Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری برنا»
2024-05-01@08:02:01 GMT

اِدعای عجیب مُتَهَم ردیف دوم پرونده بنیتا

تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۲۲۲۰۶۹

اِدعای عجیب مُتَهَم ردیف دوم پرونده بنیتا

به گزارشگروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛عاملان مرگ بنیتا دیروز به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند، این دو متهم ٦ روز پس از دستگیری، اعترافات اولیه در اداره آگاهی و بازسازی صحنه جرم، حوالی ظهر یکشنبه در دادسرای ناحیه ٢٧ تهران در برابر بازپرس این پرونده قرار گرفتند. آنها در اظهاراتشان به جرییات بیشتری درخصوص این حادثه پرداختند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از تصمیم به سرقت پراید پدر بنیتا گرفته تا چگونگی رها کردن این دختر ٨ ماهه در ماشین.اعترافاتی که پاسخ بسیاری از پرسش‌های مطرح شده درخصوص این حادثه تلخ و غم‌انگیز را داد. اما مهم‌ترین بخش اظهارات این دو متهم جایی بود مهدی متهم ردیف دوم این پرنده ادعا کرد همان شب اول،حادثه ربوده شدن بنیتا را به پلیس اطلاع داده است. براساس ادعاهای این متهم او چند ساعت پس از وقوع این حادثه به کلانتری خاتون آباد پاکدشت مراجعه و ماموران را در جریان حادثه قرار داده است. او مدعی شده حتی حوالی محل پارک خودرو را هم به آنها اعلام کرده بود که براساس آن ماموران وعده پیگیری داده بودند. در ادامه مشروح گفت و گوی «شهروند» با دو متهم پرونده بنیتا را می‌خوانید:
چرا بنیتا را در خودرو رها کردی؟
- نمی‌دانم. فقط می‌خواستم از این ماجرا خلاص شوم.
نمی‌دانستی که نوزاد ٨ ماهه بدون آب و غذا در گرمای تابستان شانسی برای زنده ماندن ندارد؟
- من اصلا به این چیزها فکر نمی‌کردم. ذهن من فقط به فرار از این ماجرا قد می‌داد. من به شیشه اعتیاد دارم، آن روز هم برای تهیه جنس به مشیریه رفته بودیم، صدای گریه بچه من را دیوانه کرده بود. فقط می‌خواستم از این شرایط خلاص شوم.
یعنی اعتیاد تا این حد تو را پریشان کرده که موضوع به این سادگی را نمی‌توانستی تشخیص دهی؟
- نه واقعا مغزم کار نمی‌کرد. تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که خودرو با بچه را در کنار خیابان اصلی پارک کنم، روبه‌روی یک ابزارفروشی، با خودم فکر کردم که کسی از این مغازه به این ماشین شک می‌کند.
وقتی خودرو را پارک کردی مغازه ابزارفروشی باز بود؟
- یادم نیست.
چند ساعت بعد یا فردای آن روز به سرنوشت این بچه فکر نکردی؟
- چرا، ولی با خودم گفتم که حتما کسی او را پیدا کرده است.
تا قبل از دستگیری به محلی که خودرو را پارک کرده بودی بازنگشتی؟
- نه، اصلا حوالی آن‌جا هم نرفتم. کاری نداشتم.
چند ‌سال داری؟
- ٢٧سال.
درس خواندی؟
- تا کلاس سوم راهنمایی.
ازدواج کردی؟
- چند وقتی است با یک خانم ٣٨ ساله ازدواج کردم.
او هم مصرف‌کننده است؟
- من مدتی پخش‌کننده مواد بودم. او هم مصرف‌کننده و مشتری خودم بود. کم‌کم با هم بیشتر آشنا و علاقه‌مند شدیم تا این‌که با هم ازدواج کردیم.
در این مدت خبرهای زیادی از گم شدن بنیتا در تلگرام و اینستاگرام منتشر شد، خانواده او بارها از طریق این شبکه‌های اجتماعی از سارقان درخواست بازگرداندن دخترشان را داشتند، حتی پدر او از خودرو هم گذشت تا شاید بچه سالم پیدا شود. هیچ‌کدام از اینها تأثیری در تو نداشت؟
- همه اینها را من در این مدتی که دستگیر شده‌ام، شنیدم. من نه تلگرام دارم و نه وقتی برای این کارها. گوشی من اینترنت ندارد. من تا قبل از این‌که دستگیر شوم از این صحبت‌ها هیچ اطلاعی نداشتم.
همسرت هم به تو چیزی نگفت؟
- یادم نیست. شاید گفته باشد ولی من چیزی نشنیدم. من وقتی در خانه‌ام یا درحال شیشه کشیدنم یا خوابم، زیاد متوجه اتفاقات دور و برم نیستم.
پدر بنیتا در صحنه بازسازی جرم بارها گفت که دخترش را صدا می‌زده و به سارق می‌گفته که بچه‌اش داخل خودرو است؟
- او داشت داد و فریاد می‌کرد. اما من فقط به فکر فرار بودم. اصلا یادم نیست که او چنین حرفی زده باشد. البته شاید گفته اما من یادم نیست. من صدای او را درست نمی‌شنیدم. من فقط مشت‌های او را یادم هست. ولی از بچه اطلاعی نداشتم.
چه زمانی متوجه شدی که بچه را هم با خودرو دزدیدی؟
- وقتی به پاکدشت رسیدیم، صدای گریه بچه بلند شد، تازه فهمیدم که یک بچه داخل این خودرو بوده.
از خودرو سرقت هم کردی؟
- ضبط و باند خودرو را برداشتم.
در آن لحظه بچه چکار می‌کرد؟
- درست یادم نیست، ولی فکر کنم داشت گریه می‌کرد، صدای گریه‌اش هنوز توی گوشم است.
سابقه‌دار هستی؟
- به جرم سرقت و خرید و فروش موادمخدر چند بار دستگیر شدم. من فقط ١٣ فقره سرقت در پرونده‌ام دارم.
زندان هم رفتی؟
- بله. دی‌ماه بود که پس از ١٧ ماه از زندان با سند آزاد شدم. بعد هم ازدواج کردم.
چه کسی برای تو سند گذاشت؟
- پدرم سند خانه‌اش را آورد.
چگونه دستگیر شدی؟
- پلیس ردم را از مهدی گرفته بود. درواقع دوستم مهدی به پلیس اطلاع داد، اول او را گرفتند بعد هم من را در خانه برادرم دستگیر کردند.
ادعای یکی از سارقان خودروی پدر بنیتا:
محل رهاکردن کودک را به پلیس اطلاع داده بودم
مهدی دومین متهم این پرونده است. او همان کسی است که پلیس از طریق او موفق به دستگیری عامل این حادثه می‌شود.
هنگام سرقت همراه محمد بودی؟
- من یک پراید دارم. آن روز من با محمد برای تهیه جنس به آن‌جا رفتیم. محمد پیاده شد تا خودرو را سرقت کند، من هم بعد از چند دقیقه با او تماس گرفتم.محمد به من گفت به پاکدشت رفته، آدرس را گرفتم و من هم پیش او رفتم.
وقتی سرقت را تماشا می‌کردی متوجه حضور بنیتا در خودروی سرقتی نشدی؟
من بلافاصله از محل خارج شدم. تا قبل از این‌که به محمد برسم از وجود بچه بی‌اطلاع بودم.
محمد هم تلفنی به تو چیزی نگفت؟
- او فقط آدرس را به من داد. وقتی پیش محمد رسیدم، تازه فهمیدم که یک بچه هم داخل خودرو است. همان موقع به او گفتم بچه را دم یک آژانس رها کند. اما او ترسیده بود. اولش بچه خواب بود، بعد بیدار شد. محمد داشت ضبط خودرو را باز می‌کرد. من دلم برای این بچه سوخت چندبار به او اصرار کردم اما توجهی به حرف من نکرد. من خودم بچه دارم، حال پدر و مادر آن بچه را می‌فهمیدم، به همین دلیل به محمد اصرار کردم، اما فایده‌ای نداشت.
چرا به پلیس اطلاع ندادی؟
- خبر دادم. دوبار هم خبر دادم. من برای پلیس همه ماجرا را تعریف کردم. یکبار خودم به کلانتری رفتم یک‌بار هم از طریق دوستم موضوع را به آنها اطلاع دادم. من هرکاری کردم تا این بچه آسیب نبیند.
کی به پلیس اطلاع دادی؟
- همان روز حادثه ساعت ٨:٣٠ شب بود، دلم آرام نگرفت، به کلانتری خاتون‌آباد رفتم، به آنها گفتم، دوستم شیشه مصرف می‌کند، یک خودرو سرقت کرده که داخل آن یک نوزاد است. حتی حوالی آدرس پارک خودرو را هم به آنها دادم، مامور کلانتری هم به من گفت که پیگیری می‌کنند.
یعنی شما چند ساعت پس از سرقت موضوع را به پلیس اطلاع دادی؟
- بله حدود ساعت ١ ظهر پنجشنبه بود که ما از آن خودرو جدا شدیم. حدود ٨ ساعت بعد هم من به کلانتری خاتون‌آباد رفتم و همه چیز را تعریف کردم.
ولی در این مدت خبر گم شدن بنیتا همه جا پیچیده بود، چرا با خانواده آنها تماس نگرفتی؟
- من چند بار هم با محمد صحبت کردم. او به من گفت که بچه را نزدیک یک آژانس گذاشته. من هم با خودم گفتم که هم به پلیس خبر دادم و هم محمد راست می‌گوید. دیگر پیگیر ماجرا نشدم، تا این که روز سه‌شنبه از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم که این بچه هنوز پیدا نشده است. خیلی ناراحت شدم، با خودم فکر کردم که اگر آن بچه هنور داخل خودرو باشد، حتما بلایی سرش آمده، ترسیدم موضوع را با یکی از دوستانم درمیان گذاشتم تا او به پلیس تلفنی اطلاع دهد. او هم دوباره ماجرا را برای آنها تعریف کرد. بعد هم از طریق او، من را دستگیر کردند و بعد هم سراغ محمد رفتند. درواقع من دوبار با پلیس تماس گرفتم یک‌بار مستقیم و یک‌بار هم از طریق دوستم.
کجا با محمد آشنا شدی؟
- من و محمد اهل پاکدشت هستیم. همان جا با هم آشنا شدیم.

منبع: خبرگزاری برنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۲۲۲۰۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شگرد عجیب یک کلاهبردار برای خرید سکه و طلا

مردی شیاد که با فریب نمایندگان شرکت‌های مختلف در شهرستان‌ها اقدام به کلاهبرداری و خرید سکه و طلا می‌کرد از سوی پلیس فتا البرز دستگیر شد.

به گزارش مشرق، سرهنگ «رسول جلیلیان» رئیس‌پلیس فتا استان البرز گفت: با مراجعه چند نفر مبنی بر کلاهبرداری از آنها در بررسی‌ها مشخص شد، متهم ابتدا با استفاده از سایت آگهی اینترنتی، فروشندگان سکه و طلا را شناسایی می‌کرده است سپس قربانیان بعدی خود را از طریق خیابان‌گردی و عکس‌برداری از تابلوی شرکت‌ها و مغازه‌هایی که روی تابلو آنها شماره تلفن ثبت بوده شناسایی کرده است. این کلاهبردار پس از تماس با نمایندگان آن شرکت‌ها در شهرستان‌ها، با چرب‌زبانی و دادن برخی اطلاعات، خود را به عنوان مدیر بالا دستی یا دست‌اندرکار، معرفی و عنوان داشته یکی از اقوامم به شهر شما سفر کرده اما دچار تصادف شده و الان در بیمارستان منتظر عمل جراحی است از آنجا که سقف انتقال من پر شده فقط شما را به‌عنوان نمایندگی در آن شهر داشتیم که می‌توانید به من کمک کنید. قربانیان نیز فریب خورده و مبالغی که متهم خواسته بود را به حساب اعلامی واریز می‌کرده‌اند اما پس از آن وی اقدام به بلاک‌کردن آنها کرده و بعد از آن با پول واریزی که در واقع به حساب فروشنده سکه و طلا رفته بود اقدام به خرید سکه و طلا می‌کرده است.

وی اضافه کرد: با انجام اقدامات اطلاعاتی صورت‌گرفته، مخفیگاه و مسیرهای تردد متهم در کرج شناسایی و با هماهنگی انجام‌شده با مرجع قضایی متهم طی یک عملیات غافلگیرانه دستگیر و در بازرسی بدنی تعداد ۲ دستگاه گوشی تلفن‌همراه، ارتکاب جرم (گوشی – سیم‌کارت‌های فعال) کشف و ضبط شد.

جلیلیان بیان کرد: تحقیقات لازم توسط کارشناسان این پلیس انجام شد که متهم در ابتدا به بزه ارتکابی خود اقرار و اعلام کرد که تعداد افرادی که با آنها تماس گرفته و موفق به کلاهبرداری از آنها شده ۱۰۰ نفر از سراسر کشور است.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • طراحی کوپه، قدرت پیکاپ؛ یکی از عجیب‌ترین خودروهای امسال رونمایی شد(+عکس)
  • آیا ایده فروش محمد صلاح توسط لیورپول منطقی است؟
  • ثبت تصویری از خودروی عجیب یک روحانی در شهر قم
  • شگرد عجیب یک کلاهبردار برای خرید سکه و طلا
  • ماجرای عجیب قتل حسین به دست «ع» گدا
  • چپ‌کردن عجیب ماشین چینی توی کوچه! (فیلم)
  • لزوم رسیدگی سریع‌تر به پرونده شرکت‌های پیش‌فروش خودرو
  • ببینید | ادعای عجیب وزیر صمت درباره تولید خودرو در ایران
  • پرونده کثیرالشاکی موسوم گروه "ش" به دادگاه ارسال شد
  • رسیدگی قضائی به اخلال ۶۰۰۰ میلیارد ریالی در نظام اقتصادی