گفت و گو با «مصطفي تاجزاده»؛ يار وفادار اصلاحات
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۳۱۴۴۴۲
خبرگزاري آريا - هفته نامه چلچراغ - حامد توکلي: اصلاحطلبي در چه موقعيتي است؟ جوانان اصلاحطلب دقيقا در حال انجام چه کاري هستند و اين جريان از منظر وضعيت جوانانش، کجاي مسير است؟ اينها تعدادي از سوالاتياند که از مصطفي تاجزاده پرسيديم. او سياستورز قديمياي است و سالهاي دوم خرداد را کاملا درک کرده. او بزرگترين خطر را براي جريان اصلاحطلبي اين ميداند که فکر کنيم در بهترين حالت هستيم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عبارت «کار فکري» را زياد ميشنويم. اساسا کار فکري در فعاليت و حضور سياسي به چه معناست و ساحت آن از کجا تا کجا و در چه ابعادي قرار دارد؟
کار فکري در عرصه سياست، يعني همه کار. سياستورزي، جز کار فکري، يعني انديشيدن به ابعاد يک مسئله، به سوابقش، تاريخش، وجوه گوناگونش، موافقين و مخالفينش، پيامدهاي هر انتخابي و تاثيرش بر دوست و دشمن و بر همه ديگر ابعاد زندگي نيست. همه اينها يعني سياستورزي؛ بنابراين سياستورزي يعني انديشيدن در عرصه سياست و البته بر اساس آن عمل کردن و تجربيات ناب کسب کردن تا اينکه انسان به سمت تقوا و آرمانهاي خودش که درحقيقت فکر ميکند آرمانهاي يک ملت و يک جمع بزرگ است، پيش برود.
به نظر شما پشتوانه فکري جريان اصلاحطلب چيست؟
پشتوانه فکري جريان اصلاحطلب تبار تاريخياش است؛ از مشروطه تا الان، و درحقيقت از بعد از شکست سنگين ايران از روسيه و واگذاري بخشهاي عظيمي از کشورمان به آن کشور و جنگي که به قراردادهاي گلستان و ترکمنچاي منجر شد، آغاز ميشود. از اين پرسش آغاز شد که چه اتفاقي افتاده که ما روزبهروز داريم ضعيفتر ميشويم و ديگران روزبهروز دارند قدرتمندتر ميشوند و نتيجه محتوم هر جنگي، شکست ايران است و واگذاري بخشهاي ديگري از آن؟ اين سوال اساسي منجر به دادن پرسشهاي گوناگوني شد. اينکه ما ميتوانيم بين ايرانيت خودمان؛ يعني آداب و رسوم و فرهنگ ملي اين سرزمين کهن، با اسلاميت خودمان، يعني دين و آيين اکثريت قريب به اتفاق مردم و با تمدن جديد؛ و در هر دو عرصه سختافزاري و نرمافزارياش که دموکراسي و آزادي حقوق بشر باشد، پيوندي سازگار برقرار کنيم و به سمت توسعه همهجانبه و عادلانه و پايدار پيش برويم.
اين جريان در مشروطه بهطور جدي با دو هدف پيش رفت. اينکه ما در داخل با ظلم، استبداد و بيعدالتي بجنگيم و آن را نفي کنيم و قدرت و دولت را پاسخگو کنيم و حاکميت قانون را دنبال کنيم و در عرصه بينالمللي هم در برابر استيلاي خارجي، کشور قدرتمندي را عرضه بداريم تا بتواند از استقلال خود و يکپارچگي سرزمين ملي خود دفاع کند و مشخصه اين انديشه هم اين است که استقلال ملي را با آزادي شهروندانش و حاکميت ملت همراه ببيند، دين را با آزادي سازگار ميبيند و معتقد است ميتواند در اين منطقه پرآشوب دکتريني عرضه بدارد که امنيت را با آزادي پيوند دهد و لازم نباشد يکي را به قيمت ديگري ذبح کند و نابود کنيم و نابود کنيم.
آيا اين پشتوانه فکري نيازي به نو شدن و بازتعريف و بهروزآوري دارد؟
اين انديشه اصلاحي بدون ترديد اگر بخواهد براي امروز و فرداي ما جوابهاي روشن داشته باشد و کارآمد باقي بماند، نياز به نوشدن و بازتعريف و بهروزشدن دارد. متاسفانه ما در اين زمينه کوتاهيهايي داريم و داريم بيشتر از سرمايهمان استفاده ميکنيم و اين بايد حتما فکري اساسي برايش بشود. البته در برابر رقبا از وضعيت بهمراتب بهتري بهرهمند هستيم، اما برتري ما نسبت به رقبا بههيچوجه به معناي آن نيست که از ضعفهاي بزرگي رنج نميبريم و نبايد تلاشهاي بيشتري کنيم و بيشتر بينديشيم و بيشتر بخوانيم و بيشتر گفتوگو کنيم و بيشتر آيندهنگري کنيم تا اينکه جامعه احساس کند با گفتماني تکراري و قديمي و غيرروز و بهروزنشده مواجه نيست.
آيا در حال حاضر جريان اصلاحطلبي به فکر نو کردن و بهروزآوري پشتوانه فکرياش است؟
بله، در حال حاضر در فکر هستيم و کارهايي را هم انجام دادهايم، ولي با وجود اين ضعيف هستيم. شايد امنيتي شدن فضا از سال 88 به اين سو مشکل بزرگي بوده که در گفتوگوهاي عمومي و علني اختلال ايجاد کرد و در اين عرصهها عقب افتاديم، اما الان که روزبهروز دارد فضا مثبتتر ميشود و از آن طرف حضور ما در تقريبا تمام ارکان حکومت با انتخاب و رأي مردمي امکانپذير شده، بايد جديتر به اين مسئله بپردازيم و بهويژه براي رفع مشکلات جامعه و توسعه و پيوند و حفظ امنيت و استقلال و آزاديمان، سخن برتر و جديدي را عرضه داريم و بر مبناي همان انديشه اساسي سه عنصر ايران، اسلام و تمدن جديد را متناسب با شرايط پيوند دهيم؛ شرايطي که نسبت به دوم خرداد، نسبت به 40 سال پيروزي انقلاب اسلامي، نسبت به 60 سال نهضت ملي شدن صنعت نفت و 110 سال پيش نهضت مشروطه، تفاوتهاي زيادي کرده است.
اين روزها ميبينيم که بزرگترين دغدغه جريان جوان اصلاحطلب، کار تشکيلاتي است. کار تشکيلاتي دقيقا يعني چه؟
کار تشکيلاتي، يعني کار جمعي و کار گروهي. به معناي اينکه تقسيم کار کنيم و اين امکان را فراهم کنيم که مجموعه ما بتواند از استعدادهاي هر فرد، حداکثر بهرهبرداري را بکند و خلأ و کمبودي را باقي نگذارد و از آن طرف راه را باز کند تا هر کسي ضمن اينکه ميتواند استعداد خودش را در عرصههايي که توانايي خاص دارد بروز دهد، اين فرصت هم برايش فراهم شود که با استفاده از تجربيات، دانش و توان ديگران، استعدادهاي ديگرش را هم شکوفا کند و از ظرفيتهايي که بقيه دارند، بهرهمند شود. کار تشکيلاتي يعني اينکه ما عميقا به اين مسئله باور بياوريم که هر دو نفري که جمع ميشوند و هر فردي که به اين دو نفر اضافه ميشود، به همان شکلي که بهصورت تصاعد عددي تعدادشان افزايش پيدا ميکند، به همان اندازه بهصورت تصاعد عددي قدرتشان افزايش پيدا ميکند، بهگونهاي که وقتي 10 نفر در موردي خاص دور هم جمع و همپيمان ميشوند و يک کار تشکيلاتي را پيش ميبرند، قدرتشان 10 برابر تک تک افرادي که جمع شدند نيست، بلکه قدرتشان دو ضرب در دو، ضرب در دو، ضرب در دو تا 10 برابر است.
کار جمعي يعني اين، به همين جهت هم هست که در طول تاريخ و در جهان معاصر هر کسي که توانسته متشکل شود و ياران خودش را بهتر سازمان دهد، نقش مستقيم و زيادي داشته در اينکه به پيروزيهاي بزرگي برسد. از سوي ديگر دنياي جديد، دنيايي است که امکان اينکه متخصص در تمام زمينهها مثل هزار سال پيش داشته باشيم، وجود ندارد؛ يعني ما نميتوانيم در دنياي معاصر بوعلي سينا داشته باشيم که در طب، نجوم، رياضي، فلسفه، فقه، کلام، حکمت، عرفان و… حرف اول را بزند، بلکه هر کسي که در هر کدام اينها، در شاخههاي مختلفش پيش رفته، يا در يکي يا حداکثر دو زمينه تخصص جدي پيدا کند، معنايش اين است که در ساير زمينهها صاحبنظر به معناي متخصص برجسته نيست و احتياج دارد به نظرات ديگران.
مسائل جهان معاصر هم اينقدر پيچيده شده که هيچکس نميتواند بهتنهايي و با انديشه فردي آنها را، هم بشناسد و هم بتواند راهحل ارائه کند؛ بهخصوص که اين مسائل ابعاد مختلفي پيدا کرده که به دانشهاي گوناگون نياز است. شما اگر بخواهي با اعتياد مقابله کني، يا با فرار از خانه، يا بخواهيد براي بانکها راهحلي ارائه کنيد که نهايتش ورشکستگي و مشکلات ناشي از آن نباشد، نيازمند اين هستيد که متخصصان را از عرصههاي مختلف سياسي، اجتماعي، جامعهشناختي، روانشناختي، تربيتي و غيره گرد آوريد تا با استفاده از نظرات آنها بتوانيد با يک پديده بزرگ دستوپنجه نرم کنيد و آن را به چالش بکشانيد و به سمت مهارکردنش پيش برويد.
جوان اصلاحطلب چقدر از انرژي و وقت فعاليت سياسياش را بايد به کار تشکيلاتي اختصاص دهد؟
جوان اصلاحطلب بايد وقتش را تقسيم کند و به امور فردي، علمي، ورزشي، تفريحي و خانوادگي خودش برسد، ولي هرچقدر که ميخواهد در عرصه سياسي فعال شود، بايد به سمت عضويت در يک تشکيلات يا ايجاد تشکيلات مناسب خودش پيش برود. براي اينکه اگر بخواهد کارش ماندني باشد و در کارش تاثيرگذار باشد، نيازمند اين است که کارش بايد حتما تشکيلاتي باشد، چون کار تشکيلاتي بههيچوجه منافات ندارد با اينکه بتواند کارهاي مختلف اجتماعي و خدماتي و خيريه داشته باشد.
آيا کار تشکيلاتي منافاتي با کار فکري دارد؟
کار تشکيلاتي بههيچوجه منافات با کار فکري ندارد. البته در تشکيلات معمولا اينگونه است که آدمها متناسب با يک استعدادشان، دو، علاقهشان و سه، امکاناتي که به لحاظ فردي و طبقاتي و اجتماعي داشتند، در يک بخشهايي ميتوانند مفيدتر واقع شوند. درست مثل ارتش ميماند که وقتي به آن نگاه کني، هم تدارکاتچي ميخواهد که به فکر جا، مسکن، غذا، خورد و خوراک، بهداشت و ساير مايحتاج اوليه نيروهاي خودش باشد و هم کساني را ميخواهد که استراتژيست باشند تا بتوانند در جنگهاي مختلف از موجوديت خودشان و ملت خودشان و کشور خودشان دفاع کنند.
در عرصه سياسي هم همين است. وقتي افراد ميآيند، بسته به آن سه عنصري که عرض کردم و عوامل ديگر، منتها مهمترينش اول استعدادها، دوم علايق و سوم امکانات فردي که شخص داشته تا اجازه بدهد که بقيه در يک عرصههاي خاص تلاش موفقتري داشته باشد، تقسيم کارش راحت است. روشن است که در دوره جديد اين تقسيم کار بههيچوجه ثابت نيست، چهبسا کساني از اول در يک بخش ديگري شروع ميکنند. مثلا فرض کنيد در کارهاي خدماتي يا تدارکاتي شروع ميکنند و بعد از يک مدتي معلوم ميشود که در عرصههاي نظري چه استعداد درخشاني دارند و ميتوانند در آن عرصهها موفق و کارآمدتر باشند.
به نظرتان جوانان اصولگرا اين روزها تکيه بيشتري به کار فکري دارند و بيشتر از جوانان اصلاحطلب به کار فکري ميپردازند؟
آماري ندارم که جوانان اصولگرا بيشتر کارهاي فکري ميکنند يا نه، اما تصور ميکنم که به دليل پيوندي که آنها با قدرت داشتند و بينيازياي که احساس کردند از اينکه هم گفتمانشان را بهروز کنند و هم ارتباطشان را با مردم گسترش دهند، فکر نميکنم وضعيت بهتري از جوانان اصلاحطلب داشته باشند. نمونه بارزش انتخابات است. ما در اين دوره بهصورت متمرکز شاهد بوديم که کارها دنبال ميشد، ولي انگار بخش غالب فعاليتهاي حاميان روحاني مربوط به مردم بود و بهخصوص جوانان با ابتکارات بسيار خوبي که به خرج دادند، توانستند ما را به پيروزي برسانند.
بههرحال، اگر آنها موفق شوند، خود اين باعث ميشود که جوانان اصلاحطلب هم فعالتر شوند. بههيچوجه اين نيست که الان وضع ما در بهترين حالت است؛ اگرچه بهتر از وضع اصولگرايان است، براي اينکه آنها تکيهشان بر حزب پادگاني بوده و ما تکيهمان بر حزب خودمان بوده، احزاب خودمان بوده. ولي اينکه فکر کنيم اين بهترين حالت است که دارد صورت ميگيرد، نه، هرگز، بهترين حالت نيست و هنوز در خيلي زمينهها کار داريم و بخشياش به کساني مثل ما برميگردد که سن و سالي از ما گذشته و تجربياتي داريم. يک بخش مهمتري شايد به خود جوانان برگردد که بيايند و با ابداعات خودشان، خودشان را ثابت کنند و جانشينان بهمراتب سربلندتري باشند براي ما.
چرا بهنظر ميآيد همه ميخواهند در فهرست باشند؟ مجلس يا شورا.
همه نميخواهند در فهرست باشند. اگر بخواهند در فهرست باشند که بايد 10 هزار نفر در همين تهران نامزد داشته باشيم. ولي اشتياق به فهرست فراوان است و فکر ميکنم که در آنجا هم از امکان خدمتگزاري بيشتري بهرهمند هستند، براي اينکه فردا که نماينده مجلس ميشود يا عضو شورا ميشود، طبعا توجه مردم به اين جوانان خيلي بيشتر ميشود. نمونهاش اين است که شما آقاي صادقي را ملاحظه کنيد، قبل و بعد از انتخابات مجلس و توجهي که جامعه به ايشان پيدا کرد.
تمايل به حضور در فهرست به نظر من اصلش بههيچوجه مذموم نيست، براي اينکه کسي که وارد کار سياسي ميشود، بهويژه وقتي که وارد فعاليت تشکيلاتي ميشود، معنايش اين است که من تواني دارم که يا ديگران ندارند يا بهتر از ديگران ميتوانم امور را اداره کنم. درست مثل اين است که يک روحاني رساله منتشر کند، يعني من نسبت به بقيه اعلم هستم، عملا معنايش اين است، ولو اينکه خودش ادعا نکند، يعني ميگويد من در شرايطي هستم که جامعه ميتواند من را بهعنوان مرجع خودش در عرصه ديني انتخاب کند. حزب هم يکچنين نقشي در عرصه سياسي دارد. يعني من هستم، برنامه و توانم براي اداره کشور برتر و بهتر از ديگران است.
کارم بهتر از ديگران است و بايد به من رأي بدهيد و من آماده هستم که خودم اين مديريت را بکنم. بنابراين اصلش بههيچوجه مذموم نيست؛ درست مثل اينکه يک نفر در هر عرصهاي که پا ميگذارد، دلش ميخواهد به قلهاش برسد. در عرصه سياست، قله قدرت است. اما تفاوت سياستمدار درست يا غلط اينجاست که براي رسيدن به قله حاضر نيست به هر خفت و خارياي و به هر روش غلطي تن دهد. اين آن چيزي است که سياستمدار اصيل را از يک ماکياوليست جدا ميکند. جوان ما بايد بکوشد که با هر قيمتي به اهدافش دسترسي پيدا نکند، براي اينکه اگر در اين راه قدم بردارد، فاجعهاي براي خودش و براي جامعهمان خواهد بود.
بزرگترين آسيب جريان اصلاحطلبي را در حال حاضر چه ميدانيد؟ جريان اصلاحطلبي را در حال حاضر چه خطري بيشتر از همه تهديد ميکند؟
بزرگترين آسيبي که اصلاحطلبان را تهديد ميکند، اختلافات دروني است، مغرور شدن به رأي ملت است و اينکه خطري از جانب رقيب و ديگران احساس نکند و فکر کند که ميتواند به سهمخواهي بيفتد و وزنکشي بکند. ما خبر داريم که دولت پنهان آخرين تحليلش اين بوده که اصلاحات ديگر از بيرون آسيبناپذير است، بنابراين بايد بکوشيم که از درون آن را متلاشي کنيم، چون با بگير و ببند و بستن و غيره، اصلاحات روزبهروز قدرتمندتر شده است. نمونهاش محبوبيت بينظير محصوران عزيزمان است و همينطور محبوبيت رييس دولت اصلاحات بهرغم ممنوعيت تصويري.
آيا جوانان اصلاحطلب اين روزها، سياستمدارانِ بهتري از نسل شما خواهند شد؟
اگر جوانان اصلاحطلب، سياستمداراني بهتر از ما نباشند، قابل شماتت خواهند بود. براي اينکه آنها پا روي دوش ما ميگذارند، همچنان که ما بايد نسبت به نسل قبلمان در مجموع تواناتر ميبوديم. استثناها را ما کاري نداريم، استثناها در طول تاريخ بودهاند و آنها مبناي مقايسه نيستند. نسل ما بايد عليالعموم سياستورزهاي بهتري از نسل گذشته باشد، براي اينکه از تجربه و دانش آنها بهرهمند است. نسل جديد بايد بهتر از ما باشد و نسل بعد هم بايد بهتر از نسل جديد باشد. اگر اين روند ادامه پيدا نکند، پيشرفت متوقف ميشود و مشکلش اين است که يا گفتمان بهروز نشده، يا به لحاظ تشکيلاتي يا تقسيم کار سازماني ضعيف عمل کردهايم، يا کساني بهتر از ما عمل کردهاند و توانستهاند عرصه را فتح کنند.
بيتعارف آقاي تاجزاده، جريان اصلاحطلبي اين روزها، چقدر به معناي واقعي اصلاحطلب است؟
نميدانم منظورتان از معناي واقعي اصلاحطلب چيست، ولي اگر اصلاحطلبي را دموکراتيزاسيون تعريف کنيم، امروز قدرتمندتر از هر روز ديگري اين گفتمان دارد به پيش ميرود و مراکز بزرگي را فتح ميکند، بهگونهاي که روند به سمت تثبيت حقوق و آزاديهاي مدني و سياسي است. اين بزرگترين آرمان اصلاحات است. اگر محقق شود، ما تازه مثل کشورهاي ديگر ميتوانيم آرايش نيروهاي سياسيمان را عمدتا بر مبناي برنامههاي اقتصادي، اجتماعي و تئوريشان در مورد توسعه شکل دهيم و اينکه بتوانند رو به سوي عدالت داشته باشند و توسعه و رشد اقتصادي. بنابراين نه، من فکر ميکنم خيلي قويتر از گذشته است. بله، ما در قدرت کمتر حضور داريم و البته الان بيشتر اهل گفتوگو هستيم، براي اينکه هم تجربيات ما اين را به ما نشان داده و هم شرايط اجتماعي، اما بههيچوجه دست از آرمانمان برنداشتيم. همه ضديتي هم که با اصلاحطلبان صورت ميگيرد، به دليل همين است که ما طرفدار دموکراسي در منطقه و جهانيم و ايران را هم براي همه ايرانيان ميخواهيم.
اگر تقسيم کار و اولويت در جريان اصلاحطلبي برعهده شما بود، چه کارهايي ميکرديد؟
اصلا چنين کاري امکانپذير نيست که تقسيم کار و اولويتبندي در اختيار يک فرد قرار بگيرد. اما اگر از من نظر بخواهند، بهعنوان يک مشاور، من توصيهام اين است که ما همچنان بايد در دو عرصه انتخابات و جامعه مدني با يک ميزان سرمايهگذاري و توجه کنيم و هيچکدام را به پاي ديگري ذبح نکنيم. اين از يک سو و از سوي ديگر ما بايد کار تشکيلاتي و حزبي را دائم تقويت کنيم، در عين حال که چهرههاي برجستهاي داريم که به دلايلي حاضر نيستند فعاليت حزبي کنند، اما بايد از سرمايههاي آنها براي نهادينه کردن احزاب پيش برويم. چهرههايي مثل خودِ رييس دولت اصلاحات.
اين چهرهها زياد هستند. متاسفانه که غيرحزبي هستند و ما بايد تلاش کنيم که در آينده همه فعاليتها به سمت تشکلها سوق پيدا کند تا نهادينه شود. به اين ترتيب يک پاي ما بايد در قدرت باشد و يک پا در جامعه مدني. و از آن طرف تمام تلاش ما، تقويت احزاب باشد و استفاده از ظرفيت افراد منفردي که گاهي از مجموعه احزاب هم محبوبيتشان بيشتر است.
وضعيت کادرسازي را در اين جريان چطور ميبينيد؟ از ضرورت کادرسازي و شکل درست آن بگوييد.
بله، ما در کادرسازي تا حدي ضعيف هستيم. همه نيروهاي سياسي در جامعه ما متاسفانه از اين ضعف رنج ميبرند. ضعفي است همگاني و بايد برايش فکري کنيم. بحثهايي داريم و يک بخش زيادياش هم با تداوم سياستورزي عملي و علني امکانپذير است که خوشبختانه نمونههايي از آن را داريم در جامعهمان ميبينيم، ولي بهطور کلي ضعيف هستيم و بايد کارهاي جديتر کنيم.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۱۴۴۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۵۰ هزارتن شیرخشک در کارخانجات دپو شده است
سیاوش سلیمی در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان، گفت: با توجه به عدم اصلاح ارزش پایه گمرکی توسط گمرک ناچارا هرکیلو شیرخشک را در بازارهای جهانی ۲ دلار عرضه میکنیم، درحالیکه با نرخ ۲.۶۵ دلار باید به سامانه نیما برگردانیم.
به گفته او، رفع تعهد ارزی صادرات در برابر واردات محدود شده است به طوریکه صادرات حتما در قبال واردات کالاهای کشاورزی باید باشد که دست تولیدکننده شیرخشک بسته است که همین امر منجر به رکود بازار شده است.
سلیمی با اظهار نگرانی نسبت به افزایش قیمت شیرخام افزود: اگر قیمت شیرخام افزایش غیر متعارفی داشته باشد، بدون تردید صادرات شیرخشک و کره دچار مشکل میشود و شیرخام تولیدی بدلیل عدم جذب توسط کارخانجات جذب نخواهد شد.
رئیس هیئت مدیره انجمن شیرخشک ادامه داد: با افزایش قیمت شیرخام، سرانه مصرف داخل تحت تاثیر قرار میگیرد، از این رو انتظار میرود که تصمیم منطقی در خصوص اصلاح قیمت صورت بگیرد.
او با بیان اینکه سالانه ۱۱ میلیون تن شیرخام در کشور تولید میشود، افزود: بنابر آمار ماهانه ۱۸ هزارتن شیرخشک در کشور تولید میشود که با ورود به فصل گرما درصدی از تولید کاهش مییابد و مجدد در نیمه دوم سال افزایش مییابد.
سلیمی با بیان اینکه سالانه ۷۰ تا ۸۰ هزارتن شیرخشک در کشور مورد استفاده قرار میگیرد، گفت: با احتساب مصرف داخل، مابقی شیرخشک تولیدی باید به بازارهای هدف صادر شود که متاسفانه در بحث اصلاح ارزش پایه گمرکی به رغم موافقت وزارت جهاد، تاکنون گمرک اصلاح نکرده است که در صورت تسهیل با نگرانی کمتری به سمت افزایش قیمت شیرخام میرویم.
او از دپوی ۵۰ هزارتن شیرخشک در کارخانجات خبر داد و گفت: با اصلاح ارزش پایه گمرکی، میزان دپوی شیرخشک در کارخانجات کاهش مییابد.
باشگاه خبرنگاران جوان اقتصادی صنعت ، تجارت و کشاورزی