Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «دانا»
2024-04-25@23:33:46 GMT

گفت و گویی با خانواده خبرنگار شهید احمد حسنی

تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۳۱۸۷۵۶

گفت و گویی با خانواده خبرنگار شهید احمد حسنی

همزمان با روز خبرنگار مشروح گفت و گو با خانواده شهید خبرنگار احمد حسنی را منتشر می کنیم تا بیشتر با زوایای اخلاقی و اجتماعی زندگانی وی آشنا شوید.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از اروم نیوز،شهید احمد حسنی در اول فروردین ۱۳۳۸ در روستای قره حسنلوی ارومیه و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شهید حسنی تحصیلات خود را تا چهارم ابتدایی در مدرسه روستا گذراند و برای ادامه تحصیلات همراه با برادرش محمد علی به شهر رفت. به گفته مادرش احمد خیلی با محبت و جسور بود. نماز و روزه خود را به جا می آورد و به پدر و مادر و خواهر و برادرانش خیلی احترام میگذاشت و با آنان با محبت رفتار می کرد.

مادرش می گفت احمد بعد از شهادتش یک شب به خوابم آمد و گفت: مادر جان انقدر پیش مردم از من تعریف نکن! تو بعد از من پسرهای دیگری هم داری…
برادرش میگفت من و احمد در حین تحصیلات در یک مغازه ای کار میکردیم. ما چهلر نفر بودیم که مشغول به کار بودیم و وقتی کار تمام میشد دو نفر از دوستانمان به سینما میرفتند و ما دو برادر به مسجد فاطمیه میرفتیم و در کلاس های قرآن شرکت میکردیم. خدا را شکر میکنم که پدر و مادرم ما را طوری تربیت کردند که هیچ گاه سمت گناه نرفتیم و این را مدیون نان حلالی بود که پدرم به خانه می آورد و همه این ها باعث شد تا در مسیر انقلاب و اسلام باقی بمانیم.
پس از مدتی احمد به خدمت سربازی رفت. فرماندهی داشت که یک شخص پاک و مومن و انقلابی بود. او مخفیانه به سربازان درس میداد و از اعلامیه ها و توصیه های امام خمینی (ره) به آنان می گفت و حتی به آنان وعده داده بود که بنابه توصیه امام (ره)، هر کس که بخواهد از خدمت سربازی فرار کند کمکش میکنم. یک شب احمد و یکی از دوستانش به کمک فرمانده از پادگان فرار کردند و اطراف پادگان زیر یک پل در آن سرمای زمستان بدون لباس گرم استراحت کردند و صبح با یک مینی بوس به ارومیه آمدند.
وی گفت قبل از اینکه مسجد اعظم را به گلوله ببندند من و احمد در خیابان امام خمینی (ره) درخط مقدم تظاهرات بودیم. احمد با جسارت و سر نترسی که داشت سینه خود را جلو داد و رو به گارد شاهنشاهی کرد و گفت: “هیچ یک از شماها جرات ندارید حتی یک گلوله به سمت من شلیک کنید. من از مرگ نمیترسم.” بعضی از سربازان با حرص به او نگاه میکردند و بعضی هم از شجاعت و جسور بودن وی شگفت زده شده بودند.
خواهر شهید از مهربانی ها و شجاعت برادرش تعریف میکرد و میگفت در اوج انقلاب از دیوارهای جاده سلماس تا شهر شروع به دیوار نویسی میکرد و شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی مینوشت.
به گفته برادرش سپس به قم رفت و در آنجا هم فعالیت های انقلابی زیادی داشت و با یاران نزدیک امام رفت و آمد می کرد. در بهبوهه انقلاب بود که به ارومیه برگشت و باز با من و دیگر دوستان، برادران انقلابی را یاری کردیم تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید.
پس از انقلاب با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی من و برادرم احمد با هم به عضویت سپاه در آمدیم و مدتی بعد به پیرانشهر منتقل شدیم. شجاعت ها و رشادت های احمد در جنگ با ضد انقلاب زبان زد عام و خاص شده بود. به گونه ای که روزی شهید حمید باکری که با جیپ خود برای گشت زنی به داخل شه رفته بود و چون اکثر نقاط شهر دست ضد انقلاب بود و از همه جا تیر شلیک میکردند مجبور بود با سرعت گشت زنی کند، با همین سرعت که میخواست وارد حیاط سپاه شود ناگهان احمد با صدای بلند به حمید باکری ایست می دهد. شهید باکری او را صدا می زند و اسمش را می پرسد و می گوید : ” تا به حال از تیر دشمن نترسیده بودم ولی با این شجاعتی که با صدای بلند ایست دادی ترسیدم و سر جایم میخ کوب شدم. احسنت به این شجاعت و مردانگی”
آخرین باری که به مرخصی آمده بود پیش من آمد و به او گفتم که احمد جان کمی هم تو بیا جای من در سپاه ارومیه کار کن و بگذار کمی هم من به جای تو به جبهه بروم ولی به من گفت که اصلا قرار نبود به مرخصی بیایم اینبار را به خاطر دیدن تو آمدم و این آخرین مرخصی من هست و قرار است شهید شوم. آمدم فقط از تو خداحافظی کنم. او رفت و سرانجام در مرحله چهارم عملیات رمضان سال ۱۳۶۱ به فیض شهادت نائل گردید. پیکر وی مفقود الاثر شد تا اینکه در سال ۱۳۷۴ توسط تیم تفحص پیدا شد و در قطعه شهدای باغ رضوان ارومیه دفن گردید.

انتهای پیام/

منبع: دانا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۱۸۷۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دیدار مسئولان خوروبیابانک با خانواده شهید حسین ایرانی

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، مرکز اصفهان ؛  احمدرضا طحانی فرماندار خوروبیابانک در این دیدار گفت: عزت و اقتدار و امنیت ایران اسلامی مرهون جانفشانی شهدا و صبر و استقامت خانواده معظم شهیدان است.
شهید حسین ایرانی سال ۶۷ در سن ۲۴ سالگی در منطقه فاو به شهادت رسید.
پیکر این شهید پس از ۱۰ سال تفحص؛ سال ۷۷ به میهن بازگشت و در زادگاهش آرام‌ گرفت.
شهرستان خوروبیابانک ۱۲۰ شهید والامقام تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.

دیگر خبرها

  • دیدار مسئولان خوروبیابانک با خانواده شهید حسین ایرانی
  • دیدار با والدین شهید قربان پیری در نقده
  • بازدید وزیر کشور از آخرین وضعیت پروژه شهید بروجردی در تهران
  • دومین رویداد جایزه ملی جوانی جمعیت در ارومیه
  • دیدار استاندار قزوین با خانواده شهید بیژن حسنی
  • قصه گویی و اجرای نمایش برای کودکان
  • بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در حل مشکلات مردمی، پیشتاز باشد
  • سپاه پاسداران با حمله موشکی و پهبادی به اسرائیل غاصب دنیا را متحیر کرد
  • سردار فدوی با خانواده شهید الداغی دیدار کرد
  • تکرار قصه ناتمام زن‌کشی/ زیبا؛ زن ارومیه‌ای که تاوان طلاقش را با مرگ داد