Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «نامه نیوز»
2024-04-30@02:10:23 GMT

چرا اصلاح طلبان از ترکیب کابینه دوازدهم راضی اند؟

تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۳۶۸۳۶۳

در اين ميان، اصلاح‌طلبان سرد و گرم چشيده روزگار به حمايت بدون چشمداشت از روحاني پايبندند. آنان درصددِ حفظ اتحاد و انسجام بين دولت و مجلس و اصلاح‌طلبانِ بيرون از قدرت‌اند. با اینکه حسن روحانی فرصت زیادی برای ارائه فهرست داشت، اما در شتابی ضروری از وزرای پیشنهادی رونمایی کرد تا کابینه را از سوءظن و حاشیه رسانه‌های موافق و مخالف و دخل و تصرف‌های ناخواسته در امان نگه دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش نامه نیوز، كابينه دوازدهم، بیش از پیش، همدلیِ اصولگرايان معتدل و محافظه‌كاران سنتي را با روحاني برانگیخت و انتظارات اعتداليون (حواريونِ) رئيس‌جمهور را منطقي كرد.

در اين ميان، اصلاح‌طلبان سرد و گرم چشيده روزگار به حمايت بدون چشمداشت از روحاني پايبندند. آنان درصددِ حفظ اتحاد و انسجام بين دولت و مجلس و اصلاح‌طلبانِ بيرون از قدرت‌اند.

اين رويكرد، رویکردي استراتژيك است كه بزرگان اصلاح‌طلب به آن باور دارند. آنان با پذيرش واقعيت سياست ایران با حداقل انتظارات پیش می‌روند، تا در شرايط مساعدتر بتوانند گام‌هايی بزرگ بردارند. قطعا اين طرزِ سياست‌ورزي در محدوده قدرت معنا مي‌يابد. دور از صحنه قدرت، هر جناح سياسي مي‌تواند به حداكثرها بينديشد. اين بيرون یا درونِ «تكنولوژي قدرت»‌بودن، خصيصه‌هاي منحصربه‌خود را دارد.

آنان كه از دور دستي بر آتشِ سياست دارند، معتقدند اگر قرار بود اين كابينه در شرايطی عادي انتخاب شود، باز هم اصلاح‌طلبان سهمی بيشتر نداشتند. مبنای این استدلال‌، سبك و سياق و سابقه روحاني است كه او را به نهادهاي رسمي و اصولگرايان معتدل و اعتداليون حلقه وفادارانش نزديك مي‌كند. درستي يا نادرستي اين باور در موضع‌گيري اصلاح‌طلبان نسبت به روحاني تغييري نمي‌دهد. در نظر آنان، حتی كابينه‌اي تماما اصولگرا كه بتواند ديدگاه‌هاي اصلاح‌طلبانه روحانی را عملياتي كند و موجب كاهش تنش‌هاي سياسي شود، در این شرایط مطلوب است.

مهم نيست چه طیفی در رأس کار باشد، مهم گسترشِ آزادي و توسعه جامعه مدني است كه اين روزها تندروترين گروه‌هاي سياسي نيز دست‌کم از آن دَم می‌زنند و به‌رغمِ ميل‌شان به آن تن داده‌اند. اين مفاهيم‌اند که سياست را شكل مي‌دهند، نه افراد و جايگاه‌شان. آنچه امروز طيف‌هاي سياسي اصولگرا و اصلاح‌طلب را در پي خود مي‌كشاند، پيشروي جامعه به‌سوي آزادي و پاگرفتن جامعه مدني است.

چندان مهم نيست که چه گروه‌هايی بیشتر به آزادي باور دارند و يا به آن وفادارند. مطالبات مردم سياست را شكل مي‌دهد. دست رَد زدن به سینه کسانی که تا دیروز اعتقادی راسخ به آزادی نداشتند و امروز دَم از آزادي مي‌زنند، به توسعه آزادي و جامعه مدني کمکی نمي‌كند. وگرنه با سوءظن مي‌توان گفت، روحاني با استفاده مساعد از شرايط نامساعد، كابينه‌اي را چيده كه كابينه خودش است، كابينه‌اي به كام خود و به نام ديگران. اين نگاه کسانی است که بيرون از مدار قدرت، مردم را به انفعال ترغيب می‌كنند. ناگفته پيداست که انفعالِ خلاق بيرون از مدار قدرت در سياست اثرگذار است، اما تئوريزه‌کردنِ انفعال به‌مثابه انفعال به انسداد سياست مي‌انجامد. روحاني در مجلس راه دشواري پيش‌‌رو ندارد. تنها نگراني اين است که موضع‌گيري برخي نمايندگان را منافع‌شان تعيين كند و اینکه، نمايندگان تازه‌كارند كه تحت‌تأثير نمايندگانی قرار بگيرند كه بیش از آينده دولت و اصلاح‌طلبان، دربند مصالح و منافع خويش‌‌اند. بي‌ترديد نقش اصلاح‌طلبان اصيل براي عبوردادن كابينه از مجلس تعیین‌کننده است.

اين كابينه، كابينه‌اي است كه هر نماينده كهنه‌كاري را به وسوسه مي‌اندازد تا براي قهرمان‌شدن به جدال با آن برخيزد.جدال با اين كابينه كار دشواري نيست اما راه به سرمنزل مقصود نخواهد برد. شايد عاقلانه‌ترين كار، عبور سالم كاروان وزرا از راهروهاي مجلس است. رأي اعتماد‌ دادن به يك يا چند وزیر چيزي از اعتبار مجلس نمی‌کاهد.

اولویت با استراتژي کلانی است که اصلاح‌طلبان و نمايندگان آنان در مجلس بعد از رأي در پيش مي‌گيرند، و آن نظارت و ارزشيابي عملكرد وزرا است. مجلس هرچه زودتر از اين تنگه بگذرد به نفع همه است. آنچه اصلاح‌طلبان را از پا درمي‌آورد، حاشيه‌هاست و آنچه به آنان اعتبار و اصالت می‌بخشد، تداوم سیاست‌ورزی آگاهانه است. تحريكِ سوءظن اصلاح‌طلبان با كوك‌كردن اين ساز كه روحاني در چهار سال گذشته به آنان نزديك شده تا رأي بياورد و اينك براي پيشگيري از خطرات احتمالي به‌دنبال فاصله‌گيري از آنان است، ترفندي ساده‌اندیشانه است. اصلاح‌طلبان پذيرفته‌اند چه در مدار قدرت باشند و چه بيرونِ آن، براي نزديك‌شدن به مردم بايد صداي آنان باشند.

اين سياست، هويت مستقل به آنان بخشيده است و هرچه اين هويت قوام يابد، اصلاح‌طلبان ناگزير به فاصله‌گذاري بيشتر با ديگران خواهند شد؛ خط افتراقي كه اصول بنيادين هر جناح سياسي است. اصلاح‌طلبان توان آن را دارند تا با كشيدن اين خط افتراق، صاحب اتوريته‌ای شوند که فراتر از هر دولتي است. دولت روحاني دولتي برآمده از جَنم آنان است. جنمي كه تعين‌يافته از میل مردم است و تا آخر بر دولت و كابينه روحاني سايه خواهد انداخت.

منبع: نامه نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت namehnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «نامه نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۶۸۳۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رئالیسم سیاسی چیست؟

  عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمی‌ترین نظریه دربارۀ سیاست بین‌الملل است. پیشینۀ این نظریه را می‌توان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.

  جنگ‌های پلوپونزی به مجموعه جنگ‌هایی گفته می‌شود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژی‌های جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.

  از دیگر چهره‌های برجسته در سنت رئالیسم سیاسی می‌توان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزه‌های برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشم‌انداز مسلط سیاست بین‌الملل درآمد.

  در حالی که ایده‌آلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بین‌الملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بین‌المللی یا جهانی است، و چون حکمران است، می‌تواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.

  افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبسته‌ای تبدیل می‌کند که در آن سایر وفاداری‌ها و بستگی‌ها تابع وفاداری به ملت است.

  اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایده‌آلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشته‌اند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان ساده‌لوحانه به "حقوق بین‌الملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعه‌طلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.

  در مقابل، رئالیست‌ها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بین‌الملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل می‌کند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.

  از این منظر، دولت‌ها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعه‌ای فاقد دولت. در چنین جامعه‌ای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.

 اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بین‌الملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بین‌الملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیست‌ها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بین‌الملل کاملا هم بیراه نیست.

  با این حال می‌توان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانی‌اش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.

  بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بین‌الملل می‌شود.

  در مجموع به نظر می‌رسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیست‌ها و ایده‌آلیست‌ها از روابط بین‌الملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیست‌ها بوده، ولی انتظارات رئالیست‌ها را چنانکه باید برآورده نکرده است.

  به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بین‌المللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف می‌شود، ارجحیت دهد.

  به همین دلیل است که رئالیست‌ها بر نقش قدرت در مسائل بین‌المللی چنین تاکید شدیدی دارند و می‌خواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامی‌اش بشناسند.

  البته آنارشی بین‌المللی به معنای درگیری بی‌امان و جنگ بی‌پایان نیست. رئالیست‌ها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندی‌های "توازن قوا" هماهنگ است.

این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان می‌کند که دولت‌ها وارد اتحادهایی می‌شوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بین‌المللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.  

دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیست‌ها معتقدند "نظم بین‌المللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولت‌ها به طور برابر توزیع نشده است.

  در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرت‌های بزرگ" هماهنگ شده‌اند. سلسله‌مراتب برآمده از دولت‌ها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بین‌المللی تحمیل می‌کند، و کنترلی را نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ از راه بلوک‌های تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولت‌های تابع" اعمال می‌کنند.

  این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبی‌ای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخش‌های جهان گسترش یافت.

  رئالیست‌ها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک می‌کرد زیرا هزینه‌های نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هسته‌ای می‌شد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.

  از این رو سلسله‌مراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیست‌ها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیل‌شده‌ای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.  

  رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهم‌ترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان می‌گویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاه‌طلبی قدرت‌های بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هسته‌ای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.

  انتقاد دیگر را نظریه‌پردازان فمینیست مطرح کرده‌اند که معتقدند رفتار قدرت‌جویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابت‌جویانه است.  

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایده‌آلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟

دیگر خبرها

  • خیز اصلاح طلبان رادیکال به سوی خیابان به بهانه طرح نور/ روزنامه آرمان ملی: مسئله مذاکره با آمریکا و حجاب باید حل شود!
  • رئالیسم سیاسی چیست؟
  • انتقاد تند جهره شاخص اصلاح‌طلبان از سوپر افراطی حزب‌اللهی دیروز!
  • اصلاح‌طلبان درباره روند بررسی صلاحیت‌ها چه گفتند؟
  • رابط اصلاح‌طلبان با رهبری بعد از فوت هاشمی‌رفسنجانی چه کسی است؟
  • فاکتور اشتباه و شیطنت آمیز اصلاح طلبان در خصوص شرایط امید در جامعه/ آغاز کنش‌های انتخاباتی رادیکال‌ها پس از عملیات تحریم!
  • پیش‌بینی ذوالنوری از ترکیب مجلس دوازدهم
  • پزشکیان لیدر می‌شود؟/ترکیب‌ احتمالی فراکسیون‌های مجلس آینده
  • کریمی قدوسی و ادعای سلاح هسته ای!
  • تشکیل کانون‌ نقد و کانون‌های شورش!