Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-25@16:01:49 GMT

پيش بيني باهنر در باره انتخابات 1400

تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۱۳۱۵۷۲

خبرگزاري آريا - ايرنا-تهران- خبرگزاري خبرآنلاين در گفت وگويي آورده است که محمدرضا باهنر با نقد فضاي حاکم بر مناظره‌هاي انتخاباتي، گفت: با اين فضايي که ما جلو مي رويم، من مي‎ترسم در انتخابات 1400 يک «حراف» پيروز رقابت شود! کسي که در انتخابات رياست جمهوري بتواند زود جواب دهد، پايين و بالا کند و سريع لوله کند!

ليلا شريف - نسرين وزيري در مقدمه گفت وگو آورده اند: «محمدرضا باهنر»؛ يک مهندس کاربلد در بدنه اصولگرايي است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

‌ کسي که درست در بحبوحه انتخابات دوازدهم، زماني که بسياري از اصولگرايان با لحني پر طمطراق، از خود و آينده سياسي شان سخن مي‌گفتند، ساکت بود و حتي گاهي زبان به نقد وعده و وعيدهاي هم جناحي‌هايش پرداخت.

اين سکوت باهنر را نه از سرناچاري بلکه ريشه آن را بايد در تجربه سياست ورزيش جستجو کرد، مانند روزي که در سکوت رداي نمايندگي مجلس را از تن درآورد و وارد گود رقابت مجلس دهم نشد. شايد بتوان گفت که او برخلاف ديگر نمايندگان باسابقه اصولگرا، با تکيه بر شم سياسيش نتيجه انتخابات مجلس دهم در تهران را پيش بيني کرده بود.

تجربه نشان داده است که سکوت «باهنر»، هميشه بستر مناسبي براي جاري شدن احتمال‌ها است. چه آنکه روزي کنارکشيدن توأم با سکوت باهنر از مجلس، شايعه‌هاي پرهياهويي همچون احتمال کانديد شدن او براي انتخابات رياست جمهوري را پر رنگ کرد و حال نيز طمأنينه انتخاباتي او، موجب سر برآوردن احتمال حضور او در کابينه دوازدهم شده است، احتمالي که باهنر با حضور در نشست خبري خبرآنلاين، آن را رد کرد و از اين طريق نقطه پاياني بر شايعات گذاشت.

هر چند مرد «لابي من» مجلس تاکنون در مسير مخالف شايعات و احتمالات شنا کرده است و‌ پذيراي نقش سياسي جديدي نشده است، اما همچون گذشته در قامت دبيرکل جبهه پيروان، دستي بر آتش فعاليت‌هاي سياسي اصولگرايان دارد.

او با حضور در خبرآنلاين، در گفت‌وگويي از نگراني‌هايش براي آينده مناظره‌هاي انتخاباتي و رقابت‎هاي 1400 سخن گفت: «اگر اينگونه باشد، دوره آينده اگر يک «حراف» بتواند از کانال شوراي نگهبان بگذرد، ممکن است وارد رقابت انتخابات شود و راي هم بياورد.»

«غلط يا درست بودن انصراف قاليباف» نيز موضوعي است که هنوز در جناح راست، تحليل‌هاي موافق و مخالف متعددي دارد، اما باهنر با توجه به تحليل سياسي‌اش و نظرسنجي‌ها، حکم به درست بودن انصراف قاليباف داد. او در اين رابطه توضيح داد: موافقت و مخالفتم با ادامه حضور آقاي قاليباف در ايام انتخابات شناور بود. مثلا يک هفته مانده به انتخابات جمع بندي من اين بود که مثلا هر سه يا 4 نفر باشند، يعني آقاي رئيسي،‌ قاليباف و ساير دوستان هم باشند. اما سه شنبه يا چهارشنبه من هم به اين نتيجه رسيدم که آقاي قاليباف کنار برود بهتر است.

باهنر در ميان صحبت‌هايش وقتي صحبت از پيگيري دولت در سايه از سوي جمنا و سعيد جليلي به ميان آمد، با صراحت گفت: «بدون وجود حزب چارچوب دار، اين کار عبث است و معنا ندارد.»

مشروح گفت و گوي محمدرضا باهنر با خبرگزاري خبرآنلاين را ادامه بخوانيد:

آقاي مهندس از وقتي که از مجلس رفتيد ديگر ما آقاي باهنر «لابي من» را نديديم، در حال حاضر کجا از اين ظرفيت لابي‎گريتان که در مجلس خيلي هم قدرت داشت،‌ استفاده مي کنيد؟ در دوره انتخابات هم ظهور و بروز پر رنگي نداشتيد،‌ حالا که انتخابات به پايان رسيده است آيا شما به عرصه «لابي من»بودنتان باز مي‌گرديد تا از اين طريق ليدري جريان اصولگرا را به دست بگيريد؟

من در هر صورت ارتباطم را با رسانه ها را قطع نکردم. معمولا به طور متوسط در ماه يک کنفرانس خبري داريم و گاهي هم مصاحبه هاي اختصاصي به اقتضاي موضوعات انجام مي دهم.

در فضاي سياسي کشور هم سعي کردم مشي سياسي گذشته خود را حفظ کنم. خب! طبيعي هم است که در مجلس بيشتر در معرض ديد بودم. من الان وقتي با مسئولين تماس مي‌گيرم، منشي گوشي را بر مي‌دارد و مي‎پرسد شما؟ مي‌گويم باهنر هستم. مي‎پرسد از کجا؟ من هم ميگويم از منزل!(خنده) الان جايي نداريم ديگر! اما در هر صورت فعاليت‌هايم سرجايش است و کارهايمان را انجام مي‎دهيم.

خب ديدارتان با مسئولين کمتر شده است اما با دوستانتان در جريان اصولگرايي که ارتباط داريد؟

بله. با دوستان هستيم و ارتباط هم داريم. اما سعي مي‎کنم بيشتر در مواردي که لازم است ظهور و بروز رسانه اي داشته باشد.

الان ليدري جريان اصولگرايي دست چه کسي است؟

دست خداوند متعال! (خنده)

خداوند که کل جهان را مي گرداند! اما بالاخره در جريان اصولگرايي يک محوريتي که بقيه دوستان اصولگرا از آن محوريت تبعيت و حرف شنوي داشته باشند، وجود دارد يا نه؟

الان،‌ نه! آنطور که ليدري اصولگرايان متمرکز در يک نفر باشد، اينگونه نيست. جريان اصولگرايي طيف وسيعي است از افرادي که مقداري تند مزاج هستند تا آدم هايي که يک مقدار نرم تر برخورد مي‌کنند. اين ها معمولا در بزنگاه هايي مانند انتخابات تلاش مي‌کنند جمع شوند و حرف واحدي را بيان کنند. اما در شرايط غير انتخاباتي و شرايط طبيعي دنبال آن شخصيتي که باشد و حرف آخر را بزند، نيستند.

فکر مي کنيد از ميان چهره هاي اصولگرا چه کسي مي‌تواند در جايگاه ليدري اصولگرايان قرار بگيرد؟ به عنوان مثال مي‌توان آقاي لاريجاني را در اين جايگاه قرار داد يا اينکه با توجه به صحبت‎هايي که پيرامون آقاي ناطق نوري به وجود آمده است،‌ ميتوانيم آقاي ناطق را به عنوان ليدر اصولگراها در آينده درنظر بگيريم؟

هر کدام از اين افرادي که اسم مي بريد يا حتي از اسامي ديگري هم مي‌شود نام برد. اين افراد گرايش هايي به يک بخش از اين طيف اصولگرايي دارند. بخشي از اين طيف اين افراد را قبول دارند و بخشي هم ممکن است قبول نداشته باشند و حتي مخالف اين افراد باشند.

اگر قرار باشد براي آينده فکري شود، بايد بگويم که ديگر دوران چهره هاي کاريزماتيک در سپهر سياست در حال تمام شدن است و بايد «ساختار» جايگزين اين نگاه شود.

به نظرم چه جريان اصلاح طلب، چه جريان اصولگرا و جريان‌هاي ديگر، ناچار از داشتن يک حزب فراگير تمام عياري هستند که آن ساختار حزب بايد جريان را مديريت کند. آن ساختار ممکن است،‌ شوراي مرکزي يا هيئت موسس باشد. الان ديگر زمان اين نيست که دنبال چهره کاريزماتيک بگرديم. البته اين همخسارت هاي خاص خودش را دارد، موقعي که يک چهره کاريزماتيک وجود داشته باشد،‌ اين چهره هم مي‌تواند در درون جريان رقابت‌هاي غيرضروري ايجاد کند که اين خودش موجب گرفتاري مي شود، از سوي ديگر هم زماني که اين چهره کاريزماتيک حضور نداشته باشد، دوباره آن جريان دچار تزلزل مي‌شود.

محمدرضا باهنر

اين شکل سازمان يافته اي که در موسم هر انتخاباتي مي‎خواهيد شکل دهيد، چه جبهه متحد اصولگرايان،‌جمنا يا شوراي نيروهاي انقلاب، هميشه يک نقص هايي دارد. از جمله محوريت چهره هايي که در فضاي اصولگرايي به عنوان تندرو شناخته مي شوند. مثلا در اين دوره در جمنا از محوريت زياد آقاي زاکاني، فدايي و حداد عادل گله مي شود. اين موارد هم ضعف شکل سازمان يافته است. سکانداري اين چهره ها را باقي اصولگراها مي پذيرند؟

اين چهره ها چون يک مقدار شناخته شده تر هستند، برخي از رسانه ها به عمد و برخي هم به طور طبيعي بيشتر روي اين چهره ها تمرکز مي کنند. مثلا در همين جمنا، رئيس شوراي مرکزي آقاي رحيميان بود، که شما هم در گزينه هايي که مطرح کرديد نام ايشان را نبرديد! شما اگر ترکيب آن شوراي مرکزي را نگاه کنيد،‌ اتفاقا ترکيبي است که مي‎تواند بسياري از اين طيف ها را پوشش بدهد. اما هم رسانه هاي رقيب دوست ندارند اين اتفاق بيفتد، بنابراين برخي از چهره ها را پر رنگ مي کنند و هم رسانه هاي خودي تلاش مي‌کنند آنهايي را پر رنگ کنند که به تفکر خودشان نزديک تر است. برهمين اساس من مي‎گويم که اين محوريت بايد اصولا از اشخاص سلب شود و به ساختارها سپرده شود.

اصلا بحث رسانه ها را کنار بگذاريم. شما که در جريان فعاليت‎هاي جمنا بوديد. واقعا همه اعضاي شوراي مرکزي، افراد تأثيرگذاري بودند يا نه،‌ اين تأثيرگذاري هم به يک سري از افراد خاص داده مي شد؟

اين داستان خيلي جاها است،‌ مثلا در جامعه اسلامي مهندسين ما 21 نفر عضو شوراي مرکزي داريم. با هم بحث مي کنيم و گاهي هم تصميم هايي گرفته مي‌شود که ممکن است من شخصا آن را قبول نداشته باشم اما چون کار جمعي مي کنيم، سعي مي کنيم با هم تصميم بگيريم. ولي بيرون در رسانه ها وقتي مي گويند جامعه اسلامي مهندسين، اين تصور وجود دارد که باهنر همه کارها را انجام مي دهد. اينکه فرد ديگري را به رسميت نشناختند، دو دليل دارد، يا اينکه نمي خواهند يا نقص ما است.

در جمنا هم همين اتفاق مي افتد يعني در 25 نامي که در شوراي مرکزي وجود دارد،‌ مي‌بينند که مثلا نام آقاي زاکاني که بنده خدا حتي در شوراي مرکزي هم نبود،‌ زياد مطرح مي شود. افرادي در اين مسير تابلو مي شوند که از قبل به يک مشي سياسي شناخته شده بودند. به طور کلي بگويم که بايد در دراز مدت اين مسئله حل شود. من نمي‌خواهم بگويم که حتما رسانه ها به صورت عمدي اين کار را انجام مي دهند، اما رسانه ها ناخودآگاه به سمت چهره هايي کشيده مي شود که مشهورتر هستند.

در همين دوره انتخابات، شما که از قدماي جريان اصولگرا هستيد. چقدر از ظرفيت مذاکره کردن و لابي خودتان در زمان انتخابات استفاده کرديد؟ مثلا با آقاي رئيسي و قاليباف جلسه اي داشتيد؟ يا اينکه خصوصي توصيه‌اي به آنها کرديد؟

ما ملاقات هاي خصوصي با هم داشتيم و مذاکره و صحبت هم مي‌کرديم. ‌واقعيت قضيه عدم حضور بنده در شوراي مرکزي جمنا هم به اين دليل نبود که ديگران نمي خواستند، بلکه‌خودم نمي خواستم. وگرنه ‌قاعدتا خيلي سدي براي ورود من به شوراي مرکزي جمنا نبود.

اما درخصوص انتخاب کانديداها اين بار دوستان جمنا خواستند که روش هاي دموکراتيک را در درون خود رعايت کنند. در مجلس نهم که ما داشتيم ليست مجلس دهم را مي‌بستيم،‌ من همواره به سئوال خبرنگارها که «آيا ليست 30 نفره تهران مطلوب تو هست يا نه؟» جواب مي‌دادم که ما 20 تا 22 نفر بوديم و مي‎خواستيم که ليست 30 نفره را ببنديم. به هر کدام از ما اگر تک تک اختيار تام مي‌داديد،‌ حتما اين ليست 30 نفر حاضر در ليست نهايي ارائه نمي شد. اما جمع بندي اين 22 نفر،‌ اين ليست سي نفره بود.

جمع بندي جمنا هم اين بود. اينکه تصور کنيم که از روز اول منعقد شدن جمنا مثلا تصميم داشتند که آقاي رئيسي را بياورند، من به شما اطمينان مي‎دهم که اصلا اينطور نبود. در اين مسير آقاي قاليباف و آقاي رئيسي ماندند و در نهايت آقاي قاليباف کناره گيري کرد.

موافق کناره گيري آقاي قاليباف به نفع آقاي رئيسي بوديد؟

موافقت و مخالفتم با ادامه حضور انتخاباتي آقاي قاليباف شناور بود. مثلا يک هفته مانده به انتخابات جمع بندي من اين بود که مثلا هر سه يا 4 نفر باشند، يعني آقاي رئيسي،‌ قاليباف و ساير دوستان هم باشند. اما سه شنبه يا چهارشنبه من هم به اين نتيجه رسيدم که آقاي قاليباف کنار برود بهتر است.

براساس نظرسنجي ها؟

بله. بر اساس نظرسنجي ها و مناظره ها و چيزهاي ديگر به اين نتيجه رسيديم.
من فکر مي‌کنم که يک زماني اين موضوع بايد در رسانه ها بررسي شود که اصولا اين مناظره ها علي رغم اينکه خوب است اما چطور پيش مي‌رود؟ در حال حاضر در انتهاي مناظرات - بدون اينکه خدايي نکرده بخواهم توهيني به کسي بکنم- کسي پيروز است که بيشتر اتهام مي‎زند! به نظر مي رسد که اگر اينگونه ادامه يابد، دوره آينده ممکن است يک «حراف» اگر بتواند از کانال شوراي نگهبان بگذرد، وارد رقابت انتخابات شود و راي هم بياورد!

در کشورهاي غربي هم اين اتفاقات مي افتد اما آنها يک پشتوانه ديگر دارند. حزب، آنها را مي فرستد جلو و بعد آنها با هم مبارزه مي کنند. ما در ايران که حزبي نداريم. مثلا يک زماني در دانشگاه تبريز به من گفتند که شما براي سخنراني آمديد،‌ دو سوم سالن پر نشده است. گفتم اگر آقاي خاتمي بود چقدر پر مي شد؟ گفتند خيلي پر مي شد. من گفتم اگر آقاي احمدي نژاد بود چقدر پر مي شد؟ گفتند براي آن هم خيلي پر مي شد. بعد من به شوخي سئوال سوم را مطرح کردم که حالا اگر يکي از بازيگران معروف سينما بود، چه مي شد؟ بازهم گفتند آره خيلي شلوغ مي شد!

مي خواهم بگويم که وضعيت مناظره هاي ما متاسفانه به سمتي مي رود که مخاطبين توجهي به برنامه ها ندارند و بيشتر اينگونه است که چندنفر «حراف» ‌آنجا باشند و از ميان آنها چه کسي بهتر مي تواند مچ گيري کند،‌ چه کسي مي‌تواند راحت پينگ پنگي بازي کند يا اينکه چطور لوله کند و ...

يعني شما موافق مناظره ها نبوديد؟

نه! من نمي خواهم قطعي صحبت کنم. اما مي‎خواهم بگويم که اين مسير حتما بايد اصلاح شود. ظرف 20 روز يا يک ماه فردي به صحنه مي آيد و اين اتفاقات مي افتد. شما اگر نظرسنجي‎ها را ببينيد،‌ در دوره هاي مختلف از آقاي خاتمي گرفته تا اقاي احمدي نژاد يک ماه مانده بود به انتخابات، يک باره خيز گرفتند و بالا آمدند. يعني يک رشد طبيعي مبتني بر برنامه و سوابق نداشتند. به نظر من اين راه بايد اصلاح شود وگرنه تصور کنيد براي دو يا سه دوره بعد اگر از فيلتر شوراي نگهبان يک فردي که «حراف»است، بتواند عبور کند، به راحتي رئيس جمهور مي شود!

اين انتقاد در سال 84 و 88 هم به آقاي احمدي نژاد وارد بود. کسي که صريح تر از بقيه صحبت کرد و اتهام زد.

بله در سال 84 هم اينگونه بود. سال 88 و 92 هم همينطور بود. اين مسيري که به سمت جلو مي رود،‌ فکر کنم که آخر و عاقبت خوبي نداشته باشد. منهاي بحث قضاوت روي افراد اين را مي‎گويم. اين مسير، مسير مطمئني نيست.

شما در مورد نوع حضور اصولگراها در مناظره ها، با نامزدها صحبتي داشتيد؟ چون مناظره اول فضا بيشتر برنامه محور بود اما از مناظره دوم، ديديم که مواجه آقاي رئيسي و قاليباف با آقاي جهانگيري و روحاني کاملا متفاوت بود.

نه! اينکه صحبت شخصي با نامزدها داشته باشم يا اينکه مشاوره بدهم، اينگونه نبود. حتي برخي از دوستان هم پيشنهاد کردند که من بروم مسئول ستاد يکي از آنها بشوم، من فکر مي‌کردم که ما داريم اين نامزدها را با هم جلو مي بريم. بنابراين اگر من به هر طرف تمايل نشان بدهم، بخشي از جريان اصولگرايي ممکن است از من گلايه مند بشوند. ما هدفمان اين بود که اين کاروان را با هم جلو ببريم. شايد يکي از دلايلي که من پر رنگ پشت سر هيچکدام از اين کانديداها نبودم،‌ رعايت اين امر بود.

به نظر شما آقاي رئيسي و آقاي قاليباف بعد از انتخابات رياست جمهوري، چه ظرفيتي براي جريان اصولگرايي دارند؟ از يک طرف بحث آن راي 16 ميليوني آقاي رئيسي هست که برخي پيشنهاد مي کنند،‌آقاي رئيسي ليدر جريان اصولگراها شوندY اما در مقابل هم برخي معتقد هستند که ايشان کاريزماي لازم را براي به دست گرفتن اين جايگاه ندارند. شما فکر مي کنيد، سرنوشت اين دو بزرگوار چگونه رقم مي خورد؟

من الان علاقه ندارم روي آدم ها حرف بزنم، بالاخره ممکن است هر کدام از اين افراد بالقوه و بالفعل توانمندي هايي داشته باشند. حتي اينکه بخواهيم اين 16 ميليون راي را تحليل کنيم و بخواهيم جدا کنيم که چه مقدار از اين آراء براي شخص آقاي رئيسي و چه ميزانش سهم جريان اصولگرايي بود،‌ خيلي کار سختي مي شود. يک زماني ما در انتخابات مجلس از حوزه تهران 500هزار رأي مي آورديم و انتخاب مي شديم،‌ هر کسي مي آمد و مي‎گفت مثلا در فلان محله براي شما 50 هزارتا راي جمع کردم. يکي هم مي آمد و مي‌گفت من 200 هزار راي در ميان کارگرها براي شما جمع کرده ام و ... وقتي اين موارد را جمع مي‎زديم، راي من به 5 ميليون رأي مي رسيد! در حالي که من 500 هزار رأي بيشتر نياورده بودم اما 5 ميليون مدعي داشتم!

اينکه بخواهيم اين 16 ميليون راي را تفکيک کنيم يک مقدار سخت است. اين موضوع در مورد طرف برنده هم صدق مي کند. خدا درجات آقاي رفسنجاني را متعالي بگرداند، اين اواخر يک جايي گفته بودند که اگر ما از آقاي روحاني در سال 92 حمايت نمي کرديم،‌ ايشان 5 درصد رأي بيشتر نمي آورد. نمي‎خواهم بگويم اين عدد دقيق است اما به هر حال اگر حمايت اقاي هاشمي و اصلاح طلبان نبود، رأي آقاي روحاني اينگونه نبود.

شما مي‎توانيد اين سئوال را دقيقا از طرف مقابل داشته باشيد، اينکه آقاي روحاني رأي آورده است، مي تواند چهره کاريزماتيکي براي مديريت يک جريان باشد؟ من جواب نه نمي‌دهم، اما جواب بله هم نمي توانم بدهم.

منظورتان از جريان، جريان اعتدال هست يا اصولگرا؟

نه! منظورم جريان اعتدال است. در حال حاضر در جريان اصولگرايي، آقاي روحاني به عنوان رقيب شناخته مي شوند.

حالا که صحبت از آقاي رئيسي شد، به اين موضوع هم بپردازيم که با توجه به تحرکات رسانه اي و سياسي که آقاي جليلي و رئيسي بعد از انتخابات دارند و از سويي هم آقاي جليلي صحبت از دولت در سايه مي کنند. تحليل شما از اين تحرکات چيست؟ به نظر شما اين دو چهره اصولگرا خودشان را براي 1400 آماده مي کنند؟

براي 1400 فکر کنم همين هزار و 600 نفر که اين دوره ثبت نام کردند، دارند خودشان را آماده مي کنند! همان مردم عادي که در انتخابات ثبت نام کردند. طبيعي است که آقاي رئيسي و ‌آقاي قاليباف هم مي توانند براي 1400 نامزد باشند. بنده هم مي توانم باشم! (خنده) نه اينکه حالا شما اين را تيتر کنيد و بنويسيد باهنر نامزد رياست جمهوري بعد است! من خودم را جز آن گروهي گذاشتم که بيکار بودند و ثبت نام مي کردند. خيالتان را راحت کنم که من جز ثبت نام کنندگان 1400 نيستم! مي‏‎خواهم بگويم که خيلي ها مي‎توانند بالقوه براي انتخابات 1400 نامزد باشند. اما اينکه چطور اين موضوع بالفعل شود و چطور جريان سازي انجام شود، بايد بررسي شود.

برخي تصورشان اين است که بعد از انتخابات وقتي دو هفته گذشت، فضا آرام مي شود اما من معتقدم که اين فضا بعد از استقرار کابينه آرام مي شود. يعني هنوز بعضي از بحث ها، جدل ها و پينگ پنگ ها براي اين است که هر کسي تلاش مي‎کند سهمي از کابينه داشته باشد يا اينکه در کابينه افرادي بروند که خيلي با سياست هايشان زاويه نداشته باشد. اين هايي که هنوز جنجال هاي انتخابات را ادامه مي دهند...

دنبال سهم خواهي هستند؟

نه نمي‎توانيم اسمش را هم سهم خواهي بگذاريم،‌ مي‎خواهند کابينه طوري چيده شود که به مواضع خودشان نزديک تر باشند. حتي عده اي تلاش مي‎کنند کساني که مي‎خواهند در کابينه مستقر شوند، خيلي موضع ضد آنها نداشته باشند. حتي من باهنر هم ممکن است نااميد باشم از اينکه کسي از دوستان من به کابينه برود، اما شايد علاقه مند باشم کساني در کابينه جاي بگيرند که خيلي هم شمشير را از رو براي من و دوستانم نکشند!

بنابراين جريان انتخابات رياست جمهوري به آن فضاي آرام بعد از استقرار کابينه مي رسد و از آن زمان مي‎شود مقداري معقول تر در مورد جريان هاي سياسي صحبت کرد. آن موقع ممکن است حتي بتوان خط روشني ميان جريان هاي اصلاح طلب، اصولگرا و اعتدالي بکشد.

اصولگراها تا 1400 به قول شما `رئيس جمهور تو دل برو` خواهند داشت؟

(خنده) هنوز براي اظهار نظر خيلي زود است!

ممکن است که چهره جديدي را وارد کنيد يا همان افرادي که هستند را مقداري بزک مي‎کنيد که دوباره وارد گود شوند؟

فعلا که اين سه رئيس جمهور اخير ما که في البداهه اي بودند. آقاي خاتمي، آقاي ‌احمدي نژاد و آقاي روحاني يک ماه مانده بود به انتخابات آمدند و رئيس جمهور شدند. حالا ممکن است که دور آينده هم يک فردي همينطور انتخاب شود.

يعني ممکن است که اصولگراها دوباره دنبال يک چهره خلق الساعه براي انتخابات باشند؟

در زمان انتخابات،‌ شايد همه جريان ها دنبال چهره اي هستند که ميزان رأي آوريش بالا باشد. روي رأي آوري هم خيلي از پارامترها اثر دارد. من باز تکرار مي‎کنم در اين فضايي که ما جلو مي رويم، ميترسم که در انتخابات رياست جمهوري 1400 يک «حراف» انتخاب شود!کسي که در انتخابات رياست جمهوري بتواند زود جواب دهد، پايين و بالا کند و سريع لوله کند و از اين حرف‌ها.... اين مسائل را بايد برايش فکري کرد. اين مسير، مسير عاقبت به خيري نيست. بايد صدا و سيما و رسانه ها، اين مسير را يک مقدار اصلاح کنند.

در کشورهاي اروپايي به دليل وجود تحزب امکان شکل گيري دولت در سايه هست، اما به نظر شما دولت در سايه چقدر در ايران احتمال حضور دارد؟ و اينکه اگر اين مثمر ثمر است، چرا در زماني که دولت دست اصولگراها بود، اين کار را انجام ندادند؟

من نظرم اين است که بدون وجود حزب چارچوب دار اين کار عبث است و معنا ندارد. وقتي ضوابط حزب وجود نداشته باشد،‌ افراد به هيچ تعهدي پايبند نيستند و لازم نيست که پايبند باشند.

من از رقيب مثال مي‎زنم. مثلا در مجلس 130 يا 140 نفر از نردبان ليست اميد بالا رفتند و راي آوردند. اما وقتي که به کرسي مجلس دست يافتند به رياست آقاي عارف در مجلس رأي نمي دهند. اين ها قرارشان اين بود که به مجلس بروند و قرارشان اين نبود که به کسي پايبند باشند!

در ميان اصولگراها هم ممکن است اينگونه باشد. بنابراين دولت در سايه بدون وجود حزب هيچ تعهدي براي افراد ايجاد نمي‎کند. نه آن کسي که خودش را رئيس دولت مي داند به اعضاي کابينه اش متعهد مي شود و نه اعضاي کابينه به رئيسشان متعهد مي مانند. در غيبت احزاب کابينه در سايه اصلا معنا ندارد.

پس موضوعي که جمنا و آقاي جليلي در حال پيگيري هستند. در عمل امکان اجرايي شدن ندارد؟

مگر اينکه جمنا را يک حزب تمام بدانند، که من اين گمان را ندارم. تا آنجايي که من شنيدم جمنا اين ادعا را ندارد و گفته است که مي‎خواهد احزاب اصولگرا را حول يک محور جمع کند. بنابراين اگر جمنا خودش يک حزب نباشد ديگر دولت در سايه هم معنا ندارد، لازمه استقرار دولت در سايه وجود يک حزب است.

مجموعه اين موارد از دولت در سايه گرفته تا توهين به رئيس جمهور در روز قدس،‌ باعث شده است که يک چهره مظلوم از رئيس جمهور ايجاد شود که برخي بگويند اين اتفاقات در شأن رئيس جمهور نبود و برخي هم روحاني را با شهيد بهشتي مقايسه کنند. شما چقدر ظلم به دولت و به رئيس جمهور منتخب اعتقاد داريد؟

من تصورم اين است که در دو سوي جريان يک عده تندرو هستند که مي‎خواهند فضا را تند نگه دارند و تندترش کنند و من اين را به مصلحت استقرار دولت و رسيدن به سمت اهداف نظام نمي دانم. شما حالا يک طرف را مثال مي زنيد اما من مي‎توانم دو طرف را بگويم که يک عده هستند که مي‎خواهند انگشتشان را در چشم هم فرو کنند. اين افراد را بايد يک مقدار آرام کرد.

من گفته ام که الان ديگر موفقيت دولت را موفقيت نظام مي دانم. شايد تا چند روز قبل رقيبمان بود اما امروز حتي آنهايي که اعتقاد دارند دولت ضعيف است، بايد همراه آن باشند و کمک کنند. مثلا دولت را يک ليوان آب فرض کنيم که يک مقداري از ليوان خالي است، فرض کنيد 50 درصد از اين ليوان آب دارد،‌ اما برخي مي‎خواهند وانمود کنند که تنها 30 درصد ظرفيت اين ليوان آب است، خب اين 50 درصد دارد براي نظام کار مي‎کند و هر چه ظرفيتش را کمتر کنيم نظام و مردم ضرر مي بينند.

يک عده هم ممکن است که تلاش کنند تا اين 50 درصد را 70 درصد نشان دهند که اين هم درست نيست. اين دو ديدگاه متفاوتي است که من روي اين دو ديدگاه فارغ از بحث سياسي و جناحي ارزش گذاري مي‌کنم.

خبرآنلاين /اول مرداد96
اول*انتشاردهنده:عليرضافرجي



منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۱۳۱۵۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بایدن یا ترامپ؟ / کدام نقاط ابهام، سرنوشت کاخ سفید را غیرقابل پیس‌بینی کرده؟

به گزارش خبرآنلاین در حال حاضر انتخابات شخصیت‌محور و حول دو شخصیت کاملا متفاوت می‌چرخد. بایدن، کاندیدای حزب دموکرات شخصیتی است که تجلی و تبلور نظام ایالات متحده در تمامیت آن است. او با توجه به مراحل گوناگونی که در زندگی سیاسی خود داشته، محصول نهایی نظام (Establishment) آمریکا و نخبگان حاکم بر آنهاست.

هرچند که ترامپ یک دوره رئیس‌جمهور آمریکا بوده، اما نسبت به نظام سیاسی و مخصوصا نخبگان حاکم آن نه فقط خودی محسوب نمی‌شود، بلکه تمایلات خاصی بروز داده و می‌دهد که همگی نشانه‌هایی از شک و تردید او درخصوص نهادها و نخبگان حاکم است. نمی‌توان او را ضدنظام خواند؛ ولی به راحتی می‌توان او را بی‌ایمان و بی‌باور به کارآیی مخصوصا جنبه‌های سیاسی نخبگان حاکم دید.

همچنین روشن است که در تحلیل بایدن و ترامپ از نظر روان‌شناختی با دو تیپ شخصیتی روبه‌رو هستیم. البته هر دو قدرت‌طلب و قدرت‌پرست هستند؛ اما شخصیت ترامپ، توده‌گرا، پرخاشگر، ناامن، توطئه‌اندیش و البته توانا در ایجاد ارتباط با مردم و اقشار عادی اجتماعی است.

بایدن، نخبه‌گراست و با اقشار فرادست اجتماعی بهتر می‌تواند ارتباط برقرار کند. او اهل سازماندهی و اجماع‌سازی است. بایدن ایدئولوژیک و با چارچوب‌های شناختی مشخص نسبت به آمریکا و جهان است و در مقابل، ترامپ، اهل معامله و در حوزه مسائل کلان و استراتژیک دیدگاه‌های سیالی دارد.

روشن است که از این بعد، حملات بایدن و ترامپ به شخصیت، هویت و پندار و گفتار یکدیگر در کانون مبارزات انتخاباتی قرار خواهد گرفت .نوع و درجه و شدت حملات به یکدیگر، متفاوت و بی‌تردید حملات از این به بعد بی‌رحمانه‌تر خواهد بود. ترامپ با توجه به مهارت‌های پیشین رسانه‌ای، در پردازش عبارت‌ها و واژگان کوبنده توانایی بیشتری از بایدن دارد. نقدا ترامپ بایدن را با عنوان عامه‌پسند «جو خواب‌آلود» (Sleepy Joe) یاد می‌کند. به سن بالای او و نسیان‌ها و فراموشی‌های متعدد او می‌تازد و بایدن بر کاستی‌ها و کژی‌های رفتاری ترامپ خرده می‌گیرد. واضحا حملات این دو به یکدیگر بسیار شخصی و بسیار بی‌رحمانه خواهد بود.

همچنین روشن است که این انتخابات، حول دو هویت و جهت‌یابی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا می‌چرخد که البته بخشی از این نبرد هویتی، کهن و با پیشینه طولانی در حیات سیاسی آمریکاست. تفاوت نگرش بین طرفداران دولت حداقلی که جمهوری‌خواهان هستند و دولت غیرحداقلی که دموکرات‌ها در پی آن هستند، ریشه‌ای گسترده در تاریخ اندیشه و عمل سیاسی آمریکا و فراتر از آن در غرب دارد. کشمکش سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسی پدیده‌ای فراگیر در کلیت غرب است. بایدن یک سوسیال دموکرات و ترامپ یک لیبرال افراطی مخصوصا در کاهش مالیات‌هاست، فراتر از این زیرساخت اندیشه‌ای، روشن است که آمریکا دوقطبی‌شده و قطب‌بندی‌ها حول مسائلی چون هویت آمریکایی، مهاجرت، تجارت، مذهب، آزادی‌های اجتماعی، مالیات، رابطه با دنیای خارج، تعلیم و تربیت و در یک کلام نگرش آمریکا به خود و به دیگران می‌چرخد.

با دو آمریکا روبه‌رو هستیم؛ ترامپ آمریکای باز از نظر اقتصادی (نه البته در تجارت) و بسته از نظر فرهنگی و اجتماعی را نمایندگی می‌کند و بایدن اقتصاد باز ولی با مقررات و ضابطه‌مند و تا حدودی بسته درباره ایجاد برابری اجتماعی همراه با آزادی‌های گسترده ذهنی را دنبال می‌کند. نژاد و فرهنگ در میان موضوعاتی عمیقا جداکننده هستند.

آنچه ذکر شد، روشنی‌ها به‌طور نسبی و اجمالی بودند. اما هر انتخابات، ازجمله انتخابات آمریکا، مخصوصا در این مقطع زمانی با ابهامات متعددی روبه‌رو است.

جمع‌بندی حدود هفت نظرسنجی آن است که در سطح ملی بایدن ۴۵درصد و ترامپ ۴۴درصد از آرا را در موقعیت کنونی به خود اختصاص داده‌اند. ولی این جلو بودن بایدن ممکن است پایدار نباشد. ابهامات در این میان نقش دارند.

ابهامات داخلی برای هر دو طرف کم نیستند. ابهام در سرنوشت نهایی پرونده‌های حقوقی ترامپ را نمی‌توان دست گرفت. ابهام دیگر ظرفیت مالی و توان پشتیبانی اقتصادی از اردوگاه‌های انتخاباتی است. ترامپ در این حوزه عقب‌تر است و از همه جالب‌تر برای آمریکایی‌ها که البته برای کسانی که در خارج از آمریکا هستند، حساسیت و هیجانی دربرندارد؛ پویایی بحث آزادی سقط جنین است. توضیح آنکه اکثر اعضای دیوان عالی کشور، نگرش دست‌ راستی و محافظه‌کارانه داشته و چندی پیش یکی از رای‌های صادرشده در دهه۷۰ میلادی آن دیوان را که متضمن آزادی سقط جنین بود، لغو کردند.

دموکرات‌ها آزادی سقط جنین را در زمره آزادی‌های طبیعی و مشروع و جمهوری‌خواهان به دلایل مذهبی و فرهنگی با آن مخالفند. این موضوع برای ترامپ دردسرساز شد و در این اواخر اعلام کرد که مساله سقط جنین را باید بر عهده ایالت‌ها گذاشت و در این میان ایالت آریزونا به قانون ممنوعیت مصوبه۱۸۶۰ برگشت و به معنای دقیق کلمه غوغایی در چند روز گذشته در فضاهای رسانه‌ای آمریکا ایجاد کرده که نتایج آن مبهم است.

در بعد خارجی، ابهام‌ها نیز قابل توجه است؛ ولی مهم‌ترین آنها تاثیر بحران غزه بر رای‌دهندگان، مخصوصا دموکرات‌ها است. اغراق نیست، اگر گفته شود که در میان بحران‌های خاورمیانه‌ای هیچ بحرانی مانند غزه در سیاست داخلی آمریکا اثرگذار نبوده و مخصوصا اثرات آن در ایالت‌هایی که به ایالت‌های چرخشی (Swing States) شناخته می‌شوند، جدی است. توضیح آنکه برخی از ایالت‌ها، به‌طور سنتی و پایدار به یک حزب رای داده‌اند و هویت حزبی مشخصی دارند؛ ولی برخی بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان با آرای هرچند کم در چرخش هستند. ایالت میشیگان با حدود ۲۰۰هزار آمریکایی عرب‌تبار و مسلمان از زمره آنهاست. بحران غزه ممکن است پیامدهای ناخواسته و نامشخص عمیق‌تری از درگیری آمریکا در خاورمیانه را دربرداشته باشد که آن هم بر ابهام‌ها می‌افزاید. در تاریک و روشنی انتخابات آمریکا، این گزاره جدی می‌شود که سیاست سرنوشت محتومی ندارد و به متغیرهای متعددی بستگی دارد که برخی شناخته‌شده و برخی نامشخص‌ هستند. 21302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899331

دیگر خبرها

  • نقوی حسینی: طیف پایداری، شریان و مصاف برای ریاست مجلس، روی ذوالنور به جمع‌بندی می‌رسند
  • بایدن یا ترامپ؟ / کدام نقاط ابهام، سرنوشت کاخ سفید را غیرقابل پیس‌بینی کرده؟
  • باهنر: یحیی گزینه خوبی برای تراکتور است
  • دور دوم انتخابات در حوزه شیراز و زرقان تمام الکترونیک
  • دور دوم انتخابات در شیراز و زرقان تمام الکترونیکی برگزار می‌شود
  • الکترونیکی شدن دور دوم انتخابات در حوزه شیراز و زرقان
  • دور دوم انتخابات در حوزه شیراز و زرقان تمام الکترونیک برگزار می‌شود
  • اولین فهرست اصولگرایان در دور دوم انتخابات مجلس؛ از ابراهیم یزدی تا پورمحمدی و نجابت /از کاندیداها تعهد گرفته شد
  • تبلیغات دور دوم انتخابات مجلس 13 اردیبهشت شروع می‌شود/ پیش‌بینی هزار و 20 شعبه اخذ رای
  • پیش‌بینی نخست‌وزیر مجارستان: جنگ اوکراین می‌تواند تا پایان ۲۰۲۵ پایان یابد