جهان در كار سركوب انديشه است
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۶۴۱۹۴
به گزارشبولتن نیوز، علي شمس با نگارش و كارگرداني «شب دشنههاي بلند» حقيقتا يك گام از نمايش قبلياش «داستانهاي ميان رودان» رو به پيش برداشته است. اينجا ديگر صحبت از اينكه بازيگران حضور باكيفيتي دارند يا طراحي صحنه به خوبي جزييات را رعايت كرده است، اهميت چنداني ندارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنچه در اين نمايش واضح به نظر ميرسد دلمشغولي نويسنده در توجه به يك رنج تاريخي است. «حسد»ي كه گويي تمام اركان اجتماعي به ويژه قشر روشنفكر و هنرمند را در نورديده و اهل تئاتر كمتر بر خاستگاههاي شكلدهندهاش تمركز كردهاند؛ دردي كه درست مدتي كوتاه بعد از آغاز اجراي اين نمايش، روي صحنه مراسم منتقدان سينمايي هم جاري شد و اعتراض جمشيد مشايخي چون مشتي گره كرده بر گوشها و چشمهاي بسته كوبيد. گرچه بعيد است فقر آگاهي و دانش و مطالعه اجازه بدهد عدهاي رنج امثال «پرويز فنيزاده» يا «شاهين سركيسيان» را به ياد بياورند. در اين نمايش با اسامي آشناي ديروز و تا حدي غريب امروز مواجه خواهيد شد. بهرام بيضايي، عباس نعلبنديان، ساعدي، كارگاه نمايش و آنچه بر تمامي قلم به دستان تاريخ اين سرزمين گذشت و در اين گفتوگو نيز مرضيه وفامهر از سهراب شهيد ثالث ياد ميكند. گرچه دقت در دليل غيبت و حضور دوباره خودش بعد از سالها روي صحنه نيز خالي از معنا نيست. گفتوگو با اين دو هنرمند را در ادامه ميخوانيد.
اگر به شيوه پيشنهادي نمايشنامه «شب دشنههاي بلند» فرض بگيريم چندسال ممنوعالكاري را تجربه نكردهايد و اين نمايش در ادامه كارهاي تئاتري قبلي شما قرار ميگيرد، حالا با چطور تجربهاي مواجه هستيد؟
مرضيه وفامهر: هر كاري كه به انجام ميرسد براي من تجربه است ولي نميتوانم بگويم در ادامه تجربه قبليام چه جايگاهي را اشغال ميكند. چون اين فرض محال است. اما امروز من ديگر نه آن آدم قبل هستم و نگاهم ارتباط چنداني با آن زمان ندارد و نه هنوز آدم تازه ثبوت يافته. تفاوت به حدي زياد شده كه غيرقابل توضيح به نظر ميرسد. يكباره به وضعيتي جديد پرتاب شدهام. البته در اين سالها بارها تلاش كردم كه در اين وضعيت تغييري به وجود بياورم و به عنوان نمونه سال ۸۳ در كاري بازي داشتم كه به دلايلي در شب اجرا يك مدير در حوزه هنرهاي نمايش دستور داد من را كنار بگذارند. آن زمان گذشت. امروز مساله اصلي من مواجه شدن با خواستههاي متن، كارگردان و دريافت تماشاگران است و چيزي كه روي صحنه بيان ميشود.
تماشاگر تئاتر ما هميشه به تاييد و تشكر عادت دارد. اينجا اتفاق متفاوتي رخ داد؟
وفامهر: من تاييدها را به سادگي نميپذيرم. حتما سوالهاي زيادي ميپرسم تا دقيق متوجه شوم مخاطب چه بخشي از نقش يا كليت اجراي گروه را درك كرده و دوست داشته است. تقريبا تماشاگري را نديدم كه شب خوبي را با تماشاي «شب دشنههاي بلند» سپري نكرده باشد.
اين فاصله چند ساله از صحنه چه چالشهايي به همراه داشت؟
حضور دوباره روي صحنه كار سادهاي نبود. تلاش و كار برد.
از سويي موقعيتي در نمايشنامه برجسته شده كه شايد چندان براي تماشاگر قابل درك نباشد. حسادت جاري در فضاي فرهنگ و هنر ايران و آدمهايي كه وقتي به جايي نميرسند، آرزوي سقوط ديگران را دارند.
به نظرم حسادت فقط ميان هنرمندان ايران نيست بلكه خصلتي است انساني كه بين هنرمندان جهان هم وجود دارد مثل رابطه آمادئوس و سالييري. در جوامعي كه شاهد تنگنظري باشيم احساس حقارت و گرسنگي ذهني بيشتر ميشود. حسادت اصل ميشود و خودانديشيدن و كاركردن در فرع قرار ميگيرد. در چنين جوامعي هركس ميشود سركوبگر ديگري. دوباره به پرسش قبلي شما برميگردم كه اين بازگشت به كار بعد از مدتها چطور تجربهاي است؟ به نظرم نه تنها براي يك بازيگر يا فيلمساز كه براي روزنامهنگار، نويسنده و هركسي كه چند سال نتواند با مخاطب ارتباط مستمر داشته باشد به يك شكلي تاثير ميگذارد. اگر حتي دچار ضعفها يا مسائل روحي مثل عقده و احساس خشم نشود تا حدي الكن خواهد شد و زمان ميبرد تا بيانش به شيوايي برسد. البته من اين روزها شاهدم آنها كه توقيف نشدهاند و هميشه هم روي صحنه بودهاند و كار كردهاند حس حقارت بيشتري دارند چون خودشان ميدانند كه موقعيت كنونيشان به علت غيبت آدمهاي قويتر به دست آمده است. چنانچه نخبهها كار ميكردند سهم آنها از حضور و كار اين نبود كه هست.
شايد وقتي براي يك روزنامهنگار ممنوعالكاري رخ دهد، راحتتر قابل توضيح باشد. چون فرهنگ جاري عمومي به قدري سريع پيش ميرود كه ايجاد شكاف بين مردم و روزنامهنگار براي همه قابل لمس ميشود. اما براي حرفه بازيگر چطور؟
دقيقا؛ موافقم كه با جنس متفاوتي از پيچيدگي مواجه هستيم. ولي در مورد خودم بايد تاكيد كنم هيچوقت رابطهام با جهان بيرون قطع نشد. گرچه سالهاي سال تئاتر كار نكردم ولي از كارگرداني فيلم، هدايت بازيگر تا دستياري كارگردان را تجربه كردم و اين همكاريها موجب شد همچنان در جريان فضاي فرهنگي و بازيگري باشم. از طرفي ديدن اجراهاي تئاتر را از دست نميدادم و ارتباطم با جامعه هنري و مدني ايران قطع نبود. شايد همه اينها ارتباط مستقيم به تئاتر و بازي روي صحنه نداشته باشد اما ميخواهم بگويم ارتباطم صد در صد با مردم قطع نشد. اما به هر حال بعد از مدتي دوري، كار براي بازيگر دشوار ميشود و در چنين شرايطي مواجهه با تماشاگر تا حدي هولانگيز است. علي شمس اما اصرار داشت كه من اين نقش را بازي كنم.
البته انتخاب خوبي بود و با استقبال خبرنگاران و هنرمندان تئاتر همراه شد.
علي شمس: قبل از هرچيز روي اين نكته تاكيد ميكنم كه از همكاري با مرضيه وفامهر بسياري راضيام و در اين نمايش حال خوبي دارم. گرچه بعضا با هم اختلاف نظرها و دعواهايي داريم كه طبيعت كار است ولي به طور كل شخصيت حرفهاياش اين همكاري را رضايتبخش ميكند. خيلي هم خوشحالم مرضيه وفامهر بعد از اين همه سال كار نكردن با نمايش «شب دشنههاي بلند» به تئاتر بازگشت. دوم اينكه به لحاظ محتوايي ميتوانيم خط ربطي بين اتفاقي كه براي مرضيه رخ داد و چيزي كه در نمايش ميگذرد جستوجو كنيم. اين وصفالحال چندسالي است كه همه از سر گذرانديم و مرضيه وفامهر به عنوان يك قرباني و مبتلابه اين ماجرا از بهترين گزينههاي ايفاي نقش در نمايش بود. از طرفي به هنرمند دغدغهمند نياز داشتيم نه آرتيست شكمسير. چون من نه تنها با بعضي فضاهاي موجود در تئاتر سر دوستي ندارم بلكه دشمن هم هستم. به همين دليل فكر ميكنم خانم وفامهر در جاي درستي قرار گرفت.
تلقي كارگردان صحيح بود و اين قرابت در پذيرش نقش يا اجراي شما تاثيري هم داشت؟
مرضيه وفامهر: در واقع وقتي متن به دست من رسيد و براي نخستين بار آن را خواندم ابدا به اين جنبه دقت نكردم. به اين دليل كه مشابه همين اتفاق براي بسياري از اطرافيانم رخ داده بود اصلا خودم را در نظر نميگرفتم و بيشتر تصوير دوستانم از پيش چشمم ميگذشت. اصولا خيلي سال است كه ديگر خودم را نميبينم. جالب اينكه درست وقتي نيت جدي داشتم به تئاتر برگردم اين پيشنهاد مطرح شد. البته بيشتر دنبال شكلي از كار بودم كه چندان به كسب اجازه از جاي خاصي نياز نداشته باشد و اذيت و آزار اين شكلي نبينم. اما به هرحال متن خيلي درستي بود و من دلم ميخواست با اين جمع همكاري كنم. چون با همان مطالعه ابتدايي متوجه شدم نمايشنامه ارجاعات فرامتني جالبي دارد و روي مسائل قابل تاملي متمركز ميشود. پس فكر كردم چرا كه نه؟ نمايشنامه «شب دشنههاي بلند» برايم ابدا مثل بسياري از نمايشنامهها نبود كه مسالهاي را در سطح بيان كند. فهم آن نيازمند مطالعه است. اگر مخاطب متوجه حرف نويسنده نميشود اصلا به سالن نيايد؛ هيچ ايرادي ندارد. مگر هنرمند چقدر بايد خودش را نازل كند تا در سطح مخاطبي قرار بگيرد كه همهچيز را نازل و سطحي ميخواهد؟ ما ترجيح داديم دنبال تماشاگري باشيم كه اهل صعود است نه نزول و من تاكيد دارم مخاطب اگر متوجه بعضي ارجاعات متن نميشود بايد مطالعهاش را بيشتر كند.
كارهاي زيادي روي صحنه ميروند كه داعيه صحبت راجع به مسائل جدي مثل حقوق بشر و محيط زيست و مشكلات اجتماعي را دارند ولي همه ميدانيم خودنمايي صرف و شوخي بيش نيستند. من دوست دارم كاري انجام بدهم كه نازل نباشد و بيانش هنرمندانه باشد. نويسنده اينجا از حذف صحبت ميكند؛ منشي شايد متعلق به جوامع كشاورزي كه براي ادامه حيات و كسب نان و آب و ارث بيشتر حذف ديگران را ضروري ميديدند تا سهم آب و زمينشان بيشتر شود. بهترين و پيشروترين فضاهاي فرهنگي و اجتماعي ما هم بالاخره از دل همين جامعه كشاورزي بيرون آمده. براي همين درك ميكنم اگر در ميان همين پيشروترين افراد رفتاري مبتذل ببينم چون آنها هم محصول همين اجتماع عقب مانده هستند. بنابراين چه خوب كه تمرين كنيم اين طور نباشيم و نمايشنامه «شب دشنههاي بلند» در اين جهت تلاش ميكند. تلاش براي تصحيح خودمان كه جامعه فرهنگي هنري هستيم.
صريح بگويم اتفاقا معتقدم نويسنده در مقاطعي آنقدر به خودش و متن ارجاع ميدهد كه اصل اجرا تحت تاثير قرار ميگيرد. اين درست كه خلق نمايش حاصل متن است ولي در نهايت ما با كل مستقلي به نام اجرا مواجه هستيم.
علي شمس: نه، مخالفم و به نظرم ارجاع به نويسنده خيلي زياد نيست. مساله در ايراد نظريه مولف است. يعني متن از اجرا جدا نيست. وقتي شما ساحت اجرا را با اين پيشفرض در نظر ميآوريد كه چيزي است در حال نوشته شدن و شخصيت علي شمس را در دو ساحت نويسنده/ راقم و سوژه/ مرقوم در نظر ميگيريد، اين طور معني ميدهد كه متن را در شماي كلي يك اجرا در نظر ميگيريد. بنابراين روي صحنه با فرآيندي اجتنابناپذير مواجه هستيم. كاراكتر در همان ديالوگ هفتم يا هشتم بعد از رفتن مادر ميگويد: «من ميخواهم يك ساعت متن بنويسم و اصلا حوصله ندارم زمان زيادي را به صورت real timeصرف متقاعد كردن تو كنم. » يعني از همينجا عليه جهان و روند رئاليستي طبيعي پيشبرد يك درام عمل ميكند. اينجا با قالب متفاوتي هم مواجه هستيم. مثلا در «داستانهاي ميان رودان» آخر ماجرا يك پادشاه وارد ميشد و روند متن را به هم ميريخت. ميگفت: من همدوره اين كاراكتر نيستم و نويسنده عوض اينكه به شخصيت من بپردازد، بيشتر به فلاني توجه كرده است. يعني كاراكتر عليه منِ نويسنده ميشوريد و وارد متن ميشد. اينجا هم به همين شكل نمايشنامهنويس خودش به عنوان داناي كل و كسي كه مينويسد در كنار يكي از شخصيتهاي نمايشنامه كه نويسنده است قرار ميگيرد. يعني نوشتن و نوشته شدن به طور توامان رخ ميدهد.
بنابراين وقتي نويسنده خودش يكي از شخصيتهاي اصلي نمايشنامه است و خودش را مينويسد شما در ساحت كلاسيك نام علي شمس را با هر فرد ديگري عوض كنيد، هيچ اتفاقي نميافتد چون به هرحال اين جعل و فرماليزم اسم و كاراكتري در حال رخ دادن است. كار تا جايي پيش ميرود كه ميبينيم بازيگر مهمان ما در رورانس خودش را علي شمس معرفي و از خود فرضياش روي صندلي خالي تشكر ميكند. قلب كردن اسامي و دور كردن اسم از هويت و شخصيت حقيقي هميشه در ايراد نظريه مولف اتفاق ميافتد. در رمان نو هم اتفاق افتاده منتها از آنجا كه رمان با يك مخاطب مواجه است از كلمه براي كاركرد مورد نظر بهره ميگيرد ولي اينجا چون با اجرا و تماشاگر بيشتر سروكار داريم بايد كاري كنيم كه متن به اجرا گره بخورد. اجرا ابدا از متن جدا نيست، به ويژه در مواقعي كه اجرا خودش را متن فرض ميكند.
اين حسادت يا هرچيزي كه در نهايت موجب جوانمرگي استعدادهاي نوظهور در ادبيات ايران يا كارگردان و بازيگرهايي مثل سوسن تسليمي و حامد محمدطاهري در همين تئاتر مي شود، هرمان ايجاد نميكند؟
مرضيه وفامهر: زماني به بهانه فيلم «خانه پدري» با كيانوشعياري گفتوگويي داشتم و آنجا مقدمهاي درباره سرزميني نوشتم كه گورستان انرژي است. در اين سرزمين استعداد، جواني، زنانگي، زيبايي و تمام انرژيهايي كه ميتوانند به حركت و سازندگي تبديل شوند به نوعي از بين ميروند يا مثل آنچه در فيلم كيانوش عياري شاهد بوديم به گور ميروند. اگر بپرسيد آيا در شرايطي كه براي من پيش آمد دچار هرمان يا عقده شدهام؟ پاسخ ميدهم واقعا امكان داشت چنين اتفاقي بيفتد ولي اجازه رشد بيماري در درونم را ندادم. سعي كردم از خودم مراقبت كنم چون آگاهانه با فرآيندي كه در حال رخ دادن بود مواجه شدم. ولي خب شما مثالي زديد كه جالب بود؛ من وقتي 15 يا 16 سال بيشتر نداشتم شنيدم سوسن تسليمي از ايران رفت و اين اتفاق بهشدت حالم را بد كرد. شبها خوابش را ميديدم. بازيگر و هنرمندي از ايران رفت كه براي من الهامبخش بود. در دانشگاه هر زمان با دانشجوها درباره رفتن سوسن تسليمي از ايران صحبت ميكرديم من معتقدم بودم دليل مهاجرت او فقط مواردي كه همه ميدانيم و عنوان ميشود نبوده و نيست. معتقدم تمام اركان يك اجتماع او را به سمت چنين تصميمي هدايت كردند. به نظر من تسليمي تنها زن سينماي ايران است كه حضورش روي پرده با جسارت، شجاعت، تعقل، خرد و هوشمندي مترادف ميشود. ولي بيشتر بازيگران زن سينماي ايران حضورشان و جنسشان كاراكترهاي محدودي ميسازد. يا اغواگر هستند يا مادر يا كلفت. حضور و جنس سوسن تسليمي هوشمندي بود و انديشمندي و جسارت و برابري با مردان. چنين حضوري از آگاهي و استعداد ذاتي سوسن تسليمي ميآمد و من تاكيد دارم اگر او نبود اصولا فرمهايي در سينماي بهرام بيضايي ايجاد نميشد. آقاي بيضايي با سوسن تسليمي در آثارش به زباني ميرسد كه بعد از رفتن اين بازيگركارش صدمه ميخورد.
آيا علي شمس به عنوان نمايشنامهنويس با اين مسائل مواجه شده يا سير تاريخي چنين دغدغهاي به وجود ميآورد؟
شمس: اصولا ناسزا گفتن در تمام دوران از جمله دوراني كه خودمان در آن به سر ميبريم وجود داشته و دارد. ما نميتوانيم بگوييم ناسزا شنيدن و تحقير شدن از سمت افراد حقير برخورنده نيست. انتقاد آبكي، الكي، دروغين و ايدئولوژيك برخورنده است. شما وقتي با توهيني مواجه ميشويد كه مستحق آن نيستيد احوال بدي پيدا ميكنيد. حالا هر چقدر بگوييد «كي شود دريا به پوز سگ نجس» يا به اين افراد بياعتنايي كنيد اما قطعا رفتارشان روي روان شما تاثير ميگذارد. جامعه ما همواره در طول تاريخ اهل حذف بوده و اگر فردوسي هم ميبوديد، عسجدي بوده كه عليهتان رفتار كند. تاريخ معاصر جريان روشنفكري ايران هم كم تحت تاثير چنين فضايي نبوده؛ بيرحمي، حذف و انكار چه از سوي جريان قدرت و چه از سوي رقبا وجود داشته است. اصولا تئاتر كه حجم زيادي در جريان روشنفكري ايران اشغال نكرده است و منِ نوعي كه در همين فضاي تئاتر كسي نيستم. ولي همين شرايط هم تا بن دندان مملو از آدمهاي حقيري است كه بودن خودشان را به نبودن و حذف ديگران منوط كردهاند. در صورتي كه تصور ميكنم فضا به حدي باز هست كه هركس بتواند كار مورد علاقهاش را پيش ببرد. جالب است كه مفهوم «ديگري» در فلسفه ضمانت موجوديت شماست. يعني شما به واسطه ديگري است كه نسبت به خودت شناخت پيدا ميكني، ولي در ايران جرياني 100 درصد متضاد حاكم شده و ديگري دليل نبودن تو ميشود. تو نيستي چون ديگري هست. فلاني ميگويد من نميتوانم باشم چون محمد چرمشير يا فرهاد مهندسپور هست. خشم از اين است و به خصوص ديگريِ دگرانديش كه از همه بدتر. اين مساله نويسنده و كارگردان ما را نابود و معيوب و نازل ميكند. موجب ميشود به هر كاري تن بدهد يا اصلا تصميم بگيرد هيچ كاري نكند. به هرحال عاقبت وحشتناكي براي كسي كه فكر ميكند رقم ميزند. به نظرم اين فرآيند نخبهكشي توامان حاصل همدستي كثيف بين حسد رقيب و قدرت است. هيچ ربطي هم به مردم ندارد.
شما هم تصميم گرفتيد به نزول تن ندهيد و با وجود عواقب مادي كه همراه دارد روي موضعتان بايستيد؟
شمس: دقيقا، چون من نميتوانم چندين ميليون دستمزد بازيگر بدهم و راجع به گورخوابي و حاشيه نشيني تئاتر بسازم. نميتوانم در سرمايهدارانهترين شكل ممكن كه انتهاي رياكاري است، شبي دو ميليون تومان به بازيگر دستمزد بپردازم تا او را ببرم انتهاي دروازه غار كه زن بدبخت معتاد در خيابان مانده را از نزديك تماشا كند و الهام بگيرد. زني كه ناچار است براي پيدا كردن دو هزارتومان مواد هر شب با يك ايدزي باشد و بعد بيلبوردهاي نمايش ما سرتاسر اتوبانهاي تهران به اهتزاز درآيد. اين يك فرآيند رياكارانه و دروغين است. به نظرم رياكاري در كشور ما ساحتي عميقا مقدس شده و تئاتر من در اين شرايط درست است. امكان نداشت درباره رنجهاي روشنفكري صحبت كنم اما بازيگر مخاطبپسند بچهاي را به كار دعوت كنم كه اصولا «بامداد خمار» را هم نخوانده يا آخرين حوزه مطالعاتياش به «زنان مريخي، مردان ونوسي» بازميگردد. اين كار عليه فكر من عمل ميكند و به تماشاگر نشان ميدهد من چه آدم جعلي و حقيري هستم.
وقتي نمايشنامه را مطالعه كرديد اسامي و چهره كدام افراد را مرور كرديد؟
مرضيه وفامهر: تعطيل شدن كارگاه نمايش، ناصر تقوايي، بهرام بيضايي، پرويز كيمياوي، امير نادري، واروژ كريممسيحي، سهراب شهيد ثالث، سوسن تسليمي، آذر شيوا، آذر فخر و كساني كه بسيار ميتوانستند براي جامعه سازنده باشند و تن به ابتذال ندادند. كساني كه در حذفشان جريان قدرت و همكاران كوتوله درجه سه همدست شدند. حسودان و بخيلان و منفعت طلباني كه دزدهاي سرگردنهاند و به اسم هنر مال مردم را چپاول ميكنند و جز زباله چيزي توليد نميكنند.
در نمايش شاهد يك دو پارگي هستيم. فكر نميكنيد به اين ترتيب كار از نظر فرمال با چالش مواجه ميشود؟
شمس: اگر از بيرون نگاه كنيم چرا ولي در داخل اجرا عليه قواعد خودش عمل نميكند.
وفامهر: اصلا بياييد فرض بگيريم تكه دوم اجرا شبيه بخش اول بود. در اين وضعيت نمايشنامه مجدد خوشكوش كه ايرادي نداشت. اختلاف سليقه او با علي شمس به چشم نميآمد. اتفاقا تماشاگر اينجا بايد به اين فكر كند كه چطور شد در بخش اول همهچيز آن گونه پيش رفت اما در بخش دوم كيفيت و سليقه تغييركرد. اين دوپارگي ناشي از ضعف كار نيست، اتفاقا نشاندهنده ضعف مجدد خوشكوش است.
شمس: از طرفي اجرا تا زماني ادامه مييابد كه متن نوشته شده و به محض اينكه خودكار زمين گذاشته شد كار تمام است. به عنوان نمونه «قصر» كافكا يك رمان ناقص است كه شما را دويست صفحه ميكشاند و آخر هم به جايي نميرسد. اما الان يك ناقصِ شاهكار است اتفاقي كه امكانش در نقاشي وجود ندارد. حالا اگر بخواهيم از چنين فرمي براي اجراي نمايش استفاده كنيم بايد چطور پيش برويم؟ چون نمايشنامه ناقصي داريم كه نميتوانيم به همين شكل روي صحنه ببريم. اين تماشاگر نميپذيرد. مخاطب ما ظرفيت ندارد كه رومئو كاستلوچي بيايد تماشاگر را بدون آنكه متوجه شود به بازيگر كار تبديل كند و بعد از سي دقيقه هم كار تمام شود. بعد مخاطبي كه 30 يورو هم پرداخت كرده بگويد عجب تجربه شيريني بود. اينجا تماشاگر، گروه و كارگردان را تكه تكه ميكند. تازه من همهچيز را در يك ساحت منطقي روايت ميكنم. اگر از حمايت دولت برخوردار بوديم قطعا امكان تجربههاي متفاوت به وجود ميآمد. ولي در شرايط فعلي بايد به بخشي از قواعد بازار هم تن بدهيم.
وفامهر: به نظرم همهچيز درست است. چون تمام آنچه در نمايشنامه اتفاق ميافتد ارجاع فرامتني دارد. اينجا به تماشاگري نياز داريم كه بعد از تماشاي نمايش سه، چهار سوال مطرح كند. اصلا از خودش بپرسد چرا نام نمايشنامه «شب دشنههاي بلند» است؟ مثلا چرا بيضايي يا كارگاه نمايش يا ساعدي يا نعلبنديان؟ همينجا بگويم، مخاطبي كه وقتي با چيزي مواجه ميشود نميتواند دو تا چرا بگذارد، اصلا به تماشاي اين نمايش نيايد. من حاضرم روي صحنه بروم حتي اگر يك تماشاگر توي سالن باشد و چند تا سوال مطرح كند. تئاتر خيلي نيازمند انديشيدن تماشاگر است. اتفاقا اين كار اجازه ميداد يك رپخواني داشته باشد و لابد با فروش آنچناني مواجه ميشديم. اما قطعا ضد تفكر خودش عمل ميكرد. كار بايد در خودش و ارجاعات متنش اصالت داشته باشد.
اتفاقا به همين دليل پرسيدم شرايط تئاتر در اين چند سال چقدر تغيير كرده است؟ چون در مواقعي حس ميكنيم حقيقتا با آشفته بازار مواجه هستيم.
وفامهر: ميدانيد چرا؟ چون show off - خودنمايي- در جامعه ما به حدي رسيده كه اگزوتيكترين اتفاق در سطح جهاني را به مستمسكي براي در بوق كردن شخص بدل ميكند. جوان وقتي ميبيند بزرگترها اين كار را انجام ميدهند چرا بايد راه ديگري انتخاب كند؟ شماري از چهرههايي كه در جامعه هنري ايران موفق شدند به ثروت و موقعيت برسند، رياكار و دروغگو هستند. كافي است ببينيد همان فيلمهايي كه ميلياردي درآمد كسب ميكنند و معتبرترين جوايز بينالمللي را هم به دست ميآورند چطور دستمزد پايينترين عوامل ساخت فيلم خود را نميپردازند. اين همه سال سينماي ايران گل و بلبل به دنيا نشان داد، مگر ما گرفتاريهاي اجتماعي و دهههاي متلاطم 60 و 70 نداشتيم؟ جنگ نديديم؟ فقر نبود؟ گورخوابي مگر يكهو به وجود آمد؟ كدام كارگردان سينماي ايران است كه درباره اين مسائل حرف زده باشد، صدايش به مجامع جهاني رسيده ولي ناديده گرفته نشده باشد؟ فقط آب را گل نكنيم كه بوي علف ميآيد. سهراب شهيد ثالث 13 فيلم درجه يك در آلمان ساخت ولي هيچكس در جهان نديد، چرا؟ بهرام بيضايي چرا براي داوري جشنواره فيلم كن دعوت نميشود؟ چرا هيچوقت از سوسن تسليمي براي داوري در جشنواره ونيز و غيره دعوت نميكنند؟ فقط خوشگل- خوشتيپهاي كممايه و نه افرادي كه اهل فكر و انديشه هستند. بنابراين ميبينيد كه نه آن سوي آبها ايراني انديشمند ميخواهد و نه در كشور خودمان تقاضايي وجود دارد. يك تباني جهاني انگار وجود دارد. زمانهاي شده كه ميگويد: «زرنگ باش و فقط بار خودت را ببند.» حالا ما چرا بايد به جواني كه تئاتري روي صحنه برده ايراد بگيريم، وقتي بزرگترهايش آن كار ديگر ميكنند؟ يك نفر نپرسيد چرا سهراب شهيد ثالث كه با كمترين بودجه فيلمهاي خارقالعاده ساخت در كشور خودش مطرح نشد و در اروپا هم ناديده گرفته شد. چون سهم متوسطها كم ميشد. چون جايزهها سهم او بود. همهچيز خيلي روشن است. داشتن ديد اجتماعي فقط به زماني مربوط نيست كه بلايي سر خودت بيايد و آن وقت حرف بزنيد. يعني سكوت نكردن درست وقتي حرف زدن هزينه دارد.
اين نتيجه فرهنگ است يا سياست؟
وفامهر: هر دو، چون به هم وابسته هستند. رابطه بين دولت و ملت دوطرفه است. اگر بتوانيم بگوييم امروز دولت و ملتي وجود دارد ولي در همين حد كه امكان خلق اثر وجود دارد شاهد كم كاري هستيم. از طرفي سرمايهداري پدر هنر را درآورده؛ تئاتر كار ميكنند به مبتذلترين شيوه و به فروش يك ميلياردي مفتخر ميشوند.
فكر نميكنيد تمام آنچه متن و نمايش ميگويد از طريق يك مقاله هم قابل بيان بود؟
شمس: اين كاركرد در تمام زيرشاخههاي علوم انساني وجود دارد. ميتوانيم مساله موجود در بعضي رمانها را هم در قالب يك مقاله روزنامه توضيح بدهيم. ولي بحث انتخاب مديوم هم مطرح است. من اينجا از تكنيكي استفاده ميكنم كه كاملا اجرايي و تئاتري است. از طراحي صحنه گرفته تا وجود شعبده در كار. كمااينكه اگر چنين چيزي قابليت ايراد گرفتن داشت پس «شنيدن» اميررضا كوهستاني به اوينيون نميرفت. ما بايد ببينيم چطور ميتوانيم اين ظرفيت فكري را به فرم اجرايي بدل كنيم و من اين كار را انجام دادم. خوب هم انجام دادم. مثلا در «داستانهاي ميان رودان» شلخته بودم ولي اينجا عوامل حرفهاي حضور داشتند كه دست به دست هم دادند تا كار تميز اجرا شود. پس تاكيد دارم كه مديوم درست است و نمايش عليه خودش عمل نميكند. كارگرداني به نظرم يعني ايجاد يك اتمسفر براي قرار دادن فرآيندهاي سوبژكتيو در كار و از جايي به بعد ميگويد «چون كه صد آيد، نود هم پيش ما است. » اگر بتوانيم اتمسفر را كارگرداني كنيم باقي موارد به طريق اولي حل ميشود.
منبع: روزنامه اعتماد
منبع: بولتن نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۶۴۱۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
در ۸ سال دولت احمدینژاد، قیمت نان ۳۲ برابر شد!
به گزارش «تابناک» به نقل از جماران، دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه و رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد که در نشست بررسی کتاب «تسخیر دولت» نوشته «الگزاندر هرتل فرناندز» و ترجمه «فاطمه قابل رحمت» سخن می گفت، ضمن واکاوی نظری و عملی این پدیده تصریح کرد: ما باید آرام آرام و به صورت فزاینده کاری کنیم که به این اجماعی ملی بریم که مهم ترین ابزار برای غلبه بر چالش ها و تحقق اهداف، ابزار اندیشه، خرد و دانایی است. نوع مواجهه ما و آمریکا را وقتی انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد بررسی کنید، وقتی آمریکایی ها متحد استراتژیک در یک منطقه استراتژیک را از دست دادند، ابتدا شورای روابط خارجی آمریکا پروژه بسیار بزرگ و گران قیمتی را با موضوع بررسی علمی این مسئله و دادن پاسخ های راهگشا به این پرسش که حکومت آمریکا در تنظیم روابط خود با رژیم دست نشانده پهلوی در کجاهای کار اشتباه کرده بود کلید زد، آن ها نقطه عزیمت خود را مسئله دانایی قرار دادند و نتیجه این شد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز دیگر هیچ متحد استراتژیک خود را از دست نداده است.
وی افزود: آن ها این مسئله را یک کانون آسیب در نظر گرفتند و برجسته ترین و شناخته شده ترین ایران شناسان را از سراسر دنیا بسیج کردند تا مطالعاتی انجام شود که بخش هایی از اندیشه تاریخی نظری هایش به زبان فارسی هم ترجمه شده است. در همین رابطه به کتاب «ریشه های انقلاب ایران» نوشته «نیکی کدی» می توان اشاره کرد و حقیقتا در سراسر ایران نمی توان چندان افرادی را معرفی کرد که به اندازه این فرد، مطالعات و مشاهدات بسیار عمیق و تالیفات پرشمار داشته باشد. اینکه آن ها می توانند منافع خود را در همه جای دنیا دنبال کنند، ریشه در این دارد که آن ها به نهاد علم، پژوهش و دانایی اهمیت می دهند و می گویند برای ما مهم این است بدون توجه به گزینش عقیدتی، به صلاحیت های او بها دهید.
از نگاه های صفر و یکی به ویژه در ساحت اندیشه فاصله بگیریم
با حذف و سانسور، از کجا، به کجا سقوط کردیم...
این اقتصاددان با بیان اینکه این اقدام شعور بسیار بزرگی می خواهد، اضافه کرد: نیاز شدیدی داریم که از نگاه های صفر و یکی به ویژه در ساحت اندیشه فاصله بگیریم. چه سقوط اندیشه ای قبیحی در جمهوری اسلامی محسوب می شود که در حالی که مطهری در یکی از سخنرانی های قبل از انقلابش قسم جلاله خورد و گفت اگر جمهوری اسلامی تاسیس شود من خودم برای معرفی مارکسیسم در دانشکده الهیات تلاش می کنم تا یک استاد بسیار باورمند و با کیفیت مارکسیست بیاورند و آموزش دهد. ببینید ما از آنجا به کجاها سقوط کردیم و دامنه حذف، سانسور و زیر فشارگذاشتن اندیشه ها به کجا رسیده است.
خودزنی با رگهای بیرون زده و نهایت نادانی
مومنی اظهارداشت: معلوم است که در چنین چهارچوبی وقتی برای حل مسائل پیچیده تان با رگ های بیرون زده، اما با نهایت نادانی و بی اعتنایی به حکمت های اداره جامعه در یک محیط پرتنش و بسیار پیچیده اقدامی می کنید، خودزنی می کنید. اگر بعضی ها این مسائل را متوجه نمی شوند، شاید هم متوجه می شوند اما منافعشان با منافع ملی مغایرت دارد، مسئولان کلیدی کشور و به ویژه نهاد های نظارتی کمک کنند.
می گویند برویم کتاب های اقتصادی مطهری را خمیر کنیم!
هم کشور را به ورطه نابودی می کشانند و هم آبروی دین خدا را می برند
این عضو هیات علمی دانشگاه ادامه داد: دکتر شریعتی هم مانند مرحوم مطهری تلاش می کرد مسلمانان را به سمت این بلوغ بکشاند. نهایت بیچارگی است که امروز برخی حتی اندیشه های شریعتی را تحمل نمی کنند و حتی به جای اینکه اندیشه های اقتصادی مرحوم مطهری را نقد کنند، می گویند برویم کتاب هایش را خمیر کنیم! با کمال تاسف، از آنجا که این ها برچسب دینی به اقداماتشان می زنند هم کشور را به ورطه نابودی می کشانند و هم آبروی دین خدا را می برند.
مومنی سخنرانی دکتر شریعتی با عنوان «به سر عقل آمدن سرمایهداری» را تاریخ ساز و از شاهکارهای او برشمرد و خاطرنشان کرد: در آن شرایطی که ما آن را درک کردیم و نسل بعد از ما درک ضعیفی از آن دارد، که در آن اندیشه کمونیستی جزء معتبرترین و محبوب ترین اندیشه ها در میان بخش بزرگی از جمعیت روشنفکران جهان بود، اتحاد جماهیر شوروی با آن قدرت شانه به شانه بلوک غرب و به ویژه آمریکا حرکت می کرد و برآوردهایی وجود دارد که می گوید در آن شرایط بیش از دو، سوم حرکت های آزادی بخش در کشورهای در حال توسعه به شکلی با سوسیالیسم و اتحاد جماهیر شوروی ارتباط داشته اند، مطرح کردن این ایده توسط دکتر شریعتی بسیار هوشمندانه و شجاعانه بود.
به گفته این استاد دانشگاه؛ دکتر شریعتی در این خطابه گفت خدمتی که مارکس به نظام سرمایه داری کرد قابل مقایسه با خدمات هیچ یک از شیفتگان نظام سرمایه داری نیست. او در مقام مقایسه این استدلال را مطرح کرد که هم مارکس و هم پیروان او در ساحت اندیشه و عمل، شمشیر را علیه نظام سرمایه داری از رو بسته بودند با این حال، آمریکایی ها اجازه دادند اندیشه مارکسیستی در دانشگاه ها و مراکز دانشگاهی شان حضور داشته باشد و محصول عرضه کند.
مومنی اضافه کرد: هدف آن ها این بود که آن ها که تا این اندازه نسبت به نظام سرمایهداری آلرژی دارند جزئی ترین کانون های آسیب پذیری نظام سرمایهداری را برملا کنند، بعد نقدهای آنها بررسی شود و مسائلی که می تواند اساس سرمایه داری را تهدید کند، را برطرف می کنند و این کار را هم کردند. حتی ذیل مفهوم «دولت رفاه»، معطوف کردن بخش هایی از سود سرمایه به رفاه عمومی و دستمزد نیروی کار، بقای نظام سرمایهداری را تضمین کردند. در طرف دیگر اندیشه سوسیالیستی چون هرجا که رفت با عنصر استبداد، سرکوب و جلوگیری از آزادی اندیشه گره خورد، بلوک شرق فروریخت. کار نظام سرمایهداری به جایی رسید که کسی در استاندارد «فوکویاما»، مقاله و سپس کتاب «پایان تاریخ» نوشت.
جامعه دچار پس افتادگی اندیشه ای و عملکردی خطرناک و نگران کننده شده است
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با تاکید بر اینکه بسیار غم انگیز است که گویی بخش هایی از ساختار قدرت در ایران، هنوز این مسائل بسیار ابتدایی که ۵۰ تا ۷۰ سال پیش، ذخیره دانایی اهل علم به آن رسیده بود و آن را ترویج می کرد را هم نمی دانند و نمی خواهند بدانند و جامعه ما دچار پس افتادگی اندیشه ای و عملکردی خطرناک و نگران کننده شده است.
وی با بیان اینکه برای پدیده تسخیر دولت، سه کلید اصلی وجود دارد، تاکید کرد: هر میزان این مسائل را نشر دهیم و به ویژه، سطح درک حکومتگران گرامی از این مسائل بالاتر رود، منافع بسیار بزرگ به این جامعه می رسد. یک عده افراد تندرو که متاسفانه فاقد بنیه اندیشه ای و تحلیلی حداقلی هستند، ممکن است بگویند با انتشار این کتاب که به عدالت اجتماعی می پردازد به ترویج اندیشه آمریکایی کمک شده است، این بساط ها که متاسفانه ما با آنها روبرو هستیم، بسیار شرم آور و غیراخلاقی و ضداسلامی است.
نقش تعیین کننده به «پول» دادن، منشا آسیب های بسیار بزرگ و ناپایداری های وسیع شده است
مومنی تاکید کرد: در کتاب «تسخیر دولت» آمده که سازوکارهایی پدیدار شده که در آن، به شیوه های نامرئی و غیرمستقیم در عرصه سیاست گذاری حیات جمعی، «پول» نقش تعیین کننده پیدا می کند و این مسئله منشا آسیب های بسیار بزرگ و ناپایداری های وسیع شده است. یعنی کسانی که در جایگاه امنای مردم نشسته اند، پول می گیرند ناموس فروشی و عقیده فروشی می کنند و علیه منافع عامه مردم کمک می کنند تا قاعده های سرمایه سالارانه و ضدمردمی به تصویب برسد.
شاه سقوط کرد، چون کانونهای تجهیزکننده منابع مادی به تسخیر غیرمولدها درآمده بود
این استاد اقتصاد با بیان این پرسش که آیا ما در معرض این آسیب نیستیم، گفت: اگر خواستید در این زمینه کارهای جدی کنید، اکنون بیشمار کتاب در این زمینه وجود دارد که از درخشان ترین آنها کتاب دکتر «حسین بشیریه» در ارزیابی آسیب شناختی از چرایی و چگونگی سقوط رژیم پهلوی است که در آن می گوید این رژیم سقوط کرد چرا که تمام کانون هایی که به تجهیز منابع مادی چه ارز و چه ریال می پرداخت، به تسخیر غیرمولد ها در آمده بود و توضیح می دهد که سیاست های پولی، مالی و تجاری دوره پهلوی علیه بخش های مولد و علیه منافع فرودستان یا اکثریت فقیر جامعه عمل می کرد و این ها را با جزئیات در کتاب خود شرح داده است.
تسخیر کانون های تصمیم گیری، تبدیل به پدیده فراگیر جهانی شده
از نظام تصمیم گیری نسبت به حیاتی ترین مسائلش حساسیت زدایی کرده اند
وی با اشاره به بخشهایی از کتاب «فساد در نظام سرمایه سالار» که در آن توضیح داده شده تسخیرشدگی و به تسخیر درآمده شدن کانون های تصمیم گیری و تخصیص منابع، تبدیل به پدیده فراگیر جهانی شده است، اضافه کرد: در این کتاب نشان داده شده که در کشورهای صنعتی و در حال توسعه این موضوع مسئله بسیار رایجی است. او توضیح داده آنها چگونه فریبکارانه و با مضمون ضد توسعه ای و ناپایدارساز، منافع سوداگران بخش های مالی را محور قاعده گذاری ها کرده اند و از طریق آن، مافیاها را قدرتمند کرده اند. وجه مشترک آنها با تکیه بر مافیاهای رسانه ای که از آنها پشتیبانی می کند این است که نظام های تصمیمگیری را به ویژه در کشورهای در حال توسعه، نسبت به حیاتی ترین مسائل مبتلا به شان حساسیت زدایی کرده اند و مسائلی که منحصرا منافع مافیاها و سوداگران مالی و غیرمولدها را تامین می کند را به قوانین و مقررات در کشور تبدیل کرده اند این کار در مقیاس جهانی انجام شده است.
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد ادامه داد: عنصر دومی که به عنوان پیامد تسخیر مستقیم ساختارهای قدرت و نظام تخصیص منابع از سوی مافیاها و سرمایه سالاران مطرح می شود، این است که وقتی این کار انجام می شود احساس سرخوردگی فراگیر پدیدار می شود؛ چرا که وقتی به سختی دولت ها را تغییر می دهیم و یا اگر توان کمی داریم، دو یا سه فرد خاص را در ساختار نهاد قدرت تغییر می دهیم، می بینیم آنها که به جای قبلی ها آمده اند یک کاری می کنند که بگوییم صد رحمت به قبلی ها!
رد پای تسخیرشدگی در تداوم اجرای سیاست تعدیل ساختاری
در باتلاق گسترش فقر و نابرابری و وابستگی های ذلت آور فروتر می رویم
مومنی گفت: از این دریچه به وضعیت خود نگاه کنیم آیا جای درنگ ندارد که مثلا در ۳۵ ساله گذشته در ایران چند دولت داشته ایم که در موضع شعار و اعلام مواضع در زمینه های مختلف، حرف هایشان فاصله زیادی با یکدیگر دارد، اما همه آن ها با شدت و ضعف متفاوت از منطق منحط تعدیل ساختاری برای اداره اقتصاد ایران استفاده کرده اند. به همین علت است که اکنون شاهدیم مکررا در باتلاق گسترش و تعمیق فقر و نابرابری های ناموجه و وابستگی های ذلت آور به دنیای خارج فروتر و فروتر می رویم. این یک پدیده است.
پدیده تسخیر دولت را جدی بگیریم
این اقتصاددان کتاب «سقوط نظم نئولیبرال» نوشته «گری گرستل» ترجمه «فرخ قبادی» را خارق العاده و درخشان توصیف کرد و ادامه داد: این کتاب، نشان می دهد به اعتبار شبکه نفوذی که در نظام سیاست گذاری اساسی آمریکا ایجاد شده، گاه در دولت ها و مجلس های دموکرات، مصوبه های افراطی سرمایه سالار به تصویب رسیده که هیچگاه جمهوریخواهان جرات نکرده بودند آن ها را در دستور کار قرار دهند. از این زاویه به اهل خرد و دانایی و آن ها که دلسوز توسعه کشور هستند توصیه می کنم بررسی کنند که خارج کردن بخش های وسیعی از نیروی کار ایران از شمول امتیازات قانون کار در کدام دولت و مجلس تصویب شد. بررسی کنید امتیاز بانک های خصوصی را چه کسانی و با چه شعارهایی در این کشور راه انداختند و چه کارهایی کردند. اگر فکر می کنید، مسئله از کارکرد انداختن و بیخاصیت کردن ساختار قدرت و آن ها را به اسارت رانت خورها رباخوارها دلال ها درآوردن برای جامعه ما مسئله قابل اعتنایی است، پس ما باید پدیده تسخیر دولت را جدی بگیریم.
پدیده بی خاصیت شدن و از کارکرد افتادن دولتها در ایران کاملا محسوس است
نسبت به پدیده تسخیر دولت حساس شویم
مومنی توضیح داد: تسخیر شدگی ساختار قدرت در نحوه مواجه شدن با بحران ۲۰۰۸ که در آن فقط در عرض ۱۲ ماه اول پس از بحران، رقمی معادل ۴۷ هزار میلیارد دلار از بازارهای مالی جهانی ارزش زدایی شد اینگونه بود که تمام پس انداز خانوارها و افرد بیپناه و سرمایه سهامداران خرد دود شد و به هوا رفت، اما کنگره جلسه گذاشت و چند صد میلیارد دلار را میان همان موسسه ها و سوداگران بانکی و بیمه ها توزیع کرد! با اینکه فقرا بودند که به خاطر این بحران بیخانه شدند، اما کسانی تحت عنوان بحران چاق شدند که خودشان مسبب بحران بودند. پدیده بیخاصیت شدن و از کارکرد افتاده دولتمردان و دولت ها در ایران ۱۰۰ پله محسوستر از کشورهای دیگر است. باید به این مسئله حساس شویم و اوضاع و احوالمان را از تخریب شدیدتر مصون بداریم و اگر شد قدری بهبود دهیم. اینگونه نباشد که بهبودی اندک هم جزء حسرت های جامعه ما شود.
تسخیرشدگی دولت، عامل بی اعتنایی به نیازهای واقعی جامعه است
وقتی دولت تسخیر می شود، چاق تر کردن دلالها، رباخورها و مافیاها در دستور کار قرار می گیرد
دغدغه های کلیدی بخشهایی از دولت و مجلس همخوانی با مسائل حاد جامعه ما ندارد
وی با بیان اینکه در این کتاب آمده وقتی تسخیر دولت اتفاق می افتد مشخصه کلیدی جهتگیری های سیاست گذاری و قاعده گذاری ها این است که به شرایط واقعا موجود جامعه و نیازهای واقعا موجود آن کم ترین اعتنا می شود، تصریح کرد: هدف این است که دلال ها، رباخورها، مافیاها و وارداتچی ها چاق تر و چاق تر شوند. این هدف دنبال می شود و به اینکه واقعا نیاز جامعه ما چیست اعتنای بایسته نمی شود. از این زاویه مسائل حاد و تهدیدهای کشنده جامعه ما را با دغدغه های کلیدی بخش هایی از دولت و مجلس مقایسه کنید.
تجربه حکومت یک دست را زیر ذره بین بگذارید
عبرت آموز است
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد ادامه داد: تعجبی نیست آن ها که منافعشان را دنبال می کنند راجع به این مسئله حرفی نزنند، اما اهل خرد و دانایی و دانشگاهیان پژوهشگران ما هم نمی خواهند راجع به این مسئله فکر کنند که آیا تصادفی است که مطابق گزارش بانک جهانی که مرکز پژوهش های مجلس هم روی آن صحه گذاشته، سال ۱۳۸۵ یعنی اولین سال پس از مسئول شدن یک بینش و دولت خاص، رتبه ایران از نظر شاخص عملکرد محیط زیستی که کیفیت محیط زیست را نشان می دهد ۵۳ بوده و سال ۱۳۹۱ در سال پایانی همان دولت، رتبه جهانی ایران از نظر کیفیت محیط زیست از ۵۳ به ۱۱۴ سقوط کرده است. اگر تجربه حکومت یک دست را زیر ذرهبین بگذاریم عبرت آموز خواهد بود.
در هشت سال دولت احمدی نژاد، قیمت نان ۳۲ برابر شد
مومنی تاکید کرد: عزیزان با شعار اینکه نان را سر سفره مردم بیاورند روی کار آمدند و در همان ۸ سال، به صورت نمادین قیمت نان ۳۲ برابر شد! آیا این ها چیزهای کوچکی است که هیچ حرفی درباره آن زده نمی شود! گفت می خواهم فقط عدالت برقرار کنم همان دولت در گزارشی اعلام کرد در ماه های پایانی مسئولیتش شاخص فلاکت در ایران دو برابر ماه های اولی شد که او مسئولیت بر عهده گرفته بود. باید از آن هایی که گزافه گویی می کنند و با شعارهای توخالی و پوچ، ایران را در معرض هزینه های غیرعادی قرار می دهند و رفتارهای مشکوک دارند و فشارهای تحریمی را کاغذ پاره می نامند و بلایایش را جامعه به صورت بین نسلی متحمل می شود، از دریچه مفهوم تسخیرشدگی دولت نگاه کرد و باید عبرت آموز باشد.
عملکرد دولت احمدی نژاد را چگونه می توان با پدیده تسخیرشدگی دولت توضیح داد!
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی بیان اینکه چرا نباید راجع به این ها فکر و بحث کنیم و سطح دانایی هایمان را بالا ببریم تا دوباره در چنین چاله هایی نیفتیم توضیح داد: مهر سال ۱۳۹۲ که این دولت با دولت بعدی جایگزین شد، مرکز پژوهش های مجلس در گزارشی که معتقدم تکان دهنده ترین گزارشی است که این مرکز پژوهشی در تاریخ خود منتشر کرده، با مقایسه کارنامه دولت احمدی نژاد با دولت آقای خاتمی، از زاویه ۳۵ شاخص اعلام کرد که طرفین دعوای هولوکاست چند 10 سال است که مسائلشان را با یکدیگر حل کرده اند و کاملا با یکدیگر هماهنگ و در یک جبهه هستند، اما یکباره سر و کله این فرد پیدا شد و گفت ما از هولوکاست کوتاه نمی آییم. باید گفت شما که از امور روزمرهتان بر نمی آمدید، دعوای ۸۰ سال پیش را زنده کردید، آن هم درباره چیزی که طرفین دعوا با یکدیگر حل کرده اند. بعد بیامان حرف های تند تنش آفرین به اسم اظهارات ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی را باب کردند. در آن گزارش گفته شد در دوره ۸ ساله مسئولیت احمدی نژاد، ارزبری هر واحد تولید ناخالص داخلی ایران نسبت به دوره آقای خاتمی ۵ برابر شد! یعنی سریع ترین و عمیق ترین تدابیرعمق بخشنده به وابستگی های ذلت آور به دنیای خارج برای اداره امور جامعهمان انجام شد. آیا ما نمی خواهیم از آن ها عبرت بگیریم! حساس شدن به پدیده تسخیر دولت از این زاویه مهم است.
نفوذ را آنها شکل دادند که ایران را دچار وابستگی های ذلت آور کردند
سوراخ دعا را گم کرده اید!
مومنی گفت: متاسفانه ما در ایران ماجراهای دیگری هم داریم! گاه با شرافت ترین و باسوادترین افراد را از حیز انتفاع می اندازند و در دانشگاه و جاهای دیگر حذف و برکنار می کنند تحت این عنوان که ما نسبت به پدیده نفوذ حساس هستیم! باید به آنها گفت شما سوراخ دعا را گم کرده اید! نفوذ را آن ها شکل دادند که وابستگی های ذلت آور به دنیای خارج را تا این میزان افزایش شاید دادند و فقر و فلاکت را بالا بردند. به جای ادا درآوردن اجازه دهید جامعهتان رشد کند و با هر دیدگاهی برخورد نقادانه و فعالانه داشته باشد.
نفوذیان با ابزار «نفوذ» ملی ترین افراد را حذف می کنند
این اقتصاددان با بیان اینکه این پدیده نفوذ هم گاه خود تبدیل به ابزاری می شود که آن ها که خودشان نفوذی هستند داناترین، دلسوزترین، باشرف ترین، ملی ترین و دیندار ترین افراد این مملکت را حذف کنند، اظهارداشت: ببینید چقدر برای ما مسئله حیاتی و مهم است.
تا کار به فاجعه نکشیده رویه هایتان را تغییر دهید
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد گفت: به عنوان یک هدیه به تمام نهادهای نظارتی کشور و به ویژه به روسای قوا که اکنون اختیارات بی سابقه دارند، می گویم تا کار به فاجعه نکشیده رویه هایتان را تغییر دهید. حکومت یکدست برای ما در تجربه قبلی آن کارنامه را رقم زد و اکنون ببینید در این دولت چه خبر است!
بیسابقه ترین سقوط از نظر پاکدامنی اقتصادی حکومت در دوره احمدی نژاد رقم خورده است
مومنی توضیح داد: به خاطر دارید در آن دولت چه بلوایی راه می انداختند و هر منتقدی را با این عنوان که چون ما داریم با فساد مبارزه می کنیم آنها زخمی شده اند و ما را نقد می کنند کنار می گذاشتند، در حالی که بیسابقه ترین سقوط از نظر پاکدامنی اقتصادی حکومت در دوره احمدی نژاد رقم خورده است؛ در حالی که او همه رقبا و منتقدانش را به فساد متهم می کرد! این موارد یک یا دو مورد نیستند. اینکه می گویم سران قوا و نهادهای فرادست آنها قبل از اینکه ما دوباره با شکنندگی های بیشتر، همان تجربه ها را تکرار کنیم برگردند و در این شیوه که شرافتمندترین و با کیفیت ترین اهل اندیشه و اجرا را در کشور حذف کرده بازنگری کنند و عمیقا از ناحیه دین آنگونه که شهید بهشتی و قانون اساسی برای ما تعیین کرده و از زاویه خرد و تجربه روشها را مورد بازنگری اساسی قرار دهند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه مرکز پژوهش های مجلس در گزارشی عنوان کرده سال ۱۳۹۹ رتبه ایران از نظر کیفیت محیط زیست ۶۷ بوده و در دو سه ساله اخیر که حکومت یکدست را تجربه می کنیم به ۱۳۳ رسیده است، تاکید کرد: واقعا فهم اینکه فرونشست ها، گسل ها، آلودگی ها، بحران آب و ده ها ماجرای محیط زیستی دیگر در ایران اساس بقای نسل ها را تهدید می کند دشوار است و آیا این مسئله کم اهمیتی است که تریبون ها و رسانه های عمومی ما به گونه ای عمل می کنند که گویی مسئله بیاهمیت است! آیا تاکنون شده در نماز جمعه بحران های محیط زیست و فسادهای گسترده و وابستگی به واردات بیرویه مطرح شده اند! وقتی این موارد ترک شده بینید چه مواردی اولویت شده اند! این مواردی جدی است که ما بسیار نیاز داریم فهم خود را راجع به مسئله تسخیر نظام تصمیم گیری و تخصیص منابع بالا ببریم.
مومنی ضمن انتقاد نسبت به اخراج دکتر «فاطمه قابل رحمت» از دانشگاه و تقدیر از او به سبب اینکه پس از این اخراج برای بالا بردن درک و توان علمی جامعه، دست به ترجمه کتاب زده است، با بیان اینکه آیا با این اخراج کیفیت علمی دانشگاه و دانشجویان بالا رفت! اظهار داشت: آیا از عقوبت مادی و عقوبت آن دنیایی نمی ترسید که با این میزان کفران نعمت، دلسوز ترین و با شرف ترین و با کیفیت ترین افراد، خصوصا در دانشگاه را به راحتی حذف می کنید؟
وقتی دولت تسخیر می شود، مفاهیم هم کارکرد خود را از دست می دهند
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد یادآورشد: متاسفانه در این شرایط ما با از کار افتاده گی مفاهیم هم روبرو هستیم. هنوز دعواهایی است که یک فرد «دولت سالار» و فلان فرد «بازارسالار» است. مطالعه هایی که در زمینه تسخیر حکومت به دست سرمایه سالاران انجام شده می گوید، در چهارچوب این مناسبات، مفاهیم هم کارکرد خود را از دست می دهند. شاهد این هستیم که ذیل مفاهیمی که دائما پمپاژ می شود، توجیه سیاست ها و جهت گیری های ضد ملی، ضد توسعه ای، ضد مردمی و برای چاق کردن فزاینده دلال ها، رانتخورها و وارداتچی ها است.
تنها کشور دنیا با تورم دو رقمی ۵۰ ساله هستیم
این همه وعده دادید، یک گزارش راجع به کارنامه خودتان درباره تورم بدهید
مومنی اضافه کرد: مصداقهای فراوان وجود دارد. ما اکنون تنها کشوری در دنیا هستیم که بیش از ۵۰ سال است که تورم دو رقمی تجربه میکنیم. این در حالیست که ظرفیتهای دانایی ما در این دوره چند ۱۰ برابر شده اند. این نظام تصمیم گیری نمیخواهد به هوش بیاید! چه میکنید؟ دانایان را به افسردگی کشانده اند، عدهای مهاجرت کنند و عدهای دیگر دلسرد، افسرده و حاشیه نشین شوند. در نتیجه بیش از ۵۰ سال است که نمیتوانید از شر تورم دو رقمی خلاص شوید. همین دولت وقتی میخواست روی کار بیاید راجع به تورم مسائلی میگفت. اگر انصاف و شرافت دارید بگویید دولت قبلی که میگویید همه شرور به آن برمی گردد، سه سال اول تورمی که در جامعه داشت چه میزان بود و شماها که وعدههای جذاب میدادید، یک گزارش راجع به کارنامه خودتان درباره تورم بدهید. نمیشود این میزان بی ضابطه، ظالمانه و بعضا دروغ، حرفهایی را مرتبا تکرار کنید و تصور کنید به صرف تکرار کردن برای آن پذیرش هم ایجاد میشود.
ضعف شدید در بنیه تولیدی، عامل ایجاد تورم ساختاری است
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی تاکید کرد: از زمانی که جنگ جهانی دوم تمام شد، با فاصله کوتاهی در چهارچوب اندیشه توسعه گفته شد باید میان تورمی که در کشورهای صنعتی وجود دارد و عناصر اصلی آن با تورمی که در یک ساخت توسعه نیافته رانتی وجود دارد، فرق گذاشت. فهم آن این میزان سخت است که شما کلیشههایی که ۷۰ سال است بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول مرتبا به آن میدمند و مافیای رسانهای هم مرتبا آن را تکرار میکند را برجسته میکنید و از مسائل حیاتی سازنده تورم در ایران به سادگی عبور میکنید. حدود ۷۰ سال پیش متفکران ساختارگرای توسعه مفهوم تورم ساختاری را صورت بندی کردند و ذیل آن گفتند کانون اصلی استمرار بیثباتی در همه عرصههای حیات جمعی از جمله اقتصاد، ضعف شدید در بنیه تولیدی است.
چرا متوجه نمیشوید سیاستهای مالی و پولی تان فشار زیادی به صنعتگران میآورد
مومنی توضیح داد: ۵۰ سال است که نمیتوانید تورم دورقمی را حل و فصل کنید، با این حال این مافیای رسانهای کلا نقش سقوط بنیه تولیدی در این شرایط را حذف کرده است. در همین ۳۵ ساله گذشته بیسابقهترین فشارها به کشاورزان و صنعتگران با شرف کشورمان تحمیل شد. در روز روشن دستگاههایی که وظیفه شان پشتیبانی از تولید است به صنعتگران نامه مینویسند و میگویند با عرض شرمندگی کم کم خودتان برای تامین برق و گاز مورد نیازتان فکر کنید! بعد آنها که اینگونه ریشه تولید را میسوزانند، دور هم جمع میشوند و به یکدیگر مدال میدهند و خود را قهرمان مبارزه با کم گازی مینامند! چگونه میشود که متوجه نمیشوید سیاستهای مالی و پولی تان این فشار را به صنعتگران میآورد. از ۱۳۸۵ تاکنون سهم تولید کنندهها از مانده تسهیلات اعطایی بانکها نصف شده است! حالا مرتب مصاحبه کنید و بگویید ما فقط به تولید کمک میکنیم!
چقدر دیگر باید فاجعه و بحران در کشور ایجاد کنند، تا چرت ما پاره شود!
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد اضافه کرد: صنعتگران و اهل تولید که میگویند ما را از دست این رباخورها نجات دهید، ما برای تامین مالی سرمایه در گردش مورد نیازمان مان با بحران مواجه هستیم. چه خبر است! این سیستم مافیایی که به صورت نامرئی رسانههای خاصی با پشتیبانیهای بسیار مشکوک مسائل اصلی و حیاتی را به حاشیه میرانند و مسائل معطوف به منافع مافیاها را دغدغه اصلی نظام تصمیم گیریهای اساسی کشور میکنند، چقدر دیگر باید فاجعه و بحران در کشور ایجاد کنند تا چرت ما پاره شود!
قابلیت بودجه ۱۴۰۳ برای مهار فقر و محرومیت زدایی به طرز بیسابقهای کاهش پیدا کرده
مومنی گفت: ماجرا فقط تداوم ۵۰ ساله تورم دو رقمی نیست، هفته پیش مرکز پژوهشهای مجلس در گزارش شرافتمندانهای آورده است، قابلیت بودجه ۱۴۰۳ برای مهار فقر و محرومیت زدایی به طرز بیسابقهای کاهش پیدا کرده است. آنچه که در حال تبدیل شدن به یک تهدید امنیت ملی است و آنها که مرتبا نفوذ را مطرح میکنند باید از این دریچه هم ببینند، که چه سیاستهایی در سه دهه گذشته اتخاذ کرده اند که این گزارش میگوید نسبت «جی» به «جی دی پی» به حدود نصف آن آنچه که در دوره جنگ بوده رسیده است.
نفت را گرانتر میفروشند، اما تعهداتشان به مردم و تولید کنندهها سقوط وحشتناک ۵۰ درصدی داشته است
وی یادآورشد: از نظر اهتمام به تامین آموزش، مسکن و سلامت مردم و تامین زیرساختهای عمرانی و فیزیکی مورد نیاز تولید کنندهها تعهدات حکومت در این زمینه سقوط وحشتناک بالغ بر ۵۰ درصدی داشته است. نسبت به شرایطی که ما نفت را بشکهای ۵ تا ۷ دلار میفروختیم، چقدر بیچارگی و تلخ است که با نفت بالای ۷۰ تا ۱۰۰ دلار در هر بشکه تعهدات را در این زمینه کمتر و کمتر میکنید! آنچه که تکان دهنده است این است که میگوید حتی نسبت به ۱۴۰۲ از این زاویه در ۱۴۰۳ هم سقوط دیگر میکنیم.
نمایندگان مجلس ضعفهای سند بودجه بسیار ضعیف و منحط را برطرف کنند
مومنی گفت: امیدوارم نمایندگان مجلس مسئولانه و شرافتمندانه و متکی به دیدگاههای کارشناسی، سند بودجه بسیار ضعیف و منحط را آسیب شناسی و ضعفهای آن را برطرف کنند. با تداوم وضعیت فعلی، خودمان را بسیار در معرض شکنندگیها قرار میدهیم. هزینههای حاکمیتی وحدت بخش در سطح ملی هستند، کشوری که ۱۵ استان مرزی دارد نمیخواهد به هوش آید که چرا از نظر شاخص توسعه انسانی شکنندهترین وضعیت مربوط به استانها مرزی است! مرتبا «نفوذ»، «نفوذ» میکنید، اما به چنین مسائلی حساس نیستید!
کاستیها مربوط به قسمت عرضه حاملهای انرژی است، در جامعه شوک ایجاد نکنید
وی ادامه داد: اینها جزء الفبای اداره کشور است و ادبیات وسیعی به زبان فارسی درباره آن وجود دارد. ارائه این آدرسهای غلط که فقط منافع مافیاها را تامین میکند و ضد مردم و ایران و آینده اش عمل میکند، بیش از ۲۰ سال است که مرتبا استمرار دارد. باب نقد مشفقانه و عالمانه را بسته اید. ببینید چه کسی ضرر میکند. چند بار دیگر باید این مسئله تکرار شود تا چرتمان پاره شود! کل گزارشهای تراز انرژی که وزارتخانه نیرو منتشر میکند میگوید روزانه بالغ بر ۱.۳ میلیون بشکه معادل نفت، در فرایندهای تولید، انتقال و توزیع حاملهای انرژی اتلاف انرژی داریم. جایی که همه این کاستیها مربوط میشود به قسمت عرضه حاملهای انرژی، افراد مشکوکی که میگویند برای مواجهه با این قضیه شوک حاملهای انرژی را در دستور کار قرار بده و یک روز برق و یک روز بنزین و گازوئیل را جهشی رشد بده باید مورد توجه قرارگیرند.
شوک درمانی منافع مفتخورها را تضمین میکند
مومنی با بیان اینکه جامعه تا این میزان از این ناحیه خسارت دیده، باز میگویند این ماجرا بر اساس «ارتودوکسی اقتصاد» است! خاطرنشان کرد: بینید شرایط را لحاظ نکردن تا کجاها پیش رفته است! در ارتودوکسی اقتصاد میگویند هر چیزی که مصرفش زیاد بود را بالا ببرید، تقاضا برایش کاهش مییابد. ترم اول لیسانس اقتصاد گفته میشود این رابطه مبتنی بر ۳۵ فرض است که حتی یکی از این فروض هم در ایران موضوعیت ندارد. باز این کار را کرده اند و هر بار میزان مصرف بیشتر شده، باز دوباره زمزمه این حرفها مطرح میشود. چرا که شوک درمانی منافع مفتخورها را تضمین میکند. بنیه مردم، مالیه حکومت و بنگاههای تولیدی را توخالی آسیب پذیر و پوک میکند.
از بخش بزرگی از تولید صنعتی در ایران یک پوسته مانده و بقیه مونتاژکاری شده است
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی افزود: نهادهای نظارتی ما با کیفیت باشند و از خود بپرسند روندهای مونتاژکاری به جای تولید صنعتی در ایران تا کجا قرار است جلو برود! از بخش بزرگی از تولید که به نام تولید صنعتی در ایران اتفاق میافتد تنها یک پوسته، صورتک و ظاهرمانده و بقیه مونتاژکاری شده است. شما نمیفهمید وقتی این کار را میکنید نمیتوانید فرصت شغلی برای دانش آموختگان دانشگاهی داشته باشید. مونتاژکاری دیگر صلاحیت و تخصص نمیخواهد. ببینید چه میکنید و چگونه وابستگی ذلت آور و فقر، نابرابری و فساد را از طریق این نابرابریها به جامعه تحمیل میکنید.
ماجرای چای دبش به کجا رسید؟ گویی باید حساب و کتابها تسویه میشد که شد!
مومنی با تاکید بر اینکه از هر کدام از این زاویهها نگاه کنیم، بسیار نیاز داریم درباره تسخیر دولت در عرصه قاعده گذاری و تخصیص منابع به دست غیرمولدها توجه کنیم، اظهارداشت: ماجرای چای دبش که مانند آب خوردن از صحنه گیتی کنار گذاشته شد و در نهایت معلوم نشد چه کسی بسترسازی کرد و چه کسانی بردند و خوردند، چه شد! موضوعات بسیار کم اهمیت مسئله و دغدغه محوری نظام تبلیغاتی و سیاست گذاری ما میشود، اما ماجرای چای دبش که یکی از دهها مورد فسادهای مشروعیت سوز متعارف است، اساسا حذف شد! گویا حساب و کتابهایی بود که باید تسویه میشد و شد! اکنون سراغ مسئله بعدی برویم!
این اقتصاددان با بیان اینکه در تمام دنیا جزء الفباها این است که افزایش قیمت، ابزار سیاستی کنترل تقاضا است، گفت: شما در قسمت عرضه حاملهای انرژی بحران دارید، چندین بار در عرصه عمومی نسبت به این مسئله هشدار داده ایم، اما هیچ کدام از آنها که این اقدامات را توجیه میکنند از نظر علمی پاسخی نداشتند، اما باز این مسئله استمرار دارد و اکنون از بعضی از تریبونها زمزمههای جدیدی برای ایجاد شوک قیمتی شروع کرده اند. کانون بحران حاملهای انرژی قسمت عرضه است و ابعاد اتلاف انرژی را هم ببینید، اما فقط به مصرف کننده مظلوم و بی دفاع فشار میآورند.
۱۵ سال است میخواهید لامپهای اضافه را خاموش کنیم، اما بحرانها مرتبا حادتر میشوند!
وی ادامه داد: ۱۵ سال است که میگویید لامپهای اضافه را خاموش کنید، اما بحران هایتان مرتبا حادتر میشود! بازی با قیمت، شوک ایجاد میکند و شوک تورم میآورد و تورم هم غیرمولدها و مفتخورها را چاق میکند و تولید کنندهها و عامه مردم را به فقر و فلاکت میاندازد. این روند را متوقف کنید. باز از فردا میبینیم در این مافیاهای رسانهای مثلا مینویسند فلانی که گوشه ابرویش این گونه است و فلان فامیلش ۳۰ سال پیش فلان خطا را کرده، میگوید باید به قسمت عرضه حاملها توجه کرد و نمیداند که باید قیمت حاملهای انرژی را بالا برد! عیبی ندارد از نظر شخصی هر اظهار لطفی که میخواهید به من و امثال من بکنید، بکنید و هر حذفی که میخواهید بکنید، بکنید، اما به شرط اینکه این گره باز شود.
امتیازهای غیرعادی به مافیای سدسازی میدهید
آموزش کشاورزان برای رفع بحران آب چه شد؟!
در بخش اعظمی از سرزمین ایران، سدسازی حماقت محض است
مومنی افزود: بساطی به راه انداخته اند و میگویند در ماجرای بحران آب، هرچه فریاد دارید بر سر کشاورزان بکشید! اگر شرافت، اخلاق و انصاف موضوعیت داشته باشند باید از خود بپرسند آیا کشاورزان را آموزش داده اند که آنها زیر بارش نرفتند! آیا زیرساختها را فراهم کرده اند! زمان جنگ طرح «پوشش انهار» اجرا میکردیم تمام آنها را رها کردید و به جایش امتیازهای غیرعادی به مافیای سدسازی میدهید. ایران از اولین تمدنها در دنیا است که به تکنولوژی سدسازی نائل شد و نمیخواهم بگویم مطلقا سد سازی بد است، اما همان ایرانیان پیشگام که رحمت خدا بر همه آنان باد، به صراحت و سرعت فهمیدند که در بخش اعظمی از سرزمین ایران، سدسازی حماقت محض است؛ بنابراین به جای سدسازی سفرههای زیرزمینی آب را تقویت کردند؛ چرا که اکنون نیز گزارشهای بین المللی میگوید در حالی که میانگین بارش در ایران یک سوم میانگین جهانی است میانگین تبخیر آب در ایران ۳ برابر میانگین جهانی است.
از سدسازیهای نامرتبط با علم و مرتبط با منافع مافیاها، چه بلاهایی بر سر ایران آمده است!
وی ادامه داد: ببینید از سدسازیهای نامرتبط با علم و مرتبط با منافع مافیاها، چه بلاهایی بر سر ایران آمده است! آنها، چون میدانند کشاورزان در ایران سازمان یافته نیستند، رسانه و زوری در نظام تصمیم گیریهای اساسی کشور دارند، میدانند هر چقدر بد و بیراه به کشاورزان بگویند کسی در این مملکت آخ نمیگوید؛ بنابراین گفته اند کل ماجرای بحران آب ریشه در مصرف بیش از حد کشاورزان دارد! آماری که میدهند هم به گواه گزارشهای رسمی که وزارت نیرو و جهاد کشاورزی منتشر کرده اند، دروغ است و میزان مصرف آب کشاورزی در ایران حدود ۷۰ درصد رقم مشابه برای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است.
در بودجه ۱۴۰۳ میخواهند باز چند سد بسازند و منابعی جدید به چند سد بی مورد تخصیص دهند
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد گفت: وقتی این مسائل را عمده میکنند، به معنای این است که بگذارید همچنان مافیای سدسازی کار خود را بکند! این همه کارشناسان مظلوم محیط زیست به خاطر فاجعههای بحرانی که ایران به خاطر کمبود آب دچارش میشود، فریاد میزنند تمام آنها را نادیده میگیرند. ببینید در بودجه ۱۴۰۳ میخواهند باز چند سد بسازند و منابعی جدید به چند سد بی مورد تخصیص دهند.
در آموزشهای ترویجی کشاورزان سهل انگاری وحشتناکی صورت میگیرد
با الگوی فعلی، برای آموزش بیش از یک دوره کشاورزان، بیش از ۱۰۰ سال زمان لازم است
مومنی با بیان اینکه اکنون پرآبترین کشورهای دنیا در تجارت خارجی و اقلام صادراتی و وارداتی شان شاغول آب بری را وارد کرده اند، یادآورشد: باید مافیای سدسازی را حذف کنید و ببینید در تجارت خارجی ما از نظر شاخصهای آب بری تا چه اندازه ولنگاریهای مشکوک میشود. آب برترین و آلوده سازترین رشته فعالیتهای صنعتی را بنا به ملاحظات پلید رانتی در کم آبترین مناطق ایران مستقر کرده اید و چقدر فساد و زد و بند پشت این مسائل وجود دارد و بدون درنظر گرفتن اینها میگویید بخش کشاورزی و کشاورزان مظلوم و بی دفاع، فقط مسئول ماجرای آب هستند. در آموزشهای ترویجی سهل انگاری اینقدر وحشتناک است که میگویند با الگوی فعلی که برای ترویج دانایی در تولید کشاورزی از ناحیه حکومت داریم، برای اینکه کاربران کشاورزی ما بیش از یک دوره آموزش ترویجی یک جلسهای ببینند بیش از ۱۰۰ سال زمان لازم است.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: ۵۰ سال است که سهم بخش کشاورزی از کل سرمایهگذاریهای صورت گرفته از ۵ درصد بالا نمیرود. در حالی که در بخش بزرگی از این زمان، بخش روستایی ما از کل جمعیت کشور دست بالا را داشته است. مناسبات اینگونه را رقم زده اید و اکنون قادر به تشخیص اولویت هایتان هم نیستید! دریچهای که از نظر معرفتی به شما کمک میکند از این ورطه نجات پیدا کنید حساسیت عالمانه به پدیده تسخیر دولت است.
به مسائل حیاتی کشور به اندازه مسائل کم اهمیتی که این میزان ذهنتان را درگیر کرده، بها دهید
از بخشهایی از بازار در ایران حاکمیت زدایی شده است
وی افزود: هشدار جدی به مقامات کلیدی کشورمان مطرح میکنم که به مسائل حیاتی کشور به اندازه مسائل کم اهمیتی که این میزان ذهنتان را درگیر کرده بها دهید. در امتداد مسئله تسخیر دولت در جهت منافع غیرمولدها، با پدیده بسیار خطرناک دیگری هم روبرو هستیم که اسم آن را «حاکمیت زدایی از حکومت به دست حکومت و به ضرر عامه مردم و به نفع غیرمولدها» گذاشته ام. از بخشهای قابل اعتنایی از بازار پول، بازار سرمایه و بازار ارز و نیروی کار و بازار کالایی ما حاکمیت زدایی شده است. حکومت هر قاعدهای که در بخشهای وسیعی از این بازارها میگذارد اصلا اصابتی به بخش بزرگی از آن حیطهها نمیکند.
تورم را برای نیروی کار جبران نمیکنید، اما به رباخوارها پاداشهای غیرعادی میدهید
مومنی یادآورشد: آنچه که بسیار غم انگیز و تلخ و بسیار نگران کننده است، این است که از این زاویه بی پناهترین بازار در اقتصاد ایران بازار نیروی کار است. در شرایطی که نیروی کار ما در پایینترین سطح از قدرت چانه زنی است، چقدر تنگناها و فشارهای غیرعادی به آنها تحمیل میشود و برای توجیه آن چه دروغهایی گفته میشود! در ۱۰ ساله گذشته اندازه رشد سطح عمومی قیمتها را ببینید، اندازه رشد حداقل دستمزد را هم بررسی کنید! در چنین شرایطی که حتی قدرت از دست رفته نیروی کار بابت سیاستهای تورم زا که به آنها تحمیل کرده اید و از جیبشان سرقت میشود را جبران نمیکند، میگویند اگر بخش بیشتری از این قدرت خرید از دست رفته را جبران کنید تورم ایجاد میشود و بعد همانها که از این نگران هستند در حالی که میانگین سهم دستمزد در کل ساختار هزینه بنگاههای ما زیر ۱۰ درصد است، میتوانند پاداشهای غیرعادی به رباخوارها بدهند!
در شرایطی که میانگین جهانی تورم حدود ۷ درصد است بینید عزیزان در ایران چه گلی کاشته اند!
وی افزود: واقعا جای شرم دارد که نرخ بهره برای تولید کنندههای ایران طی ۲۵ سال گذشته بین ۵ تا ۱۰ برابر میانگین جهانی بوده است چگونه این مساله در ساختار هزینه بنگاهها تورم زا نیست، اما حتی به اندازه تورم هم دستمزد را جبران نمیکنید و میگویید تورم زا میشود. بعد مافیاها آنچنان این را تکرار میکنند که در بخش بزرگی از ساختار تصمیم گیری ما تبدیل به یک باور شده و صادقانه میگویند دست به دستمزدها نزنید! در شرایطی که میانگین جهانی تورم حدود ۷ درصد است بینید عزیزان در ایران چه گلی کاشته اند!
این استاد دانشگاه در پایان ابراز امیدواری کرد به موازات همه هشدارهایی که به نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور میدهد، برانگیزاننده مسئولیت در اهل علم خصوصا آنها که در حیطه اقتصاد، توسعه، جامعه شناسی، روابط بینالملل و علوم سیاسی هستند باشد و علیه این فریبکاریها، آدرسهای غلط و مشکوک دادن و بحران آفرینیهایی که ذیل سرمایه سالاری مفتخوار، آزمند و سیری ناپذیر به این کشور تحمیل میشود مبارزه کنند.
وی تاکید کرد: اکنون وقت کنار کشیدن، بریدن و بیمسئولیتی نیست؛ چرا که جامعه ما بیش از هر زمان دیگری به ارتقاء بنیه اندیشهای نیازمند است؛ بنابراین فعلا تا اطلاع ثانوی افسردگی، سرخوردگی و بریدن ممنوع است. باید غیرتمندانه و شرافتمندانه و مسئولانه در این زمینه ایفای نقش کنیم. امیدوارم این تلاشها منشأ خیر و بهبودی برای کشور باشد.