فساد و تبعيض عامل اصلي رفتارهاي ضد اجتماعي/ نستوهي فراموش شده است
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۲۳۴۴۴۱
خبرگزاري آريا - رئيس سازمان نظام روانشناسي معتقد است در کنار بيکاري، فساد و تبعيض سبب بي اعتمادي و نا اميدي جوانان نسبت به آينده شده و اين از عوامل اصلي رفتارهاي ضد اجتماعي است.
خبرگزاري مهر، گروه جامعه-ناصر جعفرزاده: مردم ايران در مدت زماني کمتر از يک ماه در نتيجه وقوع 2 حادثه تاسف بار براي دختران سرزمين، دچار يک تاثر و اندوه عمومي شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*طي سالهاي اخير همواره شنيده ايم که آسيبهاي اجتماعي در کشور رو به افزايش است. چه عواملي در بروز شرايط فعلي موثر هستند و در اداره جامعه کجا غفلت شده است؟
وقتي از آسيب اجتماعي صحبت ميکنيم ابتدا بايد مفهوم سلامت اجتماعي را از خود سوال کرده باشيم و ببينيم در اين مورد چه خلاءهايي داشته ايم که شرايط به موقعيت آسيبي از آسيب اجتماعي گرفته تا آسيب جسماني و حتي رواني رسيده است.
امروزه رويکرد علمي دنيا به سلامت، يک مفهوم چهار بعدي شامل سلامت جسماني، سلامت رواني، سلامت اجتماعي و سلامت معنوي است. وقتي با موارد آسيبي مثل رويدادهاي تاسف بار چند هفته اخير مواجه مي شويم به طور قطع نشان دهنده اين است که يک يا چند بعد از سلامت مورد بي توجهي قرار گرفته و فراموش شده است.
در بسياري کشورهاي توسعه يافته تا 70 درصد بودجه هاي سلامت صرف سلامت رواني و اجتماعي مي شود؛ اين در حالي است که ما تنها 3 درصد بودجه سلامت را صرف سلامت روان مي کنيم و آن هم براي تامين تخت در بيمارستان رواني استاز مفهوم 100 درصد سلامت فقط 20 درصد آن جسماني است. اين در حالي است که در کشور ما موضوع سلامت در سالهاي گذشته روي سلامت اجتماعي متمرکز بوده و تمام بودجه و برنامه ريزي و نگرشها روي سلامت جسماني تاکيد کرده است. همين نگاه به جامعه هم تزريق شده به طوري که توجه جامعه به تغذيه و ورزش جسماني تا حدي زيادي جلب شده اما همين افراد با يک تلنگر و بحران، دچار فروپاشي مي شوند. اين به آن معناست که در جامعه ما مقابله با ناکامي و «سخت روحي» يا در فرهنگ خودمان «نستوهي» که ريشه تاريخي در عرفان و ادبيات ما دارد از بين رفته است. يا در سلامت اجتماعي همين جوان ورزشکار، پرخاشگر هم هست و توانايي کنترل خشم ندارد يا در موضوع ازدواج بلوغ جسماني ندارد.
يکي از دلايل بروز آسيبهاي اجتماعي همين خلاء است. تمرکز ما روي سلامت جسماني بوده و بودجه هاي هنگفت صرف کرديم. با کنترل سازمان بهداشت جهاني همه ساله شاخصهاي سلامت جسماني را ارائه مي دهيم. خودمان هم برنامههاي وسيع براي پيشگيري و درمان بيماريهاي جسماني داريم در حالي که حتي در همين بعد سلامت نيز انواع و اقسام بيماريهاي جسماني قلبي و ... در فضاي استرسي جامعه بروز و ظهور مي يابند و ورزشکاران ما دچار مشکلات عصبي مي شوند. حتي اگر بخواهيم فقط سلامت جسماني را تضمين کنيم لازم است سلامت روان و سلامت اجتماعي را مورد توجه قرار دهيم.
متولي سلامت کشور بايد نگاه پزشکي و دارونگري و جراحي محوري را کنار بگذارد. تا زماني که نگاه ما اين است، همين مشکلات را در آينده هم داريم و چه بسا بحراني تر هم بشود. در بسياري کشورهاي توسعه يافته تا 70 درصد بودجه هاي سلامت صرف سلامت رواني و اجتماعي مي شود؛ اين در حالي است که به گفته وزارت بهداشت، ما تنها 3 درصد بودجه سلامت را صرف سلامت روان مي کنيم که آن هم براي تامين تخت در بيمارستان رواني است. نسبت به ابعاد سلامت غفلت تاريخي داريم تخصيص بودجه و نگرش بايد اصلاح شود. در دلسوزي مسئولان ترديدي نداريم اما با نگاه فعلي قاطعانه مي گويم هرکس وعده دهد در آينده سلامت مردم بهبود پيدا خواهد حرفي شعاري و غير کارشناسي زده است.
*گام نخست براي کنترل و مقابله با آسيبهاي اجتماعي چيست و با ادامه وضعيت فعلي چه تصويري از جامعه در قبال آسيبهاي اجتماعي قابل ترسيم است؟
رگ حياتي ما به اين بستگي دارد که نگاهمان را عوض کنيم؛ در غير اين صورت بودجه کشور را اثرات آسيبهاي اجتماعي از جنگ هم خطرناک تر استهدر داده ايم اما سلامت مردم تغييري نکرده است. اثرات آسيبهاي اجتماعي از جنگ هم خطرناک تر است. در آسيبهاي اجتماعي خانواده و فرد از درون در حال فروپاشي است در اينجا بدون حمله نظامي کشور از بين مي رود. ما نيروهاي جوان را تبديل به يک نيروي مريض پرخاشگر و بزهکار مي کنيم که هم براي خود و هم براي جامعه خطرناک هستند. در حالي که همين جوانان هم در صورتي که آموزش مي داديم و پيشگيري ميکرديم نيروي سازنده کشور مي شدند.
در سالهاي اخير با موضع گيري دقيق رهبري در سياستهاي مختلف، مسئولان کشور دعوت شدند و خودشان در مرکز ميدان مساله آسيبهاي اجتماعي را هدايت مي کنند. در بحث برنامهريزي و ورود اسناد بالادستي اقدامات خوب است اما اثرگذاري وقتي است که برنامهريزيهاي کوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت داشته باشيم.
تا مي خواهيم گوشه اي از آسيبهاي اجتماعي را درمان يا بهبود بخشيم، انواع و اقسام آسيبها در اشکال ديگر از گوشه و کنار جامعه بيرون مي زند و هميشه چند قدم از آسيبها عقب هستيمبايد به سمت ارتقاي سلامت اجتماعي برويم. واقعيت اين است که نگاه درمانمحور در حوزه آسيبهاي اجتماعي اگرچه لازم است اما در وضعيت فعلي جامعه ما کارايي چنداني ندارد. شرايط به گونه اي است که تا مي خواهيم گوشه اي از آسيبهاي اجتماعي را درمان يا به مفهوم دقيقتر بهبود ببخشيم، اما انواع و اقسام آسيبها در اشکال ديگر از گوشه و کنار جامعه بيرون مي زند و هميشه چند قدم از آسيبها عقب هستيم. ما بايد به فکر بستن گلوگاهها باشيم تا ورودي جامعه در زمينه مشکلات اجتماعي کمتر شود. بايد قبول کنيم منابع کشور محدود است و گلوگاهها به قدري گشاد شده اند که با روند فعلي به گرد آسيبهاي اجتماعي هم نمي رسيم. مونيتورينگ و پايش مسايل اجتماعي بايد در اولويت کار قرار گيرد و در کنار آن، موضوع پيشگيري را براي افراد و گروههاي در معرض خطر دنبال کنيم. در نهايت موضوع مداخله براي افرادي که دچار آسيبهاي اجتماعي و رواني شده اند بايد مورد توجه باشد تا بتوانيم پيشبيني کنيم ظرف 5 يا 10 سال آينده چه گامهايي قرار است برداريم.
*به موضوع گلوگاههاي بروز آسيب اجتماعي اشاره کرديد. اين گلوگاهها در جامعه ما در چه جايگاههايي واقع شده است؟
در بحث آسيبهاي اجتماعي و رواني مثل طلاق، عدم کنترل خشم، اعتياد و سوء مصرف مواد مخدر و ... تجارب ما نشان مي دهد که خلاءهايي در جامعه وجود دارد که سيل آسيبهاي اجتماعي را سبب مي شود. يکي از مهمترين موارد توجه به سالهاي نخست زندگي است. ما در ارائه آموزشهاي فرزندپروري به خانواده ها غفلت کرده ايم. پرورش شتر مرغ در کشور نياز به دوره تخصصي دارد اما در همين کشور پدر و مادر بچه دار مي شوند در حالي که حداقلهاي فرزندپروري را نمي دانند. در گذشته نهادهاي سنتي و خانواده گسترده در کنار افراد سالمند خانواده سبب مي شد که تا حد زيادي اين خلاء پر شود اما امروزه اين نقشها فراموش شده يا به نهادهاي دولتي سپرده شده بنابراين لازم است دستگاههاي دولتي و حاکميتي در اين زمينه ورود کنند و حتي شده به صورت اجباري آموزشهاي فرزندپروري با شيوه علمي و با تکيه بر آموزه هاي فرهنگي و ديني خودمان به پدر و مادرها ارائه شود و تنها با اين روش است که در درازمدت بسياري آسيبهاي اجتماعي کنترل مي شود.
علم روانشناسي ثابت کرده است دقيق ترين آثار عملکرد مادر در خانواده همچون نقشي بر سنگ بر شخصيت کودک اثر دارد. زندگي کودک در سالهاي نخست زندگي بايد به طور کامل طي شود در مطالعه شخصيت بسياري از افراد بزهکار در مي يابيم که ارضا نشدن نيازهاي عاطفي در دوران کودکي و خردسالي از دلايل جدي بروز جرايم و آسيبهاي اجتماعي است در حالي که اگر مادر رضايت از زندگي نداشته باشد و نتواند احساس مثبت خود را به فرزند منتقل کند، مشکلات در بزرگسالي نمايان مي شود. در مطالعه شخصيت بسياري از افراد بزهکار در مي يابيم که ارضا نشدن نيازهاي عاطفي در دوران کودکي و خردسالي از دلايل جدي بروز جرايم و آسيبهاي اجتماعي است. بحرانهاي عاطفي به مانند زخمي در روح و روان فرد که در اثر ضربات روحي دوران کودکي به وجود مي آيند، تمام رفتارهاي دوران بزرگسالي را تحت تاثير قرار مي دهند. از جمله فقدان روابط اجتماعي سالم، فقدان مهارتهاي ارتباطي موثر، نبود اعتماد و عزت نفس که سبب مي شود کمترين بحرانها و ناکاميها سبب بروز اعمال پرخاشگرايانه شود. يکي از گلوگاهها همين ظرفيت دوران کودکي است که ما نسبت به آموزش آن به والدين اقدام درخوري انجام نداده ايم.
يک گلوگاه ديگر اينکه به آموزش مهارتهاي زندگي به شهروندان از هر قشري بي توجهي شده است. با افزايش سن بايد متناسب با مقتضيات سني و زماني، آموزشهاي مهارتهاي زندگي در سنين کودکي، نوجواني، جواني و حتي بزرگسالي ارائه شود. در حال حاضر مدارس و دانشگاههاي ما همه نوع علمي حتي علومي که چندان در زندگي کاربردي نيستند ارائه مي دهند اما در مورد آموزشهاي زندگي سالم غفلت کرده ايم. مهارتهايي مثل مقابله با خشم، مقابله با استرس، تفکر منطقي، ارتباط متقابل و همدلي، نيازمند دوره و کلاس يا ارائه از سوي رسانه هاي موثر و پر مخاطب مثل صدا و سيما است. فردي که آموزش نديده مبتني بر غرايض خود رفتار مي کند و در مواجهه با بحرانها دست در خزانه آموزشهاي رفتاري خود مي کند اما از آنجا که آموزش درستي نديده است، رفتاري غيراجتماعي مثل پرخاشگري، افسردگي، درگيري و ... از خود بروز مي دهد. بايد تفکر حل مساله، قدرت تحليل شرايط و نگاه منطقي به شهروندان آموزش داده شود و اين با شعار محقق نمي شود بلکه يک چارچوب رفتاري استاندارد و الگوي منطبق با فرهنگ ملي و اسلامي بايد به مردم معرفي شود.
*به نظر کارشناسان، در کنار عوامل رواني، برخي عوامل اجتماعي هم در بروز آسيبهاي اجتماعي موثر است. مهمترين عوامل اجتماعي از نظر شما چيست؟
ما نتوانسته ايم براي جوانان کشور برنامه ريزي کنيم و اشتغال از مسائل اصلي است که در آن ضعيف عمل کرده ايم. در کنار بيکاري، فساد و تبعيض سبب بي اعتمادي و نا اميدي جوانان به آينده شده است و همين از عوامل اصلي رفتارهاي پرخاشگرايانه و ضد اجتماعي در جوانان و
ديگر اقشار است. کشور ما فشارهاي ناشي از جنگ تحميلي را پشت سر گذاشته است و جوانان ما نشان دادند اگر به آنان اعتماد شود، مي توانند کارهاي بزرگ انجام دهند اما به اين موضوع آن طور که بايد و شايد پرداخته نشده است. اين جوانان مي توانند کشور را اداره کنند اما همين افراد به دليل ضعف ساختاري و برنامهريزي غلط اقتصادي جامعه را تحت تاثير قرار داده و مي بينيم که آسيبهاي اجتماعي به طور روزافزون در حال افزايش است. بايد پژوهش و علت شناسي در سطح ملي انجام شود تا عوامل ديگر شناسايي شود زيرا پرداختن به آسيبهاي اجتماعي بدون شناختن دلايل آن بي نتيجه است.
در کنار بيکاري، فساد و تبعيض سبب بي اعتمادي و نا اميدي مردم به آينده شده و همين از عوامل اصلي رفتارهاي پرخاشگرايانه و ضد اجتماعي در جوانان استانساني که از نظر عاطفي و احساسي سرشار شده باشد و هيچ گونه کمبودي از اين جهت نداشته باشد، در برخورد با محيط اجتماعي، همسايگان، شهروندان از کودک تا سالمند به عنوان عزيزان خود نگاه مي کند. سلامت رواني سبب مي شود که فرد حس نوعدوستي و درک همدلانه را در عالي ترين سطح در وجود خود احساس کند. چنين فردي آماده کمک به همنوعان است و با تمام وجود در خدمت اطرافيان خود قرار مي گيرد. طبيعي است چنين فردي کمترين ميزان حس خودآزاري يا ديگر آزاري را از خود بروز نمي دهد چه رسد به اينکه مرتکب جناياتي مثل قتل دختر شش ساله يا سبب مرگ دختر 8 ماهه شود. رفتار ضد اجتماعي ريشه در خلاء روحي دارد و سوال اين است که چه اتفاقي در سطح جامعه افتاده که فرهنگ اسلامي و ايراني مبتني بر نوعدوستي و ايثار تبديل به چيزي شده که افرادي با بي رحمي کامل چنين جناياتي را انجام مي دهند؟
اين افراد در خانواده و جامعه محلي و محيطي بزرگ شده اند که نه تنها نيازهاي آنان کامل برطرف نشده بلکه هميشه هم کمبود داشته اند و هم در پاره اي موارد خودشان در کودکي دچار آسيبهايي شده اند. در کودکي دچار طرد کامل شده اند و قرباني برخي تجاوا پرخاشگريها شده اند و نيازهاي آنها ارضا نشده است. کسي که به درستي تربيت شده باشد خصلتهاي انساني را در خود پرورش مي دهد و در مقابل فردي که زمينه عقده اي و بيماري رواني دارد و در خانواده اي نابسامان پرورش يافته است، نه تنها درک همدلانه ندارد بلکه زمينه قساوت در وي پرورش يافته است. بايد آموزشها داده شود تا از پرورش چنين شخصيتهاي جلوگيري شود. اين افراد راهي جز درمانهاي علمي و روانشناختي ندارند البته در کنار اعمال قانون. مجازات و زندان سبب بهبود نمي شود مگر اينکه تحت رواندرماني عميق و بازسازي شخصيتي قرار گيرند و بسياري کشورها تجربيات موفقي دارند.
*نقش علوم رواني و اجتماعي در مواجهه با پرونده هاي اين چنيني چيست؟
اين اتفاقات به صورت موردي رسانه اي مي شود و جامعه را تحت تاثير قرار مي دهد. اما به عنوان کسي که از شرايط رواني جامعه مطلعم بايد بگويم مشابه اين افراد بيمار در سطح جامعه بسيارند که هنوز فرصت ارتکاب جرم را پيدا نکرده اند و شرايط طوري به وجود نيامده که بيماري خود را بروز دهند اما زمينه ارتکاب جرم در آنها وجود دارد. بايد اين موارد شناسايي و پيشگيري شود. اينکه ما هرازگاهي شاهد چنين حوادث وحشتناکي و خشونت باري باشيم، جامعه تحت تاثير قرار گيرد، کارشناسان اظهار نظر کنند و پس از مدتي همه چيز فراموش شود، برخورد در کشورهاي توسعه يافته در موارد اين چنيني خبره ترين روانشناسان و جامعه شناسان در کنار پرونده قرار مي گيرند درستي نيست. در کشورهاي توسعه يافته در موارد اين چنيني خبره ترين روانشناسان و جامعه شناسان در کنار پرونده قرار مي گيرند و از لحاظ علت شناسي و پديدارشناسي مورد مطالعه دقيق قرار مي دهند و به برنامه ريزان مشاوره مي دهند که چه کنيم در آينده شاهد چنين رفتارهايي در جامعه نباشيم. اين در حالي است که در کشور ما در هيچ يک از اين فجايعي که رخ داده مسئولان از کارشناسان خبره دعوت نکرده اند که در روند رسيدگي به پرونده مشارکت کنند. حوادثي که اخيرا رخ داده در کنار تاثر اجتماعي عميق، يک فرصت مطالعاتي بسيار ارزشمند است که نبايد از دست برود. بايد کيفرشناسان، رواشناسان، حقوقدانان و جامعه شناسان در قالب يک تيم اين موارد را مورد ارزيابي دقيق قرار دهند تا در آينده کمتر شاهد اين موارد باشيم. اما ميبينيم اين موارد پس از مدتي فراموش مي شود و بايد منتظر وقوع فجايع مشابه باشيم.
اگر يک درصد احتمال دهيم که فرد مجرم پس از خروج از زندان احتمال ارتکاب مجدد جرم دارد، چنين فردي بايد تحت نظر و به صورت مشروط از زندان خارج شود و وضعيت روحي و رواني وي به طور مرتب از سوي مددکار اجتماعي بررسي شودالبته ما چند سالي هست اقداماتي را آغاز کرده ايم و مراکز مشاوره را با همکاري سازمان زندانها راه اندازي کرده ايم اما در گامهاي اوليه هستيم. ايده آل موضوع اين است که اگر فردي بزهي را مرتکب شده و به زندان افتاده و کيفر خود را سپري مي کند، بايد تحت مشاوره و مداخله روانشناختي قرار گيرد. علم به ما مي گويد که در طول زندان بايد بازسازي شخصيتي انجام شود. اگرچه سخت است اما با روان درماني عميق، مددکاري اجتماعي، مشارکت اجتماعي خانواده و جامعه قابل انجام است. در مواردي هم که روي فردي روان درماني اثربخش نباشد و يک درصد احتمال دهيم پس از خروج از زندان احتمال ارتکاب مجدد جرم دارد اين تجربه در دنيا اثبات شده که بايد چنين فردي تحت نظر و مشروط از زندان خارج شود و بايد به طور مرتب به روانشناس و مشاور مراجعه کنند و مددکار اجتماعي وضعيت روحي و رواني وي را بررسي کند. اگر کسي پس از 2 سال از زندان خارج شده و دچار طرد اجتماعي شده و اشتغالي ندارد، اين طبيعي است که فرد ممکن است مجدد مرتکب جرم شود و اين وظيفه جامعه مدني و نهادهاي حاکميتي است که شرايط فرد را پس از خروج از زندان رصد کند.
*در هر 2 مورد فجايع اخير، متهمان سابقه کيفري و انجام جرايمي را داشتند. يک مطالبه عمومي در سطح جامعه شکل گرفته است که سيستم قضايي و انتظامي در قبال چنين افرادي با دقت نظر بيشتري رفتار کند. اين مطالبه از نظر علمي واقعي است يا ناشي از احساسات جمعي مردم؟
اين انتظار خامي است که تصور کنيم يک مجرم با گذران دوره محکوميت خود به خود اصلاح شود حتي در موارد بسياري، مجرم در حبس با روشهاي مختلف ارتکاب جرم هم آشنا مي شود و بالقوه زمينه ارتکاب جرم در وي تقويت مي شود.
ساختمان تخريب نشود بلکه اصلاح شود. شخصيت ضد اجتماعي را در محيط قرنطينه قرار مي دهند و در نهايت به صورت قدم به قدم بايد وارد جامعه شود و با نظارت اجتماعي شرايط اشتغال فرد پيش بيني شود در غير اينصورت رها کردن يک شخصيت ضد اجتماعي بدون هيچ ذخيره رفتاري سالم و بدون پيوستگي فرد با جامعه منجر به تکرار جرم خواهد شد. حتي ممکن است لازم باشد مددکار اجتماعي تا پايان عمر همراه وي باشد البته اين هزينه بر است اما در مقابل هزينه رواني جامعه در بروز فجايع بسيار ناچيز است. هزينه درمان اين افراد بسيار کمتر از شوک و هيرت جامعه است زيرا افراد ضد اجتماعي از گلوگاههاي اجتماعي گذر مي کنند و در کنار ديگر افراد جامعه حضور دارند تا روزي که زمينه را براي بروز نيتهاي دروني خود فراهم ببينند.
سلامت جامعه و امنيت رواني جامعه بسيار مهم است. ظرفيت يک جامعه در پذيرش شوکهاي رواني محدود است و قطعا هيچ مسئولي راضي به اين وضعيت نيست. اگر با شيوه هاي سنتي برخورد کنيم و با بگير و ببند و سپس آزادي بدون شرط اقدام کنيم موارد مشابه هم قابل انتظار است. اين حوادث يک هشدار به مسئولان و تصميم سازان است که خلاء هاي جامعه را برطرف کنيم.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۲۳۴۴۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معرفی حافظان و قاریان در ترویج رفتارهای قرآنی اثرگذار است
به گزارش خبرنگار مهر، اسماعیل زارعی کوشا ظهر پنج شنبه به همراه فرماندار سنندج و مدیرکل بهزیستی استان با حضور در منزل کیوان جعفری ضمن دیدار با این حافظ توانخواه سنندجی به گفتوگوی صمیمی با وی پرداخت.
در این دیدار استاندار کردستان معرفی حافظان قرآن به عنوان الگو در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنی را اثرگذار دانست و اظهار کرد: اگر در جامعه به قرآن توجه جدی شود، شاهد کمترین مسائل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی خواهیم بود.
زارعی کوشا به نقش آموزههای قرآنی در کاهش آسیبهای اجتماعی گریزی زد و گفت: از آن جایی که قرآن در جامعه نقش بازدارندگی ایفا میکند با روی آوردن به کلام الهی میتوان تمام مشکلات جامعه را حل کرد.
وی با اشاره به اینکه فضای قرآنی نباید از جامعه جدا و دور شود، افزود: اگر روحیه فهم آیات قرآن در زندگی انسان ورود پیدا کند و گسترش یابد بسیاری از معضلات خود به خود کاهش مییابد.
استاندار کردستان در پایان این دیدار ضمن تشویق و ترغیب این جوان توانمند در زمینه قرآنی، به کیوان جعفری قول مساعد داد از هیچ حمایت و کوششی جهت هموار کردن مسیر زندگی برای توسعه قرآنی این حافظ توانخواه، از لحاظ مادی و معنوی کوتاهی نخواهد کرد.
گفتنی است؛ کیوان جعفری، ۳۲ ساله ساکن سنندج معلول ذهنی و حرکتی و حافظ قرآن این روزها به واسطه امتیاز منحصربهفردی که دارد مورد توجه جامعه قرآنی، استاندار کردستان و دیگر مسئولین قرار گرفت.
کیوان که دنیا را از پس آیات نورانی قرآن میبیند با زبان بیزبانی ما را به حرکت در مسیر قرآن تشویق کرده و یادآور میشود برای اشاعه فرهنگ قرآن در جامعه هیچ عذر و بهانهای قابل قبول نیست و باید با قدرت و انگیزه پیش رفت.
کد خبر 6088553