Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-28@15:07:02 GMT

محرمانه‌های یک سازمان نیمه‌مخفی!

تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۷۸۳۹۲

کار سازمانی را دوست دارد و اهل لابی‌گری است، به‌همین‌دلیل تا پیش از اینکه میدان را به جوان‌ترها بسپارد، در همه ادوار گذشته انتخابات ریاست‌جمهوری جلوتر از همفکرانش پیشگام می‌شد و برای یافتن کاندیدای مناسب رایزنی می‌کرد. او محمد سلامتی است که نظاره‌گر تحولات سیاسی بی‌شماری در تاریخ معاصر کشور بوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تحولاتی که به نظر او پشت‌سرگذاشتنشان مفید اما پرهزینه بوده‌ است. سلامتی ١٩ سال – از سال ٧٠ تا ٨٩- به صورت پیوسته دبیر‌کلی سازمان مجاهدین را عهده‌دار بود و پیش از آن نیز سه سال یعنی از سال ٥٨-٦١ سکان‌داری این تشکل سیاسی را در دست داشت. در گفت‌وگو با او که حالا عنوان دبیرکل سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را پسوند اسمش دارد، چگونگی تشکیل و فعالیت‌ها و ماجرای انحلال سازمان در سال ٨٩ را بازخوانی کردیم. ‌سلامتی در تمام زمان مصاحبه با حوصله از نقش‌آفرینی‌های سازمان در بزنگاه‌های سیاسی- امنیتی پس از انقلاب سخن گفت، گاه لبخندش چاشنی مرور خاطراتش می‌شد، گاهی هم نگاهی سرد و تأسف‌بار همراه دلسردی‌هایش از عالم سیاست. مشروح گفتگوی شرق با محمد سلامتی را در ادامه می‌خوانیم

‌سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دو دوره ظهور و بروز داشت؛ یک‌بار در سال ٥٨ و بار دیگر پس از انحلال در سال٧٠، این سازمان چرا و با چه ایده‌ای تأسیس شد؟ سازمان اولیه «مجاهدین انقلاب اسلامی» اوایل سال ٥٨ تشکیل شد و بنای تشکیل را هم هفت گروه مبارز و مجاهد – امت واحده، توحیدی بدر، منصورون، توحیدی صف، فلق، فلاح و موحدین – گذاشتند که قبل از انقلاب علیه رژیم شاه فعالیت داشتند. هدف سازمان حفظ و توسعه انقلاب بود و این موضوع خیلی واضح در مرام‌نامه سازمان منعکس شده بود. فعالیت سازمان در ابتدا نیمه‌مخفی و نیمه‌علنی بود. علت نیمه‌‌مخفی‌بودن فعالیت‌ها هم این بود که اطمینانی برای دوام انقلاب وجود نداشت. ما آن ایام فکر می‌کردیم انقلاب ممکن است ضربه بخورد و ضدانقلاب قدرت را به دست گیرد؛ بنابراین بخشی از فعالیت‌های سازمان که امنیتی و نظامی بود، مخفی و برخی دیگر که سیاسی بود علنی انجام می‌شد.
‌چرا نام «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را انتخاب کردید، آیا می‌خواستید جایگزینی برای مجاهدین خلق باشید؟ همان‌طور که می‌دانید بعضا نیروهای سازمان پیش از انقلاب در سازمان مجاهدین بودند که بعدها از آنها جدا شدند اما ما هرگز نمی‌خواستیم به جای سازمان مجاهدین خلق باشیم، چون آنها را قبول نداشتیم. ما خودمان بودیم. ابتدا برای نام‌گذاری استفاده از کلمه مجاهد را اقدامی معمول تلقی می‌کردیم، اما وقتی حساسیت بیش از معمول مجاهدین خلق را دیدیم، مصمم‌ترشدیم تا مانع مصادره‌شدن عنوان مجاهد از سوی آنها باشیم.
‌واکنش سازمان مجاهدین خلق به انتخاب این نام مشابه چه بود؟ آنها به شدت عصبانی شدند و قلم به دست گرفتند و علیه سازمان ما مطالب بسیاری نوشتند. ولی ما توجه چنداني به این اعتراضات نداشتیم.
‌در آغاز اعلام موجودیت سازمان دبیرکلی بر عهده چه کسی بود؟ سازمان مجاهدین انقلاب در ساختار تشکیلاتی خود عنوان دبیرکلی نداشت. ابتدا در رأس آن شورای مرکزی بود که رئیس این شورا من بودم. بعدها این شورا به شورای هماهنگی تغییر نام داد که بازهم من رئیس آن بودم. این مسئولیت تا زمانی که وزیر کشاورزی شدم بر عهده من بود. ولی از این زمان به دلیل گرفتاری در کار اجرائی، این مسئولیت به کادر‌های دیگر محول شد.
‌هیچ‌وقت رقیب نداشتید؟ آن وقت موضوع رقابت در بین نبود. جمع خیلی دوستانه بود و نوعی تقسیم کار بین ما انجام شده بود. البته رفتارها هم زیر ذره‌بین و طرح برخی انتقادها هم عادی بود. مثلا زمانی که من به دلیل اقتضای شرایط تصمیم انفرادی و شخصی می‌گرفتم با نقدها و اعتراض دیگر کادرها مواجه می‌شدم.
‌کدام تصمیمات شخصی موجب اعتراض اعضای سازمان به شما شد؟ خیلی به یاد ندارم ولی عمدتا حول مسائلی بود که به لحاظ کلی در محدوده ارگان اجرائی که مسئولیتش با من بود، قرار می‌گرفت؛ نظیر بعضی کارهای امنیتی، نظامی و غیره.
چه کارهایی؟ آن زمان در برخی از مناطق کشور ضدانقلاب فعال بود. یکی از آن مناطق کردستان بود که درآنجا عملا بیشتر شهرها یا در کنترل گروه‌هایی مثل دموکرات، کومله، فداییان خلق و غیره بود یا به دلیل حضور این گروه‌ها در منطقه، ناامنی وجود داشت. از آنجا که تلاش‌های دولت موقت برای حل مشکل کارساز نشد ما دست به کار شدیم و برای حل مشکل اعلام آمادگی کردیم. به این منظور طرحی هفت‌ماده‌ای که متضمن اقدامات نظامی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و عمرانی بود، به آقای هاشمی‌رفسنجانی که آن ایام وزیر کشور بود دادیم تا در شورای انقلاب مطرح کنند. پس از تأیید در شورای انقلاب مسئولیت حل مسائل کردستان بر عهده ما گذاشته شد. ما برای استفاده از نیروهای مردمی «سازمان پیشمرگان کرد مسلمان» را تشکیل دادیم. برای هماهنگی بین سپاه و ارتش در منطقه نیز پیشنهاد دادیم «محمد بروجردی» به‌عنوان فرمانده سپاه غرب کشور منصوب شود.
همچنین پیشنهاد کردیم صیادشیرازی به‌عنوان فرمانده نظامی غرب کشور منصوب شود. پیشنهادهای ما هردو اجرائی شد به‌ همین ‌دلیل هم بین ارتش، سپاه و سازمان پیشمرگان هماهنگی کامل برای عملیات نظامی به وجود آمد. همین هماهنگی‌ها و اقدامات سیاسی، فرهنگی و عمرانی به‌موقع، توانست کار را در اسرع وقت به سامان برساند. اقدامات امنیتی – سیاسی در سیستان‌وبلوچستان و کشف و دستگیری گروه فرقان، از دیگر اقدامات محرمانه و نیمه‌رسمی سازمان بود. در کنار همه اینها، سازمان در کمیته مرکزی انقلاب اسلامی نیز حضور پررنگی داشت. ‌نقش‌آفرینی محرمانه سازمان در کشور تا چه سالی ادامه داشت؟
تا سال ٥٩ که من و آقای بهزاد نبوی به‌عنوان وزیر وارد کابینه شهید رجایی شدیم. حضور ما در مسائل امنیتی و نظامی پیوسته بود؛ اما پس از اینکه عهده‌دار کار اجرائی شدیم، کم‌کم حضور و فعالیت‌های سازمانی ما کم‌رنگ‌تر شد.
‌نگفتید کدام تصمیمات شما با انتقاد اعضای سازمان همراه بود؟ تصمیم‌هایی که بر حسب موضوع باید سریع اتخاذ می‌شد.
‌در اوایل سال ٦٠ برخی چهره‌های راست‌گرای سازمان مثل محسن رضایی، حسین فدایی و... از سازمان خارج و جذب سپاه پاسداران شدند؛ پس از رفتن آنها، رسما ماهیت سازمان چپ‌گرا‌تر شد. حال و هوای آن روزهای سازمان چگونه بود؟ خروج افراد و جذب آنها در سپاه پاسداران با موافقت سازمان بود و این‌طور نبود که خروج‌ آنها اعتراضی یا فردی باشد. مثلا آقای محسن رضایی با تأیید سازمان به سپاه رفت؛ اما بعد از مدت کوتاهی خودش رابطه‌اش را با سازمان قطع کرد. با خروج جناح چپ از سازمان (سال ٦١)، ارتباطش با آقای راستی‌کاشانی، نماینده امام در سازمان و بعضی اعضا برقرار شد؛ بنابراین اوایل کار، این رفتن‌ها تأثیری در بافت و ترکیب فکری سازمان نداشت.

‌پس از این خروج‌ها بود که اعلام شد کسانی که به عضویت سپاه پاسداران درمی‌آیند، دیگر نباید در سازمان باشند؟
بله؛ توصیه امام بود که گفتند آنها که می‌خواهند در سپاه باشند، در سپاه بمانند و از عضویت در سازمان استعفا بدهند و برعکس. پس از آن بود که برخی اعضای سازمان مثل آقایان رضایی و ذوالقدر، در سپاه ماندند و ارتباطشان را کاملا با سازمان قطع کردند. البته این مسائل بعد از بروز اختلافات بود.
‌منظورتان از بروز اختلاف، همان ماجرای خروج هم‌زمان ٣٦ نفر از سازمان در سال ٦١ است؟ بله؛ سال ٦١ من به همراه تعدادی از دوستان همفکر، به دلیل اختلافات و شرایط ایجادشده پس از حضور آقای راستی‌کاشانی در سازمان، از عضویت اعلام انصراف کردیم.
‌ماجرای ورود آقای راستی‌کاشانی چه بود؟ آقای راستی‌کاشانی را آقای ذوالقدر به سازمان پیشنهاد کرد. قبل از انقلاب، گروه منصورون با آقای راستی‌کاشانی ارتباط داشتند و به واسطه همین آشنایی بود که آقای ذوالقدر او را برای نماینده‌امام‌شدن در سازمان معرفی کردند. صحبت بر سر این بود که ما به امام پیشنهاد کنیم او را به‌عنوان نماینده امام در سازمان منصوب کنند تا کارها و برنامه‌هایمان را با او چک کنیم. قریب به اتفاق اعضای شورا هم با این پیشنهاد موافق بودند به‌جز من. من معتقد بودم که نباید کارهایمان را با کسی چک کنیم و اگر زمانی درباره موضوعی مشکلی داشتیم و نتوانستیم خودمان به جمع‌بندی برسیم، مستقیم با دفتر امام مشورت کنیم و نیازی به نماینده نیست؛ اما حضور آقای راستی‌کاشانی در سازمان تصویب شد و بعد از سوی شورای مرکزی به‌عنوان نماینده پیشنهاد شد و امام هم پذیرفتند. با حضور ایشان، به‌تدریج اختلافات درون‌تشکیلاتی اوج پیدا کرد.
‌این اختلافات چه بودند؟ وقتی ما وارد کار اجرائی شدیم، کارهایی را باید انجام می‌دادیم که با نظرات جناح راست مغایرت داشت. مثلا من به‌عنوان وزیر کشاورزی، می‌خواستم قانون اصلاحات ارضی را اجرائی کنم یا تعاونی‌ها را توسعه بدهم؛ اما این کار با تفکر راست متضاد بود و به ‌تبع آن، جناح راست سازمان نیز با آن مخالفت می‌کرد. مثلا آقای بهزاد نبوی، به‌عنوان مسئول ستاد بسیج اقتصادی، می‌خواست برخی کالاها را کوپنی و بر این اساس توزیع کند که با مخالفت جناح راست سازمان مواجه می‌شد. در نتیجه این اختلافات در درون سازمان موجب دودستگی شد و طبیعتا آقای راستی مدافع و هم‌نظر جناح راست بود.
یعنی تا پیش از ورود راستی‌کاشانی به سازمان، مناقشه یا اختلافی در سازمان نبود؟ البته اختلاف نظر ما با افراد وابسته به جناح راست در سازمان، از همان ابتدا دیده می‌شد. مثلا در همان اوایل سال ٥٨، ما می‌خواستیم برای روز کارگر بیانیه صادر کنیم؛ اما آنها روز کارگر را متعلق به کمونیست‌ها می‌دانستند و با آن مخالفت می‌کردند؛ یا در سالگرد مرحوم دکتر شریعتی، می‌خواستیم بیانیه بدهیم که باز هم با عناوین دیگر مانع‌تراشی می‌کردند؛ اما چون در این زمینه مقاومت زیاد نبود، ما در نهایت کار خودمان را پیش می‌بردیم. آن روزها که هنوز اختلافات خیلی اوج نگرفته بود، برنامه‌های ما پیش می‌رفت؛ اما این اختلافات با ورود من و آقای نبوی به دولت و تلاش برای اجرای برنامه‌های اقتصادی، به اوج خود رسید.
‌پس جناح راست خیلی تغییر جهت داده است؟ بله مواضع جناح راست از آن روزها تاکنون در برخی مسائل حتی ١٨٠ درجه تغییر جهت داده است.
از اختلافات سازمان می‌گفتید... . اختلاف‌ها هر روز بیشتر و پردامنه‌تر می‌شد؛ تاجایی‌که در نهایت ما - اعضای چپ سازمان - سال ٦١ تصمیم به استعفای جمعی گرفتیم.
در این میان یک نکته مهم است و آن اینکه بعد از خروج ما، سازمان دیگر کار اجرائی و نیمه‌مخفی نداشت و فقط کار سیاسی می‌کرد. از طرفی هم چون اکثریت سازمان با سیاست‌های اقتصادی دولت مهندس موسوی سخت مخالف بودند، مدام از دولت انتقاد می‌کردند، آن‌هم انتقادات تند بیش از حد معمول که ظاهرا خوشایند امام نبود. به همین علت امام در سال ١٣٦٥ با انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی موافقت کردند. در همان ایام هم حزب جمهوری اسلامی که جناح راست بر آن مسلط بود، منحل شد. ‌پس می‌شود گفت که یکی از دلایل حزب‌گریزی در ایران، همین انحلال‌هاست.
بله، چون عملکرد این دو حزب در اواخر فعالیتشان خیلی خوب نبود، یک جو ضدحزبی در جامعه به وجود آمد و امام هم دیگر خیلی به فعالیت احزاب علاقه و توجه نشان نمی‌دادند. این در حالی بود که اوایل انقلاب، نگاه امام به کارهای حزبی سازمان و حزب جمهوری اسلامی به شدت مثبت بود. منتها در سال ٦٥ امام از فعالیت‌های حزبی دلسرد شدند. از سال ٦٥ از لحاظ توجه به احزاب یک رکود شدید در جامعه حاکم شد. حتی انجمن‌های اسلامی دانشجویان وابسته به دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه‌ها هم دیگر فعالیت مؤثر نداشتند. این وضع نگران‌کننده بود. به همین علت، هم من و هم بعضی از دوستان به دنبال ایجاد شرایطی بودیم تا دوباره تحزب جایگاه خود را به دست آورد. من به سهم خود برای تشکیل حزبی جدید سراغ برخی از شخصیت‌ها رفتم. ابتدا سراغ آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی رفتم و نگرانی از نبود احزاب و ضرورت تشکیل حزبی فراگیر را توضیح دادم و پیشنهاد کردم با هم و با کمک عده‌ای دیگر چنین حزبی را راه‌اندازی کنیم. او با تأیید صحبت‌های من گفت: من اگر فرصت داشتم همان حزب خودمان (حزب جمهوری اسلامی) را احیا می‌کردم، ولی آمادگی این کار را ندارم، اما اگر شما بخواهید چنین حزبی را راه بیندازید، من هر نوع کمکی که لازم باشد حاضرم انجام دهم. بعد سراغ حضرت آیت‌الله صانعی، آیت‌الله عبایی‌خراسانی و بعضی دیگر از روحانیون رفتم که همه ضمن تأیید ضرورت ایجاد حزبی جدید و تأکید بر کمک به آن از ناحیه خودشان امکان وقت‌گذاشتن برای این کار را نداشتند. با برخی مکلاها هم که صحبت کردم همین نتیجه عاید شد. بالاخره تصمیم بر این شد تا با تعدادی از دوستان سازمانی همفکر که آمادگی این کار را دارند تشکیلات جدیدی راه‌اندازی کنیم. در نهایت هم این هدف در مهر ١٣٧٠ با تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران محقق شد. ‌چرا باز هم نام سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را برای این تشکل نو برگزیدید؟ چون می‌خواستیم خدماتی که سازمان قبلی برای انقلاب و مردم انجام داده بود همچنان در اذهان بماند، همان نام قبلی را برگزیدیم و کلمه ایران را به آن اضافه کردیم که مدعی نداشته باشد و بنابراین سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران شد.
‌چون امام موافق انحلال سازمان بودند، آیا برای تأسیس دوباره سازمان از مقام معظم رهبری اجازه گرفتید؟ نه، این یک تشکیلات جدید بود.
‌شورای مؤسس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران چه کسانی بودند؟ آقایان بهزاد نبوی، محسن آرمین، ابوالفضل قدیانی، صادق نوروزی، فیض‌الله عرب‌سرخی، حسین صادقی، هاشم آقاجری و بنده.
‌چرا چهره‌هایی چون مصطفی تاج‌زاده و سعید حجاریان به عضویت سازمان درنیامدند؟ آقای تاج‌زاده در دوره قبلی سازمان عضو بود، اما در دوره جدید هرچه از او دعوت می‌کردیم سر باز می‌زد تا اینکه در سال ٧٤ درنهایت قبول کرد که عضو رسمی شود، اما آقای حجاریان هرگز عضو رسمی سازمان نبود. هرچند که هر دو از سال ١٣٧٣ در تحریریه هفته‌نامه «عصر ما» حضور مستمر داشتند.
‌مراحل عضو‌گیری سازمان فرایندی پیچیده و دشوار بود، این‌همه سختگیری برای چه بود؟ این سخت‌گیری برمی‌گشت به روحیه اعضای سازمان که متأثر از تجربیات قبل از انقلاب بود. اوایل انقلاب برخلاف حزب جمهوری اسلامی که درهایش را برای عضوگیری باز گذاشت و به‌راحتی عضو‌گیری کرد، سازمان ما عضوگیری سختی داشت. البته باید بگویم که این روحیه به‌خاطر حواشی ایجادشده در سازمان قبلی در سازمان جدید تشدید هم شد و ما به‌نوعی می‌خواستیم مانع تکرار چالش‌ها و درگیری‌های درون‌گروهی شویم. چون در سازمان قبلی اختلافات به‌راحتی اوج گرفته و سبب شکاف شده بود. خوشبختانه این سخت‌گیری در امر عضوگیری باعث شد ما از سال ٧٠ تا سال ٨٩؛ یعنی به مدت ١٩ سال دیگر با اختلافات درون‌گروهی مواجه نشویم.
‌پس انتخاب عنوان سازمان به‌جای حزب هم از همین روحیات نشئت می‌گرفت؟ بله، ما واقعا به دنبال کار سازمانی منسجم بودیم تا ایجاد یک حزب فراگیر.
‌به نظر می‌رسد به‌واسطه همین روحیات و سخت‌گیری‌ها بود که سازمان یک حزب فراگیر و محبوب مردمی نشد. من این جمله را که سازمان محبوب نشد، اولین‌بار است که می‌شنوم. شاید در یک مقطع که به دنبال ماجرای سخنرانی آقای آقاجری و جوسازی‌هایی که انجام شد، کمی در محبوبیت سازمان کاهش به وجود آمد، اما بعد از روشن‌شدن نقش‌آفرینی جناح راست در ایجاد و شکل‌گیری آن عمل باز هم محبوبیت سازمان برگشت و اتفاقا دوچندان هم شد. شاید این درست باشد که سازمان فراگیر نبود و مردم آن را کم می‌شناختند، اما اینکه محبوب نبود، درست نیست. سازمان در بسیاری از مسائل سیاسی تأثیرگذار بود.
‌در اواسط دهه ۷۰، سازمان تازه جان گرفته بود و می‌خواست تأثیرگذار باشد. در انتخابات سال ۷۶ فضای سیاسی برای فعالیت سازمان چطور بود؟ چه حال‌وهوایی بر سازمان حاکم بود؟
در مورد انتخابات سال ۷۶ باید به قبل از آن برگردیم. ما به‌عنوان سازمان عضو شورای هماهنگی گروه‌های خط امام بودیم. شورای هماهنگی گروه‌های خط امام هفت عضو داشت که یکی از آنها، سازمان بود. انجمن اسلامی مدرسان دانشگاه، انجمن اسلامی معلمین، انجمن اسلامی مهندسین، جامعه پزشکی ایران و فراکسیون خط امام مجلس از دیگر اعضا - شورای هماهنگی خط امام - بودند. به‌هرحال، ما عضو شورای هماهنگی بودیم. سازمان در ارتباط با مسئله انتخابات فعال بود. سازمان و دیگر گروه‌ها قبل از اینکه سراغ سیدمحمد خاتمی بروند، سراغ مهندس موسوی رفتند. در جلسه‌ای با مهندس موسوی، پیشنهاد خود را مبنی بر درخواست کاندیداشدن ایشان طرح کردیم و در لزوم و ضرورت حضور مهندس صحبت کردیم؛ اما او نپذیرفت جواب مهندس منفی بود. ما هم گفتیم اگر نمی‌پذیرید، فعلا نه نگویید و او هم پذیرفت. به همین خاطر گروه‌های دیگر را فرستادیم تا بالاخره او پذیرفت نامزد ریاست‌جمهوری شود. وقتی پذیرفت، من به‌عنوان مسئول شورای هماهنگی گروه‌های خط امام، در سفر لرستان (خرم‌آباد) در یک سخنرانی اعلام کردم کاندیدای ما برای ریاست‌جمهوری، مهندس موسوی است. چند روز بعد از این، مهندس موسوی بنا به عللی اطلاعیه صادر کرد و استنکاف کرد.
‌دلیل انصرافش چه بود؟ مشورت کرده بود.
‌با چه افرادی؟ طرف مشورت او برخی چهره‌های جناح راست بودند. آنها یک‌سری شروط گذاشته بودند که مهندس نپذیرفته بود. در نهایت وقتی مهندس موسوی اعلام انصراف کرد، ما دیگر کاندیدا نداشتیم. این مسئله (نداشتن کاندیدا) هم در سازمان هم در شورای هماهنگی مطرح شده بود. ما در شورای هماهنگی گروه‌های خط امام تصمیم گرفتیم با مجمع روحانیون مبارز درباره ریاست‌جمهوری مشورت کنیم، شاید گزینه مناسبی بیابیم. جلسه‌ای در محل دفتر روحانیون مبارز برگزار شد و تعدادی از اعضای روحانیون مبارز مثل آقای کروبی، آقای موسوی‌خوئینی‌ها، آقای خاتمی، آقای محتشمی‌پور، آقای موسوی‌لاری، آقای کیان‌‌ارثی، آقای ابطحی، آقای منتجب‌نیا و... حضور داشتند.
‌در آن جلسه چه گذشت؟ من چون مسئول شورا بودم، به نمایندگی از شورا صحبت کردم و گفتم چون مهندس موسوی اعلام انصراف کرده است، باید تصمیم بگیریم کاندیدای دیگری معرفی بکنیم. آقای کروبی گفتند پیشنهاد شما چه کسی است. من فی‌البداهه گفتم یکی از شما سه‌ نفر کاندیدا بشوید. البته از قبل تصویب نشده بود ولی من همین‌‌طوری پیشنهاد دادم. گفتم یا شما یا آقای موسوی‌خوئینی‌ها یا آقای خاتمی. آقای کروبی بلافاصله با حالتی که نشان می‌داد انتظار این پیشنهاد را نداشته، گفت: «من که کاندیدا نمی‌شوم؛ اما آقای موسوی‌خوئینی‌ها یا آقای خاتمی اگر آمادگی دارند کاندیدا بشوند». آقای موسوی‌خوئینی‌ها هم بلافاصله گفت: «من (کاندیدا) نمی‌شوم، اگر آقای خاتمی آمادگی دارد...».
آقای خاتمی هم سریع با موضع سفت و سخت گفت: «من کاندیدا نمی‌شوم، من برای این کار آمادگی ندارم». من گفتم این‌طور که نمی‌شود، بالاخره باید یک کاری بکنیم. آقای کروبی گفتند بگذارید دوباره با آقای موسوی صحبت بکنیم. گفتم حرفی نیست، صحبت بکنید؛ اما فرض را بر این بگذاریم که در این جلسه تصمیمی نگرفته‌ایم و شما جواب «نه» نداده‌اید؛ اگر آقای موسوی نپذیرفت، دوباره جمع شویم و بحث کنیم. آنها هم گفتند این جمع‌بندی را قبول دارند. آنها رفتند با مهندس موسوی صحبت کردند؛ اما او نپذیرفت و ما هم دست‌به‌کار شدیم. در شورای هماهنگی گروه‌های خط امام صحبت کردیم و به این جمع‌بندی رسیدیم که بین آن سه نفر (خاتمی، موسوی‌خوئینی‌ها و کروبی)، آقای خاتمی را انتخاب کنیم و برویم پیش آقای کروبی و موسوی‌خوئینی‌ها که آنها هم سعی کنند خاتمی را مجاب کنند. ‌یعنی کاندیداتوری خاتمی با توافق شورای هماهنگی کلید خورد؟
بله؛ گفتیم که آنها هم فشار وارد بکنند تا آقای خاتمی بپذیرند. با آقای کروبی و آقای خوئینی‌ها صحبت کردیم و آنها هم پذیرفتند.
‌چرا خاتمی را انتخاب کردید؟ چون مدت‌ها وزیر ارشاد بود، با رسانه‌ها ارتباط بیشتر داشت و مهم‌تر اینکه آقایان کروبی و موسوی‌خوئینی‌ها هر دو بر ایشان تأکید داشتند. به‌هرحال وقتی آنها پذیرفتند، بنای ما در شورای هماهنگی این شد که گروه‌ها تک‌تک بروند و با آقای خاتمی صحبت بکنند.

آن هفت گروه؟ بله آن هفت گروه به اضافه جمعی از خانواده شهدا و برخی از گروه‌های مردمی، دسته‌دسته بروند با آقای خاتمی صحبت کنند. از طرف سازمان هم من و بهزاد نبوی به دیدار ایشان رفتیم. ما اولین گروهی بودیم که این دیدارها را آغاز کردیم. من آنجا گفتم: «ببینید آقای خاتمی، مهندس موسوی که نپذیرفت کاندیدا شود، در بین این گزینه‌ها شما بهترین هستی. اگر وارد رقابت انتخاباتی بشوی، ممکن است رأی نیاورید؛ اما حداقل پنج، شش ‌میلیون رأی می‌آورید و در مقابل ناطق هم با هفت، هشت ‌میلیون رأی رئیس‌جمهور می‌شود. ولی با این رأی شما، دیگر جناح راست نمی‌تواند به خط امامی‌ها فشار بیاورد».
‌یعنی صرفا برای نمایش جایگاه سیاسی خود می‌خواستید وارد بشوید؟ استراتژی ما حضور در انتخابات برای بیان دیدگاه‌هایمان بود. ما اطمینان نداشتیم که رأی می‌آوریم، هیچ‌کس اطمینان نداشت. آقای خاتمی در پاسخ به ما گفت: «اگر بیایم فوقش یکی، دو میلیون رأی می‌آورم، خراب می‌شوم و همین کاری را هم که دارم از دست می‌دهم (خاتمی آن‌موقع مسئول کتابخانه ملی بود). ثانیا من فقط به خط امامی‌ها معتقد نیستم، همان‌قدر که شما را قبول دارم کارگزاران را هم قبول دارم». ما اصرار کردیم تا عصبانی شد و گفت: «من حاضر نیستم، بروید دنبال یک نفر دیگر». در نهایت گفتیم اگر نمی‌پذیری دست‌کم فعلا جواب منفی ندهید تا ببینیم چه باید کرد. او این پیشنهاد را پذیرفت. پس از این همان شیوه‌ای که درباره مهندس موسوی اعمال شد، درباره آقای خاتمی نیز اعمال شد؛ یعنی متقاعدکردن ایشان از طریق تلاش گروه‌ها و شخصیت‌ها و خانواده‌های شهدا. به‌هرحال بعد از مدتی آقای خاتمی مجبور شد بپذیرد. خوشبختانه ما به این شکل وارد عرصه انتخابات شدیم. ‌چرا افراد نسبت به کاندیداتوری و حضور در انتخابات آن‌قدر دلسرد و بی‌انگیزه بودند؟ این ذهنیت منفی ناشی از انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی بود. بعد از آن دیگر کسی حاضر نمی‌شد در انتخابات حضور پیدا کند. ما خیلی مشکل داشتیم. آن موقع به‌عنوان سازمان با هر‌کدام از تشکل‌ها صحبت می‌کردیم، حاضر به حضور در عرصه انتخابات نبودند. اکثر گروه‌های هفت‌گانه حاضر نبودند در انتخابات دوره پنجم کاندیدا معرفی کنند. در نهایت هم فقط ما و انجمن اسلامی مدرسان دانشگاه‌ها و انجمن اسلامی معلمان یک فهرست دادیم. حتی کمتر کسی حاضر بود برای کاندیداتوری ثبت‌نام بکند؛ به‌همین‌خاطر فهرست ما به ‌جای ۳۰ نفر، ۲۵‌نفره شده بود؛ اما ما با این نگاه که می‌خواهیم دیدگاه خود را در سطح جامعه معرفی بکنیم تا مردم بفهمند ما چه می‌گوییم، آمده بودیم. با این فضایی که ایجاد کرده بودند، اصلا امیدوار نبودیم که نفرات‌مان رأی بیاورند. با سه گروه وارد انتخابات مجلس پنجم شدیم و خوشبختانه از ۳۰ نفر نمایندگان تهران پنج نفر از فهرست ما رأی آوردند و انتخابات دومرحله‌ای شد. وقتی این‌جوری شد، خیلی‌ها روحیه گرفتند و دفتر تحکیمی که مرحله اول نیامده بود، در

منبع: فرارو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۷۸۳۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

افشاگری دی‌ولت از سند محرمانه‌ای که می‌توانست به جنگ اوکراین پایان دهد

نشریه آلمانی دی ولت شرح مفصلی از پیش‌نویس یک پیمان صلح برای پایان دادن به جنگ بین اوکراین و روسیه بر اساس توافق‌نامه استانبول منتشر کرده که هرگز در بهار ۲۰۲۲ امضا نشد. این نشریه می‌نویسد: حتی با اینکه دو سال گذشته، این معامله همچنان سودآور به نظر می‌رسد.

به گزارش ایسنا، در مقاله دی‌ولت از این سند آمده است: هر دو طرف متخاصم تا ۱۵ آوریل ۲۰۲۲ تقریباً روی همه نکات توافق داشتند، بجز چند مورد که باید شخصاً توسط ولادیمیر پوتین و ولودیمیر زلنسکی، رئیسان جمهور روسیه و اوکراین در نشست سران مورد بحث قرار می‌گرفت، اما این اتفاق هرگز نیفتاد.

براساس این گزارش، طبق ماده یک پیش نویس معاهده، اوکراین متعهد به «بی‌طرفی دائمی» می‌شد. بنابراین، کی‌یف از هرگونه عضویت در ائتلاف‌های نظامی از جمله ناتو، خودداری می‌کرد؛ همچنین هرگز به دنبال «دریافت، تولید یا دستیابی» سلاح‌هسته‌ای نمی‌رفت، به نیروهای خارجی اجازه ورود به کشورش را نمی‌داد و زیرساخت‌های نظامی خود از جمله فرودگاه‌ها و بنادر دریایی را در اختیار کشور دیگری قرار نمی‌داد. علاوه بر این، کی‌یف از برگزاری مانورهای نظامی با مشارکت خارجی و از شرکت در هرگونه درگیری نظامی خودداری می‌کرد. طبق ماده سه این سند، هیچ چیز مستقیماً مانع از عضویت کی‌یف در اتحادیه اروپا نمی‌شد و در مقابل، روسیه قول می‌داد که دیگر به اوکراین حمله نکند.

در این توافقنامه تاکید شده بود: برای اینکه کی‌یف بتواند از این موضوع مطمئن شود، مسکو موافقت می‌کرد که پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد - ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، چین و خود روسیه - تضمین‌های امنیتی جامعی را به اوکراین ارائه دهند. در ماده پنج پیش نویس معاهده، کی‌یف و مسکو بر روی مکانیزمی به توافق می‌رسیدند که یادآور مقررات کمک ناتو است. در صورت «حمله مسلحانه به اوکراین»، کشورهای ضامن متعهد می‌شوند که از کی‌یف در حق دفاع از خود، که در منشور سازمان ملل آمده است، حداکثر به مدت سه روز حمایت کنند. این کمک می‌توانست با «اقدام مشترک» تمام یا یکی از قدرت‌های ضامن انجام شود.

براساس این گزارش، طبق ماده ۱۵، این معاهده باید توسط هر یک از کشورهای امضا کننده به تصویب می‌رسید تا از قدرت الزام آور تحت قوانین بین‌المللی اطمینان حاصل شود. با این حال، ضمانت‌های امنیتی روی میز در بهار ۲۰۲۲ نیاز به تایید ایالات متحده، چین، بریتانیا و فرانسه داشت.

در بخش دیگری از این توافقنامه، ماده ۸ می‌گوید که کریمه و بندر سواستوپل از ضمانت‌های امنیتی مستثنی هستند. بنابراین، کی‌یف در واقع کنترل شبه جزیره را به روسیه می‌داد. در این سند مشخص نیست که کدام بخش از شرق اوکراین باید از وعده‌های کشورهای ضامن در مورد حفاظت حذف شود و بر این اساس تحت کنترل روسیه باقی بماند. اما بیانیه استانبول نشان می‌دهد که کی‌یف موافقت کرده است که بخش‌هایی از مناطق دونتسک و لوهانسک را که روسیه پیش از شروع جنگ کنترل می‌کرد، تحت اختیار داشته باشد. در حالی که روسیه خواستار تعیین مرزهای دقیق در نشست پوتین و زلنسکی بود، کی‌یف با تاکید بر این که این مرزها بر اساس تفسیر اوکراینی باشد، امتناع کرد.

دی ولت نوشته است: در جریان مذاکرات، روسیه به صراحت اعلام کرد که آماده خروج از اوکراین است، اما نه از کریمه و آن بخش از دونباس که باید از ضمانت‌های امنیتی مستثنی شود. یعنی روسیه باید در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ نیروها را اساساً از اوکراین خارج می‌کرد. سران کشورها باید جزئیات خروج نیروها را مستقیماً بررسی می‌کردند. مسکو درخواست اوکراین مبنی بر اینکه کشورهای ضامن می‌توانند در صورت حمله، منطقه پرواز ممنوع بر فراز اوکراین ایجاد کنند، رد کرد.

به نوشته این روزنامه، اندازه آینده ارتش اوکراین نیز حل نشده باقی ماند. کی‌یف تا حدی به درخواست‌های روسیه برای غیرنظامی‌سازی پاسخ می‌داد. بر اساس ضمیمه یک، مسکو از کی‌یف می‌خواست ارتش خود را به ۸۵ هزار سرباز کاهش دهد و اوکراین یک گروه ۲۵۰۰۰۰ سرباز را پیشنهاد کرد. در مورد میزان تجهیزات نظامی نیز نظرات متفاوت بود. روسیه خواستار کاهش تعداد تانک‌ها به ۳۴۲ تانک شد، در حالی که کی‌یف می‌خواست آن را به ۸۰۰ دستگاه برساند. اوکراین فقط می‌خواست تعداد خودروهای زرهی را به ۲۴۰۰ دستگاه کاهش دهد. در حالی که روسیه خواستار باقی ماندن تنها ۱۰۲۹ دستگاه بود. تفاوت در مورد توپخانه نیز بسیار زیاد بود. مسکو ۵۱۹ توپ را برنامه‌ریزی کرده بود، کی‌یف - ۱۹۰۰. کی‌یف می‌خواست ۶۰۰ سامانه موشک پرتاب چندگانه با برد تا ۲۸۰ کیلومتر را حفظ کند. طبق برنامه روسیه، باید ۹۶ عدد از آنها با حداکثر برد ۴۰ کیلومتر وجود داشته باشد. به درخواست روسیه، تعداد خمپاره‌ها باید به ۱۴۷ و موشک‌های ضد تانک - به ۳۳۳، به درخواست کی‌یف - به ترتیب به ۱۰۸۰ و ۲۰۰۰ کاهش یابد. علاوه بر این، قرار بود نیروی هوایی اوکراین کاهش یابد. مسکو خواستار ترک ۱۰۲ جنگنده و ۳۵ هلیکوپتر بود، کی‌یف بر ۱۶۰ هواپیما و ۱۴۴ هلیکوپتر اصرار داشت. بر اساس پیشنهاد روسیه، نیروی دریایی اوکراین باید دو ناو جنگی می‌داشت، طرف اوکراینی - هشت فروند می‌خواست.

در این گزارش آمده است: اوکراین با بخشی از خواسته‌های فدراسیون روسیه موافقت نکرد - تبدیل زبان روسی به عنوان دومین زبان رسمی در اوکراین، لغو تحریم‌های متقابل و انصراف از دعاوی در دادگاه‌های بین‌المللی. اما حتی با در نظر گرفتن این واقعیت که برخی از نکات بحث برانگیز باقی مانده بود، پیش نویس توافق نشان می‌دهد که طرفین چقدر به توافق صلح احتمالی در آوریل ۲۰۲۲ نزدیک بودند. قرار بود پوتین و زلنسکی در یک گفتگوی شخصی اختلافات باقی مانده را حل کنند.

به نوشته دی‌ولت، حتی پس از گذشت بیش از دو سال از جنگ، این توافق همچنان یک معامله خوب به نظر می‌رسد. یکی از اعضای هیئت مذاکره کننده اوکراینی به دی ولت گفت: «این بهترین معامله‌ای بود که می‌توانستیم انجام دهیم. اوکراین چندین ماه است که در حالت تدافعی قرار گرفته و متحمل خسارات سنگینی شده است. با نگاهی به گذشته، اوکراین در آن زمان در موقعیت مذاکره قوی‌تری نسبت به اکنون قرار داشت.

این نشریه می‌نویسد: مذاکره کنندگان در آن زمان تصور می‌کردند که زلنسکی و پوتین این سند را در آوریل ۲۰۲۲ امضا می‌کنند. دیوید آراخامیا، مذاکره کننده اوکراینی در نوامبر ۲۰۲۳ در یک مصاحبه تلویزیونی گفت که چرا پوتین و زلنسکی هرگز در نشست نهایی صلح مورد انتظار ملاقات نکردند. او گفت بوریس جانسون، نخست وزیر وقت انگلیس در ۹ آوریل به کی‌یف آمد و گفت لندن هیچ چیزی با پوتین امضا نخواهد کرد و اوکراین باید به جنگ ادامه دهد. جانسون بعداً این ادعا را رد کرد. با این حال، دلایلی برای شک وجود دارد که پیشنهاد ارائه تضمین‌های امنیتی به اوکراین در توافق با روسیه در این مرحله شکست خورد.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • جزئیات سفر محرمانه ایلان ماسک به چین!
  • مهرواره هوای نو؛ آماده‌سازی هیئات برای چهل‌واره دوم انقلاب
  • ماموریت محرمانه یک پرسپولیسی برای شکست استقلال
  • افشاگری دی‌ولت از سند محرمانه‌ای که می‌توانست به جنگ اوکراین پایان دهد
  • ویژگی مخفی در آیفون شما؛ از این ویدیوها خبر دارید؟
  • ۱۶ میلیارد یورو تعهد ارزی ایفا نشده در کدام سیاه چاله اقتصادی مخفی بود؟
  • گنجاندن نام سپاه در فهرست سازمان‌های تروریستی ممکن نیست
  • سخنگوی بورل: گنجاندن نام سپاه در فهرست سازمان‌های تروریستی ممکن نیست
  • اگر طوفان نمی‌شد + اسناد محرمانه
  • ۱۱ آلاینده بیماری زای مخفی در خانه