مسکو تحت عنوان جهان پس از آمریکا میهمان دعوت شده می بیند.
روس ها با این نقش از شادی در پوست خود نمی گنجند آمریکایی ها رئیس جمهوری انتخاب کردند که طرفدار دیوار کشی در سراسر امریکاست او در همه جا به تحسین پوتین می پردازد.
نویسنده در ادامه توضیح می دهد: این کتاب به دنبال این است که بدانیم که آیا خصومت ایالات متحده ولیبرالیسم که از پکن و روسیه تا به ونزوئلا، آنکارا و حتی بوداپست گسترش یافته موجه است؟
ظهور جهانی چین
بخش اول از کتاب با اصطلاحی بنامفیوژن(ادغام) آغاز می شود در واقع درخشیدن چین در ژانویه سال 2017 شروع شده و نقش ها را در جهان تغییر کرده است و نگهبانان اقتصاد جهانی در حال تغییر هستند.
شی جین پینگرئیس جمهور چین در کنفرانس داووس در قلب کوه های آلپ سوئیس برای دفاع از سیستم تجارت جهانی در برابر رئیس جمهور ایالات متحده دونالد ترامپ که یک جنگ حمایتی اقتصادی بر پیکر اکثر کشورهای توسعه یافته جهان به راه انداخته وارد شده است.شیمی گوید:جنگ تجاری هیچ برنده ی نخواهد داشت.
اکنون پس از بیش از هفت دهه رهبری ایالات متحده بر اقتصاد سرمایه داری لیبرال و ادغام اقتصاد جهانی؛ تاثیر اساسی در اقتصادهای غربی بشرح زیر است
با وجود روند میانگین کاهش فقر جهانی ده ها میلیون غربی در سراسر دهه گذشته سعی کردند پای خود را به حل بحران اقتصادی باز نکنند و آلوده این مبارزه نشوند و فقط با نگاه اقتصادی به نگه داشتن سر خود بالاتر از سطح آب و برای اینکه در دهه های آینده غرق نشوند تمرکز دارند.
با وجود این هنوز گسترش اتوماسیون در مراحل اولیه آن است و اتوماسیون اصطلاحیست که به تازگی بر همه اموری که خودکار بدون دخالت انسان انجام می شود اطلاق می گردد از جمله هوش مصنوعی ، هوشمندی تجهیزات و جاسوسی و اطلاعات از راه دور نامیده می شود که برخی آن را انقلاب صنعتی چهارم نامیده اند.
و با گذشت زمان، بیکاری در غرب افزایش می یابد. همانطور که به خوبی روزنامه نگار آمریکایی فرید زکریا در کتاب خود آن را جهان پس از آمریکا نامیده است و این بدان معناست که بقیه ی جهان و چین درحال ظهور و اوج گرفتن هستند .
لوسی تاکید می کند ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی جهانی نشاندهنده بزرگترین تحول و رویداد اقتصادی و تاریخ جهان حاضر ماست. ما اکنون در عصری زندگی می کنیم که اوضاع آن به لحاظ دراماتیکی مشابه عصر اختلاف نظر و تفاوت های ناشی از استعمار اروپایی و انقلاب صنعتی است. این دوره فشار کاهش گسترده در درآمد طبقات متوسط غربی در سال های آینده بدون حد و مرزی مشخص قابل مشاهده است.
حقیقت این است که قدرتمند ترین ترکیبی که لیبرالیسم غربی پراکنده و مدعی را با هم پیوند می داد رشد اقتصادی بود و هنگامی که این گروه برای چیدن میوه های رشد برای تبدیل شدن به بازیگر قواعد سیاسی بازی به رقابت پرداختند روشی نسبتا آسان بود و همه می دانند که چگونه با هم تعامل کنند اما هنگامی که این میوه ها ناپدید شد و یا به انحصار چند تن از افراد خوش شانس درآمد و همه چیز برای بدتر شدن حرکت کرده است.
بخش دوم از این کتاب واکنش نام دارد نویسنده توضیح می دهد: انحطاط ناشی از سیاست لیبرال غربی به ما می گوید باور ما اینست که این ارزش ها هستند که بادبان دموکراسی را برمی کشند و ایمان ما به تاریخ تغذیه کننده این اسطوره است اما این ارزش ها پایمال شده اند.
تاریخ به ما می آموزد که بازندگان در حال تلاش برای پیدا کردن یک قربانی هستند به سیاست مدیریت گروه منفعت طلبان و سودجویان نگاه کنیدکه به جنگ صفر در کاهش دادن منابع روی آوردنده اند.
نویسنده معتقد است که آنچه که در امریکا اتفاق می افتد تا حد زیادی ترامپ به این سوال جدید فوکویاما که آیا رکود اقتصادی جاری جهان دموکراتیک را به یک افسردگی و کساد بزرگ می کشاند پاسخ می دهد و آنچه در اروپای فعلی اتفاق می افتد پاسخگوی این سوال مهم نیز هست.
برای اولین بار در تاریخ پس از نازیسم حزب راست افراطی در آلمان به نسبت تا 5 درصد یعنی زمینه ی لازم برای بدست اوردن کرسی در انتخابات عمومی آینده را احراز کرده است.
از آغاز این قرن غرب مقدار چشمگیری از قدر و منزلت مدل سیاسی خود را از دست داده و به میزان زیادی از موقعیت قبلی که حسادت جهان را برمی انگیخت عقب نشسته است و سئوالات فراوانی را پیرامون خود می بیند؟
شک و تردید در مورد دموکراسی
همراه با سوء ظن از دموکراسی غربی همچنین شک و تردید پیرامون قدرت آن در جهان بوجود آمده است آمریکا بیش از حد اعتبار خود را از دست داده است سهم خود را از محصول جهانی ناخالص داخلی (GDP) کاهش یافته می بیند. در واقع اعتبار آمریکا بخاطر جنگ بی پروا تحت نام دموکراسی کاذب سقوط کرد.
از دست رفتن نفوذ جغرافیای سیاسی مطلق اروپا بطوری که قاره پیر به سختی قادر به اعمال قدرت خارج از مرزهای خود است از یکسو و از طرف دیگر مرزهای باز اروپا تبدیل به یک تهدید در حال رشد علیه آن قاره شده است. نویسنده تاکید می کند که همه در بالا ی صفحه به طور پیوسته به سمت جهت گیری به گرانش مرکزیت جهانی به سمت شرق هستند.
در بخش سوم لوسی به بررسی پیامدهای افول ایالات متحده لیبرال و هژمونی غرب میپردازد. با وجود این واقعیت که ایالات متحده از نظر نوآوری در فن آوری نظامی بر روی زمین قوی باقی می ماند؛ ولی آمریکایی ها با از دست دادن اعتماد به نفس و ایمان خود در عرصه های سیاسی به سیستم نظام سیاسی خود اعتقادی ندارند.
ما فکر می کردیم از تعصب قدیمی و تبعیض بشری رها شده ایم اما پس از آن ما فراموش کردیم که هویت سیاسی لیبرالیسم درکل جامعه به چند نفر خاص محدود شده اینگونه است که انتخابات نامرئی تبدیل به جوهر قرارداد اجتماعی غربی شده است
دونالد ترامپ یک درمان بدتر از بیماری به متحدین خود ارائه می دهد آنها را ببینید اروپا به سمت داخل خود جمع شده است.
هنری کیسینجر در این رابطه گفت: اگر ایالات متحده از اروپا در سیاست اقتصاد و دفاع جدا شد اروپا از نظر ژئوپلیتیکی به جزیره ای محض در سواحل اوراسیا تبدیل خواهد شد، لوسی اشاره می کند که هرج و مرج در جهان امروز نزدیک تر به پر کردن خلاء آمریکایی توسط چین است.
دموکراسی آمریکایی با سیاست خارجی اش برای چند دهه در ارتباط بوده است و حتی زمانی که ریاکاری سیاسی آن در طول جنگ علیه تروریسم و یا در طول جنگ سرد ثابت شد نیز ادامه داشته است، ایده آمریکا ثابت کرد که از اشتباهات آن کشور بزرگتر است. هیچگاه پیوند بین این ایده که خانه آمریکایی را نگه می دارد و سیاست ترویج شده توسط امریکا در خارج از کشور همراه خواهد بود هرگز شکسته نشد با اینکه اغلب تحریف شده است.زیرا سیاست صحیح تامین کننده توازن داخل و خارج کشور است.
اما ترامپ بر خلاف آن ارتباط سنتی دموکراتیک داخل را محترم نمی شمارد و در خارج از کشور به معرفی ایده ی در معرض خطر می پردازد بنظر می رسد آنچه که در شرق میانه و خلیج فارس اتفاق می افتد روشن ترین نمونه از این آتش شعله ور شده توسط ترامپ باشد.در واقع ما آتش افروز را مسئول آتش نشانی قرار داده ایم.
و از این سو جوامع با اکثریت سفید پوست به اتخاذ سیاست های ضد اقلیتی روی آورده و در نتیجه حتی یک فرصت کوچک برای نجات لیبرالیسم نمانده که بتواند خود را خود را از شر خودش نجات بدهد .
ترجمه:عبدالمجید اورا
انتهای پیام/
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۰۹۸۶۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشتپردهی «بحران مرزی» در آمریکا/ مهاجرت سیلآسا: سلاحی برای نابودی مرزهای جغرافیایی و هویت ملی؟ +عکس
بحران مرز جنوبی ایالات متحده نه بهعنوان یک اتفاق مهاجرت، بلکه بهعنوان یک حمله عمدی و برنامهریزیشده به حاکمیت ملی آمریکا ظاهر میشود.
سرویس جهان مشرق- در فوریه سال جاری، مصاحبهای از یکی از مسوولان ارشد سابق کشور پاناما منتشر شد که با وجود ماهیت افشاگرانهی آن، توسط رسانههای جریان اصلی مورد توجه قرار نگرفت، یا این که {آنچنان که از سوابق قبلی برمی آید} در واقع توسط آنها بایکوت شد.
اوریل اورتگا، فرمانده پیشین گشت مرزی پاناما که اکنون مشاور امنیتی و دفاعی رئیس جمهور پاناما، لورنتینو کورتیزو، است، در مصاحبه ای در 22 فوریه گفت که "در سال 2016، همزمان با ورود سازمان های غیردولتی (NGO) بیشتری به پاناما. ، این کشور شاهد جهش در مهاجرت بوده است. "
این افزایش مطابق با نشست جهانی سازمان ملل متحد برای «مهاجرت ایمن، منظم و روی برنامه» در سال 2016 بود. دو سال بعد، 152 کشور - از جمله پاناما - به توافق برای مدیریت مهاجرت جهانی رای مثبت دادند. آمریکا، در زمان ریاست جمهوری ترامپ، به آن رای منفی داد.
آقای اورتگا گفت، اما بر خلاف شعار آن نشست، تحت مدیریت سازمان ملل، روند مهاجرت چیزی غیر از «منظم» بوده است. در عمل، شاهد آشوب و هرج و مرج بودهایم.
او تاکید کرد:
" در حال حاضر کاملاً برعکس است. اسناد نشان می دهد که در سال 2023 رکورد 500000 مهاجر از طریق جنگل متراکم معروف به Darien Gap از کلمبیا به پاناما سفر کردند. مهاجران از سراسر جهان برای شروع سفر خود به آمریکای جنوبی و مرکزی پرواز می کنند زیرا کشورهایی مانند سورینام و اکوادور برای ورود نیازی به ویزا ندارند. مقصد نهایی آنها آمریکا است. "
کتاب «سلاحهای مهاجرت جمعی: جابهجایی تحمیلی، اجبار و سیاست خارجی» نوشته کلی گرینهیل، نشان میدهد که کشورهای ضعیفتر از مهاجرت برای بیثبات کردن دشمنان قدرتمندتر خود استفاده میکنند.
جوزف هومیر، مدیر اجرایی مرکز یک جامعه آزاد امن و کارشناس جنگ های غیرمتعارف، به روزنامه کانادایی اپوخ تایمز گفت او معتقد است این چیزی است که آمریکایی ها اکنون در مرز جنوبی ایالات متحده می بینند.
او گفت:
"این یک تئوری توطئه نیست. «تهاجم» به مرز جنوبی ایالات متحده "مهاجرت مهندسی شده استراتژیک" است. "
آقای اورتگا کاملا موافق این ایده است که سازمانهای غیردولتی مشکلات مهاجرت انبوه را «تشدید» کردهاند.
او گفت:
"به جای کمک، آنها بخشی از مشکل هستند. «این خود مهاجران نیستند که تهدید ملی ایجاد می کنند. این جنایت سازمان یافته است و این سازمان های بین المللی {در پشت پرده} هستند. "
به بیان دیگر، آقای اورتگا به عنوان مقام مسوولی که مستقیما با مساله «بحران مرزی» در آمریکا سر و کار داشت، به صراحت تایید کرد که این «بحران» در ذات خود یک «توطئه» است که سازمان ملل متحد به نمایندگی از یک «دولت عمیق» جهانی که بهعنوان «گلوبالیستها» شناخته می شوند، آن را هدایت می کند و مجری میدانی آن هم «سازمانهای غیردولتی» (NGO) زیر پرچم حقوق بشر و حقوق اقلیتها ...هستند.
دو سه ماه پیش از این افشاگری، در 26 سپتامبر 2023، تحلیلگر سیاسی آمریکایی، آن وندرستیل، در برنامه خود با عنوان « Right Now with Ann Vandersteel» فاش کرد که «مجمع جهانی اقتصاد» (WEF) با در اختیار گرفتن چند پایگاه نظامی آمریکا در خاک پاناما، عملیات هجوم سیلآسای مهاجرین به خاک آمریکا را هدایت می کند.
بعد از افشاگری اورتگا، خبرنگار آمریکایی، «ایتان وایت» در مقالهای در پایگاه تحلیلی « gazetteller»(24 مارس 2024) از «تهاجم سازمانیافته» به مرزهای آمریکا توسط مهاجرین سخن گفت. از باب اهمیت موضوع و این که این سرفصل کاری شوم، به احتمال قوی در حال انجام در نقاط مختلف دنیا(از جمله منطقه غرب آسیا) است، متن کامل یادداشت وایت در ادامه می آید:
در زیر بطن تاریک سیاست جهانی، جایی که روکش دیپلماسی دسیسههای ماهیت شومتری را میپوشاند، بحران مرز جنوبی ایالات متحده نه بهعنوان یک اتفاق مهاجرت، بلکه بهعنوان یک حمله عمدی و برنامهریزیشده{با خونسردی و حسابگری} به حاکمیت ملی آمریکا ظاهر میشود. این یک حدس و گمان صرف نیست؛ این افشاگری خوفناک توسط اوریل اورتگا، یک مقام ارشد پانامایی با ارایه مدارک و نشان دادن جراحات میدانی برای اثبات آن است. اورتگا، با بیرون آمدن از سایهها، تصویری را به قدری زمخت و خشن ترسیم می کند که روایتِ به دقت تنظیمشده توسط نهادهای بینالمللی و توابع آنها را از هم می گسلد.
سازمان ملل متحد، زیر نقاب ترویج صلح و کمک های بشردوستانه، متهم متهم اول سازماندهی این بحران عامدانه است، اقدامی آنقدر جسورانه که بوی توطئهای شوم برای تضعیف مرزهای ملی و تحمیل یک برنامهی گلوبالیستی بر کشورهای بی خبر، از آن به مشام می رسد. پیمان جهانی سازمان ملل برای مهاجرت ایمن، منظم و روی برنامه، که توسط 152 کشور به تصویب رسیده است، به عنوان یک اسب تروا در معرض نمایش قرار می گیرد، قراردادی که وعده نظم می داد، اما چیزی جز هرج و مرج بر دروازههای آمریکا به ارمغان نیاورده است.
شواهد؟ هجوم سرسامآور نیم میلیون روح که در مسیرهای سرشار از خطرهای پنهان در Darien Gap {به سمت خاک امریکا} پرسه می زنند. دارین گَپ جنگلی است به قدری متراکم و نابخشنده که زنده بیرون آمدن از آن جای شگفتی است. با این حال، آنها دستهجمعی ظاهر میشوند و با نوای مسحورکنندهی «یک زندگی بهتر» انگیزه می گیرند و امور آنها توسط شبکه پیچیدهای از سازمانهای غیردولتی و حامیان مرزهای باز که خود را به عنوان «انساندوستان» معرفی میکنند، تسهیل میشود.
این «تهاجم» - حقیقتا نام دیگری نمی شود بر آن گذاشت- نتیجه جنگ یا بلای طبیعی نیست، بلکه محصول یک استراتژی حساب شده «مهاجرت مهندسی شده استراتژیک» است، اصطلاحی که باید دلِ هر میهندوستی را بلرزاند. صحنهگردانها؟ گروهی از طرفداران حذف مرزهای ملی(اصطلاحا «بینالمللگرایان») و سازمانهای غیردولتی، به همراه سازمان ملل متحد که سرنخها به دست آن است و میلیونها دلار را به جیب سازمانهایی مانند HIAS سرازیر میکند، نه برای کاهش درد و رنج مهاجران، بلکه برای اطمینان از باز ماندن دریچهها به روی این سیل انسانی.
همدستی سازمان های غیردولتی در این هرج و مرج مهندسیشده، خیانت به آرمان های بشردوستانه است و کمکها را به «سلاح مهاجرت دسته جمعی» تبدیل می کند. نقشههای ارائهشده توسط این سازمانها، جزئیات مسیرهای مملو از ایستگاههای اتوبوس و کیوسکها، فقط کمک نیستند. آنها دعوتهایی هستند که هزاران نفر را به سفرهای پرخطر دعوت میکنند، اما هیچکس حواسش نیست.
شهادت اورتگا حقیقتی رسواکننده را آشکار می کند: بودجه برای کمک به مهاجران در حال ناپدید شدن در چاه ویل است. کارکنان سازمان های غیردولتی صرفا حضوری در اردوگاههای مهاجرین به هم می رسانند تا صرفا ابراز وجود کرده باشند و برخی اقدامات سردستی و از سر رفع تکلیف انجام می گیرد. صلیب سرخ و پزشکان بدون مرز هم هر کاری که می توانند انجام می دهند، اما این سوال بزرگ است: بقیهی این کمکهای مالی عظیم کجا می رود؟
این فقط یک شکست سیاست نیست؛ این یک اقدام عمدی براندازی است که سازمان ملل در راس آن قرار دارد. سلاحی برای مهاجرت علیه ایالات متحده، تبدیل رویای آمریکایی به یک کابوس برای منافع سیاسی. این یک حمله تمام عیار به مرزهای کشور است، تلاشی عمدی برای فرسایش بافت جامعه آمریکا از درون.
همانطور که اورتگا اشاره می کند، پیامدهای این دستور کار در حال حاضر آشکار شده است، با شهرهایی مانند نیویورک که بار عمده این جریان کنترل نشده را به دوش می کشند، زیرا "افراد بد" باعث "خسارات و اختلالات زیادی" می شوند. این فقط مربوط به مهاجرت نیست. این در مورد بقای هویت ملی، یکپارچگی مرزها، و حاکمیت دولت ها در مواجهه با تلاش سازمان یافته برای تضعیف و بی ثباتکردن عامدانه است.
بحران مرز جنوبی ایالات متحده، از طریق افشاگریهای اورتگا، یک زنگ بیدارباش است، یک فراخوان شفاف برای اقدام علیه معماران این دستورکار جهانی. این امر مستلزم حسابرسی، دفاع شدید و تسلیم ناپذیر از حاکمیت ملی، و امتناع از مهره بودن در بازیای است که سهام آن چیزی کمتر از جوهر ملیت ما نیست.
در برابر این گونه افشاگریها سکوت کردن، همدستی در جرم است و عمل، تنها راه پیش رو. زمان دیپلماسی مودبانه به پایان رسیده است. این لحظه مستلزم یک رویارویی زمخت و بیانعطاف و بدون فیلتر با نیروهایی است که به دنبال تضعیف ملتها هستند. این فقط یک نبرد برای مرز نیست. این مبارزه برای روح ملی است. "
***
شاید بسیاری از خوانندگان که این سطور ایتان وایت را خواندند، آن را بیش از حد «توطئهپندار» یا «تاریکاندیش» در نظر بگیرند، لیکن، وقتی به ریشهها و بسترهای قدیمیتر موضوع «سیل مهاجران» می نگریم، آنگاه قرائن و شواهد تایید یک «طرح» هدفمند و برنامهریزیشده بسیار بیش از آن است که به راحتی از کنار دعاوی امثال وایت عبور کنیم.
وقتی در سال 2017، «ویکتور اوربان»، سیاستمدار ملیگرای مجارستان، موفق شد در راس حزب متبوع خود دولت را در این کشور به دست بگیرد، نوک پیکان حملات خود را متوجه یک چهرهی یهودی اصالتا مجارستانی کرد که نام او با شورشها، کودتاها و فروپاشی سیاسی در شرق اروپا گره خورده است: جرج سوروس.
اوربان سوروس را متهم کرد که آشکارا دشمن «مرزهای جغرافیایی» و «هویتهای ملی» است و با بهرهگیری از سرمایه و لجیستیک موسسه تحت امر خود، «بنیاد جامعه باز» عملا اروپا را با «سیل مهاجران» غرق کرده است. [1] [2]
این که چه میزان از سخنان و اتهامات اوربان علیه سوروس و بنیاد او حقیقت داشت و چه میزان به پروپاگاندای سیاسی ملیگرایانهی او مربوط می شد، بحثی مستقل است، اما در یک نکته تردیدی وجود ندارد و آن این که در پس پروژهی «تبدیل مهاجرت به یک سلاح» علیه تمامیت ارضی، هویت ملی، ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و دینی ملتها باز هم ردپای «صهیونیزم جهانی» قابل مشاهده است.
جای تعجب نیست که وقتی به سخنان صهیونیستهای متعصبی مانند باربارا لرنر اسپکتر، بنیانگذار Paideia، «مؤسسه اروپایی مطالعات یهودی برای ترویج چندفرهنگی» در مصاحبهی از او در سال 2010 دقت می کنیم، سوالات و ابهامات ما درباره راهبرد «تبدیل مهاجران به اسلحه» به طرز چشمگیری افزایش می یابد. اسپکتر در ان مصاحبه گفته بود: "اروپا چندفرهنگی و چند نژادی خواهد شد و یهودیان به خاطر «نقش پیشرو» شان در این تلاش، مورد کینه قرار خواهند گرفت. "[3]
و این دقیقاً همان چیزی است که به گفته «Gearóid Ó Colmáin» در مقالهی «مهاجرت مهندسیشدهی اجباری: جنگ صهیونیسم علیه اروپا» رخ داده است:
"سازمانهای «بشردوستانه» یهودی... که هیچ علاقهای به مصیبت میلیونها پناهنده فلسطینی صهیونیسم ندارند، فعالانه به آوارگان سوری در اردوگاههای اردن، «اسکان مجدد» در اروپا و آمریکا را وعده میدهند. "[4]
او با ارجاع به مقالهای در وبسایت infodirekt اشاره میکند که طبق آن، "سازمانهای آمریکایی هزینه قایقهایی را که هزاران پناهجو را به اروپا میبرند، پرداخت میکنند... آنها «یک طرح تأمین مالی مشترک» ایجاد کردهاند که «هزینههای حملونقل» را پرداخت میکند. هیچ پناهندهای از شمال آفریقا 11000 یورو پول نقد{برای پرداخت کرایه} ندارد. "
کولمین همچنین بر نحوه ارائه گذرنامههای جعلی سوری به پناهندگان تاکید کرد:
"تا زمان خشونتها در سوریه در سال 2011، گذرنامههای سوری توسط دولت فرانسه چاپ میشد... این نشاندهنده دخالت دولت فرانسه است. "[5]
او همچنین فاش کرد که دولتهای اروپایی نه تنها برنامههای صهیونیستی را پیش میبرند، بلکه مدیریت بحران مهاجران را به شرکتهایی مانند ORS Services واگذار میکنند که در یک قلم، ۲۱ میلیون یورو از دولت آلمان دریافت کردهاند. این شرکت یکی از شرکتهای وابسته به بانک بارکلیز متعلق به خاندان زرسالار صهیونیست «روچیلد» است. سازمان دیگری که مهاجران را قاچاق می کند، «جمع آنارشیست پِنگ» است که توسط مؤسسه جناح راست افراطی «آین رند» که مدیر آن یارون بروک اسرائیلی و صهیونیست است، تأمین مالی می شود! [6]
به گفته امدادگران در جزیره یونانی لسبوس، موسسهی اسراییلی «IsraAid» پناهجویان عیالوار تحت پوشش خود را با اتوبوس به اروپا می فرستاد، [7] و بسیاری از مردم را به این سوال سوق داد که چرا اسرائیل به پناهجویان کمک «خیرخواهانه» می پردازد در حالی که در اسرائیل پناهجویان جرمانگاری شده و به اردوگاه های کار اجباری پرتاب می شوند؟
در واقع نتانیاهو به خوبی می دانست که چگونه پناهجویان خطر "دموگرافیک" را برای رژیم اسرائیل ایجاد می کنند. او به صراحت گفت: "اگر ورود آنها را متوقف نکنیم، مشکلی که در حال حاضر 60000 نفر است می تواند به 600000 افزایش یابد و موجودیت ما را تهدید می کند. "[8] به نظر میرسد صهیونیستها هیچ نگرانی از وجود اروپاییها یا جمعیت سفیدپوست ندارند، و بسیاری از رهبران شاخص این رژیم به وضوح میگویند که چگونه میخواهند سفیدپوستان را از طریق «نسلکشی فرهنگی» نابود کنند.
به گفته «توماس پی. ام. بارنت»، مدیر موسسه مشاورهی نظامی اسرائیل «هدف نهایی هماهنگی اجباری همه کشورهای جهان است. این باید با مخلوط کردن نژادها با هدف ایجاد یک نژاد قهوه ای روشن در اروپا به دست آید. به همین دلیل، سالانه 1.5 میلیون مهاجر از جهان سوم به اروپا مهاجرت می کنند.»[9]
ظاهراً طرح نابودی اروپا دهها سال پیش توسط یک کنت برجسته صهیونیست، ریچارد فون کودنهوو- کالرگی، بنیانگذار معنوی اتحادیه اروپا، در کتاب praktischer idealismus خود در سال 1925 ترسیم شده بود. [10] یک گلّهی چند ملیتی بدون کیفیت که به راحتی توسط نخبگان حاکم کنترل می شود. او به صراحت نوشت:
"ما قصد داریم اروپا را به نژاد مخلوطی از آسیایی ها و سیاهپوستان تبدیل کنیم که توسط یهودیان اداره می شود. "
ریچارد فون کودنهوف-کالرجیهدف اختلاط و درهمآمیزی نژادی و فرهنگی برای کالرگی و پیروان گلوبالیست او، تضعیف هویت نژادی، ملی و فرهنگی و ایجاد یک حکومت جهانی واحد است که کنترل آن آسانتر باشد. و این ممکن است توضیح دهد که چرا ناگهان در تلویزیون و رسانه ها فقط چهره های سیاه و مختلط را می بینیم. این حد از «نفاق» بسیار آزادهنده است، چرا که هر کسی که کمی به ماهیت «دولت پنهان» جهانی آگاه باشد، می داند که سرسوزنی شان و کرامت و حتی جان سیاهپوستان برای آن ارزشی ندارد و این صرفا یک سوءاستفاده ابزاری از مسائل نژادی است. وگرنه در کشوری چون انگلستان، نژادپرستی تا بیخ و بنیان نهادینه شده است.
الکساندر دوگین، فیلسوف روسی، نوشت:
«قدرت گلوبالیستها... بر تلقینات و «معجزه های سیاه» استوار است. آنها نه به خاطر قدرت واقعی، بلکه بر اساس ایجاد توهم، شبیهسازیها و تصاویر مصنوعی حکومت میکنند که دیوانهوار سعی میکنند آنها را در ذهن بشر القا نمایند.»
هدف از قدرت متقاعدسازی جهانی گرایان از طریق رسانه کنترلشده و پیشبینیهای خود-محققگر این است که اطمینان حاصل شود که توده ها سردرگم می مانند و نمی توانند مه های دروغ و دوگانگی را ببینند. این البته زمانی امکانپذیر است که تعدادی از الیگارش های صهیونیست از جمله روپرت مرداک صاحب اکثر رسانه ها باشند و همین الیگارشها بر نهادهای جهانی مانند سازمان ملل و مجمع جهانی اقتصاد کنترل داشته باشند.
این واقعیت توسط کلاوس شواب موسس و رئیس WEF برجسته شد، زمانی که در سال 2017 اظهار داشت:
"چیزی که ما به آن بسیار افتخار می کنیم این است که با رهبران جوان جهانی WEF خود در کابینه های جهانی کشورها نفوذ می کنیم. "
کلاوس شواببرنامه «رهبران جهانی جوان» که توسط WEF مدیریت می شود، شامل رهبران جهانی مانند جاستین ترودو، امانوئل مکرون و مارک زاکربرگ است. حامیان اصلی این برنامه عبارتند از بنیاد بیل و ملیندا گیتس و گوگل. این به خوبی گویا هست که چرا غول فناوری اطلاعات، یعنی گوگل تا همین امروز، اجازهی کوچکترین خدشه به روایت «WEF» از داستان کووید و واکسیناسیون را نمی دهد.
کووید یک آزمایش واقعی توسط WEF بود تا ببیند دستکاری افکار عمومی و دستیابی به انطباق چقدر آسان است. از طریق برنامههای تکراری رسانهای «القای» ترس، آنها توانستند بیشتر جمعیت جهان را قرنطینه نمایند و صدها میلیون نفر را با واکسنهایی ژنتیکپایه که هنوز مراحل کارآزمایی بالینی آنها هم انجام نشده بود، واکسینه کردند.
کلاوس شواب و گلوبالیستها در WEF در چند سال گذشته برنامهریزی کرده بودند تا جامعه را اصلاح کنند و کنترل را به چند الیگارشی غیرمنتخب موسوم به دولت عمیق واگذار کنند، اما نتوانستند، زیرا میدانستند که مقاومت خواهد شد. به همین دلیل است که شواب اظهار داشت که این بیماری همهگیر یک "پنجرهی نادر اما باریک از فرصت برای انعکاس دوباره تجسم و تنظیم مجدد جهان ما است. "
به گفته مشاور اسرائیلی WEF، یووال نوح هراری، اهداف «بازتنظیم بزرگ» شامل کنترل جمعیت، حذف فرآیندهای دموکراتیک و واگذاری مالکیت و کنترل به دولت عمیق است. هراری مدافع این است که انسانها اکنون «قدرت مهندسی مجدد زندگی» را دارند و برای نظم جهانی علمی و تکنوکراتیک، که در آن دولت تنها تأمینکننده خواهد بود و نیازی به خانوادهها نیست، میخواهد. او استدلال میکند که «روحهای انسانی» و «ارواح آزاد» از طریق «نظارت کامل بیومتریک» به پایان خواهند رسید. چون نمیخواهیم مردم را زیر نظر بگیریم، میخواهیم بدانیم چه چیزی زیر پوست است.»
یووال نوح هراریاز مارک زاکربرگ گرفته تا مدیر عامل صندوق بینالمللی پول و همچنین مدیرعامل کمپانی اکسل اسپرینگر، بزرگترین ناشر اروپا و... در میان ارادتمندان هراری برخی از قدرتمندترین افراد جهان حضور دارند و مانند پادشاهان باستانی به پیشگاه او میرسند.
در حالی که همکیشان هراری می خواهند از طریق "مهندسی اجباری" مرد سفیدپوست را نابود کنند، هراری از طریق مهندسی اجتماعی می خواهد تراشه هایی را در بدن انسان وارد کند و "انسان ها را به خدایان ارتقا دهد". گرچه هراری اهداف شوم را در کلمات آکادمیک خود «شکلاتپیچ» می کند، لیکن هر دوی آنها ایجاد یک نظم نوین جهانی را، که در ذات خود یک دیکتاتوری جهانی است، ترویج می کنند و این امر تنها پس از نابودی جهانی که ما می شناسیم می تواند اتفاق بیفتد. به تعبیر تلمودی، به گفته متعصبان سوپرصهیونیست «کاهانی» در اسراییل، "نابودی نژاد سفید و اعراب باعث ظهور ماشیاخ(مسیح) یهودی نیز خواهد شد. "[11]
بنا بر این، جای تعجب نبود که امام خمینی(ره)، چند دهه پیشتر از تعبیر دقیق «شیطان بزرگ» برای آمریکا استفاده کرد، چرا که به تعبیر ایشان، این کشور با تبلیغات گستردهای که توسط صهیونیسم بینالمللی برایش هماهنگ میشود، مردم جهان را سرکوب میکند. امروز، پس از چند دهه، طنین همان استدلال امام توسط برخی رهبران ابراز می شود. رییس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین به صراحت گفت:
"غرب آماده است برای حفظ سیستم استعماری نوین که به آن اجازهی انگلی کردن دنیا را می دهد، و ترویج سیاستهایی که شیطانی است، پا روی همه چیز بگذارد. "[12]
همانطور که دکتر کوین بارت می نویسد:
"اشاره پوتین به شیطانپرستی توبیخ تند الیت نظم نوین جهانی بود، که سکولاریسم ستیزه جویانه را بر جوامعی که قصد تضعیف آنها را دارند، تحمیل می کنند، در حالی که خود در نهان، شیطانپرست هستند. "
بارت به عنوان مصداق، تصریح می کند:
"هر کسی که در این مورد شک دارد باید نام «سرهنگ مایکل آکینو» را جستجو کند. آکوینو، شیطان پرست مشهور و متهم به کودکآزاری دسته جمعی، به دلیل جنایات خود علیه کودکان با انتصاب به عنوان رئیس واحد جنگ روانی ارتش ایالات متحده جایزه گرفت. "[13]
[1] https://humansbefree.com/2018/11/george-soros-organizations-work-tirelessly-to-flood-the-european-continent-with-illegal-migrants.html
[2] https://www.politico.eu/article/hungary-lashes-out-at-soros-with-poster-campaign/
[3] https://www.thechristiansolution.com/doc2019/912_NeoHitler.htm
[4] http://en.alalam.ir/news/1578365
[5] https://www.voltairenet.org/article188864.html
[6] https://www.tagesspiegel.de/berlin/politaktivisten-wollen-fluchthelfer-auszeichnen-5072161.html
[7] https://veteranstoday.com/2016/02/13/israaid-refugee-crisis-and-clash-of-civilizations/
[8] https://www.theguardian.com/world/2012/may/20/israel-netanyahu-african-immigrants-jewis
[9] http://entityart.co.uk/multiculturalism-is-being-used-against-humanity-to-help-bring-about-the-zionist-new-world-order-kalergi-plan-white-genocide-immigration/
[10] https://expose-news.com/2022/03/19/the-genocide-of-the-peoples-of-europe/
[11] https://imeu.org/article/fact-sheet-meir-kahane-the-extremist-kahanist-movement
[12] https://www.washingtontimes.com/news/2014/jan/28/whos-godless-now-russia-says-its-us/
[13] https://www.veteranstodayarchives.com/2014/03/22/putin-nwo/