هاشمی گفت موسوی سابقه مبارزه ندارد که نخستوزیر شود
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۲۹۷۱۰۸
صراط: دکتر محمدحسن شجاعیفرددر سال 1328 در جهرم متولد شد. مدتی کارمند شرکت نفت بود و پس از آن به دانشگاه علم و صنعت رفت. دانشگاه علم و صنعت در آن زمان مأمن اساتید انقلابی و مسلمان بود و شجاعیفرد نیز در این تشکیلات با شهید آیت و مرحوم ابراهیم اسرافیلیان به فعالیت پرداخت.متن پیشرو مصاحبه تسنیم با شجاعیفرد درباره منش سیاسی و فکری شهید آیت است که از منظرتان میگذرد:
پیش از آغاز بحث درباره مرحوم شهید آیت، با توجه به اینکه حضرتعالی در دوران دهه شصت مسئولیتهای مختلفی را برعهده داشتید، به نظر شما دهه شصت چه ویژگیهاییداشت که مقام معظم رهبری اخیراً این دهه را مظلومترین دهه دانستندو فرمودند نباید جای جلاد و شهید در این دههعوض شود؟
بسم الله الرحمن الرحیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از بحث های مهمی که وجود داشت اختلافبین انقلابیها بود. انقلابیهای آن زمانسه دسته بودند یک دسته کسانی بودند که اعتقادی به مبارزه با رژیم شاه به عنوان اینکه شاه باید برود نداشتند و میگفتند شاه باید سلطنت کند نه حکومت مثل جبهه ملی، و دسته دوم عده دیگری بودند که علاوه بر این که اعتقاد داشتند که شاه باید حکومت کند نه سلطنت وبا همین قانون اساسی میشود کار کرد، ولی اضافه میکردند، دین هم باید در در سیاست دخالت داشته باشد البته نه دینی که آخوند یا روحانی وارد سیاست شود بلکه همان سیاستمداران حتی المقدور دین دار باشند.
این دو گروه سالها بود که تشکیلات منسجمی با جلسات مستمر هفتگی داشتند.بالاخره جزو انقلاب کننده های اصلی بودند.
دسته سوم شاگردان امام بودند که عمدتا روحانی بودند، بیشتر از دوگروه قبل زندانی وشهید داشتنداما تشکیلات نداشتند. هرچند گروه موتلفه تعداد کمی بودند وبین عامه مردم انقلابیِ شناخته شده نبودنداماتشکیلات داشتند. این سه دسته پیروانی در میان مردم داشتند، غیرازاینها گروه ودستههای کوچک زیاد بودند که پایگاه اجتماعی و مردمی نداشتندمثل کمونیست ها، تودهای ها و فدائیان خلق و مسلمان نماها مثل سازمان مجاهدین. البته کمونیستها به تدریج ازبین رفتنداما مجاهدین با حوصله بیشتر سعی در جذب نیرو کرد که تاسال 60 تا حدودی موفق هم بود.
هرچند تاحدودی همه گروهها به نوعی درانقلاب حضور داشتند اما در برابر شاگردان امام و طرفداران آنها بسیار ناچیز بودند. این سه گروه در بدو انقلاب و تا اواسط سال 59 باهم بودند. یعنی نهضت آزادی دولت در اختیار داشت، جبهه ملی را هم به کار گرفته بود، روحانیتِ شاگردِ امام هم شورای انقلاب را دراختیار داشت. لذا هرچه اختلاف عمده بود از ابتدای دهه شصت شروع میشود.
دراین سالها، بحث اقدامات مسلحانه مجاهدین و درگیری آنها را داریم، بعد عزل بنیصدر و فاجعه 7 تیر و بعد ترور شخصیتهای انقلابی مختلف مثل ائمه جمعه در شهرها و استانهای مختلف تا انفجار ساختمان ریاست جمهوری و بعد انتخابات مهمی که بعد از آن پیش آمد و مقام معظم رهبری به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند.
بعد از مهر ماه سال 60 آرام آرام آرامش به کشور بازگشت یعنی در حقیقت نظام چارچوب خط امام واقعی خودش را پیدا کرد . کم کم قصه مجاهدین خاتمه پیدا کرد و اقدامات مسلحانه تمام شد و فرماندهشان از کشور فرار کرده و غائله یک مقداری فروکش کرد، البته به این معنا نبود که به کلی پایان یافته است.
بیش از سیاسیون در دهه شصت، رزمندهها مظلوماند
یکی از مهمترین اتفاقاتی که در دهه شصت وجود داشت جنگ بود که از سال 59 تا 67 درگیر آن بودیم جنگ یک ماجرای عجیبی دارد. اگر مظلومیت را بخواهیم تقسیم کنیم به نظر من بیشتر از سیاسیون، رزمندهها مظلوماند یعنی کسانی که از مناطق مختلف بلند میشدند -به قول فیلم آژانس شیشهای زمین و تراکتور و امکاناتشان را رها کردند و به جبهه رفتند و زمانی که بازگشتند دیگر نه از زمین خبری بود و نه از تراکتور- و حقوقی از جبهه نمیگرفتند زمانی که شهید میشدند خیلی از خانوادههایشان را به یاد دارم که امکانات برای برگزاری یک ختم هم نداشتند که برای فرزند شهید خود ختم بگیرند.
کمکهااز برخی خیرین و سپاه میشد ولی این کمکها تا زمانی بود که شهید را دفن میکردند. بعد از دفن شهید تازه مشکلات خانوادهاش شروع میشد که آن هم تماماً غربت و تنهایی بود. از آن طرف یک سری مردم پشت جبهه لباس و هر چه داشتند را به میدان میآوردند. یک جا غذا درست میکردند برای رزمندگان، جای دیگر آجیل بستهبندی میکردند، کار میکردند برای رزمندگان میفرستادند. هیچ کس از ارگانهای دولتی یک ذره به اینها کمک نمیکرد و پشتوانه هم کاملا مردمی بود.
با وجود این مشکلاتهیچ وقت آن عشق و علاقه مردم به این قضیه نه تنها کم نمیشد بلکه بیشتر هم می شد و این مظلومها مظلومانه در جبهه شهید میشدند. الان کجای تاریخ، اسم اینها هست؟ حتی جانبازهایی که زنده هستند الان در آسایشگاهها و یا در خانه همسرانی که با این قصد با آنها ازدواج کردند که خدمت بکنند چه کسی به آن ها نگاه میکند و به اینها توجه دارد؟
زمانی که در تلویزیون تبلیغ فلان دستگاه و فلان جنس را میکنند با قیمت گزاف خوب فرزندان این خانوادهها میبینند و میدانند که نمیتوانند بخرند. اینها از عهده قرص و داروی رزمندگان جانبازشان هم برنمیایند.
مظلومیت اینها از دهه شصت شروع شده و تا الان هم ادامه دارد. الان وقتی سراغ شهدای برجسته دهه شصت میرویم اگر شهید رجایی و باهنر را کنار بگذاریم شهدای دیگری که در این فاصلهها شهید شدند اصلا کسی نمیداند که شهید آیت چه زمانی شهید شد؟ حتی در تقویمها هم نیست. آیا کسی به یاد دارد که شهدای هفتم تیر چه کسانی بودند در حالی که مراسمهای سالگرد آنها برگزار میشود.
ماجرای شهید حزب جمهوری اسلامیکه تا چند روز نمیدانستند کجاست!
من یک مورد از مظلومیت شهدای هفتم تیر برای شما بگویم. یکی از این شهدا شهید دکتر عضدی معاون وزیر علوم بود. ایشان رفت و آمد در حزب داشت. زمانی که دفتر حزب جمهوری اسلای منفجر شده بود همه شهید شدند خبری از آقای عضدی نبود و هیچ کس هم نمیدانست. بعد از دو سه روز همسرش به آقای دکتر هاشمی گلپایگانی زنگ میزند که آقا دکتر عضدی دو سه روز است خانه نیامده!من و دکتر هاشمی با هم در ستاد انقلاب فرهنگی کار میکردیم با من تماس گرفت و به من گفت عضدی 2،3 روز است شایدم 4 روز خانه نرفته! گفتم: دو سه روز که نرفته گم که نمیشود از همسرش بپرسید که حزب نبوده؟ چون جای دیگر که نرفته و حزب بوده که منفجرشد 80،70 نفر کشته شدند و طوری بود که نمیشد افراد را شناسایی کرد.
من روز دفن شهدای هفتم تیر بهشت زهرا بودم. من دیدم یک نفر به نام شهید شهریاری نماینده بوشهر بود جنازهاش را بردند بوشهر و چون اسمی از دکتر عضدی نبود هیچ کس نمیشناخت.بعد از دفن شهید بهشتی ، سراغ این جنازه که آمدند گفتند این جسدشهریاری است.من گفتم: شهریاری را بردند بوشهر دفن کنند اما دیگران نپذیرفتند و آن جسد را به نام شهید شهریاری دفن کردند.
بعد از پیدا شدن ماشین دکتر عضدی در اطراف حزب، به دکتر هاشمی گفتمیقین دارم که جنازهای که به اسم دکتر شهریاری دفن شد دکتر عضدی است! گفت: چطور؟ گفتم: دکتر شهریاری را بردند بوشهر و من بعدا فهمیدم در بوشهر تشییع جنازه شده است.در زمان دفن جنازه ها در بهشت زهرا یک جنازه اضافی داشتیم که اسم نداشت بالاخره بعد از یک هفته نبش قبر شد و همسرش از دندانهای دکتر عضدی جنازه را شناسایی کرد.
معیار ترور برخی افراد توسط منافقین "ریش داشتن" بود
حالا شما امثال شهید حبیب الله مهدیزاد(برادرباجناغ من)را کنار بگذارید که یک کارشناس ساده حزب بود و کسی جزخانواده ایشان نمیداند او شهید فاجعه 7 تیر است. این مظلومیتی که آقا میفرمایند یک سابقههایی دارد که کسانی تاریخ را مطالعه کردهاند و کسانی که در دهه شصت حضور داشتهاند بهتر میتوانند این مظلومیت را بیان کنند. مظلومیت به معنی ترور تقریبا 14 یا 15 هزار نفر انسان معمولی کفاش، بقال و نجار است. فقط اگر ریش داشتند ترور می شدند و به این هم توجه نمیکردند که طرفدار نظام است یا خیر!
اگر کسی اعترافات اعضای سازمان مجاهدین در دهه شصت را بخواند متوجه خواهد شد که جنایاتی را مجاهدین مرتکب شدهاند حال بعد از 36 سال میخواهند جای قاتل و مقتول را عوض کنند. جلاد را میکنند مقتول یعنی کسی که قاتل بوده و مردم را ترورمیکرده شهید نام میگیرد . این موضوع برای افرادی که دهه شخصت را با گوشت، خون و پوست خود درک کردهاند بسیار دردناک است. من در آن زمان به غیر از فعالیت در گروه فنی مهندسی ستاد انقلاب فرهنگی، در سال 60 و 61 معاون فرهنگی، اجتماعی بنیاد جنگزدگان در دوره مسئولیت آقای میرسلیم بودم.
حضور منافقین با تیربار در خیابان
چهارراه فلسطین محل کارم بود از اوایل اردیبهشت در خیابان درگیری داشتیم. مجاهدین تیربار به خیابان میآوردند و مردم را به شهادت میرساندند. درمواردی که مسئولین را نمیتوانستند ترور کنند راننده مسئولین را ترور میکردند. به دنبال ترور طرفداران نظام بودند اگر به افراد ترور شده توجه کنید اکثر راننده های مسئولین شهید شدهاند که ولی در حال حاضر کسی اسم آنها را هم نمیداند. مظلومین بالاتر، کارگزاران نظام در آن مقطع با حجم کار زیاد بودند. به عنوان مثال جلسه شورای معاونین بنیاد جنگزدگان دو روز در هفته ساعت 3 بعد از نیمه شب تا 6 صبح برگزار میشد. بعد از نماز به ادامه کار مشغول بودیم.
به جرات میتوانم بگویم که فرزندانم را در آن سالها به صورت عمودی ندیدم و وقتی به خانه میرفتم خواب بودند و وقتی از خانه خارج میشدم نیز هنوز خواب بودند. من به یاد دارم مرحوم شهید رجایی و باهنر و سرزعیم دبیر ستاد انقلاب فرهنگی که در همان سال 61 فوت کردند، وقتی ساعت 8 جلسه ستاد انقلاب فرهنگی شروع میشد چشمانشان میرفت چون از 6 صبح تا 10 شب جلسه داشتند بدون هیچ استراحتی.
دکتر بهشتی گفت "از 6 صبح تا 12 شب جلسه دارم"
در مواردی نیز این افراد برنامهریز هم بودند مثلا شهید بهشتی خدا رحمتش کند ایشان ظهرها بعد از نماز یک ساعت استراحت میکردند. یکی از رزمندهها که با دکتر بهشتی کاری داشتند در جواب به او گفته بودند که آقا بعد از نماز و نهار استراحت میکنند زمانی که آقای بهشتی بیدار شده بود رزمنده به ویگفته بود که بچهها در جنگ میجنگند بعد شما اینجا خوابیدید؟! مرحوم بهشتی در جمله قشنگی پاسخ گفته بود "شما در جبهه پاس بخش دارید که تقسیم میکند کشیکهای شما را مثلا دو ساعت کار دو ساعت استراحت ولی ما اینجا این دو ساعت را نداریم، ساعت 6 صبح آمدم سرکار تا یک بعداز ظهر هم کار کردم تا 12 شب هم جلسه دارم اگر الان استراحت نکنم نمیتوانم کار کنم" بارها میشد من با شهید بهشتی قرار داشتم مثلا میگفتند 7 صبح فلان جا باش. این ساعت قرار گذاشتن اصلا غیرعادی نبود و لذا دهه شصت دهه مظلومیت بود.
عمده مظلومیت دهه شصت در سالهای 60 و 61 بود مثلا در جنگ سال 60 و 61 بود که همه پیروزیها را به دست آوردیم و بعد از سال 61 در حال بده بستان زمین با دشمن بودیم و تلاش اصلی رزمندهها در سالهای 60 و 61 بود. ترورها و شهادتها اکثرا در سالهای 60، 61 و 62 بود و حضور زیاد رزمندهها در جبههها نیز در سالهای 60 و 61 بود. من معتقدم برای هر روز سال 60 میتوان یک کتاب نوشت و این حق است که بیشتر روی آن دهه بپردازیم و مطالعه شود تا نسل امروز بدانند تا جای جلاد و شهید با یک مصاحبه عوض نشود.
صدمهای که در 7 تیر سال 1360 به جمهوری اسلامی وارد شد در یک روز بالای 80 نفر از مسئولین را از دست دادند این تعداد یک حکومت را از پا در میآورد. چند وزیر و چند نماینده مجلس در یک حادثه شهید شدند. انفجار دفتر ریاست جمهوری با آن مقدار نفوذ منافقین و به شهادت رساندن آیات عظام صدوقی، قدوسی، هاشمینژاد، دستغیب، مدنی و اشرفی اصفهانی بسیار سخت است.
من به یاد دارم در جلسه شورای ائمه جمعه در قم به درخواست آیتالله مشکینی و اصرار آیتالله منتظری که رئیس جلسه بود از آیتالله مدنی خواستند که بقیه ائمه جمعه را نصیحت کنند شاید. فیلم این سخرانی آیتالله مدنی را از تلویزیون دیده باشید با گریه شروع کردند و در آخر حرف جالبی زدند که نکند فردا محمدرضا جلوی ما را بگیرد و بگوید شما که آنطور میگفتید حالاخودتان چکار کردید!؟
به عقیده من سال شصت سال عجیبی بود و هر زمان نگاه به گذشته میکنم و روزهای سال شصت را مرور میکنم متوجه میشوم که چه بر انقلاب، نظام و بزرگان گذشته است. ترور مقام معظم رهبری در چه شرایطی و با چه برنامه ریزی اتفاق افتاد ولی خدای متعال ایشان را حفظ کردند. بعد از حادثه ترور که در بیمارستان از ایشان پرسیدند که نظرتان چیست.ایشان فرمودند: حتما خدای متعال با من کاری داشتند که من را حفظ کردند بعدها معلوم شد کار خدا با ایشان برای ریاست جمهوری و رهبری بوده است.
بنابراین این نکته بسیار مهمی است که باید تمام سایتهای خبری، خبرگزاریها و تاریخنویسان این دهه را مرور دوبارهای بکنند.اتفاقاتی که در دهه 70، 80 و 90 رخ میدهد به نظر من یک کسری ناچیز از دهه 60 است.
در دوران جنگ سیمخاردار هم به ما نمیفروختند
در زمان جنگ به ما سیم خاردار هم نمیدادند الان با افتخار در مقابل آمریکا و 5 کشور دیگر ایستادگی میکنیم و زمانی که گفته میشود استفاده ازموشک باعث تحریم میشود ما 6 موشک به مقر داعشیها در سوریه شلیک میکنیم این توان را نگاه کنید با توان دهه 60 که سیم خاردار به ما نمیفروختند مقایسه کنید در همان شرایط سخت دهه شصت روی رودخانه کارون پل معلق و شناور میزدند که تانک و نفربر و توپ از روی کارون عبور دهند و غواصهایی که به چه نحوی عملیات کردند. امیدوارم خداوند متعال حق آنها بر ما را ببخشد بر همه ملت ببخشد.
خداوند انشاءالله مسئولین ،دولت، قوه قضائیه و نمایندگان مجلس نگاهشان را نسبت به مظلومیت دهه 60 جلب کند به طوریکه بتوانند یک انعکاسی از آنها در اعمال و کردار سه قوه ایجاد بکند.
با تشکر از صحبتهای خوبتان درباره ویژگیهای دهه شصت؛ با توجه به ایام سالگرد شهید مظلوم دکتر حسن آیت، مبدأ آشنایی شما با آن شهید از چه تاریخی شروع شد. آیا پیش از انقلاب نیز با ایشان ارتباطی داشتید؟
من سال 55 از دانشگاه علم و صنعت فارغالتحصیل شدم. دوره مهندسی را 3 سال و نیمه تمام کردم.اعتصاباتی که در داخل دانشگاه داشتیم احساس مسؤلیت میکردیم. اهل تفریح وخوش گذرانی نبودیم، حتی کوه هم به عنوان مبارزه وخودسازی میرفتیم. بعد فارغ التحصیلی چند جایی دنبال استخدام بودم ولی دلم راضی نشد.
چون شاگرد ممتاز شده بودم اصرار میشد که استخدام دانشگاه شوم قبول نکردم به خاطر کارهای سیاسی که انجام میدادم محدودیت ایجاد میشد. وقتی به ادارههای بیرون مراجعه کردم متوجه شدم که ساواک نفوذ بیشتری دارد و تصمیم گرفتم استخدام دانشگاه بشوم با رئیس گروه دانشگاه که صحبت کردم. استقبال کردند و کارهای استخدامی انجام شد و از تاریخ 1/3/56به عنوان کارشناس آموزش دانشگده مکانیک استخدام دانشگاه شدم وهمزمان رئیس دو آزمایشگاه بودم.
در بدو استخدام جمعی از اساتید مسلمان دانشگاه جلسات هفتگی داشتند که به دلیل شناخت این جمع از من، من را هم به این جلسات دعوت کردند. در این جمع آقای دکتر اسرافیلیان هم حضور داشتند. ایشان از همان روزهای اول من را جذب خودشان کردند وقتی متوجه تفاوت ایشان از بقیه شدم از ایشان سوال کردم که شما با چه کسی بیرون از دانشگاه ارتباط دارید. گفتند: مهمترین فرد آقای دکتر آیت هستند و ایشان را به عنوان مغز متفکر جریانشان معرفی کرد.با دکتر اسرافیلیان که صحبت کردیم قرار بر این شد که دکتر آیت در جلساتی که در منزل دکتر اسرافیلیان برگزار میشد حضور پیدا کنند و از آنجا با دکتر آیت آشنا شدم.
در جریان انقلاب ارتباطم خیلی بیشتر شد. ازابتدای سال 57 ، عید فطر 57 ، 17 شهریور به همین صورت ارتباطم با ایشان بیشتر شد تا بعد از انقلاب وارد حزب شدم و همراه آقای میرسلیم و آیتالله موحدی کرمانی به عنوان گروه ارتباطات یا همان روابط عمومی حزب فعالیت میکردیم.
آیت گفت "خط بازرگان انقلاب را منحرف میکند"
یکی از ویژگیهای شهید آیت در سالهای اول انقلاب شناخت ایشان نسبت به شخصیتهای نفوذی یا همان منافق بود که این روحیه را افراد محدودی داشتند مثلا شهید لاجوردی هم چنین رویهای داشت یا نقل است زمانی که بازرگان نخست وزیر شد، شهید آیت گفتند که "انقلاب اخته شد" یا در ماجرای ریاست جمهوری بنیصدر هم حساسیتهای داشتند. این شناخت عمیق نسبت به منافقین ریشهدر کجا داشت؟
البته نقلی که از آیت کردید بنظرم بعد از نخست وزیری بازرگان خطاب به دکتر شایورد عضو حزب جمهوری است که به منزل یا محل کار دکتر آیت میرود و با چهره ناراحت ایشان مواجه میشود. از او سوال میکند که برای چه ناراحت هستید؟ دکتر آیت میگوید: "بازرگان نخست وزیر شد و انقلاب اخته شد."
اما در جریان انتخاب بازرگان به عنوان نخست وزیر، ما در منزل دکتر اسرافیلیان جلسه داشتیم که دکتر آیت هم حضور داشتند. حدود 10،15 نفر بودیم بعد از انقلاب تعداد افراد جلسههای خانه آقای اسرافیلیان بیشتر شده بود قبل از انقلاب تعداد به بیشتر از 8 نفر نمیرسید.انجمن استادان مسلمان بودیم که البته در آن زمان اسم نداشتیم. در زمان انقلاب اکثر جلسات در منزل دکتر اسرافیلیان بدلیل نزدیکی به دانشگاه در آنجا برگزار میشد.
رادیو انقلاب روزی 3،4 ساعت برنامه پخش میکرد. غروب بود رادیو انقلاب هم در حال پخش بود که اعلام کرد بنا به حکم امام مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. حکم بازرگان را آقای هاشمی رفسنجانی قرائت کردند. آقای آیت با شنیدن این خبر محکم به سر خود کوبید! علت را جویا شدیم گفت: انقلاب منحرف شد. من جوان بودم و از آقای آیت شناخت خوبی داشتم از پختگی ایشان هم کاملا آگاه بودم ولی با امام قابل مقایسه نبود.
آیت گفت "بازرگان را به امام تحمیل کردند"
دکتر اسرافیلیان به من گفت: آقای مهندس شما نگران نباشید آقای آیت (دکتر) درست میگویند گفتم: من قبول ندارم که ایشان درست میگویند. گفت: چرا قبول ندارید؟ گفتم: برای اینکه امام یک حرفی زده بعد دکتر آیت میگویند این درست نیست. خبمن مقلد امام هستم و اگر اینجا نشستهام به خاطر انقلابی بودنم است و انقلابی که امام رهبر آن است. آقای آیت که رهبر انقلاب نیست.
من به شدت با حرف آقای آیت برخورد کردم. آیت گفت: نگران نباش مهندس؛ به حرف من خواهی رسید! گفتم: چطور؟ آیت گفت: شما تردید نکن که این موضوع را به امام تحمیل کردهاند.
از آن روز بهبعد دیدم بازرگان در سخنرانیهایش میگفت "آقای خمینی" به جای اینکه بگوید امام خمینی! من هم حساس بودم و به آقای آیت گفتم: ببخشید من کم کم فهمیدم که شما چه میگفتید. گفت: چطور؟ بیان داشتم: ایشان اصلا نمیگوید امام خمینی بعد اعتراض هم میکند که چرا 3 صلوات برای امام خمینی می فرستید!متوجه شدم که آقای آیت حواسش بوده و بعدها امام چندبار گفت والله من راضی به نخست وزیری بازرگان نبودم؛ والله به قائم مقامی شما (منتظری) راضی نبودم و الله به بنیصدر رای نداده بودم؛
البته وقتی دست خط امام را در صندوق رای دیدند فهمیدند که امام به بنیصدر رای نداده و ما از این موضوع در جریان عزل بنیصدر که در خیابان کار میکردیم زیاد استفاده بردیم.
بازرگان میگفت مقلد شریعتمداری هستم نه امام
آقای اسرافیلیان تعریف میکرد سال 42 همراه آیت و 2،3 نفر دیگر قم بودیم. بازرگان و اعضای نهضت آزادی هم آنجا بودند در مسیر همراه بودیم ما به سمت منزل امام خمینی میرفتیم بعد دیدیم آنها به سمت دیگری میروند گفتیم که منزل از این سمت است آنها گفتند میدانیم ولی مرجع تقلید ما شخصدیگری است. گفتیم چه کسی؟ گفتند آقای شریعتمداری! آیت از آن موقع به یاد داشت که بازرگان مقلد شریعتمداری است نه امام.
بنابراین مرحوم آیت شناختش از افراد عجیب بود. من از پشت صحنه نماز جمعه برای خودم با یک دوربین 8 میلیمتری فیلمبرداری میکردم. قبل از انقلاب سناریو تئاتر مینوشتم و علاقه به هنر داشتم حتی یک یا 2 سناریو هم برای گروهک فرقان نوشتم نمی دانستم که فرقانی هستند گروه آنها تئاتر اجرا میکرد. سناریویی نوشتم به نام "ایدئولوژی وارداتی" درباره مارکسیستها و کمونیستها بود.
سناریویی که نوشتید اجرا شد؟
چون اجراها مخفیانه برگزارمیشد نمیدانم که اجرا شد یا نه اما از سناریو استقبال کردند.
شنیدم میرحسین موسوی هم قبل از انقلاب چند تئاتر کارگردانی کرده بود که آقای هاشمیطبا یکی از بازیگران آن بوده؟
آقای هاشمیطبا بازیهایی داشت همچنین میرحسین موسوی نیز از این کارها انجام میداد ولی جزو گروههای مبارز نبود. اگر مروری به کتاب آقای طاهریخواه بکنید یا به صحبتهای آقای غفوری فرد مراجعه کنید میگوید قبل انقلاب حسین موسوی را کسی نمیشناخت اما خانم رهنورد را بیشتر میشناختند چون شاعر بود.
برگردیم به اصل موضوع؛ بعد از چند ماه بازرگان برکنار شد تازه فهمیدم و به جای اینکه مقابله با آیت بکنم التماسش را میکردیم که برای ما صحبت کند. میگفت بنیصدر وابسته است، مصدق اینطوری بوده است. علتش هم این بود که ایشان 2،3 تا هنر داشت. یکی این بود که حافظه بسیار قوی داشت. ایشان حافظ کل قرآن بود پدرشان هم روحانی بود در سه گرایش کارشناسی داشت: ادبیات، حقوق و علوم اجتماعی. در علوم اجتماعی کارشناسی ارشد گرفت و دکترای ادبیات گرفت ولی ساواک اجازه نداد که مدرک دکترای ادبیات را به او بدهند.
کتابهای کلاس اول ابتداییدفتر املا، دفتر حساب خود را تا دیپلم و کتابهای دانشگاه را نیز نگه داشته بود. آرشیو عجیبی داشت. از نظر اقتصادی نیز وضع مناسبی هم نداشتند به قول همسر دکتر آیت 10 خانه عوض کردند و آخر در خیابان نارمک یک
منبع: صراط نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۲۹۷۱۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خبر خوش وزیر ورزش درباره سربازی ورزشکاران
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، کیومرث هاشمی در نشست مشترک با روسای کمیسیون ورزشکاران فدراسیونهای ورزشی اظهار داشت: ماهیت جلسه امروز ماهیت قهرمانان است. در دنیای امروز شاخصه اصلی ورزش طبق منشور المپیک ورزشکاران هستند. اگر ورزشکاران نباشند مربیان و مدیران معنایی پیدا نمیکنند. کمیته بینالمللی المپیک نیز تلاش زیادی دارد که چهرههای ورزشی و قهرمانان علاوه بر مدالآوری سفیر کشور خود باشند و ظرفیتهای فرهنگی کشور خود را نشان دهند.
بنابر روایت ایرنا، وی در ادامه با اشاره به اهمیت جایگاه ورزشکاران در کشور خاطرنشان کرد: در دیدار رهبر معظم انقلاب با ورزشکاران، ایشان چندین بار از قهرمانان ما تشکر کردند و این موضوع بیسابقه بود و این موضوع نشانگر این است که قهرمانان از منظر رهبر انقلاب از درجه اهمیت بالایی برخوردارند. مراسم تجلیلی که سالانه با حضور رییسجمهور برگزار میشود نشان میدهد که دولت نیز پای کار ورزشکاران ایستاده است.
وزیر ورزش و جوانان خاطرنشان کرد: هدف از برگزاری این نشست این بود که از نزدیک با مشکلات ورزشکاران آشنا شویم و این جلسات میتواند به رفع مشکلات کمک کند. اعضای کمیسیونها باید نقش پررنگتری در فدراسیون خود داشته باشند و در تصمیمگیریها دخیل شوند.
وی افزود: این سومین دوره است که کمیسیون ورزشکاران کمیته ملی المپیک تشکیل میشود و اینقدر جایگاه این کمیسیون بالاست که رییس کمیسیون ورزشکاران میتواند شخصا با رییس کمیته بینالمللی المپیک مکاتبه کند. باید توجه بیشتری به این موضوع داشته باشیم و اهمیت جایگاه خود را بیشتر بدانیم و قطعا اعضای کمیسیون میتوانند کارهای بزرگی را انجام دهند.
کیومرث هاشمی بیان کرد: این نگاه را داریم که قهرمانانی که دوران ورزش آنها تمام شده و علاقهمند هم هستند، به عرصه مدیریت ورزشی بیاوریم و بتوانیم از ظرفیتهای آنها بهره بگیریم.
وزیر ورزش و جوانان در ادامه و پس از شنیدن صحبتها و نظرات قهرمانان گفت: حتما برگزاری این نشستها فایده دارد و منشا کارهای بزرگ و خدمترسانی برای ورزش خواهد بود. عضوشدن یکی از اعضای کمیسیون ورزشکاران در هیاترییسه فدراسیونها پیشنهاد خوبی است که باید در اصلاح اساسنامه انجام شود. از مشارکت ورزشکاران در مسئولیتهای اجتماعی و کارهای عامالمنفعه نیز حمایت میکنیم. ورزش ایران همیشه از سالهای دور تا به الان در کارهای خیرخواهانه پیشقدم بوده و میتوان این اقدامات را تقویت کرد.
وی افزود: همانطور که کمیسیون ورزشکاران کمیته ملی المپیک شرح وظایف دارد باید این کمیسیون نیز شرح وظایف داشته باشد که همه اعضا با آن آشنا باشند. قطعا هر فدراسیون یکسری شرایط خاص خودش را برای کمیسیون ورزشکاران دارد. درست نیست که فقط سالی یک بار در مجامع شاهد حضور کمیسیون ورزشکاران باشیم. نباید فاصله قهرمانان با مدیران زیاده شود و و باید این فاصله را روز به روز کمتر کنیم و مدیران باید دغدغه ورزشکاران شنیده شود که صحبتهای آنها به خارج از مجموعه فدراسیون برده نشود. دلیل تشکیل چنین جلساتی نیز مخابره این پیام است که مدیران ورزشی و روسای فدراسیونها باید با ورزشکاران ارتباط نزدیکی داشته باشند.
هاشمی اظهار داشت: در بحث استخدام قهرمانان به ویژه در بحث توانیابان منتظر اصلاح قانون در مجلس هستیم. لایحهای از طرف دولت به مجلس رفته و در دستور صحن قرار گرفته که باید تصویب شود و در صورت تصویب قطعا اتفاقات خوبی را در بحث استخدامی خواهیم داشت.
وی با اشاره به تغییرات صورتگرفته در لایحه جدید دولت گفت: در لایحه جدید که به مجلس رفته است ورزشکاری که مقام سوم جهان را کسب میکند بعد از این شامل معافیت میشود. همچنین به جز نفر اول، نفرات دوم و سوم بازیهای آسیایی نیز شامل معافیت و استخدامی خواهند شد. در بحث ورزشکاران توانیاب و جانباز پیش از این یکی از اعضای خانواده آنها شامل استخدام میشد ولی الان اگر خود ورزشکار هم شرایطش را داشته باشد شامل قانون استخدام میشود.
هاشمی افزود: ناوگان تجهیزات فدراسیونها قدمت ۲۰ ساله و نیاز به تجهیزات جدید دارد. برای تجهیزات غیر مصرفی کمک ۵۰۰ میلیارد تومانی درخواست کردیم که با کمک وزارت نفت این مبنع دیده شده و پس از اختصاص و پرداخت برای نوسازی تجهیزات در اختیار فدراسیونها قرار خواهد گرفت.
وزیر ورزش و جوانان همچنین درخصوص پرداخت پاداش به قهرمانان گفت: با اینکه آییننامه هنوز اصلاح نشده ولی از اختیارات خودمان استفاده کردیم و آن دسته از رشتههایی را که قبلا در لیست وجود نداشت، برای پرداخت پاداش اضافه کردیم که انشاءالله در مراسمی که بهزودی با حضور رییسجمهور برگزار میشود از آنها تجلیل خواهد شد.
هاشمی خطاب به اعضای کمیسیون گفت: شما نمایندگان فعال جامعه خودتان و صدای ورزشکاران هستید. میتوانیم نشستهای فصلی بگذاریم که چطور دغدغهها را برطرف کنیم. اعضای کمیسیون باید مدافع ورزشکاران خود باشند و این وظیفه و رسالت اصلی اعضای کمیسیون است.
وی خاطرنشان کرد: ترویج اخلاق ورزشی نکته خیلی مهمی است و باید به این موضوع پرداخته شود. چون قهرمانان با اخلاق ورزشی میتوانند ماندگار شوند.
وزیر ورزش و جوانان در پایان خاطرنشان کرد: در جلسه شورای عالی ورزش که با حضور رییس جمهور برگزار شد درخصوص تعیین تکلیف پروژههای نیمهتمام که بزرگترین دغدغه ماست اعلام کردیم تا پروژه آمایش سرزمینی اجرا نشود هیچ پروژه تازهای شروع نمیشود. برای تکمیل پروژه ها ۷ هزار میلیارد بودجه گرفتهایم که با استفاده از طرح آمایش برای تکمیل آنها اقدام میکنیم. بعد از این آمایش سرزمینی به ما میگوید که در چه شهری باید چه ورزشگاهی ساخته شود.
۲۵۸۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899549