هوشنگ توکلي: بيشتر پاکسازيهاي تلويزيون کار کرباسچي بود!
تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۱۶۴۲۲۳
خبرگزاري آريا - هر ماه گروهي را به نمايندگي خود معرفي ميکردند و اين گروه ميآمد اسلحه ميبست و به صداوسيما حمله ميکرد و قسمتي را ميگرفت. گروهي بودند که زير نظر فخرالدين انوار وارد تلويزيون شدند.
به گزارش مشرق، هوشنگ توکلي بازيگر پيشکسوت سينما و تلويزيون ، يکي از فيلمسازان و مديران فرهنگي اوايل انقلاب «هوشنگ توکلي» است؛ شخصي که در آن دوران يکي از بنيان گذاران تلفيلم بود که امروز آن را با سينما فيلم ميشناسيم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
توکلي ميگويد که سالها بود که تصميم گرفتهبود سکوت کند و احساس ميکرد که اين سکوت چقدر خوب است؛ اما در حال حاضر تصور ميکند که بايد به اين سکوت خاتمه داد و راجع به مباحث سخن گفت.
در ادامه مشروح بخش اول اين گفتوگو را مطالعه ميکنيد:
***
*تسنيم:آقاي توکلي در گفتوگوهايي که پيش از اين با شما داشتيم بسيار تاکيد به سکوت کردن در عصر حاضر داشتيد، دليل اين مسئله چه بود؟
توکلي: در اين اوضاعِ آشفتۀ فرهنگي که ما در ايران داريم واقعاً يک زماني ترجيح ميدهم اصلاً حرفي نزنم. اوضاع آشفته از آن جهت که هيچ چيزي سر جاي خودش نيست. من هر سالي که ميگذرد بيشتر احساس ميکنم اين سکوت چقدر خوب است. به نظرم ما سال به سال رشد معکوسي در حوزه فرهنگ و هنر داريم.
*تسنيم: يعني به جاي پيشرفت، عقبگرد داريم؟
توکلي: در نظر هم نسليهاي من اينگونه است. بخشي از اين رشد معکوس دست انسان و بخش ديگر آن به دست حوادثي است که در جامعه يا محيط پيرامون انسان رخ ميدهد. انقلاب ايران به نظرم در دنيا نقطه عطفي و نگاهِ جديدي را در دنيا تعريف ميکند، در دهههاي اخير مثلاً از انقلاب به بعد دنيا وارد يک آشفتهبازار عجيبي شده است، يعني عقلاي حکومتها يا حاکميتها کنار ميروند و شرورها در راس قدرت قرار ميگيرند، اين تعريف جهاني آن است. يعني مثلاً از 1980 ميلادي به بعد مجموعه رئيس جمهورهايي که در آمريکا روي کار آمدند و يا مديرانِ سياسي که در اروپا ميبينيد، هيچ کدام از آن تعقل لازم براي ادارۀ جهان برخودار نيستند. به اصطلاح ميگوييم که اين افراد در راس قدرت قرار گرفتهاند جنگ طلب هستند و دنيا را به آتش ميکشند. انقلاب اسلامي ما در اين آشفته بازار جهان شکل ميگيرد و شروع به خودسازي ميکند. به نظرم انقلاب اسلامي ايران آخرين انقلاب جدي جهان بود.
يک تضادي بين انقلاب اسلامي ما و موقعيت جهاني که ميخواهد باعث جنگ و نابودي در منطقۀ خاورميانه شود، وجود داشت. همانطور که در حال حاضر ميبينيم اين موقعيت جهاني در همه جاي خاورميانه جنگ، خونريزي، خرابي، آتش و نابودي به وجود آورده است. ولي نسل ما درست براي قبل از اين ماجراست. دهه 60 و 70 دوراني بود که انسانها اميدوار يا آرمانگرا بودند. بسياري از ما بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نتوانستيم با اين حوادثي که در پيرامون ما اتفاق ميافتد، خودمان را وِفق دهيم.
حوادث اجتماعي ما اينگونه بود که کساني که در حوزۀ مسئوليت قرار گرفتند - به غير از رهبري که مسئله اش جداست – نگفتند دنيا در چه وضعيتي است، يا نخواستند بگويند يا نميدانستند، به هر حال جامعه را در بياطلاعي از نظر حوادثي که در دنيا رخ ميدهد قرار دادند و حتي طرح و برنامههايي هم که براي ساخت و ساز آيندۀ ايران داشتند را يا نگفتند يا به صورت مبهم گفتند، اين گونه است که امروز همه چيز در حالت تعارض است.
صحبتهاي دولتمردان، مردم را گيج کرده است
*تسنيم: کمي واضعتر توضيح ميدهيد؟
توکلي: تا به اينجاي صحبتهايم مباحث را کمي پيچيده گفتم، اما از اين بعد ساده ميگويم. در حال حاضر دولت آقاي روحاني در طي اين 4 سال معتقد است يک نگاهِ جديدِ اقتصادي را وارد جامعه کرده است، شعارهايي هم داده است، گفته من تورم را به حداقل ميرسانم، صنايع را رونق ميدهم، ايجاد کار ميکنم و مبانياش را هم گذاشته بر مباني چند کشور در دنيا که اين موقعيت را تجربه کردهاند. اقتصاددانان و مشاوران آقاي روحاني معتقدند تحصليکردۀ آمريکا هستند و اقتصاد دنيا را هم خوب ميشناسند، پس چرا در طي اين 4 سال نارضايتيها و بيکاريها در همه امور کشورمان بيشتر شده است؟
صحبتهاي دولتمردانمان، مردم را گيج کرده است. دولت اعلام ميکند ميخواهيم ماليات بگيريم، بعد ميبينيم اين ماليات در کوي و برزن به يک شکل ديگري تعريف ميشود، يعني همينطوري مردم راه ميروند و نفرين ميکنند که چرا شغلي و درآمدي ندارند؛ اما ماليات ميدهند. اينها افراد اعتراض يا سؤال ميکنند. وقتي مسئولين اجرايي ميخواهند راجع به اين سوالات صحبت کنند، صحبتهايي گنگ و مبهمي را مطرح ميکنند. اي کاش رئيس جمهور يا مديران اقتصادي يا مشاوران اقتصاديش ميآمدند و ميگفتند «مردم دنيا تغيير کرده، نظامهاي جديدِ اقتصادي در دنيا تعريف شده است و و اين اقتصادِ جديد اينگونه عمل ميکند، ما ميخواهيم اين الگو را بگذاريم و ميخواهيم اين کارها را انجام بدهيم» وقتي اين را نميگويند مردم در نا آگاهي به سر ميبرند و طبيعي است انسانها براساس تجربيات گذشتهشان زندگي ميکنند و جلو ميآيند، يک شبه هيچ معجزهاي رخ نميدهد.
حال جامعه وارد بحران ميشود و هنرمند يا اهل فرهنگ ميخواهند اتفاقي را که در جامعه افتاده است را منعکس کند، اما اهل فرهنگ اين موضوعات مطلع نيست، چرا که اطلاعات لازم در اختيارش قرار نگرفته است. براساس حدس و گمان نميشود يک کشور، سرزمين و يا يک دنيايي را اداره کرد، دنيا حساب، کتاب و قانونهايي دارد، انسانها رفتارهايي دارند و براساس آنها دور هم جمع ميشوند و کارهايي ميکنند. يکي از نقشهاي هنر اين است که نقش فيلتر را بازي کند.
حساسيت هنر بالاست، وقتي حوادث مثبت يا منفي را ميبيند از صافي خودش عبور ميدهد و وارد تجزيه و تحليلي ميشود تا به موضوعات پاسخ بدهد. اين وظيفۀ هنر است که يک عملِ انعکاسي انجام دهد؛ حال وقتي اين همه بحران به وجود ميآيد که برميگردد به عدمِ اطلاعِ يک مجموعه از افرادي که در يک جامعه، شهر و کشور زندگي ميکنند، خودبخود اين اعمال انعکاسي همه به در و ديوار ميخورد و هيچکدام کارساز نميشود.
اگر از امروز برگرديم به دوران قبل ميبينيم که هر طرح و عمل و پيشنهادي که مثلاً در حوزۀ اقتصاد براي ساخت و ساز مملکت و رشد جامعه انجام داده شده، به شکلِ نيمهکاره رها شده است و تغيير نکرده است. مديران بعدي هم که راس کار آمدند سعي کردند تعاريف ديگري از افتصاد را اذعان کنند؛ اما آنها نيز اقتصاد را از چاله به چاه انداختهاند. به نظرم تا زماني که وضعيت اقتصاديِ کشورمان شفاف نشود، نميتوانيم مسائل فرهنگيمان را حل کنيم.
مديراني در سازمانهاي انقلابي پُستهايي در اختيار گرفتهاند که به ساختار جمهوري اسلامي اعتقادي ندارند
*تسنيم: بعد از پيروزي انقلاب هم اينطوري بوده است؟
توکلي: نه؛ بعد از پيروزي انقلاب عليرغم اينکه جريانات سياسي، تضارب آراء، درگيريهاي گروهي، جناحي، سياسي و تشکيلاتي وجود داشت، همه در يک چيز متحد بودند و آن هم اين بود که يک انقلابي شده و هر کسي براساس علم، تجربه و آگاهي خودش ميتواند کمکي انجام دهد. در اوايل انقلاب و در دهه 60 همه اميدها، نگاهها و انرژيها به سمت و سوي ساخت و ساز رفته بود. در آن سالها بچههاي انقلابي به اين رسيده بودند که هر چقدر وابستگيشان به خارج از مرزهاي جغرافيايي کمتر باشد، در انجام امور موفقترند. هر چقدر نيروهايي که از خارج ميآيند با اسامي مختلف مانند انجمن اسلامي آمريکا، بچههاي کنفدراسيون و غيره در ساخت و ساز اخلال به وجود ميآوردند و در تعريفِ يک انقلاب جامع که در ايران رخ داده است، ايجاد تضاد ميکنند. چون يک عقبهاي هم از يک جريانات پنهاني دارند و از طريق آنها حمايت ميشوند. متاسفانه بخشي از اين افراد، گلوگاههاي مهم را در اختيار ميگيرند بخصوص در حوزۀ فرهنگ و هنر، گروهها و بچههايي که در دهۀ 50 و 60، از آمريکا وارد ايران شدند، زير چتر انجمن اسلامي، اينها هنوز آن خط و خطوطي که پهن کرده بودند، به قول بچههاي خودمان ريلگذاريهايي که شده بود، روي آن ريلگذاريها حرکت ميکنند و از همان اوايل انقلاب ما که در حوزۀ فرهنگ و هنر کار ميکرديم، احساس ميکرديم يک تضادي بين ما و آنها وجود دارد.
صدا و سيما هيچ جذابيتي ندارد که از خودش دفاع کند
من هفتۀ گذشته با چند نفر از دوستان صحبت ميکردم که جزء دلسوزان اين انقلاب و مملکت هستند و سالها کار ميکردند، گفتم صدا و سيما، جزء نهادهايي است که در زيرمجموعۀ مديريتِ مقام معظم رهبري قرار دارد، اين مديريت بايد مضاعف شود، مديراني که ميآيند و در صدا و سيما کار ميکنند دو مسئوليت دارند، يکي مسئوليت عمومي که بايد براي اعتلاي کشور کار کنند، دوم اينکه به حرمت اسم رهبري بايد دو برابر تلاش کنند.امروز وقتي جريان يا طيفي ميخواهد حمله کند به اقتدار يا به آن اتوريتۀ مقام معظم رهبري نيازي ندارد اسم به کار ببرد، به صدا و سيما حمله ميکند و صدا و سيما هيچ جذابيتي ندارد که از خودش دفاع کند. اينکه ما در حال حاضر 40 سال است که به نتيجه نرسيدهايم به اين علت است که مديراني در سازمانهاي انقلابي ما پُستهاي گلوگاهي را در اختيار گرفتهاند که به ساختار جمهوري اسلامي اعتقادي ندارند. اين افراد نميخواهند اين کشور به اعتلا برسد؛ 40 سال فرصت داشتند که بيايند در پُستهاي گلوگاهي قرار بگيرند و باعث بيخاصيتي نهادهاي مهم شوند. به همين علت است که در حال حاضر نيروهاي متخصص پشت درهاي بسته نگه داشته شدهاند.
در دهه 60 من «مدرس» را کار کردم. در آن سالها صداوسيما به دليل شرايط بحرانيِ انقلاب توليدات کمي داشت. آقاي حجت که قائممقام محمد هاشمي مديرعامل سازمان صداوسيما يک گزارش محرمانهاي تهيه کردند که اين گزارش محرمانهدر حال حاضر در دفتر مديريت صدا و سيما وجود دارد، توليدِ مفيدِ صدا و سيما در آن سالها روزي 7 ثانيه بود، با «مدرس» اين توليد تبديل شد به روزي 17 دقيقه و اين بزرگترين امتياز بود، يعني بالاخره صدا و سيما موفق شده بود بعد از 10 سال درها را باز کند و يک کارهايي انجام دهد، منظورم از توليد تلويزيون ساخت و ساز فيلمها نيست، آنچه که به آن توليد تلويزيوني ميگويند و در داخلِ استوديوها انجام ميشود، براي اينکه اين توليد از 7 ثانيه به 17 دقيقه برسد، 10 سال شبانه روز کار کرديم تا اين اتفاق افتاد، امروز با داشتن اين همه امکانات، بودجه، ابزارآلات فني و تکنولوژي چه داريم؟ تمام روياي ما در دهه 60 اين بود که بتوانيم با آن نورپردازانِ بزرگي که در آن زمان در صدا و سيما حضور داشتند، يک رنگ سفيد را در طيف رنگهايمان اضافه کنيم، اما نميشد چون امکاناتش وجود نداشت. در حال حاضر ما به اين نقطه رسيدهايم که همه امکانات در دسترسمان است؛ اما توليد نداريم! چرا چون افرادي نميگذارند و به وسيله قدرتي که در دست دارند اهالي فرهنگ و هنر را تهديد ميکنند و به انزوا ميبرند.
*تسنيم: آقاي توکلي فلش بکي بزنيم به سالهاي اول انقلاب زماني که شما تلفيلم را در باغ سپهسالار راه انداختيد و آن مکان باب شد تا بسياري از کارگردانان مطرح حال حاضر کشورمان وارد عرصه سينماي شوند.
توکلي: شما اين موضوع را از کجا ميدانيد. چون به سنتان نميخورد که آن دوران را درک کرده باشيد.
*تسنيم: روي آثار و فعاليتهايتان مطالعه داشتهايم. راجع به آن سالها برايمان بگوييد.
توکلي: اگر دقت کرده باشيد ساختمان تئاتر شهر شبيه برج طغرل(در شهرري) است. از قديم هم مردم لقب برج طغرل را به آن داده بودند و شايد در انگارههاي ذهنيشان اين بود که روزي بتوانند آن را فتح کنند. چون آنهايي که بيرون از اين برج بودن فکر ميکردند که ميشود افراد بسياري را در اين مکان جمع کرد، بعد از پيروزي انقلاب درها باز شد و وقتي آنها آمدند داخل، ديدند اصلاً نميتوانند آنجا راه بروند، چون تمام برج طغرل، يک سالن و يک عده تماشاچي هستند که مينشينند و يک صحنه است که بازيگران روي صحنه بازي ميکنند و چند اتاق اداري و آن چيزي نبود که در تصور آنها بود ولي تصور جاي خودش باقي بود. به هر حال انقلاب شده بود و بسياري دوست داشتند در عرصۀ هنر ورود کرده و کار کنند، ما کلاسهايي را در تئاتر شهر داير کرديم که در حال حاضر بهترين کارگردانان و بهترين بازيگران کشورمان که امروز حرف اول را ميزنند، اکثراً بچههايي هستند که در آن دوره و کلاسهاي تئاتر شهر حضور پيدا کردند.
*تسنيم: آقاي کاسبي هم بودند؟
توکلي: نه آقاي کاسبي بيشتر با بچههاي دراماتيک بود، افرادي مثل آقاي ميرباقري که سريال «مختارنامه» را ساختند در آن کلاسها حضور داشتند. به هر حال آنچه که مقدمۀ حضور نسل جديد در حوزۀ فعاليتهاي هنري از کلاسهايي شروع شد را ما در تئاتر شهر داير کرديم.
*تسنيم: دقيقاً چه افرادي اين کلاسها را راهاندازي کردند؟
توکلي: من بودم، آقاي پورحسيني، آقاي طهمورث و خانم سپاهمنصور. کلاسهاي ما، کلاسهاي مفيدي بود. از همان زمان هم پيش بيني ميکرديم که چنين نسل درخشاني از آن کلاسها ظهور کند.
*تسنيم: کلاسهاي شما تا چه زماني طول کشيد؟
توکلي: اين کلاسها از اوايل سال 58 تا اواخر 58 ادامه داشت.مديران فرهنگي آن سالها به نحوي ميخواستند تئاتر شهر را براي طيف خودشان مصادره کنند.چون تنها مرکزي بود که به چشم ديده ميشد و تهران آن زمان اينقدر شلوغ نبود، بيشتر جريانات سياسي فکر ميکردند که بايد بيايند و در اينجا به حاکميتي برسند، در واقع تالار سنگلج که مربوط ميشد به اداره تئاتر و هنرمندان فرهنگ و هنر تعطيل شده بود و کارايي خودش را از دست داده بود و اين تنها سالني بود که روي پا بود و به نوعي در تفاهمهايي که در مديريت کلان آنجا انجام شده بود قرار بود سازوکار تئاتر شهر را سازمان جشن و هنر به عهده بگيرد و کار کند. مديريت تلويزيون يعني آقاي قطبزاده چند نيرو با خودش از آمريکا آورده بود که اينها عطش عجيبي داشتند در گرفتنِ اين مراکز و از طريق قطبزاده و به نوعي نهضت آزادي، انجمن اسلامي آمريکا، آقاي دکتر يزدي از جمله اين افراد اين مجموعه بودند و در راس آنها آقاي فخرالدين انوار که اولين مدير است که از قطبزاده حکم ميگيرد، جاي فرخ غفاري، معاونت فرهنگي و هنري صدا و سيما را به عهده ميگيرد، يکي از معتبرترين معاونتهاي تلويزيون در قبل از انقلاب معاونتي بود که آقاي فرخ غفاري مسئوليت آن را داشت که اين برميگشت به حوزۀ فعاليتهاي فرهنگي و هنري قرار داشت.
فخرالدين انوار و محمد بهشتي
بيشتر پاکسازيهاي تلويزيون کار کرباسچي بود
*تسنيم: آنها اکثراً نهضت آزادي بودند؟
توکلي: نه؛ آنها خودشان را شاگردان مرحوم شريعتي معرفي ميکردند، شريعتي چند شاگرد بيشتر نداشت چون بيشتر آن چند نفر ديگر فرصتي نداشت که شاگرد تربيت کند. اين افراد معمولاً در حسينه ارشاد بودند و يکي، دو کار هم انجام دادند. به هر حال آنها در يک مجموعههايي بودند که در رأس آن آقاي انوار قرار داشت. آقاي انوار وقتي که در دهم فروردين ماه از آقاي قطبزاده حکم گرفت و مدير فعاليتهاي فرهنگي و هنري صدا و سيما شد، به مهندس مهدي حجت حکم داد و او نيز رئيس موقت تئاتر شهر شد، تا قبل از اين تئاتر شهر مانند بقيه نهادها به شکل شورايي از طريق خود هنرمنداني که آنجا کار ميکردند، اداره ميشد. بعد از اينکه يک مقدار در ايران يارگيري کردند و قويتر شدند, حال بحرانهايي به وجود آمد و آن عدم پذيرش اين افراد توسط جريانات سياسي بود. اين موضوع باعث درگيريهاي بسيار در سازمان صداوسيما شد. مثلاً هر ماه گروهي را به نمايندگي خود معرفي ميکردند و اين گروه ميآمد اسلحه ميبست و به صداوسيما حمله ميکرد و قسمتي را ميگرفت. بعد دوباره ميآمدند و آنان را بيرون ميکردند، دوباره گروه ديگري ميآمد. ولي آن گروهي که ثابت توانستند مقاومت کنند و بمانند گروهي بودند که زير نظر آقاي فخرالدين انوار وارد تلويزيون شدند. قطبزاده،محمد بهشتي، آقاي کرباسچي(شهردار)، اينها کساني هستند که بيشترين نقش و حضور را در آن دوره در تلويزيون داشتند.
*تسنيم: کرباسچي آن زمان چه کاره بود؟
توکلي: کرباسچي مسئول پخش بود.
*تسنيم: آن زمان معمم بود؟
نه؛ مثل حال حاضر کت و شلواري بود.او تلخ بود و بسياري از پاکسازيهايي که در آن دوره در تلويزيون انجام شد از طريق همين فرد صورت گرفت که مبناي عقلي و فکري نداشت.
*تسنيم: محمد بهشتي هم در همين سطحي که در حال حاضر هست، بود يا نه در يک سطح بستهتر مانند آقاي کرباسچي؟
توکلي: بهشتي از همان ابتدا بيشتر تلاش ميکرد تا خودش را يک عنصر فرهنگي و ليبرال جا بزند، اين است که در رفتارهاي او چيزي تغيير نکرده است، يعني امروز شما آقاي بهشتي را ميبينيد همان بهشتياي است که در آن دوره بود منتها در حال حاضر مانند من پير شده است ولي تفکراتش همان تفکرات است.
پشت صحنه دولت پنهاني در عرصه فرهنگ چه کساني هستند
*تسنيم: چطور اين تفکرات با يکسري بچههاي حزباللهيتر، جمعپذير ميشد؟
توکلي: آنها بلد بودند که زياد جلو نيايند. هيچ وقت با نيروهايي که درگير مسائل فرهنگي بودند در خط اول قرار نميگرفتند، پشت يکسري جريانات ديگر قرار ميگيرند و چون منبع مالي در اختيار آنها بود و ايجاد اضطراب و ترس ميکردند و به راحتي ميتوانستند حقوق بسياري از افراد را قطع کنند. کما اينکه قطع کردند و بسيار از افراد را بيکار کردند. انقلاب به آنها اعتماد کرده بود و آنها به وسيله اقتدار جايگاه قابل توجهي را براي خود به دست آورده بودند. بسيار آگاهانه کار ميکردند و منابع مالي که در اختيار داشتند کمکشان ميکرد. اين موضوع باعث شد آن افراد دولت پنهاني در پشت صحنه عرصه فرهنگ تشکيل دهند و از عرصه فرهنگ بهره ببرند؛ کما اين که هنوز که هنوز است از آن بهره ميبرند.
*تسنيم: خانه سينما را هم آقاي انوار راه انداخت؟
توکلي: بله من معتقدم آقاي انوار هنوز هم دارد طرح و برنامه ميدهد و اين افراد اجرا ميکنند، يعني چيز تغيير نکرده فقط آدمها و هنرمندان و اهالي سينما را فرسوده کرده و نسلها تغيير کرده است و اينها به هر دليلي که يک روزي اسنادش بيرون ميآيد و روزي بالاخره خودشان اعتراف ميکنند و ميگويند. مشخص ميشود با نيت و هدفي آمدند نشستند و کجا قرار بود اين قافله را ببرند و آيا موفق شدند يا موفق نشدند.
*تسنيم: در تئاتر هم اين کار را کردند؟
توکلي: بله؛ اساساً با تئاتر شروع کردند، چون آن زمان سينما انقدر جدي نبود. طبيعاً اولين تابلوي نئوني که توجه آنها را جلب ميکرد، تئاتر شهر بود. اين بود که آمدند داخل تئاتر شهر مستقر شدند، بعد کم کم پوست انداختند و وضعيت خودشان را توسعه دادند و جذب نيرو کردند. اين گروه به آن نتيجه رسيده بودند که بايد مديراني را در تمام حوزهها تربيت کنند که سالها بعد مديريت اجرايي بدنه نظام را برعهده بگيرند، در حال حاضر اگر نگاهي به ارگانها و نهادهاي کشورمان بيندازيد متوجه ميشويد که در همه آنها ارگانها و نهادها نيروهاي اين گروه وجود دارند. البته من تصور ميکنند پشتوانه اين تفکرشان مرحوم هاشمي رفسنجاني بود.
تل فيلم زيرمجموعۀ تلويزيون بود، پس آقاي انوار و تيمشان تصميم گرفتند بخشي از اين بچهها را جذب کنند و به آنها آموزش بدهند که اينها بعداً مديرانِ هنري و سينمايي کشور شوند.به همين منظور 200، 300 نفر از بچههاي فوقالعاده خوشفکر را گرد هم جمع کردند. حدوداً يکماه بعد از تشکيل سيمافيلم آقاي انوار به من تماس گرفت و گفت که «بيا و به اين هنرجويان آموزش بده». در آن روزها در تلفيلم يا سيما فيلم امروزي اکبر عالمي کارگرداني سينما، لابراتوآر و عکاسي درس ميداد. بعد من هم از آقاي کلهر که تخصص و تحصيلاتش هنرهاي تجسمي بود و ذهن خلاقي داشت، خواهش کردم که در تلفيلم حضور پيدا کند؛ چرا که ميتوانست مؤثر واقع شود. اين بود که من و آقاي کلهر با همديگر وارد تلفيلم شده و با اين بچهها آشنا شديم. آقاي کلهر خيلي جديتر اين کلاسها را دنبال کرد؛ اما من بعد از 3-4 جلسه از اين کلاسها جدا شدم، چون احساس ميکردم فاصله بسياري بين اطلاعاتي که من دارم نسبت به اين بچهها وجود دارد.
نهايتاً سيما فيلم به دو گروه تقسيم شد، گروهي از اين بچهها که زيرمجموعۀ ذهني و فکري آقاي کلهر قرار گرفتند و گروهي که زيرمجموعۀ فکري آقاي انوار و تيمش قرار گرفتند، گروه اول گروهي بودند که بيشتر جذب انديشهها و افکار مقام معظم رهبري شدند و يک طوري آقاي کلهر و من هم در چند نوبت، خط و خطوطي يا راهنماييها را از مقام معظم رهبري ميگرفتيم و اجرا ميکرديم.گروه آقاي انوار هم به شاخۀ مقابل اين گروه تبديل شدند. تفاوت جدي گروه آقاي انوار نسبت به بچههاي کلهر، اين بود که بچههاي آقاي انوار بخاطر دسترسي شخص آقاي انوار، به راحتي بودجه دريافت ميکردند؛ اما بچههاي گروه آقاي کلهر که آقاي شورجه، شمقدري و آقاي رحيمپور جزء آنها بودند بودجهاي براي فيلم سازي نداشتند. اين بچهها فقط مدت کودتاهي که ما وارد وزارت ارشاد شديم توانستند فيلم بسازند که توليدات سال 60 و 61 از جمله اين آثار است.
ادامه اين گفتوگو به زودي منتشر ميشود...
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۱۶۴۲۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ببینید | دوبله فوقالعاده ابراهیم شفیعی روی آنتن تلویزیون
261 33
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902874