دیدار پدر فرانسوی و پسر شهید بعد از 30 سال
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۳۳۲۷۹
میگویند پدری بعد از 30 سال قرار است پسرش را در آغوش بگیرد سراغ پسر میروی، سنگ مزاری همچون دیگر شهدا دارد، درست است او اینجا غریب نیست اما سنگ مزارش نشان از دلتنگی دارد. به گزارش جهان نيوز، می گویند پدری بعد از 30 سال قرار است پسرش را در آغوش بگیرد سراغ پسر می روی، سنگ مزاری همچون دیگر شهدا دارد اما گویی نشانی از دلتنگی دارد، درست است او اینجا غریب نیست اما سنگ مزارش نشان از دلتنگی دارد و سالهاست چشم انتظار مادر و پدری است که او را در آغوش بگیرند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
لحظه ها دیر می گذرند گویی کمال هم با قامتی ایستاده انتظار پدر را می کشد، پدر واژه مقدسی که مرز نمی شناسد ایرانی ، فرانسوی و تونسی ندارد ، قلبت از جا کنده می شود، این بار قصه دیدار فرق می کند پدر از راه دور از کشوری غریب، جایی که شهادت معنایی ندارد به دیدار پسر شهیدش می آید.
دختر شهیدی که خودش را از تهران به قم رسانده بود و در گلزار شهدا با دسته گلی زودتر از همه چشم انتظار پدر شهید کورسل بود می گوید وقتی شنیده ام قرار است پدری شهید از کشور غریب برای دیدار فرزند ش به قم بیاید به عنوان یک ایرانی دلم اجازه نمی داد در این مراسم نباشم دلم می خواست به اندازه خود و به پدر شهید بگویم که پسرت اینجا غریب نبوده و ما امروز به شما خوش آمد می گوییم.
لحظه ها می گذرد می دانی اینجا پدران و مادران شهدا را تجلیل می کنند اما پدر شهید کورسل به خاطر پسر شهیدش جریمه هم شده و از کارش اخراج شده هنوز پدر نیامده غربتش را حس می کنی گویی از پسر شهیدش هم غریب تر است.
چند ساعتی نیست که پدر شهید کورسل وارد ایران شده همان ابتدا که به زیارت حضرت معصومه (س) رفت دلش هوای امام رضا(ع) کرده می گوید مرا به زیارت امام رضا(ع) هم ببرید، اینجاست که می فهمی چه کسی ویزای دیدار پدر و پسر را بعد از 30سال امضا کرده است.
لحظه جدایی تمام شده پدر به گلزار شهدا می رسد نگاه غریبی دارد ، فلش های دوربین ها یکی یکی صدا می کنند و لحظه ها را ثبت می کنند اما این دوربین ها یارای ثبت شوق دیدار پدر با پسر را ندارند، و تو با گوش های زمینی ات صدای بال ملائک را نمی شنوی اما می دانی اینجا هستند، گام های پدر آرام است اما چشمان سرخش نشان از اشک های فراق پسر را دارد و هر لحظه که به دیدار پسر نزدیکتر شده سرخی چشمانش نیز بیشتر شده .
گویی هنوز پدر باور ندارد فراق 30ساله تمام شده نگاهش مات و مبهوت است، دنبال پسرش می گردد ابتدا سراغ مزار شهید زین الدین رفته تا فرمانده دلها را ببیند، فرمانده دلها هم خوب می داند چگونه قلب پدر شهید را آرام کند، از اینجا به بعد گام های پدر سریعتر می شود اطراف را نگاه می کند که به کدام طرف هدایت می شود، او اینجا دنبال کمال است.
ثانیه ای نمی گذرد فراق به پایان می رسد و کمال بعد از 30سال در آغوش پدر آرام می گیرد، اینجا دیگر همه کارها دست شهید است، وقتی پدر خم می شود تا مزار پسرش را بوسه بزند دست شهید را بر شانه پدر می توان دید، بوسه های پی در پی پدر بر سنگ مزار شهید به همه اطمینان میدهد آری کمال هم اینجاست، نمی دانم شاید روزها و سالها اینجا در انتظار بوده، شاید روزها و سالها من و تو مهمانش بوده ایم اما اینبار قصه فرق می کند پدر آمده برای دیدار چقدر تماشایی است دیدار یعقوب و یوسف که شنیده بودیم اما ندیده بودیم.
عده ای نمی دانند اینجا چه خبر است می پرسند مگر شهید اروپایی داریم؟ باورشان نمی شود اروپایی ها هم شهید می شوند همانطور که هنوز عده ای باورشان نمی شود اسلام مرزی ندارد و بعد از کمال ها که ترک دیار کردند تا خونشان به خون حسین علی پیوند بخورد نوبت محسن ها است تا حلقومشان زیر تیغ شمرهای زمانه برود اما صلابت نگاهشان برای همیشه در تاریخ بماند.
اینجاست سلفی گرفتن با اروپایی ها افتخار است همان هایی که جانشان را برای خاک سرزمین تو دادند، کمالی که به دست منافقین در عملیات مرصاد مظلومانه شهید شد، دشمنان قسم خورده اسلام هنوز هم عاشقان فرانسوی را در ایران و عاشقان ایرانی را در سوریه شهید می کنند.
امروز پدر شهید کورسل همه آنهایی را که با زبان و قلم شان به مدافعان حرم ناجوانمردانه حمله می کنند شرمنده می کند آنجایی که سر مزار پسرش می گوید افتخار می کنم که پسرم برای دفاع از نظام جمهوری اسلامی ایران شهیده شده است.
پدر شهید هنوزهم برگه اخراج از شغلش را به خاطر شهادت پسری که سالها بعد از طریق اینترنت متوجه شهادتش می شود دارد و با افتخار به خبرنگاران نشان می دهد .
حامد جادری مجاهد عراقی و همرزم شهید کورسل که برای دفاع از ایران در برابر حکومت بعث عراق در لشکر بدر از مرز اسلام دفاع می کرد می گوید روزهای آخر جنگ بود در کرمانشاه بودیم، شبی که منافقین به اسلام آباد غرب حمله کردند عملیات مرصاد انجام شد و کمال هم در این عملیات بود روز 5مرداد عملیات شروع شد چند روزی که در منطقه بودم کمال را می دیدم جوان آرامی بود و می گفتند از فرانسه برای جهاد آمده است، کل گردان ما در آن عملیات یا شهید شدند یا زخمی، کمال کورسل هم جز شهدا بود.
شاید بعد از امروز دیگر کسی نپرسد فرانسوی در ایران چه می کند و ایرانی در سوریه چه می کند...
منبع: قم فردا
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۳۳۲۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حاجکناری: در استانم غریبم؛ کاری کردند خودم نیایم
مربی سابق تیم ملی کشتی آزاد تاکید کرد که بعد از المپیک توکیو، نه تنها در بحث ملی که در استانش نیز با او برخورد خوبی نشده و دعوت به مسابقات کشوری هم به گونهای بوده که خودش نیاید. - اخبار ورزشی -
عباس حاجکناری در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم، درباره قطع همکاریاش با فدراسیون کشتی تاجیکستان اظهار داشت: همانطور که قبلا گفته بودم، در زمینه ادامه همکاری با تاجیکها، از سوی محل کارم با من همکاری نشد و هرچقدر تلاش کردم که ادامه کارم همچنان با مرخصی بدون حقوق باشد، اما چون قراردادی هستم، مورد پذیرش قرار نگرفت و وقتی شرایط را سنجیدم دیدم بهتر است برگردم.
وی با اشاره به اینکه فدراسیون تاجیکستان خواستار ادامه همکاری بود، تاکید کرد: از فدراسیون کشتی هم خواستم برایم نامه بزند، اما نامه به هرشکل طوری نبود که کارم انجام شود، آنها میخواستند در مسابقات کسب سهمیه با هم همکاری کنیم، اما هر چقدر تلاش کردم، کاری از پیش نرفت و درنهایت هم رئیس فدراسیون تماس گرفت که مشکلتان حل نشد که گفتم این امکان فعلا برایم میسر نیست.
عضو کادرفنی تیم ملی کشتی آزاد در بازیهای المپیک توکیو تصریح کرد: من اهل گروه و باندی نیستم و قواعد این بازیها را نمیدانم، به همین دلیل هم از هیچ سمتی حمایت نمیشوم، اما کشتی کار من است، از روزی هم که برگشتم دوباره کار مربیگری را اینجا آغاز کردم، هر کجا باشم کار کشتی میکنم. یکی دو پیشنهاد خارجی به من داده شده، ولی همین داستان تکرار میشود.
وی تصریح کرد: من از کسی هم گله نمیکنم، حتی از رفقای خودم. فقط یک چیزی ناراحتم میکند، از همان زمان که به المپیک توکیو رفتیم، نمیدانم چه اتفاقاتی رخ داد، که بعد از آن با من اینگونه برخورد کردند. صرفا بحث تیم ملی را مطرح نمیکنم، در استان خودم هم با من کاری ندارند. از همان روز اول حرکتهایی اینجا انجام میشد که ناراحت کننده بود. میخواستند برای مسابقات کشوری لیست مربیان استان را بنویسند، اسم من که عضو سابق کادرفنی تیم ملی بودم، پایینتر از مربیانی قرار گرفت که سابقه خاصی نداشتند. بعد هم بدون اینکه با من صحبتی کنند، نظرم را بپرسند، یا لااقل بگویند میخواهند اسمم را در این لیست قرار دهند، این کار انجام شد و این حس را به من دادند که صرفا خواستند طوری عمل کنند که من خودم نیایم. هیچ تماسی اصلا با من نگرفتند.
حاجکناری افزود: من در رابطه با برخوردی که با من شد، با یکی از پیشکسوتان کشتی هم صحبت کردم، او هم نظر من را تایید کرد. برخورد آنها به گونهای بود که اسم من را رد کنند و بعد بگویند عباس خودش نیامد! اینکه بعدا در مصاحبهای از مراد محمدی مدیرفنی کشتی استان دیدم عنوان کرده کمیل قاسمی سرمربی بزرگسالان است و برای ردههای دیگر هم بعید است که حاجکناری مسئولیتی قبول کند هم اصلا از من هیچ سوالی نشده، اصلا به من نگفتند تو میخواهی باشی یا نه، من در شهر خودم هم غریبهام. مثل همان وقتی که قهرمان دنیا شدم و بعد هزاران مشکل برایم ایجاد شد و من غرق در مسائل ناخواسته شدم، احساس قربانی شدن داشتم. شما ببینید بعد از عباس حاجکناری فریدونکنار یک مدال جهانی دیگر نگرفته، باوجودی که بچهها اینجا استعداد زیادی دارند.
وی گفت: اینجا هم وقتی برگشتم، به زحمت توانستم یک سانس تمرینی بگیرم، به اسم 6 تا 8 شب، که کلا یک ساعت و نیم دست من است، این تایم کشتی پیشکسوتان است، میخواهم شاگردانم را هم بیاورم، اما باز عدهای سنگاندازی میکنند. من به کشتی احساس دین دارم و میخواهم کشتی را به نونهالان، نوجوانان و جوانان لااقل در شهر خودم آموزش دهم.
حاج کناری افزود: میلاد والیزاده روز اول کشتیاش پیش من آمد مدت کمی بود و بعد او را سمت کشتی فرنگی بردند. قبل از رفتن من به هند، دوباره یک سالی آمد و در جوانان مطرح شد. محسن کاوه در جریان هست که من به چه شکل برایش سهمیه گرفتم و او هم خودش را نشان داد. در زنجان خودش را پیدا کرد و در انتخابی تیم ملی بهترین کشتی را گرفت، اما کاری کردند که حتی میلاد برای سلام کردن هم سمت من نیامد! حالا هم امیرحسین محمدی را دارم که در اردوی نوجوانان پیش بهنام احسانپور است، کشتیگیر خوب و آیندهداری است، متاسفانه در فریدونکنار به من کلاس تایم مناسب نمیدهند که شاگردانم آنجا تمرین کنند.
انتهای پیام/