سیدعباس صالحی: کمتر فیلم ایرانی هست که ندیده باشم/ سینما و تئاتر را به شکل حرفهای دنبال میکنم
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۳۵۹۹۰۰
وبلاگ>صالحی، سید عباس - گفت و گوی ایسنا با وزیر پیشنهادی وزارت فرهنگ و ارشاد
سیدعباس صالحی چهار سالِ بهنسبت موفق را در کسوت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت یازدهم سپری کرد. او که هنوز به تاثیر گفتوگو در پیشبرد امور امید دارد، حالا بهعنوان گزینهی پست این وزارت در دولت دوازدهم معرفی شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایسنا در گفتوگویی تفصیلی، به کنکاش در زمینهی برخی چالشهای پیش رو و نیز پرسشهای اینروزها رایج دربارهی صالحی بهعنوان گزینهی پیشنهادی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پرداخته است. او با تاکید بر دشواریهای حوزهی فرهنگ و هنر کشور و تناقضهای موجود، معتقد است با پیگیری سیاستهایی، میتوان در این زمینه بهبودهای مؤثری ایجاد کرد.
* شما در چهار سال اول آمده بودید که بروید. در شایعههای اخیر هم جوابهایی تلویحی در رد موضوع معرفی به عنوان گزینهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دادید. چه شد که درنهایت گزینهی وزارت شدهاید؟
تصویری که از فعالیت و کارها داشتم، این بود که ما چهار سال در حوزههای اجرایی فرهنگی کار کردهایم، کفایت میکند. اما با توجه به اینکه در سه هفتهی اخیر ادله و تغییرهایی در شرایط مطرح و ایجاد شد، پیشنهاد این شد که اگر کسی از داخل وزارت ارشاد بهعنوان وزیر معرفی شود، میتواند کمک کند و مسیر مطمئنتر پیش برود. با توجه به دلیل و ادلههای دیگری هم که توسط خود آقای صالحی امیری (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) و دوستان دیگر مطرح شد، به نظر آمد که این مسیر را اضطرارا ما ادامه دهیم.
* یکی از مباحثی که به آن دامن زده شد، این است که شما در حوزهی کتاب اشراف کامل دارید اما در حوزههای دیگر مرتبط با این وزارتخانه اشراف ندارید. گذشته از اینکه این وزارتخانه در دورههای قبل آیا وزیری داشته که به همهی حوزهها اشراف داشته باشد، پاسخ شما در قبال این سخن شایع چیست؟
وزارت فرهنگ و ارشاد موضوعهای متنوعی را به همراه دارد و مسئولیتها و دامنههای آن از اوقاف و حج و زیارت، و فعالیتهای قرآنی است تا موسیقی، تئاتر، سینما و کتاب و موضوعات دیگر. این دامنهی وسیع از لحاظ موضوعات طبعا این انتظار را در اهالی هرکدام بهوجود میآورد که کسی که سکانداری این وزارت را بر عهده میگیرد، در همهی حوزهها تخصص داشته باشد. این اما انتظاری است که حاصل نمیشود و در هیچ دورهای هم اینگونه نبوده است. آنچه که شاید اهمیت داشته باشد، این است که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از لحاظ شخصیت وجودی با این دامنهی گسترده، قرابت داشته باشد. یعنی در این حوزهها، آگاهیهای لازم و پایهای داشته باشد. از لحاظ کارکردی هم آگاهیها به لوازم مدیریتی کمک میکند. من از لحاظ شخصیت فردی، با حیطههای مختلف فرهنگی و هنری انس وجودی داشتهام. گرچه شاید با حوزهی کتاب مانوستر و مرتبطتر بودهام اما با سینما و تئاتر و هنرهای دیگر هم بیگانه نیستیم؛ حداقل از منظر علاقههای شخصی. البته مثل هر فرد دیگری، این دامنههای آشنایی ممکن است در حوزههایی ضعیفتر و در حوزههایی وسیعتر باشد. اگر کسی با حوزههایی هیچگونه انس وجودی نداشته باشد، میتواند در ادامه ضربههایی به آن حوزه وارد کند. اما این انس وجودی و آگاهیهای پایهای در من اینگونه بوده که در این ۳۰-۴۰ سال به حوزههای غیر از کتاب بیتعلق نبودهام. در حوزهی اطلاعات و مدیریت هم چهار سال در وزارت ارشاد بودهام و طبیعتا با حوزههای دیگر ارتباط داشتهام. از لحاظ اقتضائات مدیریتی و حساسیتها، حضور در شورای معاونان وزارتخانه و بحثهایی که در این سطح مطرح بوده، تجربههایی برای من پدید آورده است.
کمتر فیلم ایرانی است که ندیدهام
* آیا اساسا ممکن است بخشیاز سلایق و علایق شما در حوزههای هنری نمود پیدا نکرده باشد؟ مثلا چون شما دانشآموخته و مدرس فلسفه هستید، قاعدتا باید با سینما قرابت داشته باشید ولی این کمتر دیده و بیان شده است. آیا چنین لایههایی هم وجود دارد؟
بله. حتما وجود دارد. در حوزههای تئاتر و سینما، هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ انس فردی ارتباطی وجود داشته است. از سن ۱۳-۱۴ سالگی شاید کمتر فیلم ایرانی باشد که آن را ندیده باشم. مجلات نقد فیلم را به شکل پیوسته دنبال کردهام. در حوزهی تئاتر هم همینطور. ما گاهی راههای طولانی طی میکردیم تا تئاتر یا فیلمی را که عرضه شده است، ببینیم. مصرف فیلمبینی و تئاتربینی در خانوادهی ما بسیار بالاست. شاید یکی از چیزهایی که جمع خانوادگی ما را دور هم جمع میکند، همین دیدن فیلم و تئاتر باشد. در بچههای کوچک ما تا فرزندان بزرگمان که در دههی سوم زندگیشان هستند، این علاقه وجود دارد. مجموعا یک خانوادهی حرفهای سینمارو - تئاتربین و علاقهمند به حوزهی هنر هستیم.
*اگر قرار باشد شما در جایگاه وزیر فرهنگ و ارشاد قرار بگیرید، حتما در حوزهی سینما با چالشهایی مواجه خواهید شد؛ از توقیف فیلمها گرفته تا مسالهی موفقیتهای جهانی برخی آثار. همچنین در حوزهی موسیقی و کنسرتها اختلافهای شدیدی وجود دارد. همینطور در زمینهی تئاتر و برخی شاخههای هنرهای تجسمی. در بحث رسانه نیز مسالهی تعطیلی صنف روزنامهنگاران همچنان پابرجاست. با اینها میخواهید چهکار کنید؟
یکی از چیزهایی که در این چهار سال حضور در وزارت ارشاد شیوهی من بوده، این است که اگر بتوانیم از مسیر گفتوگو بین کنشگران حوزهی فرهنگ حرکت کنیم، اگر نگوییم همهی مشکلات ما حل می شود، دستکم بخشی از مشکلات ما حل خواهد شد. گفتوگوی فعال، مستمر و سازنده بین اصحاب فرهنگ که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منافعشان را تعقیب میکند، با کسانی که در حیطههای فرهنگی از دیگر حوزهها ورود دارند؛ چه کنشگران سیاست، چه کنشگران دین و امنیت. این گفتوگوها در مرحلهی اول، پارهای از سوءتفاهمها را میتواند حل کند و در مراحل بعدی، به نزدیکی ذهنیتها منجر شود؛ برای اینکه برخی از اتفاقات به گونهای دیگر رقم بخورد و تفاهمی بین طرفین به وجود بیاورد. با این گفتوگو همانگونه که در حوزهی نشر مسئلههایی را رو به جلو برده است، در حوزهی سینما، تئاتر و موسیقی هم معتقدم که میتوان رو به جلو حرکت کرد. با کمک تجربهی چهارساله در مدیریت معاونت فرهنگی و دوستان خوبی که در وزارت ارشاد داریم، امیدواریم با یک گفتوگوی پیوسته بتوانیم ذهنها را به هم نزدیک کنیم.
* دربارهی حوزههایی که مسئلهدار و حاشیهساز بودهاند، بفرمایید مشخصا استراتژی شما چیست. در این چهار سال کلیدواژهی شما گفتوگو بوده است. قطعا یکی از شعارهای دولت هم گفتوگو بوده، ولی درنهایت برخی مسائل حل نشده است. به نظر شما آیا مثلا مسالهی کنسرتها صرفا با گفتوگو حل میشود؟
به نظر میآید هر یک از این موضوعات را باید در مرحلهی عمل پیش برد. اجازه بدهید به وقت خودش به آن بپردازیم. احساس خود من این است که گفتوگو حتی در سختترین مسئلهها میتواند راههایی بگشاید، اما باید وارد مرحلهی عمل شد و به این مسئله توجه کرد تا مسیرهای خودش را نشان بدهد. چون این مسئله شاید یک پاسخ یکنواخت و سراسری نداشته باشد. ممکن است در فضاهای مختلف این گفتوگو سناریوهای متفاوت خودش را پیدا کند.
*پرسش اهالی فرهنگ و هنر شاید خیلی به مباحث نظری معطوف نباشد. آنچه برای آنها تعیینکننده است، دغدغههایی است که با سرنوشت کاریشان ارتباط دارد. مثلا اهالی تئاتر ممکن است وقتی میبینند در برنامههای اولیهی شما چیزی دربارهی نمایش ذکر نشده، بپرسند آیا ما با وزیری مواجهیم که برای تئاتر استراتژی ندارد؟ یا اهالی موسیقی میخواهند بدانند آیا همین روند تداوم مییابد یا میتوانند امیدوار باشند شرایط تغییر میکند؟
قبل از اینکه به هستهی اصلی سوال بپردازم، باید بگویم بحث نیامدن لفظ تئاتر در برنامهی پیشنهادی من بهخاطر فرمتی بود که در اختیار داشتم. در این فرمت هر وزیر میتوانست برنامههایش را در صفحاتی محدود ارایه دهد. ما هم در وزارت ارشاد کل برنامههای تئاتر و هنرهای تجسمی و امثال آن را ذیل عنوان هنر آوردیم؛ همانطور که مباحث مربوط به زیرشاخههای فرهنگ در این برنامه ذکر نشده است. درواقع عبارت هنری عبارتی است که تمامی حوزهی هنر را بهطور عام در بر میگیرد. طبیعتا در این حوزه ها، اقدامات چارهجویانهتری نیاز است اما این اقدامات چارهجویانهتر موضوعهایی هستند که در مسیر خودشان باید آنها را به نقطهای مطلوب برسانیم. قبول دارم ممکن است به نوعی سوالبرانگیز باشد که آیا تغییرات میتواند به نقطههای تفاهم منتهی شود یا نه. اما به نظر میرسد باید مقداری صبر و انتظار داشته باشیم. انشاءالله نتیجهی خوبی خواهد داشت.
* در بحث رسانه هم وعدهی آقای روحانی در سال ۹۲ مبنی بر بازگشایی انجمن صنفی روزنامهنگاران هنوز بر زمین مانده است. با این موضوع میخواهید چهکار کنید؟
اصل این مطلب که تشکلها و انجمنهای جامعهی فرهنگی - هنری یک نقطهی اتکا و عمل فرهنگی ما هستند، هم در برنامهی دولت و هم مدیریت فرهنگی بهصورت جدی ملاحظه شده است. حتما ما در حوزهی فرهنگ و هنر با این نگاه جلو میرویم که از تاسیس تشکلهای صنفی حمایت کنیم و در آن جایی که وجود دارند، به قدرت آنها فکر کنیم. قطعا حوزهی رسانه و روزنامهنگاران هم در این مجموعه قرار دارند. بحثهایی که در حوزهی انجمن صنفی است، مقولهای است که باید دید چرا در گذشته جلو نرفته است و آسیبشناسی شود. اما حتما به اینکه تشکل صنفی تاسیس شود یا به اقتدار برسد، توجه خواهد شد.
نه ثبات مدیران اصل است و نه تغییر آنان
* یکی از بحثهای دیگری که دربارهی شما شایع شده، این است که اهل تغییرات اتوبوسی نیستید و این یعنی تغییراتی در لایههای مدیریتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام نخواهد شد. در عین حال برخی هم نظر عکس دارند. آیا استراتژی شما ابقای مدیران و معاونتها است یا تغییر آنها؟ یا اینکه ممکن است مدیری را ابقا کنید، اما عمکرد دیگری از او انتظار داشته باشید؟
نه ثبات مدیران اصل است و نه تغییر مدیران. چیزی که مهم است، برنامه و اقداماتی است که ذیل آنها انجام و پیگیری میشود. یعنی باید از برنامهها و اقدامات عقبنشینی نکنیم. ثبات یا تغییر را نمیشود اصل دانست. شعار تغییر میتواند التهابزا باشد و فضا را برای کارهای اصلاحی ببندد. از آن طرف هم اصل ثبات نباید به این معنا باشد که تکامل و پیشرفت در برنامهها دیده نشود. همانطور که اشاره کردید، تغییرات میتواند با حفظ مدیران صورت بگیرد، اما تغییر رویکرد داشته باشیم؛ که در برخی از حوزهها میتواند با حفظ مدیران هم نباشد. درواقع تغییراتی که التهابآفرین نباشد؛ بهگونهای که التهاب تغییرات عملا رویکردها را زیر سوال ببرد و مسئلهی تغییر خودش اصالت پیدا کند و مانع ایجاد شود.
*یکی از انتظارها از دولت جدید، حضور حداقل یک وزیر زن در کابینه بود که تاکنون محقق نشده است. با توجه به حضور چشمگیر زنان در حوزهی فرهنگ و هنر، آیا شما تصوری از این دارید که احتمالا یکی از پستهای کلیدی وزارت ارشاد را به بانوان بسپارید؟
اصل این مطلب نکتهای است که کاملا باید مورد توجه قرار گیرد. فضایی که در کشور ما در حوزهی زنان به وجود آمده است، چه از نظر تحصیلات و چه نخبگی، شتاب قابل توجهی داشته است. اقتضای آن هم این است که سهم زنان در اشتغال و مدیریت ارتقاء یابد. در حوزهی وزارتخانهها، ازجمله وزارت ارشاد، حتما این نگاه وجود خواهد داشت. همانطور هم که در روزهای گذشته شنیدهاید، هم خود آقای رییس جمهور و هم آقای جهانگیری معاون اول این بحث را مطرح کردند که وزارتخانهها به این سمت حرکت کنند که سطوح مدیریتی زنان را در دولت دوازدهم تغییر بدهند. این مسئله در دولت دوازدهم یک رویکرد جدی است و در وزارت ارشاد نیز تعقیب خواهد شد، تا سهمهای مدیریتی زنان، نه بهعنوان سهم جنسیتی، بلکه سهم شایستگی، جایگاه خودش را پیدا کند. امیدواریم ما در این مورد شاهد یک پیشرفت از لحاظ حضور شایستهی زنان در فضای مدیران عالیرتبه و میانی باشیم.
* یعنی در حد معاونت هم میشود چنین انتظاری داشت؟
حتما. ولی با همان نگاهی که به مسئلهی تغییر و ثبات داریم.
*شما جزو مسئولانی هستید که در فضای توییتر فعال هستند. برخی از توییتهای شما هم جریانساز شده است. در این شرایط که توییتر فیلتر است، نگاه شما از موضع وزارت فرهنگ به این موقعیت چیست و فکر میکنید تلاشی در جهت حل این مساله انجام شود؟
در این زمینه تا وقتی که در شورای عالی فضای مجازی حضور نیافتهایم، نمیتوان صحبت رسمی داشت. چون الان من یک شخصیت حقیقی دارم. در مقام یک شخصیت رسمی که میتواند در تصمیمها حضور پیدا کند، باید مجموعه حرفهایی را که در این زمینه وجود دارد شنید. نگاه شخصی من به این مقوله، نگاه روشنی است و خود حضور در این فضا هم معنای خودش را دارد و مشخص میکند نگاه شخصی من به این مقوله چیست. اما وقتی این نگاه میخواهد در تصمیمگیریهای رسمی مطرح شود، اقتضاء این است که ابتدا وارد آن مباحث شد، حرفها را شنید، مطلع شد و بعد اظهار نظر کرد. اما بهطور کلی، حوزهی شبکههای اجتماعی فرصتهای کمدریغی را در فضای تبادل و ارتقای اطلاعات میسازد. البته ممکن است تهدیدهایی هم داشته باشد اما نمیشود از فرصتهای این فضا گذشت.
*یکی از توییتهای شما دربارهی تعبیر «آتش به اختیار» بود که اتفاقا چند روز بعد هم وقتی رهبری منظورشان را از آن عبارت شرح دادند، دقیقا همان چیزی بود که شما در توییت خود طرح کرده بودید. در این زمینه موضع شما چیست؟ آیا در صورت تصدی وزارت، به آن بهعنوان یک فرصت نگاه خواهید کرد؟
وقتی این بحث مطرح شد، احساس کردم نسبت به مفاهیمی که ایشان مطرح میکنند، ظلمی در حال اتفاق افتادن است و سوء استفادهای از این ادبیات صورت میگیرد. با آشنایی چنددههای که با ادبیات و مفاهیم مرتبط داشتم، یقین داشتم که معنای آتش به اختیار به معنای از هم گسیختگی رفتاری و هنجاری نیست. با نگاه شخصیتی که مسئولیت نظم اجتماعی را برعهده دارد، نمیشود چنین تفسیری داشت. هرچند ممکن است کسانی از اطراف بخواهند آنرا تبلیغ کنند؛ چه آنان که میخواهند تبلیغات غیرقانونی خودشان را موجه نشان بدهند و چه کسانی که میخواهند با نگاه اپوزیسیونی با نظام و انقلاب مواجه شوند. به این جهت به نظرم آمد که برداشت خودم را از این عبارت بیان کنم؛ برداشتی که ابتدا هم حرف و حدیثهایی داشت اما خوشحالم که بعد از مدتی مورد تایید قرار گرفت. آن تفسیر مبناست. اینکه حرکتهای فرهنگی، حرکتهای بخشنامهای و دستوری از بالا و به پایین نیست. حرکتهای جزیی فرهنگی در میدان عمل برای هر فرد میتواند کل باشد و به آن عمل کند. اینکه ما نمیتوانیم در مباحث فرهنگی منتظر سلسلهمراتب هرمی باشیم. این تفسیر البته ما را هم مقید میکند که خلاف قانون عمل نکنیم. نگاه من مطابق با این تفسیر است؛ یعنی به حرکتهای خودجوش فرهنگی مجال و میدان دادن، با حداقل مزاحمت و در چهارچوبهای قانونی.
*یکی دیگر از شعارهای دولت از چهار سال گذشته، بیاعتقادی به ممیزی قبل از انتشار بود، اما به مرحلهی عمل نرسید. آیا در دورهی وزارت شما پیشرفتی در این حوزه حاصل خواهد شد؟
بحث ممیزی پیش از انتشار معطوف به چشمانداز دورنماتری است. ما در این حوزه قوانینی داریم که ملزم به رعایت قوانین و عمل به آنها در فضای اجتماعی هستیم. یکی از این قوانین، قانون ضوابط نشر شورای عالی انقلاب فرهنگی است که مجوز قبل از انتشار را تکلیف میکند. آن چیزی که میتواند محل توجه باشد، این است که این قانون اصلاح شود. وقتی قانونی وجود دارد، عملا دستگاه مجریه عامل اجرای آن است که خودش واضع قانون نیست. در معاونت فرهنگی مسیری که در بحث مجوز انتشار طی شد، در قدم اول این بود که از ظرفیت موجود قانون میتوانیم در جهت اصلاح وضعیت استفاده کنیم، تا با بدسلیقگی از قانون استفاده نشود. در این دوره، ابتدا قانون ساختار خودش را پیدا کرد. کاربرگها ایجاد شدند تا اینکه یک کارمند با یک تلفن نخواهد اثری را ممنوع کند یا احیانا جلو انتشار آن را بگیرد. این ساختارمندی اتفاق افتاد. بنابراین گام اول، استحصال ظرفیتها از قانون بود تا با اصل قانون به تعارض نیفتیم. این مسیر مطمئنتری بود، تا اینکه با قانون درگیر شویم. طبیعی است که با این نگاه، ظرفیت اصلاح تمام و کمال نباشد، اما تلاش کردیم حداکثر استفاده را از این ظرفیت ببریم. در کنار این، برخی از اتفاقات دیگر هم مد نظر بود که متاسفانه این اتفاقات هنوز نیفتاده است. در این حوزه علیرغم اینکه کارگروههایی شکل گرفت و با برخی از ناشران برای ایجاد هیاتهای علمی ممیزی صحبت شد و دستورالعملهای اجرایی آن به تصویب رسید اما این دستور العملها به مرحلهی اجرا نرسیدند.
*چرا؟
به یک اشکال بین ادارهی کتاب و ناشران برمیگردد و آن این مسئله که بالاخره ناشران این مسئله را میپذیرند یا خیر. به نظر میرسد اگر در این حوزه چند الگو شکل بگیرد، برای ناشران یک اعتمادسازی ایجاد میشود و با ایجاد هیات علمی، ناشران خود مجری قانون میشوند.
*با این اوصاف، در آینده در زمینهی ممیزی گامی به جلو را شاهد خواهیم بود یا تثبت وضعیت فعلی را؟ با نهادهای دیگری که در این حوزه دخالت میکنند، چه میکنید؟
گامهای ما حتما رو به جلو خواهد بود. در این دوره حضور نهادهای دیگر در این بخش بسیار حداقلی شده است. نه اینکه این نهادها اعتراض و انتقاد نکنند. طبیعتا آنها انتقاد میکنند و به ما هم منتقل میکنند، اما در این دوره از اینکه آنها بخواهند در زمینه ی مجوز آثار دخالت مستقیم داشته باشند، بهشدت جلوگیری شد.
*معاون فرهنگی چه کسی خواهد بود؟
خود من هم تازه وارد وادی جدید شدهام. اما قاعدتا معاون فرهنگی کسی خواهد بود که نگاههای دنبالشده را حتی بهتر از من پیگیری کند.
اختیارات محدود و پاسخگویی نامحدود
*در توییتی نوشتید که یکه و تنها به این وادی وارد شدهام. منظورتان چه بود؟
مسوولیت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چند نکتهی قابل توجه و مشهود دارد؛ اینکه اختیارات محدود است و پاسخگویی تقریبا نامحدود. شما به حوزهای وارد میشوید که اختیارات حداقلی است، هم در روی کاغذ و هم در عمل. اما حوزهی پاسخگویی بسیار حداکثری و نامحدود است. مثلا در وزارت نیرو و نفت، بالاخره در حوزهی قوانین و روی کاغذ، اختیارات تعریفشدهای وجود دارد اما در حوزهی فرهنگ و ارشاد اسلامی، خیلی فاصله وجود دارد. اشکال دوم این است که در بقیهی حوزهها، انتظارات، معدل دارند و روشن هستند، اما در وزارت فرهنگ و ارشاد این انتظارات نه تنها گاهی متفاوت هستند، بلکه متناقض و متعارض هم هستند. مثلا کسی چیزی را حرام میداند و دیگری آن را واجب میداند. عملا وقتی با دایرهی وسیعی از انتظارات درگیر باشید، کار دشوار میشود. انتظارات نامشخص و گاه متعارض، کار را سخت میکند. اشکال سومی که وجود دارد، این است که در کشور ما در دورههای مختلف، فرهنگ همیشه در حاشیهی اجزای دیگر اجتماعی بوده است و علیرغم شعارهای خوبی که راجع به فرهنگ میدهیم، سهم فرهنگ در دورههای مختلف در تعلق دولتها، کابینهها، منابع، گفتوگوها و مباحثهها حاشیهای بوده است. طبیعتا کسانی که با ما در ارتباط هستند، ممکن است پارهای از محدودیتها را بدانند اما آن را لمس نکنند. این محدویتها باعث میشود که راه سخت باشد. اما در عین حال ناامید نیستیم. چون باور من این است که انسان دو رابطه، یعنی رابطهاش با خدا و مردم را صادقانه کند، پشتوانهای پیدا میکند که خیلی از راههای ناهموار برایش هموار میشود. ممکن است راه سخت به نظر بیاید و خود فرد را خیلی اذیت کند، چون آن فرد نمیتواند همهی مسائل را بگوید، اما اگر آن دو رابطه حفظ شود، انشاءالله مراحل بعدی برای قدم برداشتن رو به جلو پدید میآید. به نظر میرسد علیرغم سختیها، باید به امیدواریها فکر کرد.
* وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی عملا در نقطهی تلاقی سه شاخه قرار دارد؛ تمایلهای بخشهای حاکمیتی، انتظارات مردمی و توقعهای اهالی و دستاندرکار فرهنگ و هنر. در سیاستگذاریها فکر میکنید در صورت تصدی پست وزارت، مطالبهی کدامیک از این سه گروه را که بعضا با هم انطباق ندارند، بهتر برآورده کنید؟
نباید به موفقیتهای کوتاهمدت فکر کرد. تداوم موفقیتها به این است که نقطهی تلاقی و حد وسط بهوجود بیاید. مسلم است که اگر احساس کنم ذینفعان حوزهی فرهنگ و هنر دارند ضرر میکنند، یک روز هم بر صندلی نخواهم نشست. اما با گفتوگو به نقطههای میانی میتوان رسید که گامهای محدودتری از لحاظ سرعت میتواند باشد اما باتداوم. میشود به آن فکر کرد و امیدوار بود که هر سه گروه را به حرکت اصلاحی رو به جلو پیش برد.
* در معاونت فرهنگی وزارت ارشاد شخصیت محبوبی بودید فکر میکنید در جایگاه جدید هم بتوانید این محبوبیت را در بین قشر گستردهتری از اهل فرهنگ و هنر داشته باشید؟
اگر کسی برای محبوبیت کار کند، قطعا به محبوبیت نمیرسد؛ چون مردم آنقدر زیرک هستند که متوجه میشوند. چیزی که در این زمینه میتواند کمککننده باشد، این است که جامعهی مرتبط حس کند فرد با صداقت کار میکند و تمام همت خودش را میگذارد تا آن کار به نتیجه برسد. ممکن است بخشی از آن به نتیجه برسد یا اصلا نرسد، اما جامعهی ما آنقدر قدرشناس هست که اگر احساس کند مدیری صداقت دارد، از صداقت عقبنشینی نمیکند، آنرا قربانی سیاستبازی نمیکند و تمام همتش را بهکار میگیرد تا کار مردم را راه بیندازد، آنوقت این وضعیت میتواند ادامه داشته باشد. امیدوارم در دورهی جدید اگر این فرصت دست داد، اگر این خصلت را نداشتم، خداوند کمک کند تا آن را ایجاد کنم و اگر این خصلتها را داشتم، بتوانم آن را ادامه دهم.
کلید واژهها : سیدعباس صالحی -منبع: خبرآنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۵۹۹۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما بدون چهره کارگر ایرانی
این سوال مطرح است چرا از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصابهای سراسری به راه انداختند، داستانی ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمبارانهای دشمن ایستادگی کردند و اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمیبینیم؟ - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، روز جهانی کارگر، روز ارزشگذاری و احترام به تلاش گروه فعال، زحمتکش و ارجمندی از بدنه اجتماع است که در صف مقدم تلاش برای حفظ استقلال اقتصادی کشور قرار دارند. کارگران، در هر صنف و رشتهای چه کارگران صنعتی، چه خدماتی و... تنها برای خود و تأمین معاششان فعالیت نمیکنند، بلکه تلاش آنها در نگاهی بزرگتر و کلیتر، برای همه جامعه است، آنها هستند که نبض اصلی تولید کشور را در دست دارند و بدون تلاش پیگیر و همواره آنان، نمیتوان به شعارهایی از جنس جهش تولید دست یافت.
خارج شدن تولید از رکود و ارتقای آن نیازمند اجراییشدن مجموعهای از بایستههاست. بخشی از این بایستهها، البته اقتصادی و مدیریتی است. مسئولان باید برای مهار تورم و افزایش ارزش پول ملی تمهیداتی بیندیشند و در خصوصیسازی و واگذاری مراکز اقتصادی و کارخانهها به شکلی عمل کنند که حقوق کارگران، ضایع نشود. با همه اینها، همه چیز اقتصادی نیست. بخش مهمی از این مسأله، فرهنگی هم هست. ممکن است بگویید حقوق عقب افتاده کارگر را چه به فرهنگ؟! مسأله اینجاست که اگر فرهنگ تولید و تولیدگرایی، در سرزمین ما بهخوبی ریشه کند، تولید و فعالان این بخش ارزش واقعی خود را خواهند یافت و تصویر کلی جامعه به سمتی خواهد رفت که یک تلاشگر در یک کارخانه، یک کارگر دلسوز و حرفهای و یک کارفرمای حقگزار را به چشم سربازانی در میدان پیشرفت ملی خواهند دید و این گونه است که دیگر بهراحتی نمیشود حقوق کارگر را به عقب انداخت و حقشان را خورد. بخشی از این فرهنگسازی را باید هنرمندان کشور بهدست بگیرند.
احتیاط در گفتن از کارگران
واقعیت این است که ادبیات کارگری در کشور ما دارای پیشینهای قابل بررسی است. آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علیاشرف درویشیان و محمدعلی گودینی در این زمینه ارزشهای ادبی و هنری دارد اما این شاخه از ادبیات داستانی ما خیلی زود زیر سایه ادبیات داستانی زبانگرا و نیز داستانهای آپارتمانی رنگ باخت. از سوی دیگر سینمای ایران از همان نخست، چنان دور از فضای واقعی اجتماع بود که در پیش از انقلاب، کلاه مخملیها در آن، چهره پررنگ بودند و در بعد از انقلاب هم بعد از چندین سال دوباره سینمای ما به گنده لاتهای قمهکش رجوع کرده است. در چنین سینمایی همیشه کارگر، نادیده گرفته شده است؛ البته از این مسأله هم نباید گذشت که بخشی از نادیده گرفتن فضاهای کار و کارگری در سینما و ادبیات ایران، کژکارکرد ادبیات مارکسیستی است. ادبیات و هنر چپ که تحت تأثیر ادعاهای مارکسیسم، خود را ناجی کارگران و زمینهساز ظهور انقلابهای کارگری محتوم در جهان میدانست، تا توانست از نام کارگر استفاده کرد. اینکه کارگران در جوامع کمونیستی همچنان همان موجودات استثمار شده پیشین بودند، بدون اینکه امیدی به آزادی بیان و رفاه اجتماعی داشته باشند. سینماگران و ادیبان ایرانی از بیم اینکه به مارکسیسم متهم شوند، در نزدیکشدن به مسأله کارگران با احتیاط بسیار عمل کردند.
کارگر در سینمای ایران، بیچهره است
در سینمای بعد از انقلاب، با وجود اینکه کارگران خود از قشرهایی بودند که از نخست، همدل و همپای انقلاب بودند و در دوران سخت مبارزه با پیوستن به اعتصابات سراسری در فلج کردن نظام شاهنشاهی نقشی پیشرو داشتند، این کماعتنایی به کارگران ادامه داشت. شاید با قدرت گرفتن چپهای اسلامی در دورههایی از حیات جمهوری اسلامی، انتظار این بود که ادبیات و فرهنگ کارگری جانی بگیرد اما در همین دورهها هم تکنوکراتهای راستگرا بخش مهمی از قدرت را بهدست گرفتند و فرهنگ و هنر در دوران استیلای آنان بیشتر به سمت فضایی رفت که آنان بهدنبال آن بودند، فضایی که در آن تولید و کارگر و چیزهایی از این دست اولویتی نداشتند. نتیجه این غفلت طولانی در پرداختن به کارگران در سینمای ایران، این شده است که در سینمای ایران ما قهرمان یا چهره برجستهای که کارگر باشد، نداریم. کارگران در سینمای ایران نهفقط مورد توجه نبودهاند، اصولا بیچهرهاند. همین الان اگر بخواهید چهرههای سینمایی برجسته در حوزههای مختلف را در ذهن مجسم کنید، نمونههایی به ذهنتان میآید. مثلا چند کارمند شاخص، پزشک شاخص، نظامی شاخص و... اما یک شخصیت سینمایی شاخص که کارگر باشد به ذهن نمیآید. کارگران در سینما همیشه حاشیه بودهاند و به همین دلیل برجسته نشدهاند و تصویری از آنها در ذهن نمانده است.
کارگری که هست، کارگری که دیده میشود
فهرستی از فیلمهایی را که شخصیت اصلی آنها کارگر بوده است، مرور کنیم: «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی،«روسری آبی»، «زیر پوست شهر» و «قصهها» رخشان بنیاعتماد، «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «کارگر ساده نیازمندیم» و «زندگی جای دیگری است» منوچهر هادی، «زندگی ادامه دارد» عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «جمعه» حسن یکتاپناه، «زمانی برای مستی اسبها» بهمن قبادی، «آبادانیها» کیانوش عیاری، «دان» ابوالفضل جلیلی، «آتشکار» و «خواب تلخ» محسن امیریوسفی، «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور، «چند میگیری گریه کنی» شاهد احمدلو، «چهارشنبهسوری» و«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «باد در علفزار میپیچد» خسرو معصومی، «تنها دوبار زندگی میکنیم» بهنام بهزادی، «محیا» اکبر خواجویی، «هیچ»، «استراحت مطلق» و «بیست» رضا کاهانی، «کیفر» حسن فتحی، «دیگری» مهدی رحمانی، «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب، «آقا یوسف» علی رفیعی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «شیفت شب» و «سوت پایان» نیکی کریمی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا، «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد» و «همه چیز برای فروش» امیرحسین ثقفی، «جیببر خیابان جنوبی» سیاوش اسعدی، «حوض نقاشی» مازیار میری، «چندمتر مکعب عشق» جمشید محمودی، «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» ابراهیم ابراهیمیان، «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی، «پنجستاره» مهشید افشارزاده، «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» وحید جلیلوند، «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» سعید روستایی، «سینما نیمکت» محمدرضا رحمانیان، «برادرم خسرو» احسان بیگری، «به یک کارگر ساده نیازمندیم» پدرام کرمی و... .
معادلسازی کارگر و فقر
در اغلب این فیلمها، کارگران موضوع فیلم شدهاند تا وضعیت اقتصادی وخیم، شوربختی و بیپولیشان بهتصویر درآید. در بیشتر فیلمهای سینمای ایران، کارگری و فقر معادل هم قرار گرفتهاند و در نتیجه این فقر است که آنها گاه دست به کارهایی میزنند که برایشان دردسرساز است. کارگر در بیشتر فیلمهای ایرانی، بهخاطر شرافتش در انجام دقیق و درست کارش با وجود کم بودن حقوق و مزایایش تصویر نشده است. البته که وضعیت اقتصادی بسیاری از کارگران ما قابل قبول نیست اما اگر سینمای ایران چشمش را روی این قشر شریف بهتر میگشود، سوژههای تازه و جذابی در زندگی همین قشر میدید.
چرا این کارگران را ندیدید؟
این سؤال مطرح است که چرا داستانی از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصابهای سراسری را به راه انداختند، ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمبارانهای دشمن ایستادگی کردند اما اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمیبینیم؟ (نیاز به توضیح نیست که فیلمهایی مانند پالایشگاه را دچار ضعف مفرطند، محسوب نکردهایم)، کارگرانی که با هوشمندی و خلاقیت، دستگاههای از رده خارج را نوسازی کردند یا با اختراعات و ابتکارات خود، به افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی کشور کمک کردند، ارزش توجه نداشتند؟ سینمای ایران باید این غفلت تاریخی را جبران کند و دوباره در تعریف و توجه خود از جامعه کارگری تجدیدنظر کند.
مسیری که برگشت
سینمای انقلاب اسلامی در سالهای نخست حرکت خود، چشم بینایی درباره قشرهای مختلف اجتماعی داشت و با شکار داستانهایی از دل جامعه،سعی میکردچتری فراگیربرای همه اقشاراجتماعی داشته باشد.این امر از یک سو به وسعت نگاه و اطلاعات فیلمسازان برمیگشت و از دیگر سو به شرایط اجتماعی که درآن سهیم بودن همه اقشار واصناف برای سرپا نگه داشتن کشور در گرماگرم نبردی سخت و جنگی تحمیلی مشخص بود.ساخت فیلمهایی همچون «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و نویسندگی محمد بلیش مازندارانی، محصول سال 1362 با بازی ماندگارزنده یاد داوودرشیدی درباره کارگران شیلات وهمچنین«ترن» به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل محصول سال1366بابازی فرامرز قریبیان وخسرو شکیبایی درباره کارگران خط آهن، نمونههایی از این دست فیلمهاست. هردو فیلم که با وجود گذشت چهار دهه از ساختشان هر دو دیدنی و سرپاست، به نقش مستقیم و مهم کارگران در انقلاب توجه دارند، فیلمهایی که همچنان هم به لحاظ قصه وکشش داستانی مخاطبان رابه دنبال خود میکشانند، هم داستانهایی کاملا ایرانی وبومی دارند وهم البته به نقش مهم وسازنده کارگران گمنامی میپردازند که درمسیرپیشبرد اهداف انقلاب مؤثر بودهاند. این مسیر درسالهای دهه70، ادامه نیافت وسینمای ایران به مسیری دیگر افتاد وفیلمهایی چون ترن و شیلات، فقط در خاطره تصویری مردم ما قرار دارند.
منبع: جامجم آنلاین
انتهای پیام/