Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-26@06:15:37 GMT

موسيقي ايراني مرد زنده‌اش کنيد!

تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۲۸۸۲۰

خبرگزاري آريا - روزنامه شهروند - علي نامجو، مهدي فيضي‌صفت: يکي از روزهاي بهمن‌ماه ‌سال ١٣١٢ بود که صداي گريه نوزاد پسري در تکيه زرگرهاي تهران پيچيد. وقتي مادر و پدرش به صداي گريه فرزندشان گوش مي‌دادند، شايد تصور نمي‌کردند روزي صداي او قلب ميليون‌ها ايراني را به تسخير درآورد. گلپايگاني خيلي زود به‌عنوان قاري قرآن در کلاسش برگزيده شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

يک‌سال بعد خراز و تعزيه‌خوان محل، به استعداد درخشان اکبر پي بردند و اصول اوليه موسيقي را به او آموختند. گلپا تحصيلاتش را ادامه مي‌داد اما از موسيقي جدا نبود تا اين‌که در پانزده سالگي با حسين خواجه‌اميري (ايرج) در مدرسه نظام همکلاس شد تا سرنوشت دو چهره فراموش‌نشدني موسيقي ايراني به يکديگر گره بخورد.

اکبر گلپايگاني پله‌هاي شهرت و محبوبيت را چند تا يکي بالا رفت و به يکي از ستاره‌هاي درخشان موسيقي ايران تبديل شد. او راه خود را مي‌رفت و به مسيرش اعتقاد راسخ داشت و البته توانست در اين راه، جاي خود را در ميان قلب مردم سرزمينش باز کند. ديگر کسي از تحريرهاي موسيقي سنتي ايران صحبت نمي‌کرد بلکه حرف از «چه چه»هاي گلپا بود. آثارش، هم رنگ‌وبوي موسيقي اصيل ايراني و هم رگه‌هايي از موسيقي پاپ را داشتند که هم توجه نسل گذشته و هم جوانان را جلب مي‌کرد. هر چند برخي از منتقدان، سبک گلپا را کوچه‌بازاري مي‌دانستند، اما اساتيد موسيقي ايراني به اين موضوع واقف بودند که نمي‌توان ايرادي از حنجره طلايي‌اش گرفت. البته نمي‌شد ايرادي هم پيدا کرد.
گلپا نزديک به ١٠‌سال نزد نورعلي خان برومند تلمذ کرده بود؛ مردي که هر کسي را به شاگردي نمي‌پذيرفت، اما بسياري بودند که ادعاي شاگردي‌اش را داشتند. البته گلپا قاطعانه معتقد است نورعلي خان برومند شاگرد ديگري نداشت و اساتيدي که امروز از حضور در مکتب نورعلي خان صحبت مي‌کنند، گزافه مي‌گويند.
گلپايگاني علاقه‌اي به تحريرهاي طولاني نداشت و مي‌خواست لذت را از نخستين ثانيه تا آخرين نت قطعه به مخاطب منتقل کند. استعداد و نبوغش به‌حدي بود که در نخستين اجرا، اشک مرد سخت‌گير راديو را هم جاري کرد. وقتي گلپا به استوديوي راديو رفت تا آواز بخواند، داوود پيرنيا، بنيانگذار برنامه «گل‌ها» تحت‌تاثير صداي دلنشين او قرار گرفت. از آن روز گلپا به مرد شماره يک راديو تبديل شد. مردم روي صندلي‌هاي گهواره‌اي لم‌مي‌دادند و لحظه‌شماري مي‌کردند تا ببينند بالاخره چه زماني صداي او از راديو پخش مي‌شود. گلپا را مي‌توان به معناي واقعي کلمه، «آوازه‌خوان»هاي موسيقي ايران دانست. اويي که در روز تحويل ‌سال نوي ١٣٣٨ بدون ساز، شعري از حافظ را آواز کرد تا مخاطبانش انگشت حيرت بر دهان بمانند.
ديگر چه در داخل ايران و چه در آن سوي مرزها برايش سرودست مي‌شکستند، اما تغيير و تحولات سياسي به يکباره او را به خاطره‌اي در ذهن دوستدارانش تبديل کرد که البته هيچ‌گاه محو نشد. در روزهايي که بسياري از خوانندگان، آهنگسازان و شاعران نامدار ايران راهي آن سوي مرزها مي‌شدند، گلپا در ايران ماند و خاموشي را به غربت ترجيح داد. نزديک به چهار دهه بي‌صدايي را تحمل کرد، ولي قدم‌زدن در کوچه‌پس‌کوچه‌هاي تهران را به زرق و برق جهان غرب نفروخت. به چشم مي‌ديد که همدوره‌اي‌هايش يک‌به‌يک مي‌روند و به او هم توصيه مي‌کنند که بيايد تا بتواند آواز بخواند، اما او ماند.
خودش مي‌گويد: «به جهاني ندهم ذره خاک وطنم.» مي‌دانست که نمي‌تواند بخواند، اما بي‌آن‌که لب به اعتراض باز کند، به سراغ نوشتن رفت تا يادگارهاي مکتوبي هم براي آيندگان بگذارد. جديدترين اثر او هم‌ سال گذشته منتشر شد که مورد استقبال هم قرار گرفت. صحبت‌هاي بزرگان موسيقي مانند محمدرضا شجريان، محمدرضا لطفي و شاهين فرهت در اين کتاب گردآوري شده و توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به چاپ رسيده است.

شايد کمتر کسي بداند گلپايگاني نزديک به ٥٠ جلد کتاب به رشته تاليف درآورده و بسياري از اين کتاب‌ها در خارج از کشور به چاپ رسيده‌اند. شايد کمتر کسي بداند گلپايگاني پنج مدرک دکتراي افتخاري از کشورهايي نظير آمريکا، مجارستان و... دريافت کرده است. شايد کمتر کسي بداند تجربه ايفاي نقش در نمايش را دارد و حتي به صورت حرفه‌اي، فوتبال بازي کرده است. مرد مغرور موسيقي ايران هيچ‌گاه نخواست که جنبه‌هاي ديگر زندگي‌اش را فرياد بزند.
وقتي پاي صحبتش مي‌نشينيد، خودش هم تمايل زيادي ندارد که بگويد چون نگران مسائل ديگري است. نگران سرنوشت موسيقي در زادگاهش، نگران کساني که به تعبير او چونان بختک بر سر موسيقي افتاده‌اند و راه درست را به جوانان نشان نمي‌دهند. حتي در ٨٤سالگي براي جوانان سرزمينش نگران است. گلپا به شهادت دوستان و همنسلانش هميشه زباني سرخ داشته و بي‌پروا سخن گفته است. البته ديگراني هستند که اعتقاد دارند او هيچ‌گاه در مورد مسائل مهمي مانند اتفاقات سياسي ايران صحبت نکرده است. اين‌جاست که گلپا از تنفري که نسبت به سياست دارد، مي‌گويد و نت سکوت را بهترين واکنش قلمداد مي‌کند.
در ٨٤سالگي هنوز سرحال و سرپاست، چراکه به گفته خودش سالم زندگي کرده و هميشه مراقب خودش بوده است. شهرت و محبوبيت او را اسير لذت‌هاي زودگذر نکرد. او دو فرزند دارد که پزشک هستند و در خارج از کشور زندگي مي‌کنند. خوشحال است، خوشحال است و به فرزندانش افتخار مي‌کند. معتقد است ديگر چيزي نمانده که بخواهد در زندگي به آن برسد. قله‌هاي افتخار را در موسيقي فتح کرده و آرزوهاي جوانان امروز موسيقي برايش خاطره‌اي کمرنگ و دور محسوب مي‌شوند، اما از صميم قلب آرزو مي‌کند شرايطي فراهم شود تا جوانان علاقه‌مند به موسيقي بتوانند در مسير صحيح گام بردارند و به جاي تقليد از گذشتگان، خود به بزرگاني خلاق در موسيقي تبديل شوند.
پيرمردها دور هم نشسته بودند از خاطرات قديم مي‌گفتند. از خيابان‌هايي که وقتي باران مي‌باريد بوي کاهگل، مثل عطر گل ياس، تمام خيابان را پر مي‌کرد. از اورسي‌هايي که رنگ‌هايش به اتاق‌ها جان مي‌داد و از راديو‌هاي ترانزيستوري غول‌پيکر که مثل يک ميز يا کمد گوشه اتاق را مي‌گرفتند و از موسيقي! از موسيقي‌هايي که يک دنيا خاطره برايشان رقم زده که تا حال پس از ٦ يا ٧دهه، هنوز هم در ذهنشان مانده است. توي اين جمع با اين پيشينه و اين سبقه، «صم‌بکم» نشسته بوديم و داشتيم گوش مي‌کرديم، کار ديگري نمي‌شد کرد! يکي‌شان مي‌گفت: دهه٣٠ بود به گمانم آن زمان‌هايي که به جايي چي‌چي استارو و چي‌چي مارکت هنوز کارها در حجره انجام مي‌شد. من هم که بچه بودم و آن زمان‌ها آقاجان مرا به زور مي‌برد حجره! آقاجان نشسته بود و چپقش را چاق کرده بود.

دم‌دماي غروب بود. انگار توي راسته بازار همهمه‌اي به راه افتاده بود. هر کسي به ديگري مي‌رسيد يکي دودقيقه انگار پچ‌پچي مي‌کردند و راهي مي‌شدند. دوست آقاجان آمد دم حجره! آن وسط‌ها يک کلمه شنيدم «گلپا»! آقاجان را انگار برق گرفته ‌باشد! خوب حالت‌هايش يادم هست. چند ‌سال بعد که بزرگتر شده بودم ماجراي آن روز را از آقاجان پرسيدم. مي‌گفت: چقدر خوب يادت مانده! مي‌گفت: آن زمان همين‌طور بود. وقتي گلپا در راديو برنامه داشت، مردم دهان به دهان به هم خبر مي‌دادند که في‌المثل امشب گلپا در راديو برنامه دارد! خبر برنامه‌هايش مثل بمب بود. مي‌ترکيد و کل بازار صدايش را مي‌شنيدند. حالا از آن زمان، زمان زيادي مي‌گذرد. زمان زيادي از آغاز به کار «اکبر گلپا» در موسيقي ايران.
گلپايي که برخي مي‌گويند ساختارهاي موسيقي ايراني و قالب‌بندي‌اش را شکسته است. خودش بارها گفته است که «ترانه‌ها و تصنيف‌هايش با شعر شروع مي‌شوند، چون اهل «دل ‌اي دل اي» نبوده و نيست. اين روزها اکبر گلپا از هر زمان ديگري بيشتر آماده رفتن است. ديگر ريسماني نيست که بخواهد او را به دنياي فاني متصل نگه دارد. چشمان گلپا همانند صدايش گيرا هستند و به روح و جان آدم نفوذ مي‌کنند. شخصيت کاريزماتيکي دارد، به‌طوري که وقتي مي‌خواهيد روبه‌رويش بنشينيد، بايد تمام هوش و حواس خود را جمع کنيد. با رويي گشاده پذيراي ما بود اما وقتي از حال و روز موسيقي صحبت مي‌کرد، گويي آتشفشاني در درونش شروع به فوران مي‌کرد. سعي داشت تمام حس و حالش را به واژه تبديل کند و بر زبان بياورد. به سراغ او رفتيم تا برايمان از موسيقي بگويد. ماحصل گفت‌وگوي مفصل ما با او را در ادامه مي‌خوانيد:
اکبر گلپا بدون ‌شک يکي از بزرگان موسيقي ايران است. برخي از هم‌نسلان شما از يک دوره تاريخي به بعد ديگر نتوانستند آن‌طور که بايد و شايد در فضاي حرفه‌اي موسيقي فعاليت کنند. در ابتدا براي ما بگوييد که به نظر شما چه اتفاقي باعث دوري آنها از موسيقي شد؟
عده‌اي نگذاشتند اين آدم‌ها کار کنند. آدم‌هايي چون نورعلي‌خان برومند، اسدالله ملک، حبيب‌الله بديعي، پرويز ياحقي، مرتضي محجوبي، حسين تهراني، فرامرز پايور و رضا ورزنده در موسيقي ايراني ستاره بودند اما مانع کارشان شدند و در عوض فضا را براي يک‌سري از توده‌اي‌ها باز کردند که هم در جشن شيراز حاضر شدند و هم بعدها براي امام خميني شعر و موسيقي ساختند. اين دو موضوع مگر کنار هم مي‌گنجد؟ بايد يکي از آنها را انتخاب مي‌کردند. فروغي بسطامي مي‌گويد: «من نمي‌گويم سمندر باش يا پروانه باش/ گر به فکر سوختن افتاده‌اي مردانه باش». هنوز هم باورم نمي‌شود که چطور مي‌شود هر دوي اين کارها را با هم انجام داد.
هيچ اجباري هم در کار نبود که بگويند مجبور بوده‌اند هم آن‌طرفي باشند و هم اين‌طرفي. حسين کسائي و جليل شهناز هم نوازندگان برجسته‌اي بودند اما چرا آنها وارد اين جريانات نشدند؟ يکي از شاعران معروف تاريخ ادبيات ايران يکي از همان توده‌اي‌ها بود که کارش را بعد از انقلاب هم ادامه داد. معروف‌ترين شعر او به نامي اشاره دارد که اصلا حقيقي نيست. معشوقه اين شاعر، خانمي بود که الان در لندن زندگي مي‌کند. اصلا شخصيت ذکرشده در شعر او که يکي از قطعات معروف موسيقي ايران محسوب مي‌شود، وجود خارجي ندارد. آقاي محمدرضا لطفي در کلاس‌هاي آقاي نورعلي برومند دو‌سال هم‌شاگردي من بود. خوب هم ساز مي‌زد و کارش بد نبود اما چه ايشان و چه آقاي حسين عليزاده، چه چيزي ساختند که به درد موسيقي ملي کشور بخورد؟ باور کنيد هيچ!
در گذشته چه اتفاقي مي‌افتاد که چهره‌هاي سرشناسي در حوزه موسيقي ايراني در مقام استاد فعاليت مي‌کردند اما درحال حاضر نمونه آنها کمتر پيدا مي‌شود؟
موسيقي ايران يک زمان آدم‌ سرشناسي مثل زنده‌ياد يحيي تارساز را داشت که تارش را به قيمت ٣٠٠‌ميليون تومان مي‌خريدند. تار يحيي بسيار معروف است. يحيي تارساز آدم تحصيلکرده‌اي هم نبود و تا کلاس ششم ابتدايي سواد داشت. يحيي تارش را با پوست گردو مي‌ساخت. او آکوستيک و ‌هارموني نخوانده بود اما تارش هنوز هم در آمريکا خريدار دارد. الان هم آقاي ارژنگ ناجي، تار مي‌سازد و اتفاقا هميشه هم با سه‌تار سر کلاس‌هايش مي‌رود اما آيا واقعا تار ايشان را ٥٠٠‌هزار تومان هم خريداري مي‌کنند؟ آقاي ابراهيم قنبري‌مهر نمونه برجسته ديگري از آدم‌هاي موفق در عرصه ساخت‌ ساز است. يک زمان آقاي «يهودي منوهين»، ويولن‌نواز و رهبر ارکستر برجسته آمريکايي براي برگزاري کنسرت و حضور در جشن هنر شيراز به ايران آمده بود. ايشان در مجلسي حضور يافت که من، آقاي روح‌الله خالقي، اسدالله ملک و... هم در آن بوديم.

گلپا و اسدالله ملک در حال تمرين
آقاي ملک مي‌خواست در آن مجلس ساز بنوازد. ملک شروع کرد به کوک‌کردن سازش که ديديم آقاي منوهين توجه عجيبي به ساز آقاي ملک دارد. «منوهين»، بعد که صداي ساز را شنيد، ويولن اسدالله ملک را گرفت و گفت که اين ويولن حتي از ويولن من که شناسنامه دارد و در فرانسه معروفيتي دارد هم، بهتر است. اين حرف را کسي مي‌زد که از او به‌عنوان بهترين نوازنده ويولن در سده بيستم ياد مي‌شد. «منوهين» بعد اين را هم پرسيد که اين ويولن را چه کسي ساخته است؟ ما هم گفتيم که ابراهيم قنبري‌مهر سازنده اين ويولن است. آقاي قنبري‌مهر فقط يک سازنده بنام ويولن نيست. او تار، سه‌تار، کمانچه، سنتور و بربط هم مي‌سازد و در ساخت ساز يک‌سري نوآوري‌ها ايجاد کرده است. امثال قنبري‌مهر يا يحيي تارساز، هنوز هم در ايران زياد هستند اما نمي‌گذارند اين آدم‌ها کارشان را به درستي انجام دهند. الان وزارت فرهنگ و ارشاد پولي از جوان‌هاي سازنده ساز مي‌گيرد و بعد مي‌گويد؛ برويد نجاري و صداسازي ياد بگيريد! اين‌طوري باعث مي‌شود جوان‌هايي که به اين کار علاقه‌مند هستند، انرژي‌شان را از دست بدهند و دست از کار بکشند. الان همه فقط به دنبال يک لقمه نان هستند و کسي قصد حمايت‌کردن ندارد. آنهايي که لازم است آموزش صحيح به جوان‌ها بدهند، اين کار را انجام نمي‌دهند، چون مي‌ترسند دکان خودشان تعطيل شود. ما منتظر هستيم که جوان‌ها وارد اين عرصه بشوند، چون اگر جوان‌ها نيايند، همين‌ آش است و همين کاسه، اما وقتي انگيزه در جوان کُشته مي‌شود، چه اميدي مي‌توان به آينده موسيقي اين
سرزمين داشت.
شما در مکتب‌هاي کهن موسيقي ايراني نزد اساتيدي چون نورعلي‌خان برومند شاگردي کرديد و اين اساتيد هم در گذشته نزد اساتيد خودشان تلمذ کرده بودند. اين مسير طي شد تا آن‌که گنجينه‌اي به نام موسيقي ايراني به وجود آمد اما گويا امروز اين گنجينه دچار تکرار شده است. به نظرتان چرا اين مسأله رخ داده و در موسيقي ايراني اتفاق تازه‌اي نمي‌افتد؟
به خاطر اين است که عده‌اي مي‌خواهند از هر سوراخي وارد شوند و پولي به دست بياورند. يک عده ديگر هم چشم ديدن آدم‌هاي جديد را ندارند، چون حس مي‌کنند دکان خودشان بسته مي‌شود، به همين دليل اجازه ورود نفس تازه به موسيقي را نمي‌دهند. بخش عمده‌اي از اين مشکل به خاطر نگرشي است که در فضاي آکادميک موسيقي ايجاد شده است. عده‌اي از همان آدم‌هايي که به آنها بها داده شد و بقيه را حذف کردند، به جوان‌ها گفتند که مثل فلان خواننده و فلان نوازنده بخوانند و بنوازند. اين توصيه‌هايي بود که به جوان‌ها شد و موسيقي ايران را به ‌هم ريخت. موسيقي به آدم‌هاي جديد احتياج دارد اما نه کسي که بخواهد گذشتگانش را تقليد کند. اين درست نيست که بخواهيم نمونه‌اي مثل قبلي‌ها را تربيت کنيم و بگوييم که مانند فلاني شويد. کارهايي که اين آدم‌ها مي‌کنند، ذات نوآوري و زنده‌بودن موسيقي را از بين مي‌برد.
از طرفي شما بايد ببينيد که چه کساني دارند رديف مي‌نوازند و رديف آموزش مي‌دهند. اصلا خود اين آدم‌ها چيزي از رديف مي‌دانند؟ رديف‌نوازي و آموزش‌دادن آنها مثل بچه‌اي است که نتواند ديکته بنويسد اما بخواهد به سراغ انشا‌نويسي برود. مگر چنين چيزي مي‌شود؟ شما ديکته و انشا را بايد توأمان ياد بگيريد. رديف مثل ٤ عمل اصلي رياضي است. کسي که ٤ عمل را ياد مي‌گيرد، تازه بايد مسأله حل کند. آدم‌هايي که رديف را ياد مي‌گيرند، هم تازه شروع کارشان است و بعد از آن بايد مکتب‌ها را گسترش بدهند اما همان‌طور که گفتم، اينها يک عده آدم ابن‌الوقت هستند که مي‌خواهند از سفره‌اي که برايشان پهن شده، به نان و نوايي برسند. مهندس همايون خرم به من مي‌گفت که اين آدم‌ها حتي دو دو تايشان هم ٤ تا نيست، بعد اين آدم‌ها مي‌خواهند آيندگان موسيقي را تربيت کنند. به نظر من ادامه روند موجود موسيقي ايران را به سراشيبي سقوط هدايت مي‌کند.
چگونه به کساني که در رديف‌نوازي متبحر نيستند، اين فرصت داده مي‌شود که خودشان را رديف‌نواز حرفه‌اي و استاد معرفي کنند؟ در اين بين چرا اساتيد برجسته رديف‌نوازي ساکت مي‌مانند؟
من خودم در مجموعه رديف‌آوازي «فراز و فرود» به ٦٩٥ گوشه‌ آوازي اشاره کرده و همه اينها را خوانده‌ام. مجموعه «فراز و فرود» حاصل ١١‌سال تلاش من و برادرم، حسين گلپايگاني است. اين مجموعه توسط حوزه هنري منتشر شد تا چراغ راهي براي جوان‌هايي باشد که مي‌خواهند در مسير موسيقي حرکت کنند و راه خود را گم نکنند. يک زماني در دانشگاه تهران برنامه‌اي گذاشتم و همه کساني که در رديف‌ مدعي بودند را به اسم به آن‌جا دعوت کردم. همه‌شان هم با من رفيق بودند و هيچ مشکلي هم بين ما وجود نداشته و ندارد. قصدم اين بود که فقط مطمئن شوند خيلي هم چيزي از رديف نمي‌دانند. به آنها گفتم که شما اگر چيزي از رديف مي‌دانيد، ٢ گوشه از اين گوشه‌ها را بخوانيد يا بنوازيد. گفتم اگر اين کار را بکنيد، يک‌ميليون تومان از جيب خودم به شما مي‌دهم! يک عده که ترسيدند و نيامدند و مابقي که آمدند هم نتوانستند اين کار را انجام دهند.

گلپا در کنار ميلاد کيايي نوازنده و آهنگساز سنتور
فقط مي‌خواستم روشن شوند که چيزي از رديف نمي‌دانند. شب‌پره که نمي‌تواند بحث آفتاب کند! شب‌پره از ترس آفتاب‌، روزها قايم مي‌شود و شب‌ها بيرون مي‌آيد. اين آدم‌ها مثل شب‌پره هستند. من يک قطعه در گوشه راست پنج‌گاه خواندم که آن را دوبله کردند و در جشن هنر شيراز گذاشتند. يک آقايي آمد همان قطعه را با ساز نواخت اما انگار که به پيکره اثر من آتش زد، چون آن آدم اصلا محير، خجسته و گاه و بي‌گاه نمي‌دانست. آدمي بايد اين کار را انجام بدهد که چيزي از آن مي‌داند. الان آقاي برومند خيلي خوب ساز مي‌زند اما ايشان کنار نشسته و عده‌اي روي کار هستند که مهارت لازم را ندارند. خوشبختانه الان جوان‌هاي مستعدي در موسيقي پا گرفته‌اند اما اين جوان‌ها بايد حمايت شوند. هنوز هم آدم‌هايي امثال يحيي تارساز، فرهنگ شريف و پرويز ياحقي وجود دارند. آنها اگر با سياست غلط آدم‌ها مواجه نشوند، مي‌توانند به درد موسيقي کشور بخورند اما اگر قرار باشد از جوانان پولي گرفته شود و کسي هم کمک‌شان نکند، به بيراهه مي‌روند و نتيجه چيزي مي‌شود که هم‌اکنون مي‌بينيم.
بسياري از هم‌نسلان شما تصميم به جلاي وطن گرفتند و سعي کردند فعاليت خود را در فراسوي مرزهاي ايران ادامه دهند. اکبر گلپا هيچ‌گاه به ترک وطن فکر نکرد؟
من نمي‌توانم از خاک وطنم دل بکنم، حتي فکر دوري از ايران به ذهنم خطور هم نکرده است. من يک وطن‌پرست هستم و در عمل نيز اين موضوع را ثابت کرده‌ام. حتي اگر تا پايان عمر هم آواز نخوانم، خاکم را ترک نمي‌کنم. همچنين کسي که آواز من را گوش مي‌دهد، مخاطبي که صداي گلپا را دوست دارد و با عشق و علاقه کارهايم را دنبال مي‌کند، در اين سرزمين و روي اين خاک زندگي مي‌کند. چگونه مي‌توانم رهايش کنم و از او دور شوم تا صدايم را از هزاران کيلومتر آن‌سوتر به گوشش برسانم؟ من در اين مدت سعي کرده‌ام به قوانين احترام بگذارم.
حتي اگر خوشايندم نبوده و باعث شده در کارم وقفه ايجاد شود، اعتراضي نکرده‌ام و نمي‌کنم؛ چراکه معتقدم درنهايت مردم هستند که انتخاب مي‌کنند. اگر مردم بخواهند، تا زماني که جهان باقي است هنرمند با وجود خاموشي از خاطره‌ها پاک نخواهد شد. از سوي ديگر اگر خواننده‌اي تمام امکانات در اختيارش باشد و مورد حمايت هم قرار بگيرد ولي نتواند جاي خود را در قلب مردم باز کند، به هيچ طريقي ماندگار نمي‌شود. به همين دليل هميشه تأکيد کرده‌ام که هنر از سياست جداست. به هيچ طريقي نمي‌توان هنرمند محبوبي را از قلب و ذهن مردم محو کرد.
دقيقا شما جزو هنرمنداني هستيد که هيچ‌گاه در بزنگاه‌هاي سياسي ورود نکرده‌ايد اما امروزه به‌کرات مي‌بينيم هنرمندان، موضع‌گيري سياسي مي‌کنند. اين عده معتقدند هنرمند بايد موضع سياسي خود را اعلام کند. شما دراين‌باره چه فکر مي‌کنيد؟
به‌زعم همه هفت نت در موسيقي وجود دارد اما من معتقدم نت هشتمي نيز هست که «سکوت» نام دارد. من نه به سياست علاقه‌مندم و نه از آن سررشته‌اي دارم. همان‌طور که من به‌عنوان يک خواننده آواز ايراني، ورود غيرمتخصصان به موسيقي را برنمي‌تابم، طبيعتا نمي‌توانم در مورد حوزه‌اي اظهارنظر کنم که در موردش مطالعه نکرده‌ام. از سوي ديگر، من واقعا از سياست تنفر دارم. ترجيح مي‌دهم نت سکوت را انتخاب کنم و بيرون از گود بنشينم و ببينم که دست سرنوشت ما را به کجا مي‌برد.
من نزديک به چهار دهه است که در راديو برنامه‌اي اجرا نکرده‌ام. شايد هر خواننده ديگري در اين شرايط مصاحبه‌هاي تند و تيزي انجام مي‌داد و با انتقاد از شرايط موجود سعي مي‌کرد فضا را به نفع خود تغيير دهد اما من همان زمان هم به دوستان گفتم بهتر است مدتي آواز نخوانم تا جو کمي تلطيف شود. از طرف ديگر درِسياست هميشه روي يک پاشنه نمي‌چرخد که بخواهيم از آمدن يک نفر خوشحال شويم يا از رفتن ديگري زانوي غم بغل بگيريم.
چندي پيش آقاي محمدجليل عندليبي در بخشي از يک گفت‌وگوي رسانه‌اي درباره شما حرف‌هاي تازه‌اي زد که خيلي بي‌پرده و صريح بود. نظرتان درخصوص اين صحبت‌ها چيست؟ اين آهنگساز شناخته شده با انتقاد از تک‌صدايي که در حوزه آواز سال‌هاست بر ديگر داشته‌هاي اين هنر سايه افکنده اعلام کرد اگر شرايط به نحوي بود که شما و استاد ايرج مي‌توانستيد بعد از انقلاب کار کنيد احتمال ايجاد اين مشکلات و مطرح شدن تعداد معدودي از افراد فراهم نمي‌شد.
آقاي عندليبي حقايق را گفت. خيلي خوشم آمد که ايشان بسيار باز صحبت کرد و از چيزي نترسيد. آقاي عندليبي گفته بود که وقتي آقاي شجريان به تهران آمد، گلپا او را برد و جا و مکان داد. آن وقت اين خواننده به همراه يک شاعر برجسته در مورد گلپا آن حرف‌ها را زد. خوشبختانه ابرها کنار رفت و خورشيد حقيقت تابيدن گرفت. من به همراه آقاي عندليبي در يک قطعه جديد هم همکاري کرديم که آن آهنگ ساخته شد اما به خاطر اين‌که ايشان درگير يک‌سري مشکلات شد، نيمه‌کاره ماند. اخيرا ايشان به من تلفن زد و يک‌سري صحبت‌ها در مورد آن اثر شد که ببينيم نتيجه‌اش به چه مي‌انجامد.
آقاي عندليبي کارش را براي موسيقي اين مملکت انجام داده و کارنامه‌اش گواه همه چيز است. ايشان که نرفته بگويد من دکتر هستم. مگر بتهوون گفت من دکترم؟ ايشان کاري را که بايد مي‌کرد، انجام داد. موسيقي ايران مردان بزرگي داشته‌ است. آقايان مرتضي خان محجوبي، فرهنگ شريف، جليل شهناز و خيلي‌هاي ديگر براي اين موسيقي زحمت کشيده‌اند. البته آقاي شريف اين اواخر يک‌سري اشتباهات داشت که نبايد آن کارها را انجام مي‌داد. خانمش چند وقت پيش مي‌گفت که فرهنگ شريف حتي يک قِران هم از من نگرفت. واقعا احتياج هم نداشت که بخواهد کارش را بفروشد و پول مريض‌خانه بدهد.

گلپا و ايرج در سال هاي جواني
اين اواخر يک عده به فرهنگ شريف نزديک شدند و خرابش کردند. به همين خاطر الان آن کساني که در وزارت ارشاد درجه و مقامي دارند، از اين بابت خوشحال هستند. من چند هفته پيش در خانه خودم مراسمي براي سالگرد آقاي شريف گرفتم که بسياري از خوانندگان و نوازندگان برجسته و جوان در اين مراسم حضور پيدا کردند. خيلي برايم لذت‌بخش بود که اين مراسم را در خانه خودم برگزار کردم. از اين قبيل مراسم‌ها به صورت رسمي هم برگزار مي‌شود، اما تمايلي به حضور در آنها ندارم چون در آن محافل، آدم‌هايي را مي‌بينم که اگر نبينم‌شان، بهتر است. من اهل تظاهر نيستم که رو در رو با کسي بگو و بخند کنم اما پشت سرش، بد بگويم و از او متنفر باشم. وقتي از کسي خوشم نمي‌آيد، ترجيح مي‌دهم او را نبينم، به همين دليل در مجالسي که اين دست آدم‌ها حضور دارند، شرکت نمي‌کنم.
بگذريم، دوباره به آواز ايراني برگرديم. حال و هواي آواز ايراني را چطور ارزيابي مي‌کنيد و چه آينده‌اي براي آن متصور هستيد؟
متأسفانه درحال حاضر آواز ايراني دوباره مُرده و بايد آن را زنده کرد. جوان‌ها بايد اين کار را انجام بدهند که جلوي آنها گرفته مي‌شود و يک عده جوانان را به بهانه صداسازي و ياد گرفتن نجاري به اين طرف و آن طرف مي‌فرستند و درنهايت به جوان برمي‌خورد و انگيزه‌اش گرفته مي‌شود. پول‌هاي درشتي از جوان‌ها مي‌گيرند و به آنها وعده‌هاي الکي مي‌دهند اما هيچ خبري نمي‌شود. يک نفر به من مي‌گفت که خودروام را فروختم و پولش را به اينها دادم! آن‌وقت يک عده مي‌گويند که از شاگردهاي‌شان پول هم نمي‌گيرند، اينها دروغ مي‌گويند، نه‌تنها پول مي‌گيرند، بلکه جوانان را دست به سر هم مي‌کنند و مي‌گويند برويد صداسازي و نجاري ياد بگيريد. درنهايت هم مي‌گويند شبيه فلاني بخوانيد. نمي‌گذارند جوان‌ها هر چه دل‌شان مي‌خواهد بخوانند. ٤، ٥ نفر هستند که مثل اختاپوس روي موسيقي اين مملکت افتاده‌اند!
چندي پيش بچه‌هاي دانشگاه براي من يک بنيادي تحت عنوان «بنياد گلپا» درست کردند و ما فرصتي را ايجاد کرديم که در آن به جوان‌ها برسند و نسل نو بتواند چيزي در اين بنياد ياد بگيرد. کسي نبايد مانع پيشرفت جوانان علاقه‌مند به موسيقي ايراني بشود. موسيقي ايراني جايگاه ويژه خودش را دارد. يک زماني رئيس سازمان يونسکو به ايران آمد و در يک مجلس گفت که موسيقي ايراني در برابر موسيقي‌هاي بزرگ مثل يک قطره مي‌ماند. بعد ما گفتيم که موسيقي ايراني مثل قطره اشک است که آدم را مي‌سوزاند. هيچ موسيقي ديگري نمي‌تواند چنين کاري را مثل موسيقي ايراني انجام بدهد.
اين موسيقي نيازمند نگاه دلسوزانه است که متاسفانه عده‌اي اين نگاه را ندارند. به همين خاطر موسيقي ايراني مُرده و لازم است که دوباره احيا شود. البته من به تنهايي نمي‌توانم احياي موسيقي را انجام دهم يا مسير را براي جوانان هموار کنم. تنها کاري که از دستم برمي‌آيد راهنمايي و آموزش است. تاريخ گواهي مي‌دهد که درِ خانه‌ام هميشه به روي جوانان و علاقه‌مندان به موسيقي باز بوده و هيچ‌گاه مثل برخي‌ سعي نکرده‌ام دانشم را در صندوقچه نگه دارم و از ديگران پنهان کنم چرا که موسيقي بايد به نسل‌هاي ديگر به درستي انتقال پيدا کند.
آواز ايراني در دهه‌هاي اخير روندي صعودي طي کرده يا عقبگرد داشته است؟
اول بايد تکليف آواز را مشخص کنيم و تفکيکي ميان اجزاي موسيقي ايراني قايل شويم تا اشتباهي پيش نيايد. بايد تاريخ موسيقي ايران را ورق بزنيد تا متوجه شويد کدام خواننده با آواز معروف شده است. من زماني به آوازخواني پرداختم که خيلي‌ها معتقد بودند ديگر کسي علاقه ندارد به آواز گوش دهد، اما وقتي که به برنامه «گل‌ها» در راديو رفتم و در استوديو آواز خواندم، مشير همايون شهردار و داوود پيرنيا را ديدم که هنگام گوش دادن به آوازم اشک مي‌ريزند. ضمنا من کار ساده‌تر را انجام نمي‌دادم و نمي‌آمدم در ابتداي قطعات، چند دقيقه مقدمه بگذارم و بعد تحرير بزنم. تمام آوازهاي من با شعر آغاز مي‌شود. اين کار بسيار سخت است و هر خواننده‌اي نمي‌تواند ادعا کند چنين کاري را انجام داده است. درواقع از «دل‌ اي دل اي» کردن در ابتداي قطعاتم پرهيز مي‌کردم چون معتقد بودم بايد آواز را به شکلي ديگر به مردم ارايه داد.

گلپا به عنوان يک پرسپوليسي پرو پاقرص در کنار اکبر افتخاري
البته من از آن دست خوانندگاني نيستم که بگويم چون در آن زمان، مردم سبک من را دوست داشته‌اند پس بايد تا ابد اين‌طور بخوانم. بايد بپذيريم دوره و زمانه عوض شده و طبيعتا سليقه مردم هم تغيير کرده است. آن روزها مردم سبک آوازي من را مي‌پسنديدند و به گواه دوستان، زماني که صدايم را از راديو پخش مي‌کردند، خيابان‌ها خلوت مي‌شد اما شايد نسل امروز ديگر علاقه‌اي نداشته باشد به اين سبک گوش دهد. موسيقي مانند هر پديده ديگري مدام درحال تغيير است و ما هم ناگزيريم که با جريان هماهنگ شويم. البته اين کار بايد با دانش و به صورت اصولي انجام شود. حرف من اين است که عده‌اي بدون داشتن علم کافي يا در نظر گرفتن جميع شرايط دست به تغيير ذائقه مخاطب موسيقي ايراني مي‌زنند.
در آخرين گفت‌وگويي که با هم داشتيم، از توليد ٢، ٣ قطعه جديد خبر داديد. سرنوشت آن قطعات چه شد و درحال حاضر مشغول چه فعاليت‌هايي هستيد؟
الان ٢، ٣ اثر خوب دست من است اما تا زماني که ارکستر و نوازنده‌هاي خوب پيدا نکنم، آن آثار را توليد و منتشر نخواهم کرد. ارکستر خيلي اهميت دارد. همان‌طور که کارلوس کي‌روش توانست فوتبال از دست رفته ايران را خيلي راحت به جام‌جهاني برساند، در موسيقي هم آدم‌هايي مثل آقاي فريدون شهبازيان بايد پيدا شوند که بتوانند يک عده نوازنده خوب را هدايت کنند. البته نوازنده‌ها نبايد نوازنده‌هاي «بزن در رويي» باشند. آقاي شهبازيان گوش بسيار خوبي دارد. چنين آدم‌هايي مي‌توانند به موسيقي کمک کنند. اگر يک‌سري نوازنده خوب دور هم جمع شوند اما کسي نتواند آنها را رهبري کند، هر کسي ساز خودش را مي‌زند، يا اگر شعر و موسيقي يک قطعه خوب و آواز آن هم کاملا درست و منطقي باشد ولي اثر تنظيم و نوازندگي خوبي نداشته باشد، از ارزش‌هايش کاسته مي‌شود. به دنبال آن هستم که همه چيز آن‌طور که دلم مي‌خواهد انجام بشود و بعد آن سه قطعه را منتشر کنم.
شما با وجود آن‌که جزو بزرگان و پيشکسوت‌هاي عرصه آواز و موسيقي کشور محسوب مي‌شويد اما در صحبت‌هاي‌تان مدام از شاگرد بودن‌تان نزد اساتيد ديگر مي‌گوييد، درحالي‌که خيلي از پيشکسوت‌هاي موسيقي از دوره شاگردي‌شان گذر مي‌کنند و چيزي در اين مورد نمي‌گويند. ارادت‌تان به اساتيدي که داشته‌ايد از کجا ناشي مي‌شود؟
من هم تعجب مي‌کنم که عده‌اي مي‌خواهند طوري نشان دهند که انگار از همان بدو کارشان استاد بوده‌اند! اين حرف‌ها براي من قابل درک نيست و بيشتر از غرور و خودستايي آدم‌ها برمي‌آيد. البته همان‌طور که گفتم خيلي از اين آدم‌ها حتي رديف هم نمي‌دانند و به خودشان مي‌گويند استاد! من آوازي در گوشه خجسته اجرا کرده‌ام که با قاطعيت مي‌گويم خيلي از کساني که مدعي رديف‌خواني هستند، حتي نمي‌توانند گوشه‌اي که خوانده‌ام را تشخيص دهند. من ٩‌سال و نيم شاگرد آقاي نورعلي خان برومند بودم. باعث افتخار من است که از ايشان مي‌گويم.
نورعلي خان برومند اصلا شاگرد ديگري نداشت اما الان هر کسي از راه مي‌رسد، مي‌گويد شاگرد اين آدم بوده است. اين حرف‌ها براي من که خودم آدم آن نسل هستم خيلي تعجب‌آور است. من هميشه به حرف اساتيدم توجه داشتم و رسيدن به جايگاه مناسبي در آواز و رديف را مديون آنها هستم. يادم مي‌آيد يک روزي مرتضي خان محجوبي به من گفت که اگر مي‌خواهي آواز بخواني، آواز را پشت مُرده بخوان! من حتي اين کار را هم امتحان کردم. رفتم و پشت مُرده آواز «مستم مستم» را خواندم و واقعا از آن کار درس گرفتم. حرف اساتيد است که باعث مي‌شود آدم درس بگيرد و در کار خودش تبحر پيدا کند. به همين خاطر من از نورعلي خان برومند مي‌گويم چون از او تأثير گرفته‌ام و نه‌تنها پنهان نمي‌کنم که شاگردش بوده‌ام، بلکه اين موضوع را با افتخار در همه جا اعلام مي‌کنم.

بعد از سال‌ها فعاليت در عرصه موسيقي، به آنچه از اين هنر مي‌خواستيد، رسيده‌ايد؟
بله، من در مدرسه نظام و دانشکده افسري درس خواندم و بعدها هم مهندس نقشه‌برداري شدم اما همه اينها را رها کردم و به سراغ موسيقي رفتم. در موسيقي هم هر آنچه يک جوان انتظارش را دارد، به دست آوردم. از اين طريق به خانه، باغ، زندگي، همسر و فرزندان خوب رسيدم. بچه‌هاي خوبي دارم و از اين بابت خيلي خوشحالم. يکي از بچه‌هاي من نابغه است. دخترم در آمريکا زندگي مي‌کند و رئيس‌جمهوري آمريکا به او گفته که تو تا آخر عمر نور چشمي ما هستي و هرچه که بخواهي به تو خواهيم داد. يکي از دامادهايم نيز به درجه پروفسوري رسيده و يک زماني رئيس بيمارستان اورلند بود. اينها براي من مهم است. من در اين دنيا به صفا و صميميت رسيدم و همه چيز را به دست آوردم. الان به هيچ چيزي احتياج ندارم و منتظر مرگ هستم.
بياييد در پايان به بحث تأليفات شما هم گريزي بزنيم. ‌سال گذشته کتابي با عنوان «گنجينه گلپا» از شما منتشر شد. محتواي کتاب را به چه موضوعاتي اختصاص داديد؟
در کتاب «گنجينه گلپا» که ‌سال گذشته به کوشش مسيح سام خانيان درآمد، حتي يک کلمه هم در مورد خودم صحبت نکرده‌ام. اين کتاب حدود ٣٠٠ و چند صفحه دارد و در آن صحبت‌هاي ديگران ازجمله شاهين فرهت، نورعلي برومند، روح‌الله خالقي، لوريس چکناواريان، مرتضي محجوبي، حسن کسائي، محمدرضا لطفي، محمدرضا شجريان، جليل شهناز و... در مورد من وجود دارد. من اعتقاد دارم زماني مردم شما را باور مي‌کنند که ديگران بگويند شما چه کسي هستيد، نه اين‌که خودتان بگوييد که هستيد و چه کرده‌ايد؟ سه سي‌دي ضميمه اين کتاب شده که در اين سه سي‌دي صحبت همه اين افراد به صورت مستند وجود دارد.
آقاي فرهت در اين سي‌دي نقش مرا در آواز ايراني بررسي کرده يا آقاي لطفي مي‌گويد که وقتي گلپا مي‌خواند، مردم مغازه‌هاي‌شان را مي‌بستند و به خانه مي‌رفتند تا پاي راديو و صداي گلپا بنشينند. در اين سي‌دي‌ها همه مي‌گويند که وقتي گلپا شروع به کار کرد، مردم را دوباره با آواز ايراني آشتي داد. کتاب «گنجينه گلپا» را الان وزارت فرهنگ و ارشاد به قيمت ١٥٠‌هزار تومان به فروش مي‌رساند که فروش خوبي هم داشته و چاپ اول و دوم آن تمام شده است. خدا را شکر مردم هنوز هم که هنوز است گلپا را فراموش نکرده‌اند.
چه شد که به فکر تأليف کتاب افتاديد؟
من از دوران جواني اهل کتاب و مطالعه بودم. شايد خيلي از جوانان امروز نمي‌دانند که نزديک به پنجاه جلد کتاب از من در داخل و خارج از کشور به چاپ رسيده است. البته خودم هم اصراري ندارم که جار بزنم چندين و چند جلد کتاب نوشته‌ام. من کارم را انجام داده‌ام و نقش خود را در موسيقي ايفا کرده‌ام. هر چند وقتي شرايط کنوني را مي‌بينم از ته دل غصه مي‌خورم. با وجود اين، علاقه‌اي ندارم فعاليت‌هايم را در بوق و کرنا کنم. پنج کشور بزرگ دنيا به من مدرک دکترا اعطا کرده‌اند و دو مجسمه‌ام را ساخته‌اند اما نسل کنوني در ايران آن‌طور که بايد و شايد با افتخاراتم آشنا نيست.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۲۸۸۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آغاز جشنواره «شب های موسیقی تاک» در ملایر 

ایسنا/همدان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان برگزاری نخستین جشنواره موسیقی «شب‌های تاک» در ملایر را در راستای حمایت از هنر اصیل موسیقی برشمرد و گفت: ملایر سابقه غنی فرهنگی و هنری به خصوص در عرصه موسیقی و ساخت ساز دارد.

مسعود ویژه روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ماه در آئین افتتاح جشنواره موسیقی «شب‌های تاک» در ملایر با اشاره به اثرگذاری بالای موسیقی به ویژه سنتی و محلی، افزود: آنجایی که قلم و سخن کم می‌آورد، موسیقی وارد عمل می‌شود.

ویژه این جشنواره را یک رویداد بزرگ فرهنگی و هنری دانست که برای نخستین بار در شهرستان ملایر برگزار می‌شود و مطرح کرد: در یکی دو دهه اخیر ذائقه موسیقیایی مردم استان همدان تغییر کرده و اندوخته‌ها و داشته‌هایی که در فرهنگ ما است را باید قدر بدانیم.
وی با بیان اینکه طی یک هفته شاهد اتفاقات و رویدادهای خوبی در عرصه موسیقی سنتی این شهرستان هستیم، گفت: ملایر در سالهای اخیر نگاه‌های خوبی به حوزه موسیقی داشته و برنامه‌ها و اتفاقات خوبی را رقم زده است.

ویژه از حمایت‌های فرماندار، شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر و دیگر مسئولان این شهرستان در برگزاری نخستین جشنواره موسیقی ملایر قدردانی کرد و تصریح کرد: میزبانی جشنواره تئاتر استانی با حمایت مسئولان و هنرمندان در این شهرستان باشکوه و موفق برگزار شد و برپایی نمایشگاه استانی قرآنی در ماه رمضان از دیگر اقدامات خوب ملایر است.

وی با اشاره به اینکه موسیقی خودش یک هنر کامل است، بیان کرد: چنانچه این هنر اصیل موسیقی را قدر ندانیم، چیزهای دیگری جایگزین این فرهنگ غنی و داشته‌های فرهنگی ما می‌شود که برخی معضلات اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.

مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان با بیان اینکه در دولت سیزدهم به حمایت از موسیقی سنتی، محلی و بومی تاکید شده است ، خاطرنشان کرد: با حمایت‌های هنرمندان موسیقی و برنامه‌ریزی‌هایی که در استان همدان رقم خورد، مجموعه برنامه‌هایی همچون دومین جشنواره موسیقی «شب‌های هگمتانه» را برگزار کردیم.

رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ملایر نیز اظهار کرد: این جشنواره شامل پنج بخش اجراهای صحنه‌ای موسیقی سنتی و محلی، برگزاری کارگاه‌های آموزشی و متنوع با موضوعات مختلف شعر، موسیقی و سازسازی، برپایی دومین دوره نمایشگاه ساز، تور گشت شهر و بازدید از اماکن تاریخی و دیدنی ملایر در راستای استفاده از ظرفیت بزرگ گردشگری و هنری ملایر و برپایی نمایشگاه صنایع دستی و سوغات ملایر است.

فرشاد کشاورزیان بیان کرد: جشنواره موسیقی «شب‌های تاک» با حضور چهار استان همدان، لرستان، مرکزی و کرمانشاه برگزار می‌شود که یک جشنواره در سطح منطقه‌ای است و اساتید مطرح کشوری و هنرمندانی از تهران در این جشنواره حضور دارند.

وی ادامه داد: طبق جدول زمان‌بندی امروز آئین افتتاحیه با اجرای گروه موسیقی همراز کودک برگزار و در روزهای بعد از ساعت ۹ تا ۱۰:۳۰ و ۱۱ تا ۱۲:۳۰ کارگاه‌های آموزشی برگزار می‌شود که در مجموع ۱۲ کارگاه آموزشی برای شرکت‌کنندگان پیش‌بینی شده است.
رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ملایر با بیان اینکه اجراهای صحنه‌ای نیز هر شب در دو سانس از ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰ و ۲۰ تا ۲۱:۳۰ شب اجرا و به مدت هفت شب ۱۴ اجرای صحنه‌ای خواهیم داشت، افزود: در ایام برگزاری جشنواره از ساعت ۱۴ تا ۱۶ عصر هر روز تور گشت شهر و بازدید از اماکن تاریخی و دیدنی ملایر برگزار می‌شود.

کشاورزیان از جمله اهداف و رویکردهای برگزاری جشنواره موسیقی به رشد، اعتلا و اشاعه فرهنگ موسیقی فاخر الهام گرفته از فرهنگ و هنر ناب ایرانی مبتنی بر اصالت‌های ملی قومی و منطقه‌ای بر اساس نیازهای فرهنگی کشور، حفظ، احیا و ترویح و صیانت از موسیقی اصیل ایرانی و گسترش ابعاد مختلف موسیقی در متن زندگی مردم از ترانه‌ها و لالایی‌های مادران گرفته تا عزاداری‌ها و جشن‌ها اشاره کرد.
دبیر جشنواره موسیقی «شب‌های تاک» نیز اظهار کرد: در پنج حوزه اجرای صحنه‌ای داریم و همزمان با آغاز به کار جشنواره، دومین نمایشگاه ساز و صنایع دستی در مجتمع فرهنگی و هنری ارشاد افتتاح شد و بعدازظهر هر روز کارگاه‌ها و ورک‌شاپ و تور گردشگری برگزار می‌شود.

رضا قدسی با بیان اینکه در این جشنواره ۳۸۰ هنرمند حضور دارند که ۲۸۰ نفر از فعالان عرصه موسیقی هستند ابراز امیدواری کرد لحظه‌های خوبی را برای هنرمندان و مردم رقم بزنیم. 

قدسی از همراهی و حمایت شهردار و شورای اسلامی شهر ملایر در برگزاری این جشنواره قدردانی کرد و گفت: هر رویداد فرهنگی و هنری در این شهرستان به همت شهرداری و شورای اسلامی شهر است که قابل تقدیر است.

دبیر جشنواره موسیقی «شب‌های تاک» همچنین از حمایت های خانه خلاق رُجا با ۶۰ هنرمند در ملایر و آموزشگاه موسیقی همراز قدردانی کرد.


انتهای پیام

دیگر خبرها

  • آغاز جشنواره «شب های موسیقی تاک» در ملایر 
  • برگزاری ۱۹ عنوان برنامه شاخص هفته سنه در سنندج
  • فیلمی از سورپرایز جالب مردم در کنسرت توسط گرشا رضایی
  • واردات سازهای لاکچری آزاد می‌شود؟
  • تصویر دیده نشده از محمدرضا شجریان
  • تصاویر دیده نشده از محمدرضا شجریان/ عکس
  • پخش زنده فیلم‌ دختران ایرانی برای مردان خارجی‌ | ماجرای تکان‌دهنده خانه‌های فساد | قاچاق دختران به خارج ا پروژه‌های کینگ، چتربیت و رافائل چه بودند؟
  • چرا دانلود غیرقانونی آهنگ را دوست داریم؟
  • (ویدئو) انتشار تصویر عجیب از «بنیامین بهادری»
  • رونق کنسرت‌ها تهدید یا فرصت؟