هريت بيچر استو؛ زني کوچک که جنگي بزرگ افروخت
تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۱۶۴۷۸۱
خبرگزاري آريا - برترين ها: هريت بيچر استو زني با روحيهاي حساس و جثهاي ضعيف بود که قدرت قلمش در قرن نوزدهم يکي از مهمترين جنگهاي تاريخ بشريت را رقم زد. از منظر منتقدان و نويسندگان، داستاني که هريت در اين رمان به تصوير ميکشد، يکي از جرقههاي آغاز جنگ داخلي امريکا بين شمال و جنوب را زد که منجر به لغو قانون برده داري شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هريت طي عمر هشتاد و پنج سالهاش بيش از 20 کتاب، رمان، خاطرات، نامه و مقالات نگاشت.اما او صرفا نويسندهاي توانا با قلمي گيرا نبود. قدرت نويسندگي هريت در خدمت تغييرات سياسي-اجتماعي قرار گرفت. «کلبه عمو تم» شاهکاري ادبي قلمداد ميشود که تصويري از زندگي بسيار ظالمانه و غير انساني افريقايي-امريکاييها ترسيم ميکند. او پس از چاپ اين رمان در روزنامهاي امريکايي به اسم «عصر ملي»، به شهرتي جهاني دست يافت و آتشي در ميان مردم براي تقويت مبارزههاي ضدبرده داري سياهان برافروخت.
هريت در 14 ژوئن 1811 در روستاي ليچفيلد، ايالت کنتيکت به دنيا آمد. او فرزند هفتم از خانوادهاي پر جمعيت و تنگدست با 13 بچه بود. پدرش روحاني مذهبي به نام «ليمن ميچر» بود و مادرش را هم زماني که پنج سال داشت از دست داده بود. در مدرسه اي که توسط خواهرش کاترين اداره مي شد، درس خواند و وقتي که 21 ساله بود از کنتيکت به اوهايو رفت.
در آنجا با پروفسور «کالوين اليس استو» که مدرس دروس ديني بود آشنا شد و در سال 1836 با او ازدواج کرد. در اوهايو به محافلي راه يافت که بحث و جدل درباره بردهداري در جريان بود. همسر او نيز ضد قانون بردهداري بود و از «راه آهن زيرزميني» که گروهي بود براي فراري دادن بردگان به ايالتهاي آزاد و پناه دادن آنها در خانههاي امن حمايت مي کرد.
هريت و همسرش صاحب هفت فرزند شدند. مرگ يکي از فرزندانش بر اثر وبا تاثير عميق روحي بر او گذاشت و او را با درد مادران سياهپوست که فرزندانشان را به خاطر فقر و زندگي به عنوان برده از دست ميدهند آشنا ساخت. يک پسر ديگر او هم بعدتر در دريا غرق شد.
هريت زماني که با همسرش در برونزويک ايالت مين زندگي ميکرد، شاهد مرگ مردي سياهپوست بود که منبع الهام وي براي نوشتن رمان کلبه عمو تم شد. در سال 1850 قانون فرار بردگان به تصويب رسيد که طبق آن کساني که سياهپوستان را پناه داده يا فراري ميدهند با مجازات شديد مواجه خواهند شد.
پس از آن او نامهاي به ويراستار «هفتهنامه ضد برده داري عصر ملي» نوشت و ايدهاش را براي نوشتن داستاني درباره بردهداري مطرح کرد: «فکر مي کنم زمان آن فرا رسيده تا حتي زنان و بچههايي هم که ميتوانند حرف بزنند براي خاطر انسانيت و آزادي به صدا در آيند.
اميدوارم که هر زني که ميتواند بنويسد، سکوت نکند.» در ژوئن 1851 وقتي 40 سال داشت، اولين قسمت از داستانش را به مجله فرستاد. اين کتاب سري داستاني بود که يک سال هر هفته ابتدا با نام «مردي که کالا بود» و بعدتر با نام ديگر «زندگي در لولي» چاپ ميشد. اما سال 1852 کتاب به شکل رمان تنها در پنج هزار نسخه به چاپ رسيد. رمان کلبه عمو تم با چنان استقبالي مواجه شد که کمتر از يک سال سيصدهزار نسخه آن به فروش رسيد. اين کتاب در انگليس در همان سال يک ميليون نسخه فروخت.
هريت در کتاب کلبه عمو تم با روايت داناي کل نزديک به پنجاه شخصيت ميآفريند و داستانهايي بسيار رنجآور از سالها برده داري انسانها روايت مي کند. کتاب صحنههاي دردناک و عاطفي دارد که گاه اشک به چشمان خواننده مي آورد و مخاطب را از نزديک با زندگي اسفناک و غيرقابل باور سياهان آشنا مي سازد. داستانهايي که اکثرا واقعيت دارند و از مشاهدات و شنيدههاي هريت استخراج شده اند.
هريت موفق شد با انتشار داستانش بحثي جنجالي در محافل امريکا در مورد لغو بردهداري ايجاد کند و زمينه مخالفتجويي را ميان جنوبيان امريکا تقويت سازد. او پس از آغاز جنگ داخلي در سال 1862 طي سفر به شهر واشنگتن دي.سي با رئيس جمهور آبراهام لينکلن ملاقات کرد. پسر او بعدها گفت که لينکن با گرمي از هريت استقبال کردو به وي گفت: «پس تو همان زن کوچکي هستي که با کتابش جنگي بزرگ به راه انداخته است.»
خانوادههاي بيچر و استو از مشهورترين خاندانهاي قرن نوزدهم امريکا بودند که در جنبشهاي اجتماعي نقش فراوان داشتند. برادر هريت نيز با نام هنري «وارد بيچر» وزير پروتستان محبوبي بود و از جمله رهبران اوليه جنبش حق راي زنان در امريکا محسوب ميشد. هريت در زمان حيات هم مورد تقدير فراواني قرار گرفت به طوري که در سال 1881 جشني ملي به مناسبت تولد هفتاد سالگياش برگزار شد.
هريت بيچر استو در سال 1896 پس از ابتلا به بيماري آلزايمر در هارتفورد ايالت کنتيکت درگذشت. ماجراهاي تلاش او دستمايه نوشتن زندگينامههاي فراواني بوده و چندين فيلم نيز با اقتباسهاي متفاوت براساس رمان کلبه عمو تم ساخته شده است. کارهاي اين نويسنده مشهور به دهها زبان از جمله فارسي برگردانده شده و مخاطبان بسياري را جذب کرده است.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۱۶۴۷۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه میشود
به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران میشود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.
شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثهای کابوسها ورنجهای گذشته را برای او زنده میکند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفتهاند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار میدهند.شخصیتهای فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان میشوند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
با بدنی لرزان و لکلککنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولینبار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالیکه عرق از چهرهام میچکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همهجا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعلههای مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخههای درهم تنیدهی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخهها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.
کد خبر 6093871 فاطمه میرزا جعفری