Web Analytics Made Easy - Statcounter

تغییرات ساختاری و بنیادی در روابط بین‌الملل که به صورت پیچیده و در هم تنیدگی انجام می‌شود. بر اساس این ، باید از روش‌های نوین اعمال قدرت از آن استفاده شود. چکیده نشست:

ـ گسترش تکنولوژی باعث شده است مبانی قدرت تغییر پیدا کند بر این اساس ما شاهد ظهور مفهومی به نام "صلاحیت و شایستگی شهروندان" هستیم که افزایش ظرفیت تعامل آنها با همدیگر باعث می‌شود تا میزان قدرت دولت ها کمتر شود و این منجر به یک پدیده روابط بین‌الملل می‌شود که ما از آن با عنوان "پسا روابط بین‌الملل" نام می‌بریم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

- تغییرات ساختاری و بنیادی در روابط بین‌الملل که به صورت پیچیده و در هم تنیدگی انجام می‌شود. بر اساس این ، باید از روش‌های نوین اعمال قدرت از آن استفاده شود.

موضوع به نقد کشیدن ماهیت مستقر نظم بین‌المللی به خود کشورهای غربی تسری پیدا کرده است...در حال حاضر "امنیت" مهمترین موضوع در عرصه بین المللی می باشد و تهدیدات امنیتی نظام بین‌الملل موجود را فرا گرفته است.

ـ اندیشه‌های رئالیستی مبنای سیاست خارجی امریکا را شکل می دهد.

ـ وضع موجود در روابط بین‌الملل را در فضای "نظریه آشوب" می‌توان تحلیل کرد. در فضای آشوب چه شرایطی شکل می‌گیرد؟ شرایطی ایجاد می‌شود که نیرو قدرتش محدود است اما قابلیت تهدید کنندگی بسیار بالایی دارد. مانند داعش. در چنین فضایی جنگ های نیابتی هویتی و آرمانی شکل می‌گیرد که حداقل تا 10 سال دیگر ادامه خواهد داشت. بر این اساس اگر داعش از موصل خارج شد، به منزله اتمام این جنگ ها نیست. داعش کنار می‌رود و به جای آن جبهه النصره ظهور خواهد کرد.

ـ بازیگران جدیدی در منطقه ظهور خواهند کرد..نکته مهم و قابل توجه این است که تهدیدات فراروی امنیت ملی جمهوری اسلامی یک تهدیدات چند شاخه‌ای است... فضای موجود فضایی نیست که ما تصور کنیم که از طریق سازش می توانیم موقعیت خودمان را در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی گسترش بدهیم.

پژوهش خبری صدا وسیما:با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جنگ سرد و نظام دو قطبی به پایان رسید و امریکا داعیه تک قطبی را در جهان داشت ولی کشورهای دیگر نظام تک قطبی را قبول نداشتند. به اعتقاد صاحبنظران حوزه روابط بین الملل دیدگاه کلی تک قطبی، چند قطبی و چند تک قطبی در جهان شکل گرفت اما به دلیل این که هنوز جهان در بین چند دیدگاه سیال است و چون این روند تصمیم‌گیری طولانی شده بی‌نظمی و جنگ های داخلی افزایش پیدا کرده است که نمونه آن جنگ و تنش در منطقه جنوب غرب آسیاست. برای بررسی این موضوع که نظم جهانی به چه سمت و سویی در حال حرکت است؟ جهان در حال گذار مواجه با چه گزینه‌هایی برای نظم است؟ ‌و کدام گزینه‌ها به نفع ایران است؟

دفتر شورای راهبردی روابط خارجی و انجمن ایرانی روابط بین‌الملل با برپایی سلسله نشست‌هایی با عنوان "بررسی نظام بین الملل آینده" با بررسی نظام بین‌الملل موجود، تغییر و تحولات آن به دنبال ارائه رهیافت های نظری در خصوص گزینه‌های پیش روی ایران در عرصه بین‌الملل می باشد. نشست اول با عنوان تبیین ماهیت و آسیب‌شناسی ساختار، کارکرد و فرآیند نظام بین‌الملل موجود در این مرکز برگزار شد که این نوشتار خلاصه ای از سخنرانی های؛ دکتر ارسلان باقری با موضوع "فن‌آوری و تغییر در روابط بین‌الملل"، دکتر کیوان حسینی با موضوع "بررسی روند تحول در نظم بین‌الملل در گذشته و حال"، دکتر ابراهیم متقی با موضوع "بررسی تبیین نظام بین‌الملل موجود و چشم انداز آتی" می باشد.

ورود تکنولوژیهویت جدیدی در بحث قدرت و مفاهیم دیگر روابط بین‌الملل ایجاد کرد.

بعد از دوران جنگ سرد تحولات زیادی در عرصه روابط بین‌الملل ایجاد شد که یکی از مهم‌ترین آن ورود تکنولوژی به این عرصه بود. این ابزار نظم گذشته را تغییر داد و یک هویت جدیدی در بحث قدرت و مفاهیم دیگر روابط بین‌الملل ارائه کرد. بعد از دهه 80 میلادی تحولات و تغییرات اجتماعی به صورت نظری و عملی اتفاق افتاد. از بعد نظری، نظریه روابط بین‌الملل که بر اساس عینیت‌ها و محسوسات بود؛ مبنای قدرت از زوایه مادی تعریف می‌شد. اما بعد از دهه 90 و پایان جنگ سرد این مفاهیم تغییر کرد و مؤلفه‌های غیرمحسوس و غیرمادی از جمله گفتمان‌های دانش، اطلاعات و مدیریت دانایی وارد عرصه قدرت شد که نگاه به قدرت سخت کمرنگ شد. چند تحول در بحث قدرت در ساختار نظام بین‌الملل رخداد که عبارتند از:

الف – قدرت رابطه‌ای: ما شاهد تحول در تحلیل قدرت از یک مفهوم مادی به قدرت به نوعی رابطه تغییر کرده است. صاحب‌نظران سه متغیر در قدرت رابطه‌ای مطرح می‌کنند:

ـ فعال: قدرت رابطه‌ای در نظام بین‌الملل حالت پویایی و فعالی دارد که قابل حذف نیست.

ـ خلاقیت درونی: این نوع قدرت از خود یک خلاقیت درونی دارد و بدون این که بازیگران و دولت ها نقشی داشته باشند.

ـ دو جانبه: در این نوع قدرت اعمال قدرت صرفا از مرکز به پیرامون صورت نمی گیرد بلکه تاثیرگذاری دو طرفه است.

ب – شهروند جهانی (با صلاحیت): گسترش تکنولوژی باعث شده است مبانی قدرت تغییر پیدا کند بر این اساس ما شاهد ظهور مفهومی به نام "صلاحیت و شایستگی شهروندان" هستیم که افزایش ظرفیت تعامل آنها با همدیگر باعث می‌شود تا میزان قدرت دولت ها کمتر شود و این منجر به یک پدیده روابط بین‌الملل می‌شود که ما از آن با عنوان "پسا روابط بین‌الملل" نام می‌بریم. به عبارتی روابط بین‌الملل در وضعیت فعلی در حال گذار به یک وضعیت جدیدی می باشد که در این فضای جدید بحث تنوع بازیگران تعاملات کنشگران مختلف مطرح می‌باشد.

ج) سیاست شبکه: یک فردی در طبقه متوسط می تواند تحولات بزرگی را سیاست و ساختار نظام بین‌الملل ایجاد کند. در "سیاست شبکه"‌ ما شاهد تشدید وابستگی متقابل و درهم تنیدگی حوزه فعالیت بازیگران اعم از دولتی و غیردولتی هستیم که ناشی از تاثیرات تکنولوژی در جهان می‌باشد.

د) شکل‌گیری عرصه سیاست اندیشه مند: این متغیر حاصل گسترش فضاهای مجازی هستند که در نتیجه باعث افزایش آگاهی شهروندان و به ویژه بازیگری افراد هستند. یکی از نتایج مهم این محور گسترش اصول اخلاقی و هنجاری است که ما امروزه به صورت‌های مختلف در سیاست بین‌الملل شاهد هستیم.

ه) مدل مکانیکی کوانتومی: مفهومی به نام مدل "ایستا" یا مدل "نیوتونی" تا دهه 90 در روابط بین‌الملل مطرح بود. بر اساس این مدل بازیگران یک پارچه بودند، قدرت‌های بزرگ تعیین کننده بودند، دولت‌ها ملت‌ها خود محور بودند و در چارچوب قواعد تعیین‌گرایی در داخل سیستم ساختار بین‌الملل عمل می‌کردند. اما بر اساس "مدل کوانتومی" یک محیطی پویا، پیچیده است و عوامل غیرمادی در آن تاثیرگذار است. سوال مهمی به ذهن ما خطور می کند این است که جمهوری اسلامی ایران چکار باید انجام بدهد؟

جواب این سوال توجه در سیاست خارجی به قدرت هوشمند است. دلیل این امر؛

- تغییرات ساختاری و بنیادی در روابط بین‌الملل که به صورت پیچیده و در هم تنیدگی انجام می‌شود. بر اساس این باید از روش‌های نوین اعمال قدرت از آن استفاده شود.

ـ گسترش دانش و آموزش در سراسر جهان با کمک فناوری‌ها و رسانه‌های نوین که باعث شد طبقه متوسطی در نظام بین‌الملل شکل بگیرد و توانست تحول و تغییر و نفوذ بر سایر گونه‌های ساختار بین‌الملل ایجاد کند.

ـ مدیریت دانایی که باید مورد توجه قرار بگیرد در غیر این صورت نمی‌توانیم به عنوان کنشگر مهم در نظام بین‌الملل بازیگری کنیم.

ـ پیوند گسترش و عمیق بین اعتماد و حکمرانی در سیاست خارجی است. سیاست خارجی بدون اعتماد نمی تواند سازنده باشد.

چالش های پیش‌رو:

ـ جنایات سازمان یافته: یکی از چالش‌های مهم، ظهور گروه‌های تروریستی است که نمونه بارز آن داعش است.

ـ تهدیدات زیست محیطی: یکی از موضوعات مهمی است در حال حاضر در جهان مطرح شده و نمونه آن اظهارات ترامپ در این خصوص است که به چالش جدی در عرصه بین‌الملل به ویژه در ارتباط بین‌ اروپا و آمریکا تبدیل شده است.

ـ خشونت قومی و مذهبی.

ـ گسترش قدرت‌های نظامی و تسلیحات کشتار جمعی. به عبارتی دیگر رشد نظامی‌گری در جهان نیز از عوامل و چالش‌های پیشرو است. به عنوان مثال اظهارات ماکرون در خصوص حضور نظامی در عراق از چالش های مذکور محسوب می‌شود.

با پایان جنگ سرد، عرصه بین‌المللی به سمت پویایی حرکت کرده است.

در دوران جنگ سرد تا دهه 70 میلادی یک حالت ایستایی بر عرصه بین‌الملل حاکم بود. تقریبا از دهه 80 به بعد شاهد بروز مطالعات امنیتی بر اساس نظریات فرا واقع‌گرایی هستیم. در خصوص جهان سوم با پایان جنگ سرد حداقل تحت تاثیر دو عامل عرصه بین‌المللی به سمت پویایی حرکت کرد. گرایش صلح جهانی و آمریکا.

گرایش صلح جهانی: صاحب ‌نظران معتقدند که سال‌های دهه 90 عصر طلایی کنترل تسلیحات است که ریشه‌ آن بر ‌می‌گردد به یک موج صلح‌گرایی که در عرصه بین‌الملل پیدا شد. برخی از صاحب‌نظران بر این باور بودند که با فروپاشی شوروی جایی برای رقابت تسلیحاتی و معادلات جنگ سرد محور وجود ندارد.

آمریکا: این کشور نقشی که در دهه 90 بازی کرد، نقش مهمی بود. شاید بتوان گفت که جریان امنیتی که پیدا می شود به شدت تحت تاثیر این فضای چند جانبه گرایی است. اما حادثه 11 سپتامبر یک نقطه شروع مهمی برای تحولات بعد است و اتفاقاتی که در سایه آن پیش می‌آید.

دهه اول قرن حاضر چند حادثه، نقطه عطفی بر تحولات بین‌المللی محسوب می شوند. "حمله امریکا به عراق در سال 2003" ، "بحران اقتصادی 2008" ، "جریان‌ بهار عربی در سال 2011" و "به قدرت رسیدن اوباما در آمریکا". این تحولات باعث شد که کم کم مباحث مربوط به ویژگی‌های نظم جدید بین‌المللی مطرح شود. در اینجا می توان فهرستی از ویژگی‌های نظم بین‌المللی را که تحت تاثیر دو حادثه مهم حمله امریکا به عراق و بحران اقتصادی بوده، مطرح کرد.

بحران اقتصادی سال 2008: آن چه که در حوزه بحران مالی جهانی پیش می آید، آثاری که برای نظم جهانی اقتصادی دارد، مشکلاتی که گریبان گیر حوزه یورو است، تحول در الگوی تجارت جهانی، ظهور بازیگران جدید و غیر غربی، تشدید خطر رقابت و جنگ قدرت های بزرگ، مشکلاتی در حوزه تنش‌های ژئوپلتیکی به خصوص در حوزه دریا در جنوب چین، تحول در تکنولوژی نظامی (ارتش سایبری و مجازی)، امنیت انسانی و ارتقاء شاخص های امنیت انسانی، و افول آن در منطقه جنوب غرب آسیا، انرژی و تحول آن در نقشه جهانی بازی می کند و... مهمترین ویژگی ‌های نظم بین‌المللی تحت تاثیر تحولاتی است که عمدتا در دهه اول قرن حاضر اتفاق ‌افتاده است.

موضوع به نقد کشیدن ماهیت مستقر نظم بین‌المللی به خود کشورهای غربی تسری پیدا کرده است.

معمولا غربی‌ها در این زمینه به چند شاخص‌ اشاره می‌کنند. اولین شاخص بروز تهدید برای نظم جهانی لیبرال است. نظمی که بر مبنای قانون گرایی و شفافیت در قانون شکل گرفته و این ویژگی‌ها عمدتا در نهادهای بین‌المللی متجلی شده است. گروهی هم هستند که سراغ بروز تهدید برای نظم جهانی لیبرال آمریکایی می روند. نظمی که بر اساس فعالیت‌ها به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفته و امروز این نظم به چالش کشیده است. بعد از بحران اقتصادی در جهان ادبیاتی تحت عنوان "جهان پسا امریکایی" مطرح می شد که شروع آن با کتاب فرید زکریا در این رابطه بود. کسانی دیگری مانند ریچارد هاس و... در این خصوص نظراتی را داشتند. ما در دوران جنگ سرد، ادبیات افول گرایی بویژه بعد از جریان اسپوتینک بیشتر مطرح شد. باید مهم‌ترین ویژگی بین‌المللی فعلی بروز که تهدید و خطر است، جدی گرفته شود.

در حال حاضر "امنیت" مهمترین موضوع در عرصه بین المللی می باشد.

به نظر می رسد این نوع تهدید زایی در چند سال گذشته یک تحول ماهوی خاص پیدا کرده است. دوره‌ای بود که مفهوم "دولت های شکست خورده" برجسته شد. یعنی "دولت‌های ورشکسته" یا "فرومانده" به عنوان مهم‌ترین تهدید برای امنیت بین‌المللی محسوب می شد. اما به تدریج این نقش در حوزه کشورهای "فرومانده" محدود نشد. در چند سال اخیر شاهد موضوع به نقد کشیدن ماهیت مستقر نظم بین‌المللی به خود کشورهای غربی تسری پیدا کرده است. به عنوان نمونه گسترش پوپولیسم در اروپا و نشان‌های آن در امریکا با روی کار آمدن ترامپ. موضوع تهدید زایی برای نظم بین‌المللی فقط محصول کشورهای در حال توسعه یا عقب مانده نیست. در خود کشورهای غربی نیز تغییر این ادبیات در میان نخبگان سیاسی افزایش پیدا کرده است. آنچه که در منطقه جنوب غرب آسیا در قالب گسترش تروریسم اتفاق افتاده ابعادی از به چالش‌کشیدن نظم مستقر می باشد. از این زاویه حقیقتاً نظم بین‌المللی موجود در معرض خطر و تهدید است. خطری که فقط از سوی کشورهای جهان سومی نیست بلکه در کشورهای غربی نیز این نگرانی احساس می‌شود.

تهدیدات امنیتی نظام بین‌الملل موجود را فرا گرفته است.

تصویری که از نظام بین‌الملل امروزی وجود دارد یک نظام «هابز»یست. این تصویر فضا را نگران می کند اما این خوبی را هم دارد که سناریوهای مربوط به تهدید را می تواند مورد بررسی قرار دهد. سوال مهم اینجاست که اگر بخواهیم سیاست بین‌الملل در دوران موجود بر اساس نظریات روبط بین‌الملل تبیین کنیم. از چه نظریه‌ای می توان استفاده کرد؟ در گذشته نظریات رئالیستی در جامع ملل شکل گرفت و حقوق بین‌الملل محوریت را در برداشت. اما زمینه بروز یک بحران جدی را ایجاد کرد. بحرانی که 20 سال بعد از جنگ جهانی دوم منجر شد. یک دورانی بعد از جنگ جهانی دوم این رهیافت رئالیستی محور اصلی نظریه پردازان بود. با مرور ادبیات آن دوره خواهیم دید که عمدتا مباحث رئالیستی مطرح بوده است. بدین معنی که از آن فضای حقوقی خارج شدیم و وارد یک عرصه‌ای بنام قدرت شدیم. فرید زکریا در کتاب "جامعه پسا امریکایی" صحبت از ترامپ می کند که یک ناسیونالیست است. اما ناسیونالیستی که قدرت و عظمت را برای امریکا می خواهد اینها زیر بناهایش مربوط به اندیشه‌های رئالیستی است. طرفداران این دیدگاه به «تاریخ» و «قدرت» توجه دارند.

اندیشه‌های رئالیستی مبنای سیاست خارجی امریکا را شکل می دهد

بحث امریکایی ها حقوق، نهاد و توافق نیست. در قالب واقعیت تفکر امریکایی ها معنا پیدا نمی کند که شرایطی وجود دارد که امریکا براساس توافق کشورها را از امنیتی شدن خارج می کند. برای اثبات این موضوع کافیست به سند امنیت ملی 2015 امریکا که یک ماه بعد از توافق برجام منتشر شد، مراجعه کنیم. در این سند آمده است که؛ ایران اصلی‌ترین تهدید امنیت ملی امریکا، ائتلاف امریکا و شرکای امریکا مثل کشورهای خلیج فارس است. این بر اساس اندیشه‌های رئالیستی است و هنوز هم این سنت در سیاست خارجی امریکا وجود دارد.

وضع موجود در روابط بین‌الملل را در فضای "نظریه آشوب" می‌توان تحلیل کرد

سوال مهم اینجا این است که وضعیت امروز را بر چه تئوری می‌توان تعریف‌کرد؟ به لحاظ پارادایمیک، یک تغییر گفتمانی و تحلیل پارادیمی به سطوح نظریه پردازی داشته باشیم. وضعیت موجود در روابط بین‌الملل را در فضای "نظریه آشوب" می‌توان تحلیل کرد. کسانی مثل ساموئل کوهن، برژینسکی، روزنا و... طرفداران نظریه آشوب هستند. بر اساس این نظریه روابط قدرت های بزرگ دیگر بر اساس عقلانیت راهبردی نیست. این عقلانیت راهبردی مربوط به دوران جنگ سرد بود که یک موازانه بین قدرت های بزرگ وجود داشت. وقتی موازنه بر هم خورد این طبیعی است که بازیگری که قدرتش کمتر است ریسک پذیری بیشتری خواهد داشت. به دلیل این که به دنبال نقش آفرینی است و می خواهد ظهور کند. در حالی که ظهور قدرت های بزرگ یک ظهور آرام و تدریجی می‌باشد.

جایگاه قدرت های بزرگ به گونه‌ای است که می توانند سه نقش ایفاء کنند. کنترل بازیگران، حوادث و کنترل منابع. در فضای کنونی کنترل این سه مورد با چالش روبرو شده است. بنابر این فضای آشوب منجر به شکل‌گیری شرایطی می شود که برای کوتاه مدت بازیگران حاشیه‌ای می توانند نقش آفرینی کنند. از دیدگاه رئالیسم که بر قدرت تاکید دارد نئو رئالیسم بر امنیت مبتنی بر فضای ساختاری توجه دارد.

در فضای آشوب چه شرایطی شکل می‌گیرد؟

شرایطی ایجاد می‌شود که نیرو قدرتش محدود است اما قابلیت تهدید کنندگی بسیار بالایی دارد. مانند داعش. در چنین فضایی جنگ های نیابتی هویتی و آرمانی شکل می‌گیرد که حداقل تا 10 سال دیگر ادامه خواهد داشت. بر این اساس اگر داعش از موصل خارج شد، به منزله اتمام این جنگ ها نیست. داعش کنار می‌رود و به جای آن جبهه النصره ظهور خواهد کرد.

داعش معتقد بود که باید یک منطقه جغرافیایی را تصاحب و حکومت کند ولی جبهه النصره مثل نظریه جنگ چریک شهری و جنگ چریک روستایی عمل خواهد کرد. جنگ چریک روستایی مدل مائو، نیرو از روستاها جذب می کند و برای مبارزه به کمک شهرها حمله می‌کنند اما در جنگ چریک شهری با روستا کاری ندارد. جنگ را از خود پایتخت شروع می‌کند.

بازیگران جدیدی در منطقه ظهور خواهند کرد.

امروز فضایی که در منطقه ما وجود دارد. ظهور بازیگران جدید است در حالی که ما تمام بحث‌های خودمان را بر روی داعش متمرکز کردیم. همانطور که قبلا بر روی القاعده متمرکز شده بودیم. نیروهای تروریستی از بین می‌روند ولی تفکر آشوب ساز و جنگ های نیابتی باقی خواهد ماند. نکته ای که وجود دارد این است که در این فضا موازانه قدرت در حال بر هم خوردن می‌باشد. بر این اساس تغییرات از وضعیت تغییر سیاسی – نظامی به وضعیت تغییرات ژئوپلتیکی تبدیل می‌کند. براساس نظریه آشوب به صورت اجتناب ناپذیر تغییر ژئوپلتیکی حاصل خواهد شد. این تغییرات ژئوپلتیکی در کوتاه مدت نخواهد شد بلکه حداقل بعد از سال 2030 اتفاق خواهد افتاد. در گذشته نیز سابقه چنین وضعیتی در اروپا وجود داشته‌ است.

در جنگ های مذهبی اروپا از سال 1648-1618 حدود 30 سال طول کشید که نتیجه آن تشکیل ملت – دولت شد. لذا جنگ های مذهبی در منطقه ما حدود 20 سال طول خواهد کشید که نتیجه آن تبدیل ملت – دولت به حالت "دولت‌های شکست خورده" و به عبارتی "تجزیه" خواهد بود. نکته دیگر این که در دوران آشوب جنگ از یک نقطه‌ای به نقطه دیگر منتقل خواهد شد که دارای دو ویژگی مهم می باشد. هم شدت آن بیشتر می شود و هم گستره جغرافیایی آن بیشتر خواهد شد.

تهدیدات علیه جمهوری اسلامی ایران چیست؟

نکته مهم و قابل توجه این است که تهدیدات فراروی امنیت ملی جمهوری اسلامی یک تهدیدات چند شاخه‌ای است. "آنتونی گیدنز" در حوزه جامعه شناسی قدرت و هویت که صحبت می‌کند در مورد ظهور "تهدیدات خوشه‌ای" تاکید می کند که 15 سال قبل به آن اشاره کرده است. موضوع تهدیدات خوشه‌ای در کتاب اسنایدر با "امنیت و راهبرد معاصر" انتشارات دانشگاه امام حسین (ع) و همچنین پژوهشکده مطالعات راهبردی منتشر شده است.

فضای موجود فضایی نیست که ما تصور کنیم که از طریق سازش می توانیم موقعیت خودمان را در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی گسترش بدهیم.

نکته نهایی این که فضای موجود فضایی نیست که ما تصور کنیم که از طریق سازش می توانیم موقعیت خودمان را در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی گسترش بدهیم. به خاطر همین اگر در یک جایی عقب ‌نشینی کنیم باید در نقاط دیگر نیز عقب ‌نشینی کنیم. هزینه‌های سازش از یک نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر منتقل خواهد شد و می تواند بحث‌ها را از فضای هسته‌ای در مرحله اول به حوزه‌های راهبردی و تاکتیکی در مرحله دوم گسترش بدهد. از این رو الگو و مدل مدیریتی قدرت های بزرگ، افزایش شدت بحران، گستره بحران و افزایش تعداد بازیگران مشارکت کننده در بحران خواهد بود.

پژوهش خبری // رحیم خجسته


منبع: خبرگزاری صدا و سیما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۹۹۹۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مسئله‌گی حجاب؛ از بحران داخلی تا بشارت تمدنی

حجاب یک بحران مزمن و حل نشده ۱۰۰ ساله است که عملیات تمام عیار شناختی دشمن آن را به بحرانی آشوب‌زا تبدیل کرد اما برخلاف وضعیت داخلی وقتی مسئله حجاب در سطح تمدنی مطرح می‌شود، اتفاقاً خیلی امیدوار می‌شویم و به میزان قدرت نرم و فرهنگی خودمان پی می‌بریم. - اخبار اجتماعی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم -طیبه مجردیان: مدرسه اندیشه‌ورزی رحا نشستی با موضوع حجاب برگزار کرد. حجت الاسلام دکتر محمدرضا کدخدایی؛ مدیرگروه مطالعات جنسیت و خانواده موسسه شناخت یکی از سخنرانان حاضر در این نشست بودند و در راستای تحلیل وضعیت کنونی حجاب در کشور بحثی با عنوان "فتنه کشف حجاب و مقابله تمدنی غرب با انقلاب" ارائه کرد که در ادامه می‌خوانید.

حجاب به مثابه پدیده بحرانی

موضوع حجاب را می‌توان از سه زاویه و سه مدل مورد بحث و بررسی قرار داد؛ حجاب به مثابه بحران اجتماعی. حجاب به مثابه پدیده آشوب زا و حجاب به مثابه نماد جنگ تمدنی اسلام و غرب. ناظر بر این مدل ها نکاتی را خدمت شما عرض می‌کنم.

موضوع حجاب در جامعه ما یک عقبه تاریخی دارد. یکسری اتفاقات و تحولات در بحبوحه تجدد در ایران یعنی بعد از دوره قاجار و از ابتدای مشروطه به وقوع پیوست و روی موضوع حجاب متمرکز شد. از طرفی به دلیل ارزش‌های دینی جامعه ایران از همان زمان، حجاب به یک موضوع هویتی تبدیل شد. ما این عقبه تاریخی و فرهنگی را باید در نظر بگیریم. این عامل زمینه‌ای حجاب در جامعه ماست.

در دوره پهلوی دوم و بعد از انقلاب هم دو عامل باعث شد مسئله حجاب و آن عامل زمینه که یک مسئله مقطعی بود به شکل یک مسئله مزمن اجتماعی ضریب بگیرد؛ یکی مدرنیته و اجرای ناقص الگوهای توسعه در ایران بعد از انقلاب است. البته قبل از انقلاب هم همینگونه هست اما بعد از انقلاب قضیه خیلی فرقی نکرد و برنامه های توسعه ادامه پیدا کرد و تحت تاثیر همین برنامه‌های توسعه، مسئله تاریخی حجاب ضریب می‌خورد. در دوران جنگ موضوع حجاب به کمون می‌رود و الا هم قبل از جنگ و هم بعد از جنگ، حجاب مسئله اجتماعی ما بود و هست.

بنابراین دو عامل اصلی یکی مدرنیته و اجرای ناقص الگوهای توسعه در ایران است و  دیگری هم مقاومت نظام سرمایه‌داری درباره این نماد یعنی حجاب باعث می‌شود حجاب به یک بحران اجتماعی تبدیل شود.  

اما عوامل مداخله‌گری هم وجود دارد که باعث می‌شود حجاب خصوصاً در دهه 90 در حد بحران، ضریب بخورد. یکی از این عوامل، اقتضائات دوران گذار برای سیاست گذاری و اجرای الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت است. این گذار در ترکیه هم اتفاق افتاد، ترکیه‌ای که مسلمان و اکثراً اهل سنت هستند و اتفاقاً اهل تسنن بیشتر دغدغه احکام شرعی دارند مثل سیستان و بلوچستان و بعضی از شهرهای جنوبی ما یا بعضی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که بافت عمومی این مناطق نسبت به حجاب خیلی پایبندتر هستند اما چه می‌شود که در ترکیه بحران حجاب اتفاق نمی‌افتد؟ چون این کشورها در مدار الگوهای توسعه می‌افتند و هیچ آلترناتیوی هم برای توسعه غربی ندارند. ما هم بعد از انقلاب، الگوهای توسعه را رها نکردیم ولی یک مضمونی داریم اجمالاً به نام الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که هنوز محقق هم نشده و در گام اولش هستیم اما همین تضاد یک عامل مداخله‌گر می‌شود و به عوامل اصلی تبدیل حجاب به یک مسئله بحرانی، ضریب می‌دهد.

معاندان علاقمند به پررنگ شدن جرم‌انگاری لایحه عفاف و حجاب هستند

حجاب به مثابه پدیده آشوب‌زا

بحث دیگر موضوع حجاب به مثابه یک پدیده آشوب زا است. مسئله حجاب تا یک زمانی مسئله بحرانی است. عرض کردم که حجاب بعد از انقلاب خصوصاً در دهه 90 به بحران تبدیل شد. این بحران در دهه 90 به حد آشوب رسید. 

لازم به ذکر است ما یک مسئله داریم. یک مسئله اجتماعی داریم. این مسئله زمانی که ضریب بخورد حالت بحرانی پیدا می‌کند. وقتی بیشتر ضریب بخورد حالت آشوب زا پیدا می‌کند و باز بیشتر ضریب بخورد به جنگ داخلی ختم می‌شود. معیار همه این‌ها هم نظم اجتماعی است یعنی ما داریم موضوع حجاب را در حد کلان اجتماعی مطرح می‌کنیم.

مقاطعی که موضوع حجاب بحرانی شد را کم و بیش داریم. اما حجاب در دو زمان عملا به یک پدیده آشوب‌زا تبدیل شد. یکی قبل از انقلاب در زمان رضا شاه است، همان کشت و کشتار و درگیری‌های اجتماعی. یکی هم سال 1401 که حجاب به مثابه پدیده آشوب زا طرح شد. حجاب به مثابه پدیده آشوب‌زا بعد از انقلاب فقط در سال 1401 اتفاق افتاد. و این تنها تجربه ما بود.

این سوال مطرح می‌شود که چه عواملی در جهت تبدیل حجاب به امر آشوب‌زا بعد از انقلاب نقش داشت؟ یکی از عوامل زمینه‌ای، عقبه حجاب در ایران به مثابه یک مسئله مزمن اجتماعی است. یعنی از زمان مشروطه تا به الآن این مسئله وجود دارد و یک مسئله مزمن100 ساله است. قبل از انقلاب مسئله حجاب داشتیم، بعد از انقلاب هم داشتیم و این مسئله تطوراتی داشته است. بعد از انقلاب یک شوک وارد شد، زمان جنگ یک مقدار به کمون رفت. دوباره بعد از جنگ در دوران سازندگی و اصلاحات تطورات مختلفی داشته، دهه 90 دوران بحرانی‌اش بود. در سال 1401 هم به یک پدیده آشوب زا تبدیل شد. یکی از عوامل زمینه‌ای دیگرش هم این است که این مسئله با وجود اینکه دغدغه حاکمیت و دغدغه اجتماعی است اما حل نشده است.

اما عامل اصلی آشوب‌زا شدن حجاب در سال 1401؛ با توجه به نتایج پژوهش گسترده‌ای که ما در موسسه شناخت و بر اساس پیمایش‌ها، پژوهش‌های کیفی و کمی و رصدی و نخبگانی و گروه‌های کانونی انجام دادیم، کار مفصلی که تبدیل به هفت اثر مکتوب برای موسسه شد بحث عملیات شناختی دشمن است. یعنی اگر عملیات شناختی دشمن در بحبوهه جنگ ترکیبی 1401 در بستر رسانه نبود این پدیده‌ آشوب‌زا نمی‌شد. سیرش را داشت طی می‌کرد، نمی‌گوییم مشکلی نداشتیم این مشکل بوده و هست اما ضریب رسانه‌ای پیدا کرد و واقعاً در این مدت یک عملیات منسجم شناختی داشتیم. همه قوای جبهه رقیب که یک جبهه گسترده هم بود و حداقل حدود چهل و خورده‌ای کشور درگیرش بودند، پای یک جنگ تمام عیار ترکیبی آمدند. این جنگ همه سنخ‌ها را هم داشت؛ جنگ سخت، جنگ نرم، جنگ روانی، جنگ نیمه سخت، جنگ رسانه‌ای، جنگ دیپلماتیک، همه این‌ها را داشت.

اما عامل اصلی که باعث شد آمریکا و اروپای غربی پای این جنگ بیایند، چه بود؟ عوامل مختلفی دارد ولی یکی از مهمترین عوامل و دغدغه اصلی آمریکا بریکس بود و دغدغه اصلی اروپا هم موضوع تحریم‌هایی بود که به سمت خودش برگشته بود و اروپا را در یک فشار اقتصادی و اجتماعی قرار داده بود. همان زمستان سرد و موضوعات مختلفی که اروپا را درگیر کرده بود. پس عامل این مسئله خود بحث حجاب نیست.

مگر ما مسئله در جامعه کم داریم؟ آیا باید حتماً به آشوب و جنگ داخلی تبدیل شود؟ ما مسائل مهم‌تر هم داریم اما چرا آشوب‌زا نشدند؟ چون در بحث حجاب عملیات شناختی دشمن در فضای مجازی و رسانه را داریم. عامل اصلی آشوب‌زا شدن، مداخله از سمت غرب است. این نتیجه یک ادعا نیست حتی می‌شود میان نخبگان؛ چه نخبگان موافق حاکمیت و چه نخبگان مخالف حاکمیت به یک توافق اجمالی رسید که حجاب زمانی مسئله آشوب زا شد که غرب با دستگاه رسانه‌ای خودش پای کار آمد. این عامل اصلی بود اما عوامل مداخله‌گر عبارت‌اند از ابعاد دیگر جنگ ترکیبی مثل جنگ دیپلماتیک و... غرب تقریباً همه قوای خودش را در فتنه حجاب پای کار آورد. یک عامل دیگر هم ضعف تدافعی و بی‌ایدگی و اختلاف و انفعال در شیوه مواجهه با بحران حجاب در جبهه انقلاب است.

تاملی در موضوع حجاب و هارمونی فرهنگ از بنیادها تا نمادها

حجاب به مثابه نماد جنگ تمدنی اسلام و غرب

این هم مدل دوم اما نکته سوم ناظر بر بحث تمدنی است. اجمالاً بگویم دو مدل قبلی، مدل‌های سیاه و نگران‌کننده‌ای هستند یعنی وقتی ما گزارش‌های آنها را در سطح نظم اجتماعی و مسئله‌شدگی مزمن و آشوب‌زایی می‌بینیم، نگران می‌شویم. اما

برخلاف وضعیت داخلی حجاب که نگران‌کننده هست وقتی مسئله حجاب در سطح تمدنی مطرح می‌شود، خیلی امیدوار می‌شویم و به میزان قدرت نرم و قدرت فرهنگی خودمان پی می‌بریم و متوجه می‌شویم چرا غرب روی بحث حجاب متمرکز شده است؟ خود این موضع‌گیری، اهمیت پدیده حجاب را می‌رساند. این یک جنگ واقعی است که بالاخره در این جنگ آسیب، کشته، مجروح و اسیر وجود دارد.

این بحث مفصل است اما یک نگاه اجمالی می‌کنم و در مورد آن چند نکته را می‌گویم. در موضوع حجاب به مثابه جنگ تمدنی اسلام و غرب هم سه عامل وجود دارد. اینجا دیگر حجاب را مسئله‌مزمن و آشوب‌زای ایران نمی‌بینیم. باید این موضوع را در نگاه تمدنی نگاه کنیم.

یک مچ اندازی بین تمدن اسلام و غرب است که ببینیم کدام تمدن از این درگیری، پیروز بیرون می‌آید؟ چه بسا اینجا یک نکته مثبت و بشارت برای نگاه تمدنی است اما یک تهدید و هشدار برای نگاه نظامی است. در جنگ‌های تمدنی چه بسا پیش‌بینی جدی این باشد که تمدن اسلام پیروز می‌شود و شاخص‌های آن هم خیلی زیاد است. اما معلوم نیست آن جامعه‌ای که بستر این جنگ تمدنی باشد الزاماً قوایش را از دست ندهد و زمین گیر نشود، روی این موضوع است که ما یک‌مقدار مسئله داریم و الا ساز و کارهای این جنگ تمدنی دارد نشان می‌دهد که این تمدن اسلامی است که دارد اوج می‌گیرد و تمدن غربی رو به افول است. اما من همیشه روی این تاکید می‌کنم؛ همان قدر که ما از افول آمریکا و تمدن غرب صحبت می‌کنیم و متقابلاً روی تعالی تمدن اسلامی تاکید می‌کنیم اما این الزاماً به معنای عدم افول ایران نیست البته به لحاظ جنبه فرهنگی عرض می‌کنم. بالاخره وقتی دو پایگاه با هم درگیر می‌شوند یک پایگاه آمریکا و دیگری ایران، بالاخره این درگیری‌ها جوامع را ضعیف می‌کند و اگر در این سازوکارها نتوانند قدرت خودشان را بازیابی کنند، چه بسا تمدن مسیر خودش را می‌رود اما پایگاه عوض می‌شود یا به امت اسلامی منتقل شود که الزاماً با مرز جغرافیایی شناخته نمی‌شود.

مثل قضیه فضای مجازی که یک نگاه شبکه‌ای دارد، نگاه دینی به امت اسلامی هم یک نگاه شبکه‌ای است و چه بسا به این شکل توسعه پیدا کند.

اجمالا حجاب به مثابه یک موضوع جنگ تمدنی بین اسلام و غرب دو عامل زمینه‌ای دارد؛ یکی توزیع و تکثیر جمعیتی مسلمانان در جوامع توسعه یافته است، چه توسعه یافته غربی و چه شرقی و خصوصاً در جوامع غربی. عامل زمینه دیگر و مکمل این عامل هم انقلاب ایران است که یک نفوذ فرهنگی ایجاد کرد و اساساً باعث شد جنگ تمدنی شکل بگیرد. یعنی تمدن اسلام یک پایگاه قوی به نام انقلاب اسلامی ایران پیدا کرد.

زمینه‌های فرهنگ‌سازی حجاب؛ گرایش ذاتی به حیا و خانواده‌دوستی

دو عاملی که بیان شد عوامل زمینه‌ای هستند اما عامل اصلی که باعث رشد حجاب و جنگ تمدنی شده است؛ یکی بحث قدرت خانواده و زوجیت در اسلام است و دیگری دوسویگی و جنسیت‌زدایی غرب است. برخلاف بعضی که معتقد هستند ما در موضوع خانواده در مقام ضعف و دفاع هستیم، واقعش این است که اینگونه نیست. قدرت خانواده در دین اسلام به لحاظ فرهنگی زیاد است. همین الان با وجود اینکه کل جهان با مشروعیت‌زدایی از خانواده روبرو است، جامعه اسلامی اینگونه نیست. حتی در قشر سکولار جوامع اسلامی هم، خانواده قدرت قابل ملاحظه‌ای دارد و این یک عامل اصلی برای ایجاد جنگ تمدنی است. این در حالی است که غرب با موضوع مردوارگی و دوسویگی و جنسیت‌زدایی مواجه است و به قول مقام معظم رهبری این موضوع باعث فروریزی تمدنی‌شان می‌شود. البته این خطر را ما هم داریم اما هنوز در تمدن اسلامی، خانواده و زوجیت قدرتمند است. این عامل باعث می‌شود تمدن اسلامی و غربی با هم مچ بیندازند؛

تمدن غربی تفوق صنعتی و نظامی و فرهنگی و علمی و همه این‌ها را پیدا کرده و تمدن اسلامی چه بسا در حاشیه باشد اما با تحریک آن عامل زمینه که انقلاب ایران و نفوذ فرهنگی ایران است، ظرفیت قابل ملاحظه‌ای برای جهانی شدن دارد. عامل مداخله‌گری هم که به این جنگ تمدنی ضریب می‌دهد، اتحاد دولت‌ها و ملت‌های اسلامی بر مبنای فرهنگ دینی است. ایده امت اسلامی در بحث دین مطرح بوده و هست به علاوه اینکه فضای مجازی با اینکه یک قتلگاه و شر عظیم است اما از آن طرف یک خیر عظیم هم هست که نگاه امت‌گونه و شبکه‌مند این تفکر و فرهنگ را گسترش می‌دهد.

عامل مداخله‌گر دیگر هم تکثر فرهنگی و گسست فرهنگی است. یعنی اتحاد دولت‌ها و ملت‌های اسلامی بر مبنای فرهنگ دینی اسلامی دارد اوج می‌گیرد اما از آن طرف در جوامع غربی با ایده‌های پلورالیسم فرهنگی شاهد یک تکثر و گسست و گسل فرهنگی هستیم که آنها را ضعیف می‌کند. همه این‌ها قاعدتاً عاملی در جهت تقویت این جنگ تمدنی است.

پایان پیام/

دیگر خبرها

  • کاشی، استاد دانشگاه: این تحلیل که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند/ جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند/ ما در یک نقطه آغاز قرار داریم؛ این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است
  • این تحلیل که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد
  • سازمان ملل و مجامع بین‌المللی موجود، کارآمدی لازم برای دفاع از مظلوم را ندارند
  • روسیه واشنگتن را به کاهش سطح روابط تهدید کرد
  • مسئله‌گی حجاب؛ از بحران داخلی تا بشارت تمدنی
  • رئیس جمهور ونزوئلا: آیت‌الله خامنه‌ای تحلیل دقیق و عمیقی از تحولات دنیا دارند
  • آیت‌الله خامنه‌ای تحلیل دقیق و عمیقی از تحولات دنیا دارند
  • رئیس جمهور ونزوئلا : دوستی ما با ایران واقعی و راهبردی است و نه سیاسی و موقت/ آیت‌الله خامنه‌ای تحلیل دقیق و عمیقی از تحولات دنیا دارند
  • آمریکا: عادی‌سازی روابط مشروط به تغییر رفتار طالبان است
  • مراسم تقدیر از دست اندرکاران جشنواره جایزه ملی ثریا برگزار شد