خانه ای خالی از نشاط/ انجام رایگان عمل جراحی برای کودکان زاهدانی/ خطر سیل برای شهر کاسه ای/ مدارس غیرقابل استفاده در همدان
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۳۶۱۰۴۵
خبرگزاری میزان- خانه ای خالی از نشاط، انجام رایگان عمل جراحی برای کودکان زاهدانی، خطر سیل برای شهر کاسه ای، مدارس غیرقابل استفاده در همدان و .... را در بسته خبری در استان ها چه خبر دنبال کنید.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان، خانه ای خالی از نشاط، انجام رایگان عمل جراحی برای کودکان زاهدانی، خطر سیل برای شهر کاسه ای، مدارس غیرقابل استفاده در همدان و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
انجام رایگان اعمال جراحی قلب برای نوجوانان زیر 15 سال سن در زاهدان
فارس: معاون امور اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان از انجام رایگان اعمال جراحی قلب برای کودکان و نوجوانان دارای کمتر از 15 سال سن در زاهدان خبر داد.
احمد بامری گقت: به همت بنیاد خیریه نیک ورزی شریان، اعمال جراحی قلب برای کودکان و نوجوانان دارای کمتر از 15 سال سن، مبتلا به ناهنجاریهای مادرزادی قلب تحت درمان قرار میگیرند.
معاون امور اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان افزود: تیم بین المللی جراحی قلب کودکان، نیمه اول شهریور ماه در بیمارستان علی ابن ابیطالب(ع) زاهدان حضور می یابند.
این مسؤول ادامه داد: این تیم تعدادی از کودکان زیر 15 سال را در مدت حضور در زاهدان با انجام عمل جراحی تحت درمان قرار می دهند.
وی تاکید کرد: متقاضیان، لازم است از امروز تا 28 مرداد ماه برای تشکیل پرونده و انجام بررسی های لازم به کلینیک اطفال بیمارستان علی اصغر(ع) زاهدان مراجعه کنند.
در این خانه خبری از نان، تحصیل، سلامتی و شور و نشاط زندگی نیست
اینجا خانهای در بالادست روستای آساوله سنندج است، در این خانه خبری از نان، تحصیل، سلامتی و شور و نشاط زندگی نیست، در این خانه همه چیز با تصورات ذهنی فرد غنی که نمیداند گرسنگی چگونه است، تفاوت دارد، اینجا کلبه غم و اندوه و درد است.
در گرمای طاقتفرسای تابستان به حاشیه شهر سنندج، روستای آساوله رفتیم تا از نزدیک با یکی در هزار خانوادهای با هزاران رنج و درد در نهایت فقر پدری با مریضی لاعلاج از شدت درد به خود میپیچید و دریغ از تکه نانی که تنها دلخوشی فرزندان وی باشد.
از تپهای بلند واقع در روستای آساوله که محرومترین نقطه این روستای حاشیه سنندج است، خانهای آجری و نمور، سرد و خاموش، بدون رنگ و حس زندگی، با نمایی از لباسهای آویزان از طنابی شاهد رهگذرانی درمانده، در کوچهای سرد و غمگین که با وارد شدن به محیط درونی خانه هر بینندهای میتوانست فقر و نداری را از گوشه به گوشه خانه حس کند و آن را به حافظه خود بسپارد، ای کاش هرگز با چنین تصاویری روبه رو نمیشدم.
مگر میشود خانوادهای پنج نفره از نعمت نان و آب محروم و این در حالی باشد که دیگران با انواع غذاهای متنوع و رنگارنگ، لباسهای مجلل و تفریحات مختلف بازهم دم از بیحوصلگی و روزمرگی زنند و باز هم از یکپارچگی زندگی ناله کنند.
با شدت بیماری پدر خانواده و پریشانی من از اوضاع ظاهری و تا حدودی درک واقعیت باطنی اهل این منزل، باب گفتوگو برایم مشکل بود، نمیدانستم گریهام را تا بینهایت ادامه دهم یا به رسالتم بپردازم.
اینجا خانهای است بالادست آبادی که در این خانه نه از سلامتی و نه از تحصیل، نه از تکه نانی که التیام بخش شکم گرسنه کودکانی با سوءتغذیه بارز باشد، خبری نیست.
از پدر خانواده که در بستر بیماری است و از شدت درد توان نشستن ندارد سوال کردم، پدر جان هر بینندهای با دیدن وضعیت اسفبار شما پی به اوج زخمهایتان میبرد اما از زبان خودتان بشنوم بهتر است، شرح پریشان حالی خود را بیان کن و بگو که چرا به چنین روز فلاکت باری افتادهاید.
کیومرث رنجبر پدر ۴۹ ساله خانواده ۶ نفره به دلیل بیماری نامعلوم که به دلیل نداری و فقر تاکنون به پزشک و مرکز درمانی برای مشخص کردن و درمان بیماری خود مراجعه نکرده است و به علت بیماری و ناتوانی جسمی امکان کار و امرار معاش و رسیدگی به امور خانواده را ندارد از زندگی سرد و خاموش خود میگوید...
در یکی از آشپزخانههای بخش خصوصی آشپز بودم که هر روز غذای ۷۰۰ نفر را آماده میکردم بعد از هفت سال کار کردن کارفرمایم آقای نورمحمدی که فرد بسیار خوب و باانصافی بود و به من و همه کارگران را رسیدگی خوبی داشت، بساط کار را برچید و به دلایل مختلفی همه ما از جمله من بیکار شدیم.
با سابقه بیماری قلبی که در گذشته داشتم بازهم در جستجوی کار به یکی از کارواشهای شهر رفتم و در آنجا هم مدتی مشغول به کار شدم، اما از بخت بد من بیماریام اوج گرفت اینبار معدهدرد هم مزید بر علت بر دیگر دردهایم شد، برای درمان معدهام به بیمارستان رفتم، آهی کشید و گفت هر آنچه اکنون میکشم از آن مکان درمانی بینظافت و بدون نظارت بر کادر پزشکی شروع شد و تا کنون مرا به اوج نابودی کشاند.
پزشک برایم آندوسکوپی تجویز کرد، نوبت من که رسید با چشمان خود دیدم که وسایل شخصی که قبلا آندوسکوپی گرفت بدون تعویض و حتی شستشوی ساده برای من هم استفاده شد، از ان زمان بود که بدبختی و دردهای تازه و جدید من شروع شد.
تا جایی که دیگر توان کارکردن در کارواشی که فقط روزی ۱۰ هزار تومان به من میدادند را هم نداشتنم، اکنون ۶ ماه از آن زمان گذشته است ومن به دلیل بیپولی حتی توان رفتن به دکتر و تشخیص این مرض جدیدم را ندارم.
بعد از هفت سال آشپزی بدون هیچ سابقه بیمه از کار بیکار شدم، بارها به نهاد حمایتی سنندج مراجعه کردهام اما هیچ امید نداشته، اکنون بیکار و مریض و ناتوان در گوشه خانه به امید دستان پرسخاوت تکیه کردهام و تنها درآمد ماهیانه این ۶ نفر از اعضای خانواده من فقط یارانه ماهیانه است، که هنگام دریافت آن نمیدانم به کدام یک از دردهایم پینهاش کنم.
من که میدانستم این پدر شرمنده احوال چهها میکشد، فقط اشک در چشمانم جاری شد و نمیدانستم که چرا نمی توانم دیگر ادامه دهم.
ناگهان مادر خانواده، مهوش مسکویی به حرف آمد، میدانست که در ذهن من با سکوتم هزاران سوال بیجواب دارم، فضای سنگین و سرد خانه را شکست و اینگونه گفت: از بخت بدم مادر چهار فرزند بینواتر از خودم هستم دو دختر و دو پسر، یکی از دخترهایم ازدواج کرده و در خانه بخت است، پسر ۲۰ سالهام که با ناراحتی قلبی، مشکل دید و از همه مهمتر، به دلیل فقر مالی از تحصیل بازمانده و اکنون در یکی از مغازههای مکانیکی شهر مشغول به کار است ماهی چند بار از شدت بیماری حالش بد میشود و صاحب کار وی او را به بیمارستان میبرد.
در خصوص فرزندانش پرسیدم، ادامه داد: مهرداد پسر ۱۴ سالهام به دلیل بیکاری پدرش و بیپولی در نیمه اول کلاس هشتم مجبور به ترک تحصیل شد، حیف از پسر دسته گلم که باید بهترین روزهای عمرش را در مدرسه همصدا با دیگر همسالانش بگذراند اما هر روز فقط شاهد آه و ناله دردهای بیدرمان پدر و دچار سوءتغذیه باشد.
دیگر نمیتوانستم طاقت بیاورم، مگر یک مادر چه اندازه توان آبشدن فرزندانش را دارد، تا کی سفره خالی پهن کند و از شرمندگی خود را به سیری بزند، با نگاهی به چشمان مهرداد که هنوزم بعد از گذشت چند روز چهره لاغر و نحیفش از دیدگانم نمیرود، حکایت از درد و رنج مهردادهای زیاد شهر و استان محروم ما است.
به مهرداد گفتم ای کاش دستانم آن قدر بزرگ بود که میتوانستم چرخ دنیا را به کامت میچرخاندم، ای کاش میتوانستم اوقات فراغت تو را در کلاسهای شنا، ورزش، تفریح و دیگر آن چیزهایی که مختص به زندگی یک نوجوان هم سن تو است را فراهم کنم.
مادر افسرده و غمگین که با ۴۸ سال سن روزی هزار بار با دیدن بچههای گرسنهاش میمیرد و زنده میشود، ادامه داد: ای کاش یخچال ما را باز میکردی که غیر از یخ و آب سرد هیچ لقمه گرمی در آن نیست، امورات ما فقط با یارانه میگذرد، دیگر پولی برای درمان شوهر و پسر مریضم نداریم با کدام دلخوشی این زندگی را ادامه دهم، برای یک مادر فرقی ندارد که زیر سقف کدامین آسمان روزهای خاکستریش را شب کند و شبهای بیستارهاش را به امید آمدن فردایی بینان به صبح برساند.
با نگاهی به دختر مظلوم ۱۲ ساله این خانواده، خودش به حرف آمد و گفت: مهشید هستم کلاس پنجم ابتدایی، اما گویی فقط ۶ سال دارد، لاغر و نحیف و مظلوم، با لباسهای پاره، دریغ از شور و نشاط دخترانه، دریغ از عروسک کهنهای که مامن دردهای مهشید گرسنه باشد، دریغ از لباس هم اندازه خود که دلخوشی این کودک فقر باشد، مهشید تراژدی واقعی ما محروم از تکه نانی که حتی دلخوشی بیداری بعد از خوابش باشد.
مسئولان به خود آیید و چشمانتان را بشویید بلکه مهشیدها و مهردادهایی را ببینید که از نعمت درس و مدرسه محروم هستند، چرا در اوج کودکی و نوجوانی باید با نالههای پدر بینوا و مریضشان روزگار بگذرانند، چرا این خانواده با ادامه این وضعیت تا سه نسل آینده خود در فقر و هلاکت غوطهور شوند.
با نگاهی به اکثر خانه و زندگی حواشی شهر، که فقر و سوءتغذیه بیداد میکند، متوجه تصورات ذهنی و گفتههای حقیقی من از خانواده رنجبر و هزاران خانواده دیگر میشوید، آنها در اوج محرومیت بازهم زندهاند و به امید یاری چشم دوختهاند، زندگی با سختی و مشقت در رگهای آنان جریان دارد، در عین تنگدستی گشادهرو هستند، اعضای این خانواده با درد و غم عجین و همآغوش هستند، انگار بدبختی و فلاکتشان یکی دو تا نیست.
صدای خندههای کودکانه سالها در این خانه بار و بندیلش را بسته است.
تا درد فقر را نچشیده باشی احساس نمیکنی که زندگی مهشید مظلوم، حقیقت دارد، فقط میخوانی و گذرا نمیتوانی مفهوم نگاه پر از غم و حسرت کودکانه مهشید قصه واقعی ما را درک کنی.
کودکی که در اوج کودکانه خود در شرایط نابسامان زندگی، از لحاظ تغذیه، پوشاک، تفریح، بهداشت، درمان و سلامتی، رفاه نسبی و هر آنچه که شامل نیازهای اولیه یک کودک و یا انسان باشد، محروم است، هم وطنان به خود آیید و برای نجات جان این خانواده و امثال آنها دست همت بالا برید، بازهم چشمها را باید شست شاید دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم از آنی که هست ویرانتر باشد، فقط و فقط محتاج دستگیری شما دلسوزان و سخاوتمندان است پس جور دیگر باید دید.
از مسوولان عاجزانه تقاضامندم، سخاوتمندانه مهمان این خانواده شوند تا خود ببینند که قشر محروم جامعه چگونه روزگار تلخ را سپری میکنند.
دریاچهای در قزوین غرق شد
مهر: دریاچه اوان در میان مشکلات و بیتوجهیها غرق شده است و امواج استمداد آن از مسئولان همچنان پراکنده میشود.
در پیچاپیچ جادههای الموت با گذر از مارپیچهای تند و خشن که راندن بر پوشش نامناسبش، هر آن، مسیر رسیدن به یک مقصد زیبا را خطرناکتر میکند، میتوان ۷۵ کیلومتر فاصله را از قزوین پیمود و دل به دریاچهای با بیش از ۷۰ هزار متر مربع مساحت به نام «اوان» زد.
گرچه گفته میشود این دریاچه که میان چهار روستای اوان، زرآباد، زواردشت و وربن قرار دارد، روزگاری یک دریاچه بزرگ بوده؛ اما اینک خود آن در میان بیتوجهیها و مشکلات غرق شده است و امواج استمداد اوان از مسئولان همچنان پراکنده میشود.
در آن حوالی، پس از پرداخت مبلغ ورودی و یافتن امکان ورود، به ویژه در روزهای تعطیل و فصل گرما جمعیت گردشگران به چشمت میخورد؛ اما از سطلهای زباله مناسب و بسیاری از تجهیزات مورد نیاز آنان خبری نیست. این را اگر ساعتی آنجا بمانی، نه فقط خودت درمییابی؛ که در سخنان و رفتار و غرولندهای مسافران هم بی هیچ تلاشی میتوانی ببینی.
از سرویس بهداشتی آن ابراز ناراحتی میکنند و اینکه آلاچیقهای مناسبی نیست تا ساعتی در آن بیاسایند و چشم به زیبایی و آرامش دریاچه بدوزند؛ دریاچهای که با این مشکلات باید حالش را جویا شد و دید که پشت چهره آرام آن، دل پرتلاطمش چه میگوید.
مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری قزوین با اذعان به اینکه شرایط فعلی اوان مطلوب نیست، اضافه میکند: در سالهای گذشته رسیدگی به اوان به مجموعههای مختلفی سپرده شد؛ اما هیچیک اقدام مناسب و منسجمی انجام نداد.
حضرتی چهره نامطلوب کنونی حاصل از پارک نامنظم خودروها در حاشیه دریاچه را ناشی از نوع رفتار و فرهنگ مردم میداند و تصریح میکند: به منظور جلوگیری از تلقی بیاحترامی جامعه میزبان به گردشگر، درباره نوع رفتار مردم صرفا به تذکر بسنده شده است.
وی فقدان اعتبارات مورد نیاز را از مهمترین عوامل ایجاد و تداوم وضعیت نامناسب دریاچه اوان میداند و ادامه میدهد: امسال ۹۰ میلیون تومان اعتبار برای فراهم کردن پارکینگ اوان در نظر گرفته شده که هماکنون در مرحله تجهیز کارگاه است و باید مسافران با طی کردن فاصلهای به مدت ۶ دقیقه به دریاچه برسند تا هیچ وسیله نقلیهای در حاشیه دریاچه نباشد.
مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری قزوین اضافه میکند: از آنجا که گردشگری در کنار صنعت و کشاورزی از محورهای توسعه استان در نظر گرفته شده، امید است با سیاستگذاری کارگروه گردشگری، از این پس اقدامات لازم با سرعت بیشتری انجام شود.
حضرتی میافزاید: جمعآوری زباله، مهار نشتی سپتیک به دریاچه، بهسازی سرویس بهداشتی و نمازخانه از اقدامات انجام شده برای بهبود وضع موجود است.
مدیرکل حفاظت محیط زیست قزوین میگوید: برخی تغییرات انسانی در اوان و اطراف آن اگر کنترل نشود، آن را به سمت مرگ پیش میبرد.
سیاوش شمسیپور میافزاید: اعتباراتی از منابع ملی جذب و هزینه شده است و با توجه به بارندگیهای سال گذشته، تراز آبی آن هماکنون مناسب است؛ اما باید ابتدا خود دریاچه حفظ و در مرحله بعد به نوع بهرهبرداری از آن پرداخته شود.
وی با بیان اینکه باید بهرهبرداری از اوان به صورت پایدار اتفاق بیفتد، ادامه میدهد: مدیران دریاچه باید ابتدا مشارکت مردم محله را جلب کنند؛ اما شاهد ناتوانی در جذب آن هستیم، حال آنکه در صورت جلب مشارکت محلی میتوان به نتایج بهتر و بهرهبرداری پایدار امیدوارتر بود.
با وجود ضرورت جلب مشارکت مردم محلی برای جذب گردشگران به نظر میرسد مردم روستا از وضع موجود رضایت ندارند؛ چنانکه دهیار روستای اوان هم بیان میکند: اوان یک منطقه گردشگری است؛ اما جز مشکل چیزی برای مردم منطقه نداشته است.
مسعودی اضافه میکند: این موضوع به جای مزیت، موجب مشکلاتی مانند از بین رفتن کشاورزی منطقه شده و در مجموع به جای بهبود وضعیت روستا، خسارت به منطقه را در پی داشته است؛ موضوعی که مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری قزوین آن را رد میکند و معتقد است گردشگری فقط بُعد منفی نیست و توسعه آن در اوان به طور قطع مزایایی هم دارد.
حضرتی با بیان اینکه به توانمندسازی جامعه محلی برای مشارکت مردم منطقه در مدیریت دریاچه اوان معتقدیم، میگوید: به طور قطع گردشگری اوان تنها خسارت در پی نداشته و مزایایی هم به ارمغان آورده است که در این زمینه نباید مردم منطقه صرفا منافع شخصی را در نظر بگیرند و باید منفعت استان و کشور هم ملاک آنان باشد.
در روزهایی که مردم با وجود تمام مشکلات، راهی دریاچه اوان میشوند تا در کنارههای آن خاطری آسوده کنند، جوانان، زنان یا مردان و حتی کودکانی، فارغ از هر خیالی دل به دریاچه میزنند و در حلقوم آن جان میسپارند.
پس آی آدمها هشیار باشید و ای متولیانی که دل به میزبانی از میهمانان و گردشگران سپردهاید، پیش از هر چیز، تدبیری برای امنیت جان میهمانان و آسودگی خاطر و کامبخشی سفرشان و برای زنده ماندن اوان بیندیشید. حال اوان خوب نیست. ضربالاجلش به صدا درآمده است.
فعالیت 400 مرکز فرآوری شیلات فرصتی برای 220هزار فرصت شغلی
رئیس سازمان شیلات ایران با اشاره به فعالیت ۴۰۰ مرکز فرآوری شیلات در کشور، گفت: شیلات توانسته بیش از ۲۲۰ هزار اشتغال مستقیم فراهم کند.
حسن صالحی در مراسم افتتاح شرکت فرآوردههای شیلات واقع در شهرک صنعتی نظرآباد که صبح شنبه برگزار شد، بابیان اینکه این شهرستان در بخش کشاورزی و شیلات از جایگاه ویژهای در کشور برخوردار است؛ اظهار کرد: در آستانه هفته دولت قرار داریم، ارائه گزارش عملکرد دستگاههای اجرایی در این ایام حائز اهمیت است.
وی با اشاره به اینکه سال جاری تحت عنوان اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال نامگذاری شده که درصدد هستیم در بخش کشاورزی این شعار اجرایی و موردتوجه قرار گیرد، گفت: طی سال گذشته یکمیلیون و ۱۰۰ هزار تن شیلات تولیدشده است.
صالحی بابیان اینکه در بخش مرتبط با آبزیپروری در منطقه در ابعاد گوناگون جایگاه نخست را از آن خودکردهایم، افزود: ایران در بخش تولید ماهی قزل الا و خاویار جایگاههای نخست جهان را به خود اختصاص داده است.
وی به صادرات محصولات شیلاتی به میزان ۱۱۰ هزار تن شیلات و دریافت ۴۱۲ میلیون دلار ارز برای کشور طی سال گذشته، تصریح کرد: ۴۰۰ مرکز فرآوری در بخشهای مختلف شیلات در کشور فعالیت میکنند و شیلات توانسته بیش از ۲۲۰ هزار اشتغال مستقیم فراهم کند.
رئیس سازمان شیلات بیان کرد: ورود به بازار روسیه آسان نبود اما خوشبختانه در این عرصه با انجام اقدامات لازم موفقیتهای خوبی را به دست آوردیم.
وی با تأکید بر اینکه سال ۹۵ بالغبر ۱۶۰ هزار تن قزلآلا در کشور تولید که از این میزان بیش از ۱۰ هزار تن ماهی از کشور صادر شد، افزود: در حالی سال گذشته ۱۰.۶ کیلوگرم میزان مصرف سرانه آبزیان در ایران بوده که این مهم در کشورهای پیشرفته بیش از ۳۰ کیلوگرم برآورد شده است.
صالحی با تأکید بر اینکه نباید بروکراسی اداری موانعی را برای تولید ایجاد کند، گفت: تسهیل امور برای سرمایهگذاری در بخشهای مختلف به همکاری همگانی دستگاهها و نهادها نیاز داریم.
این شرکت از ظرفیت تولید سه هزار تن میگو و دو هزار تن ماهی در سال برخوردار است که در حال حاضر بستر اشتغال ۸۰ نفر را فراهم کرده است.
روستای سواحل خزری تشنه یک قطره آب
حدود دوماهی است که تعدادی از روستاهای گمیشان، واقع در استان گلستان، از کم آبی رنج می برند و کار آبرسانی به این روستاها از طریق دو تانکر ۱۲ هزار لیتری و ۱۸ هزار لیتری انجام می شود.
«آب مایه حیات است»، این جملهای است که روی اکثر پوسترهای شهری و شعارهای بهداشتی و سلامتی دیده میشود؛ اما برای درک واقعی این جمله نیازمند محروم شدن از آب به مدت چند ساعت و یا حتی چند روز هستیم تا واژه «حیات» در این جمله را کاملاً درک کنیم.
این روزها مردم بخشی از روستای «چارقلی» شهرستان گمیشان بهخوبی این جمله را درک میکنند، نهتنها درک میکنند بلکه به مدت دو ماه است هرروز و هر شب از نعمت آب شرب طبیعی محروم هستند و آبرسانی به این روستا از طریق یک تانکر ۱۲ هزار لیتری شرکت اب و فاضلاب انجام می شود.
چارقلی روستایی است که در چهار کیلومتری گرگان رود و پنج کیلومتری روستای خواجه نفس قرار دارد. وضعیت کمبود آب در برخی از مناطق شهرستان گمیشان آنچنان بغرنج بوده که گرمای طاقتفرسای یک روز گرم مردادی را به جان دل خریدیم و برای بررسی مشکلات این روستا راهی گمیشان شدیم.
شپش، ارمغان کم آبی
از همان ابتدای ورود به روستا علفهای زرد خشکشده گوشه و کنار روستا تشنگی زمین این منطقه را فریاد میزند. سروصورت اکثر کودکان این روستا کثیف بوده و کثیفی لباسهای برتنشان ناگفتههای کمبود آب را برایمان روایت میکند.
برخی از کودکان مدام سرهای خود یا بدنشان را میخارانند، کمی دقت که میکنیم میبینیم روی سر بعضی از کودکان تعدادی شپش هم خودنمایی میکنند.
خلیفه خاتون یکی از زنان روستای چارقلی است که خانهاش نزدیک تانکر آب مستقرشده در روستاست، روی سکوی خانهاش نشسته و نظارهگر ماست، به سراغش میروم و از وضعیت بیآبی میپرسم. این زن روستایی در رابطه با وضعیت بی آبی گفت: از وقتیکه به یاد دارم ما هرساله در فصل تابستان با مشکل کمآبی مواجه میشویم.
بی آبی، علت کمر درد زنان روستا
وی ادامه داد: اگر شوهرانمان در خانه باشند و آب را از مسیر تانکر تا خانه بیاورند ما مشکلی نداریم اما وای بهروزی که همسرانمان برای کار بیرون از خانه باشند، چراکه ما توانایی حمل این دبههای بزرگ آب را نداریم و اکثر زنان روستا بابت این قضیه کمردرد گرفتهاند.
خلیفه خاتون گفت: در بیشتر مواقع تانکری که باید برای ما آب بیاورد آب را دیر میآورد و ما مجبوریم کودکان و رختهای کثیفمان را به منزل اقوام و فامیل ببریم تا در آنجا استحمام کنیم اما این کار را نمیتوانیم همیشه انجام دهیم.
این زن روستایی بیان کرد: ما آب برای خوردن را باید خریداری کنیم و از طرفی دیگر آبمان قطع است اما برایمان فیش آب با مبلغ بالای ۱۵ هزار تومان صادر میشود.
خلیفه خاتون افزود: تمام خانههای این روستا آب انباردارند و اگر دولت این آبانبارها را پر کند ما مشکلی در این زمینه نداریم و با همان روزگار خود را سر میکنیم.
تمام خانههای این روستا آب انبار دارند و اگر دولت این آبانبارها را پر کند ما مشکلی در این زمینه نداریم و با همان روزگار خود را سر میکنیم.
وی با اشاره به تانکر آبی که در نزدیکی خانهاش قرار دارد، اظهار کرد: ۵۰ خانواده باید از آب این تانکر استفاده کنیم که تامین کننده ظرفیت ما نیست.
خلیفه خاتون گفت: اسهال، حساسیت پوستی و ... از جمله بیماری هایی است که در اثر استفاده از این آب گریبان مردم روستا را گرفته و پزشکان هم این امر را تایید کردهاند.
وی گفت: سال گذشته ما زنان روستا یک مینیبوس گرفتیم و به فرمانداری رفتیم اما فرماندار وقت از اتاق خود خارج نشد تا به مشکلات ما رسیدگی کند.
خلیفه خاتون ادامه داد: مدرسهای که در این روستا وجود دارد در پایینترین سطح بهداشت قرار دارد و انواع موش و حیوانهای دیگر در آن دیدهشده است.
وی افزود: آبرسانی سرویسهای بهداشتی این مدارس بسیار نامناسب بوده و بسیاری از شاگردان این مدرسه چون نمیتوانند از سرویس بهداشتی در طول مدتی که در مدرسه حضور دارند استفاده کنند بیمار میشوند.
هنوز صحبتهایم با خلیفه خاتون تمام نشده که نجمه یکی دیگر از زنان روستایی به جمعمان اضافه میشود. او هم از وضعیت بیآبی گلایهمنداست و میگوید: بیش از ۱۰ سال است که ما با شروع فصل تابستان دچار مشکل کمبود آب میشویم.
وی با اشاره به تانکر آب که مردم در حال آبگیری از آن هستند، گفت: آب درون این تانکر قابلخوردن نیست اما افرادی هم که توانایی خرید آبمعدنی را ندارند از همین آب برای شُرب استفاده میکنند و افرادی هم که توانایی مالی نسبتاً بهتری دارند از روستاهای مجاور آب خریداری میکنند.
نجمه ادامه داد: اکثر مردم این روستا بیکار هستند و تنها به شغل کارگری مشغولاند و سقف درآمدشان در طول روز بین ۲۰ تا ۲۵ هزار تومان است که سهم عمده این پول صرف خرید آب آشامیدنی و دوا و درمان میشود.
این زن روستایی یکی از راه های برطرف کردن این معضل کمآبی را راه اندازی آب شیرین کن عنوان کرد و گفت: مدت زمان زیادی است که چشم به راه راه اندازی این دستگاه هستیم اما مدام گفته می شود قطعات این دستگاه در گمرک مانده است.
۱۰ دقیقهای از حضورمان در روستای چارقلی میگذرد و مردم روستا که گمان میکنند از دست ما کاری برای حل مشکل بیآبیشان ساخته است، به دورمان حلقهزدهاند و هرکدامشان با لحنی دیگر جملات خلیفه خاتون و نجمه را بازگو میکنند.
از دهیار روستای چارقلی تعداد خانوار ساکن این روستا را جویا میشوم، میگوید ۷۰۰ خانوار در این روستا زندگی میکنند و حدود دو ماه است که از اواسط ماه مبارک رمضان با مشکل کمآبی مواجه شدهایم.
اقای کُر افزود: البته مشکل کمآبی مسئلهای است که ما هرساله با شروع تابستان با آن مواجه میشویم اما امسال شدت آن بیشتر است.
وی با اشاره به تانکرهای آب مستقر در روستا اظهار کرد: برخی از کوچهها و خیابانهای ما تانکر ندارند و شرکت آب و فاضلاب با یک تانکر ۱۲ هزار لیتری هر چهار روز یکبار این تانکرها را پر از آب میکند اما این آب برای این تعداد خانوار کافی نیست.
دهیار روستای چارقلی افزود: ۱۵ روستا از انشعاب آبی که آب روستای ما از آن تأمین میشود استفاده میکنند اما این آب تا به روستای چارقلی برسد بر اثر فشار کم، کاهش پیدا میکند و ما هرساله این مشکل راداریم.
کُر ادامه داد: ما انتظار داریم از لوله آبی که به سمت گمیشان میرود یک انشعاب برای روستای ما در نظر بگیرند و درنهایت یک ساعت آب گمیشان قطع شود تا ما هم از نعمت آب بهره مند شویم.
وی بابیان اینکه آب در روستاهای گمیشان باید سهمیهبندی شود، گفت: اسفندماه سال گذشته که فرماندار برای بازدید به این روستا آمده بود از ما پرسید بزرگترین مشکل شما چیست و ما گفتیم آب، اما فرماندار گفت وسط زمستان نگران مشکل آب هستید که ما هم در جواب گفتیم ما در تابستان با مشکل آب مواجه میشویم.
دهیار روستا ادامه داد: ما علاوه بر قطعی آب با مشکل قطعی برق هم مواجه هستیم و در طول شبانه روز چندین بار برق ما قطع می شود.
فرمانده سپاه شهرستان گمیشان که در این منطقه حضور داشت، در رابطه باکم آبی روستاهای گمیشان اظهار کرد: چند روز مانده به عید فطر از موضوع کمآبی روستای چارقلی مطلع شده و با یک تانکر ۱۸
منبع: خبرگزاری میزان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۶۱۰۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بزرگداشت اکبر زنجان پور و دو جای خالی
حمید سمندریان که با شوق فراوان نظارهگر کار دانشجویان خود بود، استعداد و توانمندی این دانشجو را کشف کرد و اول بار در نمایش «نگاهی از پل» با او همکاری کرد. اکبر زنجانپور در این نمایش به عنوان استعدادی درخشان ظاهر شد و این اولین گامهای او در جاده موفقیت بود.
به گزارش ایسنا، این خاطره به دهه ۵۰ بازمیگردد و حالا دانشجوی سابق قرار است همزمان با زادروز استاد خود و در مراسمی که کانون کارگردانان خانه تئاتر برگزار میکند، تقدیر شود.
دانشجوی سابق اما سالهاست که خانهنشین است و شرایط را برای به صحنه بردن اثری تازه، مناسب نمیداند.
هرچند نسل جدید تماشاگران تئاتر نتوانستهاند هنرنمایی زنجانپور را روی صحنه ببینند، اما قدیمیهای تئاتر نمیتوانند حضور تاثیرگذار و استعداد شگرف او را در نمایشهای «نگاهی از پل» و «ملاقات بانوی سالخورده» فراموش کنند
شاید اولین بازی حرفهای او در تئاتر در نمایش «نگاهی از پل» بود که در کنار سوسنفرخ نیا به عنوان یکی دیگری از دانشجویان مستعد دانشکده هنرهای زیبا درخشید و بار دوم بود که خود را به عنوان استعدادی غیرقابل انکار اثبات کرد؛ در نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» نوشته فردریش دورنمات و کار حمید سمندریان. او در آن نمایش نقش آالفرد ایل را بازی کرد که یکی از کارکترهای مهم نمایشی است و تفاوت سنی زیادی با آن داشت.
به انگیزه این تجلیل و به یاد حمید سمندریان، بخشی از صحبتهای او را درباره زنجانپور مرور میکنیم:
«زنجانپور بسیار قابل قبول و باورپذیر بازی کرد. هرچند که آالفرد ایل از سن او دور بود ولی او نقش را به خوبی درک کرد. من استعداد زنجان پور را در کلاسهای دانشگاه شناختم. زمانی که شاگرد من بود، او را در اجراهای دانشگاهی دیده بودم و هیجانها و انرژیهای او را میشناختم. همان طور که در «نگاهی از پل» قدرت و انرژی خود را به نمایش گذاشت، در «ملاقات بانوی سالخورده» نیز به درونیات و عمق آلفرد ایل پی برد. دو نقش متفاوت و با بازی فراموشنشدنی زنجانپور. من برای رسیدن او به آلفرد ایل هیچ گونه درگیری نداشتم. زنجانپور به شدت خودش را متمرکز کرده بود تا به نقش برسد و آن طوری که من میخواهم بازی کند. او هم در بیرون و هم در درون به نقش رسید و خودش را هماهنگ کرد و به روح لحظه به لحظه نقش مسلط شد.
اما بخت با تماشاگران دهه هشتاد هم همراه بود تا یک بازی به یادماندنی دیگر از زنجانپور ببینند؛ در نمایش «شب هزار و یکم» به نویسندگی و کارگردانی بهرام بیضایی. نمایشی که در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت و در سه اپیزود گوناگون، نگاهی تازه به هزار و یک شب داشت. زنجانپور با همراهی مژده شمسایی و ستاره اسکندری در اپیزود دوم این نمایش بازی کرد تا برای تماشاگران نسلهای بعدی تئاتر نیز خاطره زیبای دیگری از بازیهای خود بسازد.
حالا این بزرگداشت همزمان با زادروز استاد او در خانه هنرمندان ایران، روز یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه برپا میشود. حمید سمندریان، استاد او سالهاست که از دنیا رفته و بهرام بیضایی نیز به دلیل دوری از وطن، نخواهد توانست در این برنامه شرکت کند و این بزرگداشت با دو جای خالی همراه میشود.
بزرگداشت زنجانپور به کوشش کانون کارگردانان خانه تئاتر ایران، ساعت ۱۷ روز یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار میشود.
انتهای پیام