گفت و گو با «بهناز شفيعي»، قهرمان موتور «ريس» زنان ايران
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۷۶۸۸۵
خبرگزاري آريا - هوا گرم است؛ دما بايد ٣٥ يا ٣٦ درجه باشد؛ حالا کمتر يا بيشتر. آفتاب امان نميدهد تا رفتوآمد زيادي در کوچه خلوت منتهي به پيچهاي ريزودرشت منطقه، صورت بگيرد. صداي موتورش ذهن آرام و تقريبا خوابرفته اهالي را بيدار ميکند. چشماني که پيش از اين در پي يافتن سايهاي براي گريز از آفتاب بودند، حالا به سمت موتور خوشرنگي ميچرخد که صدايش براي خيليها جذاب است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مثل بسياري از دختران ايراني که «محدوديتي براي زنها» قائل نيستند، کارهايش را جسورانه پيش ميبرد؛ وزن موتورش سنگينتر از چيزي است که بشود بهراحتي تکانش داد يا کنترلش کرد، ولي ديگر آنقدر با موتورش يکي شده که با هم «ندار» شدهاند! موتورسواري را از زنان روستايي آموخته؛ همان زمان که براي خواستگاري براي يکي از اقوام به دهي در اطراف زنجان و قيدار رفته بودند. «روز ١٣ بدر ١٣٨٣ دعوت شديم که برويم بيرون و تفريح. آنجا ديديم که يک خانم سوار بر موتور شد و حرکت کرد. ده کوچکي بود و اصلا رانندگي يک زن چيز عجيبي برايشان نبود. به نظر ميرسيد همگي موتورسواري را ياد گرفتهاند.
من از بچگي عاشق موتورسواري بودم و گريه ميکردم که سوارم کنند. آن خانم که سوار بر موتور شد، متعجب ماندم و به خودم گفتم چقدر خوب! موتورسوار زن هم داريم! ذوقزده و کنجکاو شدم تا من هم ياد بگيرم. همان روز من را با دنده و کلاچ موتور آشنا کردند. ديگر سوار شدم، رفتم و خوردم زمين، رفتم و خوردم زمين تا اينکه بالاخره ياد گرفتم». از همان سال تا به حال ديگر از موتور جدا نشده؛ از رانندگي در خيابان با موتورهاي خياباني گرفته تا پريدن با موتورهاي کراس و سرعتيرفتن با موتورهاي ريس (مسابقهاي). ميگويد زنان ايراني با جنگندگي به چيزهايي که ميخواهند ميرسند، فقط کافي است حمايت شوند و کسي آنها را باور کند.
به اندازه کافي براي مردمي که ميديدند يک دختر مشغول موتورسواري در خيابان است، موضوع عجيب و پيچيده بوده، ولي حالا زمان زيادي از آن روزها ميگذرد و بهناز تبديل به موتورسواري حرفهاي شده؛ حالا تلاش ميکند تواناييهايش را در تورنمنتهاي خارجي بيازمايد و پرچم ايران را در کشورهاي ديگر بالا ببرد؛ خودش را يکي از سفيران ايران ميداند و ميگويد هرجا که ميروم سعي ميکنم چهره اشتباهي از ايران را که به دنيا مخابره شده اصلاح و چهره واقعي ايرانيان را به مردم بقيه کشورها نشان دهم. مثل هر ورزشکار زن ايراني محدوديتهاي ريزودرشتي داشته و دارد، ولي حرفش از ابتدا تا انتها يکي است: «من کسي نيستم که تسليم شوم. ميجنگم؛ مثل خيلي ديگر از دختران ايراني که براي خواستههاي درستشان ميجنگند».
اين روزها خودش را مهيا ميکند تا براي رقابتهاي «ريس» دوبي آماده شود؛ تورنمنتي که قرار است دي ماه برود و در آن شرکت کند، ولي سازوکار تمرينکردنش شباهتي به بقيه زنان موتورسوار دنيا که وضعيت تمريني لوکسي دارند، ندارد. روزهاي تابستان و زماني که درهاي پيست براي تمرين به رويش بسته ميشود، خودش را به تونل ابتداي جاده چالوس ميرساند و آنجا تمرين ميکند؛ آنهم تازه ساعت ١٢ شب! ورود به پيست آزادي و تمرينکردن در اين پيست هم که تقريبا برايش آرزوي محال شده، چون صدور مجوز براي زنان براي ورود به اين پيست کار سادهاي نيست... . بهناز شفيعي با وجود مخالفان زيادي که داشته، حالا سرشناسترين موتورسوار زن ايران است و در تنها مسابقه برگزارشده تا اينجا، عنوان قهرماني رقابتهاي ريس ايران در بخش زنان را به دست آورده است. بااينحال کاري که به آن افتخار ميکند، تشويق بقيه زنهايي است که به موتورسواري علاقه دارند. مهمترين کاري هم که براي تحقق اين موضوع کرده، برگزاري کلاس رايگان براي ١١٤ دختر ايراني علاقهمند به موتورسواري بوده؛ به آنها کار با دنده و کلاچ موتورهاي معمولي را آموخته و حالا نزديک به ٢٠ نفر از آنها بهعنوان موتورسوار نيمهحرفهاي مشغول به فعاليت هستند.
اين موضوع را ديگر خيليها ميدانند که از بچگي «عشق موتور» بودهايد، ولي شايد هنوز هم براي خيليها عجيب است که چه حسي يک دختر نوجوان را واميدارد که بخواهد حرفه موتورسواري را دنبال کند؟
حس لجاجت شايد؛ نميتوانستم قبول کنم کسي ميتواند کاري را انجام دهد و من نتوانم. ميديدم خيليها سوار بر موتور هستند. من هم ميخواستم خودم موتورسواري کنم. پس تلاش کردم و راندن موتورهاي مختلف را امتحان کردم. ابتدا خياباني سوار بودم؛ موتور «ريس» را دوست داشتم، ولي خيليها از من ميپرسيدند شما از اين موتور پرشيها هم ميتوانيد سوار شويد؟ اين سؤالشان به من بر ميخورد؛ به خودم ميگفتم مني که موتورسوار هستم چرا بايد موتورهاي کراس را تجربه نکنم و نرانم؟ چرا نبايد سوار شوم؟ پيگيري کردم و بالاخره موتور کراس را هم ياد گرفتم تا به قول معروف کم نياورم! اتفاقا همان موضوع باعث شد که من وارد رشته موتور کراس هم بشوم.
بسياري از دختران نوجوان و جوان ايراني وقتي ميخواهند ورزش متفاوتي انجام دهند، معمولا جذب رشتههاي رزمي ميشوند، آنوقت شما رفتيد سراغ موتورسواري...
اتفاقا من هم رشتههاي رزمي را کار کردهام. از هفتسالگي تجربه فعاليت در اين رشتهها را داشتم؛ ولي چون درس ميخواندم، فقط تابستانها ورزش ميکردم. کيوکوشين، تکواندو، نينجوتسو... رشتههاي رزمي بودند که تجربه کردم. بهجز اينها، سراغ پارکور هم رفتم؛ اين رشته ورزشي خاص بود، دوست داشتم ياد بگيرم، رفتم و آموختم. فيتنس هم که ديگر لازمه کار ورزشي است که انجام ميدهم.
موتورسواري را بهعنوان يک خيابانيسوار و کسي که با موتورهاي روزمره رانندگي ميکند، شروع کرديد. واکنش مردمي که ميديدند يک دختر سوار بر موتور است، چطور بود؟
واکنشها که هميشه متفاوت بوده و هست؛ خانمهايي که ميبينند موتورسواري ميکنم واکنش بدي ندارند. خيليها اتفاقا خوششان ميآيد و به من حتي بعضا ميگويند: «آفرين، روي آقايان را کم کردي!». در بين آقايان هم بسياري هستند که واکنشهاي خوب و مثبت به موتورسواري من دارند و يکسري از آقايان هم تلاش ميکنند به من بفهمانند که اصلا من را نديدهاند و اصلا من برايشان مهم نيستم! واکنشها متفاوت است؛ ولي واکنشهاي خوب و مثبت در کل بيشتر است. راستش اولين چيزي که من را به موتورسواري کشاند، عشق و علاقهام به اين ورزش بود؛ بعد که در جريان اين مسير قرار گرفتم، ديدم چقدر براي خانمهاي ديگر هم جذاب است؛ خيلي از خانمها از من ميپرسيدند موتورسواري را کجا آموزش ميدهند؟ يا اينکه شما از کجا ياد گرفتيد موتورسواري کنيد؟ چطوري ميشود گواهينامه گرفت؟
برايشان جوابي هم پيدا کرديد؟
اين پرسشها، علامت سؤالهاي زيادي را در ذهنم به وجود آورد که چطور ميشود جوابي پيدا کرد. به فدراسيون راه پيدا کردم و متوجه شدم موتورسواري زنان در ايران رشته چندان رسمياي نيست. سالهاي ٩٢ و ٩٣ پيگيريهاي زيادي داشتم و بعد هم که متوجه شدم موتورسواري براي زنان در پيست آزادي کلا ممنوع است. البته آن اتفاقات باعث نشد تسليم شوم؛ کاملا جدي بودم و به خودم قول داده بودم راه ورود زنان ايران را به دنياي موتورسواري باز کنم.
به صورت کلي، بهناز شفيعي، چه زماني بهناز شفيعي شد؟
سال ١٣٩٤؛ همان سال چند خبرگزاري مهم دنيا از جمله ايپي از من چند گزارش مختلف تهيه کردند؛ دليلش هم اين بود که من بهعنوان اولين خانم موتورسوار، توانسته بودم جواز ورود به پيست ورزشگاه آزادي را به دست بياورم. آنجا کنار آقايان، در سه روز، دوره حرفهاي را گذراندم. بعد از اين موضوع بود که حضورم در موتورسواري سروصداي زيادي به پا کرد و بهعنوان يک سدشکن در بخش زنان معرفي شدم. آن موقع تبديل شدم به کسي که برخلاف جهت باد حرکت ميکند و به موفقيتهايي در عرصه ورزش زنان رسيده که کسي به آن دسترسي نداشته است.
گفتيد نميخواستيد تسليم شويد و هدفتان اين بود که راه ورود زنان به دنياي موتورسواري را باز کنيد. موفق به انجام آن شديد؟
ببينيد، هميشه ميخواستم اگر مدرسهاي در ايران براي آموزش موتورسواري به زنان نيست، خودم اولين مدرسه موتورسواري براي زنان را افتتاح کنم. دوست داشتم به خانمها، موتورسواري را آموزش دهم. ميدانم در بين زنان ايراني آنهايي که به موتورسواري علاقه دارند، خيلي زياد هستند. از طرفي به دنبال شکستن سد ورود زنان به پيست آزادي هم بودم که در نهايت با پيگيريهاي زيادي که انجام دادم، به اين خواسته رسيدم. سد بعدي که بايد ميشکستم، برگزارنشدن مسابقات موتورسواري براي زنان بود؛ اين داستان را هم با پيگيريهاي متعدد بالاخره به سرانجام رسانديم و سال ٩٥ مجوز برگزاري اين مسابقات از سوي وزارت ورزش صادر شد. البته در اين ميان تبليغات و رسانهها هم نقش پررنگي داشتند. کمک آنها ميتوانست به برداشتن موانع سرعت بيشتري دهد. ميخواستم صدايم را از طريق رسانهها به گوش مسئولان برسانم که در ايران زنان زيادي هستند که ميخواهند موتورسواري کنند و اين کار را به صورت حرفهاي انجام دهند. بالاخره همه اين موارد دست به دست هم داد تا موتورسواري براي زنان رسمي شد. من با سمتي که خودم داشتم، اولين مسابقات موتورريس را هم برگزار کردم. من اولين قهرمان زن موتورريس ايران شدم. در اين مسير، تلاش زيادي کردم تا سدهايي را که پيش پاي زنان ميگذارند، بردارم.
خب با اين اوصاف، الان بايد وضع ورزش موتورسواري زنان در ايران خيلي بهتر شده باشد.
در دو سال گذشته، موج و تحول عظيمي در اين رشته براي زنان به وجود آوردهام. تا قبل از من، در کراس، خانمهايي بودند که موتورسواري ميکردند؛ ولي فعاليت آنها عادي بود و تغيير و تحولي رخ نميداد. بعد از اينکه فعاليتم شروع شد و رسانهها هم پوشش دادند، همه به تکاپو افتادند و موتورسواري زنان دچار تحول شد. فعاليتهايي که ميکردم، سروصداي زيادي به راه انداخت. قبلا موتورسواران زن خيلي اندک بودند؛ ولي الان تقريبا بيش از صد زن موتورسوار داريم. خيليها هستند که به من ميگفتند موتورسواري شما را ديديم يا اينکه مصاحبههاي شما را خوانديم و انگيزه پيدا کرديم که موتورسواري کنيم. من برايشان الهامبخش بودهام؛ همانطور که آن خانم جرقه را در ذهن من زد تا موتورسواري کنم، من هم الان در ذهن خيليها جرقه زدهام که ميتوانند موتورسواري کنند. وقتي اين واکنشها يا پيامها را ميبينم، برايم خيلي لذتبخش است. حتي اين موضوع ميان آقايان هم وجود داشته است؛ همين اواخر آقايي پيام داده و گفته بود من برايش منبع الهام شدهام چون بعد از ٣٧ سال بدون اينکه تجربه زيادي در موتورسواري داشته باشد، رفته و گواهينامهاش را گرفته است.
بااينحال قبول داريد که هنوز هم بعد از اين اتفاقات و البته برگزاري رقابتهاي نيمهحرفهاي براي زنان موتورسوار، بسياري از خانوادهها و قشرهاي مختلف جامعه، هنوز نميتوانند بپذيرند که دخترها موتورسواري کنند؟
ميتوانم اين موضوع را درک کنم، چون خودم هم درگيرش هستم؛ خانواده من خانوادهاي نيستند که بخواهند با موتورسواري من ساده کنار بيايند؛ براي آنها موتورسواري من امري عجيب بود. بايد با اين موارد ميجنگيدم. نميخواستم در مسيرم تسليم شوم. آرزوهاي من چيز ديگري بود. از طرفي نبايد ممنوعيتهايي را که زنان در ايران دارند هم فراموش کنيم. هنوز موتورسواري زنان مورد قبول نيست و از طرفي با مسابقهدادن هم مشکل بسيار زيادي دارند. آرزويم موتورسواري حرفهاي بود و بايد برايش ميجنگيدم؛ همانطور که جنگيدم. اين موضوعات براي بقيه افراد در جاهايي که خارج از ايران ميرفتم جالب بود، چون هر انساني اين ويژگيهاي جنگجوبودن را ندارد. من ١٣ سال براي جايگاهي که هستم زحمت کشيدم. با مخالفتهاي زيادي روبهرو شدم، کلي سد را پشتسر گذاشتم و مطمئن هستم که اين خصلت جنگندگي را دختران ايراني در درونشان خيلي خوب دارند. اميدوارم هرکسي آزادانه هر کاري را که دوست دارد بتواند انجام دهد؛ طبيعتا از راه مثبت و سالمش. راهي که الان من ميروم موتورسواري است؛ راه منفياي نيست، ولي ديدگاه عدهاي چنان نسبت به اين موضوع منفي است که به نظرشان اين کار براي زنان «آبروريزي» است.
طبيعتا براي شما که به صورت حرفهاي موتورسواري را انجام ميدهيد، چالشها بيشتر هم بوده است. در اين ميان مخالفتهايي بوده که بيشتر آزارتان دهد؟
کلي از طرف قهرمانهاي موتورسواري تخريب روحي شدم؛ آقايان و تعدادي از همين خانمها که قبلا در رشته کراس فعاليت ميکردند. آنها با توانايي من در پيشرفت مشکل داشتند. برايشان سخت بود که موفقيتهاي من در طول دو يا سه سال را ببينند. اين موضوع برايشان خوشايند نبود و مخالفتهاي زيادي ميکردند، سمپاشي ميکردند که اين سمپاشيشان هنوز هم ادامه دارد. براي مسابقه همين جمعه گذشته (٢٧ مرداد)، به من گفتند براي شرکت در اين مسابقه بايد حتما کارت هيئت داشته باشيد؛ بهنوعي بهانه آوردند تا سنگ جلو پايم بگذارند چون ميدانستند ميتوانم مقام بياورم. جالب اينکه نه هيئت تهران و نه هيئت موتورسواري البرز، حاضر به ثبتنام من نشدند. بااينحال تلاش کردم از طريق شهرستان ديگري بروم عضو هيئتشان بشوم تا در اين مسابقات شرکت کنم.
گفتيد که سمپاشيشان هنوز هم ادامه دارد. ميتوانيد بگوييد چطوري؟
به من ميگويند موتورسوار نيستم؛ بلد نيستم. به من ميگويند اين خانم ملکه تبليغات است و فقط دارد خودش را تبليغ ميکند و عکس در صفحه شخصياش زياد ميگذارد و از اين قبيل صحبتها.
و خب واکنش فدراسيون چيست؟ کلا از موتورسواري زنان استقبال ميکنند؟
رئيس فدراسيون، آقاي صيدانلو، از ما حمايت ميکنند؛ نظر ايشان نسبت به موتورسواري زنان مثبت است. خانم صادقيپناه، مسئول فرهنگي فدراسيون، هم خيلي به ما کمک ميکند؛ از روز اولي که به فدراسيون رفتم، ايشان حامي من بودند تا همين الان. ايشان واقعا براي رشته ما زحمت زيادي کشيدهاند. بايد البته تشکري هم کنم از سرکار خانم جوانمردي، نايبرئيس سابق بانوان که صددرصد پشت من ايستاد و باعث شد براي ورود به پيست آزادي سدشکني کنم.
يکي از اتفاقاتي که اخيرا رخ داد، سفرتان به آمريکا براي شرکت در دورههاي مختلف موتورسواري بود؛ سفري که شما را دوباره در رسانههاي مختلف سر زبانها انداخت.
در سفرم به آمريکا دنبال گرفتن مدارک موتورسواري بودم؛ آنجا هم مدارک مربوط به موتور کراس را گرفتم و هم موتور ريس را. هميشه ميخواستم از اين مدارک و دورههاي خارجياي که شرکت ميکنم کسب تجربه کنم تا برگردم و اين تجربيات را در اختيار ديگر زنان ايراني بگذارم که به موتورسواري علاقهمند هستند.
همانجا بود که مورد توجه شبکه مطرح «نشنال ژئوگرافي» قرار گرفتيد و ساخت مستند از شما شروع شد.
شبکه نشنال ژئوگرافي ميخواست به ايران بيايد و مستند من را بسازد، ولي قبل از آن هم شبکههاي تلويزيوني زيادي به ايران آمده بودند؛ BBC، CNN، شبکه نروژ تيوي، ايپي آمريکا، AFP فرانسه و ZDF آلمان همگي به ايران آمدند و گزارش تهيه کردند. خب در سفرم به آمريکا ديگر چون شرايط و مسير براي اين شبکه مهيا بود آمدند و گزارششان را تهيه کردند.
بهناز شفيعي چه چيزي دارد که اينقدر براي رسانههاي مختلف خبرساز است؟
موضوع اين است که من در موقعيتي بودم که سختيهاي زيادي براي رسيدن به هدف خودم که هدف بسياري از زنان ايراني است متحمل شدم. براي آنها هم جالب است که اين دختر ايراني تسليم نشده و چيزي مانع از تحقق آرزوهايش براي موتورسواري نشده است. مشکلات من زياد است، ولي هيچکدام از اين موانع نتوانسته جلوي پيشرفتم را بگيرد. اين شبکهها و رسانههاي مختلف به اين خاطر سراغم نميآيند که مثلا من موتورسوار درجهيکي باشم، نه، موضوع ربطي به خوب و بدبودنم ندارد؛ من آدمي هستم که براي خواستههاي خودم و زنان موتورسوار ايراني جنگيدهام.
حضورتان در آمريکا مصادف شده بود با روزهايي که ترامپ، نام ايران را هم در فهرست کشورهايي قرار داده بود که شهروندانش براي ورود به آن کشور منع شده بودند؛ اما شما در پيست و زمان برگزاري آن دوره با پرچم ايران حضور پيدا کرديد و آن عکس، بازتاب بسيار زيادي داشت.
ساده است؛ ميخواهم بهصورت رسمي افکار بدي که در دنيا درباره ايران وجود دارد از بين برود. من الان تقريبا وجهه بينالمللي پيدا کردهام و هر کاري انجام دهم تبليغ خوبي براي ايران و زنان ايراني است. حالا اگر بتوانم دوباره اعزام شوم، خبرش همهجاي دنيا ميپيچد و ديدگاهي بد و منفي که بيخودي عليه ايران شکل گرفته از بين ميرود. آمريکا که رفته بودم به موتورسواران آنجا ميگفتم يک روز به ايران بياييد و موتورسواري ما را ببينيد؛ به من ميگفتند اگر به ايران بياييم، ما را ميکشند! اين تفکرات غلطي است که در ذهن خيليها شکل گرفته. ميتوانيم اين فکار را تغيير دهيم. ميتوانيم کاري کنيم که جلوه واقعي ايران در دنيا نشان داده شود. لازمه اين کارها اعزام زنان ايران به رقابتهاي خارجي است. آنجا پرچم ايران را بالا نگه داشتم تا به آنها بفهمانم تصوراتشان از ايران و زنان ايراني اشتباه محض است. به آنها فهماندم که مردم ما فهيم و صلحطلب هستند.
بعد از بازگشتتان از آمريکا، دوباره سراغ آموزش موتورسواري به زنان رفتهايد؟
از زماني که برگشتهام ديگر شاگردي نداشتهام، ولي آخرينبار در همان مسابقهاي که برگزار کردم، شاگرد خودم دوم شد. قبلا همان ١١٤ زن به موتورسواري علاقهمند بودند که به آنها آموزش دادم؛ آبان سال گذشته که رايگان برگزار کردم. همين موتورسواري مبتدي را به آنها آموزش دادم که بتوانند موتور را برانند. الان از آن تعداد، ١٥ يا ١٦ نفر عضو فعال رشته موتورسواري هستند؛ موتور خريدهاند، لباس مخصوص دارند و مشغول تمرين هستند.
اينکه منبع الهامي براي زنان ديگر شدهايد چه حسي داريد؟
لذتبخش است و خوشحال ميشوم. خستگي از تنم بيرون ميرود. خوشحالم از اينکه ميبينم سختيهايي که کشيدهام به ثمر نشسته است.
اگر بهناز شفيعي در مقطع کنوني يک درخواست، فقط يک درخواست داشته باشد چيست؟
راستش نواقص در ورزش زنان آنقدر زياد است که نميشود همهچيز را در يک مورد خلاصه کرد، بااينحال اگر قرار باشد در مقطع فعلي فقط يک درخواست داشته باشم اين است که لطف کنند و پيست آزادي را دوباره براي تمرينات ما باز کنند. من فقط يک بار مجوز حضور در پيست آزادي را گرفتم و بعد از آن ديگر نتوانستم در اين پيست تمرين کنم. آن يک بار هم فقط من رفتم و هيچ خانم ديگري در پيست تمرين نکرد. خواسته ديگرم اعزام تيم ملي زنان موتورسواري به مسابقات خارجي است. ميدانيم که بيشتر اعزامها بهدليل کمبود بودجه انجام نميشود. حتي خودم به مسئولان پيشنهاد دادهام هزينهها را خودم ميپردازم؛ مثل مسابقاتي که رفتم و در آمريکا با هزينه شخصي انجام دادم. به آنها گفتهام براي مسابقات دوبي خودم هزينهاش را ميپردازم و شما فقط از طريق شوراي برونمرزي من را اعزام کنيد. ميخواهم نماينده رسمي ايران در مسابقات بينالمللي باشم.
شما حرفهايترين زن موتورسوار «ريس» ايران هستيد، ولي بدون گواهينامه. اين موضوع برايتان سخت نيست؟
نميدانم نظر مسئولان چيست که به زنان گواهينامه موتورسواري نميدهند؛ الان شايد بگويند بهدليل نوع پوشش موتورسواران است، ولي لباس و پوشش من کاملا پوشيده است. اين لباس بهگونهاي است که وقتي موتورسواري ميکنم اصلا مشخص نميشود که پسر هستم يا دختر. واقعا دغدغهام گرفتن گواهينامه است. من هيچ کار منفي و بدي انجام نميدهم؛ نه ميخواهم با موتورم حرکات نمايشي انجام دهم و نه اينکه کار خاصي انجام دهم، ولي دلم ميخواهد دور دنيا را با موتور بچرخم و در مسابقات مختلف خارجي شرکت کنم، ولي بهخاطر اينکه در کشور خودم يک برگ گواهينامه براي من صادر نميشود شايد تا آخر عمرم به اين خواسته نرسم.
بهعنوان يک ورزشکار مطرح ايراني، فکر ميکنيد بهطورکلي، وضعيت ورزش زنان در ايران چطور است؟
چندان مساعد نيست؛ ورزشکاران بسيار خوبي داريم ولي امکاناتي که نياز اين وزشکاران زن را برطرف کند در اختيارشان قرار نميگيرد؛ حمايتي هم که از ورزشکاران زن ايراني ميشود حمايت چندان قاطعي نيست. همانطورکه گفتم بخش اعظم اعزامنشدن زنان به رقابتهاي جهاني مربوط به کمبود بودجه است؛ وقتي هم بودجه کم باشد، اولين بخشي را که محدود ميکنند قسمت زنان است. طبيعي است وقتي اين داستان محدوديت اعمال ميشود پيشرفت چنداني هم صورت نگيرد.
بخشي از اين بودجه را ميشود از طريق اسپانسر تأمين کرد، ولي مشکل اينجاست که اسپانسر هم ميخواهد ديده شود. منظورم اين است که تا زماني که تلويزيون و رسانهها ورزش زنان را آنطورکه بايد پوشش ندهند، طبيعي است اسپانسر هم پا پيش نگذارد. شما چطور؟ با نبودن اسپانسر مشکل داريد؟
موضوعي را که مطرح کرديد قبول دارم، ولي گاهي کمکاري هم پيش ميآيد؛ من به شخصه در رسانههاي مختلف و معتبر بينالمللي مورد توجه بودهام. بارها به فدراسيون و رئيس هيئتها پيشنهاد دادهام که از اين فرصت استفاده کنيم و براي جذب اسپانسر گام برداريم. فکر نميکنم مليپوشان مرد ما در اين رشته اينقدر رسانهاي شده باشند؛ من بهشخصه يکي از رسانهايترين ورزشکاران ايراني هستم. اين امتيازي است که در اختيار مسئولان است ولي از آن استفاده نميشود. هميشه ميخواستم در اين زمينه به بخش زنان و در رأس آن به بخش موتورسواري کمک کنم، ولي خب اقدامي انجام نميشود.
اهل ورزشهاي تيمي هم هستيد؟
اهل ورزش گروهي نيستم. دوست دارم تيم تشکيل دهم، ولي قبل از اينکه بخواهم دنبال همتيمي با کيفيت فني بالا باشم، اخلاقش برايم اهميت دارد. دوست دارم با ورزشکاراني که کار ميکنم، حالا مثلا در يک تيم، با آنها يکسان شوم؛ دوست دارم از لحاظ معرفتي و اخلاقي شماره يک باشند.
شده است که براي ديدن يک مسابقه مثلا فوتبال بخواهيد به ورزشگاه برويد؟
نه، کلا به فوتبال علاقهاي ندارم و وسوسه نشدهام به ورزشگاه بروم و مسابقهاي را ببينم.
حتما ميدانيد که اين روزها يکي از دغدغههاي اصلي زنان ايراني، ورود به ورزشگاهها و ديدن مسابقات است. به نظر شما شدني است؟
من علاقهاي به اين ورزشها ندارم، ولي اگر علاقه داشتم مطمئنا يک روز يک جوري خودم را به ورزشگاه ميرساندم و بازي را از نزديک ميديدم؛ ميتوانستم تيپ پسرانه بزنم و خودم را به ورزشگاه برسانم. بااينحال موضوع ورود زنان به ورزشگاه هم يکي از خواستههاي مهم است که بايد محترم شمرده شود. اين موضوع خودش يک کار فرهنگي است که ميتواند به رشد فرهنگ ورزشگاهها کمک کند.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۷۶۸۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این ۱۰۰ شرکت سال ۱۴۰۲ ارز نیمایی گرفتند | گمرک اسامی ارزبگیران را منتشر کرد
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، اخیرا گمرک ایران در گزارشی آمار عملکرد ۱۰۰ وارد کننده اصلی کشور طی سال ۱۴۰۲ را با جزئیات تهیه کرده است. شرکت های بازرگانی دولتی ایران، آوا تجارت صبا، پشتیبانی امور دام و ماهیدشت کرمانشاه، خودروسازی مدیران، وزارت دفاع، پاک دیده، کرمان موتور، کوروش موتور، اکسون، غذایی کوروش، ذوب اهن، بهمن موتور، صبا پیشرو، طبیعت، ایران خودرو دیزل، داریا همراه پایتخت، فولاد مبارکه، کروز، سایپا و آرین موتور در صدر این لیست قرار دارند.
در این لیست واردات شرکت بازرگانی دولتی حدود ۴۲ درصد و کالای ترخیص شده شرکت پشتیبانی امور دام ۵۳ درصد کاهش یافته است. اما واردات شرکت ماهیدشت کرمانشاه حدود ۱۱۲ درصد و ترخیص اقلام مرتبط با وزارت دفاع ۱۲۳ درصد افزایش یافته است. واردات شرکت فولاد مبارکه تقریبا نصف شده اما ترخیص اقلام مرتبط با شرکت خدمات حمایت کشاورزی ۵۲درصد زیاد شده است.
در فهرست برترین های واردات ۱۴۰۲ واردات شرکت توسعه کشت و صنعت اکسون ۲۳۶ درصد افزایش یافته است.
چندی قبل بانک مرکزی هم اعلام کرده بود؛ جزییات ارز تخصیص یافته و تامین شده برای شرکت های مختلف را منتشر خواهد کرد. جزئیات این فهرست می تواند تا حدودی وضعیت اولویت دهی تخصیص ارز به شرکت ها و بنگاه های اقتصادی را شفاف کند و از این طریق می توان یک برآورد اولیه از میزان ارز دولتی و نیمایی تخصیص یافته به این شرکت ها در دست داشت.
کد خبر 847365 برچسبها ارز - بازار داخلی خبر مهم وزارت دفاع بانک مرکزی