وحید نصیریان به سمت خانه ابدی تشییع شد/اهدای اعضای خالق «قلب سیمرغ»
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۲۱۳۸۴۱
به گزارش ایسکانیوز، مراسم تشییع پیکر وحید نصیریان، کارگردان فیلم های انیمشن، صبح امروز 8 مرداد ماه از مقابل خانه سینما برگزار شد.
روانبخش صادقی، عضو هیات مدیره خانه سینما در این مراسم ضمن ابراز ناراحتی از فوت ناگهانی این فیلمساز، گفت: وحید برای من دوستی بود که هیچگاه نتوانستم به دوستی او شک کنم، وحید با وجود اینکه همیشه می خندید اما غمی در چهره اش پنهان بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه مراسم احمد عربانی، کاریکاتوریست پس از صحبت های صادقی، بیان کرد: سالها باید بگذرد تا باز هم هنرمندی مانند وحید را داشته باشیم.
محسن امیریوسفی، کارگردان سینمای ایران و از دوستان وحید نصیریان، با انتقاد از اکران نشدن فیلم آخر این هنرمند عرصه انیمیشن، اظهار کرد: وحید جان آسوده بخواب که دیگر به اکران فیلم و تصویب فیلمنامه نیازی نداری. او از نسل فیلمسازان نوگرای سینمای ایران بود و میخواست راه نو را دنبال کند.
وی افزود: به فرشته مرگ میگویم که تکه تکههای وحید در میان نسل ۷۶ است و امیدوارم فضا برای این نسل باز شود و مدیران با حمایتشان آخرین فیلم بلند او را اکران کنند.
پس از صحبت های امیریوسفی، بیژن میرباقری، کارگردان تلویزیون، گفت: متاسفم که جهان دیگر نمی تواند صدای خنده وحید را بشنود. همواره در دورهمی ها صدای خنده وحید بود که ما را جمع می کرد، به یاد خندههایش سکوت کنید، آقای سید مهدی طباطبایی نژاد اجازه دهید ما فیلم وحید را ببینیم.
در ادامه مراسم، محمدعلی صفورا، از فیلمسازان انیمیشن، با اشاره به وضع نامناسب هنرمندانی که در زمینه پویانمایی فعالیت می کنند، بیان کرد: انیمیشن در حالی وحید را از دست داد که این حوزه تریبونی ندارد و متاسفانه سایر هنرمندان انیمیشن نیز در چند سال گذشته به دلیل وضع معیشتی در حال رفتن از ایران هستند.
علیرضا شفق نژاد، رهبر کر ارکستر فیلارمونیک هم با اعتراض به اکران نشدن فیلم نصیریان، گفت: «قلب سیمرغ» در جشنواره فجر سال ۸۶ جایزه گرفت. اما مشخص نیست فیلمی که جایزه گرفته است به چه علت اکران نشد؟؟
در ادامه، جلال نصیریان عموی وحید نصیریان، گفت: حس وطن دوستی نصیریان را به خوبی در « قلب سیمرغ» می توان دید. وحید به من توصیه کرده بود که «اگر من زود رفتم و از نسوج من چیزی باقی بود آن را هدیه کنید» و من دیروز خبر اهدای عضو را به رئیس علوم پزشکی دادم.
پس از صحبت های عموی وحید نصیریان، ماهور، پسر این هنرمند به همراه فلوت نوازی یکی از دوستان وحید نصیریان (حامد ملک) دل نوشتهای را از ترجمههای او برای پدر خواند و آرزو کرد که او در بهشت، شانس دیگری داشته باشد.
در پایان مراسم، منوچهر شاهسواری، مدیرعامل خانه سینما، یادآور شد: در این ایام آنچه را از دست دادیم برایمان دردآور است. طی چند وقت افراد زیادی را از دست دادیم و وحید هر آنچه داشت در ۴۵ سال عمر خود به دست آورد.
پیکر این هنرمند پس از تشییع از مقابل خانه سینما به شهر تبریز منتقل شد تا در آنجا به خاک سپرده شود.
503
منبع: ایسکانیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۲۱۳۸۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«پایان باز» نباید به یک مُد مخرب تبدیل شود
آرمان ملی ، بیتا ناصر: پایانبندی یکی از بخشهای مهم داستان است و غالبا نویسنده سعی دارد تا با قراردادن تکههای داستانی در کنار یکدیگر، اوج روایت را در پایانبندی اثرش داشته باشد. در وهله نخست، نظرتان درباره پایانبندی یک اثر داستانی چیست و چقدر برای خودتان مساله بوده است؟
پایانبندی، مهمترین بخش داستان است. من خودم به شخصه در داستانهایم اگر با نقدی مواجه شدهام، بیشتر درباره پایان داستان بوده؛ - چرا زود تمام شده؟ چرا معلوم نشد چه بر سر قهرمان آمده است؟ و... همه اینها نشاندهنده آن است که ممکن است شما داستانتان را درخشان و پر شور شروع نکنید، اما باید پایانی قانعکننده برای مخاطب داشته باشید؛ حالا یا پایانِ باز یا پایان بسته کلاسیک. ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که نظریه جهانهای موازی در فیزیک مطرح شده و فیلمها و داستانهایی با پایانهای چندگانه و متفاوت ساخته و نوشته میشود. طبیعتا همه اینها نشاندهنده این است که پایانبندی، بخش بزرگی از یک اثر هنری است که میتواند سرنوشت یک اثر نزد مخاطب را دگرگون کند. گاه اثری با پایان باز، چنان در ذهن مخاطب میماند که با هیچ پایان کلاسیکی نمیتوان آن اثر را در ذهن مخاطب جاودانه کرد.
مقصودتان از پایانبندی کلاسیک چیست و چه عناصری را دربر دارد؟
در داستاننویسی به شیوه کلاسیک و خطی، معمولا مخاطب باید پاسخ تمام ابهامها، گرهآفرینیها و مسائل مبههم را دریابد؛ بنابراین نویسنده در این سبک داستانپردازی، میکوشد تا پاسخ تمام سوالها را در چارچوب منطقی داستان و سبک و سیاق مورد نظرش بدهد. مثلا شما در «صد سال تنهایی» مارکز، اگرچه با فضایی فراواقعی طرف هستید و سبک مارکز رئالیسم جادویی است، اما در نهایت همه عناصر داستان به پایان میرسند و زمان و مکان و نامها و نشانهها همه در طوفان در پیچیده و از روی زمین محو میشوند
پایانبندی باز و انتخاب آن در داستان، در چه شرایطی قابل قبول به نظر میآید و چه ملاحظاتی را میطلبد؟
یک سوءتفاهم در مورد پایان باز هست که باید در اینجا به آن اشاره کنم. گاهی خالق اثر هنری در خلق چارچوب داستان و به انجام رسانیدن آن ناتوان است؛ یعنی عناصر داستان به یک دوراهی یا سهراهی مشخص نمیرسند که با پایان باز تصمیم را به عهده مخاطب بگذاریم. این نقص و ناتوانی خالق است که با مقوله پایان باز، نویسنده یا خالق اثر داستانی سعی دارد پشت آن مخفی شود. اما در مواقعی داستان آنقدر چارچوب محکمی دارد که وقتی مخاطب را برای انتخاب پایانی مخیر میکند، هر نوع تخیلی از جانب مخاطب بر غنای داستان اصلی میافزاید. جایی خواندهام که مایکل کورتیز؛ کارگردان فیلم «کازابلانکا» در سکانس پایانی این فیلم؛ حتی به تصمیم نرسیده بود که داستان چگونه پایان یابد؛ ... آیا باید ایلسا با ویکتور لازلو سوار هواپیما میشد؟ آیا باید با ریک میماند و لازلو تنها به جهان آزاد میگریخت؟ آیا باید هر سه با هم فرار میکردند؟... خب میبینیم که هر کدام از این سه پایان برای ما قابل قبول و در چارچوب منطق داستان است. این از غنا و بینقص بودن داستان و فیلمنامه است که در صورت داشتن پایان باز، ما را در حس خوشایندی از تخیل و مطلوبیت ذهنی غرق میکند. اما اگر داستان الکن و ناقص بود، پایان باز هیچ دردی از آن دوا نمیکرد.
آیا منطقی است که دریافت معنای داستان به این شکل، صرفا برعهده مخاطب باشد؟
منطق را نویسنده یا خالق تعیین میکند. اگر شما به عنوان خالق اثر منطقی را در داستان پی افکنید که در چارچوب آن مخیر شدن مخاطب بین انتخاب چند پایان، منطقی به نظر برسد، به نظر من میتواند ترفند خوبی برای ادامه پیدا کردن اثر در ذهن مخاطب باشد.
به نظر شما سهم منطقی نویسنده در پایانبندی یک اثر و تعیین تکلیف کردن برای مخاطب چقدر است؟
این موضوع چیزی نیست که قابل اندازهگیری باشد. خالق اثر و مخاطب باید در یک چارچوب معنایی به توافق برسند. طبیعتا هنگام خلق اثر، نویسنده با توجه به شناخت یا انتظاراتی که از مخاطب اثرش دارد، کار را به پایان میرساند. یک خالق فیلم یا داستان عامهپسند، طبیعتا توقع خاصی از مخاطبش دارد و قطعا با یک پایان کلاسیک و عامهپسند، کار را میبندد. اما خالق آثار خاصپسند، تعریف دیگری از مخاطبش دارد و ممکن است با توجه به سطح سواد بصری یا داستانی مخاطب خاصش، پایان باز در نظر بگیرد.
اساسا انتخاب پایان باز چه ملزوماتی را در نویسنده طلب میکند؟
به نظر من لازمه آن داشتن قوت در داستانپردازی کلاسیک است. اگر شما نتوانید یک داستان کلاسیک و خطی با پایانبندی موفق و مشخص بنویسید؛ قطعا صلاحیت لازم برای نوشتن مثلا داستانی غیرخطی با پایان باز را ندارید. مثل این خواهد بود که از یک نقاش آبستره بخواهی یک چهره معمولی سیاه قلم بکشد و او یک «چشم چشم دو ابروی» کودکانه تحویلت بدهد!
به نظر شما نویسندههایی که امروزه سراغ پایان باز میروند، تا چه اندازه موفق بودهاند؟
راستش را بخواهید من خودم را در مسند قضاوت در مورد سایر دوستان نویسندهام نمیبینم فقط امیدوارم مقوله پایان باز مثل نوشتن داستانهای مینیمال یا پستمدرن، تبدیل به یک مد مخرب در فضای داستان ایرانی نشود...
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1896264