Web Analytics Made Easy - Statcounter

سیاست>احزاب و شخصیت‌ها - تندروی سیاسی تعبیری است که هر دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب در مقاطعی برای نقد یکدیگر از آن استفاده کردند. این موضوع، محور مناظره‎ای آنلاین میان ناصر ایمانی و علی صوفی در خبرآنلاین بود تا به نقد تندروی سیاسی بپردازند.

امید کرمانی‌ها: "تندروی" برچسبي مذموم در ادبیات سياسي است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هر يک از جریان‌های سیاسی در مقطعی قدرت را در اختیار داشتند و کمتر پيش آمده که به نقد جناح مقابل وقعي بنهند؛ چه آنکه بيشتر در پي حذف رقیب از صحنه سیاسی کشور با تصميماتي از سر تندروي بودند.

به طور مشخص در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد وقتی صحبت از تندروی سیاسی می شد، نگاه منتقدانه عموم جامعه متوجه جریان اصلاحات بود اما از اواخر دهه هشتاد تا به امروز وقتی صحبت از تندروی و حرکت های رادیکال می شود افکار عمومي بخشی از جریان اصولگرا را به عنوان مصداق «تندرو» مي شناسد.

اما تندروی سیاسی فارغ از هر مصداقی، نه خوشایند مردم و نه فعالين راستين عرصه سیاست است، حتی گروه‌ها و مجموعه‌هایی که مصداق بارز تندروی محسوب می‌شوند نیز تلاش می کنند با مواضع و کارهای به ظاهر منطقی این برچسب را از خود دور کنند. زیرا حضور و بقای هر گروه سیاسی در قدرت نیازمند پشتوانه عمومی مردمی است.

ناصر ایمانی از تحلیلگران مسائل سیاسی در جریان اصولگرا و علی صوفی فعال اصلاح طلب در موضوع واکاوی تندروی سیاسی و راهکار تعدیل آن، مهمان خبرگزاری خبرآنلاین بودند و در قالب مناظره‌اي تلگرامی به طرح بحث و نقد دیدگاه‌های یکدیگر پرداختند.

ناصر ایمانی معتقد بود تندروی سیاسی را بعد از انقلاب جریان چپ خط امامی آغاز کرد و تداوم این رویکرد به کودتای جمهوری‌خواهی در دهه 70 انجامید اما علی صوفی ریشه تندروی را برآمده از تفکرات جناح راست در اوایل انقلاب می‌داند که به حکومت اسلامی اعتقاد داشت و رأی مردم را امری تزئینی در حکومت تلقی می کرد.

مشروح مناظره تلگرامی ناصر ایمانی و علی صوفی را در ادامه بخوانید.

****

خبرآنلاین: بفرمایید در جناح معطوف به خود و جناح مقابل چه کسانی یا چه جریانی را تندرو می‌دانید؟

صوفی:در ابتدا باید ببینیم که منشا پدیده تندروی چیست؟ منشا تندروی و افراطی گری، جهل است. این را از فرمایشات مولا امیرالمومنین(ع) عرض می کنم؛ ایشان می فرماید: «جاهل را نمی بینید مگر در افراط یا تفریط». بنابراین از ویژگی های بارز جهل و انسانهای جاهل، همین افراطی گری است که البته این افراطی گری، هم منشا اخلاقی دارد و هم منشا بینشی و هم منشا سیاسی. به نظر من مصادیق افراطی گری را به طور کلی می توانیم در بین اصولگرایان تمامیت خواه بيابیم و البته می توان جزئی تر هم بیان کرد.

صوفی:جریانی که برای دولت ‌آقای خاتمی هر 9 روز یک بحران ایجاد می کرد و برای تخریب آقای روحانی، اتاق فکر تشکیل می داد، فکر می کنم جریان ناشناخته ای نیست و جریانی که دقیقا منتسب به اصولگراها هست و این تندروی ها را اصولگراها نمی توانند به آقای احمدی نژاد و دوره ایشان منتسب کنند بلکه هر زمان که در صحنه انتخابات شکست خوردند، ‌سعی کردند با استفاده از این ابزار جبران آن شکست را کنند و در جریان همین انتخابات سال 96 هم دیدیم که بعد از انتخابات چه برخوردهایی با آقای رئیس جمهور صورت گرفت.

ایمانی:ضمن تشکر از جناب آقای صوفی، ایشان بحث را از نقطه خوبی شروع کردند و آن اینکه ببینیم ریشه تندروی و رادیکالیسم چیست؟ البته یک بحث مبنایی وجود دارد که آقای صوفی با تکیه بر فرمایش امیرالمومنین فرمودند. من می خواهم یک مقدار جزئی تر وارد موضوع شوم و به مسئله تاریخ انقلاب اسلامی برسم. اينکه پس از انقلاب اسلامی پدیده رادیکالیسم با چه اهدافی بوجود آمد و سیر تطور تاریخی اش در انقلاب چه بوده است؟
به نظرم در یک تقسیم بندی کلی بعد از انقلاب، دو نوع رادیکالیسم داشتیم؛ البته در مورد جریان‎های داخل انقلاب و نظام صحبت می کنم و نه جریان های محارب که اوایل انقلاب بودند، آنها از بحث ما خارج هستند. به نظرم رادیکالیسم در جریان های داخل انقلاب دو منشا داشت. منشا بعضی مسائل سیاسی و عملکردی و منشا بعضی دیگر مسائل ایدئولوژیک بود. یعنی رادیکال هایی که اختلافات ایدئولوژیک با نظام جمهوری اسلامی ایران پیدا کردند.
از سال های 63 و 64 با یک جریان تندرو مواجه شدیم که در داخل جناح چپ آن زمان بود، تندروی این جریان رادیکالیسم تا حدود سال های 70 به طول انجامید. این رادیکالیسم در مجلس سوم و در جریان خط امامی بود که اتهامات بسیار زیادی مثل اسلام آمریکایی به جریان مقابل می زد. این جریان در آن زمان تندروی را در کشور آغاز کرد و رفتارش منشا سیاسی داشت و می خواست با تمامیت خواهی کامل قدرت را قبضه کند. مجلس، دولت و قوه قضائیه به طور کامل در اختیارش بود و اجازه عرض اندام به جریان مقابل خود یعنی جریان موسوم به راست آن زمان را نمی داد و نیروهای جناح راست را با اتهامات سنگین مواجه می کرد. ریشه اینها تمامیت خواهی بود اما بعدا که جلوتر آمدیم این جریان (جناح چپ) به محاق رفت و از دل آن در سال 76 جریانی موسوم به اصلاح طلبی به وجود آمد. شکل این جریان و نوع نگاهش از آن پس ایدئولوژیک شده و از شکل اول خارج شده بود.
جریان چپ سابق از انتخابات مجلس دوم به بعد که تقریبا یک اکثریتی پیدا کرد، مجلس سوم کاملا در اختیار جناح چپ قرار گرفت و تندروی هایی را انجام داد. در حالی که به طور کامل قدرت را در هر سه قوه به دست داشت. بعد از آن تاریخ کمتر پيش آمد که هر سه قوه به طور کامل در اختیار یک جریان سیاسی باشد تا همین اواخر.
آن روزها هر سه قوه و حتی نهادهای دیگر در اختیار جناح چپ بود. جریان چپ تندروی های شدیدی را شروع کرد. این را با نگاه به مطبوعات در آن دوران تاریخی می توان بازبینی کر. نیروهای جناح چپ اتهامات زیادی را در زمان مرحوم امام به جناح مقابل زد و آن جریان کاملا منکوب شده بود. حتی اگر خاطر جناب آقای صوفی هم باشد، مرحوم آیت الله مهدوی کنی از اتهاماتی که با برچسب اسلام آمریکایی به این جریان زده می شد، عرض حال کرد. جناح چپ خود را مصداق اسلام ناب محمدی می دانست. بنابراین معتقدم پایه تندروی در آن زمان گذاشته شد.

ایمانی:بعد از آن به سالهای دولت اصلاحات رسیدیم که رادیکالیسم ایدئولوژیک به صورت افسارگسیخته ای در کشور رشد و نمو پیدا کرد. اینها تا پایان دولت اصلاحات وجود داشت. بعد از آن، به خاطر تندروی هایی که داشتند از مناصب قدرت حذف شدند و اینکه آقای صوفی مطرح می کند هر موقع که اصلاح طلبان بیایند یعنی مردم به صحنه آمدند و هرموقع اصلاح طلب نیامدند یعنی مردم نیامدند، مغالطه است. گفتن این حرفها صحیح نیست و به معنای این است که مردمی که به غیر اصلاح طلبان رای دادند، مردم نبودند.

صوفی:همانطور که گفتم من در کل منشا افراطی گری را جهل می دانم، منتها یک قسمت آن منشا بینشی و بخش ديگرش منشا اخلاقی و سیاسی دارد. اما آنکه از نظر ایدئولوژیکی يا سياسي ممکن است عده ای مبتلا به رادیکالیسم شوند، به این برمی گردد که از نظر بینشی ضعف دارند و مطلق گرا و مطلق اندیش هستند. طیفی که دچار افراطی گری می شود از نظر بینشی، برداشت‎های خودش را نسبی نمی بیند، بلکه برداشتها و بینش خودش را در هر موضوعی مطلق می داند و می گوید این است و جز این نیست و هر کس برداشت دیگری غیر از فکر ما دارد محکوم است!
ضعف دیگر، ضعف اخلاقی است. یعنی کسی که دچار این بلیه می شود، از نظر اخلاقی متکبر شده و از حالت تعادل خارج مي شود و نمی تواند با قوایی که در درونش است، درست برخورد کند. به همین دلیل امکان دارد در همه امور رویکرد افراطی داشته باشد. یعنی ممکن است که در غرائض یا استفاده از قوه غضبیه یا استفاده از قوه فکریه خود افراط کند. ما مصادیق اینها را داریم.
یکی از ویژگی های دیگر افراطی گری، استبداد رای است. چون بینش او این است که مطلقا خودش درست فکر می کند و امور را نسبی نمی بیند که ممکن است در بینش او اشتباهی وجود داشته باشد.

خبرآنلاین: همان دهه شصت هم شاهد جدایی مجمع روحانیون از جامعه روحانیت مبارز بوديم و هم شاهد دلجویی امام از جناح راست در مقابل اتهام "اسلام آمریکایی" و انتصاب آیت الله یزدی به عنوان رئیس قوه قضائیه هم در ادامه همين روند بود. آقای ایمانی معتقد است تندروی ها را جریان چپ دهه 60 یا اصلاح طلب های موجود شروع کردند. آقای صوفی نظر شما چیست؟ براساس نظريه "گفتمان" فوکو، هر گفتمان با رفتار و عملکردش، منجر به رویکردی در گفتمان مقابل می شود. آیا تندروی مدنظر آقای ایمانی در مجلس سوم از سوی جریان چپ و خط امام، در نتیجه رفتاری از سوی گفتمان مقابلش بود؟

صوفی:من قبول دارم که در آن دورانی که آقای ایمانی می فرماید تندروی هایی از نظر سیاسی صورت گرفت. شاید همانطور که آقای ایمانی گفت، به دلیل حاکمیت یکدست جناب چپ در آن دوران، انتظار بود که بیشتر حد اعتدال را رعایت کند و جریان مقابل را در امور مشارکت داده و از نظرات آن جریان هم استفاده کند.
الان بعد از سالها سعی و خطا به اين نتيجه رسيده ايم که دو جریان سیاسی با در دست گرفتن یکدست حاکمیت، بايد به جناح منتقد خود نيز توجه داشته باشد. بر همین اساس بحث آشتی ملی را مطرح کرديم.
اما من یک مقدار به قبل از آن باز می گردم. منشا تندروی در جمهوری اسلامی از همان طرح عنوان "جمهوری اسلامی" شروع شد. نظر امام بر این بود که جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد؛ اما دوستان ما در جريان اصولگرا یا همان جریان راست سابق، نظرشان به "حکومت اسلامی" بود و نه "جمهوری اسلامی". کما اینکه الان هم همین نظر مبنای تفکر تندروهای اصولگراست؛آنها قائل به این نیستند که نظام باید "جمهوری" باشد. در حالیکه نظام باید مبتنی بر رای مردم باشد و حق حاکمیت از آن مردم است اما. این تفکر در بین طیفی از جناح اصولگرا وجود دارد و از آن زمان نشات گرفت؛ مبنی بر اینکه «حکومت یک حق الهی است و نه حق مردم؛ خداوند در هر کسی که این حق را قرار دهد، ما ماموریم آن فرد را بشناسیم و از او تبعیت کنیم والسلام».

صوفی: جریان چپ حتی در مجلس سوم هم با حضور حضرت امام که به شدت معتقد به انتخابات آزاد بود،‌ از ابزار قدرتی برخوردار نبود که از آن ابزارها استفاده کند و بخواهد روی کار بیاید اما مجلس چهارم با استفاده از ابزارهای قدرتی شکل گرفت. البته نه اینکه مردم پای صندوقهای رای نیامده باشند اما مردم دیگر حق انتخابی نداشتند و جریان چپ اعلام کرد که ما کاندیدا نداریم و فقط رای می دهیم چون تمام چهره های شاخص آن جریان را رد کرده بودند.

خبرآنلاین: ریشه مباحث از دهه 60، به سال 57 رسید. جناب ایمانی پاسخ شما چیست؟

ایمانی: خیلی متشکرم از نظرات جناب آقای صوفی. من بحثم را ادامه مي‎دهم تا بخشی از این مواردی که آقای صوفی فرمودند، روشن شود. از سال 76 که دولت اصلاحات شروع شد با یک جریان تندرو در جناح اصلاح طلب مواجه شدیم. آنها نشریات و جراید زیادی را در اختیار داشتند که از طریق آنها یک رادیکالیسم بسیار افسارگسیخته را در جامعه ترویج می کردند. به قول مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی هر روز صبح که بلند می شدیم یک بمبی زیر پای ملت منفجر می کردند! این جریان دیگر مانند جریان خط امام در دهه اول انقلاب یک جریان رادیکالیسم مبتنی بر سیاست و سیاسی گری نبود. در واقع جریان سال 76 به بعد، مبتنی بر رادیکالیسم ایدئولوژیک بود. یعنی بخشی از جریان اصلاح طلب اساسا استحاله فکری شد. مبانی نظری اين بخش به طور کامل از مبانی نظری مرحوم امام، انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی فاصله گرفت. اینها اساسا اعتقادی به اسلامیت نظام و حاکمیت اسلام به طور مطلق نداشتند و نگاهشان صرفا براساس جمهوریت بود. یعنی در واقع نوعی کودتای جمهوریخواهی به لحاظ ایدئولوژیک در کشور راه انداختند و منجر به یک رادیکالیسم بسیار شدید و تند در داخل کشور شدند. البته بخشی از این افراد در سال‎های بعد از کشور خارج شدند و در خارج از کشور در رسانه های خارجی به عنوان فعالین سیاسی همان خط را پیگیری می کنند.

خبرآنلاین: جمع بندی حرف‏‎های دو طرف این است که یک طیف صرفا جمهوریت و رای مردم را مبنا و ملاک قرار می دهد و یک طیف هم فقط مبنای اسلامیت نظام را.

صوفی:جریان چپ، تحت عنوان خط امامی شکل گرفت. پس یعنی مبنا در ميان آنها دفاع از امام و تفکر امام بود اما ریشه تفکر مقابل امام، به همان نوع نگاهش به حکومت بر می گردد. امام در جمهوری اسلامی حق حاکمیت را از آن مردم می دانست و قانون اساسی ما هم بر همین مبنا تنظیم شده و دقیقا بر جمهوریت تکیه دارد و این را از اصولی می داند که تغییرناپذیر است و هیچ وقت نباید تغییر پیدا کند.
اما طرف مقابل که اعتقادش بر حکومت اسلامی بود، همچنان با استفاده از حوزه های علمیه و نفوذی که در حوزه ها یا در بین روحانیون داشت، سعی کرد هرازگاهی برای امام مشکلاتی را درست کند. به همین خاطر امام ناچار می شد که به آن اشکالات پاسخ دهد و موضوع احکام ثانویه را مطرح کردند و به انحای مختلف سعی کردند که در مقابل این جریان روشنگری کنند. امام آنها را به اینکه دارای تحجر فکری هستند، متهم کرد و اینکه نسبت به زمان و مکان مسائل را درک نمی کنند.
اما بعدا بخش عمده تقابلی که بین این دو جریان پیش آمد، عمل و عکس العمل بود. بعد از رحلت حضرت امام، ما دیدیم که همه چیز دفعتا برگشت! یعنی کاملا قوه قضائیه، قوه مقننه با اعمال نظارت استصوابی در اختیار جناح مقابل قرار گرفت و کاملا سعی کردند انتقام مجلس سوم را از مردم بگیرند! به هر حال ما در اینکه انتخابات مجلس سوم، انتخابات آزادی بود چون در آن زمان نظارت استصوابی وجود نداشت و مردم آزادانه تر در انتخابات شرکت کردند که تردید نداریم؛ اما جریان راست به محض اینکه قدرت گرفت، سعی کرد که از ابزارهای قدرت خودش برای حذف جریان رقیب استفاده کند. برای همین دفعتا تمام چهره های شاخص جریان چپ در انتخابات مجلس چهارم رد صلاحیت شدند! تمام این چهره ها، افرادی سرشناس، انقلابی، خط امامی و همراه امام بودند. در مجلس خبرگان هم همین اتفاق افتاد. مثلا شخصیتی مثل آقای جمی، کنار گذاشته شد و چهره های دیگری که همراه امام بوده و چهره های شاخص انقلاب بودند، کنار گذاشته شدند.
تعبیر ایشان در مورد کودتا در سال 76 را نمي پذيرم. کودتا از قدرت سرچشمه می گیرد؛ اما این جریان صاحب قدرتی نبود که بخواهد کودتا کند! در واقع این تندروی باعث شد که مردم جوابشان را در انتخابات بدهند و این مردم بودند که جریان مقابل آنها را که بعدا به "اصلاح طلب" لقب گرفت، انتخاب کردند.

ایمانی:منشا تندروی در جمهوری اسلامی از همان طرح جمهوری اسلامی شروع شد. نظر امام بر این بود که جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد اما دوستان ما در طرف اصولگرایان یا همان جریان راست سابق، نظرشان به حکومت اسلامی بود و نه جمهوری اسلامی. کمااینکه الان هم همین نظر مبنای تفکر تندروهای اصولگراست که آنها قائل به این نیستند که نظام باید جمهوری باشد.

خبرآنلاین: آقای ایمانی براساس صحبتهای آقای صوفی، تندروی در جریانات، سبب ترد شدن آنها از طرف مردم می شود. شما هم این را قبول دارید؟

ایمانی:من از صحبت های آقای صوفی متشکرم منتها خواهش می کنم در مورد بحث افراطی گری که موضوع اين مناظره است صحبت کنیم! نه در مورد تاریخچه انقلاب اسلامی!
من خدشه زیادی روی مباحث ایشان دارم، منتها وارد این بحث نمی شوم، به خاطر اینکه این بحثها به روشنگری درباره مسئله رادیکالیسم در جمهوری اسلامی کمک نمی کند. من نفی نمی کنم، ما ابتدای انقلاب درباره مسئله جمهوریت در بعضی محافل علمی مانند حوزه ها مباحثی داشتیم اما اینها هیچکدام مبدا و منشا رادیکالیسم در جمهوری اسلامی ایران نبود. یعنی نمی توان این مباحث را به این وصل کرد که در صحنه سیاسی داخل کشور رادیکالیسم به خاطر این مباحث به وجود آمده باشد.
جریان "خط امام" هم یک اسم بود که آنها روی خودشان گذاشتند، نه اینکه اینها واقعا به امام ملتزم بودند و بقیه نبودند! اینطور نبود. در جریان مقابل خط امام در آن زمان، مثلا مرحوم آقای هاشمی و مرحوم آیت الله مهدوی کنی و شخص مقام معظم رهبری بودند که نمی توان در شاکله هیچکدامشان مخالفتی با جمهوریت نظام پیدا کرد.
من می خواهم بحث را به مسئله رادیکالیسم برگردانم. ریشه های رادیکالیسم از جریان خط امام شروع شد که آقای صوفی هم در صحبت هایشان تائید فرمودند. بعد از آن به سالهای دولت اصلاحات رسیدیم که رادیکالیسم ایدئولوژیک به صورت افسارگسیخته ای در کشور رشد و نمو پیدا کرد. این روند تا پایان دولت اصلاحات وجود داشت. بعد از آن، آنها به خاطر تندروی هایی که داشتند از مناصب قدرت حذف شدند.
اینکه آقای صوفی مطرح می کند که هر موقع که اصلاح طلبان پيروز رقابت شوند یعنی مردم به صحنه آمده بودند و هرموقع اصلاح طلبان راي نیاوردند یعنی مردم نیامدند!، مغالطه است. گفتن این حرف‎ها صحیح نیست و به معنای این است که مردمی که به غیر اصلاح طلبان رای دادند، مردم نبودند!حضور چهره‌هاي متعدد از ليست اميد در همين مجلس هم محصول همین نظارت استصوابی است. دولت اصلاحات، محصول نظارت استصوابی بود. مجلس ششم، محصول نظارت استصوابی بود. همین مجلس فعلی، دولت قبل و دولت فعلی همه محصول نظارت استصوابی هستند. نمي شود در جاهایی که اصلاح طلبان رای بیاورند، تلقی به حضور مردم شود و آنجا که اصلاح طلبان رای نیاوردند، بشود غیرمردم! این تعابیر به نظرم تعابیر خوبی نیست. همیشه باید به گزینش های مردم احترام بگذاریم.
تا همین دو، سه سال گذشته هیچ کس از سیاسیون کشور به جریان اصولگرا، تندرو نمی گفت. یعنی به جریان راست و بعدا جریان اصولگرایی طی 35 سال بعد از انقلاب اتهام تندروی نمی چسبد. در اواخر ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد و بالاخص دولت دوم ایشان شاهد تندروی های فکری در درون دولت بودیم که می دانید به اصولگرایان ارتباطی نداشت و اتفاقا در آن زمان بیشترین کسانی که علیه آن دولت موضع گیری کردند، اصولگرایان بودند و نه اصلاح طلبان. در این دو، سه سال گذشته بحث‎های خیلی جدی مطرح شد در مورد اینکه بخشی از بدنه اصولگرایان، تندروی دارد.

من در مورد این تندروی ها توضیح خواهم داد و آن اینکه آیا این تندروی ها یک واقعیت است یا معلول نوعی اتهامات سیاسی جریان اصلاح طلب به اصولگرایان، برای اینکه جریان اصولگرا را تندرو معرفی کنند؟ آن هم از جانب جریانی که خودشان طی 20 سال گذشته به شدت متهم به تندروی بودند.
من نمی خواهم به حوادث سال 88 اشاره کنم که تندروی های برخی از بدنه جریان اصلاح طلب یا حمایت ضمنی آنها از تندروی هایی که در درون جامعه انجام شد، به چه فجایعی در کشور انجامید. عمدا از آن می گذرم؛ به دلیل اینکه بحث 88، بحث مستقلی است اما در عین حال می خواهم بگویم نباید از نظر دور داشت که این تندروی هایی که الان در جریان اصولگرا عنوان می شود، در نتيجه تندروي جران مقابلش است. جریان اصولگرا یک جریان بزرگ با طیف های مختلف است که به گونه های مختلف فکر می کنند و عملکردشان هم به گونه های مختلف است. برخی از اینها که عمدتا مدیران سابق دولت آقای احمدی نژاد هستند، خط مشی تندتری نسبت به بقیه طیف‎های اصولگرا دارند. در عین حال این تندروی هیچگاه به صحنه اجتماعی کشیده نشده است. درحالی که جریان اصلاح طلب این تندروی ها را طی سالهای گذشته به صحنه اجتماعی کشید. می خواهم بگویم که چرا بخشی از طیف های اصولگرا نوعی تندروی سیاسی دارند و ریشه آن چیست؟ ما چگونه می توانیم این را مداوا کنیم؟ آیا اینکه مرتب جریان اصلاح طلب در مطبوعات خود و اظهارات چهره سیاسی شان، تندروی را به جریان اصولگرا منتسب می کنند، باعث می شود که این طیف اصولگرا که یک مقدار خط مشی تندتری دارند از صحنه حذف شود؟ به اعتقاد من، خیر. اتفاقا اینها رشد می کنند. درواقع اصلاح طلبان به دنبال حذف رادیکالیسم از برخی از بدنه اصولگراها نیستند، بلکه به دنبال رشد آنها هستند. چنانچه کسی بخواهد به بخشی از اصولگرایان تندرو بگوید، آن کس اصلاح طلبان نمي توانند باشند، چون اصلاح طلبان اصلا در این زمینه سابقه خوشی ندارند!
من فکر می کنم که این مقدار تندروی در برخی از طیف های اصولگرا را به سادگی می توان حل کرد، منتها عمدا اصلاح طلبان تا الان نخواستند اين کار را انجام دهند. چرا و چگونه را در بخش بعدی عرض می کنم.

صوفی:بهتر است که به وجود تندروی در هر دو جریان اعتراف کنیم و قبول داشته باشیم که تندروی هایی در هر دو جریان وجود داشته است.

خبرآنلاین: آقای صوفی، آقای ایمانی معتقدند که برچسب تندروی به اصولگراها در طول 35 سال گذشته نمی چسبد ولی اصلاح طلبان همیشه با این برچسب روبه رو بودند. آیا می پذیرید؟ ضمن اینکه ایشان تندروی را فقط منوط به بخشی از حامیان اقای

منبع: خبرآنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۸۳۲۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عصبانیت رسانه دولت از مطرح شدن نام رئیسی به عنوان عامل برخورد پلیس با بی‌حجابی

روزنامه ایران در مطلبی به توییت مهدی فضائلی درباره نظر رهبرانقلاب نسبت به برخورد با بی حجابی واکنش نشان داد.

این روزنامه نوشت: یکی از موضوعاتی که در چند روز اخیر به تیتر برخی رسانه‌های داخلی تبدیل شد، مسأله مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی بود. بویژه پس از آنکه در پی انتشار تصاویری از برخورد نیرو‌های پلیس امنیت اخلاقی با هنجارشکنان، مهدی فضائلی عضو دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به صورت غیرمستقیم خبر داد که رهبر انقلاب دراین‌باره به برخی مسئولان تذکر دادند. این نقل قول بهانه‌ای شد تا یک جریان سیاسی خاص، رسانه‌های وابسته به خود را علیه قوای سه‌گانه و فراجا بسیج کند.

این درحالی است که رئیس‌جمهور در آخرین نشست هیأت دولت و حجت‌الاسلام محسنی اژه‌ای رئیس دستگاه قضا در اظهاراتی مشابه تأکید داشتند که برخورد با بی‌حجابی و هنجارشکنی‌های سازمان‌یافته در جامعه، تصمیم مشترک قوا بوده و پلیس نیز وظایف مربوط به خود را در اجرای این تصمیم برعهده دارد، ضمن اینکه باید حقوق مردم رعایت شود.

در چنین شرایطی، یک جریان خاص سیاسی که به دنبال بازنمایی اختلاف میان قوا در موضوع حجاب است، تلاش کرد سخنان رئیس قوه قضائیه را به عنوان تقابل با رئیس‌جمهور بازنمایی کند. عجله این جریان و رسانه‌های آن در اختلاف‌افکنی به حدی بود که در تیتر‌های رسانه‌های خود، تحریف‌های مشخصی انجام داد. به عنوان نمونه، تاریخی را که رئیس قوه قضائیه به عنوان جلسات تصمیم‌گیری درباره موضوع حجاب بیان کرده بود، یک سال عقب برد.

به نظر می‌رسد هدف این تلاش‌های سیاسی و رسانه‌ای از القای اختلاف میان قوا، تلاش برای احیای پایگاه سیاسی و اجتماعی از دست رفته این جریان باشد.

دیگر خبرها

  • عصبانیت شدید ارگان دولت از مطرح شدن نام رئیسی در برخورد با بی‌حجابی
  • عصبانیت رسانه دولت از مطرح شدن نام رئیسی به عنوان عامل برخورد پلیس با بی‌حجابی
  • آمریکا دو شرکت و چهار فرد را به اتهام فعالیت‌های سایبری از سوی سپاه تحریم کرد
  • آمریکا دو شرکت و چهار فرد را به اتهام فعالیتهای سایبری از سوی سپاه تحریم کرد
  • ادامه تظاهرات علیه نتانیاهو در دویستمین روز جنگ علیه غزه
  • چین: آلمان دست از فریبکاری سیاسی بردارد
  • لیگ برتر علیه اتهام تبانی: بسیار ناراحت کننده بود!
  • رهبر حزب اصلاح یمن درگذشت
  • گزارش گاردین درباره اتهام‌زنی مغرضانه تل‌آویو علیه آنروا
  • اتهام زنی واهی اسرائیل علیه ایران