نمیتوان از خبرنگار انتظار داشت که مدام روی مین برود/ایرانیان در سطوح پایین هم منش دموکراتیک ندارند
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۳۱۵۱۸۳
جامعه>آسیبها - ابتکار: حسن محدثی جامعه شناسی که ۱۰ سال بر روی فساد تحقیق کرده، میگوید: اگر هزینه مبارزه با فساد بالا باشد مبارزه با فساد به فراموشی سپرده میشود چرا که انسانها دیوانه نیستند که مدام خود را در معرض خطر قرار دهند. نمیتوان از خبرنگاران و روزنامهنگاران انتظار داشت که مدام روی مین بروند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فساد در تاریکی ریشه میگیرد، دقیقا جایی که هیچ کس به آن سرک نمیکشد. عموما بیشتر افراد از تاریکی هراسانند برای آنکه نمیدانند در این تاریکخانهها چه در انتظار آنهاست. اما در این میان هستند کسانی که عاشق خطرند، شاید هم سرک کشیدن به تاریکخانهها بخشی از رسالت وجودیشان باشد. خبرنگاران یکی از همانها هستند، پا در تاریکخانهها میگذارند تا ریشه تاریکی را پیدا کنند و در خانه نور بتابانند. چهارمین رکن دموکراسی از آن خبرنگاران و روزنامهنگاران است، رکنی که تنها راه پیشگیری از فساد را شامل میشود. خبرنگار همانند یک پزشک میتواند پیکره یک سیستم را معاینه کند تا هر زمان که سلولی آلوده به بیماری شد آن را شناسایی و درمان کند. فساد یک بیماری انکارناپذیر در تمامی حکومتها و کشورهاست خواه سوسیالیست یا سرمایهدار و خواه دموکراتیک یا دیکتاتوری باشند. اما در این میان کشورهای جهان سوم بیش از هر تقسیمبندی دیگری به فساد آلوده هستند. به عقیده برخی صاحبنظران این ویژگی مشترک لازمه حیات دولتها و رشد و توسعه کشورهای جهان سوم است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده. در سالهای اخیر پروندههای فساد مالی به نقل از مسئولان در رسانهها مخابره شده است. رسانههایی که کم و بیش برای مخابره این فسادها دست به عصا راه رفتهاند و در فضایی مبهم و خاکستری رنگ برای مبارزه با آن دست و پا زدهاند، گاه توبیخ شدهاند و گاهی هم مرگ غمانگیزی داشتهاند. اما آیا روزنامهنگاران و خبرنگاران ایران برای آنکه با فساد مبارزه کنند فساد را میشناسند؟ ساز و کار مبارزه با فساد را میدانند؟ رسانههای ایران برای مبارزه با فساد چه مسیری را طی کردهاند؟
برای پاسخ به این پرسشها گفتوگوی «ابتکار» با حسن محدثی، جامعه شناس و استادیار گروه جامعهشناسی واحد تهران مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی که بیش از ۱۰ سال بر روی جامعهشناسی فساد تحقیق کرده است را بخوانید:
چرا به موضوع فساد علاقهمند شدید؟
قبل از هر چیز روز خبرنگار را به همه خبرنگاران تبریک میگویم.
در دوران دانشجویی یکی از چیزهایی که متوجه آن شدم این بود که باید حوزه مطالعاتی مشخصی داشته باشم. زمان برد تا این حوزه مطالعاتی را انتخاب کنم؛ یعنی دینپژوهی و جامعهشناسی دین را. اما برای آنکه بتوانم دامنه فعالیت علمی خود را وسیعتر قرار دهم، به نظرم آمد که باید حوزه مطالعات فرعی نیز داشته باشم چرا که در جامعه ما هنوز زود است که فقط درباره یک موضوع صحبت کرد و جامعه دانشگاهی و مردم و سازمانها از شما انتظار دارد که توانایی اظهار نظر در موضوعات مختلف را داشته باشید. البته من در این مورد افسارگسیختگی را قبول ندارم. بالاخره جامعهشناسی فساد را بهعنوان موضوع مطالعاتی دومم انتخاب کردم چون فساد از مهمترین مسائلی است که جامعه ما مبتلابه آن است. میتوان از جامعهشناسی عشق هم حرف زد اما موضوع خوب، موضوعی است که بتواند مسائل جدیتری را حل کند و راهگشا باشد. فساد مانند دین چند بُعدی است و بسیار مهم است که کارشناسان متعددی به آن بپردازند. ضمن اینکه ایران کشوری در حال توسعه است و فساد به شدت به روند توسعه آسیب میزند. بیش از ۱۰ سال است که در حوزه فساد فعالیت میکنم و حوزهای که هماکنون درباره آن فعالیت میکنم فساد دانشگاهی است که در حال تدوین آن هستیم. فساد در ایران عمومیت پیدا کرده و در همه قلمروها وارد شده است. کمتر قلمروی اجتماعی را میتوان پیدا کرد که درگیر فساد نشده باشد. فساد مانند ویروس خطرناکی است که وارد کالبد اجتماعی ایران شده و در حال تکثیر شدن است. یکی از وظایفی که روزنامهنگاران بر دوش دارند مبارزه با فساد است.
فساد چه معنایی دارد؟
در تعریف عموماً مشترک میان متخصصان، فساد در واقع سوء استفاده از موقعیت و امکانات رسمی در جهت منافع شخصی و گروهی است که در اختیار فرد یا افرادی قرار گرفته است. اما میتوان فساد را دقیقتر تعریف کرد. فساد زمانی رخ میدهد که روابط رسمی آرام آرام جای خود را به روابط شخصی میان افراد دهد و به این ترتیب افراد ضوابط را کنار بگذارند و روابط را جایگزین آن کنند. به این ترتیب فساد میتواند وسیعتر از سیستمهای اداری و رسمی تعریف شود. حتی میشود آن را در جامعه مدنی تعریف کرد. چون معمولا وقتی از فساد صحبت میشود اغلب از فساد در عرصه دولت و اقتصاد مطرح میشود ولی ما میتوانیم در بخش خصوصی نیز از فساد حرف بزنیم. اگر در درون بخش خصوصی فعال شوید و ضوابطی که در آن سازمان بنیاد نهاده شده را نادیده بگیرید و روابط شخصی را جایگزین قوانین و ضوابط آن سازمان کنید در مسیر فساد گام برداشتهاید. به طور مثال من استاد دانشگاه هستم و باید روابط مشخصی با دانشجو داشته باشم. این رابطه تعریف شده است و متخصصان امر میدانند که این رابطه باید چگونه رابطهای باشد. اما این امکان وجود دارد که به تدریج با دانشجویان خود دوست باشم. این دوستی میتواند از دو حالت پیروی کند: یکی اینکه بر مبنای الگوهای اخلاقی پذیرفته شده و دیگری برخلاف الگوهای اخلاقی میان استاد و دانشجو. اگر در دوستی با دانشجویانم الگوی اخلاقی را بر هم بزنم و معیارهای تخصصی را کنار بگذارم و معیارهای شخصی را جایگزین آنها کنم در مسیر فساد گام برداشتهام.
مثال دیگری میزنم: میدانید که متخصصان فن مهندسی قائل به این هستند که باید قواعدی در ساختمانسازی رعایت شود. حالا فرض کنید که مهندس ناظر با مالک وارد روابط دوستانه شود. با آغاز این رابطه آرام آرام این اتفاق رخ میدهد که ناظر به جای آنکه براساس قوانین بر ساخت ساختمان نظارت کند، قواعد را نادیده بگیرد. اینجا باز هم فساد رخ داده است. بنابراین به نظر من فساد تبدیل شدن قواعد متخصصانه و حرفهای مشخص به الگویی از روابط است که کم کم قواعد را نادیده میگیرد و از بین میبرد.
بر حسب سوابق تاریخی به نظر میرسد که ما پتانسیل بالایی در نادیده گرفتن قواعد حرفهای داریم. مثلا به دلیل اینکه فرهنگ ایران فرهنگ قبیلهای و ایلیاتی بوده و روابط خویشاوندی در زندگی ایرانیان بسیار تعیین کننده بوده همه ما پتانسیل بالایی برای جایگزین کردن روابط خویشاوندی بر روابط حرفهای داریم. به همین خاطر در تاریخ ایران موارد متعددی از فساد از جمله فسادهای وسیع دوره قاجار را مشاهده میکنیم. به نظر میآید در چند دهه اخیر نیز در مسیر فساد با شدت زیادی گام نهادهایم. به خصوص اینکه در این سالها پیوندهای ایدئولوژیک جایگزین پیوندهای حرفهای شدهاند. به این معنی که اشخاصی که با ایدئولوژی هم همراه بودند بدون داشتن تخصص، افرادی را در سمت مدیر منصوب کردهاند. این افراد نیز به همین ترتیب با زیر دستان خود عمل کردند و آرام آرام قواعد حرفهای از بین رفت و بستر مساعدی برای فساد فراهم شد.
فساد در چه ساختارهایی ریشه دارد؟ این ساختار اقتصادی توسعه نیافته است که سبب فساد میشود یا نظام سیاسی توسعه نیافته؟ از اینرو این سوال اهمیت دارد که فساد در کشورهای دموکرات و هم در کشورهای دیکتاتوری، هم در کشورهایی سوسیالیستی و هم در کشورهای سرمایهداری دیده میشود. منشاء فساد چیست؟
فساد پدیدهای است که تقریبا همه کشورهای درگیر آن هستند. هیچ سیستمی نیست که در معرض فساد نباشد. اما نکته این است که برخی از سیستمها مکانیزمهایی را برای پیشگیری و به حداقل رساندن آسیبهای ناشی از فساد تعبیه میکنند. البته سیستمهایی هم در مقابل وجود دارند که این تمهیدات را انجام نمیدهند یا اساسا با دست خود مانع شکلگیری هر تلاش یا ساز و کاری که میتواند به سلامت سیستم کمک کند، میشوند. طبیعتا این سیستمها بیشتر در معرض آسیب هستند. امروزه در دنیا سازمانهایی مانند شفافیت بینالملل وجود دارد که میزان فساد کشورها را اندازهگیری میکند و گزارش میدهد.
عوامل شتابزای فساد چه میتواند باشد؟
عوامل متعددی سبب میشود که فساد شکل بگیرد. گاهی قانون خود عامل فساد است. قانونهایی که اجازه نمیدهند امور به درستی انجام گیرند و پاسخ به نیازها را کُند میکنند، میتوانند عامل فساد باشند. به گمان من از همه مهمتر جامعهپذیری و تربیت افراد است. آیا ما افرادی را تربیت کردهایم که قانونمند رفتار میکنند و انسان مدنی بار آمدهاند یا هنوز براساس قبیله، طوایف و روابط خویشاوندی زیست میکنند؟ برای رساندن فساد به حداقل ممکن باید فرهنگ مدنی را در میان انسانها درونی کرد تا از طریق قواعد مدنی به خواستههای خود برسند نه اینکه از کوتاهترین راه بخواهند به اهداف خود دست یابند. مسلما در جامعهای که افراد میخواهند به سرعت و به طور آنی به اهدافشان دست یابند یا در جامعهای که انسانها قانون و زیست قانونی را نیاموختهاند و اهمیت قانون را نمیدانند، آن جامعه پتانسیل بیشتری برای فساد دارد.
نوع ساز و کارهایی که بنا میشود نیز میتواند فسادخیز شود. نکته دیگری نیز وجود دارد. سیستمهایی که چندکارکردی هستند و در قلمروهای مختلفی فعالیت میکنند پتانسیل بیشتری برای فساد را دارا هستند. به عنوان مثال شهرداری یک سازمان عمومی و فراکارکردی است. برخی حتی معتقدند که فساد کارکرد دارد به این معنی که با فساد میتوان یک سیستم را به حرکت درآورد و این زمانی رخ میدهد که در حالت عادی بر حسب قوانین و مقررات سیستم به خوبی کار نمیکند.
خب ساز و کارهایی که میتواند باعث پیشگیری فساد شود چیست؟
مطالعات من نشان داد که مهمترین ساز و کار برای کنترل فساد نظارت است. نظارت دو گونه است، نظارت رسمی و نظارت غیر رسمی. نظارت رسمی نظارتی است که یک سازمان، یک نظام سیاسی و یک سیستم خاص خود آن را تعبیه کرده است تا از درون خود آن، نیروهایی کار نظارت را برعهده گیرند. اما مشکلی که پیش میآید این است که گاهی خود نظارتکنندگان فاسد میشوند و گروهی دیگر باید بر نظارتکنندگان نظارت کند و یک دور باطل ایجاد میشود. به عنوان مثال مجلس شورای اسلامی وظیفه نظارتی سنگینی را بر عهده دارد و گاهی برای سازمانهای مختلف تحقیق و تفحص انجام میدهد. اما گاهی پیش میآید که سازمانها دست به لابیگری میزنند تا طرح تحقیق و تفحص در مجلس تصویب نشود. نیروهایی که ورای قدرت سیستمهای اجرایی قدرت دارند نفوذ میکنند و عملاً کار نظارت را مختل میکنند. اتفاقی که در ایران زیاد رخ داده است.
گاهی میبینید که قوه قضاییه که کارکرد نظارتی دارد، آلوده میشود. چنان چه شنیدیم که قوه قضاییه چندی پیش چند تن از قضات خود را برکنار کرد.
وقتی فساد عمومی شود، وارد همه قلمروها میشود. یعنی آرام آرام دانشگاه، پلیس، قوه قضاییه و ... فاسد میشود چرا که فساد شبکه میسازد. اگر فساد فردی باشد ابعاد تاثیرگذاری و تخریباش بسیار کم است. افرادی که در مسیر فساد پا میگذارند برای آنکه بتوانند آینده خود را تضمین کنند و هزینه فساد خود را کاهش دهند، آرام آرام شروع به شبکه ساختن میکنند و جایِ پایی در میان سازمانهای مختلف ایجاد میکنند تا از این طریق بتوانند پنهانگری و اختفاء را راحتتر انجام دهد چرا که فاسد ترجیح میدهد در فضای تاریک کار کند. اینجاست که مسئلهای که با اهمیت است، نظارت غیررسمی است.
اما نظارت غیررسمی به چه نوع نظارتی گفته میشود؟
نظارت غیررسمی نظارتی از بیرون سیستمها بر آنهاست. یکی از مهمترین نهادهایی که در نظارت غیررسمی نقش دارند رسانههای آزاد و نهادهای مدنی غیردولتی هستند. در نظامهای سیاسی که نهادهای مدنی و رسانههای آزاد نیرومند و فعال باشند کمتر در معرض فساد هستند چرا که دائماً از بیرون مورد پرسش قرار میگیرند و پاسخگویی یکی از مهمترین عوامل کاهش فساد است. شفافیت یکی دیگر از عوامل کاهش فساد است. یعنی اگر شهروندان به اطلاعات همه سازمانها دسترسی داشته باشند دامنه نظارت شهروندان بر نظام سیاسی و سیستمها بیشتر میشود. تمامی سیستمهایی که از نظارت سازمانها و نهادهای غیررسمی شانه خالی میکنند به شدت در معرض فساد هستند. به طور مثال اگر شما هر ماه به پزشک مراجعه کنید و بدن خود را چکاپ کنید در صورتی که مشکلی در بدن وجود داشته باشد کشف میشود و میتوان آن را درمان کرد. رسانهها و سازمانهای مردم نهاد غیر دولتی نقش پزشک و آزمایشگاه را ایفا میکنند و میتوانند عیبی در دل سیستم را شناسایی و آن را بر ملا کنند و خواهان برخورد با آن شوند. وقتی این ساز و کار وجود ندارد و سیستم آن را تحمل نمیکند طبیعتاً سیستم میتواند به سرعت فاسد شود و فساد در آن شبکهای و دامنگیر شود و این وضعیتی است که ما در ایران درگیر آن هستیم. این میزان از فساد در بسیاری از سازمانها حتی سازمانهایی که قرار است بر عملکرد سازمانهای دیگر نظارت کنند وجود دارد که ناشی از عدم شفافیت و نبود رسانههای آزاد و محدودیت رسانههاست.
نظارت بر فساد در سازمانهای دولتی بسیار پرهزینه است. نمونه این هزینه را در برملا شدن فساد شهرداری شاهد بودیم. کسی که اطلاعات فساد را منتشر کرد اکنون در حال محاکمه است. در حالی که معمولا سازمانهایی که میخواهند با فساد مبارزه کنند برای افرادی که خود را به خطر میاندازند جایزه تعیین میکنند. اگر هزینه مبارزه با فساد بالا باشد مبارزه با فساد به فراموشی سپرده میشود چرا که انسانها دیوانه نیستند که مدام خود را در معرض خطر قرار دهند. کم هستند کسانی که دلسوز کشور و آینده آن باشند و مدام خود را در معرض خطر قرار دهند. بنابراین در اینگونه کشورها که مطبوعات آزاد وجود ندارد وظیفه خبرنگاران، وکلاء و سازمانهای مدنی دشوار است و نمیتوان از خبرنگاران و روزنامهنگاران انتظار داشت که مدام روی مین بروند.
پیش از اینکه به روزنامهنگاران و مبارزه با فساد بپردازیم شاید بهتر باشد فساد در ایران را ریشهیابی کنیم. شما به موارد متعددی اشاره کردید که فساد ریشه در آنها دارد؛ از قانون، جامعهپذیری افراد گرفته تا روابط خویشاوندی، قومی و نبود رسانههای آزاد. اما در طول تاریخ در ایران چه عاملی تسهیل کننده فساد بوده است؟ میدانیم که الگوهای فساد در جوامع مختلف تغییر میکند. الگوی فساد در ایران چه سیری را طی کرده است؟
ما امروزه نمیتوانیم بگوییم که جامعه ایران قبیلگی است اما میتوانیم بگوییم که روابط خویشاوندی از روابط قانونی پُرزورتر است. ما هنوز نمیتوانیم انسانهای قانونمدار و مدنی تربیت کنیم. بنابراین به راحتی روابط خویشاوندی جایگزین روابط حرفهای میشود. اکثر ایرانیان حرمت روابط حرفهای را درک نمیکنند. اگرچه بر دیوار سازمانها و ادارات منشور اخلاقی کوبیده شده اما مسئله اصلی این است که باید براساس اخلاق حرفهای بار بیاییم. نظام آموزشی و خانوادگی ما این تربیت را ایجاد نمیکند. شکاف زیادی بین فرهنگ واقعی و فرهنگ آرمانی در ایران وجود دارد. ما ایرانیان یک فرهنگ آرمانی داریم که در آن همه ارزشها و آرمانهای بزرگ را میبینیم و چه بسا در زبان و گفتوگو آنها را دائماً بیان میکنیم اما فرهنگ واقعی ما آن چیزی است که در عمل نشان میدهیم. بنابراین شکاف فاحشی بین آنچه که بر زبان میآوریم و آنچه که در عمل انجام میدهیم، وجود دارد.
اما ممکن است در فرهنگهای جوامع دیگر نیز وجود داشته باشد.
این را نمیدانم اما وجود شکاف میان فرهنگ واقعی و فرهنگ آرمانی یک آسیب و مشکل جدی است. مشکلی که باعث شده شما انسانها را براساس اعمالشان و نه سخنانشان که آرمانی است، داوری کنید. به واسطه همین شکاف ما اصول حرفهای فعالیت را نادیده میگیریم. مثالی میزنم تا عمق آسیب را متوجه شوید. تصور کنید که مهندس ناظر ساختمان هستید پس باید در بسیاری از مواقع مقاومت کنید و اجازه ندهید که ساختمان به صورت غیراستاندارد ساخته شود. در گفتوگویی که با مهندسان ناظر داشتم اغلبشان میگویند که ما تا مدتی میتوانیم مقاومت کنیم و اگر بیش از آن مقاومت کنیم از بازار کار حذف میشویم. این است که آرام آرام نیروهایی که میخواهند براساس اصول اخلاقی حرفهای رفتار کنند منزوی یا حذف میشوند. اگر استادی بخواهد در درون سیستمی مانند دانشگاه که فساد در آن عمومیت پیدا کرده مقاومت کند منزوی یا حذف میشود. این است که در واقع فساد دامنگیر میشود و وسعت پیدا میکند. بسیاری از افراد برای اینکه زندگیشان به خطر نیفتد همرنگ جماعت میشوند و با همان ساز و کارهای فساد همنوا میشوند. فساد انسانهایی را میخواهد که اهل معامله باشند. اگر فردی به هیچ وجه خریدنی نباشد، حذف میشود یا دست کم او را منزوی میکنند و او به یک انسان حاشیهای در سیستم تبدیل میشود. این فرآیند مهمترین عامل شبکهای شدن و تکثیر فساد است. کسانی که در فسادگری ابتکار عمل دارند افراد اهل معامله را پیدا میکنند. بالاخره هر کدام از انسانها به میزانی قابل خریدن هستند و عاملانِ فساد گاهی باید بیشتر هزینه کنند. اما کسانی میتوانند در مقابل این فساد مقاومت کنند که انسانهای دیندار و مومنی باشند یا کاملاً اخلاقی باشند و عمیقاً برای قوانین حرمت قائل شوند. این افراد چه برآنها نظارت داشته باشند و چه نداشته باشند در مقابل فساد مقابله میکنند. البته، مقاومت انسانها نسبی است. اگر شما محرومیتهای زیادی داشته باشید، طبیعتاً راحتتر فساد را میپذیرید.
موضوعی که بیان کردید سبب شد سوالی در ذهن من نقش ببندد، شاید مصداق مرغ بود یا تخم مرغ باشد. این را میدانیم که دولتها از دل مردم به قدرت میرسند. این را هم میدانیم که رفتار مردم الگوبرداری شده از نظام سیاسی است. حال مبارزه با فساد از کدام یک باید شروع شود؟
فکر میکنم باید سطوح را از هم جدا کرد. معمولا در علوم اجتماعی سه سطح را از هم جدا و بهطور جداگانه درباره آنها بحث میکنیم؛سطح خرد، سطح میانه و سطح کلان. من این موضوع را قبول ندارم که کنشگران در سطح خرد مسئولیت رفتارشان را قبول نکنند چون نظام سیاسی فاسد است و این را نوعی وادادگی و رفع مسئولیت شهروندی میدانم. هیچ دلیلی ندارد که اگر همه فاسد هستند من نیز باید بگویم که باید فاسد شوم. حداقل ما در فرهنگ دینی خود داستان اصحاب کهف را داریم که وقتی دیدند نمیتوانند جامعه خود را پاک کنند، هجرت کردند.
اما بخشی از ایجاد این روحیه در کنشگران در سطوح خرد به نظام آموزشی برمیگردد...
مهمترین نهاد آموزش در ایران همچنان خانواده است. هیچ نهادی مانند خانواده در آموزش و تربیت نقش ندارد. بنابراین من به عنوان یک پدر نمیتوانم از تربیت فرزندان شانه خالی کنم و فرزندم را این طور بار بیاورم که از هر امکاناتی به هر شکلی بار خود را ببندد. در سطح میانه سازمانهایی میتوانند با فساد مبارزه کنند که معیارهایی مثل شفافیت، پاسخگویی و آموزش مبارزه با فساد را رعایت میکنند تا خود را سالم نگهدارند. اما این طور نیست که سازمانهای ما کاملا تحت تاثیر حاکمیت هستند. حکومت در محیط آنها هست و چیزهایی را برایشان تعیین میکند، اما سازمانها حدّی از خودگردانی و استقلال را در خود دارند. اما در سطح کلان، نظامهای سیاسیای که دموکراتیک هستند و رسانهها را به عنوان رکن چهارم میپذیرند و به نهادهای مدنی فضا و فرصتی میدهند، کمتر در معرض فساد هستند. یعنی در نظامهای دموکراتیک رسانهها آنقدر نیرومند هستند که میتوانند در تمامی تاریک خانهها سرک بکشند. داستان دروغگویی آقای کلینتون را دیدیم که ارتباط شخصی با فردی داشت و اما چون رئیس جمهور بود آن ارتباط تخلف بود و رسانهها در آمریکا این موضوع را برملا کردند و با او برخورد شد. این قدرتی است که رسانهها دارند. نمیتوان گفت که الزاماً همه رسانهها آزاد هستند. برخی از رسانهها به بنگاههایی وابسته هستند که منافعی دارند. ولی در هر صورت در سیستمهای دموکراتیک رسانههای آزاد و رقابت رسانهای وجود دارد و کمک میکند که رقبا یکدیگر را افشا کنند. بنابراین در جوامعی که نظامهای سیاسی دموکراتیک در آنها وجود دارد و نظارتهای غیررسمی، پرقدرت است و جامعه مدنی نیرومند است، فساد بهتر مهار میشود تا در سیستمهایی که رسانهها جسارت ندارند وارد تاریکخانهها شوند. بنابراین روزنامهنگاری در این جوامع بسیار پر هزینه است. ما اگر واقعا در مبارزه با فساد صادق هستیم باید رسانهها را جدی بگیریم. اما چندین سال است که انجمن صنفی روزنامهنگاران تعطیل شده است و این یک فاجعه است. اگر میخواهیم با فساد مبارزه کنیم روزنامهنگاران باید یک انجمن صنفی بسیار نیرومند داشته باشندکه بتواند از حقوق یکایک روزنامهنگاران دفاع کند. باید در جامعه مدنی نیرویی باشد که از روزنامهنگار در برابر خطرات احتمالی دفاع کند و تمام زندگی و سرنوشت او به خطر نیفتد. این راهی است که تمام دنیا برای مبارزه با فساد رفتهاند. اگر حکومت ما نیز به دنبال مبارزه با فساد است باید در این مسیر گام بردارد و قوانین در حمایت از روزنامهنگاران نوشته شود. متاسفانه در سالهای گذشته روزنامهنگاران ما بسیار هزینه دادند. تصور کنید فردی سرمایهگذاری میکند و تیمی را برای انتشار نشریه یا روزنامه جمع میکند و به خاطر تخلفی، کل روزنامه تعطیل میشود و تمامی امکانات مادی و انسانی به خاطر یک تخلف به خطر میافتد و مرگ یک نشریه رقم میخورد. این خیلی دردناک است و تصور میکنم اگر این مسیر را ادامه دهیم همچنان بر دامنه فساد افزوده میشود یا دست کم در سطوح بالا باقی خواهد ماند.
فساد در طول تاریخ ایران چه الگوهایی داشته و خبرنگاران و روزنامهنگاران امروز باید به دنبال چه بگردند؟
شاید در چند دهه پیش میزان فسادهای شبکهای و سازمانی در ایران بسیار کم بود. یعنی فساد وجود داشت اما فردی بود. ممکن است فرد معینی به تنهایی میلیونها دلار بدزدد. این گرچه رقم کلانی است اما نوع فساد، فساد کم خطر است. این نوع فساد در تمامی جوامع وجود دارد و مبارزه با آن راحتتر است. اما فساد در چند دهه اخیر به شدت شبکهای شده است. یعنی مجموعهای از نیروها در سازمانی رخنه کردهاند و هم تیمیهای خود را به آنجا وارد کرده و توانستهاند آرام آرام منابع مختلفی را از آن خود کنند. با تحریمها این شبکههای فساد گستردهتر شد. برای اینکه کشور با مشکلاتی مواجه بود و قوانین آشکار فعالیت و معامله از بین رفته بود و حالا از مسیرهای غیر شفاف امکانات تامین میشد بنابراین شبکهای از معاملات و مبادلات پنهانی را به وجود آورد. در نتیجه، به ابعاد این فساد شبکهای اضافه شد. اتفاقی که باعث شد چندین و چند پرونده فساد آشکار شود و برای ایران اسلامی بسیار بد بود. با آشکار شدن این پروندههای فساد دیگر نمیتوان گفت که نظام ما نظام سالمی است. وقتی خود مقامات ناچار شدند که از پروندههای فساد صحبت کنند، مشخص شد که سیستم در ایران ناسالم است. مثل این است که ما مدام از دورغ بنالیم و بگوییم که دروغ بد است. اتفاقا آنجایی که بسیار از دروغ سخن گفته میشود، دروغ بسیار وجود دارد. بسیاری میگویند از زمان هخامنشیان از دروغ سخن گفته شده و رفتار زشتی تلقی شده است. این یک روی قضیه است. اما روی دیگر آن نشان میدهد که ما در آن تاریخ هم بسیار درگیر دروغ بودیم که از آن حرف زدهایم. امروزه هم با همین وضعیت درباره فساد روبهرو هستیم. مشکل عمدهای که فساد ایجاد میکند این است که بخش قابل توجهی از سرمایهها را از بین میبرد. یکی از عوامل مهم فساد کوتولهسالاری است. کوتولهسالاری به معنای عدم حضور افراد شایسته و حرفهای یک قلمرو فعالیت بر مسند امور و حضور افراد فاقد تخصص به صرف روابط خویشاوندی و پیوندهای ایدئولوژیک است. افرادی که آنها نیز به همین قیاس و بدون توجه به شایستهسالاری هم تیمیهای خود را بر سر کار میآورند و هزینههای مدیریت را در قلمروهای مختلف بالا میبرند. بنابراین با تخصصی شدن و حرفهای شدن مدیران و مدیریت، میتوان بخشی از ابعاد مسئله را کاهش داد. یکی از مشکلات جدیای که ما از آن رنج میبریم این است که هر رئیس جمهوری در تمام قلمروها مدیران را تغییر میدهد. معتقدم که فردی که از گروه یا حزب خاصی بر مسند ریاست جمهوری تکیه میزند تنها باید مدیران سیاسی را تغییر دهد. اگر وزیر نیرو فرد متخصصی است ولو اینکه از حزب شما نباشد نیازی به تغییر ندارد. او موظف به حرفهای عمل کردن است و وظیفه رئیس جمهور این است براساس معیارهای تخصصی نظارت کند. ولی مسلماً باید مدیران سیاسی از جمله فرماندار و استاندار براساس حزب تعیین شود. اما یکی از مشکلات ما مدیریت اتوبوسی است. به این معنی که فردی که بر مسند ریاست جمهوری یا هر مجموعه دیگر قرار میگیرد در تمام ردهها صرف نظر از تخصص سعی بر این دارد که مدیران را از گروه سیاسی خود انتخاب کند و این موضوع به هرج و مرج مدیریت کشور دامن میزند و به همین سبب پتانسیل خوبی برای مبارزه با فساد پدید میآید.
آیا این جناحبندی انتخابات در ایران به فساد دامن نمیزند؟ به عنوان مثال، ما برای آنکه شورای شهر را از یک جناح بگیریم لیستی جناحی تهیه میکنیم و به آن رای میدهیم تا جلوی فساد مدیریت شهر را بگیریم.
چون این اتفاق در یک روال دموکراتیک رخ داده است، ایرادی ندارد و قضاوت آن را به ۴ سال بعد و پایان مسئولیت شورا موکول کنیم. اما آنچه که اهمیت دارد این است که ما در قلمروهای مهمی از جمله مدیریت شهری نیاز به تخصص داریم و این نوع الگوی رایدهی به یک لیست سیاسی اگرچه که دموکراتیک بود، اما مطلوب نبود چرا که نباید به لیست سیاسی رای داد بلکه باید به لیست متخصصان رای داد. بسیاری از افراد حاضر در لیست سیاسی اصلاحطلبان متخصّص امور شهری نبودند و ما متخصّصانی داشتیم که شایستهتر بودند و کارنامه مثبتی در مبارزه با فساد داشتند که لیست به آنها بیاعتنا بود. نگاه سیاسی به مدیریت و نبود متخصص در این لیست نقدی بود که به اصلاحطلبان وارد است. اما زمان میبرد که مردم به مرحلهای برسند که صرفاً به یک لیست سیاسی رای ندهند. اگر لیست سیاسی منجر به فساد نشود اما دست کم منجر به آسیبهایی خواهد شد؛ چرا که افراد سیاسی تخصص لازم را برای فعالیت در قلمروهای دیگر ندارند و برای آشنا شدن اینگونه افراد با قلمرو جدید هزینههایی داده خواهد شد.
براساس گفته ساموئل هانتینگتون، متخصص علوم سیاسی، کشورهای در حال توسعه در زمینه پیگشیری از فساد مسیر تازهای را تحت عنوان موج سوم مردمسالاری آغاز کردهاند. آیا ما نیز در این مسیر گام نهادهایم که بخواهیم با فساد مبارزه کنیم و رسانهها به عنوان ناظران سوم در این رابطه نقش آفرینی کنند؟
گرایش به دموکراسی با زیر سوال بردن قدرت یکهسالاری که پاسخگو نیست، از عصر مشروطه در ایران آغاز شد. مسئله توزیع قدرت مشکلی است که از عصر مشروطه درگیر آن هستیم و هنوز نتوانستهایم آن را به سرانجام برسانیم. یعنی هنوز سازمانها، نهادها و نیروهایی داریم که قدرت زیادی برای شانه خالی کردن از پاسخگویی دارند. هنوز کشمکشهای بسیاری بر سر به حداکثر رساندن توزیع قدرت، به دست گرفتن کوتاه مدت قدرت توسط افراد و پایین آوردن افراد صاحب قدرت از مسند قدرت در صورت لزوم ادامه دارد. به عبارت دیگر، ما هنوز نتوانستهایم معیارهای دقیق دموکراسی را محقق کنیم. یک کار نصفه و نیمهای وجود دارد. مثلا ما رای میدهیم و انتخاب میکنیم اما از بین گزینههای محدود. بعد از آن اما اینکه بتوانیم آنها را مدام مواخذه کنیم و در ص
منبع: خبرآنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۱۵۱۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رشد اقتصادی روسیه رقم خورد
اقتصاد روسیه در میان نرخ پایین بیکاری رشد اقتصادی ثبت کرد.
به گزارش ایسنا، سخنگوی وزارت اقتصادی روسیه اظهار کرد: اقتصاد روسیه در بحبوحه نرخ بیکاری نسبتا پایین، سه درصد رشد ثبت کرد.
او گفت: اقتصاد در برابر نرخ بسیار پایین بیکاری در حال رشد است. این سطح پایین برای یک سال و نیم ادامه دارد، در حالی که رشد اقتصادی تضمین شده است.
وی افزود: چنین نتیجهای نشان میدهد که بازار کار ما نسبتا انعطافپذیر است.
سخنگوی وزارت خارجه خاطرنشان کرد: در عین حال، ما سناریوی محافظهکارانه داریم که در آن خطرات مربوطه گنجانده شده است.
به نقل از بیزنس، وزارت اقتصادی روسیه انتظار دارد که نرخ بیکاری روسیه در سال جاری در محدوده سه درصد باقی بماند.