بیهوشی دختر جوان در خودروی مرد ناشناس/ مهناز: هیچچیز یادم نیست فقط از دوربین دیدم به سمت خانه میدوم
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۳۶۵۷۸۱
دختر جوانی که مدعی بود از سوی یک راننده خودروی ناشناس ربوده شده است، پیش از ظهر امروز در دادسرای امور جنایی تهران حاضر شد و در مقابل بازپرس ماجرای ربودنش را تشریح کرد. آفتابنیوز : مهناز در اظهاراتش به بازپرس گفت: من ساکن سوئد هستم و پس از فوت مادرم به این کشور رفتم تا اینکه چند ماه قبل در اینستاگرام با پسر جوانی به نام کیارش آشنا شدم و مدتی قبل برای دیدن مادر و مادربزرگم به تهران آمدم، پس از ورود به تهران با کیارش قرار ملاقات گذاشتم که در قرار دوم ماجرای عجیبی اتفاق افتاد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش تسنیم، وی ادامه داد: شب حادثه من و کیارش به یک رستوران رفتیم، آنجا پس از صرف نوشیدنی و شام با هم صحبت کرده و درنهایت قرار شد که به منزلمان برگردیم، من سوار خودروی کیارش شدم اما حال من و کیارش پس از صرف نوشیدنی بسیار بد شده بود، در میانه راه کیارش با گاردیل تصادف کرد و خودرو پنچر شد که یک مرد غریبه با خودرویش توقف و به ما کمک کرد، در نهایت نیز سوار بر یک خودرو شده و از آنجا به بعد بیهوش شدم و دیگر چیزی به خاطر نمیآورم، من پس از سه ساعت در منزلمان در حالی که بدنم پر از آثار ضرب و جرح و کبودی بود، به هوش آمدم، پس از آن نیز برای ثبت شکایت به کلانتری 104 عباسآباد رفتم که کیارش به کلانتری احضار و بازداشت شد.
در این جلسه بازپرسی، کیارش نیز که همراه با مأموران کلانتری عباسآباد به دادسرا منتقل شده بود، در اظهاراتش به بازپرس امور جنایی تهران گفت: پس از اینکه با گاردیل تصادف کردیم، یک مرد غریبه به ما کمک کرد و پنچری خودروی شاسیبلند مرا گرفت، سپس سوار بر خودرویم شدیم اما چون فرمان میلرزید مجدداً کنار خیابان توقف کردم که دوباره همان مرد غریبه برای کمک نزد ما آمد و گفت خودرویم قابل حرکت نیست، آن مرد از من خواست که سوار بر خودرویش شویم تا ما را برساند، سوار بر خودروی آن مرد شده و حرکت کردیم، حوالی خیابان مطهری بودیم که مهناز در حالی که بسیار بدحال شده و گیج بود گفت سیگار میخواهد.
وی افزود: در آن لحظات به راننده گفتم که کنار خیابان توقف کند تا برای مهناز سیگار بخرم، سپس برای خرید سیگار از خودرو پیاده شده و زمانی که برگشتم دیدم که راننده خودرو و مهناز در خیابان نیستند که از یک راننده خودروی شخصی کمک خواسته و برای پیدا کردن مهناز، خیابانها را جستوجو کردم اما هیچ اثری از مهناز پیدا نشد تا اینکه حدود ساعت 6:30 صبح به منزل مادربزرگم رفتم و خوابیدم، حدود ساعت 11:30 صبح از خواب پریدم و تلفنهمراهم را چک کردم که دیدم مهناز برایم در اینستاگرام پیغام گذاشته و گفته به خط تلفن همراهش که متعلق به سوئد بود تماس بگیرم.
کیارش اظهاراتش به بازپرس را اینگونه ادامه داد: سپس به منزل خودمان رفتم که در حین راه به صورت اتفاقی خودرویم را پیدا کردم، بعد با مهناز تماس گرفتم که مهناز از من پرسید «ساعتم در خودروی تو نیست، ساعتم گم شده است» که من از او پرسیدم دیشب چه شد و کجا رفتی و مهناز تازه یادش آمد چه اتفاقاتی افتاده است اما نمیدانست در ساعاتی که بیهوش بوده چه اتفاقاتی افتاده است.
در این حین مادر مهناز نیز که در جلسه بازپرسی حضور داشت، اظهاراتش به بازپرس گفت: مهناز نیمههای شب در حالی که بیهوش و گیج بود در خانه را زد که دیدم حال خوبی ندارد و زمانی که به هوش آمد دید که بدنش پر از آثار کبودی است.
مهناز نیز در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: زمانیکه حالم بهتر شد و سرجایش آمد کمکم ذهنم فعال شد و پس از تماس با کیارش یادم آمد که شب گذشته سوار بر خودروی مرد غریبه شدهام اما نه تصویر وی را به خاطر دارم و نه میدانم چه اتفاقاتی افتاده است فقط با بررسی دوربین مداربسته مقابل منزلمان دیدم که نیمههای شب از یک خودرو ناشناس به سمت منزل میدوم و صبح زمانی که بیدار شدم نیز دیدم که آثار استامپ روی سبابه انگشت من وجود دارد و تمام بدنم نیز کبود است.
سرانجام پس از این اظهارات، سجاد منافیآذر؛ بازپرس امور جنایی تهران دستور بازداشت کیارش را صادر کرد و وی را برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران اداره شانزدهم آگاهی تهران قرار داد.
منبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۶۵۷۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق بهخاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.
به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
منبع: روزنامه ایران