توسعه ناوگان ملی دریای خزر متضمن حق حاکمیت ملی است
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۳۷۲۹۳۹
در میانه مباحث زیست محیطی و رژیم حقوقی به عنوان عواملی معمولا اختلاف برانگیز در دریای خزر به نظر می رسد تجارت و حمل و نقل تجاری در این دریا به عنوان محورهایی که ظرفیت ایجاد همگرایی در میان کشورهای حاشیه را داراست کمتر مورد توجه و مداقه قرار می گیرد. به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ؛ واقعیت این است که تجارت می تواند با ایجاد همبستگی در منافع زمینه ساز حل دیگر مشکلات دریای خزر باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دو تن از مدیران شرکت کشتیرانی دریای خزر به عنوان دومین ناوگان بزرگ کشتیرانی تجاری به مناسبت روز جهانی دریای خزر درباره وضعیت حمل و نقلی بزرگترین دریاچه جهان تاکید کردند: توسعه ناوگان ملی دریای خزر متضمن حق حاکمیت ملی است.
مدیرعامل کشتیرانی دریای خزر در گفتگو با شبکه اطلاع رسانی مانا درباره شرایط این دریا و تعیین رژیم حقوقی آن اظهار داشت: پنج کشور حاشیه دریای خزر پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سهم خواهی ای را نسبت به این دریا دارند و همه تلاش می کنند طی رایزنی های دیپلماتیک سهم بیشتری را از آن خود کنند.
کاپیتان مهرداد باقری نژاد با اشاره به اهمیت دریای خزر برخی از ویژگی های مهم این دریا را برشمرد و خاطر نشان کرد: این دریا چند ویژگی مهم دارد؛ نخست اینکه روسیه در راستای کریدور شمال – جنوب از طریق این دریا به ایران متصل می شود. این به معنای فرصتی برای صادرات کالاهای روسی از مسیر ایران به بازارهای هدف این کشور در دنیاست، دریای خزر از نظر آبزیان زیست بومی بسیار غنی است که ماهی های با ارزش خاویاری تنها یکی از آنهاست. به گفته این دریانورد با سابقه مجموع این ویژگی ها دریای خزر را به بستری مناسب برای توسعه اشتغال و رونق بخشیدن به اقتصاد کشورهای حاشیه آن تبدیل کرده است.
وی یادآور شد تا زمان فروپاشی شوروی ایران عملا سهمی در تجارت دریای خزر نداشت.
به گفته وی پس از آن از سال 1368 با اقدام به موقع مسئولان وقت با محوریت بهره بردن از امکانات گروه کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران به عنوان ناوگان ملی دریایی سهم و حق تجارت دریایی کشور با خرید و به آب اندازی کشتی ایران بشیر در دریای خزر احیا شد.
مدیرعامل کشتیرانی دریای خزر در این باره افزود: این اقدام از این جهت اهمیت دارد که از زمان انعقاد پیمان گلستان در سال 1813 تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری در اوائل دهه 1990 میلادی حق حاکمیت ایران در دریای خزر در تعلیق قرار داشت.
مدیرعامل کشتیرانی دریای خزر در ادامه خاطر نشان کرد: کشتی ایران بشیر پرچمدار دولت جمهوری اسلامی ایران در این بزرگترین دریاچه جهان شد که با به آب اندازی دو فروند شناور دیگر در سال 1371 این تعداد به سه فروند افزایش یافت و در همان سال کشتیرانی دریای خزر از سوی گروه کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران تاسیس شد.
این مقام مسئول در گروه کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران در تشریح موقیعت کنونی شرکت کشتیرانی دریای خزر گفت: هم اکنون این شرکت با در اختیار داشتن 23 فروند شناور فعال با ظرفیت ناخالص 95 هزار تن پس از روسیه بزرگترین ناوگان تجاری منطقه محسوب می شود.
وی در ادامه ضمن تاکید بر این مسئله که با توجه به بحث تعیین رژیم حقوی دریای خزر یکی از فاکتورهای مهم و تعیین کننده، میزان یا سهم تجارت دریایی هر کشور در این دریاست، افزود: توسعه ناوگان ملی در دریای خزر در کمک به تعیین سهم ایران از این دریا هر چه بیشتر اهمیت می یابد.
باقری نژاد در این راستا ادامه داد: به نظر می رسد اگر تعداد شناورهای فعال در ناوگان به 40 فروند برسد، بخش مهمی از اهداف تجاری کشور در دریای خزر محقق خواهد شد و در رقابت با دیگر کشورها بویژه روسیه در موقعیت بهتری قرار خواهیم گرفت.
توسعه ناوگان کشتیرانی دریای خزر یکی دیگر از مسائلی بود که مدیر عامل کشتیرانی دریای خزر به آن پرداخت و گفت: توسعه ناوگان در نقشه راه گروه کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و از سوی مدیریت ارشد تکلیف شده است.
وی دلیل تعویق در این موضوع را به دو مسئله منوط دانست و تصریح کرد: نخست بحران اقتصادی سال 2009 که تاثیر مستقیمی بر درآمد شرکت های کشتیرانی داشت و دوم تحریم ها که طی آن تراکنش های مالی عملا متوقف شد موانع بزرگی بر سر راه نوسازی ناوگان شدند اما خوشبختانه با اجرای برجام، مدیریت ارشد گروه وظایفی را به شرکت های بهره بردار گروه ابلاغ کردند که نوسازی و افزایش ظرفیت ناوگان از اهم آن است.
باقری نژاد در این باره خاطر نشان کرد: مذاکرات خوبی را با یاردهای داخلی و خارجی برای ساخت شناورهای تازه انجام داده ایم، همزمان اقداماتی را نیز در جهت تامین مالی آغاز کرده ایم که خوشبختانه نتایج خوبی دربرداشت.
مدیر عامل کشتیرانی دریای خزر در آخر تاکید کرد: افزایش توان و ظرفیت ناوگان کشتیرانی دریای خزر کمک شایان توجهی به افزایش اقتدار کشور و تثبیت حق حاکمیت ملی جمهوری اسلامی ایران بر این دریا خواهد کرد.
حمل و نقل در دریای خزر نیازمند حمایت است
در ادامه این گفتگو ؛ علی اکبر غنجی رئیس هیئت مدیره کشتیرانی دریای خزر نیز ضمن تاکید بر اینکه دریای خزر این ظرفیت را دارد که به قطب دوم اقتصادی کشور تبدیل شود، گفت: در رابطه با دریای خزر صرف نظر از آنچه که در دنیای سیاست اتفاق می افتد، مسئله دیگری که باید به آن توجه کرد اتفاقات غیر سیاسی است.
وی افزود : حتی اگر اقدامات برای تعیین رژیم حقوقی دریای خزر به نتجه خاصی نرسد در رابطه با این دریا و کشورهای ذینفع در آن باید به شکلی متفکرانه نقشه راهی را سامان داد چون هم اکنون کسی مانع تجارت و حمل و نقل در این دریا نشده است.
وی ضمن تاکید دوباره بر اینکه برای بهره بردن از موقعیت دریای خزر باید هوشمندی ما هر چه بیشتر شود، ادامه داد: در تغییرات سیاسی گاهی اقتصاد هر کدام از کشورهای منطقه با چالش روبرو می شود که تاثیر مستقیم آن را می توان در حمل و نقل دریای خزر مشاهده کرد. در این حالت تمرکز ذهن و ایجاد اتاق فکر قوی برای مطالعه شرایط و رفتارهای این کشورها برای عبور از بحران الزامی است.
مدیر عامل سابق کشتیرانی دریای خزر در ادامه اظهاراتش درباره چالش های پیش روی حمل و نقل در این دریا به مشکلات رود ولگا پرداخت و گفت: رود ولگا دچار مشکل کاهش سطح آب و به تبع آن کاهش حمل و نقل است؛ تحت این شرایط نیازمند تغییر رویکرد و تمرکز بر ظرفیت های بندر ماخاچ کالا برای تضمین سهم ایران در حمل و نقل دریای خزر هستیم.
وی توجه به بندر آکتائو و درک تغییر رفتار حمل و نقلی دریای خزر از شمال به جنوب به شرق به غرب را نیز نیازمند نگاه و رویکردی تازه دانست و خاطر نشان کرد: ورود راه آهن به یال های دریای خزر مسئله دیگری است که باید در جهت درک تاثیر آن بر روند حمل و نقلی این دریا به آن توجه ویژه داشت تا بتوانیم همچنان در دستیابی به سهم خود موفق عمل کنیم.
مهندس غنجی ادامه داد: قطعا بدون توجه ویژه دولت و بخش خصوصی و البته ناوگان ملی کشتیرانی به مسائل این دریا سهم ایران در دریای خزر روبه به روز کاهش خواهد یافت.
وی ضمن تاکید دوباره بر این مسئله که اگر اقدامات سیاسی و دیپلماتیک در تعیین رژیم حقوقی فعلا به نتیجه نهایی نرسیده است اما تیم های اقتصادی هیچگونه مانعی برای توسعه فعالیت خود در این دریا ندارند، تصریح کرد: در بخش دولتی، استانداران استان های شمالی با وحدت رویه و اقدامی استراتژیک می بایست در جهت تسهیل تجارت با کشورهای حوزه CIS کمک کنند. همچنین در بخش زیست محیطی نیز باید به گونه ای عمل کنیم که توریست های منطقه به سمت سواحل ایران جذب شوند چرا که رونق این بخش نیز می تواند به رونق حمل و نقل در دریای خزر یاری برساند.
مدیر عامل شرکت حمل فله کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران در ادامه از بحران پیش روی حمل و نقل در دریای خزر گفت و خاطر نشان کرد: با اقدامات برخی کشورهای حاشیه این دریا برای توسعه ریلی همچنین مشکلات اقتصادی که برخی دیگر از این کشورها طی سال های اخیر با آن دست و پنجه نرم می کنند، شاهد افت حجم بار در دریای خزر هستیم، تحت این شرایط و در این اثنا که ناوگان ملی تحت فشار قرار می گیرد، قیمت سوخت افزایش می یابد.
وی این اقدام را به معنای خود تحریمی و بنیان گذاردن زمینه های حذف ناوگان ملی از دریای خزر دانست و افزود: این اقدام و دیگر اقدامات غیرحمایتی البته تنها بر ناوگان موثر نیست بلکه سرمایه گذاری کلان در بنادر متعدد شمالی را نیز به خطر می اندازد. این است که ما می گوییم هر گونه تصمیم گیری و اقدام دولتی(ملی)در حوزه دریای خزر نیازمند هوشمند سازی است.
مهندس غنجی با اشاره به اینکه شرکت کشتیرانی دریای خزر به عنوان ناوگان ملی در دریای خزر سابقه طولانی و درخشان دارد، اظهار داشت: این ناوگان نیازمند حمایت و تقویت است. ناوگان کشتیرانی دریای خزر می تواند ضمن ایجاد ارزش افزوده برای اقتصاد کشور با مزیت رقابتی که ایجاد می کند، ضامن ماندگاری سرمایه گذاری دولتی و خصوصی در بنادر شمالی باشد.
رئیس هیئت مدیره کشتیرانی دریای خزر با اعلام اطمینان از اینکه اگر توجهات لازم به حمل و نقل دریای خزر صورت نگیرد، طرح های توسعه ریلی در داخل کشور مانند راه آهن چابهار به شمال شرق همزمان با طرح های مشابه خارجی حمل و نقل و به تبع آن سرمایه گذاری را دریای خزر مضمحل خواهد کرد؛ تنها راه حل عبور از این مسئله را ایجاد مزیت های رقابتی ناوگان کشتیرانی دریای خزر با اقدامات حمایتی دانست.
مهندس غنجی در آخر گفت: البته که با توسعه دیگر خطوط حمل و نقلی در کشور اقتصاد ملی و حتی ناوگان کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران در آب های آزاد منتفع خواهند شد اما حفظ سهم حمل و نقل در دریای خزر ضمن کسب سود اقتصادی متضمن حق حاکمیت ملی کشور بر این دریا خواهد بود. بنابراین ضمن توجه به سود و ارزش افزوده ای که دیگر بخش ها ایجاد می کنند باید محاسبه کرد که تضعیف سهم حمل و نقل کشور دریای خزر نیز واجد چه صدماتی خواهد بود.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۷۲۹۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
فریدون جیرانی در آخرین گفتوگوی ویدئویی خود در «اعتمادآنلاین» روبروی ابوالحسن داوودی، کارگردان و تهیهکننده و فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس نشست و درباره شرایط روز سینمای ایران سخن گفتند.
در بخشی از این گفتگو فریدون جیرانی به سینمای عباس کیارستمی و تاثیر آن در دهه ۷۰ شمسی پرداخته است و با مهمانان به بررسی آن شرایط و دورههای پس از آن پرداختهاند.
به گزارش اعتمادآنلاین، در ادامه این بخش صحبتهای جیرانی و ابوالحسن داوودی را میخوانید و میبینید:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیدر تحلیل دولتمردان فرهنگی دهه ۷۰ خیلی از عناصر که ممکن است به تعبیر الان مزاحم به نظر بیایند، کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود
*تفکر عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست و کلوزآپ باعث شد روشنفکری تمام دنیا متوجه اینجور سینما شوند و تاثیر جهانی گذاشت.
داوودی: و امر مهمی که داشت اینکه در تحلیل خیلی از دولتمردان فرهنگی آن زمان خیلی از این عناصر که ممکن است به تعبیر الان عناصر مزاحم به نظر بیایند، آن زمان کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود. یعنی یک جوری چهره جمهوری اسلامی را در دنیا یک چهره جذابتر و قابل قبولتری نشان میداد.
در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود
*چهره را خیلی عوض کرد.
داوودی: اشکال بزرگی که در روش و سیستمی که به نظر میآید حاکمیت بعد از این جریان در پیش گرفت، [این است که]به نظرم حاکمیت را بیشتر تبدیل کرد به یک حاکمیت ترسیده که برای اینکه از شرایط پیشگیری کند درخت را از بن برید. یعنی سعی کرد درخت را بهنوعی از ریشه دربیاورد یا خشک کند، نفت بریزد که ریشهاش هم خشک شود؛ و این توجه را نداشت که همه این عناصر حتی منتقدترینشان، حتی کسانی که به نظر اوج اپوزیسیون جریان حاکمیت میآیند، نهایتاً در این سیستم پیچیده فرهنگی و ارتباطی که در دنیا هست میتوانند منافعی را هم برای دولت بیاورند. بهخصوص در حوزه فرهنگ. در حوزه سیاست اگر این را ببینید سیاست برخوردهای خیلی سلبی و تند و تیز را ممکن است جواب بدهد، اما در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود. شمشیر دولبهای که بعد از یک مدتی بیشترین خسارت را برای خود آن شمشیرزن به وجود میآورد. این چیزی بود که دوستان تحلیل نکرده بودند.
جشنواره فجر به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد/ قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
در واقع شاید مهمترین مسالهای که وجود داشت این بود که در این دوره دوستان کاملاً بدون هرگونه تحلیلی بر اساس شرایط مدرن امروز سینما و جامعه رفتاری را پیشه کردند که از همین الان میبینیم خسارتهایش چگونه اتفاق افتاد. مثلاً جشنواره فجر تقریباً جزو دولتیترین جشنوارههای دنیا محسوب میشود. به خاطر مناسبتش، ویترینش، به خاطر اینکه سالهای سال همه درگیرش بودهایم. اینکه جشنواره فجر همواره زیر سایه سالگرد انقلاب حرکت کرده و تبدیل به ویترینش شده، با همه لطمههایی که زده، اما باعث شده خود این جامعه در دورانی تبدیل به یک چهره ملی و سبب ارتباط بین این دو هم بشود؛
یعنی بین حاکمیت و مردم و بهخصوص بخش فرهنگی و سینمایی. الان تصویر جشنواره فجر را نگاه کنید. جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار میکند تا چهرهای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند که این شرایط به دلیل وضعیتی که داریم بهترین شکلی است که میتواند الان برگزار شود. اشکالاتش را هم پذیرفته بودند، اما الان اتفاقی که از سال گذشته به شکل عمده و آشکار شروع شد، تاثیرش را همین امسال چقدر در سطحی شدن و از دست دادن کیفیت گذاشته است. از دست دادن هویت بهخصوص حتی بخشی که مربوط به حاکمیت بود.
یعنی این به نظرم خسارتش بسیار عمدهتر از چیزی است که جشنواره فجر برای مردم داشت و دوستان این را در تحلیل خودشان متوجه نشدند که هر کدام از این اتفاقات، از این شمشیر از رو بستنهایی که در واقع نفی کردن یک طیفی که فکر کنند چرا برویم دنبال اینکه آقای جیرانی چه چیزی میخواهد بسازد. اصلاً آقای جیرانی چرا باید فیلم بسازد. وقتی این تفکر غالب میشود و این میشود که قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
سینمای ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد به این دلیل که نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند
این تفکر خسارتش قبل از هر چیز به خودشان برمیگردد. به این دلیل که سیستمی که در تحلیل شما و فرهاد هم بود، رشد کردن سینمایی ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد. چون سینمای پروپاگاندا به دلیل اینکه نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و پلهایی را که مخاطب خودش نیاز دارد با درک و سلیقه خودش کشف کند و واردش شود، نمیتواند آنها را بسازد؛ بنابراین روزبهروز چه دولت بخواهد چه نخواهد، گرانتر و غیرقابل ساختتر میشود و به جایی میرسد که دیگر سینما، حتی سینمای پروپاگاندا، امکانش از دست دولت و نهادهای سازنده هم خارج میشود. چون اینها مخاطب ندارند.
در تولیدات سال قبل، تعداد محدود محصولاتی که بنیاد فارابی به عنوان مهمترین بنیاد تقویتکننده سینما که به این دلیل شکل گرفته بود... به این دلیل که حمایت کند یکسری محصولات ساخته شود تا رابط بین فرهنگ ایدئولوژیک و حاکمیتی و مردم باشد...، اما عملاً به چه سرنوشتی دچار شده؟
محصولات امسال هیچ شانسی در ارتباط با مخاطب ندارند/ کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید جواب نمیدهد
سال گذشته و امسال تقریباً ۲۰ محصول داشتیم که از این تعداد تماماً در اختیار نهادهای مختلف بوده و سرمایههایی که بیشتر سرمایههای دولتی بودهاند و شاید به جز یکی دوتا- که احتمال دارد بر اساس آن چیزی که دیدهاند باشد، من هیچ کدام از محصولات امسال را ندیدهام-، اما کسانی که دیدهاند به جز یکی دو مورد بقیهشان هیچگونه شانسی برای اینکه کمترین اقبالی را بتوانند در ارتباط با مخاطب و مخاطب عام به وجود بیاورند [نداشتند]نه یک گروه خاص، گروه انتخابشده که پول بدهند.
کسانی که تصمیمات فرهنگی میگیرند با شرایط و کسانی روبهرو میشویم که همان مثال معروف را به یادمان میآورند که بر سر شاخ نشستهاند و بن میبرند و متوجه نیستند که این رفتار خشن، سلبی و تحریککننده که پیش گرفتهاند، فرار به جلویی که میبینیم که روزبهروز بیشتر میشود، این لجبازی از طرف تمام تصمیمگیران نسبت به اینکه همین است که هست، این سیاست حتی وقتی به جایی میرسد که دیدیم بعد از جشنواره فجر وقتی این میزان مهجوریت را مشاهده کردند، به جای اینکه این را تحلیل کنند، روزنامه معروفی که بیشتر از همه نسبت به این داستان واکنش دارد، عنوان میکند چه خوب شد که پای همه این عناصر را از سینما قطع کردید و ما همین را میخواستیم.
این کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید، به نظر میآید اولین چیزی است که ممکن است به ذهن هر آدم عامی بیاید که برای اینکه با یک مساله و بحران حاد روبهرو شود، چیزی که فکر میکند میتواند عامل بحران باشد از اول سرش را قطع کند. این فرهنگ جواب نمیدهد. این در سینما جواب نمیدهد. اتفاقی که شاید افتاده و دوستان کاملاً ندیده گرفتهاند تغییر ماهیت جریانات و نوع ارتباطات فرهنگی است که سینما جزو عمدهترینشان است.
در بین محصولاتی که تولید میشود که حتی مربوط به سینمای زیرزمینی هم نیست؛ همین فیلم آقای صناعیها فیلمی است که خیلی مشخص و قانونی پروانه ساخت گرفته و با همه اصول و نظارتهای دوستان ساخته شده، اما چرا تبدیل میشود به یک جریانی که مثل لیف خرما نمیدانند چهکارش کنند. فیلمی که همه مراحل قانونی را طی کرده و بر آن اساس ساخته شده.
اگر بخواهیم به تعبیر همان اواسط دهههای ۶۰ و ۷۰ نگاه کنیم، این فیلم باید از جانب مردم و حاکمیت افتخار سینمای ایران باشد. ممکن است حاکمیت نسبت به آن نقد هم داشته باشد هیچ ایرادی ندارد میتواند نقدش را داشته باشد، اما از یک طرف به عنوان یک تصویری [که جامعه آزاد را نشان میدهد]، جامعهای که در آن امکان حرف زدن و ابراز سلیقههای مختلف وجود دارد، بیش از هر چیزی آن فیلم میتواند به حاکمیت و جریان بینالمللی کمک کند. ۴۰ سال است که با پوست و گوشت و استخوان و تورم این را تجربه میکنیم که هیچ جور از این شرایط جهانی جدا نیست.