قاتل:خواستم خودم را هم بکشم،گلوله تمام شد
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۳۱۵۷۰۷
به نوشته شرق ، ساعت ۳ بامداد ۲۹ خرداد سال ۰۶ مأموران از قتل یک زن و زخمیشدن همسر او در خیابان ولیعصر باخبر شدند. آنها بلافاصله خود را به محل رساندند و پس از تحقیقات اولیه متوجه شدند زن جوانی که نرگس نام دارد، با شلیک چهار گلوله جان خود را از دست داده و همسرش نیز زخمی شده است.
آنها همچنین متوجه شدند این زوج جوان سرایدار یک شرکت بازرگانی هستند که در همان جا نیز زندگی میکنند و روز حادثه از یک میهمانی به خانه بازگشته بودند که هدف تیراندازی مرد جوانی قرار گرفتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او به مأموران گفت: مردی که من و همسرم را هدف گلوله قرار داد، میشناسم؛ او مدتی پیش برای همسرم ایجاد مزاحمت کرده بود. این مرد درباره روز حادثه گفت: با نرگس از میهمانی برگشته بودیم؛ نرگس در پارکینگ را باز کرد تا موتور را پارک کنم؛ ناگهان فرهاد را دیدم که مانع بستهشدن در شد و نرگس را هل داد؛ سپس با اسلحه چند گلوله به سمت ما شلیک کرد.
در ادامه تحقیقات مأموران با دراختیارداشتن این اطلاعات جستوجو برای پیداکردن فرهاد را آغاز کردند و توانستند پس از یک ماه او را در کوهدشت شناسایی و بازداشت کنند.
فرهاد که همان ابتدا به جرم خود اعتراف کرد، به کارآگاهان گفت: ۳۵ سال دارم. مدتی پیش به دلیل شرایط بد مالی برای کار به تهران آمدم و برای خانوادهام خرجی میفرستادم. هفت ماه قبل از حادثه پسرعمویم رحیم مرا به یک گروه تلگرامی دعوت کرد و همانجا با زني جوان آشنا شدم. نرگس به من گفته بود چندماهی است از همسرش جدا شده و بهعنوان پرستار دو کودک مشغول به کار است.
به نرگس علاقهمند شدم و قصد ازدواج با او را داشتم اما هربار این موضوع را با او مطرح میکردم، به من میگفت فعلا زود است. پس از مدتی به رفتارهاي رحیم و نرگس شک کردم و متوجه شدم آنها با یکدیگر رابطه دارند. پس از مدتی رحیم که متوجه شد من به رابطه آنها پی بردهام به سراغم آمد و گفت نرگس متأهل است و دیگر نمیخواهد به رابطه با ما ادامه دهد. با نرگس تماس گرفتم و درباره این موضوع با او حرف زدم. زمانی که نرگس متوجه وابستگی من شد، گفت از همسرش طلاق میگیرد و به من قول ازدواج داد.
فرهاد در ادامه گفت: برای اینکه مطمئن شوم نرگس با من ازدواج میکند، با شوهر و برادرش تماس گرفتم و ماجرای خیانتش را لو دادم. چند روز پس از آن نرگس گفت همسرش طلاقش نمیدهد و برای اینکه او را اذیت نکند، از من خواست با خانوادهاش حرف بزنم و بگویم با یکدیگر رابطهای نداشتهایم. اما من این کار را نکردم و بار دیگر به آنها گفتم با نرگس رابطه داشتهام.
همسرش به من گفت هرچه بوده گذشته و از من تعهد گرفت دیگر به سراغ نرگس نروم. سه ماه هیچ رابطهای با نرگس نداشتم تا اینکه او یک بار دیگر با من تماس گرفت و ادعا کرد باردار است و از من پول خواست. از شنیدن این حرف خیلی عصبانی شده بودم. مدتی گذشت، رحیم گفت سلاح دارد و میتوانیم نرگس را بکشیم. روز حادثه سلاح را برداشتم و مقابل خانه نرگس و شوهرش رفتم. آنجا هردویشان را به گلوله بستم و فرار کردم.
بهاینترتیب با توجه به اعترافات فرهاد، سایر مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای دم کیفرخواستی علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
در ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد، سپس اولیای دم در جایگاه ویژه قرار گرفتند و بار دیگر شکایت خود را از دادگاه بيان و تقاضای قصاص متهم را کردند. با پایان گفتههای اولیای دم فرهاد در جایگاه ایستاد و گفت: قتل را قبول دارم. نرگس من را گول زده بود؛ برای همین احساس میکردم غرورم شکسته است. من نرگس را دوست داشتم اما او من را بازی داد. روز حادثه نرگس با من تماس گرفت و از من خواست دفتر خاطراتی را که داشتیم برایش ببرم، در آن دفترچه تاریخ قرارهایمان و بخشی از خاطراتمان را نوشته بودم و عکس یادگاری که آن روز گرفته بودیم را چسبانده بودم.
در ادامه فرهاد در پاسخ به این سؤال که اسلحه را چند روز قبل از حادثه تهیه کرده بود، به قضات گفت: چهار سال پیش صاحبکار قبلیام به جای بخشی از حقوقم این اسلحه را به من داد. زماني که برای حرفزدن به خانه نرگس رفتم آن را با خود بردم تا اگر مشکلی پیش آمد از خودم دفاع کنم اما ناگهان عصبانی شدم و به طرف آنها شلیک کردم.
فرهاد در آخرین دفاعیاتش درحالیکه اشک تمام صورتش را گرفته بود، ابراز پشیمانی کرد و از اولیای دم خواست که او را ببخشند.
در پایان قضات برای تصمیمگیری درباره این موضوع وارد شور شدند.
منبع: پارسینه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۱۵۷۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کینه قدیمی
عابران و اهالی کنجکاو به زنی خیره شده بودند که از پنجره طبقه شش درخواست کمک میکرد: «اینجا یه نفر گلوله خورده با پلیس و اورژانس تماس بگیرید بیان برای کمک.»یکی از عابران شماره اورژانس و عابران دیگر، پلیس را گرفتند و آنچه دیده بودند را شرح دادند. این بار سکوت ساختمان با صدای آژیر آمبولانس و ماشینهای پلیس که از دور به سمت آنجا میآمدند، شکسته شد. امدادگران سریع خود را به واحد شماره ۲۸ در طبقه ششم رساندند. واحد ۲۸در انتهای راهرو قرار داشت. مقابل در، کانتری برای منشی شرکت بود و چهار اتاق در دوطرف آن قرار داشت. زن جوان امدادگران را به سمت اتاق راهنمایی کرد که کنار آن تابلوی مدیرعامل خودنمایی میکرد. مردی روی صندلی نشسته و غرق در خون روی میز افتاده بود. یکی از امدادگران او را بلند کرد؛ گلوله وسط سینهاش جا خوش کرده بود. بدنش سرد بود و خون زیادی از بدنش رفته بود. دیگر نمیشد برای او کاری کرد. عقربههای ساعت، ۱۱شب را نشان میداد که کارآگاه ناصری با نشان دادن کارتش به سربازی که جلوی در ایستاده بود، وارد ساختمان شد. دکتر زودتر از او رسیده بود و تیم تشخیص هویت در حال بررسی صحنه قتل بودند تا سرنخی برای کشف راز قتل پیدا کنند. کارآگاه دفترچهاش را بیرون آورد و تحقیقات خود را آغاز کرد.۱- دکتر چه گفت؟
قتل حدود سه ساعت قبل رخ داده است. گلوله از فاصله نهچنداندور به سینه مقتول اصابت کرده و باعث خونریزی شدید و مرگ مرد جوان شده است. این نتایج بررسی در صحنه است و باید در پزشکی قانونی کالبدشکافی کنم. راستی تا یادم نرفته، آثار درگیری روی بدن مقتول ندیدم.
۲- نتیجه بررسی صحنه جرم
آثار ورود به زور روی دردیده نمیشود وقاتل بهراحتی واردخانه شده است. یک پوکه کلت در راهرو مقابل در اتاق محل جنایت پیدا کردیم. مورد مشکوکدیگری ندیدیم.
۳- گزارش افسر کلانتری
حدود۱۰شب این قتل به کلانتری اعلام شد ومن به عنوان افسرگشت راهی شرکت شدم. منصور«قاتل» شریک مقتول است که به خاطر اختلافی که با او داشته قتل رااجرا کرده بود. بعد هم با پرواز ساعت ۸ و۳۰ دقیقه راهی قطر شده تا ازآنجا به کانادا برود. کارهای اقامتش راانجام داده بود.منصوراحساس میکردکامران توحساب کتاب،سرش کلاه گذاشتهوسرهمین اختلاف داشتند. امروزعصرواردشرکت شده وبعد ازقتل شریکش، دست و پای منشی شرکت را بسته بود و یکراست به فرودگاه امام رفته و با خیال راحت از کشور فرار کرده بود.
۴- روایت شاهد قتل
شش سال است که در این شرکت کارمیکنم. ساعت کاری شرکت۹صبح تا چهارعصراست. من اگرمدیرعامل در شرکت باشد یا کارها مانده باشد، در شرکت میمانم.امروزهم درشرکت بودم که حدود ساعت شش منصور به شرکت آمد.دسته گلی دردست داشت.خوشحال بود ومیگفت آمده با کامران خداحافظی کند و همه چیز را تمام کند.حدود یک ساعتی در دفتر بود و بعد صدای دعوایشان بلند شد. سعی کردم دخالت نکنم. یکدفعه صدای شلیک گلولهای شنیدم. ازترس خشکم زده بود. منصور عصبانی درحالی که اسلحهای در دست داشت و لباسش خونی بود بیرون آمد. اسلحه را به سمت من گرفت و خواست ساکت شوم. دست و پایم را بست وازشرکت بیرون رفت.خیلی تلاش کردم دست و پایم را باز کنم اما فایده نداشت. با دیدن شیشه روی میز خودم را به آن رساندم و آنقدر به میز ضربه زدم که افتاد و شیشهاش شکست. تکه شیشهای را برداشتم و هر طوری شده طناب را پاره کردم. بعد هم از اهالی کمک خواستمکه برای کمک آمدند.
۵- سرگرد دستور بررسی خروج منصور از کشور را صادر کرد. او خیلی خونسرد همراه خانوادهاش وارد سالن و سوار هواپیما شده و ایران را ترک کرده بود. تحقیقات کارآگاه تا صبح طول کشید و برای جمعبندی آنچه دیده و شنیده بود، دوباره به شرکت برگشت. نیم ساعتی آنجا قدم زد و همه چیز را بررسی کرد. در ذهنش صحنه قتل کامران را بازسازی کرد و با بازپرس جنایی تماس گرفت و دستور بازداشت منشی شرکت به اتهام قتل را صادر کرد.
۶- انگیزه قتل چه بود؟
مهین وقتی در اداره آگاهی رو به روی کارآگاه قرار گرفت فهمید راز قتل فاش شده و سناریواش برای فرار از مجازات لو رفته است: «سرگرد، کامران باید میمرد. او با زندگی من بازی کرد. شش سال قبل برای کار به اینجا آمدم و بعد از مدتی کامران به من ابراز علاقه کرد. پسر خوشتیپ و پولداری بود و من هم به او علاقه داشتم. دوسالی از رابطهمان میگذشت و هربار میگفتم به خواستگاریام بیا، بهانه میآورد تا اینکه یک روز روی واقعی خودش را نشان داد و گفت از رابطهاش با من فیلم گرفت و اگر برای ازدواج اصرار کنم، آبرویم را میبرد. تنها راهی که به ذهنم رسید صحبت با منصور بود. آنجا بود که فهمیدم آنها همدست بودند و منصور از من فیلم گرفته بود. آنها فکر میکردند با افشای این موضوع از شرکت میروم اما ماندم تا نقشه انتقامم را اجرا کنم. دیروز بهترین موقعیت بود تا هم کامران را بکشم و هم منصور را به عنوان قاتل معرفی کنم. نقشهام حساب شده بود اما یک جا اشتباه کرده بودم که همان باعث لو رفتن نقشهام شد.»
شما خوانندگانتپش میتوانید با اشاره به سه دلیل کارآگاه برای کشف راز این جنایت در مسابقه معمای پلیسی این هفته تپش شرکت کنید. پاسخهای خود را همراه نام و نام خانوادگی و شهر محل سکونت به شماره ۳۰۰۰۱۱۱۲۷ ارسال کنید.