Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - روزنامه ايران - يوسف حيدري: روزگاري يکي از قوي‌ترين مردان ايران بود، پهلواني که رکورد حمل چمدان‌هاي آهني و «اسکات» در دنيا هنوز هم به نام اوست و تاکنون کسي نتوانسته جابه جايش کند. برنامه تلويزيوني مردان آهنين(که چند سال متوالي در ايام نوروز از آنتن شبکه سه پخش مي‌شد) فرصتي بود تا ميليون‌ها نفر چشم به بازوهاي پرقدرت او بدوزند و رقابت تنگاتنگش را با رقبا تماشا کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



11 سال پياپي در مسابقات قوي‌ترين مردان ايران حاضر شد و بارها بر سکوي قهرماني ايستاد؛ سال‌هايي که خرم آبادي‌ها خاک پاي اسطوره شهرشان را به چشم مي‌کشيدند و برايش از ته دل آرزوي موفقيت مي‌کردند. «حامد اميري» آرزوهاي بزرگي داشت و مي‌خواست قدرت واقعي‌اش را در فراسوي مرزها به رخ جهانيان بکشد و روي سکوهاي جهاني بايستد، اما خبر نداشت که تقديرش چيز ديگري است و نقش قالي زندگي‌اش طور ديگري بافته شده است.




سرنوشت او را در مسيري قرار داد تا امروز به‌عنوان قهرمان زندگي شناخته شود. قهرماني که اگرچه سال هاست نمي‌تواند روي پاهاي خودش بايستد، اما تسليم نشده و قصد ندارد دست‌ها را بالا ببرد. هرکول ديروز مردان آهنين، امروز، قهرمان معلولان جهان است. قهرماني از جنس مدال‌هاي خوشرنگ آسيايي و جهاني و پارالمپيک.


هنوز هم خاطره تلخ آذرماه سال 91 را که او را براي باقي زندگي ويلچرنشين کرد، به ياد دارد و هر روز با اين اميد که رويداد آن روز تلخ تنها يک کابوس بوده است، از خواب بر مي‌خيزد. او که حالا در 35 سالگي، تنها با پدر و مادرش زندگي مي‌کند، الگوي زندگي بسياري از معلولاني است که مي‌خواهند محدوديت‌ها را کنار بزنند. او از روزهايي گفت که بر وزنه‌هاي آهنين غلبه مي‌کرد و رؤياي زندگي‌اش رقابت با مردان آهنين جهان بود.

مردي از جنس آهن

وقتي مي‌خواهد از کودکي‌اش بگويد، روزهايي را به ياد مي‌آورد که براي رسيدن به قهرماني وارد عرصه چند رشته ورزشي مختلف شد. او نقش دايي خود را در اين عرصه مهم عنوان مي‌کند و مي‌گويد: دايي‌ام اهل ورزش بود و زماني که مرا به استاديوم ورزشي تختي خرم آباد مي‌برد جثه‌ام بقدري کوچک بود که روي شانه‌هاي او مي‌نشستم. سراغ ورزش وزنه‌برداري رفتم و بعد از 9 ماه تمرين در رقابت‌هاي وزنه‌برداري قهرماني نونهالان ايران در دامغان به مقام قهرماني رسيدم. اين نخستين مدالي بود که در شروع دوران ورزشي‌ام به دست آوردم و برايم بسيار با ارزش است. مدتي بعد احساس کردم علاقه‌اي به وزنه‌برداري ندارم و سراغ ورزش دووميداني و پرتاب ديسک رفتم.

نوجوان بودم که با شناسنامه يکي از کارگران کارخانه در رقابت‌هاي قهرماني کارگران کشور شرکت کردم و در پرتاب ديسک، قهرمان و در پرتاب وزنه نايب قهرمان شدم و رکورد جديدي به جا گذاشتم. علاقه‌ام به پرتاب ديسک هر روز بيشتر مي‌شد و سال بعد در رقابت‌هاي دو و ميداني جوانان کشور در پرتاب ديسک مقام نخست را کسب کردم. چندسالي دو و ميداني را ادامه دادم تا اينکه وارد ورزش کشتي شدم. چند سالي هم کشتي مي‌گرفتم، اما با ديدن نخستين دوره رقابت‌هاي قوي‌ترين مردان ايران به ورزش قدرتي و پاورليفتينگ علاقه پيدا کردم و وارد اين رشته ورزشي شدم.

نخستين دوره رقابت‌هاي قوي‌ترين مردان ايران در نساجي بروجرد برگزار شد و من با وجود سن کم و مخالفت اطرافيان، سراغ اين ورزش قدرتي رفتم. وسايل و لوازم مورد نياز براي تمرين را به شکل عجيبي تهيه مي‌کردم. مي‌نشستم و آيتم‌ها ي مسابقات را به دقت تماشا مي‌کردم و بعد همان تمرينات را انجام مي‌دادم. به يکي از معادن رفتم و آنها يک لاستيک بزرگ که قابل استفاده نبود به من دادند. کنده درخت را خودم تهيه کردم و داخل چمدان‌هاي فلزي قديمي مقداري آهن ريختم تا سنگين شوند.

با اين وسايل هر روز تمرين مي‌کردم و خودم را در شرايط مسابقه قرار مي‌دادم. هر سال با ديدن آيتم‌هاي جديد مسابقه آنها را به تمرينات اضافه مي‌کردم. سه سال تمرين کردم تا اينکه سال 85 در رقابت‌هاي انتخاب مردان آهنين که در تهران بود شرکت کردم. در رقابت‌هاي انتخابي نتوانستم حد نصاب لازم را کسب کنم. نااميد نشدم و روزي 5 ساعت تمرين مي کردم. سال 86 در رقابت‌هاي مردان آهنين موفق شدم با اختلاف 4 امتياز نايب قهرمان شوم.

در آن سال به‌عنوان پديده مسابقات معرفي شدم. سال بعد در نخستين دوره مسابقات مردان آهنين که از تلويزيون پخش مي‌شد به مقام پنجم رسيدم و کاپ مرد اخلاق مسابقات به من اهدا شد. 8 سال به شکل مستمر در رقابت‌هاي مردان آهنين حضور داشتم و دو رکورد جهاني در اسکات تعادلي و حمل چمدان ثبت کردم و تا به امروز کسي هنوز نتوانسته است اين رکوردها را جابه‌جا کند. هميشه جزو نفرات نخست بودم، تا اينکه در سال 90 براي حضور در رقابت‌هاي قوي‌ترين مردان جهان در فنلاند دعوت شدم.

کابوس تلخ زندگي

هنوز هم نمي‌تواند باور کند پاهايش او را همراهي نمي‌کند؛روزي که يک تصادف دلخراش مسير زندگي‌اش را تغيير داد و معلولش کرد. روزي که بازوهاي قدرتمند و بدن تنومندش نيز نتوانست جلوي تقدير را بگيرد.
حامد همه آن لحظات تلخ را به قول سينمايي‌ها، فريم به فريم، به ياد دارد: 4روز به زمان پرواز باقي مانده بود. خودم را براي مسابقات فنلاند آماده مي‌کردم. من تنها ايراني بودم که به اين رقابت‌ها دعوت شده بود و بايد با قدرت حاضر مي‌شدم. براي تمرين هر روز مسير 90کيلومتري خرم آباد به بروجرد را طي مي‌کردم و در آنجا تمرين مي‌کردم. شرايط تمرين در آنجا بهتر بود.

آذرماه سال 90 وقتي از تمرين بازمي گشتم در جاده باريک به طرف خرم آباد درحال رانندگي بودم که ناگهان خودرو پيکاني که سبقت غيرمجاز گرفته بود، از روبه‌رو به من نزديک شد و محبور شدم ماشين را به حاشيه خاکي جاده هدايت کنم. ماشين چپ کرد و 8 بار معلق زد. در آن لحظات فقط اسم ائمه اطهار را صدا مي‌زدم. ماشين بعد از اينکه چند متر روي زمين کشيده شد از حرکت ايستاد. عجيب اينکه هيچ کسي به کمک نمي‌آمد و خودروهاي عبوري حاضر نمي‌شدند نگه دارند و مددي برسانند.

بعد از 10 دقيقه متوجه شدم پاهايم ديگر هيچ حسي ندارند. به هرسختي و فلاکتي که بود گوشي موبايلم را پيدا کردم و با خانواده تماس گرفتم. توان حرف زدن نداشتم اما به هر جان کندني بود، به آنها گفتم در جاده تصادف کرده‌ام ولي نمي‌دانم دقيقاً کجا و در کدام منطقه هستم. بعد از آن با اورژانس تماس گرفتم و درخواست کمک کردم. ساعتي بعد آمبولانس اورژانس و خانواده‌ام بالاي سرم بودند و مرا به بيمارستان عشاير خرم آباد منتقل کردند.

با توجه به وضعيتي که داشتم مرا به اتاق عمل بردند و عمل جراحي شدم. تا 9 ماه بعد از اين حادثه نمي‌دانستم چه بلايي سر من آمده است. پزشکان و اطرافيان وعده مي‌دادند که بزودي خوب مي‌شوي و ماه بعد مي‌تواني راه بروي. ماه‌ها بدون هيچ حرکتي روي تخت بيمارستان بودم و وزنم از 174 کيلوگرم به 71 کيلوگرم کاهش پيدا کرد. در اين مدت بيش از 100 کيلو وزن کم کردم و هر روز نحيف‌تر مي‌شدم. با همان تخت بيمارستان مرا به خانه منتقل کردند و دکتر براي آرام کردن درد متادون تجويز کرده بود. 2 سال با زجر و سختي زندگي کردم.

روزهايي که هر لحظه آن با درد همراه بود. چهارفصل سال برايم تنها همان چيزي بود که از پشت پنجره مي‌ديدم. مادرم هميشه غمخوار و مراقب من بود. مقابل در اتاق من مي‌خوابيد تا در صورت نياز به من کمک کند. همه اينها در حالي بود که هنوز نمي‌دانستم چه اتفاقي براي پاهايم افتاده است.




يکي از شب‌ها از شدت درد پتو را در دهانم ساعت ها فشار دادم و نمي‌خواستم مادرم را از خواب بيدار کنم، تنها چيزي که دردم را کمي کاهش مي‌داد متادون بود. ساعت ها درد را تحمل کردم و نزديک صبح از حال رفتم. آرزو داشتم تختم را کنار پنجره قرار بدهم تا بتوانم بيرون از خانه را ببينم.

تنها چيزي که به من آرامش مي‌داد، خواندن قرآن بود. با خدا راز و نياز مي‌کردم و مي‌گفتم هرچه برايم مقدر کرده است مي‌پذيرم. به خدا مي‌گفتم اگر صلاح من اين است که براي هميشه روي تخت باشم، نمي‌خواهم خانواده‌ام بيش از اين اذيت شوند. با چشمانم ديدم که پدر و مادرم 20 سال پير شدند. براي آنها سخت بود که پسر پهلوان‌شان روي تخت نحيف و ضعيف افتاده باشد،نمي‌توانستم رقابت‌هاي مردان آهنين را تماشا کنم. من کسي بودم که وزنه‌هاي 500 کيلويي را جابه‌جا مي‌کردم اما اکنون قادر نبودم پاهايم را جابه‌جا کنم.

وي ادامه داد: با همه اين سختي‌ها بازهم روي همان تخت ورزش مي کردم و با دمبل سعي مي‌کردم بازوهاي خودم را تقويت کنم. پزشک معالجم مخالف بود اما توجهي نمي‌کردم. يکي از روزها وقتي براي معاينه به تهران آمدم پزشک من گفت بايد به ويلچر عادت کنم و هيچ گاه نمي‌توانم روي پاهايم بايستم. از شنيدن اين خبر شوکه شدم و با اعتراض به دکتر گفتم پس چرا همه به من وعده مي‌دادند که دوباره مي‌توانم با پاهايم راه بروم. همه خانواده اين حقيقت تلخ را از من مخفي کرده بودند. در مسير تهران به خرم آباد هزار بار مردم و زنده شدم.

تولدي دوباره

حامد اميري مرد آهنين ديروز و قهرمان معلول امروز تولد دوباره‌اش را مديون پدر و مادر و کسي مي‌داند که او را به ورزش دوباره تشويق کرد. روزي که به او پيشنهاد داد تا به ورزش معلولان رو بياورد از ناراحتي اشک از چشمانش سرازير شد. بايد مي‌پذيرفت که ديگر جايي در ورزش انسان‌هاي سالم ندارد و بايد به ورزش معلولان رو بياورد. مي‌گويد: وقتي به ملاقاتم آمد و اين پيشنهاد را مطرح کرد مادرم از ناراحتي صورتش سرخ شده بود. او نمي‌خواست باور کند که من معلول شده ام. وقتي براي بارسوم اين پيشنهاد را مطرح کرد قبول کردم و به ورزشگاه رفتم. صحنه‌هاي عجيبي در آنجا ديدم.

مردي که دو پا نداشت اما با شوق زياد تمرين مي‌کرد. جانبازي که يک دست و يک پا نداشت اما با اراده‌اي محکم مشغول تمرين ورزش بود. از ديدن آنها انگيزه پيدا کردم و از صبح روز بعد من هم مشغول تمرين شدم. از آنجايي که برنامه‌هاي بدنسازي را در رقابت‌هاي مردان آهنين به شکل علمي انجام مي‌دادم از همان برنامه‌ها استفاده کردم و بعداز 5 ماه تمرين در رشته پرتاب ديسک، وزنه و نقره به مسابقات بين‌المللي دوبي اعزام شدم. در اين رقابت‌ها مدال نقره گرفتم و اين نخستين سکوي پرتابي بود که مرا به ميان بهترين روزهاي زندگي‌ام پرتاب کرد. هر روز تمرينات فشرده‌اي انجام مي‌دادم و در بازي هاي پاراآسيايي ضمن جابه‌جايي سه رکورد سه مدال طلا گرفتم.

در رقابت‌هاي جهاني نيز با وجود آنکه در يک کلاس بالاتر مسابقه دادم مدال نقره گرفتم. مهم‌ترين ميدان رقابت‌هاي پارالمپيک «ريو» بود که در آنجا نيز در پرتاب وزنه مدال نقره گرفتم. من دوباره متولد شده بودم و نمي‌خواستم متوقف شوم. در رقابت‌هاي جهاني در پرتاب نيزه دوم شدم. اين روزها براي رقابت‌هاي جهاني تونس و بازي هاي پاراآسيايي جاکارتا آماده مي‌شوم. حامد با بغض ادامه داد: وقتي مدال پارالمپيک را گرفتم خوشحال شدم که توانستم به خانواده‌ام ثابت کنم من همان حامد هستم.

از آنجايي که مادرم از ديدن من روي ويلچر غصه دار مي‌شود براي تمرين به شهرستان‌هاي اطراف مي‌روم تا کمتر مقابل چشمان او باشم. من قهرمان جهان و پارالمپيک هستم اما با وجود اين هر روز وقتي چشم باز مي‌کنم با خودم مي‌گويم کاش همه اتفاق‌هاي تلخي که پشت سرگذاشتم فقط يک خواب باشد.




اعتراف مي‌کنم که من خودم کسي بودم که گاه با رفقا مي‌گفتم، پول که داشته باشي همه چيز داري، حتي مي‌تواني سلامتي هم داشته باشي و اگر هم نقصي پيدا کردي مي‌تواني با پول آن را جبران کني! حالا که به ياد آن حرف‌ها مي‌افتم مي‌بينم چقدر جاهل بودم. بعد از اين حادثه بود که متوجه شدم هيچ چيزي در اين دنيا نمي‌تواند جايگزين سلامتي باشد.

حامد لبخندي مي‌زند و ادامه مي‌دهد: با همه اين‌ها خوشحالم که با اراده‌اي محکم دوباره به عرصه ورزش بازگشتم و احساس مي‌کنم بيشتر به خدا نزديک شده ام. در کنار ورزش با معلولان بدنسازي کار مي‌کنم و به آنها برنامه مي‌دهم تا با تمرين بتوانند عضلات دست و پاها را قوي کنند. همچنين به آنها برنامه غذايي مي‌دهم. معلولان بسياري از سراسر ايران با من در تماس هستند و مي‌دانند که من آنها را بخوبي درک مي‌کنم.

هميشه سعي کردم به آنها روحيه و انگيزه بدهم و حتي دو نفر از آنها را که از زندگي نااميد بودند و مي‌خواستند خودکشي کنند از اين کار منصرف کردم و امروز با ورزش روحيه خوبي به‌دست آورده‌اند. هرگاه احساس نااميدي مي‌کنند داستان زندگي‌ام را برايشان تعريف مي‌کنم و مي‌گويم اگر خدا از سر حکمت دري را ببندد صدها در ديگر را به روي ما باز مي‌کند.

دنيا جاي امتحان است و بايد از آن سربلند بيرون بياييم. به آنها مي‌گويم: «ببينيد، اين پهلوان ايران بود که از عرش به فرش افتاد؛ اما هيچ گاه نااميد و تسليم نشد.» زندگي از ديدگاه من يعني تلاش و تقلا و خواستن و حرکت کردن... وگرنه انساني که هدف و اراده ندارد، چه فرقي با يک مرده متحرک دارد؟


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۹۳۶۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دیروز و امروز در کرمان چقدر باران بارید؟

میزان بارندگی در ۲۴ ساعت گذشته در نقاط مختلف استان اعلام شد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از کرمان و به نقل از روابط عمومی استانداری کرمان، در ۲۴ ساعت گذشته و تا ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه امروز _جمعه چهاردهم اردیبهشت_ بیشترین میزان بارندگی در سربیژن با ۵۵.۰ میلی‌متر، دلفارد با ۵۰.۰ میلی‌متر، جبالبارز با ۳۵.۰ میلی‌متر، قلعه عسکر با ۳۰.۰ میلی‌متر و کرچیسکا با ۲۹.۵ میلی‌متر بوده است.

پس از آن، شهرهای ریسه ۲۴.۰ میلی‌متر، ده بکری ۲۲.۰ میلی‌متر، بافت ۱۷.۱ میلی‌متر، بهادرآباد ۱۷.۰ میلی‌متر، هجدک ۱۷.۰ میلی‌متر، دریجان ۱۷.۰ میلی‌متر، کلاکی مردهک ۱۶.۵ میلی‌متر، رابر ۱۵.۲ میلی‌متر، دوساری ۱۵.۰ میلی‌متر، استبرق: ۱۵.۰ میلی‌متر بیشترین بارندگی را طی ۲۴ ساعت گذشته داشته‌اند.

کد خبر 750262

دیگر خبرها

  • قیمت لیر ترکیه امروز جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • دیروز و امروز در کرمان چقدر باران بارید؟
  • (عکس) قوی‌ترین مردان نیشکر
  • قوی‌ترین مردان نیشکر
  • استخر تورال قهرمان نخستین دوره رقابت‌های هندپلوی ارومیه شد
  • خلبانی، رویای کودکی هرکول طلایی ایران!
  • ساعت پخش زنده بازی رم و بایرلورکوزن از تلوزیون + شبکه ورزش و پخش آنلاین
  • (عکس) تمرین مشترک قهرمان بدنسازی با محمدرضا گلزار
  • امیری: امیدوارم تیم لایق‌تر قهرمان لیگ شود/ حساسیت باعث کسل شدن بازی شد
  • تثبیت صدرنشینی تیم کاراته مردان دانشگاه آزاد اسلامی در سوپرلیگ