Web Analytics Made Easy - Statcounter

اولین فرمانده سپاه گفت: نگاه به سپاه از تفکرات ماکیاولیستی حاکم بر دستگاه های دولتی ما نشات می گیرد؛ یعنی فقط منافع، تعیین کننده مواضع شان است نه اخلاق، شرع، مصالح مردم و ممکلت.

خبرگزاری مهر، گروه سیاست، حسام رضایی: «جواد منصوری» متولد سال ۱۳۲۴ در محله «صابونی ها»ی کاشان است. در عنفوان جوانی به حزب ملل اسلامی پیوست؛ همان حزبی که در سال ۱۳۴۰ توسط «سیدمحمدکاظم موسوی بجنوردی» رئیس کنونی «مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی» تاسیس شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

منصوری دو مرتبه در سال های ۴۴ و ۵۱ در تور ساواک افتاد؛ مرتبه اولبه مدت ۴ سال و مرتبه دومتا آستانه انقلاب اسلامی در زندان ماند. وی در اردیبهشت سال ۵۸ اولین فرمانده نهاد تازه تاسیس سپاه پاسداران شد. قرار بود ۶ ماه در این سمت بماند اما ۱۰ ماهه شد؛ شاید اگر استعفایش در واکنش به انتصاب ابوالحسن بنی صدر به فرماندهی کل قوا در اسفند سال ۵۸ نبود، حالا حالاها در مسئولیت فرماندهیباقی می ماند.

منصوری پس از استعفا از فرماندهی سپاه، بلافاصله معاونت فرهنگی سپاه را ایجاد کرد. ۲ ماه پیش از اعلام عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور توسط مجلس در خرداد سال ۶۰، ردایسبز سپاه را از تن به در کرد و تن پوش دیپلمات ها را برگزید؛فروردین سال ۶۰ بود که موردتوجه «محمدعلی رجایی» نخست وزیر و سرپرست وقت وزارت امور خارجه قرار گرفت. منصوری در وزارت خارجه، معاون فرهنگی و کنسولی شد. وی تا سال ۶۸ در همین سمت ماند؛ همزمان با کوچ امام امت، منصوری بار سفر را به مقصد پاکستان بست و سفیر ایران در این کشور شد؛ منصوری ۴ سال در این سمت ماند. همزمان با آغاز به کار دولت دوماکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۷۲به ایران آمد و سکان معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد را به عهده گرفت. منصوریاز اعضای حزب جمهوری اسلامیهم بوده است.

منصوری در دولت اول احمدی نژاد هم حضور داشت؛ وی در فاصله سال های ۸۵ تا ۸۸ سفیر ایران در چین بود. با اعلام بازنشستگی پیش از موعد از سوی دولت نهم، مجبور به تَرک پکن شد. خودش دلیل این بازنشستگی پیش از موعدرا اعتراض به دستور افزایش جوایز نقدی ورزشکاران مدال آور در المپیک پکن که شخصا توسط احمدی نژاد صورت گرفت، می داند.

منصوری امروز در مرکز اسناد انقلاب اسلامی روزگار می گذراند؛ مشاور پژوهشی روح الله حسینیان است. از اتفاقات سیاسی روز غافل نیست تا جایی که هرزچندگاهی به حسن روحانی نامهیا به قول خودش «فحش سیاسی مودبانه» می نویسد و از مدیریت ها گلایه می کند. منصوری با حسنروحانی نسبت فامیلی هم دارد؛ پسرخاله اش داماد رئیس جمهور است! معتقد است نامه نگاری هایش، روحانی را جهنمی می کند؛ «صحبت هایی که کردم کل آدم ها را وارد جهنم می کنم. برای اینکه در روز قیامت به روحانی می گویند مگر نگفتند این کار ها را نکن.» منصوری امروز مشغول نوشتن تاریخ پس از انقلاب است؛ تا الان ۱۰۰۰ صفحه نوشته؛ تازه رسیده به سال ۵۹!

در یکی از آغازین روزهای مردادبه سراغ جواد منصوری رفتیم؛ اتاق کارش ساده است؛ بدون طمطراقهای مرسوم مدیریتی. اولین چیزی که روی میز کارش نگاه را به خودجلب می کند، مجله ای است که روی جلدش عکس بوسه مشاور رئیس جمهور بر دست دبیر شورای نگهبان نقش بسته است. کتاب روی کتاب؛ جزوه روی جزوه.

سخن گفتن با او ناخودآگاه آدمی را به ورطه کلیشه می اندازد؛ چون قبل از ما بارها در قالب مصاحبه ها و خاطره نویسی های متعدد، تاریخ را تشریح کرده است؛ برای همین تلاش کردیم گزیده ها را بپرسیم؛ از عضویت در حزب ملل اسلامی تا حضور در سپاه.در این میان، گریزی هم به امروزها زدیم. این شما و این هم گفتگوی تفصیلی خبرگزاری مهر با جواد منصوری اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

به عنوان مطلع گفتگو، از حزب ملل اسلامی آغاز کنیم. تشکل های سیاسی معارض شاه معمولا پس از سال ۴۲ و پس از قیام ۱۵ خرداد به سمت حرکتمسلحانه علیه رژیم پهلوی حرکت کردند. این در حالی است که حزب ملل اسلامی که حضرتعالی هم عضو آن بودید، در سال ۱۳۴۰ تشکیل شد و اندیشه حرکت مسلحانه را پی گرفت. دلیل این مساله چه بود؟

چند نفر از موسسین حزب از جمله آقای محمدکاظم موسوی بجنوردی چون متولد عراق بود و در این کشور بزرگ شده بود، در آنجا جریان ها و گروه های سیاسی مبارزاتی داشتند، وقتی به ایران آمد خواستند فعالیت های مبارزاتی در جهت اهداف اسلامی را آغاز کنند اگر چه نهضت اسلامی در ایران چندان مطرح نشده بود اما تقریبا با آغاز فعالیت های این افراد و پایه گذاری حزب ملل اسلامی، نهضت اسلامی هم در سال ۴۱ آغاز شد که مقداری فعالیت های حزب را تسریع کرد و نیاز به این تشکیلات به خصوص در میان جوانان برای سقوط رژیم پهلوی را افزایش داد.

من شخصا سال ۴۳ به حزب اضافه شدم. بنابراین حزب ملل فعالیت های خود را آغاز کرده بود و به تدریج وقتی عضوگیری می کرد، سال ۴۳ به من رسید اما من خودم فعالیت های سیاسی دیگری در سال ۴۰ در قالب انجمن های اسلامی و تظاهرات مختلف داشتم.

حزب ملل اسلامی حرکت مسلحانه را برای تشکیل حکومت اسلامی دنبال می کرد. این اندیشه تا چه اندازه با تئوری حضرت امام مبنی بر تشکیل جمهوری اسلامی قرابت داشت؟

ما از سال ۴۱ به بعد متوجه شدیم که رژیم پهلوی قابل اعتماد و اصلاح نیست و با روش عادی هم امکان ندارد قانونمند و ملی شود. ما در این اندیشه بودیم که حکومت باید سرنگون شود لذا اولین اصل ما در مبارزه سرنگونی رژیم سلطنتی و تاسیس یک حکومت دینی بود. این آن چیزی است که ما به صورت مکتوب آوردیم.

تئوری شما چه قدر به جمهوری اسلامی نزدیک بود؟

نمی توانم بگویم که آن زمان به طور منسجم نظریه جمهوری اسلامی به شکلی که بعدها به وجود آمد را داشتیم اما در کلیت نظام اسلامی مورد نظر ما بود اما اینکه جزییات آن چه باشد، طبیعتا تابعی از شرایط بود.

البته حضرت امام از بُعد کنش سیاسی، هیچ گاه با مشی مسلحانه موافقت نکردند.

بله؛ البته ما در سال ۵۶ متوجه شدیم که مشی مسلحانه به نتیجه نمی رسد. البته حسین روحانی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین خلق سال ۵۲ در نجف با امام دیدار داشت؛ روحانی نقل می کند که امام گفته شما به جایی نمی رسید و هم خودتان و دیگران را به دردسر می اندازید اما این صحبت امام در آن سال در زندان به ما منتقل نشد به خاطر همین فکر می کردیم مشی مسلحانه تنها راه ممکن ومناسب برای تحول در کشور است.

نظر امام در سال ۵۶ مبنی بر مناسب نبودن مشی مسلحانه مشخص شد البته عده ای می گویند اینکه امام در سال ۴۳ قتل حسنعلی منصور را تایید نکرد، علامت این بوده که امام با روش مسلحانه موافق نبوده است اما اینکه به زبان گفته باشند یا جایی نوشته باشند را ما ندیدیدم.

حزب ملل اسلامی حرکت مسلحانه مشخصی هم انجام داد؟

حزب ملل در مرحله عضو گیری و کادرسازی لو رفت و متلاشی شد. ما برای خود سه مرحله را تعریف کرده بودیم؛ مرحله اول، عضوگیری، کادرسازی و تجهیز، مرحله دوم، تربیت و آموزش نظامی و مرحله سوم، ورود به عملیات نظامی.

می خواستید در مرحله عملیات نظامی چه کنید؟

جنگ های چریکی مسلحانه.

یعنی رژیم را وارد جنگ شهری کنید؟

طبیعتا؛ البته در آن زمان جنگ ویتنام برای ما الگو بود اما عملا ما از مرحله اول جلوتر نرفتیم.

سال ۴۴ اعضای حزب ملل اسلامی دستگیر شدند. پس از آزادی سازمان حزب الله را ایجاد کردید. چه شد که این سازمان به سازمان مجاهدین خلق پیوست؟

در واقع سازمان حزب الله ادامه دهنده حزب ملل اسلامی البته با اندکی مراقبت و دقت بیشتر برای اینکه بتوانیم کارمان را ادامه بدهیم، بود تا اینکه در سال ۵۰ اکثر اعضا و امکانات سازمان مجاهدین خلق توسط ساواک دستگیر شد. یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به نام «مصطفی جوان خوشدل» با حزب الله مرتبط بود.

یعنی علاوه بر عضویت در حزب الله، عضو سازمان مجاهدین خلق هم بود؟

بله؛ البته به ما نگفته بود که من در سازمان دیگری هم هستم. این شخص پیش ما آمد و ماجرا را گفت که ما یک چنین سازمانی هستیم و حالا امکانات مان را گرفته اند و افرادمان پراکنده شده اند لذا ما(حزب الله) خانه تیمی، پول و امکانات در اختیارشان قرار دادیم تا اینکه در اواخر سال ۵۰ صحبت از ادغام سازمان مجاهدین با سازمان حزب الله پیش آمد. البته من قبل از اینکه این ادغام مطرح شود تعدادی از نشریات سازمان مجاهدین را مطالعه کرده بودم و شاید جزء اولین افرادی بودم که به ماهیت این ها پی بردم و لذا قبول نکردم که حزب الله با سازمان مجاهدین ادغام شود.

اینکه می فرمایید به ماهیت سازمان مجاهدین پی بردید، این سازمان تا پیش از دهه ۵۰ مجموعه ای اسلامی تلقی می شد و اگر هم صحبت از مارکسیسم بود، صرفا راه و روشی بود برای مبارزه. شما چطور آن زمان به ماهیت اصلی سازمان مجاهدین پی برده بودید؟

از طریق نوشته های آن ها؛ چراکه در نوشته های آن ها، آنقدر که به مارکس، مائو، چگوارا و فیدل کارسترو بها داده می شد، به بسیاری از چهره ها و جریان های اسلامی بها داده نمیشد. مثلا آن ها هیچ وقت حرفی از امام نمی زدند اما چهره هایی که از آن نام بردم، بت سازمان مجاهدین بودند اما چون اکثر این ها وجهه مذهبی داشتند و اکثرا دانشگاهی بودند و سابقه سیاسی هم داشتند لذا بدون اینکه به ماهیت، آن ها را تایید می کردند؛ حتی بعضی از روحانیون هم به این ها جا و پول می دادند اما من از همان ابتدا در برابرشان ایستادم تا اینکه من در خرداد ۵۱ دستگیر شدم.

دقیقا همزمان با اعدام هسته اصلی سازمان مجاهدین خلق.

بله تقریبا؛ البته دستگیری من به این موضوع ربطی نداشت. یک سال و نیم در سلول انفرادی بودم و بعد از آن در اواخر سال ۵۲ به زندان عمومی قصر رفتم. در آنجا همه سران سازمان مجاهدین بودند. مسعود رجوی بود؛ مصطفی جوان خوشدل هم بود. من با مصطفی خیلی بحث کردم. مصطفی خیلی مذهبی و احساساتی بود. آن ها(سازمان مجاهدین) به من می گفتند تو نظراتت را نگو چون می گفتند بچه ها جوان هستند و ما داریم عضوگیری می کنیم. من قبول نکردم لذا خیلی با من بودند؛ از همان زمان قصد کشتن من را داشتند.

اسلام سازمان مجاهدین با اسلام شما و امثال شما چه فرقی داشت؟

اسلام سازمان مجاهدین بیشتر مبنای ماتریالیستی و مبارزات شان هم بیشتر جنبه مارکسیستی داشت. اینطور نبود که فکر کنیم برای خدا و راه خدا یا خلق خدا مبارزه می کردند. آن ها دائما لفظ امپریالیسم را به کار می بردند. وقتی به آن ها می گفتیم حکومت مد نظر شما چیست می گفتند ما می خواهیم دولت طراز نوین جهانی تاسیس کنیم یعنی حتی از عبارت دولت یا حکومت اسلامی هم استفاده نمی کردند. در ضمن اعضای سازمان مجاهدین با مارکسیست ها بیشتر دوست بودند تا با بچه های مذهبی.

سازمان مجاهدین به شدت اعضای خود را منع می کردند که کتاب علما و مراجع و حتی کتاب های شریعتی را بخوانند. کسی حق نداشت این کتاب ها را بخواند چراکه این کتاب ها اسلام را به گونه ای ارائه می کرد که کاملا با اسلام آن ها مغایر بود. اسلام بیشتر یک شعار و پوشش و رنگی بود برای دادن وجهه مردمی به سازمان جهت گرفتن امکانات بود برای اینکه بتوانند در آینده حکومت را به دست بگیرند. من آن زمان جریانات سیاسی را به خوبی می شناختم. و از آنجا فهمیدم که هویت سازمان مجاهدین سالم نیست.

چطور شد که از میان اعضای سازمان حزب الله شما جزء معدود افرادی بودید که به سازمان مجاهدین ملحق نشدید؟

چون اعضای حزب الله مثل من سوابق و مطالعه نداشتند و عمل زدگی به شدت اعضا را جذب کرد اینکه مثلا بروند بمب بسازند و منفجر کنند و اقدام به ترور کنند. چون بقیه اعضا جوان تر از من بودند و این مسائل را هم می دیدند، جذب سازمان مجاهدین شدند.

من در دوره اول زندانم (۴۴ تا ۴۸) مطالعاتی پیرامون قرآن، تاریخ اسلام و تاریخ نهج البلاغه داشتم. شاید برای شما سخت باشد اما من در سال ۵۳ به مسعود رجوی گفتم این مسیری که شما دارید می روید، روزی رو در روی مردم خواهید ایستاد و مردم هم شما را نابود می کنند.

شما سال ۴۴ که به زندان قصر منتقل شدید، سران زندانی نهضت آزادی را هم ملاقات کردید؟

ساواک و شهربانی خیلی اصرار داشت که ما کنار هم نباشیم. قصر دو زندان سیاسی داشت؛ یکی شماره ۳ و دیگری شماره ۴. سران نهضت آزادی را در شماره ۴ و ما را در شماره ۳ نگه داشته بودند. چون می گفتند اعضای ملل اسلامی اکثرا جوان هستند - متوسط سن ما ۲۲ سال بود – نباید با نهضت آزادی که همگی سابقه دار و استاد دانشگاه اند، ارتباط داشته باشند.

بعد از آزادی آیا دیداری با سران نهضت آزادی داشتید؟

گاه به گاه در مسجد هدایت یا جاهای دیگر ملاقات داشتیم.

مهندس بازرگان موافق مشی مسلحانه بود؟

اصلا.

پس چطور سازمان مجاهدین خلق شکل گرفت؟

سازمان مجاهدین از سال ۴۴ مشی خود مبنی بر مشی مسلحانه را از نهضت آزادی جدا کرد.

اما مهندس بازرگان همان زمان در دادگاه گفت: ما آخرین گروهی هستیم که با شما(رژیم پهلوی) با زبان قانون سخن می گوییم. این جمله نشان می دهد که رگه هایی از رضایت در آقای بازرگان برای مشی مسلحانه وجود داشته است؟

ممکن است مثلا رضایت اعتقادی داشت اما در عمل وارد این فضا نشد. حتی بازرگان در آبان ماه سال ۵۷ به حفظ قانون اساسی و شاه و همچنین متوقف شدن حرکت انقلابی اصرار داشت.

در زندان وقتی تغییر ایده ئولوژیک سازمان مجاهدین را شنیدید چه حسی پیدا کردید؟

واقعیت این است که این موضوع برای من خبر جدیدی نبود بلکه به معنای کشف یک جریان بود. اینکه می گویند سازمان مجاهدین تغییر ایده ئولوژیک دادند، دقیق نیست. تقی شهرام در سال ۵۱ در زندان قصر به رجوی می گوید من می خواهم مارکسیسم بودن خود را اعلام کنم اما رجوی می گوید تا سال ۵۴ صبر کن. از عجایب روزگار است که شهرام با وجود مارکسیسم بودن مدتی در زندان قصر امام جماعت بود و عجیب تر اینکه در سال ۵۲ شهرام به زندان ساری تبعید می شود و در یک صحنه سازی عجیب که هنوز ابعاد آن روشن نشده است، افسر زندان به همراه شهرام فرار می کنند و تشکیلات جدید سازمان را به وجود می آورند.

پس این تغییر ایده ئولوژیک برای شما اصلا تعجب آور نبود؟

خیر؛ اما اجرای طرح فرار شهرام از زندان ساری بسیار دقیق بود که برای این جریان به کار گرفته شد.

به اردیبهشت سال ۵۸ برویم؛ زمانی که سپاه تاسیس شد. سوالی که به وجود می آید این است که با وجود نهادهای انقلابی نظیر کمیته های انقلاب و سازمان مجاهدین انقلاب، چه نیازی به شکل گیری سپاه بود؟

سپاه با ویژگی های کاملا متفاوت از نهادهای دیگر انقلابی تاسیس شد. به عبارت دیگر ما بر اساس مطالعات و تجربیاتی که از ۲۰۰ سال تاریخ مبارزات داشتیم و اینکه همواره پیروزی توسط دیگران مصادره می شد و عملا از بین می رفت تصمیم گرفتیم خودمان به عنوان نیروی انقلابی، مدافع و پاسدار انقلاب باشیم اما طبیعتا انقلاب فقط در بعد امنیتی، نظامی و اطلاعاتی نبود بلکه در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هم بود.

لذا ما پاسدار انقلاب را پاسدار ارزش ها، موجودیت و ادامه حرکت و گسترش انقلاب می دانستیم. به همین دلیل می بینید که ما یکی از شاخه های تشکیلاتی سپاه را نهضت های آزادی بخش که بعدا تبدیل به سپاه قدس شد را به وجود آوردیم. بنابراین شما نظیر سپاه پاسداران را در دنیا ندارید یعنی سپاه یک نیروی نظامی متعارف نیست لذا اگر سیل می آید، به کمک مردم می رود و اگر داعش حمله می کند در برابرش می ایستد. سپاه یک نیروی چند بعدی است.

از همان ابتدا یعنی سال ۵۸ قرار بود که سپاه چند وجهی باشد؟

بنده خودم جزء نویسندگان اساسنامه سپاه بودم؛ دقیقا در اساسنامه سپاه آمده است هر جا انقلاب نیاز به نیرو داشته باشد، این نیرو در اختیارش قرار می گیرد.

رسالت سپاه در سال ۵۸ در عمل بیشتر حول مبارزه و مقابله با گروه های ضد انقلاب تعریف شده بود. سپاه علاوه بر این آیا در حوزه های دیگر هم فعالیت داشت؟

ما از همان روز اول با جهاد سازندگی با دستگاه های دولتی به صورت ضربتی و موردی برای کمک به مردم مثلا در کشاورزی جاده سازی و خانه سازی و واکسینه کردن مردم به مردم کمک می کردیم. به نظر من بعد از جنگ یک اشتباهی صورت گرفت؛آن هم اینکه سپاه را درگیر کارهای اقتصادی کردیم؛ این هم به ماموریت اصلی سپاه تا اندازه ای خدشه وارد کرد و هم اینکه به هر حال باعث ابهامات و سوالاتی و سوءاستفاده برخی از این موضوع شد که بخواهند از این طریق کینه های خود را نسبت به سپاه مطرح کنند. البته من منکر این نمی شوم که کارهای اقتصادی سپاه بسیار مهم بود ولی مهم تر از آن، خود سپاه است.

برخی مدعی هستند که سپاه برای به حاشیه راندن نهاد ارتش ایجاد شد. نظر شما در این باره چیست؟

از روز اول که سپاه تاسیس شد، تمامی طیف های معارض با انقلاب از نهضت آزادی تا حزب دموکرات کردستان در مقابل سپاه ایستادند یعنی هیچ کدام با ما موافقت نکردند چون می دانستند سپاه یک نیروی مقتدر و مکتبی است و زیر بار سازش و جریان های انحرافی و توطئه هایی که بخواهد با انقلاب درگیر شود، نمی رود. آن ها می دانستند که با وجود سپاه آن ها امکان ندارد که پیروز شوند و همین طور هم شد. هر جای مملکت که فتنه ای بود، سپاه حضور پیدا می کرد و مقابله می کرد.

سپاه در سال ۵۸ در ۶ جبهه می جنگید؛ خوزستان، کردستان، آذربایجان، گنبد، بلوچستان و تهران. چه کسی باور می کرد؟ آن ها می دیدند که امام، روحانیت و مردم حامی سپاه است. به این دلیل با سپاه بد بودند.

تمامی طیف های ضد انقلاب از همان روز اول در مقابل سپاه ایستادنداز همان روز اول به اَشکال مختلف علیه سپاه صحبت می کردند. اولین اطلاعیه را سازمان مجاهدین خلق علیه سپاه صادر کرد. سازمان در آن اطلاعیه گفت ما خیال می کردیم قرار است یک نیروی انقلابی تشکیل شود؛ نمی دانستیم نیرویی تشکیل می شود که در راسش یک آدم ضد انقلاب و ضد سازمان مجاهدینی - منظورشان من بودم - می خواهد قرار بگیرد.

یکی دیگر از اقدامات گروه های معارض، حاشیه سازی علیه سپاه بود. مثلا می گفتند سپاه سرکوبگر و رقیب ارتش است. این حرف ها را تا همین الان هم دارند تکرار می کنند و من مطمئنم که بعد از این هم تکرار خواهند کرد. چرا؟ چون هر نیرویی در این کشور خدمت کند، علیه اش کار می کنند. این یک واقعیت است. اگر شما فرد صالح و خدمت گذار و توانایی باشید، امکان ندارد علیه شما تبلیغ، تهمت، شایعه، فریب و دروغ نسازند.

مگر شهید بهشتی چه کرده بود که آن دریای تهمت را علیه اش به راه انداختند؟ و دیگران هم به همین ترتیب. من از اینکه هر کسی از ضد انفلاب علیه سپاه حرفی بزند، هیچ تعجبی نمی کنم. البته یک عده ای نادان و مغرض و بی سواد همراهی می کنند؛ اگر بدانند سپاه چه خدمتی به این کشور کرد، امکان ندارد علیه اش صحبت کنند. من با تاکید می گویم امکان ندارد بتوانید یک جمع بندی از اقدامات سپاه در ۱۰ جلد بنویسید چون سپاه آنقدر در گوشه و کنار این مملکت بدون اینکه بخواهد گزارش و نمایشی بدهد و به رخ کسی بکشد، خدمت کرده که من و شما هیچ خبری از آن ها نداریم.

آقای منصوری! شما در کتاب خاطراتتان اشاره کرده اید که در ابتدای امر برای فرماندهی سپاه آماده نبوده اید و بیشتر به حضور در صدا و سیما و آموزش و پرورش تمایل داشته اید. آیا در این زمینه ها تخصصی داشتید؟

با مطالعات و بحث هایی که با دوستانم در زندان داشتم، به این نتیجه رسیده بودم که عقب ماندگی فرهنگی ما بسیار جدی است و انقلاب ما هم از همین مسیر تهدید می شود و هنوز هم این اعتقاد را دارم. اعتقاد دارم که دولت ها یا این موضوع را نفهمیده اند یا فهمیدند و نخواستند کاری کنند. ما به لحاظ فرهنگی بسیار عقب هستیم. اصلا فرهنگ ما با عظمت انقلاب همخوانی ندارد.

آقای قرائتی گفت امام(ره) باید وزیر آموزش و پرورش شودعقیده داشتم که من به عنوان یک سرباز انقلاب باید در سنگر فرهنگ کشور فعالیت کنم؛ باید به آموزش و پرورش بروم و همان کاری را انجام دهم که شهید نامجو از دانشگاه افسری انجام داد. شهید نامجو در سال ۵۸ گفت اگر می خواهید ارتش درست شود باید دانشگاه افسری درست شود و رفت پای کار ایستاد و کار را درست کرد اما دانشگاه ها و آموزش و پرورش ما درست نشد. امروز همچنان جو مادی گرایی، التقاطی و غرب زدگی بر آموزش و پرورش و دانشگاه های ما حاکم است. نتیجه این مساله، وضعیتی است که امروز بر کشور حاکم است. مدیران، برنامه ها و وضعیت دولت نتیجه همین وضعیت است.

خداوند به آقای قرائتی سلامتی بدهد؛ یک بار گفت که من نظرم این است که امام(ره) وزیر آموزش و پرورش شود. این موضوع به گوش احمد آقا رسید و با آقای قرائتی تماس گرفت. آقای قرائتی خودش این ماجرا را برایم تعریف کرد؛ حاج احمد آقا گفته بود که این چه حرفی است که شما زده اید؟ بعد قرائتی گفته که من رویم نشد وگرنه می گفتم پیغمبر باید وزیر آموزش و پرورش شود. اگر قرار است این مملکت درست شود، باید آموزش و پرورش اصلاح شود.

شما سال ۵۸ با آقای محمد غرضی مشکلی داشتید؟

بله!

به خاطر همین هم پیشنهاد آقای هاشمی رفسنجانی برای قائم مقامی ایشان در سپاه را رد کردید؟

بله. من در ابتدا که وارد سپاه شدم، طبیعتا افرادی قبل از من حضور داشتم که سپاه را تشکیل داده بودند؛ از جمله عزیزانی مانند آقای غرضی. آنچه برای من جلب توجه می کرد، این بود که در تشکیلات قبل از من، نظم و انضباط نبود. همین طور آدم ها آمده بودند و هر کاری می خواستند می کردند.

برای همین هم بود که شما گزینش خاص خودتان را برای جذب نیرو در سپاه ایجاد کردید.

بله. آقای غرضی بر این باور بود که انقلاب مردمی است و همه مردم باید همین طوری در سپاه شرکت کنند. داستانی با این ها داشتیم! روحیه من اصلا به این شکل نبود. بزرگ ترین مشکل من با نظام این است که چرا قانون در مملکت اجرایی نمی شود. چرا مملکت ما نظم ندارد و طبق برنامه اداره نمی شود؛ این بزرگ ترین معضل من با نظام است لذا هر جایی بودم من را برکنار کرده اند که چرا روی حرفم ایستاده ام. من با تمام کسانی که کار کردم روی این مساله مشکل داشتم. هیچ فردی نمی گفت که حرفت غلط است اما می گفتند دیگر از این صحبت ها نکن.

غرضی در آن زمان چندان اعتقادی به نظم و انضباط نداشت. البته تنها من نبودم؛ اکثر همکارانم در سپاه این نظر را داشتند. من برای غرضی احترام زیادی قائلم اما خب اعتقاد چندانی به نظم و انضباط و برنامه نداشت.

آقای منصوری! سپاه در

منبع: مهر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۷۱۶۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

راز لبخند سردار حاجی‌زاده در نماز عید فطر فاش شد + فیلم

به گزارش همشهری آنلاین، ابراهیم متقی عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با حضور در برنامه «جهان‌آرا» گفت: چهره سردار حاجی‌زاده (فرمانده نیروی هوافضای سپاه) بعد از بیان تنبیه صهیونیست‌ها توسط رهبر معظم انقلاب معنای خاصی داشت.

متقی ادامه داد: لبخند سردار حاجی‌زاده حاکی از رضایت و آمادگی برای واکنش در زمان مقرر بود و همان‌جا بود که آمریکا و کشورهای منطقه‌ای دریافتند موضوع جدی است.

کد خبر 846760 منبع: باشگاه خبرنگاران جوان برچسب‌ها دفاع - سپاه پاسداران ایران و اسرائیل سردار حاجی زاده - سپاه خبر ویژه رژيم صهيونيستى

دیگر خبرها

  • برگزاری گرامیداشت یاد و خاطره شهید شفیع زاده در تبریز
  • فلسفه وجودی سپاه، فدایی شدن است
  • رئیس سازمان بسیج: نگاه به ایران بعد از عملیات وعده صادق ارتقا پیدا کرد
  • جایگاه ویژه‌ مردم ایران در بسط تفکر مهدوی در جهان امروز
  • افتتاح مرکز تداوم عقیدتی امام خامنه قرارگاه منطقه‌ای کربلا نیروی زمینی سپاه
  • مسعود رجوی با پادرمیانی چه کسی از اعدام فرار کرد؟
  • راز لبخند سردار حاجی‌زاده در نماز عید فطر فاش شد + فیلم
  • عملیات وعده صادق تمام معادلات دنیا را تغییر داد
  • دور دوم رسیدگی به پرونده اعضای گروهک تروریستی منافقین
  • تشریح ماجرای عفو مسعود رجوی توسط شاه